لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
پیامدهای جنگ احد
قال اللهُ الحکیمُ فى کتابِهِ الکَریم:
وَ مَا مُحَمّدٌ إلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإینْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرّ اللَهَ شَیًْا وَ سَیَجْزِى اللَهُ الشّاکِرِینَ. [1]
«و نیست محمّد مگر رسولى که پیش از او رسولانى آمدهاند و درگذشتهاند؛ پس اگر او بمیرد یا کشته شود، آیا شما بر روى پاشنههاى پاى خود به عقب واژگون مىشوید؟! و هر کس بر روى دو پاشنه پاى خودش به عقب واژگون شود، أبداً به هیچوجه به خداوند ضررى نمىرساند، و خداوند بزودى پاداش سپاسگزاران را مىدهد.»
این آیه در غزوه اُحُد نازل شد درباره کسانى که در حمله شدید دشمن پا به فرار گذاشته و پیامبر را در آن معرکه خونبار تک و تنها گذاردند و جز وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام و افراد معدودى همچون ابودُجانه انصارى [2] و سهل بن حُنَیْف، گرداگرد رسول خدا کسى نبود که از جان أقدسش دفاع کند، و آن حضرت را به کام تیرها و نیزهها و شمشیرها و سنگاندازى دشمنان که همه آماده و متعهّد براى کشتن خودِ رسولالله بودند، نسپارد.
آیات سوره آل عمران درباره فرایان جنگ احد
این آیه در میان آیاتى واقع است که مجموعاً در سوره آلعمران آمده و وضعیّت را خوب تشریح مىکند:
وَ لاتَهِنُوا وَلاَتَحْزَنُوا وَ أنْتُمُ الأعْلَوْنَ إنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ. إنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الأیّامُ نُدَاوِلُها بَیْنَ النّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللهُ الّذِینَ آمنُوا وَ یَتّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَ اللهُ لایُحِبّ الظّالِمینَ. وَ لِیُمَحّصَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرینَ .
أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تَدْخُلُوا الْجَنّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللهُ الّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُم وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ. وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأیْتُمُوهُ وَ أنْتُمْ تَنْظُرُونَ. وَ مَا مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْیَضُرّ اللهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللهُ الشّاکِرینَ.
وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أنْ تَمُوتَ إلاّ بِإذْنِ اللهِ کِتَاباً مَؤجّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِى الشّاکِرینَ. وَ کَأیّنْ مِنْ نَبِىّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبّیّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِمَا أصَابَهُمْ فِى سَبیلِ اللهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکَانُوا وَ اللهُ یُحِبّ الصّابِرینَ. وَ مَا کانَ قَوْلَهُمْ إلاّ أنْ قَالُوا رَبّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنَا وَ إسْرافَنَا فِى أمْرِنَا وَ ثَبّتْ أقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الکَافِرینَ. فَآتَاهُمُ اللهُ ثَوَابَ الدّنْیَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَ اللهُ یُحِبّ الْمُحسِنینَ. [3]
«و سستى مکنید و غمگین مباشید، در حالى که شما بالاتر و رفیعتر از همه امّتهاى جهانید، اگر بوده باشید از ایمان آورندگان! اگر به شما زخمى و جراحتى در جنگ رسید، تحقیقاً همان گونه زخم و جراحتى هم به دشمنان مقابل شما رسید! و این ایّام و روزهائى که مىگذرد، ما آنها را یکى پس از دیگرى در میان مردم گردش مىدهیم (و مصائب و مشکلات و حوادث را به نوبه بر همه مردم وارد مىسازیم) تا آنکه خداوند بداند: آنان که از شما ایمان آوردهاند چه کسانى هستند، و براى آنکه خداوند از میان شما گواهانى را اتّخاذ کند، و خداوند ظالمین را دوست ندارد. و براى آنکه خداوند مؤمنین را پاک و پاکیزه گردانیده، از عیوب به در کند و براى آنکه کافرین را هلاک و ضایع و نابود سازد.
آیا شما مىپندارید که داخل بهشت مىشوید، در صورتى که هنوز خداوند از آنان که از شما جهاد کردهاند علمى بهم نرسانیده است؟! و در حالى که هنوز خداوند از صابرین و شکیبایان شما مطّلع نگردیده است؟! و هر آینه شما همان کسانى بودید که قبل از معرکه کارزار و غوغاى گیرودار، آروزى مرگ در راه خدا را مىکردید، پس تحقیقاً آن معرکه و مقابله با مرگ را دیدید و نظاره نمودید! (پس چرا پا به فرار گذاردید؟!) و نیست محمّد مگر فرستادهاى از جانب خدا که قبل از او فرستادگانى آمدهاند و درگذشتهاند! آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به همان بربریّت و جاهلیّت دیرینه خود بازگشت مىکنید؟! و هر کس بر شرک و جاهلیّت خود بازگردد، أبداً به قدر ذرّهاى به خدا ضررى نمىرساند، و بزودى خداوند سپاسگزاران و شاکران را أجر جمیل و ثواب لاتُعَدّ و لاتُحصَى عنایت مىکند.
و هیچ ذى روحى را توان آن نیست که بدون اِذن و اجازه حتمیّه خداوند بمیرد مگر در زمان مقدّر و معیّن و أجل مکتوب و مضبوط. و کسى که بهره و پاداش خود را از جنگ و معرکه و غیرها وصول به أمر دنیوى بخواهد ما همان را به او مىدهیم، و هرکس بهره و پاداش خود را وصول به أمر اُخروى و رضا و رضوان و لقاء خدا بخواهد، ما همان را به او مىدهیم و بزودى شاکران و سپاسگزاران را جزا و پاداش مىدهیم.
و چه بسیارى از پیغمبران که با آنها أفراد بسیارى از دست پروردگان مؤمن (و یا از مردان الهى و ربّانى) در راه خدا کارزار کردهاند، که از آنچه به آنها در راه خدا از مشکلات رسیدهاست سستى نورزیدهاند و ضعف وکم قدرتى نشانندادند و بهحال ذلّت و استکانت و انفعال و پذیرش دشمن در نیامدند. و خداوند شکیبایان را دوست مىدارد. و نبود سخن و گفتارشان مگر اینکه گفتند: بار پروردگار ما، از گناهانمان درگذر و از زیادهروى و تجاوز در امرمان که نمودهایم چشم بپوش و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروزى ده . بنابر این خداوند به آنها ثواب و پاداش دنیوى را عنایت نمود و به نیکوئىِ ثواب و پاداش اُخروى نیز رسانید و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
دلالت آیه بر ارتداد صحابه پس از مرگ پیامبر
حضرت استاذنا الأکرم آیة الله علّامه طباطبائى در ذیل آیه وَ ما مُحّمّدٌ إلاّ رَسوُلٌ در تفسیر فقره أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعقَابِکُمْ (اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید)، فرمودهاند: مراد از برگشتن به عقب، فرار از جنگ نیست؛ بلکه به معنى ارتداد و کفر بعد از ایمان است، زیرا ارتباطى میان فرار از معرکه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
مدیریت در بحران (تحلیلى از جنگ خندق)
پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب
زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشىها و سیاستهاى اصولى در حوزههاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوههاى جدید و بابهرهگیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورتهاى جوامع اسلامى است.
یکى از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهتبا اهمیت مىدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشتساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبتبه انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى کنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یکى از بهترین نمونههاى تصمیمگیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمىرسید. حال این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانستبا وجود همه محدودیتها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى (1) و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کردهاست. (2)
سپاه مشرکین از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شدهبود:
1- لشکر قریش و همپیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبنولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنىسلیم - 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومة» مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینة بن حصن فزارى» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود. (4)
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحهبن خویلد اسدى، همچنین یهودیان بنىنضیر که قریش را همراهى مىکردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنىقریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفتهاند. (5) اما این عدد به نظر اندکى اغراقآمیز مىرسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مىکرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مىشد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بىاثر کند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست. (6) به نظر مىرسد که این قول اندکى خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهى کراهتآمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسبهاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست. (7)
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرم(ص) رساندند. (8) فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مىکرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراین پیامبر اکرم(ص) و مسلمین تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشتهاند.
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین کنندهاى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى، که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرتهاى قبیلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابیرى که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم کردهبود. انعقاد پیماننامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ایجاد انسجام در فعالیتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پیامبراکرم(ص) جهت تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیدهبودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون کمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند که مىتوانند در زمینهسازى موفقیتیا عدم موفقیتیک اقدام اجتماعى یا نظامى تاثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبتبه دو عامل فوق، نفش رهبرى و مدیریتبه عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیتخواهدیافت.
پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومى مدینه، و دستهبندى گروههاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه کردهاست. دراین آیات با دقتشگفتانگیز و روانکاوانهاى از روحیات و مواضع گروههاى مختلف، در جریان غزوه احزاب، پرده برداشته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 81 صفحه
قسمتی از متن .doc :
لجستیک جنگ کره
در جنگ کره احتمال بروز مشکلات لجستیکی می رفت و از این روی درسهای لجستیکی فرا گرتفه شده از جنگ جهانی دوم در حل این مشکلات به کار گرفته شدند. در ابتدای جنگ چند مشکل لجستیکی از چشم طرح ریزان دور مانده بود:
شبه جزیره کره پنج هزار مایل دریایی از آمریکا فاصله داشت.
در کره بنادر و سیستم ترابری زمینی مناسبی وجود نداشت.
نیروهای کمونیست اکثر مناطق صنعتی جنوب را تحت کنترل داشتند.
نیروهای کره شمالی با وجود مهارت به جای مانده از نیروهای ژاپنی به مهارت زیادی دسترسی داشتند. از سوی دیگر آنها با تجهیزات آمریکایی به جای مانده از جنگ جهانی دوم نیز دسترسی داشتند و ارتش سرخ پوستان نیز جنگ افزارهای روسی را در اختیار آنها قرار می داد.
تجهیزات ضروری نیروهای آمریکایی در جزایر اقیانوسیه به جای مانده بود.
تنها در صورت ایجاد یک سیستم ترابری مناسب به شبه جزیره کره امکان استفاده از پایگاه های صنعتی ژاپن فیلیپین و سایر کشور های اقیانوسیه مسیر بود.
اکثر جاده های موجود در کره اصولا جاده نبودند وصرفاً معابری بودند که خودروها از آنها تردد می کردند اکثر این معابر برای مدت طولانی غیر قابل استفاده بودند و بار ترافیکی آنها نیز بالا بود. این امر باعث شد تا ارتش آمریکا به ترابری انسانی اتکا کند و با استفاده از باربر های کره ای آمادها و تجهیزات ضروری را حمل کند. از آنجایی که این سیستم به نیروی ماهیچه ای افراد متکی بود لازم بود تا افراد در طول مسیر چندین بار استراحت کنند ویا افراد خسته با نیروهای تازه تنفس تعویض شوند.
افراد برای اجتناب از گیر افتادن در گل و لای بیشتر ترجیح می دادند تا بدون پوتین راه بورند. پا برهنه حرکت کردن افراد در میان گل و لای نیز مکشلات پزشکی زیادی را برای آنها به وجود می آورد.
باران به طور مداوم در ماه های بهار و تابستان (باران های موسمی) می بارید و حاکی از شدت یافتن محیط پر گل و لای منطقه بود. در طول زمستان نیز سرمای شدید باعث یخ زدن گل و لای می شد و تمام این شرایط تدارکات رسانی به یگان های رزمی بسیار دشواری می کرد.
پشه، مگس و حشرات موزی در طول بهار و تابستان به وفور یافت می شد و اکثرا نیروها توسط این حشرات گزیده می شدند. این امر نگرانی های بهداشتی را افزایش داده بود. زیرا این حشرات اکثراً ناقل بیماری های ویروسی بودند. تروریست های کره شمالی باعث اختلال سیستم توزیع لجستیک شده بودند. این افراد از مردم کره جنوبی قابل تمیز دادن نبودند. و این خود باعث افزایش تلفات در مقابله باآنها می شد. این نیروها عمدتاً در پی پاتک زدن به کاروان ها، انهدام پل ها و زیرساختارها، پرتاب نارنجک از بلندی ها به نیروهای آمریکایی و صد معبر کردن در مسیر عبور خودروهای نظامی و غیره بودند. تمام این اقدامات موجب لجام گسیختگی و وقفه در سیستم توزیع شده بود. در اوایل جنگ نیروهای سازمان ملل و ارتش کره جنوبی مهمات کمی در اختیار داشتند و آنها برنامه ای برای نداشتند. اما نیروهای کره شمالی با برنامه وارد جنگ شده بودند و به خوبی به تانک ها و توپخانه شوروی دسترسی داشتند.
در طول جنگ کره، هشت ارتش مختلف با یک نوع سلاخ آمریکایی می جنگیدند. تجهیزات به جای مانده از جنگ جهانی دوم در جزایر اقیانوسیه خیلی زود سازماندهی شدند و در اختیار نیروهای چند ملیتی در کره جنوبی قرار گرفتند.
ژاپن در نزدیک کره قرار داشت و به سرعت در حال پیشرفت صنعتی بود. تجهیزات اوراقی بلااستفاده به جا مانده از جنگ جهانی دوم خیلی سریع در ژاپن تعمیر شدند. آمریکا از زمان پایان جنگ جهانی دوم پایگاه های نیروهای هوایی، زمینی و دریایی و تفنگداران دریایی یرا در اطراف ژاپن دایر کرده بود. کارگران ژاپنی ماهر، کاری و قابل دسترسی بودند. تسهیلات نصعتی غیر نظامی با استفاده از ماشین آلات و رویه های مدرن در حال بزسازی بودند. بخش تجاری ژاپن کشتی های آمریکایی که پس از جنگ جهانی دوم به آنها فورخته شده بود را به آمریکا پس داد و این شناورها ناوگان اولیه نیروی دریایی آمریکا برای حمله به کره را شکل دادند. نیروهای زخمی شده نیز از طریق هوا یا دریا به بیمارستان های ژاپن منتقل می شدند.
تامین
دولت امریکا نگرانی عمیقی در خصوص امکان ایجاد نسنجیده توان نظامی برای حمایت از دولت کره جنوبی بود. خط مشی نظامی آمریکا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
رهاورد اقتصادی جنگ های صلیبی برای غرب
دوران جنگ های صلیبی یکی از زمان های تاریخ ساز در سرنوشت غرب بود که اثرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیاری در فرهنگ غرب داشت.مرتضی رهبانی در کتاب «فرهنگ غرب و چالش های آن» به بررسی عوامل شکل دهنده فرهنگ غرب و سیر تاریخی آن از یونان و رم تا خروج از قرون وسطی می پردازد تا از رهگذر آن،جامعه پیشرفته امروز مغرب را بشناسد. یکی از مقاطع مهم تاریخی که رهبانی به آن پرداخته است «جنگ های صلیبی و تاثیرات آن بر غرب» است که به عقیده او این نبردها برای غرب نقش آموزندگی فرهنگی و مدنی بسیار وسیعی داشته است که وی آنها را به هفت بخش تاثیرات هنری، فنی و حرفه ای، سیاسی، نظامی، علمی، اخلاقی و مدنی و اقتصادی تقسیم می کند.
از نگاه رهبانی در هنگامه جنگ های صلیبی غرب با مفاهیم عرفانی شرقی آشنا شد و آن را در شعر و ادبیات و معماری اروپا منعکس کرد و درک جدیدی
از جهان برای مغرب زمین پدید آمد که جلوه باشکوه این درک را باید در معماری گوتیک با آن سقف ها و پنجره های بلند و رنگارنگ دید. همچنین ساخت های جدید قلعه های مربع و مستطیل شکل به جای قلعه های مدور ژرمنی و ساختار جدید برج ها و باروها و پنجره ها به اضافه معماری مراکز تجاری به ویژه بندرها همه تحت تاثیر معماری در شرق است. صنعت پارچه بافی، فولادسازی، کاغذسازی و سلاح های انفجاری هم مهم ترین صنایعی بودند که غرب آنها را آموخت به اضافه آسیای بادی، گلیم بافی، تولید شیشه های رنگی، ساعت و قطب نما که در شرق در آن زمان وجود داشت و مرتباً توسعه می یافت. رهبانی برآمدن روح خلاقیت و ابتکار فردی و اجتماعی در غرب را محصول برخورد غرب با شرق و هوشیاری اروپا در آموزش پذیری از دستاوردهای تمدن شرقی می داند که یکی از این دستاوردها، تجارت پررونق شرق است.
با هم نگاهی داریم به فصل خواندنی «صلیبیون و جاذبه های اقتصادی شرق» که روابط اقتصادی شرق و غرب را در این ایام مورد بررسی و مطالعه قرار داده است.
در دوران جنگ های صلیبی مشرق زمین از نظر قدرت اقتصادی، کیفیت و کمیت اجناس، نسبت به اروپا برتری داشت. فقط دوران صنعتی جدید این رابطه را بر هم زد. نه تنها از نظر کالای اقتصادی بلکه از نظر فرهنگ، اخلاقیات، افکار و مذاهب، مشرق زمین صادرکننده بود و اروپا واردکننده کالاهای مبادلاتی اروپا محدود بودند. گران ترین آنها برده ها بودند، سپس پوست های زینتی حیوانات وحشی، کهربا نیز یکی از اقلام صادراتی اروپا را تشکیل می داد ولی از شرق پارچه ها و لباس های ابریشمی، پشمی و زربفت به رنگ های مختلف، ترمه با نقش های دقیق، زینت آلات، شمشیر و قمه آبداده، انواع ادویه به خصوص فلفل و زنجبیل، شکر و شراب و چای های مختلف، روغن های گیاهی برای چراغ های «پیه سوز» میوه های خشک یا کنسرو شده، شکر، مرباجات و ترشیجات که بعضی از اینها حتی از چین و هندوستان بودند و در کوزه های سفالی لعابدار یا چینی با نقش ها و طرح ها و منظره های زیبا که خود هنرمندانه می نمود وارد بازار جهان آن روز می شدند.
این رابطه تجاری با غرب قبل از سقوط رم به دست ژرمن ها از این جهت با پس از آن متفاوت شد که اصولاً قدرت جدید نه از نظر فرهنگی در سطحی بود که نیاز به اجناس مشرق زمین داشته باشد و نه از نظر اقتصادی توان خرید این اجناس را داشت. در این زمان ثروتمندان و اشراف رم غربی، بردگان و کارگزاران بربرها شده بودند یا به رم شرقی مهاجرت کرده و جای خالی آنان را غالبان جدید که به این گونه چیزهای لوکس عادت نداشتند پر کردند. بنابراین آنچه از تجارت شرق و غرب باقی ماند بیشتر با رم شرقی بود و این رابطه هم پس از ظهور قدرت اسلام در مدیترانه به دلایلی روبه ضعف گذاشت که مهم ترین دلیل آن همانا ترس مسیحیت از تاثیرات فرهنگی در برقراری ارتباط با مسلمانان بود. شایعاتی رواج می دادند و مانع روابط سالم بین شرق و غرب می شدند.
با وجود این، ارتباطات تجاری بسیار کمی از طریق شمال اروپا و روسیه با غرب اروپا وجود داشت و از قرن دهم روابط نسبتاً بیشتری در جنوب اروپا از طریق شهرهای ایتالیایی مانند بندقیه، آمالفی، پالرمو و مسینا با مسلمانان شمال آفریقا برقرار شد که «پرده های ابریشمی گران قیمت، پارچه هایی برای زینت کلیسا، پارچه های سیاهرنگ، جبه های بسیار زیبا به رنگ نیلی از شهر قیروان در تونس، از شوش واقع در خوزستان و جابس در تونس» به اروپا وارد می شدند ولی این اجناس از جنوب اروپا به شمال اروپا راه نمی یافتند.
مضافا اینکه در سال ۹۹۱م/۳۷۰ه.ش حاکم ونیز (بندقیه) به نام «دوک پتر دوم ارزئولو» با فرستادن سفرایی به کشورهای اسلامی خواستار رابطه بازرگانی با آنان شد. به این ترتیب رابطه تجاری با مصر و سوریه برقرار شد و کشتی های تجاری ونیز (بندقیه) و جنوا بین مصر و سوریه دررفت و آمد شدند. اجناس پارچه ای، شیشه ای، سرامیکی، کله قند، فلفل، دارچین، جوزهندی، کافور، کندر، صمغ های عربی معطر و زاج، چوب صندل به طرف ایتالیا سرازیر شدند. «تجاری که با این اجناس سروکار داشتند، تمدن را نیز از میدان های تجاری مصر به اروپا آوردند.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
جنگ نهروان
و الله لا یفلت منهم عشرة و لا یهلک منکم عشرة. (نهج البلاغهـکلام 58) پس از آنکه على علیه السلام در اواخر صفر سال 38 از صفین بکوفه مراجعت فرمود تا روز شهادت آنحضرت مدت دو سال و چند ماه فاصله بود ولى این مدت کوتاه بقدرى در آزردگى خاطر مبارک على علیه السلام مؤثر واقع شد که شرح آن قابل تقریر نمیباشد،شکستهاى پى در پى از همه طرف روح آن بزرگوار را آزرده و قلبش را رنجه کرد. تأثر و رنج على (ع) از معاویه و حیلهگریهاى عمرو عاص نبود بلکه رنج و تأسف او از بیوفائى و احمقى و خونسردى لشگریان خود بود و میفرمود: من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد على علیه السلام بقدرى از لا قیدى و بیشرمى کوفىها متأثر بود که چند مرتبه آرزوى مرگ نمود تا بلکه از شر این قوم متلون و سست عنصر رهائى یابد،در یکى از خطبههاى خود ضمن مذمت اصحابش فرماید: و الله ان جائنى الموت و لیاتینى فلیفرقن بینى و بینکم لتجدننى لصحبتکم قالیا. (بخدا سوگند اگر مرگ بسراغ من آید و البته خواهد آمد و میان من و شماتفرقه و جدائى اندازد مرا خواهید دید که نسبت بمصاحبت شما بغض و کراهت دارم.) پیشنهاد عمرو عاص در صفین موقع بلند کردن قرآنها با نیزه درباره حکمیت میان متخاصمین اختلاف بزرگى در میان عساکر عراق بوجود آورد که میتوان آنرا علت العلل شکستهاى بعدى على علیه السلام دانست. اختلاف على علیه السلام و معاویه در امر خلافت بحکمیت رجوع شد و علیرغم عقیده على علیه السلام از طرف آنحضرت ابوموسى اشعرى انتخاب گردید،ولى پس از عقد قرار داد صلح گروهى از سپاه على علیه السلام گفتند تکلیف کشتهشدگان چیست؟و بآنحضرت اعتراض کردند که ما حکم خدا را خواستیم نه حکمیت ابوموسى و عمرو عاص را حتى چند نفرى بمخالفت هر دو سپاه برخاستند. این قبیل اشخاص را عقیده بر این بود که على علیه السلام و معاویه هر دو باطلند و حکم مخصوص خدا است و در نتیجه این عقیده و فکر موقع مراجعت از صفین بکوفه در حدود دوازده هزار تن از سپاه على علیه السلام جدا شده و با بقیه سپاهیان آنحضرت مشاجره کرده و همدیگر را تکفیر مینمودند و پس از ورود بکوفه این گروه تحت فرماندهى عبد الله بن وهب بحروراء رفته و از سپاهیان على علیه السلام کنارهگیرى نمودند! شعار این عده که خوارج نامیده میشدند این بود که:لا حکم الا لله.این گروه بظاهر عباد و زاهد بودند و پیشانى آنها از کثرت سجود پینه بسته بود ولى در اثر حماقت و اشتباه نمیدانستند که چه میکنند،على علیه السلام درباره آنان فرمود اینها حق را در ظلمات باطل میجویند ! این گروه نمیدانستند قرآن که آنها حکومت آنرا خواهانند از کاغذ و مرکب بوجود آمده است کس دیگرى که احاطه کامل باحکام آن داشته باشد لازم است تا حکم خدا را از آن استخراج کند،بعقیده مسلمین عراق آنکس على علیه السلام بود که در واقع قرآن ناطق بشمار میرفت ولى معاویه و طرفدارانش زیر بار نمیرفتند و در نتیجه عمرو عاص و ابوموسى را براى اینکار انتخاب کردند که هیچیک چنین صلاحیتى را نداشتند.على علیه السلام عبد الله بن عباس را بسوى آنها فرستاد تا آنها را متوجه خبط و اشتباهشان سازد ولى آن فرقه گمراه از رأى و عقیده خود منصرف نشدند و مهمترین ایراد و اعتراض آنها این بود که چرا على با شامیان جنگید ولى از غارت اموال آنها جلوگیرى نمود؟و ثانیا ما حکمیت قرآن را خواسته بودیم چرا بحکمیت ابوموسى و عمرو عاص تن داد؟ثالثا در صلحنامه چرا نام خود را با امیر المؤمنین شروع نکرد و این امر میرساند که خود على نیز بخلافت خود یقین نداشت و در اینصورت تکلیف قربانیان این جنگ چه خواهد بود؟ على علیه السلام خود بسوى آنها رفت و آنان را نصیحت کرد و فرمود من هم مثل شما خواهان اجراى حکم قرآن هستم و براى همین منظور با معاویه جنگ میکردم و خود شما دیدید که من با متارکه جنگ و انتخاب ابوموسى بحکمیت مخالف بودم ولى در اثر فشار و اصرار خود شما جنگ خاتمه یافت و ابوموسى را هم علیرغم عقیده من خودتان براى حکمیت انتخاب کردید و اکنون هم ما بر سر رأى اولى هستیم و در صدد حمله مجدد بشام میباشیم پس شما هم ما را کمک کنید . خوارج در پاسخ گفتند تو و ما کافر شده بودیم ما توبه کردیم ولى تو بهمان حال باقى ماندهاى اول باید تو هم توبه کنى آنگاه ما هم مجددا ترا