لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 74
سه رساله درباره زندگی و مبارزه
سید جمال الدین اسد ابادی
به کوشش :
سید هادی خسروشاهی
فهرست
مقدمه
رساله 1. شرح حال و آثارسیّد جمالالدین اسدآبادی معروف به افغانی
یادداشت
دیباچه
سرآغاز
شرح حال وآثار
1. مولد و نسب و تاریخ ولادت سید جمال الدین
2. ایام صباوت سید و تحصیلاتش در قزوین
3. اولین ورود سید به تهران همراه پدرش
4. حرکت سید به عتبات با پدرش و تحصیلش در نزد شیخ مرتضی
5. حرکت سید به مکه از راه هند و رفتنش به کابل از راه طهران و مشهد
6. حرکت سید از افغانستان بهعزم مکه و آمدنش از راه مصر به اسلامبول
7. ورود سید بار دوم به مصر و فعالیت او در آنجا
8. حرکت سید به هند و رفتنش به لندن و پاریس
9. آمدن سید به طهران برحسب دعوت ناصرالدین شاه
10. حرکت سید به روسیه و ملاقاتش با ناصرالدین شاه و دعوتش بار دوم به ایران
11. زجر و تبعید سید از طهران و آمدنش به بصره
12. حرکت سید از راه بصره به لندن
13. ورود سید به اسلامبول بار دوم به دعوت عبدالحمید و وفاتش در آنجا
14. خاتمه
2. اسناد و مدارک دربارة سیدجمالالدین اسدآبادی
یاد داشت
از مقدمة کتاب تاریخ بیداری ایرانیان
آثار و مدارک موجود
سلسله انساب سیدجمالالدین اسدآبادی
رونوشت چند فقره تلگرافات نایبالسلطنه
مشخصات خانة پدری سیدجمالالدین
صورت منقوره چند الواح از قبور منسوبین سید
تحصیلات سید
ورود سید به بوشهر و دعوت ناصرالدینشاه از او
تبعید سید از طهران
اجمالی از اعتراضات راجع به عمل افغانها
آثار سید
اوصاف گزیدة سید
قسمتی از مقالة جمعیت دارالتقریب اسلامی
چند نامه از دانشمندان معاصر و مطلع در حالات سید
دو یادداشت مهم راجع به سید اسدآبادی
سید اسدآبادی در اسلامبول
مفسر قرآن
بحث و انتقاد راه اصلاح کشور
سیدجمالالدین اسدآبادی و افغانها
ضمیمة رسالة دوم: خاطرات من
3. سیّد جمالالدین اسدآبادی رهبر نهضت آزادیخواهی ایران
یادداشتی بر چاپ دوم
یادداشت
سیدجمالالدین اسدآبادی
تکمله راجع به شرح تاریخ زندگی سیدجمالالدین اسدآبادی
سیّد جمالالدین اسدآبادی باعث نهضتها
سید جمال الدین معروف به افغانی
1
شرح حال و آثار
سیّد جمالالدین اسدآبادی
معروف به افغانی
سه رساله درباره زندگی و مبارزه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
خـاقـانـی، حکیم افضل الدین
سال و محل تولد: 520 ه ق - شروان آذربایجان
سال و محل وفات: 595 ه ق
حکیم افضل الدین بدیل بن علی خاقانی ملقب به حسان العجم شاعر و سخنسرای بزرگ ایرانی و ازقصیدهگویان درجه اول قرن ششم هجری در سال 520 ه. ق در شروان آذربایجان تولد یافت. پدر وی نجیب الدین علی مروی نجار بود و مادرش نیز از خانوادههای عیسوی آن ولایت به شمار میرفت که به اسلام گرویده بود. روزگار کودکی شاعر نامدار توأم با سختی و معیشت بود و پس از مرگ زود هنگام پدرش تحت حمایت مادر و عمویش کافی الدین عمر بن عثمان که طیبب و فیلسوف بود درآمد. خاقانی از کودکی دارای هوش واستعداد شگرفی بود و همین استعداد و ذکاوت توجه عمویش را به او معطوف ساخت و در کنف حمایت وی به تحصیل دانشهای متداول روزگار خویش از ادبیات عرب و فارسی و حدیث و منطق و فلسفه و قرآن پرداخت و گذشته از عمو و پسر عموی دانشمندش از بزرگانی همچون ابوالعلاء گنجوی(1) شاعر دربار شرو انشاه نیز بهرهها آموخت. تحصیل گسترده همه شاخههای علوم که در ظرف چند سال بطول انجامید در روحیه و آثار افضل الدین اثرات عمیقی بر جای گذاشت و هنوز جوانی بیش نبود که با کمک ابوالعلاء گنجوی به دربار خاقان اکبر فخرالدین منوچهر شروانشاه (از شاهان محلی غرب ایران که باج گزار سلجوقیان عراق بود) راه یافت و در زمره شاعران چیرهدست دیار خود جای گرفت. خاقانی پس از جای گرفتن در دربار شروانشاه تخلص پیشین خود، حقایقی، را به کناری نهاد و به افتخار آن پادشاه خود را خاقانی خواند. این دوران، عصر شکوه و رونق شاعر جوان بود چرا که ابوالعلاء گنجوی نیز که شیفته کمالات شاگرد خود شده بود دختر خوش را به او داد و سعی کرد جایگاه شاعر جوان را در دربار شروانشاه مستحکم سازد. خاقانی در دوره اقامت خود در دربار منوچهر شروان شاه صلههای هنگفت و جایزههای گرانبهایی از آن پادشاه دریافت نمود ولی چندی نگذشت که در اثر سعایت بدخواهان و حسادت پدرزنش ابوالعلاء گنجوی، شاعر از اقامت در دربار شاه و مداحی و تملق گویی که چندان با مذاق او سازگار نبود دلتنگ و ملول گشت و با وجود مخالفت شروان شاه، به شوق دیدار بزرگان علم و ادب سایر دیار و عرضه هنر و استعداد خود به دربار سایر شاهان ایران زمین بویژه در مشرق ایران رهسپار ری و خراسان گشت.(2) خاقانی پس از ورود به ری مدتی را در این شهر سپری نمود و در حالی که سودای پیوستن به دربار سلطان سنجر پادشاه بزرگ سلجوقی را داشت با شنیدن خبر فرو پاشیدن امپراطوری سلجوقیان بدست ترکان غز ناامید و مغموم به شروان بازگشت. با این حال رجعت به میهن چندان میل و رغبت او را برنینگیخت بویژه که بین او و پدر زنش نیز کدورتی سخت حاصل شده بود و دو طرف به هجو یکدیگر پرداخته بودند. از این روی شاعر که دل در سودای سفر به سایر مناطق را داشت پس از مدتی کوتاه بار دیگر در سال 551 ه .ق میهن خود را ترک گفت و عازم سفر حج گشت و پس از انجام فرائض دینی در بغداد به خدمت المتقی لامرا... خلیفه عباسی رسید و در ادامه سفر پس از بازدید از خرابههای کاخ مداین و شهر اصفهان به شروان بازگشت. ره توشه خاقانی از این سفر سرودن سفرنامه تحفه العراقین بود که در آن شاعر شرحزیارت خانه خدا و شهرهای سر راه و بزرگانی را که ملاقات نموده آورده و در انتها نیز از احوال و روزگار خود سخن رانده است. شاعر بزرگ قصیدهسرا پس از بازگشت در سال 554 ه.ق بار دیگر به دربار شروانشاه پیوست ولی چندی نگذشت که با شاه اختلاف پیدا کرد وبه مدت یک سال در قله شابران محبوس شد و در این مدت چند حبسیه زیبا سرود که از بهترین اشعار از این نوع در ادبیات فارسی به شمار میروند. خاقانی در سال 569 ه. ق برای دومین بار عازم سفر حج شد و پس از دو سال که به شهر خود بازگشت با مصیبت عظیمی مواجه شد و آن در گذشت پسر بیست سالهاش بود. سالهای آخر عمر خاقانی با درد و رنج فراوان همراه بود و او سختیهای فراوانی را چه از دوستان و چه از دشمنان خود متحمل گشت و پس از سفری به تبریز در سال 580ه.ق چند سال در این شهر اقامت گزید و سرانجام نیز در همین شهر در گذشت و در قبرستان معروف آن شهر موسوم به مقبرهالشعرا مدفون گشت.(3) خاقانی را استاد سخن فارسی و از قصیدهگویان درجه اول ایران دانستهاند که اگرچه شاعری مدیحه سرا بود ولی شاعری را به منزله حرفهای برای کسب درآمد پیشه خود نساخته بود. وی در اشعار خود از کلیه معارف زمان خود استفاده کرده است و درصدد بوده تا تسلط خود را بر کلیه این علوم و همچنین در صنایع لفظی در پیش چشم خوانندگان خود به نمایش گذارد. حکیم شروان اگرچه هم در علم و هم در شعر پایگاه بلندی داشت ولی نخستین و بزرگترین شاعری بود که علم را در خدمت شعر گرفت که البته این امر سبب ایجاد دشواریهایی نیز در درک اشعار وی گشته است. با این حال باید گفت که این دشواریها نه از تمایل شاعر به مبهوت ساختن و تحت تأثیر قرار دادن خواننده ناشی میشود و نه از لذت سطحی و کم مایه او در استفاده از کلام مصنوع و متقید; بلکه از غنای فکری او سرچمشه میگیرد که تراز اندیشه و دانش خوانندگان شعرش را با خود برابر فرض میکند. خاقانی علاوه بر استواری ومحکمی اشعارش، در زبان عربی نیز مانند فارسی تبحر داشته و به الفاظ و ترکیبات ادبی آن زبان تسلط کاملی داشته است. در قصاید خاقانی بویژه قطعاتی که در وصف کعبه و نعت حضرت رسول و نظایر آن سروده دیانت و زهد حکیم متجلی است و ظاهرا روحانیت و ایمان او در اثر دوبار زیارت عاشقانه خانه خدا و چشیدن گرم و سرد روزگار و دیدن ابرار و اشرار تقویت گشته است. شاعر سخن سنج در اشعار زیبای خود مردم را به پرهیز از بدی و روی آوردن به نیکی فراخوانده است و اگر چه تا حدودی نسبت به مردم روزگار خود بدبین است ولی با این حال مردمان رابه نیکی و فداکاری سوق داده است. خاقانی در زندگی ناآرام خود سختیها و دشواریهای فراوانی دید و حسادت، فقدان دوستان، خیانت و حبس ضربات سنگینی بر او وارد آورد و موجب درون نگری او شد. زیباترین اشعار این شاعر شیرین گفتار که اندیشههای او را به بهترین صورت بیان کرده است قصیدههایی است که در آن شاعر از خویشان و دوستان و مردم شروان شکوه کرده است و عالیترین و بیپیرایهترین احساسات انسان دوستانه خود را نمایان ساخته است. وی در غزلیات زیبای خود تنفرش را از ظاهرپرستی و تملق آشکار ساخته و انسانها را به معنی پرستی دعوت کرده است. بزرگترین ویژگی خاقانی قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و ابتکار مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه است و هیچ قصیده و قطعه و شعر او نیست که از این جهات تازگی نداشته باشد. لطف ضمیر خاقانی در منعکس ساختن وقایعی که در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
زندگینامه شهید زین الدین
● تولد
به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک میکرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری میداد.
● ویژگیهای اخلاقی
از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیهای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمیشد.
شهید زینالدین در کنار تلاش بیوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهههای نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا میکند. همیشه به رزمندگان سفارش میکرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.
او همواره سعی میکرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید مینمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن میپرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا میداشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجیها توجه میکرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژهای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی مینمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری میکرد. همواره به برادران سفارش میکرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.
شیفتگی و محبت ویژهای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق میورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت مینمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش میداد و سعی میکرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. میگفت:
ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری میرسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان میداشتیم و در راه امام فدا میکردیم.
او در سختترین مراحل جنگ با عمل به گفتههای حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبههها کرد.
حفظ اموال بیتالمال برای شهید زینالدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار میبرد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها میگفت:
در مقابل بیتالمال مسئول هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانهروی میکرد.
او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش میکرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینهها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.
برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی میتوان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمیاندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار میکرد:
ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.
از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی میکردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.
او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلیها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق میدانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامیاش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه میشد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.
شهید مهدی زینالدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونهای برنامهریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. میگفت:
من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئلهای به وجود نخواهد آمد.
در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده مینشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش میکشیدند و بر بالای دستهایشان بلند میکردند.
او یکی از فرماندهان محبوب جبههها به شمار میآمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته میشود: 70% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، نماز شب میخواندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است که در تاریخ 15 جمادی الاول سال 597 هجری قمری ولادت یافته است
او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری پا گذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاریک و در آن عصری که شمشیر تاتار و مغول خاندانهای کوچک و یا بزرگ را از هم پاشیده و جهانی از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و کنار منزوی و یا فراری می شدند و بازار کسادی دانش و جوانمردی و مروت می بود و فساد حکمفرما. وجود و بروز چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز است. خواجه نصیرالدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصیرالدین دوره تحصیل ابتدایی را قسمتی نزد دائی خود بابا افضل ایوبی کاشانی و فخرالدین داماد که او شاگرد صدرالدین سرخسی و او شاگرد افضل الدین جیلانی و او شاگرد ابوالعباس ریوگیری و او شاگرد بهمن یار از شاگردان شیخ الرئیس ابوعلی سینا تحصیل کرده است.
بقول مولف آثار الشیعه خواجه نصیرالدین طوسی با سیدعلی بن طاوس حسینی و شیخ میثم بن علی بحرانی در مدرسه ابوالسعاده اصفهان متفقاً درس خوانده و بنا به عقیده دسته ای از مورخین ابن میثم در فقه استاد و در حکمت شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است. شهید ثانی در رساله چهل حدیث خود می نویسد محققاً خواجه نصیر در علوم منقول شاگرد پدرش بود که او از شاگردان فضل اله راوندی بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سید مرتضی علم الهدی می باشد. یکی از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی علامه حلی می باشد و علامه حلی در موقع اجازه دادن به یکی از شاگردانش بنام ابن زهره دربارة استادش در همان اجازه نامه چنین می نویسد:
خواجه نصیرالدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت او اشرف کسانی است که ما آنها را درک کرده ایم، خدا نورانی کند ضریح او را. قرائت کردم در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذکره ای در هیئت را که از تالیفات خود آن بزرگوار است. پس او را اجل محتوم دریافت و خدای روح او را مقدس کند. در آن روزگاری که آوازه دانش خواجه نصیرالدین به اطراف و اکناف رسیده بود، رئیس ناصرالدین محتشم که از دانشوران اسماعیلیه بود بدیدار خواجه مایل شد و او را به قائنات دعوت کرد و مقدم او را بسیار گرامی داشت و خواجه مدتها در آنجا بود و کتاب تهذیب الاخلاق ابن مسکویه را به فارسی ترجمه و شرح داد و بنام اخلاق ناصری تالیف کرد.
خواجه نصیر الدین مشهور به محقق طوسی؛ حکیم و دانشمند بزرگ جهان در سال ۵۹۷ هجری در شهر طوس دیده به جهان گشود. این محقق گرانقدر جهان تشیع؛ در زمان هلاکوخان به وزارت رسید و در همان رصدخانه مراغه را با بیش از ۱۲ دستگاه و ابزار نجومی جدید؛ با ابتکار خود ساخت که از شاهکارهای مراکز علمی جهان در قرون وسطی بود. بعدها تیکوبراهه منجم هلندی با تقلید از او رصدخانه اوزانین برگ را برپا نمود.
خواجه حدود ۸۰ کتاب و رساله در ریاضیات؛ نجوم؛ فلسفه؛ تفسیر و مسایل اجتماعی نوشت و از کارهای معروف او در علوم؛ وضع مثلثات و قضایای هندسه کروی؛ تفهیم بی نهایت کوچک ها و تکمیل نظریه ارشمیدس است.خواجه نصیرالدین طوسی، نخستـین کسی است که حالات ششگـانه مثـلث کروی قائـم الزاویه را به کار برده و آن را در کتاب الشـکل القطاع که در مورد مثـلثات مستوی و کروی است آورده است.
علامه حلی(شاگرد وی) از او به عنوان استاد بشریت یاد میکند- جورج ساتن وی را بزرگترین ریاضیدان اسلام به شمار می آورد و بروکلمن آلمانی می گوید وی از مشهورترین دانشمندان قرن هفتم و برترین مولفان این قرن به طور مطلق است. جامعه علمی جهان به پاس خدمات و تلاشهای این دانشمند بزرگ در علم ریاضی و نجوم نامش را بر کره ماه ثبت نمود.
این حکیم الهی سرانجام در سال ۶۷۲ هجری در شهر مقدس کاظمین در گذشت. بنابر وصیت خودش او را در پایین پای دو معصوم دفن کردند و برمزارش نوشتند : و کلبهم باسطٌ ذراعیه بالوصید.
خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است که در تاریخ 15 جمادی الاول سال 597 هجری قمری ولادت یافته است. او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مولانا جلال الدین محمد بلخی
مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی؛ فرزند بهاالدین الولد سطان العلماء در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ در شهر بلخ متولد شد.هنوز بحد رشد نرسیده بود که پدر او به علت رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه پیدا کرده بود شهر و دیار خود راترک کرد و با خاندان خود به عزم حج و زیارت کعبه از بلخ مهاجرت نمود. در نیشابور به زیارت » عطار « عارف مشهور قرن هفتم شتافت . » جلال الدین « را ستایش کرد . وکتاب اسرار نامه ئ خود را به او هدیه داد.
پدرش از خراسان عزم بغداد کرد واز آنجا پس از سه روز اقامت در مدرسه مستنصریه عازم مکه شد. وپس از بر آوردن مناسک حج قصد شام کرد و مدتها در آن شهر ماند و در پایان عمر به شهر قونیه رفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به ارشاد خلق میپرداخت.
جلال الدین محمد پس از وی در حالی که بیش از24 سال از عمرش نمی گذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت . در این هنگام برهان الدین محقق ترمذی که از تربیت یافتگان پدرش بود, به علت هجوم تاتار به خراسان و ویرانی آن سرزمین به قونیه آمد و مولانا او را چون مراد و پیری راه دان برگزید و پس از فوت این دانا مدت 5 سال در مدرسه پر خود به تدریس فقه و سایر علوم دین مشغول شد . تا آنکه در سال 642 هجری به شمس تبریزی برخورد .
شمس و افادات معنوی او در مولانا سخت اثر کرد . مولانا قبل از ملاقات با شمس مردی زاهد ومتعبد بود و به ارشاد طالبان وتوضیح اصول و فروع دین مبین مشغول بود . ولی پس از آشنایی با این مرد کامل ترک مجالس وعظ وسخنرانی را ترک گفت ودر جمله صوفیان صافی واخوان صفا درآمد وبه شعر وشاعری پرداخت واین همه آثار بدیع از خود به یادگار گذاشت .
شمس بیش از سه سال در قونیه نماند وبه عللی که به تفضیل در شرح احوال مولانا باید دید . شبی در سال 645 ترک قونیه گفت وناپدید شد . مولانا در فراغ او روز گار ی بس ناروا گذراند وچون از وی نا امید شد دل به وپس از او به حسام الدین چلپی سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوی معنوی مشغول شد. و اشعار این کتاب را به حسام الدین عرضه میکرد, تا اینکه سر انجام در اوایل سال 672 هجری به دیدار یار شتافت. مولانا در زمانی می زیست که دوران اوج ترقی و درخشش تصوف در ایران بود. در طی سه قرن پیش از روزگار زندگی او, درباره اقسام علوم ادبی , فلسفی , دینی و غیره به همت دانشمندان و شاعران و نویسندگان نام آور ایرانی مطالعات عمیق انجام گرفته وآثار گرانبهایی پدید آمده بود.
شعر فارسی در دوره های پیش از مولانا با طلوع امثال رودکی , عنصری , ناصر خسرو , مسعود سعد , خیام ,انوری ,نظامی ,خاقانی راه درازی سپرده ودر قرن هفتم هجری که زمان زندگانی مولوی است , به کمال خود رسیده بود. شعر عرفانی هم در همین دوره به پیشرفت های بزرگ نائل آمده و بدست عرفای مشهوری همچون سنایی , عطار و دیگران آثار با ارزشی مانندحدیقه , منطق الطیر , مصیبت نامه , اسرار نامه و غیره پدید آمده بود.
مولوی را نمی توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین, در این کار به راه صواب نرفته ایم . زیرا با اینکه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تکمیل اغلب آنها در جامعه شعرگامهای اساسی برداشته , اما به تنهایی هیچ یک از اینها نیست, زیرا روح متعالیو ذوق سرشار, بینش ژرف موجب شده تادر هیچ غالبی متداول نگنجد.
شهرت بی مانند مولوی بعنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیرعلم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم وفنون گوناگون, عارفی است دل اگاه, شاعری است درد شناس, پر شور وبی پروا و اندیشه وری است پویا که ادمیان را از طریق خوار شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان, همچون: علوم ظاهری , لذایذ