لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
به نام خدا
قاعده غرور: فریب خورده (برای درافت غرامت) به کسیکه فریبش
داده رجوع می کند.
2.از موجبات ومسببات ضمان همین غرور(فریب خوردگی) است.
جمله « المَغرورُ یَرجِعُ إِلی مَن غَرَّهُ » هر چند در متن حدیثی به عینه نیامده است اما بین فقها مشهور است. آری در کتاب مستدرک الوسائل از کتاب دعائم الاسلامدر حدیث امام علی(ع) آمده است که: «مرد برایمهریه به کسیرجوع می کند که او را فریب داده است». همچنین در روایت جمهور از امام علی(ع) چنین آمده است: «مغرور برای مهریه به کسیکه فریبش داده برمیگردد».
قبل از ورود به بحث از قاعده غرور وغرر تحقیق در ماده غرور و غرر و همچنین کلمه « تدلیس» وارتباط آن با غرور مناسب است.
می گوییم: به دلالت کتابهایلغوی، معنیغرور انخداع و فریب خوردگی است. از قاموس: غَرَّهُ غَرواً و غَرّاً و غِرَّهً، مغرور وغریر یعنی: او را نیرنگ داد و به باطل تطمیعش کرد او هم نیرنگ را پذیرفت وگول خورد و غافل شد. در المنجد:هرکس خدعه را بپذیرد پس مغرور است. در مفردات گفته شده: غَرَرتُ فلاناً یعنیبه او نیزنگ ریختم وبه آنچه میخواستم از او رسیدم. وغِرَّه ناآگاهیو غفلتی است که در بیداریاتفاق می افتد. و اصل آن از غُرّ است که در چیزیآشکار میشود. و از همین ماده است غِرّه الفَرَس و الغُرور. هر چیزیانسان را فریب دهد من جمله مال و جاه و شهوت و شیطان و ... گاه آن را به شیطان تفسیر کرده اند چون شیطان خبیث ترین فریب دهندگان است. و گاه به دنیا تفسیر شده چون گفته شده: دنیا می فریبد وضرر میزند ومی گذرد.
و غَرَر خطر است و از غَرّ گرفته شده واز بیع غرر نهی شده است. در صحاح میخوانیم: رجلٌ غَرٌّ و غَریرٌ یعنی بدون تجربه ... و غِرّه غفلت است و غارّ غافل است. و أَغَرَّهُ یعنی: او را به غفلت آوردم ( او را با غفلت فریب دادم). إغتَرَّ بِالشَّیئ یعنیبا آن چیز فریفتم. و غرر خطر است و پیامبر خدا(ص)* از بیع غرر نهیفرمودند مانند بیع ماهی در آب.
و غُرور چیزیاز متاع دنیا است که به وسیله آن میفریبند. غَرَّه یغُرّهُ غُروراً یعنی به او خدعه کرد.
از ابن سکّیت نقل شده: غَرور شیطان است و این آیه از همین باب است: « وَ لا یَغُرَّنَّکُم بِاللّهِ الغَرورِ.
غَرور آن است که ظاهری دوست داشتنی و باطنی مکروه و ناپسند دارد. همچنین غَرور دارویی است که با آن می فریبند. غَرَّهُ یَغُرُّهُ یعنی او را فریب داد و غُرور یعنی متاع دنیا که با آن می فریبند.
از قاموس: أنا غَریرک منه یعنی: من تورا از آن برحذر می دارم. و غَرَّرَ بنفسهِ تغریراً یعنی: نفسش را در معرض هلاکت قرار داد. و غَرَر با حرکت اسم است و اسم غِرّه مکسور میباشد.
در نهایه: الغِرَّه غفلت است و اغترار طلب غفلت است. و در حدیث آمده که پیامبر(ص) از بیع غرر نهیفرموده و آن چیزی است که ظاهرش مشتری را می فریبد و باطنش مجهول است.
ازهریگفته: بیع غرر آْن است که بدون تعهد و مسئولیت وبدون وثیقه باشد و بیعهاییهم که دو طرف معامله به باطن مجهول آن بیعها احاطه ندارند، داخل در همین بیع غرر است. از لغت استفاده می شود که غرر اسمی است از تغریر که معنایآن در معرض هلاکت قرار دادن است. و غرر تفسیر شده است به چیزیکه با ظاهرش مشتری را میفریبد و باطنش مجهول است مانند بیع ماهی درآب. همچنین در مجمع البحرین و نهایه (کتاب لغویاست) تفسیر شده که غرر، خطر است و بحث از قاعده غرر خواهد آمد إن شاء الله.
اما غُرور در لغت همانطور که قبلا اشاره کردیم انخداع است پس هرکس خدعه را بپذیرد مغرور است. غُرور مصدریاست از غَرَّهُ یعنی فریبش داد. از همه سخنان اهل لغت و از موارد استعمال این کلمه ظاهر می شود که غرور به معنی خدعه و نیرنگ و فریب خوردگی به چیزی است که ظاهرش مخالف باطنش می باشد.پس مغرور فریب خورده است و غار کسی است که مغرور را به چیزیوادار می کند که آن شیئ ظاهر فریبنده ای دارد و باطنش اینگونه (فریبنده) نیست.
اما تدلیس: باب تفعیل است از ماده دَلَسَ به معنایتاریکی مانند دُلسَه. گویا مدلِّس با نیرنگ زدنش امر را تاریک کرده و آن را مبهم نموده تا توهم غیر واقع شود(مغرور غیر واقع را توهم کند)
از المنجد: بایع تدلیس کرد یعنی: عیب مبیع را از مشتریکنمان کرد. دالَسَهُ یعنی به او نیرنگ زد. الدَّلس یعنی خدعه و ظلمت.
در لسان العرب(کتاب لغوی): الدَّلَس یعنی ظلمت. و فُلانٌ لایُدالِسُ و لایُوالِسُ یعنی:نیرنگ نمی زند و فریب نمی دهد. و مدالسه مخادعه( یکدیگر را فریب دادن) است. از صحاح و مجمع البحرین و لسان العرب استفاده می شود که تدلیس کتمان کردن عیب کالا از مشتریاست و دُلسه خدیعه میباشد. از سخنان اهل لغت و از موارد استعمال کلمه دُلسه ظاهر می شود که با خدعه و غرور قریب المعنا است. و مراد از قاعده غرور این است که اگر انسان با قولییا فعلی از طرف انسان دیگریفریب خورد و خسارت دید و با آن ضرر کرد حق رجوع به کسیکه او را فریب داده و حق گرفتن خسارت از او را دارد.
مستند قاعده غرور:
1) گاهی برایاثبات این قاعده به این گفته مشهور بین فقها استدلال میشود: « مغرور به کسیکه فریبش داده برمیگردد».اما این جمله در کتب معتبر ذکر نشده است و شهرت آن در زبان فقها حجیتش را ثابت نمی کند. و شاید هم این قاعده از روایات واصله ایبه دست آمده باشد که در مواردی که غرور به آن صدق می کند صادر شده اند.
2)و گاهی به وجود اجماع به رجوع مغرور به غارّ( فریب دهنده) به مقدار ضرریکه غارّ به او تحمیل کرده و استناد فقها به قاعده در ابواب مختلف استدلال می شود و ارسال آن از جمله ارسال مسلمات است. از آنجا که جدا احتمال دارد مجمعین بر این جمله و دیگر مدارک اعتماد کرده باشند. پس اتفاق آنها از اجماع مصطلحیکه کاشف از قول معصوم است نمی باشد.
3)و گاهی به قاعده تسبیب استدلال می شود. با این تقریب که مغرور هرچند مباشر است اما نسبت به غار که سبب می باشد ضعیف است. اما اشکال اینجاست که مغرور که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تبریز
تبریز شهری است که نامش از دیرباز آشنای اهل سیاحت و تجارت در اقصی نقاط جهان بوده و هست و در طول جاده ابریشم غرب را به شرق پیوند داد و دروازه مشرق زمین خوانده شد. تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی در 46 درجه و 25 دقیقه طول شرقی و 38 درجه و 2 دقیقه عرض شمالی از نصف النهار گرینویچ واقع شده است و در قلمرو میانی خطه آذربایجان قرار گرفته و جمعیت آن بیش از یک و نیم میلیون نفر میباشد.
توسعة صنایع در این خطه در سال 1970 میلادی پایه گذاری گردیده و از آن پس در حال پیشرفت میباشد در این بخش مشارکتهای عظیمی با کشورهای دیگر مانند چک و اسلواکی ، رومانی ، شوروی سابق و آلمان به انجام رسیده اند تولیدات عمده صنعتی در این منطقه عبارتند از : مواد غذایی ، مواد شیمیایی ، کانی غیرفلزی ، فلزات اساسی ماشین آلات نساجی و فرش این محصولات هم برای مصارف داخلی و هم برای صادرات بسیار مهم هستند. استان آذربایجان شرقی با اختصاص 38/5% از کل کارخانه های بزرگ صنعتی کشور و احراز رتبه چهارم در بین استانهای کشور از مناطق مهم صنعتی کشور بشمار می آید. به ویژه با ایجاد و تمرکز صنایع سنگین تولید ماشین آلات و تجهیزات تبریز را یکی از قطبهای صنعتی کشور نموده است.
واحدهای صنعتی استان که بطور عمده در تبریز مستقر می باشند در سه محور تبریز ـ میانه ، تبریز ـ مرند و تبریز ـ مراغه مستقر شده اند و بدلیل اینکه در سر راه جاده ایران ـ اروپا قرار دارند از اهمیت مضاعفی برخوردارند.
صنایع سنگین با 13 واحد عظیم و حدود 3600 واحد بزرگ و کوچک این استان را از مزیت نسبی در این زمینه ها برخوردار نموده است.
در سایر زمینه ها کارخانجات و واحدهای تولیدی منحصر بفردی چون پتروشیمی و پالایشگاه و تولید برخی ماشین آلات مورد نیاز صنایع کشور از جمله تولید ماشین آلات نساجی را میتوان نام برد.
زبان و مذهب مردم تبریز
مردم تبریز چون دیگر مردم آذربایجان به زبان آذری سخن میگفتند اما مقارن با تشکیل سلسله صفوی زبان ترکی جانشین زبان آذری شد. این زبان در اثر گذشت زمان به علت تداخل فرهنگی و سیر تاریخی تحت تأثیر زبان فارسی ، عربی ، ارمنی و گرجی قرار گرفته و در حقیقت زبان ترکی کنونی مردم تبریز زبان آذری جدید یا ترکی آذری میباشد.اکثریت قریب به اتفاق مردم تبریز مسلمان و پیرو مذهب شیعه اثنی عشری هستند و اقلیتی از مسیحیان که اکثراً ارمنی و گریگوری مذهبند در تبریز زندگی میکنند.
مشخصات اقلیمی تبریز
◄ جمعیت تبریز
بر اساس نتایج عمومی آمارگیری جاری جمعیت تبریز در سال 1357 به میزان 1486509 نفر بوده است. ولی امروزه مهاجرین زیادی را به خود جذب کرده و هر ساله حدوداً 04/2 درصد رشد جمعیت داشته است.
◄ صنعت
صنایع تولیدی پایه های اقتصادی این بخش هستند. توسعه صنایع در این خطه در سال 1350 پایه گذاری گردیده و از آن پس در حال پیشرفت میباشد. در این بخش مشارکتهای عظیمی با کشورهای دیگر مانند چک واسلواکی ، رومانی ، شوروی سابق و آلمان به انجام رسیده اند. تولیدات عمده صنعتی در این منطقه عبارتند از : مواد غذایی ، مواد شیمیایی ، کانی غیر فلزی ، فلزات اساسی ، ماشین آلات نساجی و فرش این محصولات هم برای مصارف داخلی و هم برای صادرات بسیار مهم هستند.برنامه های توسعه اقتصادی جمهوری اسلامی ایران تسهیلات مناسبی را برای سرمایه گذاری در این منطقه بوجود آورده است و سرمایه گذاری بخش خصوصی در حال توسعه میباشد و در طی سالهای 70 ـ 1368 به میزان 440 میلیون دلار بوده است.
استان آذربایجان شرقی که با جمهوری های آذربایجان ، نخجوان و ارمنستان مرز مشترک دارد و از طریق مرز بازرگان با کشور ترکیه نیز مرتبط است ، موقعیت استراتژیکی بسیار بالایی برای بوجود آمدن یک مرکز عمده تجاری بین المللی را حائز میباشد.
◄ آثار تاریخی تبریز
تبریز با سابقه ای کهن ، دارای آثار و بناهای تاریخی فراوانی بوده که متأسفانه در اثر مرور زمان ، حملات مکرر بیگانگان ، عدم توجه حکومتهای سابق و سوانح طبیعی چون سیل و زلزله به تدریج روبه ویرانی رفته اند.
آنچه امروز در تبریز باقی مانده بیشتر به حکومت ایلخانان مغول صفوی تا قاجاریه منسوبند و بعضاً از شاهکارهای هنر و معماری بشمار می آیند. مهمترین این بناها عبارتند از :
مسجدکبود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
مقدمه
گویشی که در حال حاضر کلیمیان ایران به آن صحبت میکنند از جملۀ گویشهای ایرانی است که جزو دستۀ گویشهای مرکزی ایران به شمار میرود. این گویش امروزه در شهرهای اصفهان، همدان، کاشان، یزد، بروجرد و چند شهر دیگر ایران و نیز در نقاطی در خارج از ایران، چون قفقاز، سمرقند و بخارا رایج است. گفته شده است که گویش فعلی کلیمیان اصفهان، گویش سابق مردم اصفهان بوده که کلیمیان آن را بین خود حفظ کردهاند.[1] اگر این نظر را بپذیریم میتوان آن را نیز در مورد سایر انواع گویش کلیمی در ایران و یا خارج از ایران تعمیم داد و چنین نتیجه گرفت که کلیمیان ایران در هر نقطه که ساکن شدهاند حافظ زبان سابق آن ناحیه گردیدهاند.
راجع به ورود کلیمیان به ایران و تاریخ آن نظریات مختلفی وجود دارد که از عهدۀ این مقاله خارج است[2]. تنها ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که طبق سرشماری سال 1350، جمعیت کلیمیان اصفهان در حدود 2300 نفر بوده است. [3]. (آمار جمعیت آنها در سالهای اخیر به دست نیامد).
واژه در گویش کلیمیان اصفهان از نظر ساخت اشتقاقی[4] (و نه تصریقی[5]) به سه نوع تقسیم میگردد: ساده[6]، مشتق[7] و مرکب[8].
واژۀ "ساده" تنها از یک واژک آزاد[9] ساخته شده است، مانند tou (تاب)[10] ،teu (تب).
واژۀ "مشتق" علاوه بر یک یا چند واژک آزاد دارای یک یا چند وند اشتقاقی[11] است، مانند pil-ak (پولک)، gand-a (گندیده).
واژۀ "مرکب" بیش از یک واژک آزاد دارد، مانند an-e-buvâ (زن پدر) bâbâ-bele (پدر بزرگ).
"فعل" چون در مقایسه با سایر انواع واژه ساخت متفاوتی دارد، در این مقاله، در ابتدا افعال غیر بسیط و سپس سایر انواع واژه مورد بحث قرار میگیرند.
گویش استان بوشهر در تمام مناطق فارسی محلی است که دارای بن مایه لری می باشد . برای مرزبندی انواع گویش منطقه را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش تقسیم شمالی و جنوبی تقسیم می کنیم که هر قسمت ویژگی خاص خود را داراست . و دارای تفاوتی اندک می باشد . زبان های عربی نیز در جاهایی مانند بندر عسلویه ، کنگان ، جزیره شیف ، و جزیره شمالی و جنوبی بندر ریگ رایج است .
در همه گویشها واژه های فارسی باستان ، اوستایی و پهلوی دیده می شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم در گویش دشتی (دشتیانی ) رایج است . این موضوع نوید تکامل زبان از فارسی قدیم به فارسی نو در منطقه می باشد . حکایت از قدمت و دیرینگی منطقه می کند .
بعلت ارتباط بندری بوشهر با کشورهای عربی و نیزتسلط انگلیسیها هلندیها در منطقه پاره ای واژه های بیگانه دیده می شود که هنوز هم مورد استعمال است . گویش شمالی استان شامل گویش شهرستان دشتستان ، گناوه و دیلم می باشد .
گویش جنوبی شامل گویش شهرستانهای تنگستان ، دشتی ، گنکان و دیر می باشد . خود شهر بوشهر هم اکنون فارسی صحبت می کنند ولی گویش آنها همسو با گویش تنگستان بوده است . گویش شمالی نیز تنوع در عین خود دارد . در شهرستان دشتستان شناسه می در جلو افعال بکار می رود و این واژه ی می در شهرستان گناوه و دیلم تبدیل به ای می شود.
با وجود تضعیف روز افزون زبان ایرانی آذربایجان از زمان غلبه مغول گویش های این زبان به کلی از میان نرفته بلکه هنوز در نقاط مختلف آذربایجان و دیگر نواحی ایران بزرگ بطــور پراکنـده و غالبآ به نام تاتــی به آنها سخن می گوینــد این گویش ها از شمــال به جنوب به اجمال عبارتند از :
1- گویش هــای تاتی طـارم علیـا استــان زنجان شامل روستاهای : نوکیان ،سیاهورود، بنــدرگاه، کلاسر، هزار رود، جمال آباد، باکلور، چرزه، جیش آباد و قــوچان می باشد.
2- عمده روستاهای بخش شاهرود خلخال شامل: اسکستان، اسبو، درو، کلور، شال، دیز، کرین، لرد ، کهل، طهارم، گلوزان، گیلوان ، گرد آو ، گندم آباد و همچنین کرنق در دهستـــان خوروش رستـم و کجل در بخـش کاغذ کنان همان شهرستان .
3- گویش کرینگان ، ازدهات دیزقار خاوری در بخش ورزقان شهرستان اهر.
4- گویش کلاسور لاوینه رود، ازدهات بخش گلیبر شهرستان اهر.
5- گویش گلین قیه ازدهات دهستان هرزند در بخش زنور شهرستان مرند.
6- گویش عنبران در بخش نمین شهرستان اردبیل .
7- گویش های تاتی اطراف کوه رامند در جنوب و جنوب غربی قزوین و طالقان و اشتهارد.
8- گویش های تاکستان، چال، اسفرورین، خیارج ،خوزنین، دانسفــان، ابراهیم آباد و سگز آباد که به تاتی خلخال نزدیک اند.
9- گویش های تالش ، از الله بخش محله شاندرمین در جنوب تالش شوروی و در شمال ایران که اصولاً به زبانهای تاتی آذربایجان وابسته اند.
گویش استان بوشهر در تمام مناطق فارسی محلی است که بنمایه لری دارد. برای مرزبندی آن، انواع گویش منطقه را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکنند که هر قسمت ویژگی خاص خود را دارد و دارای تفاوتهای اندکی است. زبانهای عربی نیز در جاهایی مانند بندر عسلویه، کنگان، جزیره شیف و جزیره شمالی و جنوبی بندر ریگ رایج است. در همه گویشهای منطقه واژههای فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده میشود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم در گویش دشتی (دشتیانی) رایج است. گویش شمالی استان شامل گویش شهرستان دشتستان، گناوه و دیلم است. به علت ارتباط بندری بوشهر با کشورهای عربی و نیز تسلط انگلیسیها و هلندیها در منطقه، پارهای واژههای بیگانه نیز در گفتار مردم این منطقه شنیده میشود.گویش جنوبی شامل گویش شهرستانهای تنگستان، دشتی، گنکان و دیر است. مردم در شهر بوشهر هم اکنون فارسی صحبت میکنند اما گویش آنها همسو با گویش تنگستانی است. در شهرستان دشتستان شناسه «می» در جلو افعال به کار میرود و این واژه «می» در شهرستان گناوه و دیلم تبدیل به «ای» میشود. میکنم؛ ایکنمekonom میکرد؛ ekerd
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
شناخت الیاف
لیف رشته ای نازک با طول مشخص است که قابلیت انحنا، استحکام و ارتجاع لازم برای عملیات ریسندگی و بافندگی را دارا میباشد. کلمه الیاف نیز جمع لیف میباشد.
مشخصات الیاف نساجی: پیشرفت صنعت نساجی موجب پیدایش الیاف متنوع با مشخصات مختلف گردیده است ولی بطور کلی مشخصات الیاف را میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
مشخصات فیزیکی مانند رنگ، جلا، طول، سطح مقطع، ظرافت، قابلیت هدایت گرمائی و الکتریکی، استحکام، قابلیت کشش، قابلیت انحنا و میزان جذب رطوبت.
مشخصات شیمیایی مانند اثر مواد شیمیایی و رنگ روی الیاف و مقاومت الیاف در برابر نور، حرارت و هوا و .../
انواع الیاف نساجی
الیاف نساجی
الیاف ساخت انسان
سنتیک یا مصنوعی
پلی استر
نایلون
اکرینیک
پلی پروپیلن
رژنره (یا بازیافتی)
ویسکوز
اسپات
کازئین
الیاف طبیعی
منشا معدنی
آسبست (پنبه کوهی)
منشا حیوانی
ابریشم
پشم
منشا نباتی
پنبه
کتان
کنف
الیاف معدنی: مصرف این نوع الیاف در صنعت نساجی محدود بوده و آسبست که در اصطلاح عامیانه پنبه کوهی یا پنبه نسوز نامیده میشود نمونه ای از این الیاف است. این الیاف دارای مصارف صنعتی هستند و در پارچه های ضد حریق نیز بکار میروند.
الیاف گیاهی: این الیاف شامل مهمترین الیاف نساجی یعنی پنبه و سایر الیاف مانند کتان، کنف و چتایی است. الیاف گیاهی از طریق کاشتن تهیه شده و پایه سلولزی دارند (سلولز ماده سازنده گیاهان است)
الیاف حیوانی: این الیاف شامل ابریشم، پشم و سایر الیاف شبیه به مو مانند کشیده میباشد. الیاف حیوانی پایه پروتئینی دارند که ترکیب پیچیده ای است و قسمت عمده ساختمان بدن جانداران را تشکیل میدهد.
الیاف رژنره یا بازیافتی: اینها الیافی هستند که ماده تشیکل دهنده آنها قبلا در طبیعیت موجود بوده است. به عنوان مثال میتوان سلولز موجود در گیاهان را ذکر کرد که به مقدار زیادی در گیاهان وجود داشته و با جدا کردن این ؟
نساجی تهیه میگردد. به طرق مشابه امکان دارد بتوان از پروتئین موجود در ساختمان بدن حیوانات و برخی گیاهان استفاده کرد و پس از استخراج و بازیابی این پروتئین که قبلا بطور طبیعی ساخته شده، الیاف نساجی تهیه کرد. به عنوان مثال میتوان از پروتئین موجود در شیره که کازئین نام دارد الیاف کازئینی تولید نمود.
الیاف مصنوعی: این الیاف صرفا از مواد شیمیایی تهیه میشوند که دارای ساختمان لیفی نبوده و از طریق سنتز مواد اولیه و با اجرای عملیات شیمیایی لازم ساختمان لیفی به آنها داده میشود.
با توجه به اینکه در کارخانه مشهد نخ بیشتر از الیاف پنبه، ویسکوز، پلی استر و آکریلیک استفاده میشود، لذا توجه خود را به الیاف مذکور موظف کرده و در مورد خصوصیات آنها بحث مینمائیم.
پنبه
از خصوصیات مهم این الیاف استحکام زیاد در پارچه، داشتن قدرت و قابلیت انعطاف در مقابل هر گونه عملیات ریسندگی و بافندگی و تمایل به جذب رنگهای متفاوت است. همین خصوصیت باعث شده که باوجود افزایش روز افزودن الیاف مصنوعی، پنبه اهمیت خود را حفظ کرده و مقدار محصول و مصرف آن همواره در حال افزایش باشد.
امروزه مقدار تولید پنبه در ایالات متحده آمریکا حدود یک سوم مجموع تولید پنبه در جهان است و ایران در بین 60 کشور تولید کننده پنبه مقام چهاردهم را دارا میباشد.
زراعت پنبه: زراعت پنبه یکی از مشکلترین و پر زحمت ترین و در عین حال پرمنفعت ترین زراعتهاست در تولید پنبه عوامل زیادی نظری تخم پنبه، نحوه کاشت، زمان کاشت، نحوه برداشت، آب و هووا، نور و.. دخلی هستند.
دوره زراعت پنبه طولانی و از 5 تا 7 ماه میباشد. به همین دلیل کشت آن در نواحی سردسیر نتیجه خوبی نمی دهد مگر آنکه انوع مخصوص زودرس آن کاشته شود. همچنین نقاطی که حرارت روزانه اش فوق العاده تغییر پذیر بوده و دارای بادهای شدید میباشد برای کشت پنبه مناسب نیست.
زمین مربوط به کشت پنبه به دو شخم پائیزه و بهاره نیاز دارد که شخم پائیزه در اواخر پائیز و به عمق 20 الی 25 سانتیمتر و شخم بهاره بعد از اتمام فصل سرما و به عمق 10 تا 15 سانتیمتر انجام میگیرد. پنبه هم به طریق آبی و هم بصورت دیم کشت میگردد. لازم بذکر است که در اکثر مناطق پنبه بصورت دیم کاشت میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
گفتارهایی پیرامون مدیریت مشارکتی
مقدمه
مشارکت در اداره امور از دیرباز که گروهها و سازمانهای انسانی بوجود آمدند، مورد توجه بوده و به عنوان یک پدیده نوین در مدیریت تلقی نمی گردد، بلکه در طول تاریخ از این اصل کمابیش پیروی شده و برخی مکاتب تاکید خاصی بر آن داشته اند. ولی بررسی علمی این پدیده انسانی بعد از انقلاب صنعتی مورد توجه جدی قرار گرفت.
تعریف مشارکت
یک امر مشکلی است، زیرا این اصطلاح معنی یکسانی در بین فرهنگ های مختلف و در بین سیستمهای روابط کار دارد. به عبارت دیگر، مشارکت در تصمیم گیری به عنوان یک مفهوم واحد تصور می شود اما به طرق مختلفی به عمل در می آید (کاتن و همکاران، 1988). به همین دلیل است که افراد ادراک متفاوتی از مشارکت دارند. خیلی از پژوهشگران و نویسندگان بدون تعریف مشارکت در مورد آن صحبت می کنند و کم و بیش آگاهانه آن را در معانی مختلفی بکار می برند. شرجل (1970) می گوید مشارکت در تصمیم گیری در خیلی از کشورها یک مفهوم دل انگیز است، اما تقریبا بیشتر افرادی که این اصطلاح را بکار می برند به طور متفاوتی در مورد آن فکر می کنند. به عنوان مثال، بول دیبال (1989) تصمیم گیری مشارکتی در سطح گروه، دپارتمان و سازمان را «مشارکت سیاسی» می نامد و آن را از «مشارکت اجتماعی و مشارکت مالی» متمایز می سازد.
گست (1979) بحث می کند که کوشش برای تعریف مشارکت کارکنان اغلب با سردرگمی و مشکلات مواجه می شود. او ذکر می کند که مشارکت یک موضوع ماندگار با معانی مختلف است. ایده اصلی آن است که افراد باید در مورد تصمیم هایی که از آن تاثیر می پذیرند حرفی برای گفتن داشته باشند. به هر حال، پژوهشگران و نویسندگان معمولا بعدی از مشارکت را که از نظر آنها اهمیت زیادی دارد، مورد توجه قرار می دهند و تعریف خود را براساس آن ارائه می دهند. به عنوان مثال، یک نویسنده (آلپرت، 1945) مشارکت را «من فعال» تعریف می کند، دیگران مشارکت را تا سطح تفویض اختیار نیز گسترش می دهند (لوین، 1968، ساشکین و موریس، 1984؛ سورچر، 1971،؛ اشتراس و روزنشتین، 1970؛ تاننبوم، 1962) و یا بعضی از نگرشها، مشارکت را به عنوان تصمیم گیری گروهی قلمداد می کنند (یوکل، 1989، هلر و یوکل 1969؛ تاننبوم، 1974). این مثالها گواهی است بر تفسیر متفاوت مشارکت توسط دانشمندان و مدیرانی که با آن سر و کار دارند. پیدا کردن راهی برای خروج از این جنگل ابهام، مستلزم طبقه بندی این تعاریف است که ذیلاً بدان می پردازیم.
اولین سری از تعاریف بر «فرایند» تصمیم گیری تاکید می کنند و مشارکت را یک فرایند مورد توافق می دانند که از طریق آن کارکنان قادرند بر تصمیم های مدیریتی اثر بگذارند (کلارک، فتچل و رابرتز، 1972؛ واکر، 13974؛ الیوت، 1978). ثانیا، نویسندگانی سعی کرده اند با اشاره به تعامل بین نقش آفرینان تصمیم گیری، در تعاریف خودشان دقیق تر باشند. در این مفهوم، تاثیرگذاری کارکنان بر تصمیم ها اساس مشارکت را تشکیل می دهد (فرنچ، اسراییل و آس، 1960). ثالثاً، تاکید بر قلمرو مشارکت نیز در تعاریف نمود فراوان دارد. کارکنان ممکن است در حل مساله، هدف گذاری، ایجاد تغییرات در سازمان و تصمیم گیری شرکت نمایند (ساشکین، 1984). رابعاً، نویسندگانی وجود دارند که فرم و اندازه مشارکت را مورد تاکید قرار داده اند. مشارکت می تواند، فرمهای مختلفی را بخود بگیرد که معمولی ترین آنها فرمهای مستقیم و غیر مستقیم است (لامرز، 1967). خامساً، مشارکت بر حسب «تصمیم گیری مشترک» تعریف شده است (لاک، شویجر و لاتام، 1988). سادساً، بعضی از نویسندگان، درگیری روحی و روانی کارکنان در تصمیم گیری را مورد لحاظ قرار داده اند (لوتانز، 1977، و روم ، 1959).
از این بررسی مختصر می توان دریافت که تعاریف چندگانه ای وجود دارند که انعکاسی از دیدگاه های مختلف بشمار می روند. به نظر می رسد پیدا کردن تعریفی که جامعیت داشته باشد، چندان مشکل نیست. تعریف مشارکت براساس یکی از ابعاد مشارکت به طور جزیی درست است. آنچه که کمتر در این تعاریف به چشم می خورد تعریف مشارکت بر مبنای تمامی ابعاد آن؛ بنابراین، جا دارد با توجه به جنبه های مختلف مشارکت، به تعریف مجدد آن بپردازیم. با این دید، مشارکت را می توان فرایند درگیری کارکنان در تصمیم های استراتژیک / تاکتیکی سازمان به حساب آورد که به صورت رسمی / غیر رسمی در فرم مستقیم / غیر مستقیم و با درجه، سطح و حدود مشخصی اتفاق می افتد.
این مفهوم از مشارکت یک تعریف جامعی است که ضمن پوشش دادن نکات کلیدی در تعاریف قبلی، ابعاد مشارکت را نیز مورد تاکید قرار می دهد. این ابعاد شامل: قلمرو، سطح، درجه، فرم، پایه و حدود مشارکت است. با تاکید بر «درجه» مشارکت، این تعریف درجه نفوذ کارکنان بر تصمیم گیری را لحاظ می کند. از توجه به «قلمرو» مشارکت، موضوع های تصمیم گیری را به حساب می آورد که از تصمیم های تاکتیکی شروع شده و به تصمیم های استراتژیک ختم می شوند. با تاکید بر «فرم» مشارکت، هر دو شیوه مشارکت مستقیم و غیر مستقیم (مشارکت بر مبنای نمایندگی) را در نظر می گیرد. با امعان نظر در «حدود» مشارکت، دامنه افراد درگیر در سیستم مشارکتی و حدود درگیری اجتماعی آنها را در فرآیند تصمیم گیری مد نظر قرار می دهد. با نگرش بر «سطوح» مشارکت، این تعریف، سطحی (سطوحی) از سازمان را که در آن مشارکت اتفاق می افتد را به حساب می آورد. و سرانجام این تعریف مبنای قانونی شکل گیری مشارکت را مورد لحاظ قرار می دهد که ساز و کارهای رسمی یا غیر رسمی را در برگیرد.
سیر تکوین مدیریت مشارکتی
مشارکت یک مفهوم قدیمی است که ریشه در اداره امور عمومی و افکار مذهبی دارد. به عنوان مثال، مشارکت بر مبنای مشورت در اسلام تحت عنوان «شورا» مورد توجه قرار گرفته است. قرآن کریم به طور صریح مدیران را مکلف می کند در اموری که نیاز به تحقیق و تفحص دارد بر مبنای مشورت به تصمیم گیری بپردازند.
به هر حال ، مدیریت مشارکتی علیرغم قدمت تاریخی خود، بعد از انقلاب صنعتی به صورت علمی مورد بررسی قرار گرفت. پیدایش نظریه های کلاسیک، ساختار، تخصص گرایی، عقلایی بودن، و نظم و ترتیب را در سازمانها مورد تاکید قرار دادند (ویلسون و روز بفلد، 1990). تضادهایی که فلسفه کلاسیک با روح و روان انسانی داشت، موجب گشت توجه به روابط انسانی معطوف گردد.
در سال 1972 التون مایو (اوبرایان، 1984) و همکارانش سعی کردند بین شرایط کاری و بهره وری رابطه ای پیدا کنند. این مطالعات برحسب تصادف، اهمیت مدیریت مشارکتی را کشف کرد و رفته رفته با تاکید بر جنبه های اجتماعی گروه های کار، مکتب جدیدی با نام «روابط انسانی» پایه گذاری شد که سعی می کرد مشارکت واقعی را مورد تشویق قرار دهد.
مدیریت مشارکتی با کار اندیشمندانی چون آرجریس (1955) ، لیکرت (1961)، هرزبرگ (1968) و لاولر (1986) رو به رشد نهاد و با اشکال و عناوین مختلف، نظیر مدیریت بر مبنای هدف، نظام پیشنهادها، گروه های بهبود کیفیت، و گروه های خود گردان به حیات خود ادامه داد. امروزه مدیریت مشارکتی به عنوان یکی از عناصر تئوری نئوکلاسیک مطرح است. تئوریهای سازمانی و مدیریتی مختلفی در طول سالها با تاکید بر تصمیم گیری مشارکتی شکل گرفته اند که مهمترین آنها شامل: مدیریت کیفیت فراگیر (گرانت و همکاران، 1992) یادگیری سازمانی (داگسون، 1993) نظریه قدرت دهی (براون و لاولر، 1992) و دموکراسی صنعتی (در بر، 1969) است.
یکی از نظامهای مدیریتی پویا که نقش مهمی در توسعه منابع انسانی و در نتیجه فرآیند توسعه بانک دارد، نظام مدیریت مشارکتی است. این نظام مدیریتی به عنوان یک نظام مطلوب و کارآمد هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی آزمون های موفق خود را گذرانیده است؛ و هم اکنون در کشورهای پیشرفته و نیز در کشورهای در حال توسعه کاملا مورد استفاده بوده و از جایگاه مناسبی برخوردار است. از آنجائیکه منابع انسانی از عوامل زیربنایی فرآیند توسعه می باشد و هرگونه توفیق در فرایند توسعه پایدار یک سازمان مشروط به توفیق در توسعه منابع انسانی است، از اینرو، اهمیت و ضرورت توجه به نظام های مدیریتی توسعه دهنده منابع انسانی آشکار می شود.
نظام مدیریت مشارکتی، نظام همکاری فکری و عملی کلیه اعضای یک سازمان با سطوح مختلف مدیریتی آن سازمان است. در این نظام، کلیه افراد سازمان، درباره روش های حل مسائل و ارتقاء بهره وری سازمان، فعالانه اندیشه کرده و حاصل آنرا در قالب طرح ها و پیشنهادها به سازمان ارائه می کنند. بدین طریق سازمان از یک نظام هم فکری و هم اندیشی برای رسیدن به اهداف سازمان بهره می جوید. نظام مدیریتی به تعبیری در واقع نوعی نظام مدیریت شورایی با شکل خاص خود است. در این نظام برای افکار و خلاقیت های کلیه اعضای سازمان ارزش شایسته قائل شده و در تصیم گیری از آنها استفاده می شود. وجود و جریان این نظام نتایج و پیامدهای مثبت و مطلوب متعددی در بر دارد که در مجموع نقش مهمی در فرآیند توسعه منابع انسانی ایفاء می کند.
ابعاد نظام مشارکت: