لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تقسیم کار جدید بین المللی در نظام نوین جهانی
نظم نوین جهانی را به مفهوم امروزین آن با ساختار و سازمان مورد بحث فعلی، برای نخستین بار والراشتاین ترسیم کرد. او مفاهیم جدیدی از حاکمیت ملی و کارکرد و بازی قدرتهای موجود در صحنه گیتی را به نمایش گذاشت. شکل و ساختار تحلیل او متفاوت با بیشتر اندیشمندان مارکسیست است. او به جای پرداختن به شرایط زیستی و تحمیق و استثمار اجتماعی و بویژه طبقه کارگر به شیوه سنتی و یا پرداختن به سایرگروه های اجتماعی و حتی ماهیت دولت های ملی به بیان یک پدیده جدید جهانی با کارکردی جدید و در قالب نظمی نوین پرداخت. وی موضوعات مورد بحث سایر اندیشمندان هم عصر خود را برای بیان مقصود و نظر خود ناکافی می دانست و یک پدیده را به عنوان اساس تحلیل خود برگزید. فهم و درک او از نظام جهانی بر پایه و مبنای این تحلیل بود که یک نظام اجتماعی متکی به خود مرزهای واضح و معین و عمر مشخص را در بر می گیرد، به این معنا که نظام جهانی مورد بحث ابدی نبوده و استمرار طولانی مدتی را نخواهد داشت. نظام مورد بحث از انواع ساختارها و گروه های اجتماعی شکل یافته است، والراشتاین اعمال زور و فشار و کاربرد قوه قهریه در برقراری نظام جهانی مورد نظرش را پذیرفته و نمی گوید که این نظام با توافق عمومی انسجا می یابد، بلکه این نظام از
همراهی عناصر نامتجانس و نیروهای گوناگونی ترکیب شده است که ذاتا با یکدیگر تعارض داشته و این عوامل و عناصر همیشه آماده از هم گسیختن نظام اند.
نظام جهانی مورد نظر والراشتاین مفهومی کاملا انتزاعی است. او بعد از بیان همه جزئیات تاریخی مورد نیاز برای تحقق این مفهوم میگوید: «تاکنون دو نوع نظام جهانی بیش تر نداشته ایم. یکی امپراطوری جهانی مانند رم باستان بود و دیگری اقتصاد جهانی نوین سرمایه داری. یک امپراطوری جهانی برچیرگی سیاسی (و نظامی) استوار است. در حالی که اقتصاد جهانی سرمایه داری متکی به تسلط اقتصادی است. اقتصاد جهانی سرمایه داری را باید به چندین دلیل از امپراطوری جهانی استوارتر دانست. یکی آن که مبنای گسترده تری دارد، زیرا بسیاری از دولت ها را در بر می گیرد. دیگر آن که دارای یک نوع فراگرد ذاتی تثبیت اقتصادی است.»
هر خسارتی که پیش آید نصیب موجودیت های سیاسی متفاوتی می شود که در چارچوب اقتصاد جهانی سرمایه داری قرار دارند، در حالی که منافع اقتصادی در میان دست های خصوصی توزیع می شود. والراشتاین امکان پیدایش یک نظام جهانی سوم، یعنی یک حکومت جهانی سوسیالیستی را نیز پیش بینی کرده بود. در حالی که اقتصاد جهانی بخش سیاسی را از بخش اقتصادی جدا می سازد، اقتصاد جهانی سوسیالیستی دوباره آنها را درهم ادغام می کند.
تحلیل والراشتاین در حقیقت به شیوه های نوین بهره کشی و استثمار لیکن در فضایی کاملا جدید و مه آلود می پردازد و نوعی سلطه پذیری داوطلبانه در چارچوب اجباری نامحسوس و حتی در اشکال کاملا زیبا و پیشرفته و ظاهرا دموکراتیک و مردم پسند را که با مظاهر مدنیت و شاخصه های تمدن اجتماعی تجانس ظاهری و هم رنگی یافته اند را به نمایش می گذارد. ما برای ورود به بحث تقسیم کار و تقسیم کار جدید بین الملل ابتدا به تعریف متغیرها و مفاهیم مورد بحث والراشتاین توجه می نماییم که با تعریف سه منطقه هسته ای و پیرامونی و نیمه پیرامونی به بیان موقعیت هر یک از مناطق مذکور می پردازد. منطقه جغرافیایی هسته ای، منطقه ای است که با تسلط بر اقتصاد جهانی مناطق پیرامونی و نیمه پیرامونی را استثمار می کند. شدت استثمار در منطقه پیرامونی بیش تر است و مناطقی را دربر می گیرد که مواد خام را برای منطقه هسته ای فراهم می آورد.
منطقه نیمه پیرامونی حد وسط است و درحد فاصل استثمار کردن و استثمار شدن طبقه بندی می شود. به نظر او، تقسیم نوین استثمار، نه در چارچوب مرزهای دولتی بلکه با تقسیم کار در سطح گیتی، تعریف میشود.
هر چند والراشتاین در نظام نوین جهانی (1974) برداشت گسترده تر و درازمدت تری از نظام جهانی دارد، اما خاستگاه این نظام را در فاصله سال 1450 تا 1640 در نظر می گیرد. مهمترین تحول در این قضیه، انتقال از تسلط سیاسی ( و نظامی) به سلطه اقتصادی است. والراشتاین اقتصاد را وسیله تسلطی بسیار موثرتر و پیچیده تر از سیاست می داند. ساختارهای سیاسی بسیار کم تحرک اند، در حالی که استثمار اقتصادی «جریان انتقال مازاد از قشرهای پایین به قشرهای بالا، از حاشیه به مرکز و از اکثریت به اقلیت را تسریع می کند».