لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
تعلیم و تربیت کودکان ( اصول و مبانی آموزش و پرورش )
اصل فعالیت :
اولین و مهمترین اصل در تعلیم و تربیت، اصل فعالیت است. دانش آموز ، باید در تمام مراحل یادگیری فعال باشد و هیچگاه منفعل و منزوی باقی نماند. بلکه در تمام زمینه ها مشارکت فعال داشته باشد تا موجب یادگیری بیشتر او گردد . بنابراین ، اصل فعالیت به نشاط فعلی دانش آموز می پردازد.
اصل کمال :
ما باید دانش آموز را از آنچه که هست ، به حد کمال برسانیم. اصل کمال به آینده کودک توجه دارد و رسیدن از نقصان به کمال است. در اینجا ، زمان حال کودک نادیده گرفته می شود و برای رسیدن به کمال، باید سختی ها را تحمل کند.
اصل آزادی :
دانش آموز باید به ویژه در دوره پیش دبستانی و دبستان ، در برخی از زمینه ها به فعالیت آزاد بپردازد . او نباید همیشه به فعالیتهای هدایت شده بپردازد، بلکه باید فرصت فعالیتهای آزاد را نیز داشته باشد ، تا از طریق آزادی ، به کمال و پیشرفت نائل گردد .
اصل سندیت :
اصل سندیت ، در برابر اصل آزادی قرار دارد و بیانگر این است که دانش آموز باید در مقاطع مختلف تحصیلی ، بر اساس برنامه درسی از پیش طراحی شده، آموزش ببیند . سندیت، یعنی تعلیم و تربیت دارای نظام ساختاری می باشد. مثال های سندیت برنامه درسی ، سندیت معلم و سندیت علم می باشد.
اصل تناسب وضع و عمل :
بر مبنای این اصل ، فعالیتهای مربیان باید متناسب با میزان رشد فکری، عاطفی ، ذهنی ، اجتماعی و نیازهای فراگیران باشد .
یکی از مربیان معروف آلمانی به نام استنبرگ گفته است :
فعالیتهای مربیان باید منطبق بر وضعیت عقلانی، عاطفی، اجتماعی، درجه رشد ذهنی و میزان درک و تجارب گذشته دانش آموز باشد و نیازها و علائق دانش آموز، اساس عمل مربی قرار گیرد .
اصل تفرد :
در آموزش باید به تفاوتهای فردی و وضعیت دانش آموز توجه کرد و نباید نسبت به همه فراگیران یک نگاه کلی داشت. همه باید در جهت رشد همگام با وضع موجود خود، تشویق شوند. در تعلیم و تربیت، دانش آموز باید منفرد و مشخص بوده، با دیگری تفاوت داشته باشد و در نتیجه، آموزش و پرورش فردی و تفرد مدنظر می می باشد.
اصل اجتماع :
در تعلیم و تربیت ، فراگیران باید اجتماعی و اجتماع پذیر شوند و با ارزشها و هنجارهای اجتماعی آشنا گردند. بر اساس این اصل، دانش آموز باید از اهداف فردی چشم پوشی کرده، به اهداف گروهی بیندیشد و به دنبال منافع اجتماعی باشد. به همین دلیل، این اصل در مقابل اصل تفرد قرار می گیرد.
اصول تعلیم و تربیت، اصول موضوعه هستند. این اصول، در علوم دیگر شکل می گیرند و در تعلیم و تربیت به کار گرفته می شوند.
مبانی اصول تعلیم و تربیت، روانشناسی رشد، روانشناسی یادگیری (قوانین و قواعد یادگیری )، جامعه شناسی فرهنگی و مباحث دینی می باشد.
تعلیم و تربیت به عنوان یک علم ( علوم تربیتی ) دارای مبانی و علوم پایه است . مبانی آن به دو قسمت تقسیم می شود :
1-مبانی علم که مشتمل بر سه شاخه است :
الف ) مبانی زیست شناختی
ب ) مبانی جامعه شناختی
ج ) مبانی روانشناختی
2-مبانی فلسفی که شامل فلسفه و اخلاق می باشد
مبانی زیست شناختی، به اندام داشن آموز بر می گردد. برای مثال، پرورش ماهیچه ها و عضلات بزرگ و کوچک دانش آموز را مورد توجه قرار می دهد.
در مبانی جامعه شناختی، به مطالعه تأثیر گروهها، فرهنگ، عوامل اجتماعی و تشخیص رفتار دانش آموز در دوره پیش دبستانی و دبستان پرداخته می شود.
در مبانی روانشناختی، به مطالعه ماهیت انسان، انگیزه خواهی، انگیزه یادگیری، نیازها، علائق فرد و ارتباط روانشناختی آنها پرداخته می شود. در اینجا، هر چه ما خودپردازنده مثبت دانش آموز را بیشتر تقویت کنیم، به همان نسبت، انگیزه یادگیری وی قوی تر می گردد.
مبانی فلسفی، در مورد ارزش ها و اهداف تعلیم و تربیت به مطالعه می پردازد. برخی معتقدند که مبانی فلسفی، از سایر مبانی علمی مهمتر می باشند، زیرا اهداف، فقط در فلسفه تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار می گیرند و تعلیم و تربیت بدون غایت ، ممکن نیست . در تعلیم و تربیت، انتقال ارزشها از اهمیت بسزایی برخوردار است و هدف ، تشکیل یک نظام ارزشی در فرد می باشد . اما بحث درباره اینکه ارزشها کدامند ؟ چه منابعی دارند ؟ چگونه شکل می گیرند ؟ چگونه انتقال داده می شوند ؟ و ... ، در مبانی فلسفی مورد مطالعه و پژوهش قرار می گیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تربیت دینی کودکان
اگر زمینه برای رشد احساس مذهبی که یکی از عمیق ترین احساس هاست، فراهم باشد به سرعت رشد می کند. بنابراین در تربیت دینی فرزندان باید کوشید تا این زمینه تقویت شود. شرکت دادن کودکان و نوجوانان در مراسم و محافل مذهبی- البته به شرطی که طولانی و خسته کننده نباشد- در این حرکت رو به رشد تاثیر مستقیم دارد. برپایی مجالس و برنامه هایی که در آنها ذکر خدا حرف اول را می زند در پرورش دینی آنان و آرامش روانی شان تاثیر بسزایی دارد، چرا که ایمان به خدا باعث آرامش دل بچه ها شده و ارتباط مبت و امیدوارانه ای با جهان پیرامون خود برقرار می کنند و احساس تنهایی و بی پناهی را از آنها دور می دارد.
عوامل مؤثر بر تربیت دینى و اخلاقى
در ساختار تربیتى افراد عوامل بىشمارى تأثیر دارند. بدیهى است همهى عوامل در یک درجه و سطح قرار ندارند. برخى از آنها تأثیراتشان عمیقتر و بعضى دیگر سطحى است.
وراثت
منظور ارث بردن کودک از صفات و ویژگىهاى پدر و مادر و آبا و اجداد است که از راه نطفه انتقال داده مىشود. پدر متدین و بخشنده و خوشخُلق روحیهى دیندارى و بخشندگى و خوشخُلقى را به فرزندان خود انتقال مىدهد.
محیط
عامل دیگرى که در تربیت دینى و اخلاقى فرزندن مؤثر است، تأثیرات محیطى است. و غرض از محیط مجموعهى عوامل و شرایطى است که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده و زندگى مىکند.
عوامل محیطى به دو دسته تقسیم مىشوند، یک دسته عوامل انسانى و دستهى دیگر عوامل غیرانسانی.
نقش دوستان کودک
کودک یک موجود اجتماعى است، احتیاج به انس و الف دارد و نیازمند بازىهاى دوستانه است. یکى از نیازهاى طبیعى کودک مؤانست و مجالست با هم سن و سال خود است و پدران و مادران نیز هرگز نمىتوانند نقش همبازى را براى فرزند ایفا کنند. کودکان زبان خاصى را دارا هستند و با همان زبان با همسالان خود سخن مىگویند. کودکان بر اساس عُلقه و علاقهاى که به یکدیگر دارند، رفتار و کردارشان در همدیگر مؤثر است.
نقش والدین
کودکان به طور فطرى خداشناس هستند و از نظر اخلاقى همهى روحیات خوب را دارا هستند. هر کودکى براساس فطرت متولد مىگردد. این پدر و مادر او هستند که او را به آیینهاى گوناگون راهنمایى مىکنند.
مشکل تربیتى فرزندان را از همینجا آغاز مىگردد که بزرگترها به جاى بارور ساختن حس دینى به تحمیل کردن مىپردازند. اعتقاد ما بر این است، اگر پدران و مادران روحیات غیرصحیح و غیرمنطقى را به کودکان خود انتقال ندهند کودکان با همان خلقیات فطرى رشد و پرورده مىگردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
تربیت دینی نوجوانان و نیازهای آنها
تربیت دینی نوجوانان در دو بخش: الف)مراحل تربیت دینی، ب)نیازهای نوجوانان، مورد بررسی قرار میگیرد.الف) مراحل تربیت دینیما در تربیت دینی پنج مرحله را به طور طبیعی پشتسر میگذاریم. این مراحل پیوسته و منظم، یکی پس از دیگری خواهند آمد.
1-اُنس دینی:نخستین مرحلهی تربیت دینی، اُنس دینی است. کودکی که در سالهای نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا میشود و در سه یا چهار سالگی در کنار آنان جانمازی پهن میکند و به تقلید از آنان، قیام، رکوع و سجده برپا میکند، کمکم زمینهای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد میشود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوع کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانیاش را بوسیدید و لبخند رضایتبخشی در صورت او شکوفا شد، به یادش میماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایتبخش دریافت کرده است. هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوشحال باشد و ماندن خارج از حوصلهی او نباشد، این مراعاتها و ظرافتها او را کم کم به نوعی وابستگی دینی گرایش خواهد داد که پایهی آن اُنس والفت با دین است. ما در روانشناسی به این پدیده «conditioning» یا شرطی کردن میگوییم؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یکدیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین اینها پیوندی برقرار میکند که به آن «پیوند شرطی» گفته میشود. کودک در سالهای بعد که زندگی مستقلی را دنبال میکند، هر وقت به یاد میآورد که وقتی نماز میخواند سیمای شما شاد میشد و او را تشویق میکردید، در او شوق و علاقه به دین ایجاد میشود.2-عادت دینی:وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ میکند و استوار و پایدار میشود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دورهی کودکی و دبستان، عادتپذیری است. اگر شما در این سالها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان پدید بیاورید، در سالهای بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین میشود. مثلاً با همت و مساعدت شما به کودکان اجازهی نماز خواندن در مسجد میدهند؛ در حالی که هنوز نماز بر آنان واجب نیست، به آنجا میآیند و نماز میخوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آنان پدید میآید.ما باید بچهها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آنان بیاموزیم که صبحها قدری زودتر بیدار و آمادهی نماز شوند. همچنین باید تلاش کنیم قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبههایی که ما برایشان ایجاد میکنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سورههای کوتاه آن در سالهای بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد.وقتی فرزندانمان به سن تکلیف رسیدند، باید مسائل شرعی و تکلیفی را برایشان بیان کنیم.3-معرفت دینی:مرحلهی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.از مسؤولیتهایی که باید در سالهای قبل از دورهی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آنان بیاموزیم. در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.4-عمل به آموختههای دینی:مرحلهی چهارم، عمل به آموزههای دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او، توجه او و سخن او، همه و همه جنبهی شخصیت بارز دینی پیدا کند و دین در وجود او کاملاً متجلّی و متبلور شود. این که گفتهاند دوستی برگزین که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد، به همین علت است. یعنی شما حتی وقتی به چهرهاش نگاه میکنید، به یاد خدا میافتید.5-خودجوشی دینی:مرحلهی پنجم، خودجوشی دینی است. یعنی وقتی شخصیت او از نظر دینی کاملاً شکل گرفت، در این مرحله از یک نیروی خودجوش استفاده میکند و به دنبال عشق برتر حرکت میکند. او دیگر سری شوریده دارد و به دنبال گمشدهای بهنام عشق برتر است. عشق برتر عشق خدایی و الهی است. اگر به عشق برتر رسید، دیگر به سادگی تحت تأثیر جاذبههای نفسانی و دنیایی قرار نمیگیرد.حال هر کدام از ما باید ببینیم که حاصل تربیت ما در کدام مرحله قرار میگیرد. آیا تنها در حدّ انتقال یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
تربیت، اخلاق و تربیت اخلاقی
رابطه تربیت و اخلاق
در هم تنیدگی فرایند تربیت و اخلاق موجب شد که مرز مشخصی در گذشته میان این دو تصویر نشود و فرآیند تربیت با اخلاق همسان پنداشته شوند و اخلاقی بودن به مثابه تربیت یافتگی انگاشته شود چنان که غزالی چنین نگاشت: معنی تربیت این است که مربی، اخلاق بد را از آدمی بازستاند به دور اندازد و اخلاق نیکو جای آن بنهد.
خواجه نصیرالدین طوسی نیز چنین نوشت: تدبیت صناعتی است که از طریق آن مدارج عالیه انسانی فراهم می آید و پست ترین مراتب انسانی به کامل ترین رتبه خود می رسند. از سوی دیگر، جالب است بدانیم بسیاری از صاحب نظران تعلیم و تربیت اسلامی کمتر واژه تربیت را به کار برده اند و به جای آن از واژگان تعلیم، تعلم، تهذیب، تزکیه، تخلق به اخلاق، تأدیب، ریاضیات، تدبیر، سیاست و... بهره برده اند و این بدان جهت است که واژگان تربیت به معنای آموزش و پرورش متربی و به معنای برانگیختن و فراهم آوردن موجبات شکوفایی و رشد تمامی توانایی ها و شئون وجودی آدمی، در گذشته اصلا مصطلح نبوده و یا اخلاق و تربیت را غیرقابل تحقق می دانستند و یا این که باور داشتند تربیت بدون پرتوافکنی اخلاق امری ناصواب و بی سرانجام است.
براین اساس می توان گفت تربیت فرایندی است که با آموزه ها و یافته ها و با علوم بسیاری از آن جمله: زیست شناسی، روانشناسی، روانشناسی تربیتی، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی، جامعه شناسی تربیتی، دین و فلسفه، اخلاق و... سروکار دارد و مبانی علمی، فلسفی و دینی خود را اذ این یافته ها و آموزه ها به دست می آورد و ملاحظات اخلاقی یکی از مبانی تربیت به شمار می آید که با توجه به آنها تربیت شکل می پذیرد بدین ترتیب می توان جایگاه فرآیند تربیت را در ارتباط با فرایند اخلاق به دست آورد و تفاوت این دو را واکاوید.
تربیت اخلاقی
پس از نگاه تحلیلی به مفهوم و معنای تربیت و اخلاق و بیان سخن اهل نظر در این زمینه، اینک این سئوال ها پیش روی ماست؛ تربیت اخلاقی چیست؟ تربیت اخلاقی با فرایند تربیت و اخلاق چه تفاوتی دارد؟ آیا تربیت اخلاقی به حوزه تربیت مربوط است و یا در حیطه اخلاق جای دارد؟ تربیت اخلاقی چه مقصودی را دنبال می کند؟ پیش از آن که به این سئوالات پاسخ دهیم ذکر این نکته لازم است که تربیت اخلاقی در جهان معاصر بسیار مهم دانسته شده تا جایی که پاره ای از دانشوران تعلیم و تربیت در مغرب زمین قرن بیستم را قرن تربیت اخلاقی نامیده اند. در جوامع دینی و مذهبی نیز تربیت اخلاقی عامل تأثیرگذار در سعادت فردی و اجتماعی دانسته شده و هر چند این عنوان مرکب در آثار اندیشمندان مسلمان نیست اما مباحث بسیاری به این فرایند اختصاص داده شده است نظیر تغییرپذیری اخلاق، تأثیرگذاری تربیت بر اخلاق، شیوه درمان بیماری های اخلاقی، کیفیت تخلق به اخلاق حسنه روش تغییر اخلاق و... این عناوین در آثار فارابی، ابن سینا، ابن مسکویه، غزالی، فیض کاشانی و... موجود است. و ما در اینجا فقط به یک عبارت از ابن مسکویه اکتفا می کنیم: انسان در پرتو تربیت اخلاقی از رذایل و صفات نکوهیده می رهد و به فضایل و خصلت های ستوده آراسته می گردد. فضایل با تکرار اعمال شایسته به تدریج در نفس رسوخ یافته، ملکه نفسانی می گردد از این پس افعال نیکو از فرد سر می زند و او از انحطاط و پستی رهایی یافته رو به سوی تعالی می نهد. بنابراین آثار دانشوران و عالمان مسلمان در اخلاق آمیخته به تربیت اخلاقی است.
اخلاق و تربیت اسلامی
تعادل در قوای نفسانی خویشتن
علم اخلاق، فنی است که درابره ملکات انسانی بحث می کند و انسان را از آثار رذائل و عادات زشت شیطانی آگاه کرده و برای رسیدن به هدف عالی که داشتن ملکه فضائل اخلاقی است، رهنمون می کند. خواجه نضیرالدین طوسی اخلاق را اینچنین تعریف می کند: «خلق، ملکه ای بود که نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی بود از او بی احتیاج تفکری و رویتی.»
اصطلاح رایج و تعریف شایع اخلاق همین بود که بیان شد؛ ولی دو تعریف دیگر هم برای اخلاق ذکر کرده اند که در هر دوی آنها، عنوان اخلاق بر خود عمل و رفتار انسان اطلاق شده است نه بر ملکات نفسانی او: الف. هر کاری که متصف به حسن و قبح بوده و صاحب آن مستحق مدح و ذم باشد آن کار را اخلاق می گویند.
ب. به هر عمل خیر و خوب اخلاق اطلاق کرده و هر عمل زشت و شر را خلاف اخلاق گویند.
آیا انسان از نظد اخلاق تغییرپذیر است؟ در کتب علم اخلاق یان بحث مرح است که آیا انسان از نظر اخلاق عوض می شود یا نه؟ گروهی با دلایل متعدد به مخالفت برخاسته و معتقدند انسان از نظر آداب و اخلاق عوض نمی شود و گروهی دیگر با دلایل دیگر به جنگ مخالفان برخاسته و ثابت می کننر انسان از نظر اخلاق عوض می شود.
مخالفان و موافقان گروهی با استناد به حدیث معتقدند اخلاق انسان قابل تغییر نیست. حدیث اول از رسول اکرم که می فرماید: «الانسان معادن کمعادن الذهب و الفضه» (انسان مثل معدن های طلا و نقره است). به همان نحوی که معدن طلا و نقره عوض شدنی نیست، انسان هم چنین است. این گروه می گویند تحصیل و کسب اخلاق برای کسانی که فاقد آن اخلاق باشد محال است، زیرا خلق روحی مانند خلق صوری است و همچنان که خلقت جسمانی را نمی توان تغییر داد و کسی قدرت آن را ندارد که کوتاهی خود را به بلندی و زشتی خود را به زیبایی و سایهی رنگ خود را به سفیدی تبدیل کند و همچنین کسی قادر نیست که اخلاق زشت خویش را مانند بخل، حسد، کبر و غیره را از خود دور کند و صفات نیکی از قبیل سخاوت، شجاعت، صدق و صفا را جای آنها بنشاند.
نظریه ارسطو
ارسو حکیم یونانی که 380 سال قبل از میلاد مسیح می زیسته و از شاگردان افلاطون بود، می گوید: ممکن است، اشرار به وسیله تأدیب از خوبان گردند، ولی این مطلب کلیت ندارد، زیرا در بعضی ها کاملا اثر می گذارد و در بعضی ها اصلا اثر ندارد.
تهذیب نفس یا جهاد اکبر
در اهمیت تهذیب نفس از رذایل اخلاقی همین بس که آن را جهاد اکبر نامیده اند. حدیث معروفی که پیامبر اکرم به مجاهدین اصحابش پس از مراجعت از یکی از جنگها فرمود: «مرحبا یقوم قضوا الجهاد الصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبد، فقیل: یا رسول الله ما الجهاد الکبر؟ قال: جهاد النفس.» (آفرین بر جمعیتی که جهاد کوچک را انجام دادند و جهاد اکبر بر آنها باقی مانده است.
تعلیم و تربیت اسلامی
اگرچه در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی به طور عام و درباره فلسفه یا مبانی نظری تعلیم و تربیت اسلامی به طور خاص آثار متنوع و متعددی به نگارش درآمده است؛ نسبت به تبیین ماهیت تعلیم و تربیت اسلامی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
تربیت
مقدمه
انسان موجودی متعهد و مسئول است واین مسئولیت او بخاطر بکار گیری عقل است و برای انسان ضروری است که مسئولیت های خود را بشناسد و آنها را به مرحله اجرا و عمل برساند.از جمله مسئولیت هایی که اسلام به آن تأکید دارد مسئولیت پدر و مادر است. در اسلام پدر دارای مقام ارجمند و چهره ای برجسته و مورد احترام است و شأن پدر پس از شأن خدا ذکر شده است. احترامی که برای پدر ذکر شده بخاطر لیاقت او و انجام وظیفه پدری می باشد.پدر در رابطه با فرزند از طریق وراثت و محیط اثر می گذارد و بخاطر اینکه از این دو کانال اثر گذار می باشد باید مراقب رفتار و اعمال خود باشد.
به امید روزی که تمام پدران جامعه اسلامی ، رعایت مواردی را که قبل از انعقاد نطفه ، زمان جنینی و...می باشد را رعایت کرده تا نسلی سالم را تحویل جامعه دهند.
بخش اول : تربیت
فصل اول : معنای تربیت
برای واژه تربیت معانی گوناگونی در فرهنگ لغات ذکر شده است که به چند مورد آن اشاره می کنیم:
تربیت: پروردن، پروراندن ، آداب و اخلاق را به کسی آموختن ، پرورش
تربیت: پروراندن ، پرورش دادن ، ادب و اخلاق را به کسی آموختن و یاد دادن
تربیت: تهذیب ،ادب آنچه که در همه لغت نامه ها و فرهنگ های لغت در معنای تربیت ذکر شده است ، همان پرورانیدن و ادب و اخلاق را به کسی یاد دادن می باشد.
فصل دوم :هدف تربیت
هدف از تربیت ،همان پاک تربیت کردن فرزند است. یعنی کودک را بگونه ای تربیت کنیم تا بتواند به راه صحیح قدم گذاشته و باعث شود برای پدر و مادرش در دنیا و آخرت مفید باشد.اگر فرزند را صحیح تربیت کنیم، برای پدر و مادر نوعی باقیات الصالحات است و چراغ این باقیات هرگز خاموش نمی شود.
فصل سوم : اهمیت فرزند برای خانواده
وجود فرزند برای خانواده نعمتی است که زن و مرد را به هم نزدیک کرده ،کانون گرم خانوادگی را با نشاط و شاد می کند.اختلافات و نابسامانی های خانوادگی را از بین برده و روزهای بلند والدین را به روزهای کوتاه تبدیل می کند.
وجود فرزند سبب تعادل خانواده می شود. البته این تعادل زمانی محسوس می شود که تعداد فرزندان از یک و دو متجاوزنباشد . وجود فرزند ضامن تلاش والدین و مایهء امید و دلگرمی و شور و نشاط آنهاست. اگر فرزند نباشد ، زن و شوهر به چه امیدی تلاش کنند؟ میزان کوشش زن و شوهر ، وقتی فرزندی نداشته باشند به حدی است که تنها خود را شاداب نگه دارند آن هم با حالتی یأس آمیز. هنگامی که فرزند تلاش پدر و مادر را استفاده می کند ، برای والدین اجر و پاداش به حساب می آید.
فصل چهارم : چرا در امر تربیت به خانواده توجه شده است ؟
آدمی در محیطی به نام خانه و خانواده پا به عرصهء وجود می گذارد و در آن محیط در کنار سایر افراد پرورش یافته و بزرگ می شود. از طرف دیگر ثابت شده است که هر فردی دارای ظرفیت و استعداد ذاتی می باشد که از پدر و مادر ارث می برد و تحت تأثیر و نفوذ عوامل مختلف محیطی قرار گرفته و تربیت می شود.
به عبارت دیگر : مجموعه استعدادها و توانائیهای ارثی و تأثیرات تربیتی گرفته شده از محیط، شخصیت فرد را می سازد. در تشکیل شخصیت و تربیت انسان ها، خانواده بزرگترین نقش را ایفا می کند، بخاطر همین در امر تربیت به خانواده توجه شده است.
بخش دوم : اقسام تربیت
به عقیدهء علمای تربیت ، دو نوع تربیت داریم:
الف) عمدی ب) غیر عمدی.
الف) تربیت عمدی : در این نوع تربیت فرد یا افرادی شیوهء خاصی از تربیت را دربارهء فردی اعمال می کنند.مثلاً وقتی که مادر دست کودک خود را گرفته و به آرامی به او راه رفتن یاد می دهد، می گویند:مادر او را در امر راه رفتن تربیت کرد.
ب) تربیت غیر عمدی: به تربیتی گفته می شود که بدون طرح و نقشهء قبلی انجام گیرد. مثلاًوقتی که کودک نزاع و درگیری را می بیند به طور ناخواسته تهاجم و پرخاشگری را یاد می گیرد.
برخی از روانشناسان برای تربیت تقسیم دیگری بیان کرده اند ، این گروه تربیت را به دو دستهء تربیت جنسی و تربیت مذهبی تقسیم کرده اند:
الف) تربیت جنسی : چنین به نظر می رسد که غریزهء جنسی مربوط به دوران بلوغ است ،اما در واقع این موضوع از خردسالی همراه با کودک بوده و کودک همواره نیازمند تربیت و هدایت است.گواه این موضوع وجود نوجوانان نابالغی است که به انحرافات جنسی گرایش پیدا کرده اند. رغبت به خودنمایی، لذت بردن از نوازش، لمس اعضای بدن و...همه ازنشانه های غریزهء جنسی در فرد است.
البته اوج این حالت در سن بلوغ است، ولی آغاز آن در سن 6-5 سالگی می باشد.در سن 6-5 سالگی کودک سؤالاتی را نسبت به اعضای بدن خود از پدر و مادر می پرسد و آنها نیز باید جواب قانع کننده ای را به او بدهند و او را با مسائلی که برایش اتفاق می افتد، آشنا سازند.اسلام غریزهء جنسی را پلید نمی داند بلکه آن را عاملی برای استحکام زندگی زناشویی، نعمت و موهبت الهی و بقای نسل آدمی می داند.
حال این سؤال مطرح می شود که والدین چه راهکارهایی را برای تربیت جنسی باید انجام دهند؟
از جمله راهکارهایی که والدین می توانند انجام دهند عبارتند از:
مادران در هنگام نظافت بچه ها به این نکته توجه داشته باشند که در حضور کودک دیگر نباشد.
نباید از زمان کودکی، با اندام های تناسلی و حتی ران های بچه بازی کرد.
نباید کودک را با کودکان دیگر در محیط های خلوت تنها گذاشت.
پدر یا سایر بزرگترها نباید دختر بچه 6ساله به بالا را روی زانوی خود بنشانند.
نباید اندام دختر بچه ها در معرض دیگران عریان باشد.
پس از ذکر مطالب بالا ، محیط نیز در هدایت غریزهء جنسی مؤثر و دارای اهمیت خاصی است.
قران کریم در سورهء عنکبوت آیه45 می فرماید:
« ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر»
قران نمازرا عامل دوری از فحشا و اعمال زشت معرفی می کند.کسی که تربیت جنسی صحیحی داشته باشد، در آینده مشکل ساز نخواهد بود.
ب) تربیت مذهبی : کودکان عناصر پاکی و پذیرش و صمیمیت هستند، خوب و بد را از پدر ومادر یاد می گیرند و به هر راهی که پدر و مادر دعوتشان کنند، به هما ن راه پا می گذارند.اگر آنان را با روحیهء خداترسی پرورش دهیم، طبیعی است در آینده افرادی خیرخواه ، مسالمت جو و مطیع خواهند شد و اگر آنان را رها کنیم ،خام و هرزه بار می آیند.
حال این سؤال مطرح می شود که والدین باید چه راهکارهایی رابرای پرورش روحیهء مذهبی کودکان بکار گیرند؟
پدر و مادر باید خود بر اصول استوار دین پایبند باشند.
گر پدر و مادر نسبت به نماز و روزه و حجاب تأکید دارند، به همان نسبت هم به ادب و نرم زبانی نظافت هم تأکید داشته باشند و هیچ گاه افراط نکنند.
محیط خانواده و اجتماع نیز باید همسو باشد، اگر تضادی بین خانواده و اجتماع وجود داشته باشد، تربیت مذهبی طفل ضعیف می شود.
شیوهء فراخوانی نیز باید حساب شده و با برنامه ریزی قبلی باشد.هیچگاه کودک را وادار به انجام کاری نکنیم بلکه اجازه دهیم با میل قلبی اش آن کار را انجام دهد، تا در ذهن فرزند ملکه شود.
در نظر گرفتن روحیات فرزند و استعدادهایش ضروری است و علاوه بر این باید از روش مستقیم جداً پرهیز کرد.
در هر برنامه تربیتی ، تنها فاعلیت کافی نیست بلکه روح پذیرش و قابلیت نیز شرط می باشد.خداوند در سوره تکویر آیه 28 می فرماید:
«لمن شاء منکم ان یستقیم»
قران مایهء بیداری است برای آنها که می خواهند به راه راست بپیوندند.
بخش سوم : عوامل مؤثر در تربیت
عوامل مؤثر در تربیت به دو دسته تقسیم می شوند :