لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
/
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری
رشته هنرهای تجسمی (گرافیک)
گزارش کارآموزی
اشنایی با امور گرافیک و امور چاپ
محل کارآموزی
دفتر تبلیغاتی نوفه
استاد راهنما
آقای عباس علوی
دانشجو:
عطیه کمالی خوش انصاف
فهرست مطالب:
فصل اول: 5
خلاصه کارآموزی: 6
فصل دوم: 7
تاریخچه دفتر گرافیکی نوفه: 8
فصل سوم: 9
مقدمه: 10
فصل چهارم: 12
هنر گرافیک:
تاریخچه هنر گرافیک 13
جایگاه امروز گرافیک در جهان 19
علایم ارتباطی و نشانه ها در گرافیک محیطی 20
فصل پنجم: 27
نمادها:
تاریخچه نمادها 28
تاریخ علایم 33
تاریخ طراحی لوگو 37
تعریف آرم 40
تعریف نشانه 42
فصل ششم: 45
چاپ 46
فصل هفتم: 51
گزارش کارآموزی: 52
منابع : 56
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
پیر مغان نماینده کل فرزانگی ایران کهنسال است که از آغاز آنچه ما درباره اندیشه ایرانی می دانیم، پیش آمده و در فردی فرضی، تجسم پیدا کرده است که آن را پیر مغان نامیده اند. پیر بودن یعنی تمام تجربیات جهانی را در خود جمع کرده و منبع یک سلسله تجربه است و دیگر اینکه وابسته به مغان است یعنی کهن ترین دوران ایران. بنابراین وقتی حافظ تمام سرنوشت دانستگی هایش را به پیر مغان نسبت می دهد، می خواهد بگوید که کل این دانستگی ها را مدیون فردی هستم که تمام تجربه عم دراز ایران را در خود جمع کرده است. نگاهى به مضمون و مصادیق سعادت نزد حافظ
اسباب سعادت و خوشدلى
شاید بتوان نخستین مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را عشق ورزى و عاشق پیشگى به شمار آورد: دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار/ گوشه تاج سلطنت مى شکند گداى تو - چو ذره گرچه حقیرم ببین به دولت عشق / که در هواى رخت چون به مهر پیوستم - قدح پر کن که من در دولت عشق / جوانبخت جهانم گرچه پیرم - گنج عشق خود نهادى در دل ویران ما / سایه دولت برین کنج خراب انداختى .
در اینجا شاید بتوان با بازشناختن و برشمردن منافعى که حافظ در سلوک عاشقى مى جوید، به فهم مراد حافظ از دولت عشق تقرب حاصل کرد. دست کم مى توان موارد زیر را به عنوان فایدت عشق ورزى ذکر کرد:
۱/۱ از میان بردن خودپرستى و خودفریفتگى :
با مدعى مگوئید اسرار عشق و مستى / تا بى خبر بمیرد در درد خودپرستى - اى که دائم به خویش مغرورى / گر تو را عشق نیست معذورى
۱/۲ از میان بردن نفاق و دورویى و ایجاد یکسویى و صفاى دل:
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق/ هرکه عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود - نفاق و زرق نبخشد صفاى دل حافظ / طریق رندى و عشق اختیار خواهم کرد - سر عاشق که نه خاک در معشوق بود / کى خلاصش بود از محنت سرگردانى - حافظا سجده به ابروى چو محرابش کن / که دعایى ز سر صدق جز آنجا نکنى
۱/۳ عشق حرمان و پشیمانى در پى ندارد:
عشق مى ورزم و امید که این فن شریف / چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود۱/۴ وارستگى یا آزادى از بار تعلق و حصول استغناى روحى :فاش مى گویم و از گفته خود دلشادم / بنده عشقم و از هردو جهان آزادم - حافظ از جور تو
حاشا که بگرداند روى / من از آن روز که در بند توام آزادم - گداى تو از هشت خلد مستغنى ست / اسیر بند تو از هر دو عالم آزاد است
۱/۵ عشق به مثابه اکسیر کیمیاگرى به کمال معنوى و اخلاقى مى برد:دست از مس وجود چو مردان ره بشوى/ تا کیمیاى عشق بیابى و زر شوى۱/۶ عشق منجر به وصال عرفانى مى شود و شرط لازم آن استچو ذره گرچه حقیرم ببین به دولت عشق / که در هواى رخت چون به مهر پیوستم - حافظ هرآنکه عشق نورزید و وصل خواست / احرام طوف کعبه دل بى وضو ببست۱/۷ عشق راهبر به نجات است
عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ / قرآن زبر بخوانى در چهارده روایت - هرچند غرق بحر گناهم زصد جهت / تا آشناى عشق شدم ز اهل رحمتم
۱/۸ عشق احیاگر است و مشفق
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند کرا دوا بکند؟- عاشق که شد ؟ که یار به حالش نظر نکرد / اى خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست۱/۹ عشق قدر و ارزش آدمى را در پى دارد
بکوش خواجه و از عشق بى نصیب مباش / که بنده را نخرد کس به عیب بى هنرى۱/۱۰ دریادلى و شجاعت قرین عشق ورزى است
روندگان طریقت ره بلا سپرند / رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز - عاشق از قاضى نترسد مى بیار/ بلکه از یرغوى دیوان نیز هم
۱/۱۱ و در آخر اینکه شادى ناشى از غم عشق یا همان غم شاد که تنها غم مطلوب نزد حافظ است ، هنر عشق به شمار مى رود. ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق / برو اى خواجه عاقل هنرى بهتر از این؟ - تا شوم حلقه به گوش در میخانه عشق / هر دم آید غمى از نو به مبارکبادم حال مى توان پنداشت که چون عشق موجب از میان رفتن خودپرستى و خودفریفتگى و نفاق و دورویى مى شود و ایجاد یکسویى، یکدلى ، وارستگى و استغناى روحى را در پى دارد و همچنین به نجات و رستگارى، و کمال معنوى و اخلاقى و وصال عرفانى راه مى برد، حافظ از آن به «دولت و سعادت» تعبیر مى کند و گویى برآن است که سعادتمندانه زیستن در گرو تحقق این امور است که جملگى به دستاویز عاشقى تحصیل مى شوند. براینها اضافه کنیم که عشق حرمان و پشیمانى به دنبال ندارد. غم ناشى از آن مطلوب است . مسیحا دم است و به دریادلى و جوان دلى نیز منتهى مى شود.
دومین مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را مى توان سعادت (دولت) فقر و درویشى محسوب داشت. ذکر این نکته نیز خالى از فایده نیست که تنها سعادت (دولت) ابدى از نگاه حافظ ، سعادتى (دولت) است که به دستاویز زیستن بر وفق مشى درویشان (گدایان) تحصیل مى شود. به استناد این ابیات:
دولتى را که نباشد غم از حافظ در نگاهدکتر محمود درگاهی
شریعتی یک دوره مجموعة آثار در 38 مجلد دارد که در همة آنها ـ به استثنای یکی دو مورد ـ چند بار نام حافظ آمده است. این بسامد فراوان حاکی از آشنایی شریعتی با اندیشة این بزرگترین شاعر زبان فارسی است. توجه به این نکته که شریعتی در شرایط اجتماعی ـ سیاسی خاصی به سر میبرد که غالباً تلألؤ اندیشههای فلسفی، سیاسی، و ایدئولوژیک نوپدید، هرگونه اندیشة بومی را در سایه برده بود، اهمیت این آشنایی را دوچندان میسازد. هم چنین تعیین جایگاه شاعری و نیز اندیشه حافظ از زبان مردی که هر اندیشه و آیینی را به دقت نقادی میکرد و به دشواری میپذیرفت و با همة عناصر فرهنگی بومی یا بیگانه نقادانه روبهرو میشد، ارزش و اعتباری بلند دارد. شریعتی در رشتة ادبیات فارسی تحصیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
پیر مغان نماینده کل فرزانگی ایران کهنسال است که از آغاز آنچه ما درباره اندیشه ایرانی می دانیم، پیش آمده و در فردی فرضی، تجسم پیدا کرده است که آن را پیر مغان نامیده اند. پیر بودن یعنی تمام تجربیات جهانی را در خود جمع کرده و منبع یک سلسله تجربه است و دیگر اینکه وابسته به مغان است یعنی کهن ترین دوران ایران. بنابراین وقتی حافظ تمام سرنوشت دانستگی هایش را به پیر مغان نسبت می دهد، می خواهد بگوید که کل این دانستگی ها را مدیون فردی هستم که تمام تجربه عم دراز ایران را در خود جمع کرده است. نگاهى به مضمون و مصادیق سعادت نزد حافظ
اسباب سعادت و خوشدلى
شاید بتوان نخستین مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را عشق ورزى و عاشق پیشگى به شمار آورد: دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار/ گوشه تاج سلطنت مى شکند گداى تو - چو ذره گرچه حقیرم ببین به دولت عشق / که در هواى رخت چون به مهر پیوستم - قدح پر کن که من در دولت عشق / جوانبخت جهانم گرچه پیرم - گنج عشق خود نهادى در دل ویران ما / سایه دولت برین کنج خراب انداختى .
در اینجا شاید بتوان با بازشناختن و برشمردن منافعى که حافظ در سلوک عاشقى مى جوید، به فهم مراد حافظ از دولت عشق تقرب حاصل کرد. دست کم مى توان موارد زیر را به عنوان فایدت عشق ورزى ذکر کرد:
۱/۱ از میان بردن خودپرستى و خودفریفتگى :
با مدعى مگوئید اسرار عشق و مستى / تا بى خبر بمیرد در درد خودپرستى - اى که دائم به خویش مغرورى / گر تو را عشق نیست معذورى
۱/۲ از میان بردن نفاق و دورویى و ایجاد یکسویى و صفاى دل:
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق/ هرکه عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود - نفاق و زرق نبخشد صفاى دل حافظ / طریق رندى و عشق اختیار خواهم کرد - سر عاشق که نه خاک در معشوق بود / کى خلاصش بود از محنت سرگردانى - حافظا سجده به ابروى چو محرابش کن / که دعایى ز سر صدق جز آنجا نکنى
۱/۳ عشق حرمان و پشیمانى در پى ندارد:
عشق مى ورزم و امید که این فن شریف / چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود۱/۴ وارستگى یا آزادى از بار تعلق و حصول استغناى روحى :فاش مى گویم و از گفته خود دلشادم / بنده عشقم و از هردو جهان آزادم - حافظ از جور تو
حاشا که بگرداند روى / من از آن روز که در بند توام آزادم - گداى تو از هشت خلد مستغنى ست / اسیر بند تو از هر دو عالم آزاد است
۱/۵ عشق به مثابه اکسیر کیمیاگرى به کمال معنوى و اخلاقى مى برد:دست از مس وجود چو مردان ره بشوى/ تا کیمیاى عشق بیابى و زر شوى۱/۶ عشق منجر به وصال عرفانى مى شود و شرط لازم آن استچو ذره گرچه حقیرم ببین به دولت عشق / که در هواى رخت چون به مهر پیوستم - حافظ هرآنکه عشق نورزید و وصل خواست / احرام طوف کعبه دل بى وضو ببست۱/۷ عشق راهبر به نجات است
عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ / قرآن زبر بخوانى در چهارده روایت - هرچند غرق بحر گناهم زصد جهت / تا آشناى عشق شدم ز اهل رحمتم
۱/۸ عشق احیاگر است و مشفق
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند کرا دوا بکند؟- عاشق که شد ؟ که یار به حالش نظر نکرد / اى خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست۱/۹ عشق قدر و ارزش آدمى را در پى دارد
بکوش خواجه و از عشق بى نصیب مباش / که بنده را نخرد کس به عیب بى هنرى۱/۱۰ دریادلى و شجاعت قرین عشق ورزى است
روندگان طریقت ره بلا سپرند / رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز - عاشق از قاضى نترسد مى بیار/ بلکه از یرغوى دیوان نیز هم
۱/۱۱ و در آخر اینکه شادى ناشى از غم عشق یا همان غم شاد که تنها غم مطلوب نزد حافظ است ، هنر عشق به شمار مى رود. ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق / برو اى خواجه عاقل هنرى بهتر از این؟ - تا شوم حلقه به گوش در میخانه عشق / هر دم آید غمى از نو به مبارکبادم حال مى توان پنداشت که چون عشق موجب از میان رفتن خودپرستى و خودفریفتگى و نفاق و دورویى مى شود و ایجاد یکسویى، یکدلى ، وارستگى و استغناى روحى را در پى دارد و همچنین به نجات و رستگارى، و کمال معنوى و اخلاقى و وصال عرفانى راه مى برد، حافظ از آن به «دولت و سعادت» تعبیر مى کند و گویى برآن است که سعادتمندانه زیستن در گرو تحقق این امور است که جملگى به دستاویز عاشقى تحصیل مى شوند. براینها اضافه کنیم که عشق حرمان و پشیمانى به دنبال ندارد. غم ناشى از آن مطلوب است . مسیحا دم است و به دریادلى و جوان دلى نیز منتهى مى شود.
دومین مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را مى توان سعادت (دولت) فقر و درویشى محسوب داشت. ذکر این نکته نیز خالى از فایده نیست که تنها سعادت (دولت) ابدى از نگاه حافظ ، سعادتى (دولت) است که به دستاویز زیستن بر وفق مشى درویشان (گدایان) تحصیل مى شود. به استناد این ابیات:
دولتى را که نباشد غم از حافظ در نگاهدکتر محمود درگاهی
شریعتی یک دوره مجموعة آثار در 38 مجلد دارد که در همة آنها ـ به استثنای یکی دو مورد ـ چند بار نام حافظ آمده است. این بسامد فراوان حاکی از آشنایی شریعتی با اندیشة این بزرگترین شاعر زبان فارسی است. توجه به این نکته که شریعتی در شرایط اجتماعی ـ سیاسی خاصی به سر میبرد که غالباً تلألؤ اندیشههای فلسفی، سیاسی، و ایدئولوژیک نوپدید، هرگونه اندیشة بومی را در سایه برده بود، اهمیت این آشنایی را دوچندان میسازد. هم چنین تعیین جایگاه شاعری و نیز اندیشه حافظ از زبان مردی که هر اندیشه و آیینی را به دقت نقادی میکرد و به دشواری میپذیرفت و با همة عناصر فرهنگی بومی یا بیگانه نقادانه روبهرو میشد، ارزش و اعتباری بلند دارد. شریعتی در رشتة ادبیات فارسی تحصیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 55 صفحه
قسمتی از متن .docx :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل 1: پست های فشار قوی و پیش بینی ظرفیت ها مولتاژ و بار
1-1 مقدمه 1
1-2 عوامل موثر در ظرفیت پست ها 5
1-3 طبقه بندی پست ها از نظر سطح ولتاژ قدرت 15
1-4 برا پستها 12
فصل 2: تعیین ظرفیت و تعداد ترانسفورماتورهای قدرت
1-2 نکات مهم در تعیین ظرفیت ترانس های قدرت 17
2-2 مسائل دیگری که در انتخاب ترانس باید مورد توجه قرار گیرد 22
2-3 زمین کردن نقطه نوترال
فصل 3: انتخاب کلید قدرت
3-1 مقدمه 29
3-2 کلید قدرت یا دیژنکتور 35
فصل 4: سکسیونر
4-1 سکسیونر 32
فصل 5: انتخاب ترانسفور ماتورهای جریان
5-1 ترانسفورماتورهای جریان 34
5-2 انتخاب ترانسفورماتورهای جریان 37
فصل 6: انتخاب شینه ها
6-1 شینه 40
فصل 7: انتخاب ایزولاتورها
7-1 ایزولاتور ( مقره) 45
فصل 8 : انتخاب موج گیرها
8-1 تله موج یا موجگیر 50
8-2 مشخصات الکتریکی موج گیرها 53
8-3 نصب موج گیر 54
فصل اول – پست های فشار قوی و پیش بینی ظرفیت ها ، ولتاژ ، باد Pagel
1-1 مقدمه
در مدت تکامل بشر به خصوص در چند قرن گذشته سیر تکامل صنعتی قابل تذکر می باشد در این رابطه تشخیص، کنترل، کاربرد و ... انرژی که بخش مهم از تکامل صنعتی را شامل می شود در این قرن ( بخصوص ) سرعت بیشتری داشته است. در حقیقت پیشرفت تمدن بشری با توانایی انسان در کنترل انرژی رابطه مستقیم دارد و افرادی معدودی در جهان دانش و توانایی دستیابی به انواع انرژی را دارند و بقیه افراد بشر با استفاده از دانش و توانایی آنها سطح زندگی خود را بالا می برند. در گذشته انرژی به مقدار محدود مصرف می شد.
ولی با رشد جوامع بشری نیاز به منابع طبیعی نیز فزونی یافت و همواره انسان به دنبال انرژی بود که در ضمن اینکه به سادگی قابل استفاده باشند همچنین بتواند در رفع نیازهای روزمره او نیز مفید واقع شود در طی قرن ها تجربه انسان منابع مختلفی از انرژی را شناخت اما مسئله ای که پیش آمد این بود که هر کدام از این منابع دارای اشکالاتی بودند به عنوان مثال برای انتقال دادن آنها نیروی زیادی تلف می شد ( نیروی مکانیکی ) در هر جا نمی توانستند از آنها استفاده کنند هر کدام مناسب شرایطی خاص خود بودند به سادگی قابلیت تبدیل به انواع دیگر انرژی را نداشتند به سادگی نمی توانستند آنها را کنترل و حفاظت کنند و از این قبیل. این بود که انسان در پی انرژی که معایب بقیه را نداشته باشد همواره تلاش می کرد تا اینکه موفق به اختراع نیروی الکتریکی گردید این نیرو محاسن بسیار زیادی دارد از قبیل :
1- بسادگی و با تلفات خیلی جزئی قابل انتقال است.
2- درجه حرارت محیط تأثیر چندانی روی آن ندارد.
3- با وسایل بسیار ساده می توان از آن استفاده کرد.
4- آنرا می توان کنترل کرد.
5- در حین کاربر روی محیط تأثیری نداشته و آنرا آلوده نمی سازد.
به هر حال محاسن فوق، و بسیاری دیگر باعث رشد و ترقی هر چه بیشتر این قسمت گردید و تا حدی در زندگی بشر نفوذ کرد که فکر استفاده نکردن از آن حتی برای یک روز بطور عام یا برای لحظه ای بطور خاص نیز غیر قابل تصور می باشد، تولید توزیع جریان الکتریکی برای اولین بار به صورت جریان مستقیم در کشور آلمان صورت گرفته تولید جریان دائم و مخصوصاً انتقال آن برای راه های دور تولید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 56 صفحه
قسمتی از متن .doc :
منظومه شمسی :
درباره چگونگی بوجود آمده سیارهها نظریههای گوناگونی وجود دارد بعضی از دانشمندان عقیده دارند که همه سیارههای منظومه شمسی بین 5 تا 6 هزار میلیون سال پیش پدید آمدهاند در آن زمان خورشید هنوز ستاره جوانی بود یعنی مدت زیادی از پدید آمدن خود خورشید نمیگذشت.
خورشید به هنگام حرکت در فضا از میان ابرهای بسیار بزرگی از گاز و غبار عبور کرد. نیروی جاذبه خورشید قسمتی از این گازها و ذرههای غبار را به سوی خود کشید به این ترتیب دایرهای از ذرات کوچک و گاز در اطراف خورشید جمع شد. این دایره به دور خورشید میچرخید کم کم ذرهها یکدیگر را جذب کردند و به هم پیوستند از این پیوستن، تودههای کوچکی از غبار و گاز پدید آمد. این تودهها، که هم چنان گرد خورشید میچرخیدند هنوز بسیار کوچک بودند، اما رفته رفته بزرگتر میشدند. هر چه این تودهها بزرگتر میگشتند، نیروی جاذبه آنها هم بیشتر میشد و گرد و غبار بیشتری را به سوی خود میکشید.
پس از گذشت چند هزار سال، 9 سیاره بزرگ و چندین سیاره کوچک به وجود آمد که همه به دور خورشید میچرخیدند به این ترتیب، منظومه شمسی پدید آمد.
نام تمام سیارات منظومه شمسی به جز یکی، از اسامی خدایان و الهههای افسانههای روم و یونان گرفته شده است برای مثال نام بزرگترین سیاره، ژوپیتر (مشتری) ، نام یونانی خدای خدایان است. استثنای این نامها نام سیاره ما زمین است. علت آن نیز این است که در قدیم میپنداشتند که تمامی سیارات همانند خدایان در بهشت قرار دارند و زمین زیر آنها است.
زهره با تمام سیارههای دیگر تفاوت دارد. دور تا دور «زهره» نوعی جو وجود دارد. این جو پر است از ابرهای فشرده آنچه ما با تلسکوپ میبینیم، همین ابرها هستند. در حقیقت سطح واقعی کره زهره را اصلاً نمیتوان دید. پوشش ابر مانندی که دور زهره را گرفته هر چه بیشتر نور خورشید را منعکس میکند برای همین است که زهره درخشانترین سیاره به نظر میرسد.
اگر پس از غروب خورشید به مغرب آسمان نگاه کنید، ستاره درخشانی را میبینید. آنچه میبینید به راستی ستاره نیست و از خود نور ندارد این همان سیاره زهره است که نور خورشید را به سوی زمین باز میتاباند. پیش از طلوع خورشید هم میتوان زهره را در طرف شرق آسمان دید. به همین دلیل آن را ستاره صبح هم نامیدهاند.
فشار جو و دما در کره زهره آنقدر زیاد است که اگر انسانی پا به آنجا میگذاشت، در دم خرد میشد و میسوخت.
ستاره صبحگاهی ـ ستاره شامگاهی :
زهره پرنورترین سیاره در میان ستارگان و سیارات آسمان است. فقط خورشید و ماه از آن پر نورترند. بر خلاف بسیاری از سیارات، زهره در آسمان هرگز از خورشید فاصله چندانی نمیگیرد، و از این رو فقط پیش از طلوع یا پس از غروب آفتاب دیده میشود. هنگامی که در شرق خورشید قرار میگیرد، همچون جواهر در آسمان شامگاهی میدرخشد و به ستاره شامگاهی موسوم است. هنگامی که در غرب خورشید است، پیش از سپیدهدم میدرخشد و ستاره صبحگاهی نامیده میشود.
در دوران کهن ستاره صبحگاهی و ستاره شامگاهی را دو ستاره متفاوت میپنداشتند، حتی آنها را به نامهای متفاوتی موسوم کردند، پیش از آنکه توجه کنند که این دو «ستاره» هیچ گاه در یک زمان در آسمان دیده نمیشوند. امروزه ما میدانیم که آنها یک سیاره هستند نه دو سیاره.
این جرم آسمانی به سبب درخشش دلپذیرش به نام ونوس، الهه زیبای عشق موسوم شد.
مطالعه زهره :
بابلیها در گذشته متوجه حرکت زهره در آسمان شده بودند و به حرکت سایر سیارات در آسمان نیز متوجه داشتند. این توجه سبب پیشرفت علم ستارهشناسی و ریاضیات شد. بطلمیوس، ستاره شناس یونانی، محل زهره و سایر سیارات را در تمام اوقات مشخص کرد. تنها خطای اولین بود که زمین را مرکز منظومه شمسی قرار داد و معتقد بود که خورشید و سیارات دیگر به گرد زمین میگردند.
گالیلئو گالیله، ستاره شناسی ایتالیایی، نخستین کسی بود که برای اجسام در آسمان از تلسکوپ استفاده کرد. در سال 1610، زهره را مورد مطالعه قرار داد و متوجه شد که این سیاره، مانند قمر زمین، دارای هاله است: گاه به صورت قرص کامل است، زمانی نیمی از آن روشن است و زمانی دیگر به صورت هلال دیده میشود. بر اساس نظریه قدیمی که همه چیز به گرد زمین میگردد، لازم بود که زهره همیشه به یک حالت دیده شود. این واقعیت که زهره تغییر حالت میداد به اثبات این قضیه کمک کرد که سیارات و از جمله زمین بدور خورشید میگردند.