لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
تـبلیـغــات و جـنگ
مفهوم تبلیغات از ریشه لاتینی propagane گرفته شده و از نظر لغوی به معنای (پخش کردن) ، (منتشر ساختن) و (چیزی را شناسانیدن) است، زیرا در تبلیغات سعی بر این است تا یک عقیده و یک کردار بطور منظم و جهتدار قبولانده شود.
نمونه ای از تبلیغات علیه نازی ها
نگاه اجمالی
در اهمیت و ضرورت تبلیغ کافی است فکر کنیم که موفقیت در بسیاری از برنامههای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی و نظامی مرهون در اختیار داشتن ابزار ضروری تبلیغاتی است و باید قرن حاضر را قرن غلبه و سیطره ابزار تبلیغ و وسایل ارتباط جمعی دانست و شکست و پیروزی ایدئولوژیها ، عقاید و آرمانهای ملی و مذهبی ملل جهان تا حد زیادی موکول به میزان توفیق در تحصیل ابزار پیشرفته تبلیغات است.
نظریات دریان کورت (J.Drien Court) در هر امر تبلیغاتی
ابزار: سخن ، چاپ ، تصویر ، نمایش و نمادها.
ابزار فنی : مطبوعات ، رادیو ، تلویزیون ، آگهیها و وسایل ارتباط جمعی
ابزار انسانی : بیانات رهبران ، سخنوران ، سیاستمداران ، هواداران تظاهرات و راه پیماییها
محتوا و مضامین : ایدئولوژی ، شعارها ، ارائه اطلاعات با مقاصد خاص ، اخبار نادرست ، دروغ
اهداف مورد نظر : اطاعت کورکورانه ، انتقاد در برابر هر نوع خود کامگی ضد تبلیغ ، میهن دوستی ، وفاداری به حکومت این خطر وجود دارد که تبلیغات به منزله فنی در تلقین و اقناع جمعی به صورت ابزاری در خدمت قدرتمندان جهت رام سازی افکار عمومی در آید.
کاربرد تبلیغات در جبهه
جبهه دوست
فیلدمارشال مونتگمری میگوید که روحیه سرباز پراهمیتترین عامل در جنگ است. در تاریخ جنگها ، شاید هیچ ارتشی یافت نشود که روحیه سربازانش به قدر سربازان ناپلئون قوی و نیرومند بوده باشد. این ارتش در بحبوحه انقلاب و در میان شعار آزادی ، برابری و برادری زاده شده ، پرورش یافته و به سلسله پیروزیهای عجیب و غریبی در تمام خاک اروپا نایل گردیده بود. دلیل این امر چه بود؟تبلیغات و سخنرانیهای ناپلئون که تبلیغات جنگی آن زمان محسوب میگردید، اثر فوقالعادهای در روحیه سربازان فرانسوی داشت و همین امر باعث گردید که آنها بتوانند به رغم دشواریهای فراوان ، فتوحات بسیاری را برای فرانسه به ارمغان آورند. اثر مثبت تبلیغات در بالا بردن روحیه سربازان را میتوان در جنگ جهانی دوم نیز مشاهده نمود. هر جامعه سیاسی برای پایداری و دفاع از هویت تاریخی و تثبیت موقعیت فرهنگیاش ، نیازمند به زنجیرهای از مفاهیم تبلیغاتی است که باید متناسب با شرایط و امکانات رسانههای معاصر طراحی شود و تبدیل به یک (پیام) ملی گردد.
جبهه دشمن
معمولاً تبلیغات علیه دشمن به صورت جنگ روانی از طریق پخش تبلیغات صورت میگیرد و برخی از روشهای کاربرد و شایعه در تبلیغات عبارتنداز:
تخریب روحیه : شایعه میتواند برای تخریب روحیه بکار گرفته شود. در 1940 ارتش آلمان شایعات خوشبنیانه را به جای شایعات بدبنیانه و بین سربازان فرانسوی پخش نمود، در نتیجه به لحاظ روحی در حالتی بین امیدواری و ناامیدی به سر می بردند. آنان پس از مدتی متوجه شدند که نمیدانند چه چیزی را باور کنند و چه چیزی را تکذیب. در نتیجه این وضعیت آنان را در موقعیتی پر از ابهام و نگرانی فرو برد.
پرده پوشی : شایعات حقایق را می پوشانند. روش مسئولین تبلیغاتی آن است که آنقدر اطلاعات محرمانه منتشر کنند تا در میان انبوه اطلاعات ضد و نقیض ، اطلاعات اصلی قابل تشخیص نباشد و دشمن گمراه شود.
بیاعتبار کردن منبع خبری : پخش خبر بوسیله رسانههای خبری خودی که واقعیت ندارد و در ظاهر به نفع دشمن است، زیرا در صورت پخش همان خبر از طرف دشمن ، رسانهها و مسئولین تبلیغات عدم صحت آن را برملا و ضمن اثبات دروغ بودن اظهارات دشمن آنها را بیاعتبار میکنند.
شایعه برای آگاهی یافتن از حقیقت نیز مورد استفاده قرار میگیرد، در جنگ جهانی دوم ژاپنیها اغلب شایعاتی در مورد تلفات آمریکاییها پخش میکردند، اما از میزان تلفات آگاهی نداشتند و از این طریق میخواستند اطلاعات درست را کسب نمایند. آمریکاییان برای حفظ روحیه ناچار بودند حقیقت را بگویند و این امر ، اطلاعات لازم را در اختیار ژاپنیها میگذاشت.
ایجاد روحیه در واحدهای نظامی
مقدمه
روحیه سرباز پراهمیتترین عامل در جنگ است و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در هیچ نوع عملکردی داشتن روحیه برای فرد به اندازهای که برای یک جنگجو مهم است اهمیت ندارد. در میدان نبرد عوامل بازدارندهای وجود دارد تا یک سرباز از ادامه نبرد سست کند. زیرا در آنجاست که انسان در دو راهی حیات و مرگ قرار دارد و در آنجاست که کل وجود و هستی یک نفر مورد تهدید قرار میگیرد. و از این دو راه یکی را باید انتخاب کند و نه تنها انتخاب کند بلکه بایستی با عشق و حرارت تمام بر سر این انتخابش وفادار و استوار باقی بماند.
البته روحیه سرباز عامل جدیدی نیست که به تازگی مورد توجه فرماندهان قرار گرفته باشد. بلکه از روزگاران قدیم روحیه به عنوان یک عنصر اساسی در جنگها شناخته شده است و همواره سرباز شجاع نترس و بیباک مورد تحسین همگان قرار گرفته است. و در نقطه مقابل افراد ترسو که شهامت جنگیدن را نداشتهاند مورد مزمت قرار گرفتهاند. اسکندر برای جلب روحیه سربازانش همواره بین آنها بذل و بخشش میکرد و حتی در طول جنگ آنهایی را که نیاز داشتند به سوی وطنشان بروند راهی مرخصی میکرد. زیرا خوب میدانست که سربازان بدون انگیزه نمیتوانند جنگجوی خوبی برای او باشند.
تعریف روحیه
واژه روحیه در زمینههای متفاوتی چون صنعت ، علوم تربیتی ، پزشکی و همانند آن در ارتش بکار رفته است. اما به نظر میرسد که این واژه از نظر معنی در تمام زمینههای فوق دارای تفاوتهای بسیاری باشد. در یک تعریف آمده است: روحیه عبارت است از یک حالت روانی هیجانی که در این حالت فرد دارای احساس خوشحالی ، امیدواری و داشتن اطمینان به دور از هرگونه احساس بیارزش غم و افسردگی است .در تعریف دیگری روحیه را به عنوان توانایی انجام کار در شرایط و اوضاع دشوار با یک ظرفیت محدود توصیف کردهاند. بطور کلی اطمینان داشتن، ثابت قدم و راسخ بودن و فدا کردن نگرشهای خود در برابر وظایفی که از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
جنگ های صدر اسلام
مقدمه
مبلغان مسیحى جنگهاى صدر اسلام را دستاویز قرار داده، عامل نشر و توسعه اسلام را زور و جبر معرفى مىکنند. اگر در جوهر یک دعوت دینى قدرت اقناع وجدانها وجود نداشته باشد محال است که زور و جبر بتواند در مردم ایمان و علاقه و شور و احساسات بهوجود آورد. آرى در صدر اسلام جنگهایى صورت گرفت و اسلام به حکم اینکه دینى است اجتماعى و تنها مسئولیتسعادت فردى بشر را بر عهده نگرفته استبلکه مسئولیتسعادت جمعى بشر را نیز تعهد کرده است، بعلاوه تفکیک سعادت فردى از سعادت جمعى و اصل «''کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا وابگذار''» را نادرست مىداند، قانون جهاد را جزء دین قرار داد و عملى کرد، اما باید دید هدف اسلام از جهاد چیست و مسلمین صدر اول با چه طبقهاى جنگیدند؟
آن جنگها قدرت را از چه طبقهاى گرفت و چه طبقهاى را آزاد کرد؟; مىگویند: شمشیر، آرى شمشیر، اما شمشیر اسلام چه کرد؟ شمشیر اسلام قدرتهاى اهریمنى را در هم شکست، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد، زنجیرها را از دست و پاى قریب صد و چهل میلیون انسان باز کرد و به توده محروم حریت و آزادى داد. شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است. شمشیر اسلام همواره به نفع مظلومان و مستضعفان کشیده شده است; «ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.» ترجمه:''چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! '' (نساء: 75).
نشر و توسعه اسلام به طور طبیعى و عادى صورت گرفت. مساله مهم در نشر دعوت اسلامى، که اسلام را از مسیحیت و مانویت و سایر دعوتهایى که انتشار وسیع یا سریع داشتهاند، ممتاز مىکند، این است که عوامل تبلیغ اسلام توده مردم بودهاند، نه یک دستگاه عریض و طویل تبلیغاتى. تودههاى مردم صرفا تحت تاثیر انگیزههاى وجدانى، بدون آنکه بخواهند وظیفهاى را که از طرف یک سازمان روحانى یا غیر روحانى به آنها محول شده، انجام دهند، به نشر و تبلیغ اسلام پرداختهاند و این جهت است که ارزش فوقالعادهاى به انتشار اسلام مىدهد. در این جهت، اسلام بى رقیب است.» .پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره عظمت و آثار جهاد فرمودند : « الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف ». ''خیر و برکت در شمشیر و زیر سایه شمشیر است .'' و هم فرمود : « ان الله اعز امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها ». ''خداوند امت مرا به وسیله سم اسبها و فرودگاه نیزهها عزیز ساخت ''. یعنی امت اسلام مساوی است با امت قوت و امت قدرت . اسلام دین قدرت و قوت و دین مجاهد ساز است .
ویل دورانت در تاریخ تمدن خویش میگوید : ''هیچ دینی به اندازه اسلام امت خویش را به سوی قوت و قدرت نخوانده است ''. حدیث پر معنی دیگری از رسول اکرم نقل شده است که : « من لم یغز و لم یحدث نفسه بغزو مات علی شعبة من النفاق » ''آنکه جهاد نکرده و لااقل اندیشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد . با نوعی از نفاق خواهد مرد .'' یعنی اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جدا شدنی نیست ، صداقت اسلام انسان با این معیار شناخته میشود .
در میان جوامع انسانى و اقوام و ملل عالم ، آنانى که همیشه در حال جهاد و مراقبت به سر مى برند ، همواره زنده و پیروزند ، و دیگرانى که به فکر خوش گذرانى و ادامه زندگى فردى هستند ، دیر یا زود از بین رفته و ملتى زنده و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت . و همین است که رسول گرامى اسلام (ص مى فرماید : «من ترک الجهاد البسه الله ذلا و فقرا فى معیشته و محقا فى دینه ان الله اعز امتى بسنابک خیلها و مراکز رماحها».'' آن کس که جهاد را ترک گوید ، خدا بر اندام او لباس ذلت مى پوشاند ، و فقر و احتیاج بر زندگى ، و تاریکى بر دین او سایه شوم مى افکند ، خداوند پیروان مرا به وسیله سم ستورانى که به میدان جهاد پیش مى روند و به وسیله پیکانهاى نیزه ها ، عزت مى بخشد ''. و به مناسبت دیگرى مى فرماید :«اغزوا تورثوا ابنائکم مجدا». ''جهاد کنید تا مجد و عظمت را براى فرزندانتان به میراث بگذارید ! ''
منطق قرآن
قرآن کریم می گوید : اگر در مواقعی که تهاجم از نقطه مقابل شروع میشود این طرف دفاع نکند سنگ روی سنگ بند نمیشود ، تمام مراکز عبادت هم از میان میرود : « ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله ». ''اگر خدا بوسیله بعضی جلو تهاجم بعضی دیگر را نگیرد تمام این صومعهها ، مراکز عبادت ، خراب میشود ، مراکز یهودیها از بین میرود ، مراکز صوفیها ، مساجد عبادت مسلمانها از بین میرود یعنی طرف تهاجم میکند و هیچکس آزادی پیدا نمیکند خدا را باین شکل عبادت کند ''.
قرآن بعد هم وعده نصرت میدهد « و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز ». ''خدا هر کسی که او را یاری کند یعنی حقیقت را یاری کند ، یاری میکند ، خداوند نیرومند و غالب است ''. بعد ببینید چه جور توصیف میکند مردمی را که خدا آنها را یاری میکند . خدا مردمی را یاری میکند که از خودشان دفاع کنند ، مردمی که وقتی حکومت تشکیل بدهند این شکل هستند : « الذین ان مکناهم فی الارض » مردمی که وقتی ما آنها را در زمین جای میدهیم و حکومت آنها را مستقر میسازیم ، مردمی که وقتی بانها قدرت میدهیم و تسلط میبخشیم باین شکل درمیایند ، به چه شکلی ؟ « اقاموا الصلوه ». ''عبادت خدارا بپا میدارند''
، « و آتوا الزکوه » ''زکات را ادا میکنند ''. نماز رمز پیوند صحیح با خداست و زکوه رمز تعاون و پیوند صحیح افراد انسان با یکدیگر است ، آنها که خدا را از روی خلوص میپرستند و بیکدیگر کمک میکنند : « و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ». ''خودشان را متعهد میدانند که خوبیها را ترویج کنند و با بدیها و زشتیها مبارزه کنند'' : « و لله عاقبه الامور ». ''عاقبت کارها بدست خداست'' . بنابراین قرآن اساسا جهاد را که تشریح کرده است نه بعنوان تهاجم و تغلب و تسلط است بلکه بعنوان مبارزه با تهاجم است .
ولی این تهاجم هایی که باید با آنها مبارزه بشود همه باین شکل نیست که طرف به سرزمین شما حمله کند . ممکن است تهاجم باین شکل باشد که طرف در سرزمین خودش ، گروهی ضعیف و ناتوانرا و به اصطلاح قرآن " مستضعفین " را ، تحت شکنجه قرار دهد ، شما در چنین شرائطی نمیتوانید بی تفاوت بمانید . شما رسالت دارید که آنها را آزاد کنید ، یا دیگری فضای خفقانی ایجاد کرده که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
تاریخ چیست؟
تاریخ عبارت است از سرگذشت یا سلسله اعمال,وقایع ,حوادث قایل ذکر که درروند جامعه تاثیر نسبتا مهمی داشته باشدو به ترتیب سازمان تنظیم شده باشد.
براین اساس تاریخ بر دو نوع است:
1- تاریخ توصیفی 2- تاریخ تحلیلی
تاریخ توصیفی:تاریخی است که صرفا به بیان و توصیف رویداد ها می پردازد وکاری به علت و ریشه یابی این رویدادها کاری ندارد
تاریخ تحلیلی:علاوه بر توصیف رویدادها به ریشه یابی وعلت پدیدار شدن علتها می پردازد.بدیهی است این نوع تاریخ مفید تر از نوع توصیفی وبه ان علم تاریخ می گویند.
)چیست؟Educationآموزش وپرورش یا تعلیم (
آموزش که در مقابل کلمه عربی تعلیم قرار دارد به معنای یاد دادن ویاد گرفتن یک دانش یا یک مهارت است و پرورش به معنی رشد وجهت دادن به شخصیت انسان است در مواردی در آموختن پرورش نیز وجود داردمثلا آموختن یک مطلب باعث می شود تا فرد یادگیرنده احساس رضایت کند و اعتماد به نفس پیدا کند که این جنبه تربیتی است . به علت نزدیک بودن این دو educationمفهوم در انگلیسی و فرانسه برای آنها یک کلمه وجود دارد.
تعریف آموزش و پروش
آموزش و پروش یک مفهوم اجتماعی است وبدین جهت متناسب بازمان ومکان و افرادی که با آن سر وکار دارند تعاریف گوناگونی دارد
زیرا علوم اجتماعی و علوم انسانی بسیار وسیع و گسترده هستند و بدین جهت یافته های آنها کلیت همه جایی و همه زمانی ندارند وقابل انعطاف می باشد .
جامعه شناسان آموزش وپرورش را وسیله ای برای اداره کنترل جامعه می دانند.
پستالوزی اهل سوییس که در قرون 18 و19 می زیسته ویک روانشناس بوده است می گوید آموزش وپرورش خوب عبارتست از رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ تمام نیروها واستعدادهای بشری که در نهاد او موجود است.
مورخان تربیت را وسلیه ای برای نگهداری تمدن وفرهنگ جامعه می دانند .
یک تعریف کامل و مورد قبول کارشناسان تربیتی ازآن افلاطون است .او می گوید:تربیت خوب ان است که روح وبدن را از همه زیبایی ها کمالاتی که داردند بهره مند سازند.
فرهنگ و آموزش و پرورش
یکی از عوامل بسیار مهمی که در اموزش و پرورش تاثیر زیادی دارد ومتقابلا از آن تاثیر می پذیرد فرهنگ جامعه است .
بنابراین باید فرهنگ را خوب بشناسیم تا بدانیم که تاریخ آموزش وپرورش کشورها که قسمتی از فرهنگ جامعه است چگونه بر آموزش وپرورش آنها تاثیر گذاشته اند.
فرهنگ چیست؟
کلیه دستاوردهای بشر بعد از تولد که جنبه ارثی ژنتیکی ندارد اما قسمتی از ان جنبه ارثی اجتماعی دارد را فرهنگ گویند.
با این تعریف آداب ورسوم زبان دین حرفه ها وصنایع .......جزو فرهنگ جامعه هستند.
با این تعریف ما دو نوع فرهنگ داریم:
1-فرنگ مادی
2-فرهنگ معنوی
عناصر فرهنگ وتاثیر آنها در آموزش و پرورش و تاریخ آن
به عقده رالف لینتون استاد مردم شناسی دانشگاه کلمبیا نیویورک در جامعه پویا (جامعه ای که صنعت وارد آن شده است و فرهنگ آن متغیر است)سه گروه عنصر فرهنگی وجود دارد که عبارتند از :
1-عناصر عمومی
2-عنصر اختصاصی
3-عناصر اختراعی یا نو یا انتخابی
ابولؤلؤ را چه کسی عزیز کرد؟
پیشدرآمد: دوست نادیده، جناب آقای صادق صدق گو، یادداشت زیر را در رابطه با مباحث مرتبط با مراسم عُمرکُشان، ارسال کردهاند. با توجه به اینکه این مطلب، تنها بخشهایی از مقالهی اصلی -منتشر شده در یکی از نشریات محلی کاشان- را شامل میشود، ناچار شدم در برخی جملهبندیها دست ببرم تا گویایی مطلب مخدوش نگردد. از ایشان میخواهم در صورت امکان متن کامل و ویرایششدهی این مقاله را برای اینجانب ارسال کنند. بدیهیست این یادداشت، تنها بازگوکنندهی نظرات ایشان است.
●●●
مطلب زیر قسمتی از مقالهی اینجانب به نام "از تشیع علوی تا تشیع صفوی" است که در ماهنامهی طوبی (ماهنامه محلی کاشان که 4-3 سال است در ان مشغول هستم) در سال 82 چاپ شد که پس از آن، از سوی گروههای تندرو در کاشان مورد شماتت قرار گرفت و به دنبال آن تهدید به ضرب و شتم شدم. از آنجا که آن مطلب با یادداشت "تأملاتی دربارهی ریشههای مراسم عُمرکُشان" همخوانی داشت، بخشهایی از آن را جهت اطلاع تقدیم میکنم. لازم به توضیح است مراسم روز 9 ربیع در کاشان هر سال به دلیل وجود این گروههای تندرو و اعتقاد بر مدفون بودن ابولؤلؤ یا همان فیروز و به قول اینان مجاهد اکبر (کسی که عُمر را در محراب به ضرب شمشیر کشت) در شهر کاشان تا 10 روز بعد هم ادامه دارد. البته قبل از 9 ربیع به دلیل ایام جدید التأسیس محسنیه هرگونه شادی ممنوع است!!!
از تشیع علوی تا تشیع صفوی
[...]3- بالا بردن ابولؤلؤ (فیروز) در حد یک امامزادهی جلیل القدر: آیا در بزرگنمایی شخصی که برای اثبات اصل وجود داشتن و مسلمان بودناش تا به حال سندی معتبر و تاریخی در هیچ کجا یافت نشده هدف خاصی دنبال میشود؟ از کجای تاریخ بر میآید که فیروز یک شیعهی پاکباخته بوده که بر اساس اعتقاد دینی این کار را انجام داده است؟ نقل شده است که چون به شکایت ابولؤلؤ رسیدگی نشد او دست به این عمل زد. این روایت فقط در ناسخ التواریخ آمده است. در بحث تاریخ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
تعریف جنگ
در ارائه تعریفی جامع از جنگ ابهامهای زیادی به چشم می خورد و هریک از تعاریف عنوان شده، نیازمند تفسیرند تا به درک بیشتر این مفهوم کمک کنند. در بین دانشمندان علوم مختلف بیش از همه جامعته شناسان در ارائه تعریف جنگ آغازگر بوده اند. البته آنان برخوردهای مسلحانه بین گروههای انسانی را مبنای تعریف خود قرار داده اند. جنگ می تواند از نزاع بین گروههای کوچک تا مقیاس منطقه ای و حتی جهان تعمیم یابد، لذا در تعریف جامع از جنگ توجه به این نکته ضروری است. کوینسی رایت می نویسد : «جنگ شرط قانونی است که به دو یا چند گروه متخاصم فرصت می دهد تا نزاعی را با نیروهای مسلح، احساسات مردمی، تعصبان حقوی و فرهنگهای ملی سازمان دهند» او اضافه می کند : «جنگ هنگامی آغاز می شود که دولتی نیت خود را برای توسل به آن، از طریق اعلان جنگ یا ضرب الاجل اعلام می دارد.» کوینسی رایت علاوه بر اعتقاد به جنگ در ابعاد مختلف، به دو شرط اساسی، وجود دولتف و اعلان حالت جنگی توجه می نماید.
کلازویتس می گوید : « جنگ عمل خشونت باری است که هدفش وادار کردن حریف به اجرای خواستة ماست. جنگ ادامة سیاست است، جنگ نه تنها خصیصة نظامی بلکه دیپلماتیک، روانشناسی و اقتصادی را نیز دارد.»
برداست کلازویتس از جنگ در سطحی وسیع و تا حدودی همه جانبه است، زیرا او جنگ را زمانی مجاز می داند که نتوان از راه دیپلماسی به هدف رسید. در این صورت جنگ ادامة سیاست است و برای نیل به اهداف سیاسی باید از همة ابزار کمک گرفت.
فون بوگوسلافسکی جنگ را عبارت از «منازعة گروه مشخصی از انسانها، قبایل، ملت ها ، مردم یا دولت علیه یک گروه متجانس دیگر »می داند.
اپنهایم جنگ را «جدل بین دو دولت از طریق قوای نظامی، با هدف تفوق و غلبه بر دیگری و اعمال شرایط دلخواه طرف پیروز » تعریف می کند.
وردوس جنگ را چنین تعریف می کند : «جدلی مسلحانه بین دولتها، که در آن کلیة روابط صلح آمیز معلق شده باشد»
از تعاریف ذکر شده دربارة جنگ چنین برمی آید که جنگ با صلح در تضاد است و در این وضعیت، نزاع سازمان یافته آغاز می شود. اگر تعریف کلازویتس از جنگ را در کنار تعریف وردوس قرار دهیم نتیجة مناسبی از نگرشهای متفاوت از جنگ، به دست می آید.
یکی جنگ را ادامة سیاست می داند و دیگری، تعلیق روابط صلح آمیز همراه با جدال مسلحانه را جنگ می داند. اگر سؤال کنیم که کدام نوع از جنگ، تجاوزکارانه و کدام یک قانونی است، پاسخی نخواهیم داشت. گاستول بوتول می نویسد «جنگ مبارزه مسلحانه و خونین بین گروههای سازمان یافته است.» او به کارگیری اسلحه در نزاع، خونین بودن آن و سازمان داشتن گروههای متخاصم را وجوه برجستة جنگ می داند. مارکس جنگ را «مامای انقلاب» می داند و تروتسکی می گوید : « جنگ یک فن و مهارت است.»
عده ای به جای استفاده از واژة جنگ از ترکیب «برخورد مسلحانه» استفاده می کنند. در برخی از اسناد سازمان ملل نیز این جابجایی انجام شده است. عده ای معتقدند که اگر این تغییر و جانشینی تنها به خاطر تسری حقوق جنگ به جنگهای داخلی است. آیا به جا نبود که تعریف جنگ توسعه یافته و برخوردهای مسلحانة غیردولتی را هم در برگیرد؟
فارغ از مجادلاتی که در این خصوص وجود دارد، اما واژه جنگ را در این بررسی رساتر می دانیم. همچنین تعریف از جنگ را با توجه به هدفهایی که دنبال می شود جنگ از ابعاد علل وقوع بروز عینی آن و استراتژیها و تاکتیک های متداول مورد بررسی قرار می گیرد.
در حال حاضر جنگ هم از نظر مفهوم و هم از جهت شیوه های اجرای آن بسیار پیچیده شده است به نحوی که تشخیص مرز جنگ و صلح کار آسانی نیست. علل این پیچیدگی را در جای خود مورد بحث قرار خواهیم داد. با توجه به تعاریف ذکر شده، جنگ در موارد زیر وجود خواهد داشت :
حداقل دو گروه متخاصم وجود داشته باشند.
حداقل یکی از آنها از قوای مسلح استفاده نمایند.
برخورد، هرچند ساده ، برای مدت طولانی بین آنها جریان داشته باشد.
هر دو طرف به اندازه معمول سازمان داده شده باشند.
حال که دانسته ایم جنگ برخورد مسلحانه و سازمان یافته بین گروههای متخاصم است باید بگوییم این برخورد یا برخوردها نیاز به دانش و تجربه ای عمیق دارد. هرجنگ شامل چند نبرد و هر نبرد شامل چندین رزم است. طراحان و هدایتگران جنگ در سطوح مختلف برای نیل به هدف نهایی تلاش می کنند و هریک نقش مهمی را به عهده می گیرند.
بررسی تحول جنگ
بررسی تاریخ، تمدن و سیاست جوامع نشان می دهد که جنگ به مرور زمان تحول یافته و از نظر کمی و کیفی تغییر شکل داده است. مثلاً گفته می شود که جنگ در جوامع اولیه یک واقعه اتفاقی بوده و احتیاج به مقدمات، ابزار و برنامه ریزی نداشت به همین جهت به سرعت به وجود آمده و در مدت کمی خاتمه می یافت. نیروها، دامنه و میدان نبرد محدود بود. این جنگها که در جریان عادی و روزمره زندگی افراد جامعه ایجاد اختلال جدی نمی کرد، اغلب از حد چند زد و خورد مختصر یا یک حمله ناگهانی به مرزهای همسایه تجاوز نمی کرد و به همین دلیل جنگ حوزه معینی نداشت. با پیشرفت و توسعه جوامع ، جنگ هم تحول یافت. نیروهای ویژة این کار برگزیده و سازمان و تشکیلات خاصی عهده دار امر جنگ شد. از جهت علمی هم جنگ دچار تحول بوده است. برای مدتی مذهب و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
موضوع : تاریخ شهرهای ایران
فهرست
مشهد 4 تبریز...................................25
ساری 5 بیرجند.................................26
قزوین 6 بوشهر.................................27
اراک 7 بندرعباس.............................27
ارومیه 8 بجنورد.................................28
شهرکرد 9 ایلام....................................29
همدان 11 اهواز..................................29
گرگان 12 اصفهان...............................30
یزد 16 اردبیل.................................31
یاسوج 17 منابع..................................32
کرمانشاه 17
کرمان 17
سنندج 19
شیراز 20
سمنان 21
زنجان 22
زاهدان 23
رشت 24
خرم آباد 24
تهران 25
مشهد(استان خراسان رضوی)
واژه مشهد به معنی شهود، حضور و شهادتگاه است و به این معانی به واژه «مشاهد» جمع بسته می شود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده 3 هـ . ق، بر گور اولیاء ائمه(ع) و رجال اطلاق می شده است، چنان که در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس، و مشهد میهنه ( آرامگاه ابوسعید ابوالخیر) و مشهد توس یا مشهد رضوی در خراسان، وجود داشته است. حضرت رضا(ع) پس از شهادت به دست مامون عباسی در سال 202 هـ . ق، در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهد» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند.توس، عبارت بود از ناحیه شمالی خراسان، بر مسیر بالای کشف رود و سرشناس ترین شهرهای آن، عبارت بودند از : نوغان، تابران و رادکان. نوغان تا اواخر سده 3 هـ . ق، دارای اهمیت و اعتبار بود. ویرانه های نوغان، در شمال باختری مشهد، نزدیک روستای حسین آباد و مهر آباد قرار داشت. پس از آن، شهر تابران اهمیت و گسترش یافت و بعد ها به توس سرشناس شد. شهر مشهد، که در آغاز، آرامگاهی در آبادی سناباد نوغان بود، اندک اندک گسترش یافت. نام نوغان از حدود سال 730 هـ . ق، فراموش شد. شهر توس و در حقیقت تابران نیز در سال 791 هـ . ق، ویران شد و مشهد جای آن را گرفت؛ تا سرانجام در دوران صفوی، مرکز ناحیه پیشین توس و تمامی خراسان گشت. در بند هشن اوستا از توس به نام «توسا» یاد شده است. در کتاب وندیداد نیز آمده است که اهورا مزدا اراضی شانزده گانه را آفرید و «اوروا» یکی از آن ها بود. این واژه را اوستا شناسان با شهر توس یکی دانسته اند. بر پایه داستان های ملی بنای اصلی شهر را به جمشید - شاه پیشدادی - و بازسازی آن را به توس، پسر نوذر - پهلوان و سپهسالار ایران - نسبت می دهند. افسانه می گوید که وی نهصد سال در زیر آسمان این شهر زندگی کرد و نام خود را بر این شهر نهاد. این روایت ها می رساند، که شهر توس در روزگار ساسانیان وجود داشته است.بین سال های 31 و 32 هـ . ق در زمان خلافت عثمان، بخشی از خراسان، از جمله توس، به دست مسلمانان افتاد. در روزگار خلافت عبدالملک مروان( 65- 86 هـ . ق) بنی تمیم دژ توس را گرفتند و تا سال 125 هـ . ق، آن را در دست داشتند. در سال 192 هـ . ق هارون الرشید به منظور رسیدگی به ستم های علی بن عیسی - حاکم خراسان - و جنگ با خوارج خاور ایران، رهسپار آن دیار گردید. وی در راه بیمار شد و زمانی که به گرگان رسید، بیماری او شدت یافته در توس درگذشت. وی را در 193 هـ . ق، در محلی که ده سال بعد حضرت رضا(ع) در آن جا به خاک سپرده شد، دفن کردند. در سال 265 هـ . ق، احمد بن عبدالله خجستانی، توس را ویران ساخت. در سال 336 هـ . ق ابومنصور توسی - حاکم وقت توس - علیه نوح بن نصر سامانی سر به شورش برداشت. نوح پس از شکست دادن ابومنصور، بار دیگر وی را بر حکومت توس گمارد. در سال 389 هـ . ق بکتوزون و فایق، از سرداران منصور بن نوح سامانی متحد شده منصور را کور کرد ند و برادرش عبدالملک بن نوح را به حکومت برداشتند. محمود غزنوی با باخبر شدن از این ماجرا به ماوراء النهر لشگر کشید. وی بکتوزون و فایق را شکست داد و تمامی خراسان را به دست آورد و ارسلان جاذب را به حکومت توس منصوب کرد.از سال 421 هـ . ق، سلجوقیان اندک اندک در شهرهای مهم خراسان رخنه کردند. ملکشاه سلجوقی در 465 هـ . ق، توس را به تیول به خواجه نظام الملک توسی، وزیر خود داد. با شکست سلطان سنجر سلجوقی از غزان در سال 548 هـ . ق، امرای وی، خاقان رکن الدوله محمود، خواهر زاده سنجر را از ماوراء النهر به خراسان دعوت کردند و به نام او به عنوان سلطان خطبه خواندند. در این زمان موید آی آبه، غلام پیشین سلطان سنجر، نیشابور، ابیورد، بیهق، دامغان و توس را گشود و همراه خاقان محمود به جنگ غزان رفت. با چیره گی غزان در 553 هـ . ق، بار دیگر خراسان مورد تاخت و تاز و چپاول واقع گردید.در سال 618 هـ . ق، لشگریان چنگیز مغول به دنبال محمد خوارزمشاه به توس آمدند. توس نیز مانند نیشابور به دستور تولری، پسر چنگیز خراب شد. این شهر بار دیگر در روزگار حکومت اوکتای قاآن (626- 629 هـ . ق) باز سازی شد و از آن زمان چندین بار مرکز فرمانروایی مغولان گردید. در این دوره مسیحیان توس از آزادی زیادی برخوردار بودند، به طوری که در سال 1279 م، اسقف توس به سمت مطرانی (سراسقفی) چین انتخاب شد. پس از برافتادن ایلخانان ایران، توس، قوچان، کلات، ابیورد و نسا، جزء قلمرو حکومت کوچکی شد، که امیر ارغون شاه، رئیس طایفه جون باخترانی (جان قربانی) ایجاد کرده بود. در حدود سال 790 هـ . ق، حاکم محلی توس از خاندان جان قربان، نام امیر تیمور را از خطبه انداخت، اما طولی نکشید، که در سال 791 هـ . ق، از میران شاه، پسر تیمورلنگ شکست خورد و باعث ویرانی دوباره توس شد. پس از این رویداد، توس اهمیت و اعتبار خود را از دست داد و بازسازی آن پس از مرگ تیمور، در روزگار حکومت شاهرخ، یعنی در سال 807 هـ . ق صورت گرفت. در دوران پادشاهی شاه عباس بزرگ، اعتبار و رونق شهر مشهد رو به فزونی نهاد. در این دوره صحن عتیق استان قدس گسترش یافت، و شاهراهی میان اصفهان – مشهد و هرات ایجاد و کاروانسرا ها و آب انبارهای بزرگی