دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

خاطرات نماز امام خمینی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

خاطرات نماز امام خمینی

روز اولی بود که شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها کار می‌کردند. هنوز دو سه سؤال بیشتر از امام نشده بود که صدای اذان ظهر شنیده شد. امام  بلافاصله جمع خبرنگاران راترک کردند و فرمودند:« وقت فضیلت نماز ظهر می‌گذرد.»تمام حاضرین از این  که امام محل را ترک کردند، متعجب شدند.کسی از امام خواهش کرد: «چند دقیقه ای صبر کنید تا چند سؤال دیگر هم بشودو بعد برای اقامة نماز بروید.»امام با قاطعیت فرمودند: « به هیچ وجه نمی شود» و برای خواندن نماز رفتند.

مؤذن دلیر

یکی از مسائلی که برای عراقی ها گران تمام می شد ، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود.یک روز صبح، یکی از بچه ها زودتر از بقیه بیدار شد و شروع به گفتن اذان کرد. این کار هر روز انجام می شد؛ اما دور از چشم نگهبانان عراقی. آن روز هنوز اذان بسیجی به پایان نرسیده بود که سر و کلة یکی از نگهبانان پیدا شد و با فریاد از او خواست تا کارت شناسایی‌اش را بیاورد. اما او تا اذان را به پایان نرساند، کوچکترین توجهی به عراقی نکرد، بسیجی بعد از گفتن اذان با خونسردی به پنجره نزدیک شد و از نگهبان عراقی پرسید که چه می‌خواهد.نگهبان که رگهای گردنش از شدت عصبانیت متورم شده بود، مجدداً فریاد کشید: « مگر نگفتم کارتت را بیاور؟ مرا مسخره می‌کنی! چنان بلایی سرت بیاورم که تا ابد یادت بماند.» بسیجی با همان خونسردی کارتش را در آورد و به نگهبان بعثی داد.ساعتی بعد با طلوع آفتاب، درِ سلول برای گرفتن آمار باز شد.پس از آمار گیری، یکی از سربازان عراقی فرد اذان‌گو را صدا زد و با خود برد.

روزهای آخر بیت المقدس

پرچم در میان نخلهای همرنگ گم می شود. با آنکه همه خسته اند و خیس عرق، منبعهای آب پر می شود. « سعید» تدارکاتچی دسته هم به دنبال شام می‌رود.می‌روم وضو می‌گیرم و بر می‌گردم. هوا کم‌کم تاریک می‌شود. از دور دستها و از میان نخلها، آوای قرآن بلند است. هر کس از سویی می‌آید. کم‌کم چادر پر می‌شود. عده‌ای به نماز و بعضی هم به صف می‌ایستند. حسن از صف اوّل رویش را برمی‌گرداند. همه را می‌کاود، بلند می‌شود و می‌آید.- اذان شده؟ بگم؟- برو بیرون چادر بگو!می‌رود بیرون چادر، کنار علی می ایستد. صدای اذانش بلند می‌شود. از هر سو و از کنار هر چادر، صدای اذانی بلند است. صدایش در میان دیگر صداها گم می شود. اذان تمام می‌شود. یکی جلو می‌ایستد و صدای تکبیر از تک تک صفها بلند  می‌شود.« الله اکبر» می‌گویم و به نماز می‌ایستم. احساس می‌کنم چیزی در جلوی صورتم حرکت می‌کند. مور مورم می‌شود و با دست آن را پس می‌زنم. صدای زی........ نگ در گوشم می‌پیچد. اعتنا نمی‌کنم، صدا بلندو بلندتر می شود....... خدایا، این دیگر صدای چیست؟با دست می زنم. صدا قطع می‌شود. ناگهان پایم می‌سوزد. سوزشی دردناک. ناخودآگاه پاهایم می‌خواهند به عقب بروند. خودم را کنترل می‌کنم. دستم می‌سوزد. آنرا می‌خارانم.....«ا... اکبر، سبحان ا....»به رکوع می رویم. دستهایم را می‌خارانم و بعد به سجده می‌روم. قبل از رسیدن به زمین دستهایم را به طرف پایم می برم. می خواهم از سوزشی که مثل خوره در پاهایم افتاده است، راحت شوم. بلند  می‌شویم. دوباره شروع می‌شود. پاهایم، دستهایم و صورتم می‌سوزد. خودم را می‌خارانم. همه خود را می‌خاراننند. دردی است مشترک، نماز تمام می شود. جنب و جوشی در صفحها می‌افتد. یاد صحبتهای دو کوهه می‌افتم؛ قبل از حرکت.- می‌روید کارون! بیچاره‌اید. پشه‌ها بیچاره‌تان می‌کنند.... تا صبح نمی‌توانید بخوابید ... فاتحه خودتان را بخوانید.- پشه ها غوغا می‌کنند. خودمان را می‌خارانیم ، یکسره و بی توقف.- هیچ کس آرام نیست. صدای چند نفر از میان صفها بلند می شود:- بابا اینجا دیگه کجاست؟- این پشه‌ها مگر تا حالا آدم ندیده‌اند؟- آدم دیده‌اندؤ فرشته ندیده‌اند. نماز عشا هم خوانده می‌شود.- سفره در وسط چادر پهن می‌شود. همه به دورش می‌نشینند. سعید فریاد می‌زند: - « برادر! اگر دورنان زیاد بیاید، دست و پاهای همه‌تان را می‌بندم و اندازم بیرون تا صبح مهمان پشه‌ها باشید!»« حمزه» بی معطلی جواب می‌دهد:« صد رحمت به ننه بزرگ خسیسم»

نماز در اسارت

درست هنگام غروب بود که من و دو تا از بچه ها به نامهای علی و صادق، اسیر دشمن شدیم. دور تا دورمان را سربازهای عراقی محاصره کرده بودند. با این که دستهایمان را از پشت بسته بودند، ولی با احتیاط در کنارمان حرکت می کردند. دو، سه ساعتی گذشت تا ماشینی برای بردن ما به بغداد آمد.هر کدام از ما بین دو سرباز عراقی نشسته بودیم و جای تکان خوردن هم نداشتیم. چشمم به قیافه صادق افتاد که با نگرانی به بیرون نگاه می کرد. فکر کردم که ترسیده است.با اشارة سر گفتم: چه «شده؟»صادق آسمان بیرون را که درتاریکی فرو رفته بود، نشان داد، و آرام گفت: « نماز نخواندیم.» من که تازه متوجه علت نگرانیش شده بودم، یادم آمد که نماز مغرب و عشا را نخوانده‌ایم. با خود گفتم: « هر چه باشد، این عراقیها هم مسلمانند. شاید بگذارند نماز بخوانیم.»رو به سرباز عراقی که بین من و صادق نشسته بود، کردم و گفتم:« صلاه، صلاه»



خرید و دانلود  خاطرات نماز امام خمینی


حضرت مهدی 1

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

مطلب اول: چرا امام (ع) غائب میشود؟

مطلب دوم: اصولا زمان غیبت امام (ع) چگونه زمانی است؟

مطلب سوم: شیعیان در عصر غیبت چگونه باشند؟

واما توضیح مطلب اول: خداوند متعال رب العالمین است یعنی تربیت کننده همه موجودات عالم و معنی رب العالمین آن است که مخلوق خود راه راست حرکت داده و از صفر به اوج کمال میرساند انسان هم در این زنجیره تربیتی قرار گرفته و خداوند متعال برای تربیت او انسانی را که از علم و عصمت کامل برخوردار است را به عنوان مربی او قرار می دهد که آن انسان کامل را امام و محبت خدا می نامیم و اگر در هر زمانی از اول خلقت تا قیامت اما و الگوی زنده در حیان نباشد خلقت بیهوده خواهد بود حا ل اگر انسانها برنامه های تربیتی پروردگار را بهم زدند و نگذاشتند اما معصوم آنانرا طبق درسهای وحی تربیت نماید خداوند متعال برای آنکه قدر امام شناخته شود و مردم دنیا به جائی برسند که زندگی بدون هدایت و رهبری معصوم را مانند زندگی یک حیوان و یا یک دیوانه بدانند و از خارها و خونریزیها و بی عقلیهای خود خسته شده این حقیقت را لمس نمایند . امام ( ع ) از دسترسی آنان و اینکه او را بشناسند و با او رفت و آمد داشته باشند دور نگه می دارد یعنی امام در بین آنان هست ولی هیچ کس نمی تواند بدون اذن امام ( ع) آنانرا بشناسد و دیدار نماید که در چنین حالتی می گویند امام غایب است. بشریت به خاطر مهبل و خود خواهی و خواسته های دل که همه در جهت فساد حرکت می کنند نپذیرفت امامی معصوم به نمایندگی از طرف پروردگار عالم بر او حکومت کند و مانند یک پدر مهربان او ار چون طفلی شیرخوار در بر گرفته پرورش دهد و به حد بلوغ عقلی و روحی برساند و یا مانند تخم گل او را مبدل به گلی از گلهای زیبای عالم خلقت به نام ( انسان کامل ) نماید .

و باید مدرسه را مثال بزنیم و بگوئیم خداوند متعال مدرسه و دانشگاهی بنام کره زمین تاسیس فرموده و همه امکانات یک زندگی آرام و بی دغد غه که دانشجوی او همین انسان با فکر راحت مشغول تحصیل کمالات روحی شود را برایش آماده فرموده است .

رصول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) را مدیران و اساتید این دانشگاه قرار داد و جحت آنانرا در قلب همه انسانها وارد کرد تا با علاقه و محبت به تعالیم آنان گوش دهند.

کلاسهایی را بنام درجات ایمان و کمالات روحی و معنوی قرار داد تا دانشجویان با ورود در این کلاسها پله های فهم و معرفت و ایمان را طی کرده و به مقام بندگی ( به مانند دیپلم) و سپس به مقام خلیفته الهدی به مانند دکتر و اجتهاد برساند کتاب حقی بنام قرآنرا کتاب در سی همه کلاسهای این دانشگاه و مدرسه قرار داد که هر کلاس و هرمعلمی درس مورد نظر خود را با راهنمایی معلمین و اساتید کل یعنی ائمه هدی ( ع) از آن فرا گیرند و برای آنکه کسی در آن شک و تردید نکند کتابش را با اعجاز تو ا‍م ساخته که جن و انس در برابر آن زانوی عجز به زمین زنند و تسلیم حکم خدا شوند. گر چه انبیا گذشته هر یک تالشی کردند تا زمینه را برای تاسیس این مدرسه فراهم نمایند و تا حدود زیادی ی هم آنرا به ثمر رساندند ولی گشایش اصلی آن توسط رسول اکرم ( ص) صورت گرفت . آن حضرت با اطلاع نور هدایت و اعمال ملکوتی اش و با جمله معروف از آن حضرت که فرمود : ( قولو الا اله الا ... تفلحوا) درب مدرسه وحی را با بیست و سه سال تلاش نمود تا دانش آموزان سر گردان د ربیابان جاهلیت را در حیاط مدرسه جمع نماید .

آن حضرت در همه آن مدت پیوسته جانشین خود علی بن ابیطالب ( ع) را معرفی می فرمود تا کسی دیگری جای آن حضرت را نگیرد و بشر به انحراف کشیده نشود زیرا تنها امام معصوم و تعیین شده از جانب پروردگار که از رموز عالم هستی مطلع است و در عین حال معصوم می باشد می تواند این دانشگاه را اداره کند. آنگاه که رسول اکرم (ص ) می خواست دانش آموزان را سر کلاس اول که استاد آن علی بن ابیطالب ( ع) بود بفرستد حادثه ای مهم پیش آمد که برنامه مقرر مدرسه و کلاسها ار تغییر داد .

شیطان دید اگر علی بن ابیطالب (ع) و سپس یازده امام معصوم مدیر و استاد این دانشگاه باشند و بشریت را در کلاسهای آن رشد داده و به مقام بندگی خدا ( مانند دیپلم) برسانند حداکثر تا دو سه قرن آینده باید برنامه شیطنت خود را بر چیند،زیرا اگر چنین پیش برورد دانش آموزان بوسیله درسهای اهل بیت عصمت (ع) رشد و معرفت یافته و تزکیه نفس خواهند کرد و جزوه بندگان صالح خدا خواهند شد و امام دوازدهم نیز که بشر را آماده در سهای خود می بیند ظهور نموده و لحظه ظهور او پایان کار او ( شیطان ) خواهد بود و سپس شیطان بزرگ چنین نقشه کشید :

پس تنها راه اینست که با استفاده از دو چیز این دانش آموزان را تا سر کلاس نرفته و دستمان از آنها کوتاه نشده را به خارج از مدرسه فرستاده و این بساط را به هم بزنیم.

کسی پیمان گرفتن از افراد شیطان سیرت که واقعا خود خواهی و جهالت شعار و عمل آنان است که با وعده ای مختلف دنیایی و شهوانی و به زور شمشیر مردم را متفرق نمایند و حکومت را از دست اهل بیت خارج سازند .

آنان که همان قاتلین حضرت فاطمه زهرا (ص) بودند قبل از وفات رسول خدا (ص) در مکانی خلوت با حضور ابلیس با هم پیمان بستند که نگذارند نبوت و خلافت در یک خاندان ( یعنی بنی هاشم ) جمع شود که این مطلب نزد آنان بطور سری باقی ماند ولی رسول اکرم (ص) در خطبه غدیر خم با اشاره و کنایه نقشه آنان را سر بسته برملا کرد و به جحت اخلاق کریمانه خود از نام بردن آن

منافقین خودداری نمود و ائمه هدی (ع) برنامه آنان را بعدها برملا نمودند .

و دوم سستی و بی حالی و جهالت مردم که به جای علی بن ابیطالب (ع) مجمعه علم و هدایت و عدالت و مهبت و خوبیها است مجسمه های مبهل و شهوت و خود خواهی و... ر ابپذیرند ( بئس للظالمین بدلا)سوره کهف آیه 50

وقتی مردم با سستی خود راه را برای شیطان سیرتان باز نمودند و آنان دیدند مانعی سر راهشان نیست شمشیر ها را کشیده و مردم را از حیاط مدرسه وحی به بیرون راندند که صد البته چنین مردمی هم لیاقت شرکت در کلاس امیر المومنین (ع) را نداشتند باطن آنان بمانند حیوانی بود



خرید و دانلود  حضرت مهدی 1


توصیه امام خمینی 23 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

توصیه امام خمینی ( ره ) به جوانان

جوانان و دام منافقان

تفسیرهای شیطانی و تحمیل خواسته‏های خود بر مفاهیم نورانی مانند قرآن و نهج‏البلاغه، یکی از شیوه‏های گمراه‏سازیِ منافقان بوده و هست. بر این اساس حضرت امام خمینی رحمه‏الله پس از پیروزی انقلاب، به تمامی جوانان هشدار دادند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروه‏ها که می‏خواهند به اسم اسلام پایه‏های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج‏البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمی‏شود اسلام‏شناس شد. در حقیقت تمسک به قرآن و نهج‏البلاغه، برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه‏های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند. ای جوانان عزیز! هوشیار باشید [و] با تفکر و تعقل، فعالیت این منافقینِ بلندگوی غرب و منحرفین... را بررسی نمایید».

وظیفه جوانان مسلمان

راهزنی فرهنگی و انحراف فکری انسان‏ها، جنایتی بزرگ و جبران‏ناپذیر است. این عمل ناجوانمردانه، با هجوم اندیشه‏های شوم و هجوم سپاه نامرئی دشمن، به صورت ویروس‏های فکری و شبهه‏های ویرانگر عقیدتی پدید می‏آید؛ شبیخونی که تنها راه رهایی از آن، فراگیری دانش‏های دینی و قوی ساختن بنیان‏های اعتقادی است. حضرت امام رحمه‏الله در این باره فرموده است: «توجه نسل جوان به شناسایی و شناساندن چهره واقعی اسلام، موجب تقدیر است. ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریم تبلیغات اجانب و عمال استعمار را خنثی کنیم. شما نسل جوان موظف هستید غرب زده‏ها را از خواب بیدار کنید و فجایع حکومت‏های ضد انسانی آن‏ها و عمال آن‏ها را برملا نمایید». ایشان در جای دیگری می‏فرماید: «در شناسایی اسلام بیشتر جدیت کنید. تعالیم مقدسه قرآن را بیاموزید و به کار بندید. با کمال اخلاص در نشر و تبلیغ و معرفی اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمان‏های بزرگ اسلام بکوشید».

جوانان و خطر اندیشه‏های وارداتی

هدف دشمنان اسلام و استقلال ما آن است که افق نگاه جوانان را به سوی خواسته‏های شیطانی خویش تنظیم کنند و با عناوین فریبنده، جوانان را منحرف سازند. حضرت امام خمینی رحمه‏الله با اشاره به این نکته مهم فرموده است: «عوامل و ایادی استعمار که می‏دانند با آشنایی ملت‏ها، به خصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلامی، سقوط و نابودی استعمارگران وقطع دست آنان از منافع ملت‏ها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و می‏کوشند که با سمپاشی و آلوده ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوه‏گر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند و با عناوین فریبنده و مکتب‏های رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند».

جوانان؛ نقطه امید

جوانان متعهد و دین‏باور ایران اسلامی، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ استقلال و آزادی ملت رشید ایران داشته، در صحنه‏های مختلف از کیان اسلام و انقلاب دفاع و پاسداری کرده‏اند. بر همین اساس، امام خمینی رحمه‏الله جوانان را نقطه امید و پاسدار مکتب معرفی کرده، چنین فرموده است: «این‏جانب در این نفس‏های آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان، عموما دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانی و غیره می‏باشد. امید است دانشمندان و متفکران روشن‏ضمیر، مزایای مکتب نجات‏بخش اسلام که کفیل سعادت همه جانبه بشر و هادی سُبُل خیر در دنیا و آخرت، و حافظ استقلال و آزادی ملت‏ها، و مربی نفوس و مکمل نقیصه‏های نفسانی و روحانی و راهنمای زندگی انسانی است، برای عموم بیان کنند».

امام خمینی رحمه‏الله و چشم امید به جوانان

امام خمینی رحمه‏الله حکیمی ژرف‏اندیش بود که از آغاز نهضت اسلامی، با نگاه اندیشمندانه خود، موجب بیداری دینیِ قشر عظیم جوانان این مرز و بوم شد. ایشان در آغاز حرکت الهی خود در نجف اشرف، تمامی جوانان روحانی و دانشجو را با نگاهی نو، همه سویه، ژرف و جامع به دین فراخوانْد و فرمود: «حس مسئولیت نسل جوان و کوشش‏های بی‏شائبه آنان در راه دفاع از اسلام و نوامیس قرآن مجید، در خور تقدیر و امیدواری است. این جانب در این تبعیدگاه ثانوی، چشم امیدم به جوانان روحانی و دانشگاهی مسلمان بوده و انتظار دارم که با تهذیب نفس و اخلاص، مطالعات و تحقیقات وسیع و دامنه داری را در زمینه شناخت احکام اسلامی و مبانی نورانی قرآن آغاز نمایند؛ اسلام واقعی را بشناسید و بشناسانید».

جوانان و مقوله آزادی

در نگاه اسلام، آزادی، مایه کمال و رشد جامعه است. البته اسلام، استفاده‏های خیانت‏آلود از واژه آزادی را مجاز نمی‏داند؛ زیرا در این صورت، جامعه دچار انحطاط و انحراف شده، به سقوط کشیده می‏شود. بر همین اساس است که امام راحل رحمه‏الله با هوشیاری، جوانان را از آزادی غربی که به بی‏بند و باری و لجام گسیختگی می‏انجامد، منع فرموده است: «این‏ها که آزادی می‏خواهند، این‏ها که می‏خواهند جوان‏های ما آزادباشند، قلم‏فرسایی می‏کنند برای آزادی جوان‏های ما، چه نحو آزادی را می‏خواهند؟ می‏خواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمارخانه‏ها باز باشد، به طور آزاد مشروب‏خانه‏ها باز باشد، به طور آزاد عشرت خانه‏ها باز باشد. این چیزی است که از غرب دیکته شده است.... باید همه بدانیم آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‏شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی‏ها و کتب و مجلاتِ بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور، حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آن‏ها واجب است و از آزادی‏های مخرب باید جلوگیری شود».

جوانان و اصلاح نفس



خرید و دانلود  توصیه امام خمینی 23 ص


تحقیق در مورد شهادت امام حسین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 26 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

خلاصه ای از زندگی امام حسین

در مقابل این قوم عده ای ولادت امام حسین علیه السلام را در سال سوم هجرت ذکر کرده اند که از آن جمله مرحوم شیخ نکینی از علمای شیعه و از اهل سنت هستند در مورد ماه و روز ولادت آن بزرگوار نیز مشهور ان است که در پنجم ماه شعبان بوده و این قول را مورخانی که در بالا نامشان برده شد اختیار کرده اند.

گرچه اقوال دیگری نیز مانند سوم شعبان و اخر ماه ربیع الاول و یا سیزدهم ماه رمضان نقل شده که این دو قول اخیر خلاف مشهور است و قوم سوم را همان گونه که مرحوم مجلسی که مزیت فن حدیث است نسبت به مشهور می دهد ما نیز می پذیریم چون امام حسین (ع) متولد شد او را نزد پیامبر می آوردند تا نامی برای او بگذارد پیامبر (ص) فرمود: من در نامگذاری این فرزند بر خدای عزوجل سبقت نمی گیرم.

چون امام حسین به دنیا آمد رسول خدا (ص) در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و در روز هفتم ولادت آن حضرت دستور داد.

سر نوزاد را تراشیدند و هم وزن موی سرش صدقه داد و گوسفندی برای او عقیقه کرد و ران آن گوسفند را برای قابله فرستاد و در روز 7 ولادت امام دو گوسفند خاکستری رنگ برای او عقیقه کرد و رانی از آن را به همراه یک دینار به قابله داد سپس سرش را تراشید، و هم وزن موی سرش نقره صدقه داد، و آنگاه بر سر آن نوزاد عطر مالید خبر دادن پیامبر (ص) از آینده غم انگیز نوزاد در روایات اهل سنت نظیر روایت فوق نقل شده، در برخی از این روایات آمد، که اسماء گویند من حسین(ع) را نزد پیامبر (ص) بروم و در دامان آن حضرت نهادم پیامبر گریست! من عرض کردم پدر و مادرم به قربانت سبب گریه شما چیست به راستی این پسر مرا گروه ستمکار از امت من خواهند کشت که خدای تعالی شفاعت مرا به آنها نرساند و بدنبال آن فرمود. ای اسماء این خبر را به فاطمه مده زیرا تازه زاست و این خبر غم انگیز برای او در این در حال خوب نیست.

دوران کودکی امام حسین (ع)

دوران زندگانی آن دو بزرگوار با جد بزرگوارشان پیامبر (ص) از ویژگی خاصی برخوردار است زیرا شدت علاقه پیامبر (ص) به آن دو موجب شده بود که همگان آن دو کودک را احترام کنند و دوست بداند و در خصوص علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع) روایات متعددی است که به چند نمونه اشاره می کنیم این جدیث معروف است که رسول خدا فرمود حسین از من است و من از حسین.

درباره شدت علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع) روایات نقل شده که گوید پیامبر(ص) حسین بن علی را بر شانه خود سوار کرده بودی مردی آن حضرت را دید و رو به حسین (ع) کرده و گفت ای پسرک خوب و سوار شده ای رسول خدا(ص) فرمود او هم خوب سواری است ص 23 همانگونه که قبلاً یادآور شدیم بهترین و شیرین ترین دوران عمر امام حسن و امام حسین (ع) دوران زندگانی آنان در کنار جد بزرگوارشان پیامبر (ص) بود پس از رحلت آن حضرت دوران مصیبت و مظلومیت این خانواده شروع شد. رحلت جانگداز پیامبر که برای همه مسلمانان فاجعه بزرگی بود برای این دو آقازاده نیز ضایعه ای غیر قابل جبران بود



خرید و دانلود تحقیق در مورد شهادت امام حسین


تحقیق در مورد شهادت امام حسین 19 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 26 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

خلاصه ای از زندگی امام حسین

در مقابل این قوم عده ای ولادت امام حسین علیه السلام را در سال سوم هجرت ذکر کرده اند که از آن جمله مرحوم شیخ نکینی از علمای شیعه و از اهل سنت هستند در مورد ماه و روز ولادت آن بزرگوار نیز مشهور ان است که در پنجم ماه شعبان بوده و این قول را مورخانی که در بالا نامشان برده شد اختیار کرده اند.

گرچه اقوال دیگری نیز مانند سوم شعبان و اخر ماه ربیع الاول و یا سیزدهم ماه رمضان نقل شده که این دو قول اخیر خلاف مشهور است و قوم سوم را همان گونه که مرحوم مجلسی که مزیت فن حدیث است نسبت به مشهور می دهد ما نیز می پذیریم چون امام حسین (ع) متولد شد او را نزد پیامبر می آوردند تا نامی برای او بگذارد پیامبر (ص) فرمود: من در نامگذاری این فرزند بر خدای عزوجل سبقت نمی گیرم.

چون امام حسین به دنیا آمد رسول خدا (ص) در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و در روز هفتم ولادت آن حضرت دستور داد.

سر نوزاد را تراشیدند و هم وزن موی سرش صدقه داد و گوسفندی برای او عقیقه کرد و ران آن گوسفند را برای قابله فرستاد و در روز 7 ولادت امام دو گوسفند خاکستری رنگ برای او عقیقه کرد و رانی از آن را به همراه یک دینار به قابله داد سپس سرش را تراشید، و هم وزن موی سرش نقره صدقه داد، و آنگاه بر سر آن نوزاد عطر مالید خبر دادن پیامبر (ص) از آینده غم انگیز نوزاد در روایات اهل سنت نظیر روایت فوق نقل شده، در برخی از این روایات آمد، که اسماء گویند من حسین(ع) را نزد پیامبر (ص) بروم و در دامان آن حضرت نهادم پیامبر گریست! من عرض کردم پدر و مادرم به قربانت سبب گریه شما چیست به راستی این پسر مرا گروه ستمکار از امت من خواهند کشت که خدای تعالی شفاعت مرا به آنها نرساند و بدنبال آن فرمود. ای اسماء این خبر را به فاطمه مده زیرا تازه زاست و این خبر غم انگیز برای او در این در حال خوب نیست.

دوران کودکی امام حسین (ع)

دوران زندگانی آن دو بزرگوار با جد بزرگوارشان پیامبر (ص) از ویژگی خاصی برخوردار است زیرا شدت علاقه پیامبر (ص) به آن دو موجب شده بود که همگان آن دو کودک را احترام کنند و دوست بداند و در خصوص علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع) روایات متعددی است که به چند نمونه اشاره می کنیم این جدیث معروف است که رسول خدا فرمود حسین از من است و من از حسین.

درباره شدت علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع) روایات نقل شده که گوید پیامبر(ص) حسین بن علی را بر شانه خود سوار کرده بودی مردی آن حضرت را دید و رو به حسین (ع) کرده و گفت ای پسرک خوب و سوار شده ای رسول خدا(ص) فرمود او هم خوب سواری است ص 23 همانگونه که قبلاً یادآور شدیم بهترین و شیرین ترین دوران عمر امام حسن و امام حسین (ع) دوران زندگانی آنان در کنار جد بزرگوارشان پیامبر (ص) بود پس از رحلت آن حضرت دوران مصیبت و مظلومیت این خانواده شروع شد. رحلت جانگداز پیامبر که برای همه مسلمانان فاجعه بزرگی بود برای این دو آقازاده نیز ضایعه ای غیر قابل جبران بود



خرید و دانلود تحقیق در مورد شهادت امام حسین 19 ص