لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
جهانگردی و جایگاه آن در ایران
شرایط اقلیمی و آب و هوای متنوع در ایران و وجود مواهب فراوان طبیعی در پهنة گستردة کشور و نیز میراثهای عظیم تاریخی و تمدن چندین هزار ساله و آثار گرانبهای فرهنگی، هنری، معماری، صنایع دستی، اماکن زیارتی و متبرکه و آداب و سنن و گروه های مختلف قومی و جاذبه های مختلف زیبای طبیعی و وجود چشمه های معدنی شفابخش و نیز روحیه میهمان دوستی و میهمان نوازی ایرانیان همگی از عواملی هستند که اگر به درستی به جهانیان معرفی شوند، می توانند ایران را به یکی از قطبهای بزرگ جهانگردی تبدیل نمایند. اما علیرغم وجود این همه مواهب و با وجود آنکه از لحاظ جاذبه های توریستی کشورمان جزء ده کشور اول توریستی جهان قلمداد می گردد اما با کمال تأسف ملاحظه می گردد از مجموع 560 میلیون نفر جهانگردی که در سال 1995 از کشورهای جهان بازدید کرده اند بنابر قول مسئولین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 74 تنها بین 420 تا 450 هزار جهانگرد از ایران بازدید کرده اند. اگر این رقم علیرغم افزایش نسبیش با سال 1373 با ارقام جهانی توریست مقایسه گردد ملاحظه می گردد که سهم بسیار ناچیزی از توریستهای جهانی به کشور ایران مسافرت نموده اند. تعداد توریستهایی که در سال 1373 از ایران بازدید کردند 360658 نفر بوده اند درآمد حاصل از توریسم در ایران در سال 1374 مبلغی در حدود 250 میلیون دلار بوده است که این رقم نسبت به درآمد متجاوز از چهارصد میلیاردی آن سال رقم بسیار ناچیزی را تشکیل می داده است. یعنی 1600 بار کمتر از سهم جهانی حاصل از توریسم صنعت جهانگردی که در حال حاضر مقام سوم جهانی را به خود اختصاص داده است، و بعد از سال 2000 مقام اول صنایع جهانی را به خود اختصاص خواهد داد، متاسفانه در ایران جایگاه واقعی خود را پیدا ننموده است. درآمد توریستی، ارزی است که با پای خود وارد کشور می گردد و متأسفانه کشورمان از این منبع عظیم ارزی تا حدود زیادی بی بهره مانده است. صنعت توریسم علاوه بر جنبه های درآمد و اشتغال زایی فواید فراوان دیگری را در بر دارد که از آن جمله می تواند تبلیغات غیر واقعی را خنثی نماید. توریست ها علاوه بر اینکه می توانند به رونق اقتصادی کشورمان کمک نمایند می توانند واقعیتهای موجود در کشور را به رأی العین ملاحظه نموده و تبلیغات نادرست را کم رنگ تر نموده و در خارج از ایران به عنوان مدافعین این مرز و بوم به تبلیغ بپردازند. توریست به کشور می آید تا ارزهای به همراه آورده را خرج نماید و از طرف دیگر چیزهایی را فراگیرد که برای آموختن آن به مردم دیگر ممالک مبالغ هنگفتی بایستی هزینه گردد و این در حالیست که تاثیر نقل مستقیم شخصی که نکات مثبتی را در یک کشور دیده به مراتب بیشتر از تبلیغات خارجی یک کشور می باشد.
کشورمان از اولین زادگاههای تمدن بشری محسوب می گردد. میراثهای تاریخی این سرزمین زبانزد خاص و عام است. تخت جمشید، ماسوله و میدان نقش جهان از آثار به ثبت رسیده جهانی محسوب می گردند. آثار باستانی ایران در کشورهای خارج طرفداران بی شماری را به خود اختصاص می دهد. تبلیغات سوء و نادرست بیگانگان در مورد کشورمان سبب می گردد تا جهانگردان خارجی تغییر مسیر داده و روزانه کشورهای دیگر کردند. بر اساس مطالعات انجام شده درآمد حاصل از جذب یک جهانگرد خارجی با فروش 150 بشکه نفت برابری می کند و ا گر این صنعت در کشور توسعه پیدا کند و تعداد فراوانی جهانگرد خارجی به ایران بیایند درآمد حاصل از توریسم می تواند جایگزین بخش قابل توجهی از درآمد فروش نفت شود. در خصوص اشتغال زایی این صنعت در داخل کشور تنها می توان به این نکته اشاره نمود که در مقابل ورود 6 نفر جهانگرد برای یک نفر در کشور ایجاد اشتغال می شود. معاونت سیاحتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این خصوص گوید: « در مقابل ورود 6 نفر جهانگرد برای یک نفر در کشور ایجاد اشتغال می شود.
. . . به گفتة وی علاوه بر ایجاد اشتغال، درآمد ارزی کشور از ناحیه جهانگردی به ازای هر گردشگر خارجی حداقل 800 دلار است و به طور خلاصه می توان گفت صنعت جهانگردی در ایران علاوه بر جنبه های فراوان مثبتی که می تواند به همراه داشته باشد دارای تأثیرات دیگری بوده که برخی از آنها بطور اختصار عبارتند از: 1- کسب درآمد ارزی 2- متعادل کردن توزیع درآمد 3- تسریع گردش پول 4- جذب سرمایه های سرگردان و به جریان انداختن آن در سرمایه گذاریهای سالم، 5- کاهش مسافرتهای جهانگردی به خارج از کشور و جلوگیری از خروج ارز.
سابقة جهانگردی در ایران
سرزمین ایران به علت برخورداری از میراثهای عظیم تاریخی و فرهنگی و مواهب طبیعی از دیرباز همواره مورد توجه سیاحان و جهانگردان خارجی بوده است. بر اساس اقوال مورخان همچون گزنفون و هردوت، یونانیان و رومیان جهت تجارت و سیاحت به ایران مسافرت نموده و دارای مراودات و ارتباطاتی با ایرانیان بوده اند. بعد از ظهور اسلام سیاحان مشهوری از قبیل ابن حوقل، مقدسی، یاقوت حموی، ابن بطوطه، ابودلف از ایران بازدیدهایی داشته و مشهودات مختلف خودشان را از ایران و دیگر ممالک در کتابهای مشهوری همچون صوره الارض و احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، معجم البلدان و . . . به رشتة تحریر در آوردند.
از جهانگردان اروپایی و غیر مسلمان که مسافرتهایی به ایران داشته اند می توان از: بنیامین تودلای، مارکوپولو، ادریکس، جوزفاباربارو، پیترودلاواله، ژان شاردن، انگلبرت کمپفر، تاورانیه، آنتونی شرلی، مادام دیولافوا، هنری رنر دالمانی، پیرلوتی، اوژن فلاندن، لارنس کلهارت، جرج کلارک نام برد. انگلبرت کمپفر سیاح آلمانی در سال 1684 به ایران آمد. و سفرنامه وی حاوی مطالب ارزنده جغرافیایی در مورد ایران است. آنتونی شرلی به اتفاق برادرش روبرت شرلی در زمان شاه عباس از انگلستان به ایران آمد و در مورد مساجد بسیار عالی و اعتقادات مذهبی ایران سخن گفته است. جرج کلارک شهرساز معروف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت )
مقدمه :
تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند نسل اول میکوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همهٔ زمینهها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعلیم و تربیت به مثابهٔ جریانی است که باید در کنار آموزش دانش، قدرت تفکر را در فرد رشد دهد و تسلط او را بر محیط زندگی افزون کند. در آموزش و پرورش هم از علم صحبت میشود و هم از تفکر. هم پرورش عقلانیت مورد توجه است و هم از جنبه اجتماعی بودن انسان سخن به میان آمده است .
اهمیت تعلیم و تربیت تا بدانجا است که در جای جای قرآن مجید سخن از آن آمده است و متعالیترین تربیت که همان تربیت الهی است بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
در طول تاریخ تغییر و تحولات بسیای در نحوهٔ تعلیم و تربیت در جوامع متمدن صورت گرفته و تحت شرایط مختلف روشهای متفاوتی اتخّاذ شده است. با سیر تکاملی تمدنها و تغییرات آرام فرهنگها بسته به شرایط خاص جامعه روشهای تعلیم و تربیت نیز تغییر یافته است.
تعلیم وتربیت در اسلام:
تعلیم و تربیت اسلامی با نزول قرآن تولد یافت و پیامبر اسلام (ص) که پروردگار او را به نیکی تربیت کرده بود، معلم و مربی آن شد. توالی این دو رویداد میمون و مبارک پرده از یک راز برمیدارد و آن اهمیت بسیار بالا یا کلیدی بودن دو عنصر برنامه و معلم در مجموعه نظام تربیتی اسلامی است. این سخن هرگز به معنی سبک انگاشتن دیگر عناصر نیست بلکه دقیقا تأکید بر این نکته است که این دو یعنی برنامه و معلم در حکم عود استوار این خیمه ی بلندند. معلم، نقش برگشت ناپذیر و غیر قابل انکاری در چرخه ی آموزش ایفا می کند، معلم کانونی است که چرخه ی آموزشی بر محور آن می چرخد و قوام و دوام این چرخه به موقعیت و جایگاه معلم بستگی دارد. به همین دلیل معلم مقام رفیع وارزشمندی را به خود اختصاص داده است. از این رو در روایات و مستندات دینی ما، بر نقش معلم و جایگاه وی به طور جدی تأکید شده و کار او را همانند نقش پیامبران و مصلحان الهی شمرده اند. مسلمانان بحثهای جستجوگرایانه ی خود را از قرآن که اولین و مهمترین سند مدون تعلیم و تربیت است آغاز کرده اند و همین منبع بود که دروازه های علوم و دانش را در معنی عام کلمه، که اعم از علوم شرعی و مذهبی و نیزدستاوردهای مادی و تجربی است به روی آنان گشود. مقصود آن است که مسلمانان با الهام از قرآن و به ویژه اولین آیات وحی، در زمینه ی علوم و معارف بشری به یک بینش یا دیدگاه کاملاً تازه و بی سابقه رسیدند و آن مسأله اتحاد یا وحدت در علوم بود. در این بینش، علوم ودانش های مختلف همه از یک منبع، که همان فیض بخشی خواست الهی است سرچشمه می گیرند؛ بنابراین نه تنها با یکدیگر در تضاد نیستند بلکه همانند هم هستند بدین سان برنامه و محتوای آموزش اسلامی متاثر از این دو عنصر یا دو مقوله از شناخت بوده و شواهد تاریخی، حداقل در قرون اولیه به خوبی موید آن است. اما برخی از ضرورتهای زمانی و مکانی و همچنین زیربنایی بودن مسائل دینی موجب شد تا این دانش در اولویت قرار گیرد و توجه بیشتری به آن مبذول شود. و بعد از آن علم حدیث و تفسیر و فقه اضافه شد و آن گاه نوبت به علوم ادبی رسید و آموزش و تدریس علوم اکتسابی اعم از نظری و تجربی به تاخیر وارد برنامه ی درسی و نظامی تربیتی اسلام شدند. و از جمله این علوم که در اوایل ظهور اسلام به برنامه ی درسی افزوده شده است تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، زبان شناسی، جغرافی، منطق و جز آنها را باید نام برد. همچنین تعلیم و تربیت که نخست درسهایی همچون فلسفه، اخلاق، روانشناسی و شاید منطق مورد بحث و دقت نظر قرار می گرفت وبه تدریج در راه دستیابی به هویت مستقل خود گام برداشت. در بحث علوم طبیعی و تجربی به عنوان جزیی از مواد درسی، ما برآنیم که به احتمال قوی دانش شیمی زودتر از دیگر دروس وارد برنامه ی آموزشی شده و آن هم در ارتباط با حوزه ی درسی امام صادق(ع) در مدینه بوده است. پس از شیمی به تدریج دانشهای دیگری همچون ریاضیات، نجوم، فیزیک، و پزشکی در عرصه ی برنامه های آموزشی درخشیدند و نوابغ و اندیشمندان بزرگی را به سوی خود فرا خواندند. محمدبن موسی خوارزمی، محمدبن زکریای رازی، ابوعلی سینا، حسن بن هیثم، ابوریحان بیرونی، عمر خیام، بهاء الدین عاملی و دهها نام دیگر که نه تنها تاریخ علم، که جامعه ی انسانی وامدار آنهاست. از آن جمله اند. پیشرفت سریع مسلمانان در زمینه ی این علوم به یک معجزه شباهت داشت. «تأثیر فرهنگ اسلامی در پیشرفت علوم ریاضی طب و شیمی شواهد بسیار دارد حتی در قرون سیزدهم ترجمه متون اسلامی و مشروح آنها در مدارس عامی آکسفورد،با شوق و علاقه دنبال می شد».(۹)
به این ترتیب از اواخر قرن سوم تا نیمهی قرتن پنجم هجری تقریباً همه ی دانشمندان در همه ی شاخه های مختلف علوم، از فقه و تاریخ تا فزیک و شیمی و پزشکی مسلمان بودند به طوری که نتیجه ی کارهای آنان به دورترین نقاط دنیا نیز رسیده بود. اما متاسفانه این راه ادامه پیدا نکرد و پس از آن به دورانی از رکود و بی حرکتی می رسید که می توان آن را نقطه تنزل یا انحطاط تدریجی نامید هرچند از بیان مفصل علتهای موثر در پیدایش این رکود و توقف در این مقاله معذوریم، ولی میتوانیم تک بعدی شدن برنامهی آموزشی و تاکید انحصاری نهادهای آموزشی بر علوم مذهبی و تاسیس نظامیه ها و در رأس همه نظامیه بعذاد، ضرورت پیروی انحصاری از مذهب اربعه و فتنه مغول در قرن و حوادث غم انگیز دیگری همچون دویست ساله صلیبی، برخوردهای نظامی بین دو دلت مقتدر به اصطلاح اسلامی یعنی صفویه و عثمانی، پایان حاکمیت اسلام در اندلس، نابودی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
جایگاه آموزش و پرورش ( تعلیم و تربیت ) در تولید علم
در این مقاله راهکارهای برای پیشرفت و تولید علم ارائه شده و نقش تعلیم و تربیت به عنوان عامل رشد و تحول اساسی مورد بررسی قرار گرفته است.
در اسلام «تفکر» زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم پروردگار عالمیان اتصالی که با حق برقرار میکند به نحوه ی تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا میشود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم می گردد لذا به همراه علم آموزی و تفکر تربیت یا پرورش اخلاقی و تهذیب نفس نیز مطرح میشود که در اسلام بر این امر بسیار تاکید شده و از همان ظهور اسلام مبادی و مبانی تعلیم و تربیت به عنوان یک علم بنا نهاده شده است. تعلیم و تربیت نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری و حتی جسمانی فرد موثر باشد بلکه وسیله ای در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی، به شمار میآید، و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد و مسلمانان که در ابتدا به این ضرورت پی برده بودند توانستند در مدت کوتاهی گوی سبقت در زمینهی تولید علم از تمدن های مطرح آن روز بربایند و به دلیل مشکلات و حوادثی که در تاریخ مسلمانان به وقوع پیوست این حرکت سریع آنها را به شدت کند نمود به طوری که تا این قرن مسلمانان جهان در کشورهای مختلف نتوانستند مجددا عرض اندام نمایند و امروز وقت آن رسیده که عوامل محدود کننده و موانع پیشرفت بررسی شود و با دلسوزی و دور از نفع طلبیهای فردی راهکارهای موثر ارائه و جامه ی عمل پوشیده شود. که در این مقاله بعضی از این راهکارهای ارائه شده است که عبارتند از: استقلال فکری- فکر دینی- توسعه ی آموزشی- رفاه مادی و معنوی- تبادل اندیشه و آزادی خرد ورزی که با توجه به اهمیت موارد در قسمت راهکارها و نتیجه آورده شده اند.
مقدمه:
نظام تربیتی اسلام بر تفکر صحیح استوار است و مقصد آن است که تربیت شدگان این نظام اهل تفکر صحیح باشند و پیوسته بیندیشند؛ چنانکه آن نمونه ی اعلایی که همه جهت گیری های تربیتی باید به سوی او باشد این گونه عمل میکرد از امام مجتبی (ع) از هند ابن أبی هاله تمیمی آمده است: «رسول خدا همواره تفکر میکرد». بنابراین سیر تربیت باید به صورتی باشد که متربّی به تفکر صحیح راه یابد و اندیشیدن درست شاکلهٔ او شود تا زندگی حقیقی به او رخ نماید. زیرا نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با تفکر فعال میشود و با گشودن دریچه تفکر درهای حکمت و راهیابی به حقیقت بر او گشوده میشود. از این رو در اسلام تفکر، زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم و پروردگار عالمیان و اتصالی که با حق برقرار میکند به نحو تفکر اوست. با تفکر قوای درونی انسان شکوفا می شود و زمینه ی حرکت کمالی او فراهم میشود. (۱). امام خمینی میفرماید: «تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است. و مقدمه ی لازمه حتمیه ی سلوک انسانیت است». از نظر علامه طباطبائی: « زندگی انسان یک زندگی فکری است و جز با ادراک که فکر می نامیم قوام نمی یابد و از لوازم بنای زندگی بر فکر این است که هرچه پایبند باشیم و در هر راه رفته شده و یا ابتدائی که قدم برداریم، زندگی پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیم و مبتنی به آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد و از آن بهره گرفته شود، زندگی هم اقوام و استقامت خواهد داشت. (۲) تفکر تجزیه و تحلیل معلوماتی است که ذهن اندوخته است. تفکر سیر در فراورده هایی است که ابتدائاً برای ذهن پیدا شده است. اهل منطق فکر را چنین تعریف میکنند: فکر عبارت است از اجرای عملیات عقلی در معلومات موجود برای رسیدن به مطلوب و مطلوب همان علم به مجهول غائب است. (۳) انسان هیچ وقت خالی و فارغ از تفکر نیست، و از همین روست که میگوئیم تفکر فطری انسان است و قرآن انسان را به روش فطری صحیح تفکری میخواند و سبک خود قرآن و سیره ی معصومین چنین است. در انسان گرایش فطری به حقیقت جوئی و کشف واقعیتها- آن سان که هستند- ودرک حقایق اشیا وجود دارد. یعنی انسان می خواهد جهان را و هستی اشیا را آنچنان که هستند دریابد، دعایی از حضرت محمد روایت شده است که:
پروردگارا موجودات را آنچنان که هستند به ما بنمایان
انسان به ذات خود در پی آن است که حقایق جهان را درک کند و به راز هستی دست یابد. رفتن انسان در پی حکمت و فلسفه تلاشی است در جهت پاسخگوئی به حقیقت جوئی آدمی.(۴) براساس همین میل وگرایش است که نفس دانائی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است. انسان به فطرت خود از جهل بی زار است و دوستدار دانائی و بینائی است. البته با وجود آنکه حقیقت جوئی امری فطری است اما در تمام انسانها به یک میزان نیست و در نتیجه تاثیر برخی عوامل درونی مانند نفس پرستی و خودخواهی و صفات منفی موروثی و اکتسابی و برخی عوامل بیرونی مانند القائات منفی گوناگون از طرف محیط و اجتماع ، شدت و اصالت خود را از دست میدهد و در بعضی انسانها به حداقل می رسد.
ضرورت تعلیم و تربیت:
تعلیم و تربیت صحیح میتواند فرد را به اوج ارزشها برساند و یا اینکه وی را به سقوط بکشاند.
«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ نمی دانستید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد تا شکرگزار باشید.»(۶)
از این رو مکتب اسلام برای تربیت در تمام مراحل و مقاطع زندگی دستورهای ویژهای داده است تا انسان از کدر کانون خانواده و در آغوش والدین و معلم و فرهنگ تعلیم و تربیت مناسب و لازم را ببیند و برای مراحل عالی تر زندگی انسانی آماده شود و پرورش یابد . تعلیم و تربیت از آغاز زندگی بشر بر فراز کره خاکی و تصرف او در طبیعت و تاثیر وی در جامعه وجود داشته است و همواره شناسایی نیازهای مادی و معنوی انسان و روش ارضای آنها از طریق تعلیم و تربیت به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مقدمه
در شرایط حساس کنونی، و با توجه به احیاء معاونت پرورش در وزارت آموزش و پرورش که قطعاً قبل از آن با حذف امور تربیتی جایگاه هنر هم در آموزش و پرورش به فراموشی سپرده شده بود، ولی تصمیم انقلابی دولت نُهم که جاری و ساری ساختن صدقة جاریة شهیدان رجائی و باهنر را به همراه داشت قطعاً با طرح مقولة هنر و آفرینشهای هنری که بطن، و اساس و پایة فعالیتهای امور تربیتی به حساب می آید در سطوح مختلف تحصیلی و در جامعه انقلابی ما تبدیل به مسئله ای فوری و فوتی گردیده که شاید پس از گذشت چندین سال از تعطیلی و به دست فراموشی سپرده شدن امور تربیتی این تنها فرصت تاریخی بسیار مغتنم و عزیزی باشد برای پرداختن به هنرآموزی و پرورش ذوق و استعداد فرزندان کشور و آشنایی آنان با میراثهای گرانبها و ارزشهای معنوی والا و انقلابی که ریشه در اندیشه های ناب و روح بخش معمار بزرگ انقلاب و مردان بزرگواری همچون شهیدان رجائی و باهنر و هزاران شهید گلگون کفنی که زیباترین جلوه های هنر را با ایثار جان خود به نمایش گذاشتند و برماست که امروز با برافروخته و شعله ور شدن مجدد چراغ نورانی و فروزان امور تربیتی بتوانیم آنگونه که بایسته و شایسته انقلاب اسلامی می باشد و با بهره گیری از هنر این چراغ را نورانی تر و فروزان تر از گذشته نگاه داریم و بر غنای هنر در توسعه فعالیتهای آن بیافزاییم.
چرا که هنر حدیث شریف زندگی دیروز است که امروز هم می تواند صدر اسرافیلی باشد برای قطع وابستگی های ناخواسته ما، زیرا آنچه از این صبح عالمتاب باقی است می تواند تکیه گاهی استوار و مطمئن برای تحرک و پویایی و خلاقیت و سرافرازی باشد و مطمئن هستم که با توجه به تغییر و تحولاتی که امروزه در صحنه علمی دنیا به وقوع پیوسته بگونه ای که عصر امروز را عصر انفجار دانش و اطلاعات و تکنولوژی نام نهاده اند.
تکنولوژی نهفته در هنرهای اصیل و سنتی برگرفته از ارزشهای اصیل و والای انسانی ریشه دار در فرهنگ ارزشمند و ناب انقلابی و اسلامی ما می تواند پایه و اساس خودکفایی باشد چرا که هنرهای اصیل سرچشمه ای خدایی دارند و در حقیقت همان «بار امانتی» است که حضرت احدیت به آدمی عنایت فرموده است.
تصور بنده این است که این مقدمة هر چند مختصر می تواند زمینه ای باشد برای توجه جدی تر به مسئله هنر و نقش آن در توسعه فعالیتهای امور تربیتی چه در مقطع ابتدایی که پایگاه و زیربنای هر آموزشی است و چه در مقاطع آموزشی دیگر به هر حال آنچه مسلم است جایگاه هنر و حاصل آن در دیروز و امروز، در دنیای شتر و کاروانهای قدیمی یا دنیای اطلاعات و ارتباطات و موشک و... یکی است زیرا که آموزش هنر، باروری و شکوفایی احساس و ذوق است و هر جامعه ای که آن را نادیده بگیرد به طور یقین گرفتار عواقب سوء آن خواهد شد شواهد گوناگون، نشان می دهد که هنر و تربیت، موازی و هم جهت می باشند و راهی مطمئن و ارزشمند برای انتقال مفاهیم پیچیدة دینی، اخلاقی، ارزشی و معنوی آنهم با روشهای جذاب، عمیق و آرام و ژرف که نهایتاً تبدیل به پایه ای محکم برای پرورش انسانهای متعالی و متکامل که روند تعلیم و تربیت را به طوری صحیح و اصولی پیموده و به عالیترین اهداف غایی و آرمانی نظام تعلیم و تربیتی ما که همانا چیزی نیست جز قرب الی الله نائل گردند و در پایان این مقدمة نسبتاً طولانی، آنرا با سخنی از آلبرت اینشتین به پایان می برم ایشان می فرماید:
امروزه گاه صرفاً مدرسه را محملی برای انتقال صرف اندوخته های علمی و اطلاعات بشری به ذهن فراگیران می دانند حال آنکه اندوخته های علمی چیزی مرده است و ما با زندگان سروکار داریم و ما باید راه و رسم چگونه زیستن و چگونه اندیشیدن را به آنان بیاموزیم.
والسلام- سید محمدحسینی دقیق- آذرماه 86
تشریح اهمیت جایگاه هنر در جامعه و نظام آموزشی
اگر تاریخ را ورق بزنیم و جوامع مختلف را مورد کنکاش قرار دهیم، نهادهای متعددی را در آن جوامع خواهیم یافت که کارشان آموزش آمیزه های دینی و مذهبی مبتنی بر جهان بینی و ایدئولوژی حاکم بر آن جوامع می باشد و نتیجه می گیریم که آموزش دینی و فعالیتهایی که در ارتباط با آن در جوامع مختلف صورت می گیرد همزاد انسان و یک نیاز قطعی و واقعی برای او بشمار می رود و انتقال آن به نسل های آینده نیز در زمره انتقال میراث فرهنگی جوامع است لذا در جامعه اسلامی ما توجه به امور پرورشی و فعالیتهای مرتبط با آن می تواند به عنوان یک مسأله ویژه مورد توجه قرار گیرد زیرا این مسأله حتی یک گرایش عمومی برای اولیاء نیز محسوب می شود و اولیاء نیز مایلند دین و آمیزه های دینی و ارزشهای فرهنگی و تربیتی خود را مثل هر میراث فرهنگی دیگر به فرزندان خود منتقل نمایند.
ماده 26 اعلامیه حقوق بشر این اولویت را در انتخاب نو ع تربیت: برای اولیاء به رسمیت می شناسد. علاوه بر آن در جوامع معلمان بیشماری هستند که آموزش آمیزه های دینی و تربیتی را به عنوان رسالتی اصلاح طلبانه دنبال می نمایند. علاوه بر آن که کنجکاوی دربارة دین و گرایش به آن و علاقمندی به فعالیتهای متنوع فرهنگی و تربیتی یک رغبت قطعی و فطری در کودکان شناخته شده است که این علاقه و رغبت عموماً در سالهای پایانی دبستان بروز و شدت بیشتری پیدا می کند با این وجود آموزش دینی و قرآن و بهره مندی از فعالیتهای متنوع و جذاب بمنظور ایجاد یک نظام تربیتی قوی و مؤثر و پایدار از مسائل بسیار مهم و دارای اولویت می باشد که بسیار مهم و شایستة التفات است که لاجرم باید به آن پرداخته شود و برای پرداختن به آن لازم است به سئوالاتی از قبیل ذیل پاسخ دهیم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
تأملی در جایگاه و رابطه دانشگاه و صنعت
نتیجه و حاصل یک بررسی درمورد نیروهای فکری جامعه و مشخصاً دانش آموختگان دوره های عالی در حوزه مدیریت، گویای آن است که:به طورعمده علاقمندند به عنوان عضو هیئت علمی و مدرس در دانشگاهها و مراکز علمی کشور به تدریس بپردازند.جملگی براین باورند که حضور در دانشگاه مفید است ، ولیکن بخشی از آنها معتقدند که فرصت کافی برای فعالیت در مراکز دیگر را نیز دارند.بخش محدودی تمایل به استخدام تمام وقت در سازمانها را دارند و این درحالی است که بیشتر علاقمند به کارهای پروژه ای یا همکـــــاری پاره وقت با موسسه های مختلف هستند.گروه قابل توجهی از این افراد اندیشمند ، با بنگاههای صنعتی و موسسات اجرایی همکاری داشته و به کار تدریس و تحقیق و مشاوره انفرادی برای آنها مشغول می باشند.بخش قابل توجهی از این قشر در حالی که بعضاً هنوز دوره تحصیلی خود را به پایان نبرده اند، بجز دانشگاه در یک،دو و بعضاً چند مکان دیگر به ارائه خدمت اشتغال دارند.مستقل از مناسب بودن ویا نبودن این شرایط، این سوال عمده مطرح می شود که آیا نیاز و تقاضا برای آموزش و تحقیق ازسوی اشخاص حقوقی و حقیقی، بیش از ظرفیت نیروها و امکانات کشور است و درواقع نبودن توازن عرضه و تقاضا چنین شرایطی را موجب گشته است؟به نظر نمی رسد صرفاً مسئله عرضه و تقاضا در نحوه اشتغال نیروهای فکری دخیل باشد که اگر نیست پس مشکــــــل در چیست؟ و چــه مواردی را باید موردبررسی قرار داد. درواقع آنچه مهم است و تحلیل آن ضروری می نماید، مبانی و زیرساختهای اساسی است که بروز چنین شرایطی را موجب شده است.چنین پیداست که:1 - اساساً تعریف دانشگاه و مرکز علمی باید بازخوانی شود. از قرنها پیش که در اروپا بحث و نقش دانشگاه مطرح شده است، همه بر آن بودند که مسئولیت دانشگاه صرف علم آموزی نیست (که البته این بخش هم جایگاه مهمی دارد) و از دانشگاه انتظاری فراتر توقع می شود. با تعریفی متناسب و نسبتاً جامع، دانشگاه مرکزی است که دانشجو با درک محیط، به شخصیتی علمی، ممتاز و فرهیخته تبدیل می شود. اگر این تعریف درست باشد، این مهم به دست چه کسانی و در چه زمانهایی باید تحقق یابد؟ آیا می توان انتظار داشت که با وجود استادان و مدرسانی که تعهدات چندگانه ای داشته و به ناچار متعهد حضور در مکانهای دیگری نیز هستند، دانشگاه بتواند به رسالت خود جامه عمل بپوشاند؟ آیا نباید استاد و دانشجو در مکانی مطلوب و در شأن و منزلت محیط علمی در کنار هم رشد کنند و دانشجو حتی رفتار و فرهنگ شغلی و کاری و برخورد با زندگی را از استاد بیاموزد.2 - به هر حال تصور نمی رود که جامعه علمی با اصل آنچه گفته شد مخالف باشد، ولی مشکلاتی نیز وجود دارد، ازجمله اینکه اگر قرار است صنعت نیازهای خود را در ابعاد آموزش و مشاوره وتحقیق، مستقل از مراکز علمی دانشگاهی و حرفه ای تامین کند و یا در ارتباط با نیروهای علمی، با ایجاد مراکز آموزشی تحقیقاتی خاص خود، به جذب افراد پرداخته و با مراکز دانشگاهی و علمی آموزشی و مشاوره ای حـــــرفه ای رقابت کند حاصل کار چه می شود؟ مگر نباید مراکز صنعتی و تولیدی که امید فارغ التحصیلان برای حضور در این مکانها هستند با کمک به دانشگاه و یا سفارش به مراکز علمی و حرفه ای و مشاوره ای و آموزشی نیاز خود را مرتفع سازند؟ این عملکردهای مستقل که به طور عمده به لحاظ تفکر خاص مدیریتی و امکانات مالی است ممکن است در کوتاه مدت برخی مسائل و مشکلات صنعت را رفع و رجوع نماید، لیکن در مجموع پیامدهایی داردکه مهمترین آن کاستن از نقش مراکز حرفه ای علمی و دانشگاهی است.3 - در برخی حوزه ها خصوصاً علوم انسانی و مشخصاً مدیریت، وضع قدری پیچیده تر است؛ چرا که تصور می رود با پرداختن به آموزش و بعضاً تحقیق در این زمینه ها، بخش عمده ای از مشکلات مـــوسسه ها و افراد حل و مرتفع می شود. با تاکید بر اینکه توجه به مدیریت به عنوان یک مؤلفه تعیین کننده، از سوی بنگاههای صنعتی و غیرصنعتی را بـــاید به فال نیک گرفت، معهذا رسیدن به شرایط مطلوب و بالابردن ظرفیت مدیریت این مراکز تنها ازطریق برنامه ریزی صحیح و منطقی و بهـره گیری از ظرفیت و توان مراکز علمی، حرفه ای و دانشگاهی میسر است. درواقع عزم به تحقق این رشد و ارتقا، با برنامه ریزی و انتقال به مراکز اهل فن راهکار درست و معقول خواهدبود.با این وصف، ارتباط مستقیم با چهره ها و نیروهای علمی ازسوی موسسه های صنعتی و خدماتی و اجرایی برای اجرای طرحهای تحقیقاتی و مشاوره - آموزشی، موجب کمرنگ شدن ارتباط صنعت و دانشگاه و مراکز علمی و حرفه ای شده و از تمامی ظرفیتهایی که می توانند در تشخیص درست