دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره گسترة حمله ، از شمال تا جنوب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

گسترة حمله ، از شمال تا جنوب

نویسنده : اسماعیل شفیعی سروستانی

فراماسونری ، مدرنیسم ، تجارت صهیونیستی

در میان ازدحام رنگ‌ها و زنگ‌ها، چشمم به خبر ورود گوشت خوک به بازارهای داخلی و فروش آن در فروشگاه‌های استان گیلان افتاد. البتّه این خبر پس از اعلام ورود سیگارهایی بود که فیلتر آنها حاوی عصارة گوشت خوک بود. پیش خود گفتم: بر این مژده گر جان فشانم رواست. البتّه چشم و دل مردم «رشت» و شهرهای تابعه روشن که طعم گوشت خوک را هم در فضای باز بازرگانی و واردات و صادرات به تجربه می‌نشینند. دلم به حال مردم نومسلمانی سوخت که در برخی شهرهای اروپایی، مسجدهایشان را با هزاران سختی و رنج برپا نگه می‌دارند و هر از چندی ناگزیرند صحن و سرای مسجد خود را از سر خوک‌های بریده شده و خون نجس آن پاک کنند که مخالفان اسلام‌گرایی برای آزار و اذیّت مسلمانان مسجدها را شبانه آلوده می‌سازند. خوب دریافته‌اند که به هر صورت ممکن باید مسلمانان را آلوده ساخت، این آلودگی صورت و آلودگی جان مسلمانان است که ممکن است آنها را محدود و منزوی کند یا از دایره و گسترة اسلامیّت و معنویّت چنان دور سازد که همة غیرت را از دست بدهند. گویا این «خوک» و خوک‌خواران، عزمشان را جزم کرده‌اند، از هر راه که شده، فضا را برای طاهر شدن و طاهر ماندن خلق روزگار تنگ کنند تا شاید مجال بیشتری برای نفس کشیدن و تربیت خوک و انتشار اخلاق خوکی پیدا کنند. سال گذشته، وقتی رسانه‌های بزرگ تربیت کنندة خوک شیوع بیماری آنفولانزای خوکی را اعلام کردند و از احتمال کشته شدن 5/7 میلیون نفر در اثر ابتلا به این بیماری در سراسر جهان دادند، کسی باور نمی‌کرد که کمپانی‌های داروسازی و البتّه فروشندة بیماری و واکسن بیماری به طور هم‌زمان، تصمیم دارند سود پنج میلیارد دلاری خود را بالا ببرند و آنها از طریق پژوهشگران مأمور خود که عموماً گوشت خوک مصرف می‌کنند و از غیرت بویی نبرده‌اند، چنان ترسی به جان مردم انداختند که هر چه داشتند و نداشتند جمع و جور کردند تا شاید با خرید واکسن تولیدی این شرکت‌ها از ابتلا به آنفولانزای خوکی در امان بمانند. این همه در حالی بود که مردم بی‌نوای ساکن زمین، پیش از آنکه آنفولانزای خوکی آنها را از پا در آورد، سیگار و فست‌فود و شکلات و چیپس و پفک و روغن صنعتی و سمّ کلر آنها را به سینة قبرستان می‌کشد. البتّه در خبرها هم آمده بود که این خوک‌ها قبرستان‌ها را هم رها نکرده‌اند. چون از طرفی وزیر دفاع فرانسه خبر حملة خرابکاران به قبور سربازان مسلمان را داده که طیّ جنگ جهانی برای فرانسه جنگیده و کشته شده‌اند و از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی مثل خوک به جان بزرگترین قبرستان مسلمانان در سرزمین اشغالی افتاده و آن را تخریب کرده است. این عملیات تخریب پنج ماهی است که ادامه دارد. شهرداری قدس اشغالی در کنار سازمان آثار باستانی رژیم صهیونیستی متکفّل تخریب این قبرستان هستند تا ضمن حفّاری همة نشانه‌های مانده از اسلام و مسلمانان را از شهر قدس پاک کنند. اینها گمان دارند که از بین بردن نشانه‌ها در بیرون و نابود کردن نشانه‌ها از قلب‌های مسلمانان از طریق خوراک مسموم در دراز مدّت کار را به آنجا خواهد کشید که «اسلام و مسلمانی» تبدیل به اشیایی برای موزه‌های و موزه‌داران می‌شود. البتّه باید به خدا پناه برد. اخیراً یکی از نومسلمانان اسپانیایی به نام «رائول گونزالس» که در حال حاضر در شهر «قم» زندگی می‌کند و دست در کار ترجمة قرآن به زبان اسپانیایی برده گفته بود که: «تا پیش از آشنایی با اسلام، گمان می‌کردم اسلام نام یکی از شرکت‌های نفتی است.» البتّه با مشقّت بسیاری به ایران و قم راه پیدا کرده و با گذراندن دوره‌های آموزش حوزوی تا آنجا پیش رفته که ترجمة قرآن به زبان اسپانیایی را شروع کرده است. بانوی مستبصر و شیعة آمریکایی هم که چند سالی است که به ایران مهاجرت کرده و با نام «زهرا گونزالس» شناخته می‌شود هم تعریف می‌کند که وقتی اسلام اختیار کردم، در آمریکا به خاطر پوشیدن روسری چنان تحقیر می‌شدم که در سرویس مدرسه روسری‌ام از آب دهان همکلاسی‌ها خیس می‌شد. حالا که این زهرا خانم به ایران آمده و زندگی در میان مسلمانان را تجربه می‌کند، از مشاهدة راه و رسم جمعی از زنان مسلمان چنان رنجیده می‌شود که می‌گوید: «دلم به درد می‌آید.» اگر چیزی در حافظة مسلمانان مانده باشد، اسپانیا تا یکی دو قرن پیش، یکی از بزرگترین مراکز تمدّنی و فرهنگی اسلام بود که بیش از 500 سال خودش را به رخ جهان مسیحی مبتلا به تحجّر و قرون وسطا می‌کشید، امّا همین جماعت قرون وسطایی مصرف کنندة خوک، چنان با حیله و ترفند به جان اسلام و مسلمانان افتادند که یک اسپانیایی گمان می‌کند، اسلام نام یک کمپانی نفتی است. در همان سال‌ها، اربابان کلیسا، تاکستان‌ها را وقف ساخت شراب کردند تا جوانان مسلمان بخورند، دخترانشان را به پارک‌ها و بوستان‌ها روانه کردند تا عقل از سر آنان بربایند و با اعزام معلّمان مسیحی آلودگی فکری و فرهنگی را چنان در میان مسلمانان گستردند که در عرض مدّت کوتاهی از بیرون و درون پوسیدند و در برابر سپاهیان مسیحی تاب مقاومت را از دست دادند و شکست را پذیرا شدند و شد آنچه شد. حالا هم بعد از قرون متطاوله، «گروه شاهدان یهوه» با حمایت فکری و مالی مؤسّسات آمریکایی به جان مسلمانان آمریکایی افتاده‌اند و با توزیع انجیل فارسی و کشاندن جوانان بی‌خبر از همه جا و پیشنهاد ویزا و وعدة اقامت در غرب عقل و هوش آنان را می‌ربایند. می‌بینید که به رغم تصوّر ما هیچ چیزی نویی وجود ندارد. ساختمان‌ها و ماشین‌های مدرن و دلفریب نباید ما را فریب دهد. یک بازی بیشتر نیست. یک رویارویی بیشتر نیست و یک مقصد. نابودسازی جسم و جان ساکنان شرق اسلامی، تصرّف همة دارایی‌ و عُدة آنان و سلطه، سلطة ائتلاف صلیب و صهیون که هر دو در خوردن خوک و اخلاقی خوکی متّفقند. شیوه ها هم یکی است . فرقی نکرده. زندگی در سایه‌سار معماری مدرن، شهر مدرن، اتوبان‌ها و آسمان‌خراش‌ها و اتومبیل‌های لوکس، قطارها و بالأخره هواپیماها که زمان و مکان را درنوردیده و جهان را تبدیل به دهکده‌ای کوچک کرده ما را از گذشته، از خودمان و از آسمان بریده. دیگر مجال نمی‌یابیم در ازدحام و سرعت خودمان



خرید و دانلود مقاله درباره گسترة حمله ، از شمال تا جنوب


از ارتباطات سنتی تا ارتباطات جمعی 29 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

از ارتباطات سنتی تا ارتباطات جمعی

. نقش سنت با ظهور نوگرایی و جوامع مدرن بدون شک تغییراتی یافته و برخی وجوه آن تحت تاثیر شرایط جدیدجهانی قرار گرفته است. تعیین این دگرگونیها بسته به خصوصیات فرهنگی هر جامعه متفاوت می باشد ، اما نمیتوان گفت که لزوماً این تحولات سبب تضعیف سنت شد، چرا که بسیاری سنتها همچنان نقش مهمی در زندگی افراد و حیات اجتماعی ایفا میکنند و حتی اگر تمامی راهها برای انتقال آنها به نسلهای بعد مسدود باشد، انتقال شفاهی و سینه به سینه را نمیتوان مانع شد. حقایق اجتماعی نشان داده است که عناصر مدرن و سنتی زندگی با یکدیگر مانع الجمع نیستند، بلکه مردم چنان زندگی خود را سازماندهی میکنند که عناصر سنتی با شیوههای جدید زندگی یکپارچه شود. در این سازماندهی لزوماً نه سنتها کنار گذارده میشوند و نه شیوههای جدید مطرود میگردند، بلکه در تعامل آنها برخی از سنتها و عناصر مدرن هیئتی نو مییابند و برآیند آنها سبب تحکیم زندگی فردی و اجتماعی خواهد شد. هر چند برخی شرایط اجتماعی سبب حذف عناصری از سنت یا مدرنیسم از مدار حیات جامعه شده است، اما این امر نباید سبب صدور احکام عمومی و علی و معلولی گردد.

پدیده جهانی شدن را باید دارای پیشینه تاریخی طولانی در حیات بشری و تعالیم ادیان الهی بدانیم ، اما مشخصههای جهانشمولی برای گونه قدیمی آن با مشخصههای امروزین آن دارای تفاوتهای اساسی است.آشکارترین مشخصه امروزین جهانی شدن را در سرعت گیجکننده تحولات جدید، فراگیری و همه جانبه بودن مبادلات ،تنوع ابعاد موضوع و فرآیند پیچیده این پدیده میتوان قلمداد نمود

همچنین در میان انواع نگرشهای جدید به این موضوع قدیم، نگرشهای مبتنی بر تکامل صنعت و مدرنیسم در ادبیات بحث غلبه چشمگیری یافته و در میان دستاوردهای مختلف اجتماعی مدرنیته گسترش ورشد شتابان فنآوریهای ارتباطی نقش بیبدیلی در تسریع جهان داشتهاند. رشد چشمگیر فنآوریهای ارتباطی همچون ماهوارهها ،شبکههای رایانهای ، ریز کامپیوترها ، کابلهای نوری و چند رسانهایها و رسانههای متعامل اسباب تبادل سریع اطلاعات را در گستره جهانی مهیا ساخته است. فاصلههای زمانی ومکانی در نوردیده شده و جهان روز به روز کوچک و بهم فشردهتر از قبل مینمایاند.

بر این اساس، برخی تا آنجا پیش رفته اند که در تحلیل علتها و معلولهای واقعیتهای حاضر جامعه جهانی به ابعاد ارتباطی موضوع بسنده کرده اند.([3]) بدون تردید تحلیل ارتباطگرای جهانی شدن فارغ از توجه به زیست محیط فرهنگی و تاثیرات بحث برانگیز آن نمیتواند فرآیند پیچیده واقعیت مذکور را تبیین نماید. از این رو ، محور توجه این نوشتار ، بعد فرهنگ و ارتباطات جهانی شدن خواهد بود.

سنتها در جریان جهانی شدن

برخی صاحبنظران جهانی شدن را با سنت زدایی از فرهنگ ها همراه می دانند وآن را فرآیندی میشمارند که در مسیر انحلال مختصات فرهنگی جوامع بهنفع نظم جهانی فرهنگی نوین حرکت نموده است . از جمله آنتونی گیدنز پیشبینی میکند که در چنین فرآیندی تاریخ محلی و فرهنگ ملی یا محو شود یا از نو ابداع گردد([4]).

اما آنگاه که در عصر حضور و سلطه وسایل ارتباط جمعی و شکلگیری غولهای رسانهای جهانی، واقعهای بزرگ و شگرف بدون اتکا به این دستاوردهای دنیای مدرن تحقق یافت و حتّی در برابر هجوم ارتباطی و اطلاعاتی رسانههای جدید ایستادگی کرد و محصول سالها تلاش و برنامهیزی دست اندرکاران آنها را یکباره بر هم زد، ذهن بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی و ارتباطی متوجه واقعیتی فراموش شده یعنی قدرت سنت وارتباطات سنّتی گردید و ناکارآمدی الگوهای نوسازی و توسعه غربی در کشورهای در حال توسعه را به اثبات رسانید.

انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر نقش رسانههای سنّتی را در اطلاع رسانی، بسیج افکار عمومی و تأثیرگذاری عمیق بر رفتارهای جامعه به معرض نمایش گذارد و علاوه بر آن جایگاه ویژه رسانههای سنّتی دینی را در معادلات نوین مربوط به جهان اسلام وارد نمود.

اورت راجرز در کتاب " تکنولوژی ارتباطات: رسانههای جدید در جامعه" در سال 1986 یعنی، پس از گذشت هفت سال از رخداد انقلاب اسلامی ایران، بیان میکند که رژیم شاه علیرغم در اختیار داشتن رسانههای فراگیر نوشتاری و الکترونیک نتوانست در برابر شبکه ارتباطات سنّتی ایستادگی کند. وی سپس میافزاید " درسی که کشورهای جهان سوم باید از انقلاب ایران بگیرند، این است که اهمیت بیشتری به کانالهای بین فردی به رسانههای این چنین کوچک بدهند".([5]) الوین تافلر نیز معتقد است که امام خمینی رسانه موج اول یعنی موعظههای شفاهی و چهره به چهره روحانیون را با تکنولوژی موج سوم یعنی نوارهای صوتی و دستگاههای ساده تکثیر تلفیق کرد.([6])

حضور برجسته نظامهای سنتی در جهان امروز، خیزشهای مردمی در برابر تأثیرات زندگی مدرن و جنبشهای دینی به ویژه در دنیای اسلام با اتکا بر ارتباطات سنتی از نمونههای حیات سنت در دنیای مدرن است. انقلاب اسلامی نشان داد که راه دنیای معاصر یکطرفه نیست و گذار از جامعه سنتی به مدرن را نباید مترادف سنت زدایی دانست. شرایط پیچیده جامعه جهانی امروز سوالات متعددی را حتی برای مدافعان سینه چاک نوگرایی کلاسیک پیش آورده است: آیا تحقق نوگرایی با زوال نقش سنت در زندگی اجتماعی همراه بوده است؟ رسانهها چه نقشی در دگرگونی اشکال سنتی فرهنگ ایفا کرده‎اند؟ آیا نقش آنها فقط تضعیف کننده و مخرب بوده است؟ تعامل ارتباطات سنتی و ارتباطات جمعی نوین در فرآیند جهانی شدن چگونه تعریف می شود؟ نقش و جایگاه مذهب به عنوان یکی از سنتهای اجتماعی در مدل ارتباطات جهانی معاصر چیست؟ و این که الگوی ارتباطات سنتی ـ مدرن اسلامی با رعایت کدام اصول امکان پذیر میشود؟ و. ..

شاید گام نخست در پاسخ به چنین پرسشهایی، تصحیح و تعمیق اندیشه و تصور از سنت باشد. " سنت در کلی ترین مفهوم به معنی ترادیتوم(Traditum) یعنی هر چیزی است که از گذشته منتقل یا ارسال شده باشد. سنت می تواند شامل عناصری از یک نوع هنجار آفرین باشد، اما این لزوماً جنبه یا وجهی از همه سنتها نیست . برای روشن کردن این نکته ، تمایز بین چهار وجه مختلف سنت میتواند یاریرسان باشد: وجه هرمنوتیک، وجه هنجارآفرین، وجه مشروعیت و وجه هویت".(تامپسون ، 1380 ص 227).

بررسی این مشخصهها میتواند ما را در درک این مفهوم یاری دهد. وجه هرمنوتیک سنت به معنای مجموعهای از پنداشتهای پس زمینهای است که افراد برای درک جهان پیرامون



خرید و دانلود  از ارتباطات سنتی تا ارتباطات جمعی 29 ص


تحقیق درباره تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی

سلسلة مادها

(708-550 قبل از میلاد)

مادها اولین حکومت و دولت مستقل ایرانی را تشکیل دادند. اینکه بطور دقیق چه زمانی دولت مادها تشکیل شد معلوم نیست اما آنچه مشخص شده آن است که در زمان اقتدار آشوریان، مادها دولت تأسیس کردند. در ابتدا قبیله های ماد 6 تا بودند که از این میان «پارتاکن ها» جنگجو و دلیر بودند و بر عکس آنها مغ ها، صلح جو و آرام. شش قبیلة مادها همواره در حال نزاع با یکدیگر بودند به همین علت آشوریها می توانستند به راحتی بر آنها تسلط داشته باشند.

مادها دامپرور و کشاورز بودند. این شش قبیله مادی تا زمانی که دیااکو پا به عرصه گذاشت همچنان اختلاف داشتند اما دیااکو آنها را متحد کرد و مقام قضاوت آن ها را بر عهده گرفت. در واقع دیااکو اولین دولت مادها را بنیان نهاد. دیگر پادشاهان ماد به شرح زیر هستند:

فرورتیش (655-633 قبل از میلاد)،‌ هووخ شتر (633-585 قبل از میلاد)، ایخ توویگو (585-550 قبل از میلاد).

سرانجام پارسی ها به فرماندهی کوروش سپاه ایخ توویگو را شکست داد و بدین گونه حکومت مادها به پایان رسید و دوران پادشاهی هخامنشیان آغاز گردید. از پادشاهان ماد کتیبه و دست نوشتة مستقلی بدست نیامده. آنچه دربارة مادها می دانیم از میان کتیبه های بابلی و آشوری استخراج شده است.

دیااکو (دیوکس)

(708-655 قبل از میلاد)

قبیله های مادها شش قبیله بودند که هیچگاه با هم اتحادی نداشته و زیر سلطة آشوریها بودند. مادها توسط آشوریها زمانی طولانی استثمار شدند. سرانجام یکی از بزرگان مادی به نام دیااکو که مقام قضاوت را در میانشان بر عهده داشت، قبایل شش گانه را با هم متحد کرد و اولین دولت مادها را بنیان نهاد. بعد از مدتی دیااکو از کار قضاوت کناره گرفت. بعداز آن دزدی و نا امنی همه جا را فرا گرفت و مادها از وی خواستند تا ریاست را بر عهده بگیرد. دیااکو بعد از اینکه اختیارات تام از آنها گرفت ریاست قبیله اش را بر عهده گرفت. وی ابتدا سربازانی برای حفاظت خود و خانواده اش استخدام کرد سپس در دامنه کوه الوند، شهری بنام اکباتان که همان همدان امروزی (هگمتانه) است را ایجاد کرد. و آن را پایتخت خود قرار دادند، او هفت دیوار که هر کدام یک رنگ داشت در اطراف همدان ایجاد نمود. برجهای دیوارها طلایی رنگ بودند. دوران پادشاهی دیااکو با پادشاهی «سناخریب» سلطان آشوریها مصادف بود. سناخریب که سرگرم جنگ با عیلامی ها و بابلی ها بود به مادها توجه ای نداشت.

از طرفی بدلیل طبع آرامی که دیااکو داشت، با دادن باج و خراج سرزمینش را از حملة آشوریها محفوظ نگاه می داشت.

از کارهای مهم دیااکو متحد کردن قبیله های شش گانة مادها بود. علاوه بر آن به آبادانی شهرها و مناطق مختلف سرزمینش همت گماشت و از میانشان به جمع آوری سپاه مشغول شد تا در صورت لزوم بتواند با دشمنانش جنگیده و آنها را نابود کند. او می خواست دشمن اصلی مادها یعنی دولت آشوری را نابود کند ولی قبل از اینکه بتواند کاری انجام دهد دار فانی را وداع گفت.

در واقع نخستین مردمی که به سرزمین ایران آمدند آریائی ها بودند. آنها حدود 3500 سال پیش به این سرزمین آمدند و در دشتهای سرسبز و سرزمینهای آباد کوهستانی مسکن گزیدند. از آن زمان سرزمین ما، ایران نامیده شد، آریائی ها چند دسته بودند که یکی از آن دسته ها مادها بود. مادها در غرب و شمال غربی ایران ساکن شدند.

هووخ شتر

(633-585 قبل از میلاد)

بزرگترین پادشاه ماد، هووخ شتر بود. او بعد از کشته شدن «فرورتیش» روی کار آمد. فرورتیش که پسر دیااکو بود در تمام مدت 22 سال پادشاهی اش، آرزوی شکست دادن آشوریها را داشت اما موفق به این کار نشد. هووخ شتر (کیاکسار) می دانست که برای شکست آشوریها نیازمند سپاهی منظم با آموزشهای جنگی لازم می باشد. پس چنین کرد و سپس به سرزمین آشوریها حمله کرده و شهر نینوا را تسخیر کرد. اما در همین موقع مجبور شد برای مقابله با حملة «سَکاهها» به کشورش بازگردد. وی شکست سختی از «سَکاهها» خورد و نزدیک به 28 سال سرزمین ماد میدان تاخت و تاز سَکاهها شد. هووخ شتر که دانست با جنگ نمی تواند از پس سَکاهها برآید پس دست به حیله زد. با آنها به ظاهر از در دوستی درآمد و سران شان را به ضیافتی در کاخش مهمان کرد. سپس با سم های قوی آنها را مسموم نموده و فرمان کشتنشان را داد. بعد بدین ترتیب بالاخره سَکاهها از ایران رانده شدند. هووخشتر وقتی خیالش از دست سَکاهها راحت شد، بار دیگر به فکر جنگ با آشوریها افتاد. این بار با پادشاه بابل متحد شد. و هر دو به کمک یکدیگر پادشاه آشوریها را شکست دادند. متصرفات آشوریها در آسیای صغیر (ترکیة امروز) به تصرف مادها درآمد و بابلیها سرزمین شام و فلسطین را از آن خود کردند.

انقراض حکومت چهل سالة آشوریها یکی از حوادث مهم آن دوران بود.

از دیگر وقایع مهم روزگار پادشاهی هووخشتر، فتح «لیدی» بود. لیدی کشوری بود که پادشاهش در آن زمان به اوج قدرت و ثروت رسیده و «سَکاهها» و یونانیها را در جنگ مغلوب کرده بود. هووخ شتر که بعد از غلبه بر آشوریها احساس غرور می کرد با سپاهیانش به مرزهای کشور لیدی حمله برد. اما لشکر قدرتمند لیدی در برابرش مقاومت کرد. این جنگ که شش سال طول کشید سرانجام در 28 مه سال 585 قبل از میلاد کسوف روی داد. طرفین دعوا کسوف را علامت خشم خداوند دانسته و صلح کردند. با وساطت پادشاه بابل رود هالیس مرز بین دو کشور شد و پادشاه



خرید و دانلود تحقیق درباره تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی


دانلود تخقیق در مورد مولانا از بلخ تا قونیه 44 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

مولانا از بلخ تا قونیه: جلال‌الدین محمد بلخی ـ مولوی ـ هشتصد سال پیش در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیده‌بود که پدرش ـ بهاءالدین‌ الولد سلطان ‌العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچه‌اش را گرفت و از بلخ خارج شد.

جلال‌الدین محمد بلخی ـ مولوی ـ (1) هشتصد سال پیش(2) در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیده‌بود که پدرش ـ بهاءالدین‌ الولد سلطان ‌العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچه‌اش را گرفت و از بلخ خارج شد.(3) بین راه، در گذر از نیشابور به ملاقات شیخ فریدالدین عطار رفتند. گفته‌شده که عطار با یک نگاه به مولوی پی به استعدادهای نهفته در وی برد: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.» و حتی کتاب اسرارنامه‌ی خود را هم به وی هدیه دادپس از ترک نیشابور و زیارت مکه، بهاءالدین‌ و خانواده‌اش در قونیه ساکن شدند.(3) می‌گویند بهاء‌الدین تا آخر عمر در قونیه ماند و به ارشاد خلق پرداخت و سال‌ها بعد که از دنیا رفت، پسرش جلال‌الدین ـ که حالا جوان 24 ساله‌ای بود ـ کار پدر را ادامه داد و مدتی هم فقه و سایر علوم دین را درس می‌داد. بنا به روایاتی پیش از آن، جلال‌الدین در هجده سالگی ـ در همان سالی که مادرش را از دست داد ـ در شهر لارنده به فرمان پدرش با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرده‌بود. سال 642 هجری بود که تحول بزرگ زندگی مولوی رخ داد. جلال‌الدین هنوز چهل سال نداشت که شمس تبریزی(4) وارد قونیه شد. آمده‌است که شمس بر سر راه مولانا رفت و از وی پرسید: «محمد(ص) بزرگتر است یا بایزید بسطامی؟» مولانا سخت برآشفت و فریاد برآورد که محمد والاترین است و بایزید را با خاتم انبیا چه کار. شمس پرسید: «پس چرا محمد گفت "ما عرفناک حق معرفتک" و بایزید گفت "سبحانی ما اعظم شانی"؟» این سوال مولوی را چنان به خود مشغول کرد که باعث شد شش ماه با شمس در حجره‌ی شیخ صلاح‌الدین زرین‌کوب خلوت گزیند و به بحث بنشیند. در این مدت جز شیخ صلاح‌الدین هیچ‌کس اجازه‌ی ورود به خلوت آن‌دو را نداشت. مولوی که تا پیش از ملاقات شمس مردی زاهد و معتبد بود و کارش تفسیر و توضیح اصول و فروع دین بود، پس از پایان این شش ماه دین و وعظ و منبر را کنار گذاشت و صوفی شد و به مسلک عشق و شعر و شاعری روی آورد:مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدمگفت که سرمست نیی، رو که از این دست نییرفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدمگفت که تو شمع شدی، قبله‌ی این جمع شدی جمع نیم، شمع نیم، دود پراکنده شدمگفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبریشیخ نیم، پیش نیم، امر تو را بنده شدمگفته‌اند که افادات معنوی شمس بود که این‌گونه در مولوی اثر کرد و او را شیفته و مفتون کرد و باعث خلق شورانگیزترین اشعار مولوی شد. روح وی از مدت‌ها پیش خواستار حقیقتی دیگر بود و مولانا آن را تسلیم تعلیمات وعظ و مدرسه کرده‌بود. مناظره با شمس تنها آتش زیر خاکستر دل جلال‌الدین را برافروخت.در هر حال، مولوی مردی شده‌بود بیگانه برای مردمان قونیه. شاگردان و مریدان وی که همه چیز را از چشم شمس می‌دیدند و او را به دیده‌ی ساحر و حتی مرد منحرفی می‌نگریستند که استاد فاضل‌اشان را از آنان گرفته‌است، به آزار و اذیت او پرداختند و حتی جان‌اش را تهدید کردند. همین شد که شمس سه سال بیشتر در قونیه نماند و شبانه شهر را ترک کرد.(5) از کسانی که روز بعد مولوی را دیدند نقل شده‌است که وی حال خیلی بدی داشت و هرگز دیده‌نشده‌بود مولانا چنان پریشان باشد. در روایات دیگر نیز نقل شده که مردم کوته‌نظر قونیه شبانه شمس را به هلاکت رساندند.مولوی مدتی را در فراق شمس در غم و بی‌تابی سپری کرد و حتی مدتی هم پای پیاده در کوی و برزن به دنبال او ره‌سپار شد؛زاهـــد بودم تـرانه‌گویـــم کردیسر دفتر بزم و باده‌جویم کردیسجـــاده‌نشین با وقـــاری بـــودم بــازیچه‌ی کودکـــان کویــم کـردیبالاخره وقتی امید از بازگشت شمس برید، دل به مرد دیگری به نام حسام الدین چلبی ـ از مریدان‌اش ـ سپرد. پیش از چلبی مولانا اشعار بسیاری را نیز به نام همان صلاح‌الدین زرین‌کوب ـ که مردی عامی و ساده‌دل بود ـ سروده‌بود. هم‌ چلبی بود که مولوی را تشویق به سرودن اشعار «مثنوی معنوی» کرد. حتی آمده‌است که مولوی اشعاری را که به وی الهام می‌شده بلند می‌خوانده و حسام‌الدین تند و تند می‌نوشته و این‌گونه مثنوی مولوی را گرد آورده.مولوی سر انجام در اوایل سال 672 هجری قمری(6) در شصت و هشت سالگی به دیار باقی شتافت. خرد و کلان مردم قونیه حتی مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ وی زاری و شیون کردند. او را در مقبره‌ی خانوادگی در کنار پدرش به خاک سپردند. ‌بر سر تربت او بارگاهی است که به «قبه‌خضراء» شهرت دارد.سال‌شمار مهم‌ترین وقایع زندگی "جلال الدین محمد بلخی رومی"

تولد ربیع الاول 5 سالگی: ترک بلخ به قصد بغداد ـ احتمالا 610 ه.ق 8سالگی: ترک بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و سر آخر به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه18 یا 19 سالگی: ازدواج با گوهر خاتون 38 سالگی: ملاقات با شمس تبریزی ـ احتمالا در روز شنبه یی جمادی الآخر ییی ه.ق وفات: غروب روز یجمادی الاخر یییه.ق در سن یی سالگی، قونیهمعروفترین کتابهای مولانا: مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه ما فیهآثار به‌جا مانده‌ی دیگر:مجالس سبعه، مکتوبات______پی‌نوشت: (1) دوستان و یاران او را مولانا می‌خواندند. از وی با عناوین «رومی» و «مولای روم» هم یاد می‌شود. اما لقب «مولوی» در زمان خود وی شهرت نداشت و احتمالا این لقب از روی عنوان دیگر وی یعنی «مولانای روم» برگرفته شده‌است.(2) تاریخ قمری‌اش می‌شود ششم ربیع‌الاول سال 604(3) بعضی جاها علت مهاجرت بهاءالدین‌ ترس از حمله‌ی مغول ذکر شده‌است.(4) شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک(5) قبل از این واقعه، شمس یک بار دیگر هم به قهر به دمشق رفته بود که مولوی آنقدر برایش پیغام و پسغام و غزل فرستاده و عده‌ای را هم برای بازگرداندن‌اش روانه کرده‌بود تا شمس را بازگردانده‌بود.(6) روز یکشنبه پنجم جمادی آلاخر سال 672 هـ.ق



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد مولانا از بلخ تا قونیه 44 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (969 تا 1110 ه. ش)

حبیب الله مشهدی (978 ه. ش)

لطف الله (967 ه. ش )

رضا عباسی (آقارضا )

علیرضا عباسی

آقا رضا جهانگیری

محمد شفیع عباسی

افضل الحسینی ( یا افضل حسینی)

معین مصور

محمد علی (1044 0 1020 ه. ق )

محمد یوسف

محمد قاسم (حدود 1078)

حبیب الله مشهدی (978 ه. ش): بررسی آثار حبیب الله مشهدی نشان می دهد که او ابتدا در هرات کار می کرد و بعداً توسط حسین خان شاملو دولت مرد قمی او را به دربار شاه عباس معرفی کرد. او به اصفهان آمد و در دربار به کارش ادامه داد و از اعتبار بسیاری برخوردار شد. طراحی های او نشان می دهد که در ایجاد خطوط ظریف ، محکم و روان از مهارت و استادی کم نظیری برخوردار بوده است و چنان استنباط می شود که آثارش اندکی در طراحی به کارهای رضا عباسی نزدیک بوده و تحت تاثیر هنرمندان پایتخت قرار گرفته است.

لطف الله (967 ه. ش ):یکی از مینیاتوریست ها و طراحان دوران صفوی است. وی در سال 997 ه. ش وفات یافته است.

رضا عباسی (آقارضا): بیش از هر کس دیگر در نقاشی سده ی یازدهم هجری ایران تاثیر گذار بوده است. "قاضی احمد" مورخ هنری اوایل سده ی یازدهم در مورد وی می نویسد: « آقا رضا نقاش زیبایی ها، پسر مولانا علی اصغر کاشی، شخصیتی است که دنیای حاضر باید به وجود او افتخار کند. زیرا او در عنفوان جوانی کارهای قلمگیری، صورت سازی و شبیه سازی را به درجه ای رساند که اگر مانی و بهزاد، امروز زنده بودند،  روزی صد بار دست و قلم قوی او را ستایش می کردند. در این زمان هیچ استاد نقاش و هنرمندی نیست که کار او را کامل نداند.»

آقا رضا مورد لطف خاص شاه عباس بود؛ به طوری که از سالهای 1008 به بعد عنوان عباسی را از وی دریافت کرد. آقا رضا معاصر شیخ محمد شیراز و صادق بیک افشار بود. زندگی این هنرمند، زمانی مانند اشراف دربار شاهی بود و گاهی سخت و ناامید کننده؛ به طوری که نمی توانست نقش هنرمندان سنتی دربار را ایفا کند.

اسکندر منشی نویسنده تاریخ عالم آرای عباسی، درباره ی وی می نویسد:«رضا، علی رغم ظرافت های هنری تا آن حد بی فرهنگ بود که مرتباً به کارهای پهلوانی و کشتی اشتغال داشت و به این عادت علاقه مند شده بود. او از معاشرت با مردان بزرگ و با استعداد اجتناب می کرد.»

نقل است که رضا در اوایل سده ی یازدهم حرفه ی خود را رها کرده و هم نشین اشخاص بیچاره و ولگرد شد؛ ولی دوباره به طور فعال به کارگاه سلطنتی باز گشت و مشغول نقاشی شد. در اواخر عمر، طراحی های او تحت تاثیر تجارب و شاید گذشت عمر، خشن تر شد.

کارهای آخر عمر او نه تنها از ظرافت کمی برخوردار است؛ بلکه صداقت و خلوص نیز دیگر در آثارش وجود ندارد.

او موضوع آثارش را از طبقات پایین انتخاب می کرده و در کارهایی که برای دربار انجام می داد، آدمها را تقریبا چاق نشان می داده است.

رضا عباسی طراحی با قلم را که از قرن نهم هجری شروع شده بود، تکامل بخشید. خطوط او در این قلمگیری ها ویژگی خاصی دارد. وی در کشیدن لباسها نهایت استادی را به خرج داده و تاخوردگی های ملایم و لبه های شیب دار را با سهولت تمام ترسیم کرده است. خطوط بریده و منحنی های ساده با هم مخلوط شده اند و حجم های طبیعی و ابریشم های روشن لباس را به وجود آورده اند. این خطوط هرگز از قوام وشکل طرح جدا نمی شوند و جزئیات قابل مشاهده هرگز ناهماهنگ نیست. طراحی هایی که از این استاد به نام آقا رضا و رضا رقم زده شده است، به جزطرح شماره 45 همه فاقد تاریخ هستند.

طراحی های شماره 31 تا 34

کارهای دوران جوانی رضا عباسی است (آقا رضا ). ولی طراحی هایی که به امضای رضا عباسی رقم زده شده است ، از تاریخ (1011 الی 1044 ه. ق ) شاملطرح های شماره 35و36است. تعدادی طراحی هم بعد از سال 1044 به شیوه ی استاد ، کار شده که آن ها را هم  به استاد نسبت می دهند.

علیرضا عباسی:این هنرمند اولین بار هنگامی که مسجد جامع قزوین را با چندین کتیبه تزئین کرد ، به شهرت رسید. وی در شروع سلطنت شاه عباس در خدمت سردار مهم شاه ، فرهاد خان بود. ولی شاه پس از آگاهی استعداد او به سردار خود دستور داد که این خوشنویس را به دربارش بفرستد.

وی بعد از آن خوشنویسی را در دربار شروع کرد و تا بعد از مرگ شاه در دربار ماند. علیرضا مرد بلند همتی بود. ابتدا رئیس خوشنویسان شد و بعد از آن مدتی رئیس کتابخانه ی سلطنتی شد.



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (با فرمت word)