دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درمورد تمیز کردن کانالهای هوا 67 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 76

 

تمیز کردن کانالهای هوا ؛

امر مهمی که در ایران توجهی به آن نمی شود .

اهمیت کیفیت هوای داخل ساختمان

مطالعه آلودگی محیطهای بسته غیر حرفه ای (Non – Occupational Indoor Environment) تقریباً علم جدیدی است و از عمر آن حدود 25 سال می گذرد به طوری که اولین سمینار بین المللی آن در سال 1978 میلادی ودر دفتر منطقه ای اروپایی سازمان بهداشت جهانی در دانمارک برگزار گردید .

مطالعاتی که توسط سازمان محیط آمریکا انجام شده نشان می دهد که میزان آلودگی داخل ساختمان حدود 2 تا 5 برابر آلودگی خارج از ساختمان است و گاهی این مقدار تا 100 برابر افزایش می یابد . با توجه به این که مردم حدود 90 درصد اوقات خود را در داخل ساختمان می گذرانند ، اهمیت آلودگی داخل ساختمان و کنترل کیفیت آن مشهود می گردد.

آلودگی هوای داخل ساختمان در دراز مدت و کوتاه مدت اثرات سوء بر سلامتی ساکنان دارد . آلودگی هوا در دراز مدت باعث امراض تنفسی و سرطان می شود که فرد را به شدت از کار می اندازد و درنهایت باعث مرگ او می شود . عوامل این آلودگی را می توان گاز رادن (Radon) ، آزبست و مصرف دخانیات ذکر کرد. از عوارض کوتاه مدت یا فوری آلودگی هوای داخل ساختمان می توان خارش چشم و گوش و حلق و بینی ، سردرد ، سرگیجه و خستگی مفرط را نام برد و نشانه های سوءسلامتی به صورت آسم ،سینه پهلو (ذات الریه ) و تب ظاهر می گردد. عوامل این آلودگی عبارتند از کمبود تهویه ، آلودگی شیمیایی و بیولوژیکی از منابع داخل و خارج ساختمان و سایر عوامل غیر آلاینده مانند دما ، رطوبت ، میزان روشنایی و ارگونومیک محل کار .

در خصوص اثرات کوتاه مدت آلودگی هوا بر سلامتی انسانها ،نتایج بررسی سازمان ایمنی و بهداشت محیط کار کشور آمریکا از 539 ساختمان در سال 1971 میلادی جالب توجه است (جدول 1 ).

تعداد ساختمان

درصد از کل

کمبود تهویه

280

53

آلودگی داخل ساختمان

80

15

آلودگی بیرون ساختمان

53

10

پیرامون ساختمان

21

4

آلودگی بیولوژیکی

37

5

شناخته نشده

68

13

جمع

539

100

همانطوریکه ملاحظه می شود ، 50 درصد از مشکلات آلودگی داخل ساختمان مربوط به تأسیسات گرمایی ، تعویض هوا و تهویه مطبوع می باشد که منظور از طراحی ،نصب و راه اندازی آنها ایجاد شرایط آسایش برای ساکنان است ! به عبارت دیگر اگر ما بتوانیم عوامل مؤثر در آلودگی تأسیسات تهویه ساختمان را شناسایی کنیم ،50 درصد راه برای رفع آلودگی ساختمان ساختمان را طی کرده ایم.

یکی از نقاطی که گرد و خاک (Dust) و گرده گیاهی (Pollen) و موی حیوانات و حشرات ساختمان است . این عوامل در مجاورت رطوبت ، بستر مناسبی را برای رشد باکتری و قارچ گیاهی (Mold) فراهم می کنند که در نهایت باعث کپک زدن (Mildew) می شوند. هوایی که به منظور کنترل شرایط آسایش و رساندن هوای تازه از این کانالها عبور می کند در واقع با عوامل یاد شده تماس داشته و آنها را با خود به داخل ساختمان حمل می نماید و باعث به خطر افتادن سلامتی افراد می گردد.

روش پیشنهادی تمیز کردن کانالها

بهترین روش تمیز کردن کانالها ، روش رفع منشأ (Source Removal) است که بوسیله تجهیزات مکانیکی انجام می شود . طرح



خرید و دانلود تحقیق درمورد تمیز کردن کانالهای هوا 67 ص


تحقیق در مورد معرفت شناسی و فلسفه 67 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 67 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

پدیده شناسی- آگاهی:

در مرحله «جان» ذهن هنوز چیزی فردی و یک گوهر [monadic] بود که جنبه درون ذاتی محض داشت و همه دنیای خود، یعنی، احساسات و تاثرات و عواطف خویش را در بر می گرفت جهان اعیان و جهان خارج برای آن وجود نداشت و در مرحله حاضر خاصیت عمومی ذهن این است که از وجود عقیی خارج از خود، آگاه می شود و بر آن شعور می یابد. حالت درون ذاتی محض جان از یکسانی در می آید به دو جنبة ذهن و عین تجزیه می شود هگل این مرحله از ذهن را آگاهی و پژوهش در آن را پدیده شناسی می نامد.

آگاهی محض:

عین اکنون از نهانگاه ذهن بیرون آمده و در جایگاهی مستقل در برابر آن آرمیده است نخستین نکته ای که بر ذهن معلوم می شود. همین استقلال عین است. عین چیزی جزء من و بیگانه از من است که از هستی من بهره ای ندارد ولی هنوز ذهنی من در نیافته است که عین در حقیقت خویش فقط امتدادی از من است. عین در آغاز چیزی کاملاً خارجی و مستقل و از ذهن بیگانه و غیری مطلق در معارضه با ذهن پنداشته می شود این حالت آگاهی محض است که 3 مرحله را می گذراند.

1. آگاهی حسی 2. ادراک حسی 3. هوش یا عقل

آگاهی حسی:

نخستین مرحله آگاهی البته بی میانجی است که معنایش این است که (1) عین خود چیزی بی میانجی است و (2) پیوند ذهن به عین پیوندی مستقیم است بی میانجی بودن عین مایه فردی بودن است و امکان میدهد که عین را و این یا «آن» بنامیم. مستقیم بودن پیوند ذهن با عین مستلزم این است که عین مستقیماً به آگاهی ها در آید یعنی شعور ما بی میانجی دریابد که عین چیزی موجود و حاضر است بر خلاف هنگامیکه ذهن وجود چیزی را به یاری دلیل در می یابد. در اینجا میان ذهن متفکر و موضوع آن هیچ چیز میانجی نمی شود وجود عین برای آگاهی و وجدان اینک امری اکتسابی نیست بلکه حضوری است. این گونه ادراک بی میانجی عین فردی، آگاهی حسی نام دارد.

تنها چیزی که آگاهی حسی درباره عین یا موضوع خود می داند این است که آن عین هست یعنی فقط هستی را به عین نسبت مید هد و بس ذهن از هیچ گونه فرق و اختلافی درون عین یا از پیوند میان عینها خبر ندارد زیرا دانستن فرق و اختلاف و روابط نیز متضمن اندیشیدن است. پس عین در نظر ذهن در انزوای مطلق به سر می برد و با هیچ چیز رابطه ندارد.

ادراک حسی:

انتقال از آگاهی حسی به ادارک حسی به مدد همین خاصیت مجرد آگاهی حسی انجام می پذیرد. آگاهی حسی چون مجرد است ناقص و مجازی است و همین امر مایه صعود یا لکتیکی آن به پایه ادراک حسی می شود. زیرا آگاهی حسی دارای این تضاد درونی است که از یک سوی می کوشد تا عین فردی را دریابد و از سوی دیگر این عین فردی چیزی بی معنی ناشناختنی و ناموجود است.

هدف آگاهی حسی، شناخت عین فردی است که مطلقاً بی میانجی و از اعیان دیگر گسسته و منفرد است ولی این عین فردی خود چیست؟ هر چه در پاسخ به این پرسش بگوئیم به عین فردی خاصیتی کلی مید هد و این درست برعکس مقصود آگاهی حسی است. وفتی بگوئیم که عین فردی «اینجا» یا «در زمان حاضر» است است بی درنگ مفاهیم یا کلیاتی را بر آن حمل کرده ایم زیرا «اینجا» و «در زمان حاضر» هر دو [در حکم مقولات این یعنی کجا و متی یعنی چه گاه اند بدین جهت در زمره] کلیات به شمار می روند. حتی اگر صرفاً عین فردی مورد نظر را «این» [یعنی با ضمیر اشاره به نزدیک] بنامیم هیمن حال پیش می آید. زیرا «این» نیز خود از جمله مقولات کلی است. هر چیزی ناگریز به مقوله اعیانی تعلق دارد که مرجع لفظ «این» واقع می شوند. پس «این» عنوان حسی مدعی ادراکش است مطلقاً منفرد و جزئی و خاص نیست. و اگر هم باشد دیگر آن را به لفظ «این» نتوان باز خواند. زیرا چون چیزی را به لفظ «این» باز خوانیم آن را در مقوله اعیان دیگری قرار داده ایم که لفظ «این» بر آنها متساویاً صادق است و به عبارت دیگر آن را کلی شناخته ایم. پس «این» به معنای چیزی که کاملاً منفرد و بی میانجی باشد وجود و معنی ندارد.

هوش یا عقل

ادراک حسی به نوبه خود با خویشتن دچار تضاد می شود و به همین دلیل جای خود را [به پایه بالاتری از آگاهی] وا می سپارد. تضادی که پیش می آید میان فرد کلی است آنچه به ادراک در می آید جنبه فردی دارد یا چنین می نماید که دارای جنبه فردی است. ولی در عین حال پیش تو آشکار شده است که تنها حقیقت و معنای آن در این است که نه فرد، بلکه کلی، یا بهتر بگوئیم مجموعه ای از کلیات است چیزی که به ادراک در می آید در آن واحد هم فرد است و هم فرد نیست. در نتیجه معلوم می شود که عین مدرک، «بافته ای از تضادها» است.

این خصوصیت تضاد آمیز عین مدرک، خود را به روش زیر آشکار تر می سازد عین در مرحله ادراک، دیگر [محصول] یک احساس یا یک تاثیر نیست بلکه به صورت «چیز» در آمده است. [بدین معنی که] بر اثر بروز وساطت و تفاوت دارای خواص شده است[و از این رو محصول نه یک بلکه چند احساس و تاثر است.] اگر «چیز» و «خواص» آن را جدا از هم وا ببینم می توانیم بگوئیم که «چیز» مظهر جداافتادگی و ناپیوستگی و عدم وساطت است و حال آن که «خواص» کلیاتی هستند که عین فردی در این مرحله به آنها مقید شده است. زیرا خواص درست همان [کلیاتی] هستند که مقوله و صنف هر چیز را از روی آنها معین می کنیم حال گوئیم که عین بعنوان «چیز» واحد است و به سبب داشتن «خواص» متکثر. ولی چیزی که هم واحد باشد و هم متکثر، با خویشتن در تضاد



خرید و دانلود تحقیق در مورد معرفت شناسی و فلسفه 67 ص


نقش قرآن در برانداختن تعصبات قبیله¬ای 67 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 68

 

بسمه تعالی

موضوع تحقیق :

نقش قرآن در برانداختن تعصبات قبیلهای

استاد :

جناب آقای دکتر مرادیان

دانشجو :

سوسن حبیبی

رشته تحصیلی :

ریاضی کاربردی

دانشگاه :

غیر انتفاعی و غیر دولتی توس

مقدمه

اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتی سالم و دعوت کنید به اینکه با خدا آشنا بشوند با معارف آشنا بشوند اگر این طور باشد، کشور شما سالم میماند و به سایر جاها هم سرایت میکند.

«از بیانات حضرت امام خمینی ره خطاب به جمعی از روحانیون و اساتید دانشگاهها مورخ 5/6/63»

خدا را شکر میکنم آب زلال اسلامی نشعت گرفته از بیانات قرآن کریم در کشور عزیزمان شکوفا شده و انشاء ا... روز به روز اثر این شکوفایی نشئه و عطر خوش بوی محمدی با آشنایی به معارف اسلامی کشور عزیزمان را سالم و به سایر کشورها نیز سرایت کند . انشاا...

خوب میدانیم کلمه اسلام از ریشه تسلیم در مقابل ذات حق تعالی و گرایش به خدا و تسلیم محض در برابر خداوند و آنگونه که حضرت ابراهیم میفرمایند (... واجعلنا مسلمین لک و هم ذریتنا امه ...)

یعنی : "پرودگارا من و اسماعیل را مسلم و تابع محض فرمانت قرار ده و از تبار ما در امتی (پدید آور) که در برابر تو تسلیم و تابع محض باشند و دین اسلام هم از جهت اینکه مسلم تسلیم محض است در برابر حکم خداوند است نامیده میشود." و سلامتی روح و اندیشه در تمامی ابعاد میباشد.

فرد مسلمان میبایست سالم بیاندیشد، سالم عمل کند، سالم ببیند. دست به اعمال خلاف اسلامی نزند، چشم او پاک باشد دست او در جهت سلامت حرکت کند، پای او از مسیر سلامت دور نشده و انحراف نرود و به بزرگترین وظیفه خود که عبادت کننده خداوند میباشد عمل کند و هرگز حرام خدا را برای خود حلال نپندارد و حلال خدا را حرام ننماید و آنچه را به خود روا نمیداند برای دیگران نیز روا ندارد.

اگر بخواهیم نگرشی کوتاه در معارف اسلامی داشته باشیم ملاحظه میشود همچون گلستانی است که هر گل رنگ و بوی مسرت بخشی و زیبای خود را دارد که لذت معرفت به ذات حق و عشق واقعی مکنونات قلبی هر فردی را که در جستجوی حق و حقیقت است را سرمست کرده و مطلوب خود نزدیک و نزدیک تر میکند از آنجا که خدا گرایش و خداشناسی در انسان فطری است صفات خداوند بعنوان قدرت علم یگانگی و عدل و اعزام پیغمبران و اعجاز قرآن و امامت و معاد دریچهای برای انسان باز میشود که فرد به سلامت کامل و تکامل فکری میرسد که خود فرهنگ کامل و صحیح را در فرد، در نتیجه در اجتماع ایجاد مینماید.

از آندو در صدد اسلامی قبل از ظهور اسلام در اقصا نقاط جهان سنتها و آداب رسومی وجود داشت و اجرا میشد که مصائب فراوان را برای نسل بشر بوجود بیاورد.

با تشعشعات خورشید عالم تاب اسلام و فرهنگ خداگونه عدالت اسلامی و قرآن و کتب ائمه طاهرین و سلسله امامت فرهنگهای متحجّه قومی قبیلهای را ذوب کرده و از بین برده است.

امروز سیاست مداران بزرگ دنیا تزهای دروغین حقوق بشر هزاران انسان را در اقصا نقاط جهان برای منافع خودشان به خاک و خون میکشند و سپس با تزهای اینچنینی و اعمال آنچنانی دست قبایل عهد حجر را بستهاند.

در صورتی که مبنایی را که اسلام برای حقوق بشر تعریف کرده اصل کرامت انسانیت و اصل برائت از مشرکین و منشاء حقوق طبیعی را برای انسان به ارمغان میآورد برای بررسی این مطلب به کتاب قرآن و حقوق از مؤسسه بنیاد پژوهشی های قرآن حوزه و دانشگاه مراجعه شود.



خرید و دانلود  نقش قرآن در برانداختن تعصبات قبیله¬ای 67 ص


تحقیق در مورد حکومت ترکیه 67 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 66 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حکومت، سازمان های اداری و سیاسی

مختصری از تاریخ کشور

آناتولی، آسیای صغیر یا ترکیه امروز، از جمله کهن ترین سرزمینهای مسکونی جهان به شمار رفته و آن را زادگاه تمدن یونان دانسته اند. این کشور طی تاریخ پرفراز و نشیب خود همواره شاهد درگیریها و کشمکشهای اقوام و حکامی بوده است که برای دست یافتن بر آن با یکدیگر به نزاع پرداخته اند. بروز این گونه جدالها را که سابقه تاریخی آنها به حدود دو هزار سال قبل از میلائ مسیح می رسد عمدتا می توان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این سرزمین دانست که همچون پلی شمال را به جنوب و شرق را به غرب پیوند می دهد و همواره در مسیر حرکت دولتهای توسعه طلب از یکسو و قبایل مهاجر از سوی دیگر قرار داشته است.

مادها، هخامنشیان، یونانیان، رومیان، قبایل ترک سلجوقی و عثمانی از جمله دولتها و قبایلی هستند که نامشان هر یک در برهه ای از تاریخ این سرزمین نقش بسته است.

در حدود سالهای 1600 قبل از میلاد مسیح قسمت عمده ای از آسیا ی صغیر به تصرف اقوام ها یتیت در آمد و امپراطوری ها یتیتی ها بنا نهاده شد که تا سال 1180 قبل از میلاد در منطقه وسیعی حکمفرمایی داشتند. منبع اصلی قدرت ها یتیت ها استفاده از آهن بود که به صورت انحصاری جهت مقاصد نظامی خویش به کار می بردند و بعدها هم در کشاورزی از آن استفاده نمودند. با حمله یونانیها به سواحل دریای اژه و تصرف قسمتهایی از آن و حمله سایر اقوام ساکن سوریه و لبنان و فلسطین و سقوط امپراطوری هیتی ها، آسیای صغیر در بین اقوام مختلف تقسیم گردید و حکومتهای جدید به وجود آمد، از جمله معروفترین آنها فینیقی ها، سومریها و لیدیها بودند.

مهمترین وقایع بعد از این تاریخ به ترتیب فتح آسیای صغیر در سال 546 قبل از میلاد به وسیله ایرانیها بود که تا سال 334 از میلاد طول کشید و سپس اسکندر مقدونی سراسر شبه جزیره آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد. در سال 133 قبل از میلاد رومیها به تصرف این نواحی دست زده و تا سال 395 بعد از میلاد که شبه جزیره آناتولی در اختیار آنان بود مانع گسترش و بسط فرهنگ یونانی شدند.

در سال 330 میلادی کنستانتین امپراطور روم شهر قسطنطنیه (استانبول) را در ناحیه قدیمی بازرگانی بیزانس احداث نمود که پس از تقسیم روم به دو قسمت غربی و شرقی، پایتخت روم شرقی شد.

امپراطوری بیزانس از بدو با دولت ساسانی که از سال 224 میلادی جانشین دولت پارت در ایران شده بود در کشمکش و منازعه دائم بود. سرانجام هر دو امپراطوری در برابر نیروی اسلام در قرن هفتم میلادی از پای درآمدند.

از زمان خلفای عباسی همراه با ضعف قدرت سیاسی اتکاء به قدرت نظامی بیشتر مد نظر فرانروایان بود و در همین زمان ترکان آسیای مرکزی که جنگجویان دلیری بودند و به تازگی به اسلام گرویده بودند مورد توجه خلفای عباسی واقع شدند. افراد این قبایل ترک به تدریج در تمام ارکان حکومتی نفوذ یافته و با از میان رفتن خلفای عباسی در قرن دهم میلادی گروههای ترک در نقاط مختلف کنترل اوضاع را در دست گرفتند.

ترکان قبیله سلجوق که بعدها امپراطوری سلجوقی را به وجود آوردند توانستند بغداد را تصرف و بخش اعظم آسیای صغیر را از تسلط امپراطوری بیزانس خارج نمایند.

در سال 1071 میلادی امپراطوری سلجوقی در جنگ «ملازگرت» موفق شد تا سراسر آسیای صغیر را از دست امپراطوری بیزانس خارج نماید. امپراط.ری سلجوقی به عنوان اولین دولت ترک تا سال 1299 میلادی در این منطقه حکمفرمایی نمود. در این سال همزمان با افول قدرت سلجوقیان، ترکان عثمانی به رهبری عثمان بیک استقالال خود را از سلجوقیان اعلام و به تدریج بر کلیه دول سلجوقی در آسیای صغیر مسلط شدند. عثمان بیک و 36 پادشاه عثمانی در فاصله سالهای 1299 تا 1922 میلادی تحت عنوان امپراطوری عثمانی بر قلمرو وسیعی حکم راندند.

فتح شهر قسطنطنیه و تغغیر نام آن به استامبول (یعنی جایی که مملو از اسلام است) به دست سلطان محمد دوم (معروف به سلطان محمد فاتح) نقطه ایان امپراطوری روم شرقی بود. پس از این واقع سلان محمد بر بخش اعظم بالکان تسلط یافت و قلمرو عثمانی را توسعه بخشید. سرزمینهای مصر، عراق، الجزایر، سوریه و مارستان تا نیمه اول قرن شانزدهم به امپراطوری عثمانی ضمیمه شده بودند. از این پس تا پایان قرن هیجدهم امپراطوران عثمانی خود را خلیفه مسلمانان می نامیدند. در زمان سلطان سلیمان قانونی هشتمین و قدرتمندترین پادشاه امپراطوری عثمانی، قلمرو امپراطوری به بالترین حد خود رسید و مرزهای آن از شمال تا قفقاز، از جنوب تا کرانه های جنوبی عربستان و از شرق تا مرزهای مراکش و از غرب تا مرزهای ایران وسعت یافت.

با مرگ سلطان سلیمان قانونی در سال 1566 در واقع ضفع و افول امپراطوری عثمانی از وقوع تحولات عظیم صنعتی و اجتماعی در اروپا و فساد داخلی موجبات سقوط و زوال امپراطوری عثمانی فراهم شد. از این پس امپراطوری عثمانی تا آخرین روزهای حیات خود در حالت دفاعی قرار گرفت و به تدریج ضعیف و ضعیف تر شد. اقدامات اصلاحی جهت ساماندهی به وضعیت پیش آمده در دوران سلطان سلیم سوم آغاز گردید ولیکن به دلیل آنکه این تحولات مورد حمایت علما و ینی چریها نبود نتوانست مشکلات داخلی امپراوطری را حل نماید. اقدامات اصلاحی در دوران سلاطین بعدی نیز ادامه یافت ولیکن عملا نتایج مشخصی را سبب نگردید.

طی سالهای دهه اول قرن بیستم روابط عثمانی و آلمان تدریجا پیشرفت نمود و لذا در سال 1914 به دنبال حمایت دولت عثمانی از آلمان جنگ به مرزهای مصر، بین النهرین و قفقاز و تنگه داردانل سرایت کرد. در 30 اکتبر 1918 قرارداد ترک مخاصمه «مودروس» به امضاء رسید و سرزمینهای تحت سلطه عثمانی در عربستان و سوریه و عراق و آفریقا تحت کنترل متفقین قرار گرفت. مئخلهای ورودی تنگه داردانل و دریای سیاه نیز به وسیله



خرید و دانلود تحقیق در مورد حکومت ترکیه 67 ص


دانلود تخقیق در مورد سفرنامه ناصرخسرو 67 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 67

 

RIGHT CLICK AND SELECT RIGHT TO LEFT DOCUMENT

====================================================

کتابخانه دیجیتال بانی تک (http://www.banitak.com/library)تلاش دارد تا با کمک افرادی که تمایل دارند آثار فارسی را که قانون حق نشر شامل آن ها نمی شود به صورت txt در اختیار همگان قرار دهد.در صورتی که تمایل دارید با ما همکاری داشته باشید و کتاب مورد علاقه خود را در کتابخانه قرار دهید می توانید با ما به آدرس library@banitak.com تماس بگیرید.

====================================================

عنوان کتاب : سفرنامه ناصر خسرو

نویسنده : ناصرخسرو قبادیانی

تاریخ نشر : اردیبهشت 83

تایپ : لیلا اکبری

سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی

چنین گوید ابومعین الدین ناصر خسرو القبادینی المروزی تاب الله عنه که من مردی دبیر پیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی، و به کارهای دیوانی مشغول بودم و مدتی در آن شغل مباشرت نموده در میان اقران شهرتی یافته بودم. در ربیع الآخر سنه سبع و ثلثین و اربع مایه که امیر خراسان ابوسلیمان جعفری بیک داود بن مکاییل بن سلجوق بود از مرو برفتم که هر حاجت که در آن روز خواهند باری تعالی و تقدس روا کند. به گوشه ای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم تا خدای تعالی و تبارک مرا توانگری دهد. چون به نزدیک یاران و اصحاب آمدم یکی از ایشان شعری پارسی می خواند. مرا شعری برخوان. هنوز بدو نداده بودم که او همان شعر بعینه آغاز کرد. آن حال به فال نیک گرفتم و با خود گفتم خدای تبارک و تعالی حاجت مرا روا کرد. پس از آنجا به جوزجانان شدم و قرب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید که قولوا الحق و لو علی انفسکم. شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند، اگر به هوش باشی بهتر. من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم. گفت جوینده یابنده باشد، و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود بر من کار کرد و با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار گردم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرح نیابم. روز پنجشنبه ششم جمادی الاخر سنه سبع و ثلثین و اربع مایه نیمه دی ماه پارسیان سال بر چهارصد و ده یزدجردی. سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز بکردم و یاری خواستم از باری تعالی به گذاردن آنچه بر من واجب است و دست باز داشتن از منهیات و ناشایست چنان که حق سبحانه و تعالی فرموده است .

پس از آنجا به شبورغان رفتم. شب به دیه باریاب بودم و از آن جا به راه سنکلان و طالقان به مروالرود شدم. پس به مرو رفتم و از آن شغل که به عهده من بود معاف خواستم و گفتم که مرا عزم سفر قبله است. پس حسابی که بود جواب گفتم و از دنیایی آنچه بود ترک کردم الا اندک ضروری. و بیست و سیم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آنجا به نیشابور چهل فرسنگ است. روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم. چهارشنبه آخر این ماه کسوف بود و حاکم زمان طغرل بیک محمد بود برادر جعفری بیک. و مدرسه ای فرموده بود به نزدیک بازار سراجان و آن را عمارت می کردند و او به ولایت گیری به اصفهان رفته بود بار اول و دوم ذی القعده از نیشابور بیرون رفتم در صحبت خواجه موفق که خواجه سلطان بود. به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه. روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آنجا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی می گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب وگروهی حساب. در اثنای سخن می گفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرون آمدم گفتم چون چیزی نمی داند چه به دیگری آموزد. و از بلخ تا به ری سه صد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. و گویند از ری تا ساوه سی فرسنگ است و از ساوه به همادان سی فرسنگ و از ری به سپاهان پنجاه فرسنگ و به آمل سی فرسنگ. و میان ری و آمل کوه دماوند است مانند گنبدی که آن را لواسان گویند و گویند بر سر چاهی است که نوشادر از آنجا حاصل می شود. و گویند که کبرین نیز. مردم پوست گاو ببرند و پر نوشادر کنند و از سر کوه بغلطانند که به راه نتوان فرود آوردن .

پنجم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه دهم مرداد ماه سنه خمس عشر و اربعمائه از تاریخ فرس به جانب قزوین روانه شدم و به دیه قوهه رسیدم . قحط بود و آنجا یک من نان جو به دو درهم می دادند. از آنجا برفتم، نهم محرم به قزوین رسیدم. باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود و قزوین را شهری نیکو دیدم باروی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارها خوب الا آنکه آب در وی اندک بود در کاریز به زیر زمین و رییس آن شهر مردی علوی بود و از همه صناع ها که در آن شهر بود کفشگر بیش تر بود .

دوازدهم محرم سنه ثمان و ثلثین و اربعمائه از قزوین برفتم به راه بیل و قبان که روستاق قزوین است. و از آنجا به دیهی که خرزویل خوانند. من و برادرم و غلامکی هندو که با ما بود زادی اندک داشتیم. برادرم به دیه رفت تا چیزی از بقال بخرد، یکی گفت که چه می خواهی بقال منم. گفتم هرچه باشد ما را شاید که غریبیم و برگذر. گفت هیچ چیز ندارم. بعد از آن هر کجا کسی از این نوع سخن گفتی، گفتمی بقال خرزویل است. چون از آنجا برفتم نشیبی قوی بود چون سه فرسنگ برفتم دیهی از حساب طارم بود برزالحیر می گفتند. گرمسیر و درختان بسیار از انار و انجیر بود و بیشتر خودروی بود و از آنجا برفتم رودی بود که آن را شاه رود می گفتند. بر کنار دیهی بود که خندان می گفتند و باج می ستاندند از جهت امیر امیران و او از ملوک دیلمیان بود و چون آن رود از این دیه بگذرد به رودی دیگر پیوندد که آن را سپیدرود گویند و چون هر دو رود به هم پیوندند به دره ای فرود رود که مشرق است از کوه گیلان و آن آب به گیلان می گذرد و به دریای آبسکون رود و گویند که هزار و چهارصد رودخانه در دریای آبسکون ریزد و گفتند یکهزار و دویست فرسنگ دور است و در میان دریا جزایر است و مردم بسیار و من این حکایت را از مردم شنیدم. اکنون با سر حکایت و کار خود شوم، از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکی است همه سنگلاخ و آن قصه ولایت طارم است و به کنار شهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است سه دیوار در گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه قلعه فرو بریده تا کنار رودخانه که از آنجا آب برآورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهتر زادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند آن امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنان که در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی بستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همه کفش ها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس آن کسان را نبرد و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که مرزبان الدیلم خیل جیلان ابوصالح مولی امیرالمومنین و نامش جستان ابراهیم است. در شمیران مردی نیک دیدم از دربند بود نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفلسوف. مردی اهل بود و با ما کرامت ها کرد و کرم ها نمود و با هم بحث ها کردیم و دوستی افتاد میان ما. مرا گفت چه عزم داری. گفتم سفر قبله را نیت کرده ام گفت حاجت من آنست که به وقت مراجعت گذر بر اینجا کنی تا تو را باز ببینم. بیست و ششم محرم از شمیران می رفتم چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد گذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه به شهر تبریز رسیدم و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود و آن شهر قصبه آذربایجان است شهری آبادان. طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را چنین ذکرمی کردند در خطبه الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور و هسودان بن محمد مولی امیرالمومنین. مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلثین و اربعمائه و در ایام مسترقه بود پس از نماز خفتن بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند. و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم شعری نیک می گفت اما زبان فارسی نیکو نمی دانست. پیش من آمد دیوان منحیک و دیوان دقیق بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او مشکل بود از من پرسید با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند .

چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم به راه مرند و با لشکری از آن امیر و هسودان تا خوی بشدیم و از آنجا با رسولی برفتم تا برکری و از خوی تا برکری سی فرسنگ است و در روز دوازدهم جمادی الاول آن جا رسیدیم و از آن جا به وان وسطان رسیدیم در بازار آن جا گوشت خوک همچنان که گوشت گوسفند می فروختند و زنان و مردان ایشان بر دکان ها نشسته شراب می خوردند بی تحاشی و از آن جا به شهر اخلاط رسیدم هیژدهم جمادی الاول و این شهر سرحد مسلمانان و ارمنیان است و از برکری تا اینجا نوزده فرسنگ است و آن جا امیری بود او را نصرالدوله گفتندی عمرش زیادت از صد سال بود پسران بسیار داشت هر یکی را ولایتی داده بود و در این شهر اخلاط به سه زبان سخن گویند تازی و پارسی و ارمنی و ظن من آن بود که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهاده اند و معامله به پول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد . بیستم جمادی الاول از آن جا برفتم و به رباطی رسیدم برف و سرمایی عظیم بود و در صحرایی در پیش شهر مقداری راه چوبی به زمین فرو برده بودند تا مردم روز برف و دمه بر هنجار آن چوب می روند . از آن جا به شهر بطلیس رسیدم به دره ای در نهاده بود. آن جا عسل خریدیم صد من به یک دینار برآمده بود به آن حساب که به ما بفروختند و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد چهارصد خیک عسل حاصل شود . و از آن جا برفتیم قلعه ای دیدیم که آن راقف انظر می گفتند . یعنی بایست بنگر . از آن جا بگذشتم ، به جایی رسیدم که آن جا مسجدی بود می گفتند که اویس قرنی قدس الله روحه ساخته است . و در آن حدد مردم را دیدم که در کوه می گردیدند و چوبی چون درخت سرو می بریدند . پرسیدم که از این چه می کنید گفتند این چوب را یک سر در آتش می کنیم و از دیگر سر آن قطران بیرون می آید همه در چاه جمع می کنیم و از آن چاه در ظروف می کنیم و به اطراف می بریم . و این ولایت ها که بعد از اخلاط ذکر کرده شد و اینجا مختصر کردیم از حساب میافارقین باشد . از آن جا به شهر ارزن شدیم شهری آبادان و نیکو بود با آب روان وبساتین و اشجار و بازارهای نیک و در آن جا به میارفاتین از این راه که ما آمدیم پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود و روز آدینه بیست و ششم جمادی الاول سنه ثمان و ثلثین و اربعمایه بود و در این وقت برگ درخت ها هنوز سبز بود . پاره ای عظیم بود ا ز سنگ سفید برشده هر سنگی مقدار



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد سفرنامه   ناصرخسرو 67 ص (با فرمت word)