لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تاریخ صد ساله ی جنبش های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران 1386- 1284 بخش یکم از انقلاب مشروطیت 1284 تا انقلاب 1357
درآمد تاریخ پیدایش و رواج اندیشه های سوسیال- دمکراسی و شکل گیری نخستین هسته های سوسیالیستی در ایران هنوز به کاوش های بسیار نیاز دارد. آنچه درباره ی آن گفته و نوشته شده، پژوهش هایی ابتدایی است که در بسیاری موارد کامل نیستند. مسلم است که اندیشه ها و دیدگاه های سوسیالیستی برای اولین بار در تاریخ ایران توسط نویسندگان ایرانی که در سالهای 1259 تا 1275 خورشیدی (1896-1880 میلادی ) در خارج از مرزهای ایران برای نشریه های ایرانی برون مرزی قلم میزدند، معرفی شدند. پس از سرنگونی دولت مترقی و اصلاح طلب میرزا حسین خان مشیرالدوله، درسراسر کشور، بار دیگر در سال 1259 موج سرکوب و سانسور حاکم شد و در دوره ی شانزده ساله ی استبداد ناصری (از پایان عصر صدراعظمی میرزا حسین خان مشیرالدوله معروف به سپهسالار در 1259 خورشیدی تا ترور ناصرالدین شاه در سال 1275خورشیدی) تعدادی از اصلاح طلبان و آزادیخواهانی که به ناچارایران را ترک کرده بودند، در خارج از مرزهای " ایران استبداد زده" پدیده ی نوپای مطبوعات ضد استبداد ناصری را در تبعید بنا نهادند و تاریخ معاصرایران با مطبوعات مستقل ورق خورد. در این دوره، روشنفکران و روزنامه نگاران ایرانی درخارج از کشور با آسودگی خاطر و به دور از دخالتهای سرکوبگرانه ی " اداره انطباعات مبارکه" و سانسورچیان، " قلم را در جهت منافع ملی به کار گرفتند" و توانستند بذر اندیشه های سوسیال- دمکراسی و سوسیالیسم را به عرصه ی ادبیات سیاسی ایران بپاشند و مردم ایران را با مفاهیم اندیشه های مترقی آشنا سازند. روزنامه ی " اختر" یکی از نشریه های معتبر آن زمان بود که توسط روزنامه نگاران ایرانی در خارج از کشور انتشار می یافت ؛ این نشریه خدمات ارزنده ای در معرفی و ترویج سوسیالیسم و وقایع مربوط به قیام تاریخی " کمون پاریس" و عمر هفتاد و دو روزه ی آن انجام داد. " اختر" به مدیریت محمد طاهر تبریزی در استانبول انتشار می یافت که با تشویق نویسندگانی چون میرزا نجفعلی خان خویی، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا مهدی خان تبریزی ( ناشر روزنامه ی "حکمت" در قاهره) و میرزا محمد خان کاشانی ( ناشر روزنامه های "ثریا" و "پرورش" در قاهره) توانست نشریه ی " اختر" را به یکی از مهمترین منابع ترویج و گسترش اندیشه های آزادیخواهی، برابری طلبی و سوسیالیستی تبدیل سازد. برخی از نویسندگان و روزنامه نگاران " اختر" همچون میرزا آقاخان کرمانی به طور مستقیم از اندیشه های آموزگاران انقلابی و دانشمندان علوم اجتماعی نیز متأثر بود و این امر در نوشته های او که به طور مستمر در روزنامه ی " اختر" چاپ میشد، متبلور است. میرزا آقاخان کرمانی که با پیگیری مداوم علیه استبداد ناصری قلم میزد، به مرام و جهان بینی سوسیالیسم، آنارشیسم و نیهیلیسم استناد و آنها را به خاطر " مساوات" طلبی تقدیس میکرد. او مینویسد که " مسأله مقدسه مساوات" مد نظر سوسیالیسم است و سوسیالیستها " اولین وظیفه ی انسانیت را همین میدانند". میرزا آقاخان درنوشته های خویش تأکید میکند که سوسیالیست ها خواهان "مساوات در ثروت هستند" و معتقدند که همه ی انسانها باید "در امتیازات ملی مساوی باشند" و مالکیت باید لغو گردد. زیرا به نظر او "زمین تصاحب بردار نیست، باید بین مردم مشاع باشد." او در نوشته های خویش تاکید می کند که املاک و اراضی را " جمعی بی استحقاق ربوده اند" و از"دزدی و تقلب، صاحب دولت و ثروت شده اند"، در حالی که کارگران معدن در " سوراخ های مثل گور همچون موش کور، زحمت می کشند ." به عقیده ی میرزا آقا خان کرمانی، سوسیالیست ها، آنارشیست ها و نیهیلیست ها "با انگیزهای وصف ناپذیر و پر شور در برانداختن ریشه ی فقر و فلاکتی هستند که براثر شناعت و ستمگری بی انصافان عالم پیدا شده است." اینان جملگی می کوشند تا " مساوات و مواسات را در گیتی اجرا نمایند." (1) باید توجه کرد که سخنان و نوشته های میرزا آقا خان کرمانی تحت تاثیر جو حاکم در اواخر قرن نوزدهم میلادی کشورهای اروپای آتلانتیک و روسیه بود. جوی که جنبش های آنارشیستی و نیهیلیستی از نیروهای اجتماعی قابل ملاحظه ای برخوردار بودند و هنوز جایگاه خود را در آن جوامع به اندیشه های منسجم سوسیالیستی، به ویژه مارکسیسم که پایه ی فلسفی و اجتماعی آن استوار بود، نداده بودند. تا آنجا که پژوهش های مورخین تاریخ سوسیال- دمکراسی و سوسیالیسم در ایران نشان میدهد قدیمی ترین سند مشخص درباره ی مقوله ی سوسیالیسم مربوط به مقاله ای است که در روزنامه ی " ایران" با مدیریت و سردبیری محمد حسن خان صنیع الدوله، چاپ تهران، شماره ی 412 به تاریخ 18 اسفند 1258 خورشیدی (8 مارس 1880) به نقل از روزنامه ی "اختر" چاپ استانبول انتشار یافته است. چون این سند از نظر تاریخ انتشار اندیشه های سوسیالیستی در ایران اهمیت خاصی دارد به چند نکته درباره ی آغاز رواج افکار سوسیالیستی درکشور ایران می پردازیم . 1- باید خاطرنشان ساخت که این مقاله ی مستند تحت تأثیر بزرگترین واقعه ی آن زمان یعنی قیام کمون پاریس، بزرگترین جنبش کارگری قرن نوزدهم، در نهمین سالگرد آن به رشته ی تحریر در آمده است. درسال 1871، مردم پاریس در روز 28 اسفند 1249 خورشیدی (18 مارس 1871 میلادی) به رهبری کارگران انقلابی پس از شش ماه جنگ علیه ارتش اشغالگر پروس و هیأت حاکمه ی انقیاد طلب دولت فرانسه، برپایی نخستین حکومت کارگری را در تاریخ بشر اعلام نمودند. با اینکه این حکومت کارگری بیش از هفتاد و دو روز دوام نیاورد و در آخرین روزهای ماه مه و اولین روزهای ماه ژوئن سال 1871 توسط نیروهای نظامی دولت فرانسه با حمایت آشکار نیروهای اشغالگر پروس سرکوب گشت، اما نقطه عطفی بسیار مهم در جنبش های اجتماعی اروپا محسوب می شود که به کمون پاریس معروف گشت و در تاریخ مبارزات کارگران کشورهای مختلف جهان از اهمیت بسیاری برخوردار است.( 2) هنوز هم پس از صد و سی و پنچ سال از وقوع آن، کمونیست ها، سوسیالیست ها و دیگر نیروهای برابری طلب، سالروز این پیشامد تاریخی را جشن می گیرند. تصادفی نیست که مقاله ی مستند مندرج در روزنامه ی "اختر" در ماه مارس 1880 ( نهمین سالروز قیام کمون پاریس) نوشته شده است. 2- این مقاله که به خاطر رعایت مسایل امنیتی دوران استبداد ناصری بدون نام مؤلف درج گردیده است، اما بررسی سبک نگارش، استفاده از واژه ها و برخورد نظری نویسنده به وقایع مربوط به قیام کمون پاریس و توجه او به سرانجام نافرجام قیام و جهانبینی فعالین ورهبران این قیام، نشان میدهد که این مقاله توسط میرزا آقاخان کرمانی نگاشته شده است. تعمق در اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی و بررسی جهانبینی او به ویژه در امر برابری طلبی و مقوله هایی چون " مساوات و مواسات" و ترویج آنها در ایران گمان ما را در اینکه نویسنده ی آن مقاله ی مستند در روزنامه ی "اختر" همان میرزا آقاخان کرمانی است، به یقین تبدیل می سازد (3). تا آن جا که اطلاع در دست است میرزا آقاخان کرمانی شاید نخستین نویسنده ی ایرانی است که در اواخر قرن نوزدهم مقاله ها و گزارش های بسیاری راجع به سوسیالیسم و دیگر شیوه های فکری، تهیه و منتشر کرده است. ولی سالها پیش از میرزا آقاخان کرمانی برخی از حکما و فلاسفه ی ایران نیز به مسایل برابری طلبی و اندیشه های اشتراکی توجه کرده و در نوشته های خود به آن مقوله ها پرداخته بودند. اینک به شواهدی که این ادعا را تأیید میکند می پردازیم . 1- سخن از سوسیالیسم و مفهوم آن در کشورهای خاورمیانه ازجمله کشور ایران، پس از نیمه ی اول قرن نوزدهم رواج داشته و در آثار نویسندگان و متفکران آن دوران انعکاس یافته است. به طور مثال بررسی نوشته های حاج ملا هادی سبزواری (4) و میرزا ابوالحسن جلوه نشان میدهد که نمونه هایی شبیه به اندیشه ی سوسیالیسم تخیلی در جهان بینی ایده آلیستی آنان وجود داشته است. اعتقاد سبزواری درباره ی مالکیت خصوصی که آن را "امری اعتباری و اضافی میدانست" در نیمه ی اول قرن نوزدهم درمیان نخبگان جامعه شهرت داشت. تمایل هواخواهانه ی میرزا ابوالحسن جلوه به جنبش بابیه در دهه های 1850 و 1860 که در بعضی عرصه ها دارای اندیشه های اشتراکی و برابری طلب بود، نیز ثبت شده اند. ابوالحسن جلوه در سالهای پر تلاطم 1269 تا 1270 خورشیدی (1891-1890 میلادی) از جنبش "تحریم تنباکو" که در واقع نخستین خیزش ضد استعماری در ایران بود، حمایت جدی کرد و اندیشه های برابری طلبانه وروش سیاسی خود را ترویج داد. اما این نوع اندیشه های پراکنده و ایده آلیستی، نسبت به بافت واوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران آن زمان که استبداد پادشاهی حاکمیت مطلق داشت، نتوانست به عنوان یک جریان فکری، روند رشد طبیعی خود را طی کند و به زایش و گسترش یک جهانبینی منسجم اجتماعی و سیاسی تبدیل گردد. این امر در مورد نویسندگان و روزنامه نگارهای لائیک و غیر مذهبی که درآن زمان برای نشریه های "اختر"، "ثریا"، "حکمت" و "پرورش" در خارج از مرزهای ایران قلم میزدند نیز صدق میکند. 2- همان طور که اشاره شد، میرزا آقاخان کرمانی در گزارش های خود درروزنامه ی "اختر" نیهیلیستها، سوسیالیستها و آنارشیستها را متعلق به یک جبهه میدانست و تا آنجا که اطلاع در دست است هرگز موفق نشد که به تفاوتهای اساسی این جنبش های اجتماعی آگاهی یابد. وی در مقاله ی روزنامه ی رسمی "ایران" پس از گزارشی کامل درباره ی چگونگی قیام و انقلابیون فعال حکومت 72 روز کمون پاریس را که بیشتر آنها سوسیالیست و کمونیست بودند، نیهیلیست خوانده و هدف آنان را چنین توضیح داده است: "اصل مقصود این گروه آنست که فقرا و عمله را در کل اموال مردم مشترک سازند و از این راه معیشت و سعادت حال فقرا و رنجبران را خاطر جمعی بدهند و در این خصوص مؤلفین بسیار تألیفات بیشمار نوشته اند و حتی بعضی مصنفین این عقیده را جایز دانسته اند که جمیع اموال اغنیا باید بالسویه در میان فقرا تقسیم شود و در میان همه مردم اشتراک عمومی حاصل گردد." این توضیح نشان می دهد که نویسنده ی مقاله، انقلابیون سوسیالیست و کمونیست را با نیهیلیست ها و آنارشیست ها در یک مجموعه قرار میدهد و تفاوت اساسی سوسیالیسم مارکسیستی و سوسیالیسم غیرمارکسیستی را تمیز نمیدهد. نویسنده، بارها سوسیالیستها و کمونیستها را که از نظر او نیهیلیست بودند، متعلق به "اهل اباحه" دانسته و تصریح میکند که هدف آنها "همان اباحه و اشتراک اموال و زنان بوده است." گفتنی است که درنیمه ی دوم قرن نوزدهم و حتی در دهههای نیمه ی اول قرن بیستم، مقوله های "اشتراک زنان"، "محو خانواده" و "جدایی کودکان از مادران"، بخشی از اتهاماتی بود که نظریه پردازان طبقات حاکم در کشورهای مختلف جهان به سوسیالیستها و کمونیستها ودیگر نیروهای برابری طلب و انقلابی نسبت میدادند. بررسی این مقاله نشان میدهد که نگارنده، با اینکه یک روشنفکر ضد نظام پادشاهی در ایران بوده و ازیک نوع شیوه ی تفکر سوسیالیستی و اندیشه ی برابری طلب متأثر است، ولی به صراحت از روشی رایج و شیوه ای سنتی پیروی کرده و سوسیالیست ها، کمونیست ها، آنارشیست ها و نهیلیست ها را زیر مجموعه ی "اهل اباحه" دانسته است. به هر روی علیرغم تفوق جهانبینی ایده آلیستی و تفکر متافیزیکی در اندیشه های سوسیالیستی، حکما و نویسندگان وروزنامه نگارهای معروف آن دوره، به جرات میتوان اذعان داشت که آنها با جسارت و شهامتی که از خود نشان دادند سنگ بنای شکل گیری و رشد اندیشه های سوسیال- دمکراسی را بنا نهاده و بستر سیاسی اجتماعی کشور ایران را در آن زمان برای نفوذ و گسترش اندیشه های سوسیالیستی و کمونیستی در عصر انقلاب مشروطیت آماده ساختند. فصل اول جنبش های سوسیال- دمکراسی و کارگری در عصر مشروطیت علیرغم تبلیغ و ترویج اندیشه های سوسیالیستی و سوسیال-دمکراسی در ایران توسط روزنامه نگارهای مترقی در اواخر قرن نوزدهم، به ویژه در دوره ی پس از قتل ناصرالدین شاه در سال 1275 خورشیدی (1896 میلادی) تا آغاز انقلاب مشروطیت، جهت ساماندهی و سازماندهی عناصر سیاسی و اجتماعی که به اندیشه های سوسیالیستی و آزادیخواهی اعتقاد داشتند، تلاش های بسیاری انجام شد اما هیچ کدام موفق به ایجاد تشکل یا سازمان سیاسی نشدند. با آغاز فعالیت های سیاسی، اجتماعی در آستانه ی انقلاب مشروطیت ایران، روشنفکران ایرانی که تحت تأثیر روشنفکران و کارگران انقلابی کشورهای روسیه ی تزاری، ترکیه ی عثمانی و مصر قرار گرفته بودند، برای نخستین بار به تدارک اولین سازمان سوسیالیستی پرداختند. سازمان همت نخستین سازمان سیاسی ایرانی درسال 1283 خورشیدی (1904 میلادی) توسط برخی از روشنفکران و کارگران و تجار ایرانی که در جستجوی تحصیل و کار و تجارت به ایالات قفقاز روسیه ی تزاری مهاجرت کرده بودند در باکو تأسیس گردید. این سازمان که "همت" نام داشت، توسط روشنفکرانی هدایت میشد که تحت تأثیر وقایع سیاسی آن زمان با سوسیال- دمکراتهای انقلابی (بلشویک) روسیه در ایالات قفقاز، ارتباط تنگاتنگ داشتند و این سازمان در اندک مدتی، بسیاری از ایرانیان مهاجر به ویژه کارگران و دانشجویان ایرانی ساکن آن مناطق را به عضویت خود درآورد. در سالهای آغازین قرن بیستم نزدیک به سی هزار کارگر مهاجر ایرانی در شهرهای مختلف ایالات قفقاز به ویژه در شهرهای باکو، گنجه، تفلیس زندگی می کردند. درسال 1905، در کشاکش آغاز انقلاب مشروطیت، تعداد این کارگران به شصت و دو هزارنفر رسید. این آمار شامل کارگرانی است که دارای گذرنامه بودند و اگر کارگران ایرانی را که بدون گذرنامه و یا غیر قانونی وارد روسیه شده بودند، به این آماراضافه کنیم، تعداد ایرانیان مقیم قفقاز نزدیک به صدهزار نفر می رسید. (5) فقرو فلاکت در روستاهای ایران و همچنین ورشکستگی کسبه و سرمایه داران کوچک در شهرهای ایران به خاطر رقابت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی
یکی از مهمترین حرکتها و جنبشهای اسلامی در تاریخ معاصر ایران ، جنبش فدائیان اسلام است، چراکه تا قبل از پیدایش این جنبش در سال 1324 ، حرکتها و جنبشهای اسلامی از انسجام ، هماهنگی و هم آوایی برخوردار نبودند.
مقدمه بی تردید در تاریخ معاصر ایران ، دوره تاریخی ( شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 ) از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آنرا دوره تنویر و تنوع افکار سیاسی تلقی می کنند که بسیاری از حرکتها و اندیشه ها از چپ و لیبرال دموکراسی گرفته تا اسلامی و بنیادگرا ، فرصتی برای اظهار وجود پیدا کردند . بی تردید یکی از مهمترین حرکتها و جنبشهای اسلامی در تاریخ معاصر ایران ، جنبش فدائیان اسلام است . چراکه تا قبل از پیدایش این جنبش در سال 1324 ، حرکتها و جنبشهای اسلامی از انسجام ، هماهنگی و هم آوایی برخوردار نبودند و علما و روحانیت در رأس جریانها ، براساس مقتضای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی موجود ، واکنشهای اعتراض آمیزی از خودشان نشان می دادند و توده ها و اقشار مختلف مردم را به صحنه سیاسی فرا می خواندند که ساختاری ناپایدار داشت و پس از مدتی فروکش می نمود . در چنین فضایی ، فدائیان اسلام را می توان پیشگام عینیت بخشیدن به جنبشهای متشکل اسلامی در تاریخ معاصر ایران قلمداد کرد که روند تکاملی آن شکل گیری احزابی چون (حزب ملل اسلامی) را دربرداشت. اما براساس کهن الگوها و معیارهای کلی بررسی جنبشها ، هر جنبش یا حرکت سیاسی پس از تکوین مبانی فکری برای گسترش پایگاه ونفوذ اجتماعی _ سیاسی خود جهت پیروزی در عرصه های گوناگون نیازمند برخورداری از : سازماندهی ، انسجام تشکیلاتی، رهبری و نیز ساختاری متشکل و قدرتمند است . لذا نگارنده برآن است تا با در نظر گرفتن فرآیندهای فوق الذکر به بررسی تطبیقی و آسیب شناسی جنبش فدائیان اسلام بپردازد . الف ) سازماندهی فقدان الگوهای موفق پیشین و عدم برخورداری از اساسنامه و مرامنامه مدون ، جمعیت فدائیان اسلام را در عرصه سازمانی به شدت آسیب پذیر می نمود و آنرا از سازماندهی عالی فردی محروم می کرد . فدائیان اسلام در حقیقت چیزی بنام تشکیلات نداشت و به صورت ( گروهی و هیأتی ) که ترکیب اجرایی آن _ به استناد مواردی مشخص _ همواره حالتی سیال داشت اداره می شد . و لذا هیچ کس حتی رهبران این جنبش نمی توانستند ارزیابی واقع بینانه ایی از میزان توانمندی جمعیت و حتی تعداد اعضای رسمی و سازمانی خود ارائه دهند . این امر مانع ارتباط مؤثر و مداوم فدائیان اسلام با جنبشهای همعصرشان ، از قبیل اخوان المسلمین می شد و آنرا در سطح مبادله ، ترجمه و انتشار آثار و نظریات رهبران و رایزنیهای ناپایدار خلاصه می نمود. هرگاه افرادی ازنقاط مختلف کشور برای عضویت در این جمعیت تلاش می کردند ، پاسخ نواب چنین بود : (فدائیان اسلام دفتر ندارد ، اسم نویس هم ندارد ، هر مسلمان حقیقی که حاضر به همکاری باشد عضو فدائیان اسلام است .) بنا برهمین مقدمات ، نیروهایی که عضو جمعیت محسوب می شدند ، اغلب مجذوب قدرت روحی و خصائل کاریزماتیک نواب بودند و به لحاظ سازمانی جایگاه تعریف شده و مشخصی نداشتند . این عدم سازماندهی ، آموزش و تربیت سیاسی _ فکری و دینی هوادران و اعضاء آنرا همواره در آستانه فروپاشی قرار می داد ، زیرا عدم رشد فکری و بلوغ سیاسی لازم که از خصوصیات مهم مبارزات سازمان یافته است ، در این حوزه دید ه نمی شد . از آنجا که مجموعه اعضای گردانندگان فدائیان اسلام با هم تعاملات فکری _ سازمانی و سیاسی نداشتند ، اغلب در تحلیل شرایط پیچیده اجتماعی _ سیاسی زمان و جایگاه این جمعیت دچار اشتباه می شدند و این ویژگی سوء استفاده ابزاری از اعضای این جمعیت را بوسیله جریانها و گروههای رقیب فراهم می ساخت و آنان را به عرصه تناقضات فکری و عملی و پارادوکسیها ی منطقی وارد می کرد ، که از آن نمونه می توان به تعاملات با جبهه ملی ، ملی شدن صنعت نفت وتلاش نواب برای نمایندگی مجلس در سالهای پس از کودتای 28 مرداد اشاره کرد . درپی مداخله درباردرانتخابات مجلس شانزدهم که به پایه گذاری هسته اصلی جبهه ملی منجر شد ، به دعوت مصدق تعدادی از فدائیان اسلام نیز حضور داشتند . نتایج انتخابات آشکارا به سود جبهه ملی و آیت الله کاشانی بود و بی تردید جمعیت فدائیان اسلام در این پیروزی نقش بسزایی ایفا نمود . در ادامه ودرپی کارشکنیهای فزاینده دربار و انگلستان در قضایای ملی شدن صنعت نفت و مخالفتهای رزم آرا ، به دعوت نواب نمایندگان جبهه ملی در منزل یکی از تجار تهران گردآمدند که منجر به اتخاذ تصمیمات مهمی از جمله از سر راه برداشتن مخالف اصلی و داخلی یعنی رزم آرا شد که مورد تصویب و حمایت آیت الله کاشانی نیز واقع شد و با ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی از اعضای فعال فدائیان اسلام ، روند ملی شدن صنعت نفت تسریع شد . اما با همه نقش آفرینی ها ، فدائیان اسلام درپروسه های فوق بیشتر به مثابه ی یک ابزار به خدمت درآمد و با به قدرت رسیدن جبهه ملی زمانی که بهترین فرصت برای نهادینه شدن جمعیت فدائیان پدید آمد ، اختلافات و شقاق میان فدائیان و جبهه ملی حتی به مانعی برای گسترش آن بدل شد و حتی یک ماه پس از نخست وزیری مصدق ، نواب دستگیر و روانه زندان شد که این امر نیز وقایع بعدی را رقم زد . در مجلس هفدهم نواب به پیشنهاد «عبدالحسین واحدی» تصمیم می گیرد وارد مجلس شورای ملی شود و برخی از علمای قم نیز از جمله آیت الله صدر، نواب را در این راه تشویق نمودند و پس از اعلام کاندیداتوری وی و آغاز تبلیغات ، حاج
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
ستارخان از سرداران جنبش مشروطه خواهی ایران ، و ملقب به سردار ملی است. در مقاومت تبریز وی جانفشانیهای بسیاری کرد.
مقدمه
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال ۱۲۸۵ ق (۱۸۶۶ میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی قرهداغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان ، به زمان کودکی اش بر میگشت. او و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند ، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی ، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری میشد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد . اسماعیل به دلیل ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، توسط عمال دولت قاجاریه کشته شد. این امر کینهای در دل ستار ایجاد کرد و نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شد.
جوانی
ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر میخاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به راهزنی مشغول شد، اما از ثروتمندان میگرفت و به فقرا میداد. سپس با میانجیگری پارهای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او میسپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی اش، او را در صف فرهیختگان عصر قرار میداد.
[ویرایش] مقاومت
مشروطه طلبان تبریز، در عکس ستارخان و باقر خان نیز دیده میشوند
او در مدت یازده ماه از ۲۰ جمادی الاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیع الثانی ۱۳۲۷ ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی ، با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر میشد و درباره مقاومتهای سرسختانه وی مطالبی انتشار مییافت.
پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس و محمد علی شاه،از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد.ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانه ی تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمد علی شاه فرستادند :
شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است . اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند . ما هرچه می خواستیم از آن در می گذریم و شهر را به اعلی حضرت می سپاریم . هر رفتاری که با ما می خواهند بکنند و اعلی حضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خوار و بار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند.
.محمد علی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند، [۱] ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به قنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شدهاست که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که میخواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من میخواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمیروم.»
پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
ستارخان از سرداران جنبش مشروطه خواهی ایران ، و ملقب به سردار ملی است. در مقاومت تبریز وی جانفشانیهای بسیاری کرد.
مقدمه
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال ۱۲۸۵ ق (۱۸۶۶ میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی قرهداغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان ، به زمان کودکی اش بر میگشت. او و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند ، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی ، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری میشد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد . اسماعیل به دلیل ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، توسط عمال دولت قاجاریه کشته شد. این امر کینهای در دل ستار ایجاد کرد و نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شد.
جوانی
ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر میخاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به راهزنی مشغول شد، اما از ثروتمندان میگرفت و به فقرا میداد. سپس با میانجیگری پارهای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او میسپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی اش، او را در صف فرهیختگان عصر قرار میداد.
[ویرایش] مقاومت
مشروطه طلبان تبریز، در عکس ستارخان و باقر خان نیز دیده میشوند
او در مدت یازده ماه از ۲۰ جمادی الاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیع الثانی ۱۳۲۷ ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی ، با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر میشد و درباره مقاومتهای سرسختانه وی مطالبی انتشار مییافت.
پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس و محمد علی شاه،از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد.ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانه ی تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمد علی شاه فرستادند :
شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است . اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند . ما هرچه می خواستیم از آن در می گذریم و شهر را به اعلی حضرت می سپاریم . هر رفتاری که با ما می خواهند بکنند و اعلی حضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خوار و بار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند.
.محمد علی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند، [۱] ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به قنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شدهاست که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که میخواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من میخواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمیروم.»
پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اساساً جنبش دانشجویی، پدیده ای خاص در جوامع امروزی است و با کوشش جمعی از سوی گروهی جوان برای پیشبرد نوعی دگرگونی در جامعه تعریف می شود. بنابراین، این جنبش یک حرکت و جنبش اجتماعی به حساب می آید. هانا آرنت در کتاب «خشونت» می نویسد: «طغیان دانشجویان پدیده ای جهانی است و تجلیات آن در کشورهای گوناگون و دانشگاه های مختلف صورت های متفاوتی داشته است.» پیدا کردن وجه مشترک اجتماعی برای این نهضت، امکان پذیر نیست، لکن باید اذغان نمود که آنچه افراد نسل جوان را همه جا از لحاظ روانی ممتاز می کند، شجاعت محض، اراده شگفت انگیز برای عمل و نیز اطمینانی به همان اندازه شگفت آور بر امکان دگرگون سازی است. دو ویژگی اساسی جنبش دانشجویی را از دیگر جنبش های اجتماعی عمومی و نظیر جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی خاص (نظیر جنبش ضد برده داری و حمایت از حقوق زنان و ...) تفکیک می کند:الف- ویژگی پرسش گری و روحیه چون و چرا کردن در قبال هر قضیه ای که منافع کوتاه مدت یا بلند مدتی را برای جامعه داشته باشد یا چنین منافعی را به خطر اندازد.ب- ویژگی آرمان خواهی، اصول گرایی و کمال پرستی در ضمن نفی مناسبات تبعیض آمیز.
از سال ۱۳۱۳ (تأسیس دانشگاه تهران) تا کنون، هفتاد سال از عمر دانشگاه و جنبش دانشجویی در ایران می گذرد و در طول این مدت، جنبش دانشجویی فراز و نشیب های فراوانی را گذرانیده است. تأسیس شاخه دانشجویی حزب توده (۱۳۲۲)، سرکوب دانشجویان در ۱۶ آذر ،۱۳۳۲ تسخیر سفارت آمریکا در تهران از سوی دانشجویان پیرو خط امام (۱۳۵۸)، انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها (۱۳۵۹)، دوم خرداد ۷۶ حادثه کوی دانشگاه (۱۳۷۸) و ده ها حادثه تاریخی دیگر، نشانگر اهمیت نقش دانشگاه در تحولات جامعه ایران است و شاید اگر کمی در تاریخ جنبش دانشجویی در ایران تأمل کنیم، ویژگی های بارزی را مشاهده کنیم. تنوع گروه ها و گرایشات سیاسی و عقیدتی در دانشگاه ها و تأثیرپذیری و ارتباط مستقیم دانشجویان با فعالیت سیاسی و مبارزاتی موجود در جامعه مهمترین شاخصه جنبش دانشجویی در ایران است.
البته غلبه رادیکالیسم سیاسی و ضدیت و مخالفت بنیادین با استعمار و استبداد را هم می توان از نشانه های این جنبش نام برد.
اما با نگرشی کوتاه در جنبش دانشجویی کنونی در دانشگاه ها در می یابیم که هیچ یک از ویژگی های تاریخی جنبش دانشجویی وجود خارجی و عینی ندارد، چرا که تمام شاخصه های جنبش دانشجویی بستگی به «سیاست» دارد و امروزه دیگر عنصر «سیاست» در دانشگاه ضعیف است.
عملکرد رادیکال و انحصارطلبانه برخی از گروه های دانشجویی، عاملی مؤثر در سیاست گریزی دانشجویان است. بسیاری از دانشجویان به دلیل تبعات و هزینه هایی که اقدامات رادیکال این گروه ها در پی داشته، حاضر به فعالیت نیستند. به عنوان نمونه، تغییر نام و مرام دفتر تحکیم وحدت به تحکیم دموکراسی و یا نامه نگاری های افراطی این گروه به مقامات خارجی از عوامل مؤثر در ایجاد این فضا بوده است.دلیل دیگر، غلبه «احساسات» بر «عقلانیت» در فعالیت های سیاسی و اجتماعی دانشجویان است. نتیجه این جایگزینی بروز رفتارهای غیر عقلایی وعصبی وتند می باشد.
اما مهم ترین دلیل سیاست گریزی دانشجویان، تبدیل دانشگاه به باشگاه احزاب بوده است. پس از دوم خرداد ۷۶ برخی جریانات سیاسی در جهت چانه زنی های سیاسی شان، نیازمند فشار از پایین بودند و به دلیل عدم پایگاه اجتماعی _ مردمی این جریانات، دانشگاه محل تاخت و تاز جریانات سیاسی گشت.
در کشور ما راهبرد تبدیل دانشگاه به کلوپ احزاب به شدت از سوی برخی جریانات سیاسی دنبال می شد، هر چند که این راهبرد نتیجه ای جز رکود علمی و خمودگی سیاسی دانشگاه ها نداشت و جریاناتی که روزی دانشجویان را پیاده نظام، لشگر خود می دانستند، امروزه ویرانه ای علمی و حتی سیاسی با نام دانشگاه را به یادگار گذاشته اند!
جنبش دانشجویی، یک جنبش اجتماعی است و پویایی و پیشرفت هر جنبش اجتماعی منوط به رشد همگانی پنج گزاره است:
الف- انگیزش اجتماعی: در این مرحله جنبش نیازمند مطرح نمودن مطالب و دغدغه های عمده اجتماعی است که مقدمه و زمینه انتقاد، اصلاح و انقلاب را فراهم می آورد. هر گاه این اوضاع با احساس بی عدالتی اجتماعی توأم گردد، انگیزش های تشکیل یک جنبش اجتماعی، شدت بیشتری می یابد.ب- احساس عمومی: برای تبدیل یک کنش به احساسی پیوسته و مشترک، جنبش ناگزیر از تشکیل واحدهای کوچک، غیرمتمرکز و مبتنی بر روابط غیررسمی است تا بتواند توده های پراکنده را که عمدتاً در حد رفتار عامه عمل می کنند، به صورت گروه هایی به هم پیوسته و متحد درآورد تا در برابر مسائل نیز از طریق عادی، مسئولیت عاطفی احساس کند.
ج- تعهد و وحدت: در این حالت لازم است جنبش اجتماعی نوعی از گرایشات اعتقادات مذهبی و مکتبی را در جهت معتقد کردن افراد به جنبش در خود، رشد دهد، تا بتواند در برابر خطرات و ناملایمات خود را همچنان متحد نگه دارد.د- ایدئولوژی: هر جنبشی باید قادر باشد تا گرایشات متحد کننده و مکتبی را در قالب باورها و ارزش های مذهبی که بر کلیه اقشار مردم، قدرت نفوذ داشته باشد، به یک ایدئولوژی راهبر و جهت بخش تبدیل نماید، تا قوت روانی و توجیه فلسفی هرگونه نقش اجتماعی و حساسیت اجتماعی در میان توده ها ایجاد گردد. از همین جا می توان به لزوم تحکیم پایه تئوریک و تدوین چهارچوب های منظم نظری برای جنبش دانشجویی، حکم نمود.
هـ- تاکتیک های عملیاتی: یک نظریه ایدئولوژیک زمانی پیروز خواهد شد که راه های عملی خاصی، جهت رسیدن به اهداف در برنامه های کوتاه مدت و بلندمدت مشخص شود. در این مدت یک جنبش در مسیر نهادینه شدن گام برخواهد داشت.جنبش دانشجویی علاوه بر تمام ویژگی های عمومی جنبش های اجتماعی، دو شاخصه پرسشگری و آرمان گرایی را نیز داراست.
اکنون با توجه به هست ها و بایدها جنبش دانشجویی در ایران، می توان با قاطعیت گفت که تنها یک «جنبش دانشجویی عدالت خواه» می تواند پاسخ گوی « چراها و چگونگی» پویایی یک جنبش دانشجویی باشد.
جنبش دانشجویی به عنوان یک پارامتر تأثیرگذار بر روند تحولات اجتماعی و سیاسی از زمان بسط و فراگیری نظام آموزشی عالی مدرن در جوامع غربی و اروپایی مطرح گردیده و سیر بسط و تطوری نیز داشته است که شاید بتوان تحرکات دانشجویی