لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران با نگرش برنظام حکومتی سایر کشورها
1) تفاوت حکومتهای سلطنتی و جمهوری
در ادبیات سیاسی، چند نوع حکومت معرفی میکنند. یکی حکومت سلطنتی است که معمولاً با وراثت به حاکم بعدی منتقل میشود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران چنین رژیمی در کشور حاکم بود. این سلطنت تا مدتها مطلقه بود، یعنی سلطان به صورت مستقل تصمیم میگرفت و هیچکس نمیتوانست در کار او دخالت کند؛ ولی بعد از انقلابکبیر فرانسه و سایر انقلابهای آزادیخواهانه، اختیارات سلطان به صورتهای مختلف محدود شد.
نوع دیگر حکومت، جمهوری است؛ یعنی خود مردم در تعیین حاکم دخالت دارند. در عالَم، دهها نوع جمهوری داریم. حکومت چین یک میلیارد و چند صد میلیون نفر جمعیت را اداره میکند و کمونیستی است، ولی جمهوری خلق چین نام دارد؛ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم مجموعهای از جمهوریها بود؛ این جمهوریها خودشان هم با یکدیگر تفاوت داشتند و هر جمهوری قوانین مخصوص خودش را داشت.
2) عامل مؤثر در مفهوم جمهوریت
بعضی جمهوریها ریاستی است که مردم در آن مستقیم رئیس حکومت را انتخاب میکنند و برخی دیگر، پارلمانی است؛ یعنی ابتدا مردم نمایندگان مجلس را برمیگزینند و سپس حزب غالب در مجلس، رئیسجمهور را تعیین میکند. در هندوستان رئیسجمهور نقش چندانی در مدیریت حکومت ندارد و بیشتر کارها بر عهده نخستوزیر است؛ اما در همسایگیاش پاکستان، رئیسجمهور نقش مؤثری در مدیریت حکومت دارد.
اینها همه نشان میدهد تنها عامل مؤثر در مفهوم جمهوریت این است که مردم نقشی در تحقق حکومت و تعیین حاکم داشته باشند؛ خواه بیواسطه و خواه باواسطه. بیواسطه مثل جمهوریهای ریاستی و باواسطه مانند جمهوریهای پارلمانی.
3) وجه تمایز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
در این میان برخی از جمهوریها پسوندهایی با خود دارند، مثل: جمهوری دموکراتیک، جمهوری اسلامی و.... پاکستان و موریتانی، «جمهوری اسلامی» هستند و این پسوند برای آنها جنبه تشریفاتی دارد. فقط جمهوری اسلامی ایران است که با پسوند خود، میخواهد ماهیت حکومتش را تعیین کند.
قانون اساسی همه جمهوریها و سلطنتیها، یک اختلاف روشن با قانون اساسی ایران دارند: در ایران، «ولایت فقیه» داریم که ملیگراها همیشه با آن مخالف بودهاند. در خبرگان قانون اساسی هم نمایندگان سرسخت ملیگراها اصلاًً با گنجاندن واژه ولایتفقیه در قانون اساسی مخالف بودند، ولی اکثریت قاطع اصرار داشتند که باید مسئله ولایت فقیه مطرح شود.
4) با وجود رئیس جمهور، آیا ولایت فقیه یک مقام تشریفاتی است؟
گاه این سؤال طرح میشود که با وجود رئیسجمهور، ولیفقیه چه نقشی دارد؟ تبلیغاتی که از خارج صورت میگیرد و در داخل هم کسانی آن را دنبال میکنند، به این سمت است که مقام رهبری تضعیف و سرانجام حذف شود. سرّ اینکه در قانون اساسی، مقامی جدا از جمهوری و بلکه فوق رئیس جمهوری، در نظر گرفته شده است، چیست؟
برخی تصور میکنند که ولیفقیه یک مقام تشریفاتی است و چون روحانیان در انقلاب نقش مؤثری داشتهاند، خواستهاند برای خود جایگاهی دست و پا کنند و بر سایر مردم یک نوع امتیاز داشته باشند!
5) رأی اکثریت، مشروعیتآور نیست
پاسخ این سؤالها به نگرشی برمیگردد که اسلام از حکومت دارد. هدف مردمی که انقلاب کردند و صدها هزار شهید دادند، برقراری نظام اسلامی بود. صرف اینکه مردم رئیسجمهوری را برای چند سال انتخاب کنند، هیچ ضمانتی ندارد که مشروعیت الهی داشته باشد و اطاعت از رئیسجمهور منتخب واجب شرعی باشد. هیچکس نمیتواند ادعا کند که وقتی پنجاه درصد به علاوه یک نفر به کسی رأی دادند، اطاعت از او برای دیگران وجوب شرعی دارد. حداکثر میتوانند بگویند: عرف جهانی این است که وقتی کسی رأی اکثریت را کسب کرد، دیگران هم باید او را اطاعت کنند. اما اینکه شرعاً واجب است از او اطاعت کنند، به چه دلیل؟!
6) چرا اطاعت از رئیسجمهور بدون تنفیذ ولی فقیه حرام است؟
از ماهیت جمهوری، وجوب اطاعت شرعی از حاکم به دست نمیآید. مطلب از این هم بالاتر است؛ ممکن است حتی نود و نه درصد مردم به کسی رأی بدهند؛ ولی به فرموده امام راحلu اگر رئیسجمهور منتخب از طرف ولیفقیه نصب نشود، طاغوت به شمار میآید و اطاعت از او حرام میباشد! این عبارت را نمیشود از صحیفه نور حذف کرد،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
مهرورزی در اسلام :
انسان به طور فطری موجودی عاطفی است.یعنی ناخودآگاه جویای محبت و عاطفه است . دلیل محکم برای اثبات ادعای فوق همین گرایش طبیعی و غریزی انسان به اجتماع و زندگی اجتماعی است . تا در سایه این اجتماع به نیاز های فطری خویش دست یابد . دین اسلام به عنوان کامل ترین دین آسمانی تاکید ویژه ای بر محبت و مهرورزی دارد . الگوی انسانی کامل معرفی شده در دین اسلام حضرت محمد (ص) است . محبت و مهربانی در تمامی ابعاد زندگی ایشان موج می زند . از کانون گرم خانواده گرفته تا اجتماع مردم عادی – از دعوت آسمانی ایشان گرفته تا جنگ ها و غزواتی که ایشان با آن ها مواجه شد.در تمامی این مراحل ایشان هرگز اصل مهم مهرورزی را فراموش نمی کردند .
دین اسلام رابطه میان مسلمانان را یک رابطه برادری و برابری معرفی می کند و برای همه اقشار حقوق مساوی و یکسانی را قائل است و این مهم را به کرات توسط سیره پیامبر متذکر می شود.مثلا اینکه بلال حبشی یک سیاه بود ولی موذن پیامبر بود. یا سلمان فارسی عرب نبود ولی در مجالس همنشین پیامبر بود . و در صحنه هایی که حضرت در مجالس گوناگون با تمامی قشرهای جامعه مراوده و نشت و برخاست داشتند .
دین اسلام با وضع قوانین خاص عنصر محبت و مهرورزی را به شکلی خاص تداوم می بخشد. زکات – خمس – صدقه و احسان از جمله ی این قوانین و ضوابط هستند. به گونه ای که زکات را با نماز توصیه می کند. تاکید اسلام بر حقوق همسایه نمونه ی دیگری از اهمیت مهرورزی در اسلام است .اسلام مسلمین را مکلف کرده که از احوال همسایه خویش دستگیری نمایند . مبادا مسلمانی شب سیر بخوابد در حالی که همسایه اش با شکم گرسنه شب را به صبح برساند که در این صورت مسلمان نیست .
تاکید اسلام به برگزاری نماز جمعه و جماعت – صله رحم - ... نیز بیانگر اهمیت مهرورزی در اسلام است .
بنابر آن چه که مختصر بیان شد و نیز با مطالعه در سیره پیامبر و اهل بیت و جنبه های رفتاری ایشان می توان به جایگاه مهرورزی در اسلام اشراف پیدا کرد .
پیام های دیگران ( نظر بدین ) link شنبه، 18 فروردین، 1386 - نادیه
مهرورزی از دید معصومین (ع) :
بررسی طرز بحثهای پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) با مخالفانشان الگوی بسیار ارزنده ای برای چگونگی مبحث است.به عنوان نمونه به آنچه از امام صادق (ع) در این زمینه در کنب حدیث ثبت است توجه کنید: در مقدمه این حدیث معروف توحید«مفضل بن عمر»چنین می خوانیم:او می گوید من در کنار قبر پیغمبر بودم و در عظمت مقام پیامبر (ص) اندیشه می کردم .ناگهان دیدم «ابن ابی العوجاء» (از مادیون معروف) وارد شد و در گوشه ای نشست به طوری که سخنش را می شنیدم هنگمی که دوستانش اطراف او جمع شدند شروع به سخنان کفر آمیزی کردکه نتیجه آن انکار نبوت محمد (ص) و از آن بالاتر انکار خداوند تبارک و تعالی بود،بسیار شیطنت آمیز و حساب شده بیان کرد. من از شنیدن سخنان او سخت خشمگین و تاراحت شدم ،برخاستم و فریاد زدم ای دشمن خدا راه الحاد پیش گرفتی؟و خداوندی که تو رادر بهترین صورت آفریده انکار کردی؟ «ابن ابی العوجاء»رو به من کرد و گفت:توکیستی؟اگر از دانشمندان علم کلامی ،دلیلی بیاور تا از تو پیروی کنیم و اگر نیستی سخن مگو و اگر از پیروان جعفربن محمد صادقهستی او این چنین با ما سخن نمی گوید و مانند برخورد تو برخورد نمی کند. او از این بالاتر از ما شنیده است هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته و در پاسخ ما راه خشونت و تعدی نپیموده ،او بردبار ،عاقل،هوشیار و متینی است که هرگز سبکسری دامن گیرش نمی شود،او به خوبی به سخنان ما گوش فرا می دهد ،حرفهای ما را می شنود و از دلائل ما آگاه می شود،هنگامی که تمام حرف خود را زدیم و گمان کردیم که ما بر او پیروز شدیمبا متانت شروع به به سخن می کند با جمله های کوتاه و فشرده تمام دلائل ما را پاسخ می گوید و بهانه های ما را قطع می کند ،آنچنان که گوئی قدرت بر پاسخ گفتن نداریم ،تو اگر از پیروان و یاران او هستی اینچنین با ما سخن بگو: (توحید المفضل اوائل کتاب) . در روایات اسلامی که در تفسیر آیه 29 سوره فتح آمده است تأکید فراوانی روی اصل «رحماءبینهم»دیده می شود.از جمله در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «مسلمان برادر مسلمان است به او ستم نمی کند،تنهایش نمی گذارد،تهدیدش نمی کند و سزاوار است مسلمان در ارتباط و پیوند و تعاون و محبت و مواسات با نیازمندان کوشش کند و نسبت به یکدیگر مهربان باشند تا مطابق گفته خداوند «رحماءبینهم» نسبت به یکدیگر رفتار کنید و حتی در غیاب آنها نسبت به امورشان دلسوزی کنید ،آنگونه که انصار در عصر رسول الله بودند
پیام های دیگران ( نظر بدین ) link دوشنبه، 13 فروردین، 1386 - نادیه
محبت نزد ادیان و فلاسفه :
حدیث اسلامی: هل الدین الاالحب. آیا دین غیر از محبت چیزی است ؟ حافظ: نهال دوستی بنشان که کام دل ببار آرد درخت دشمنی برکن که رنج ببشمار آرد. بودائیسم ـ دهاماپادا: یک عقل صحیح و درست خدمتی را خواهد کرد که نه یک پدر و نه یک مادر و نه یک خویش می کنند. کنفوسیوس ـ آنالکتها1: یک جوان هنگامی که در خانه است باید نسبت به پدر و مادر و در خارج نسبت به بزرگتران با محبت و احترام باشد، بایستی مشتاق و درستکار باشد. بایستی محبت او نسبت به همه جوشان بوده و دوستی نیکو را در خود پرورش دهد. دین کنفوسیوس: لائوتان از کنفوسیوس پرسید: منظور شما از نیکوکاری و درستی چیست؟ کنفوسیوس گفت: «منظور این است که در عمیق ترین باطن قلب خود نسبت به همه چیز محبت روا داریم، همة مردمان را دوست بداریم و سخت از افکار خودخواهانه بپرهیزیم. این است ماهیت نیکوکاری و درستی» در جائیکه محبت باشد جدائی نیست. دین تائو «کان ینگ یین»: با همه به مدارا و حسن سلوک و محبت رفتار کن کتاب امثال سلیمان نبی 15: خوان به قول درجائی که محبت باشد بهتر است از گاوپرواری که با آن عدوات باشد. رساله اول یوحنای رسول باب چهارم: ای حبیبان یکدیگر را محبت بنمائیم زیرا که محبت از خداست و هر که محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد و کسی که محبت نمی نماید خدا را نمی شناسد زیرا خدا محبت است. امانوئل کانت: فرق است میان آن کسی که عملی از روی تمایل طبیعت انجام می دهد و آن که برای ادای تکلیف احترام به قانون می کند، اولی حظ نفس برده و دومی ادای وظیفه کرده است. یوهان گتلیپ فیخته: ظهور نیکی در اشخاص تجلی و نمایش ذات حق است و ذات حق منشاء درستی اخلاق و کردار است. شوپنهاور: شفقت بسیار خوب و بنیاد اخلاق می باشد، اما سعادت و آزادی تام در سلب کلی اراده و خواهش است. اگوست کنت: ترقی نوع انسان بسته به میزان غلبه جنبة انسانی بر جنبة حیوانی است. هنوز حس خودپرستی در مردم غالب است و مدار امر برزد و خورد و جنگ و جدال است. چارلز داروین: بزرگترین کمال که موجودات جاندار در سیر تحولی و تکاملی به آن رسیده اند پدید آمدن عواطف و احساسات قلبی است که در انسان بوجود آمده است و انسان اگر می خواهد حیوان نباشد باید رحم و مروت و کرم و شجاعت و نوع پرستی و خیر خواهی را در خود بپرورد. هربرت اسپنسر: چون در تکامل زندگی باید کثرت به وحدت برسد مردم باید به معاشرت زندگی کنند و تا حدی دست از خود خواهی بردارند و رعایت حال دیگران را کنند. هر فردی باید خوشی دیگران را هم بخواهد. فردریش نیچه: خودپرستی حق است و شفقت ضعف نفس و عیب است. حالا که خوب یا بد بدنیا آمده ام باید از دنیا متمتع شوم هر چه بیشتر بهتر. برای حصول این امر اگر هم بیرحمی و مکرو فریب و جدال و جنگ لازم آید انجام میدهم . آنچه مزاحم و مخالف این فرض است اگر چه راستی و مهربانی و فضیلت و تقوی باشد بد است. ارسطو: خودخواهی ازآن جهت بداست که غالب مردم برتری که برای خودنسبت بدیگران قائلند در تحصیل مال یا جاه یا لذتها است. ولتـر: علم انسان را دانشمند میکند ولی آدم نمی کند.
پیام های دیگران ( نظر بدین ) link دوشنبه، 13 فروردین، 1386 - نادیه
انواع محبت و مهرورزی :
:
محبتبر دوگونه است : محبت صادق و محبت کاذب.
محبت صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و البته وقتى به کمال آگاهى پیدا کند، به آن دل مىبندد مانند محبتبه خداوند، متقابلا کمال هم جاذبه دارد و محب را به سمتخود جذب مىکند و در حقیقت محبت صادق، دو جانبه است; اما محبت کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلى به آن کمال موهوم علاقمند گردد; مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت، محبت کاذب و جاذبهاى است که عین دافعه است; چنانکه افعیها با نفس کشیدن، برخى از حشرات را جذب مىکنند; اما نه براى پرورش و کمال بلکه براى هضم و نابود کردن. بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است.
زرق و برق دنیا نیز چنین است. انسان اگر به دنیا دل ببندد، دنیا جاذبه دارد و او را به سوى خود جذب مىکند; اما براى این که او را درهم بکوبد و نابود و سپس به صورت زباله دفع کند، ولى ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان استبلکه محب آنان نیز هست و آنان را به سمتخود جذب مىکند تا آنها را بپروراند و احیا کند. از این رو، همان گونه که گفته شده:
الا کل شىء ما خلا الله باطل
و کل نعیم لا محالة زائل (1)
در مورد محبت نیز باید گفت هر محبتى غیر از محبتخدا باطل و دروغین است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
دنیایى که شما را ترک مىکند، پیش از این که شما را ترک کند، شما آن را ترک کنید: «و آمرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم» (2)
در مثلها نیز آمده است: «عزل» از مقام به منزله طلاق مردان و حیض کارگزاران است: «العزل طلاق الرجال و حیض العمال» (3) . انسان هم سرانجام روزى از دنیا و لذایذ و مقامهاى آن عزل و محروم مىشود; از این رو قرآن دنیا را خانه فریب و نیرنگ معرفى مىکند.
البته منظور از دنیا آسمان و زمین نیست; زیرا اینها آیات الهى و نعمتخداست. ذات اقدس خداوند دنیا را چنین معرفى کند: مثل دنیا این است که بارانى ببارد و سرزمینى، سبز و خرم شود، ولى پس از مدتى خزانى در پى آن بیاید و آن را به صورت کاهى زرد در آورد و از بین ببرد:
«کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یکون حطاما» (4) .
چون «مثل» غیر از «ممثل» است، معلوم مىشود امور طبیعى مانند فصول چهارگانه، «دنیا» نیست. اینها آیات منظم و خوب است; یعنى پاییز در جاى خود به همان اندازه خوب و زیباست که بهار در جاى خود; چون اگر پاییز و زمستانى نباشد، هرگز بهارى نخواهد بود، ولى آن «من» و «ما» که چند صباحى خرمى و آنگاه پژمردگى را به دنبال دارد، «دنیا» است و چنین چیزى جاذبهاى دروغین دارد و هر محبتى که در کنار جاذبه دروغین باشد و یا محبت آن محبوبى که انسان را خوب جذب مىکند تا از بین ببرد، محبتى کاذب است و اصولا هر محبتى که به غیر خدا تعلق بگیرد چنین است، ولى در محبت الهى خداى سبحان لطف و فیض منبسط خود را گسترده است تا محب خود را به فضاى باز درآورد و به او پروبال بدهد تا پرواز کند. از این رو قرآن کریم مىفرماید:
«و الذین آمنوا اشد حبا لله» (5) .
بنابراین، اگر محبت کسى به دنیا و آخرت یا به خدا و غیر خدا یکسان باشد، او به این معنا، مؤمن نیست; زیرا معرفتش تام نیست و از همین جا معلوم مىشود که محور بحثها معرفت است، نه محبت چنانکه در مرحله بعد تبیین مىشود. چون خود محبت از فروعات بحثهاى محورى معرفت است.
نظامى گنجوى در پایان داستان «لیلى و مجنون» مىگوید: لیلى در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستى محبوبى برگزینى، دوستى مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوت خود را از دستبدهد و با یک بیمارى، همه نشاط او فرو بنشیند; دوستى بگیر که زوالپذیر نباشد. بنابراین، معرفت، محبتحقیقى مىآورد و غفلت، محبت کاذب. در قرآن کریم در باره محبت کاذب آمده است:
«کلا بل تحبون العاجلة و تذرون الاخرة وجوه یومئذ ناضرة الى ربها ناظرة و وجوه یومئذ باسرة تظن ان یفعل بها فاقرة» (6)
شما متاع زودگذرى را دوست دارید و کسانى که چنین متاعى را به عنوان محبوب، برگزیدهاند، در روز قیامت، چهره آنها افسرده است، ولى کسانى که خدا را به عنوان محبوب راستین پذیرفتهاند، در آن روز چهرهاى شادمان دارند.
نیز مىفرماید:
«و تحبون المال حبا جما» (7)
شما مال را خیلى دوست دارید. کسى که به مال، خیلى علاقهمند باشد، در هنگام مرگ فشار بیشترى مىبیند; زیرا باید هنگام مرگ همه علاقههاى دنیوى را رها کند. گاهى ممکن است اصل مال کم باشد، ولى علاقه به آن زیاد باشد. آنچه در این آیه آمده، این نیست که شما مال زیادى را دوست دارید، بلکه مىفرماید شما به مال، خیلى دل بستهاید. آنچه که مربوط به جمع مال و «اکتناز» است در سوره «توبه» و بعضى از سور دیگر آمده است. در سوره توبه مىفرماید:
«و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» (8) .
در سوره «همزه» نیز مىفرماید:
«ویل لکل همزة لمزة الذى جمع مالا و عدده یحسب ان ماله اخلده» (9)
او مالى را جمع و شمارش کرده است و هر روز کوشیده تا بر ارقام ثروت اندوختهاش در بانکها، افزوده شود. او از داشتن مال وافر لذت مىبرد; بدون این که بتواند از آن استفاده کند و در حقیقت، انباردار دیگران است. چنین انسانى تلاش مىکند و مشکل قیامت را خودش تحمل مىکند ولى لذت بهرهورى از مال را عدهاى دیگر مىبرند و این، خسارت بزرگى است. انسانى که اهل معرفت نباشد در انتخاب محبوب، خطا مىکند
مهر و محبّت مایه و سرمایهاى است که جایگاهش ، قلبى که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه و حرم اللّه و عرش اللّه شده است ، قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش کرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است .
قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بىمنفعت و وجودى فاقد ارزش است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 1
زن در قرآن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
مقدمه
درختان کهنسال با برگ های ستبر و سترگ و ریشه هایی بلند و عظیم در دل خاک کشیده سایه ای است برای رهگذران ثمره ای برای گرسنگان و تکیه گاهی برای رمیدگان ، فرهنگ این گونه است. فرهنگ مجموعه ای از عناصر است که هرکدام دارای کارکردی ویژه اند. ارزش ها باورداشت ها ، آداب و رسوم زندگی ، ابزارها و فنون مختلف و حتی نوع پوشش و مسکن نیز با تاثیر پذیری از فرهنگ است. که در نگاه بیننده نوعی خاص از هویت را نمایانگر می شود. عناصر فرهنگی در واقع پاسخگوی چیستی و کیستی انسان اند. فرهنگ چونان سیمرغی است که در دیروز و امروز پرو بال می زند تا نوعی دیگر از پدیده ها را ترسیم کند.
خصوصیت فرهنگ آن است که با فرود جامعه یا هشر در می آمیزد و آن را فرهنگی می کند ، هیچ فرهنگی نمی تواند برون جامعه وجود داشته باشد و در مقابل ، هیچ جامعه بدون فرهنگ نیز وجود ندارد. برخی از جوامع خصوصیات و عناصر فرهنگی را در خود دارند که برای کل جهان ارزشمند و تعین کننده است. از جملة این عناصر ، شهرهای تاریخی اند که با قدمت گاه چندین هزار ساله و با دستاوردهای فراوان و متنوع ، از سنت و فرهنگ مردم تاثیر پذیرفته اند. این شهرهای تاریخی و فرهنگی همانند درختان کهنال به باغبان و پرستاری نیاز دارند تا آنها را حفاظت و تیمار کند و جانی تازه به ریشه های آن ببخشد تا رهگذران یا در واقع همان گردشگران ـ از آن بهره ببرند.
جایگاه شهروند در طراحی شهری
در بسیاری از شهرهای پیشرفته جهان ، آنچه در نگاه نخست رخ می نماید احساس وجود کنترل و نظارت بر ساخت و ساز در فضاهای شهری است. این امر در زیبایی ظاهری بدنه خیابان ها ، نما و ارتفاع ساختمان ها و حفظ بافت های با ارزش شهر تبلور می یابد.
محمد رضا پور جعفر با تاکید بر این مطلب ، به اهمیت طراحی شهری اشاره می کند و آن را ضرورتی اساسی برای شهرها و مکمل برنامه ریزی شهری بر می شمارد. موضوع جالب توجه دیگر از نگاه وی اهمیت دادن به انسان در برنامه ریزی و طراحی شهری در آن شهر است. این چیزی است که در شهرهای ایران تا کنون جایگاه شایسته ای نداشته است. به گفته وی ، در بیشتر شهرهای مورد بازدید ، اهمیت ماشین کمتر از کشور ما بود ، زیرا آنها پی برده اند که در نسبت بین انسان و ماشین در شهرسازی اشتباهی صورت گرفته است. در واقع شهر را برای ماشین طراحی کردن و خیابان ها را به آنها اختصاص دادن ، خیلی عاقلانه نبوده است. آنها برای جبران این نقایص در هرجا که ممکن بود فضاهای رفت و آمد به عبور پیادگان اختصاص داده و ورود ماشین را به فضا ممنوع کرده اند. ( شهرداریها 44)
شهر فرهنگی چگونه شهری است
شهر فرهنگی این است که فرهنگ غالبی در شهر وجود دارد که این فرهنگ بر سایر شهرها و خودش بسیار تاثیر می گذارد از همین رو آن شهر پایتخت فرهنگی به شمار می آید. مثلاً برای آذری زبانان کشورمان پایتخت فرهنگی فرهنگ آذری کشور تبریز است در حالی که ممکن است کالا و خدمات این فرهنگ چندان در خور توجه نباشد اما به هرحال دارای قدرت سیاسی ـ فرهنگی است. یا در مقایسه دو شهر پاریس و وین می توان وین را پایتخت فرهنگی به شمار آورد با وجود اینکه کالا و خدمات فرهنگی در پاریس بسیار گسترده تر و جالب توجه تر تولید می شود. لیکن وین میراثی که چهره های برجسته و سنت های فرهنگی قدیمی ، تاترها ، کنسرت ها و نظایر اینها در آن شهر برجای نهاده اند و بطور کلی سابقه فرهنگی آن به عنوان پایتخت فرهنگی تلقی می گردد.
فرهنگ شهری
شهر فرهنگی شهری برشمرده شد که دارای عناصر ، فضا ، بافت و منابع فرهنگی باشد ، اما منظور از فرهنگ شهری چیست ؟
ناصر برک پور ، فرهنگ شهری را اینگونه تعریف می کند : « فرهنگ شهری آداب و رفتار و سکونت در شهر است و از آنجا که فرهنگ پدیده أی است اکتسابی و قابل آموزش به ساکنان است از سوی دیگر با توجه به چهار کارکرد اصلی شهر که عبارتند از سکونت ، کار و فعالیت ، ارتباط و فراغت می توان فرهنگ شهری را نیز با این کارکردها مرتبط دانست.
هنگامی که از فرهنگ شهری مردم شهرها سخن به میان می آید منظور قواعد ، هنجارها ، سنت ها ، ارزش هایی است که با این چهار حوزه سکونت ، کار ، ارتباطات و فراغت مرتبط اند.»
به نظر ناصرالدین غراب این تعریف بیشتر توصیف فرهگن شهر نشینی است و نه فرهنگ شهری. به نظر وی فرهنگ شهر را می توان از سه وجه تعریف کرد : « یکی فرهنگ به معنای شیوه زندگی است که در برگیرنده مجموعه ای از هنجارها ، ارزش ها ، باورها و نگرش هایی است که نوع زندگی در شهر را امکانپذیر می کند. بنابراین کسی که در شهر زندگی می کند باید از یک سری قواعد و اصول در عمل پیروی کند. برخی از این قواعد ریشه در تاریخ دارند و برخی دیگر زاییده مقتضات زمانه اند. معنای دوم از فرهنگ در شهر خیلی ذهنی تر است به جای توجه به شیوه زندگی به شهر به عنوان مجموعه کالبدی و فیزیکی در فضایی معین و نمادهایی که معنای خاصی را برای شهرنشینان تداعی می کند توجه می کند. این معنا ممکن است حس تعلق و خاطره انگیزی را برای شهرنشینان تقویت کند و با لایه های ذهنی و روانی آنها ارتباط یابد پس در این تعریف از فرهنگ توجه به وجه نمادین شهر و زندگی در آن مورد تاکید است.
معنای سومی از فرهنگ شهری وجود دارد که توجه به منابع فرهنگی از جمله بناهای تاریخی ، خرده فرهنگ ها ، صنایع دستی ، آداب و رسوم ، فلکور و منابعی است که زاده زیست بوم شهری اند. بنابراین فرهنگ شهری مفهومی عام و گسترده است که فرهنگ شهرنشینی در دل آن جای می گیرد و با آن برابر نیست . از آنجایی که بخش عمده ای از مشکلات و نابسامانی های موجود در اداره جهان شهر حاصل از عدم توافق یا بی توجهی شهرنشینان فرهنگ شهری نسبت میدهند و بر این باورند که باید فرهنگ شهری را آموزش داد ، در حالیکه منظور اصلی آنها آموزش فرهنگ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
عنوان برنامه کسب و کار:
تهیه کننده برنامه:
ویژه فراگیران دوره های کارآفرینی و مهارت های کسب و کار
مشهد مقدس- تابستان 86
مشخصات تهیه کننده طرح:
شخص حقیقی:
نام و نام خانوادگی:
شماره شناسنامه:
تاریخ و محل تولد:
23/1/1368
سطح و رشته تحصیلی:
شغل فعلی:
کد ملی:
تجربه و تخصص:
نشانی پستی:
تلفن تماس:
نشانی پست الکترونیک:
شخص حقوقی :
نام و نوع شرکت :
موضوع شرکت :
تاریخ تأسیس :
شماره و محل ثبت :
تعداد و نوع سهام :
آدرس پستی شرکت :
تلفن تماس :
صنعت و فضای کلان اقتصادی
پیرامون صنعت مورد نظر توضیح دهید:
مکانهای سوخت گیری CNGدر گذشته در کشور ما رونق فراوانی نداشته واز آنهااستقبال چندانی نمی شده است.ولی امروزه با گذشت زمان وپیشرفت توسعه حمل و نقل و اهمیت ان در جوامع بشری و زندگی انسان و همچنین کاهش بنزین به عنوان یک عضو اصلی در صنعت حمل و نقل بشر بر این فکر بوده است که از گاز به عنوان سوخت خودرو ها و سایر وسایل نقلیه عمومی و شخصی استفاده شود.
وضعیت هر یک از شاخصهای ذیل را در صنعت مذکور مشخص نمایید:
امکان ورود به صنعت:
امکان ورود به این صنعت نیاز به ریسک و سرمایه گذاری بالا داردو حداقل سرمایه اولی مورد نیاز آن یک قطعه زمین در مکانی مناسب میباشد.
قدرت چانهزنی تامینکنندگان:
چون دولت تامین کننده مواد اولیه(گاز مورد نیاز) برای این جایگاه و سایر جایگاهها میباشد به همین دلیل قدرت چانه زنی تامین کنندگان در این کاریکسان میباشد
قدرت چانهزنی مشتریان:
چون این کار هنوز خیلی زیاد نشده و رقبای ما کم وبخاطر اینکه
ما در مکان مناسب که محل تردد مشتریان می باشد مستقر هستیم در اولویت انتخاب های آنهاقرار می گیریم .
شدت رقابت در صنعت:
با توجه به اینکه ورود به این کسب و کار آسان می باشد و متقاضیان ورود به این کسب و کار مورد حمایت دولت قرار می گیرندبه همین دلیل در آینده شدت رقابت زیاد می باشد ولی رقبای بالفعل ما در حال حاضر کم می باشند.
شدت رقابت در این صنعت با توجه به افزایش روز افزون نیاز به جایگاههای سوخت گیری CNGزیاد میباشد و هر کس با داشتن انگیزه و امکانات کافی برای ورود به این کار می تواند رقیب بالقوه ما باشد.
امکان وجود کالاهای جانشین:
برای این کارمیتوان کالاهای جانشینی از جمله: بنزین وانرژی خورشیدی وانرژی الکتریکی وهیدروژن و دوچرخه رامی توان نام برد.
مهمترین معضل یا مشکلی که محصول یا شرکت شما قادر است در صنعت مرتفع نماید چیست؟
با توجه به توسعه استفاده از گاز CNGبه جای بنزین واینکه بنزین موجب بسیاری از آلودگی های هوا می باشد و با توجه به مصوبه های جدید دولت در خصوص گاز سوز شدن خودروهای جدید وقدیمی و هم چنین کم بودن تعداد این جایگاهها در سطح شهر ما با احداث یک جایگاه جدیدبسیاری ازمشکلات از قبیل: کم بودن تعداد این جایگاههاو آلودگی هوا که بخاطر وجود بنزین رخ می دهد را به حداقل می رسانیم وان شاءالله که بتوانیم در اینده با احداث جایگاههای سوخت گیری CNG بیشتری این مشکلات را به صفر برسانیم.
مشخصات شرکت
ساختار قانونی شرکت شما چگونه است؟ (موسسه/سهامی خاص/ تعاونی/...)
این کسب و کار به صورت شخص حقیقی اداره می گردد.
چشم انداز شرکت شما چیست؟