لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
مقدمه
چندی قبل یک دانشگاه آمریکایی طی نظرسنجی از اقتصاددانان – برنده جایزه نوبل، از آنان خواست بئویند در زمان حاضر، ثروت پایدار یک جامعه کدام است، در صورتی که در گذشته معمولاً، برده ها، طلا، منابع کشاورزی و منابع طبیعی، صنایع، تجارت و غیر ثروت پایدار بوده است، اقتصاددانان عموماً پاسخ داده اند که در عصر فناوری پیشرفته، ثروت پایدار هر جامع، استعداد و نیروی انسانی ماهر و خلاق آن جامعه است و پیشرفت و رفاه هر جامع به قطعه های آن بستگی مستقیم دارد.
امروزه نیز در همه کشورها به صورت آشکار مشخص شده که موتور حرکت هر جامعه ای منابع انسانی توانمند (وجهی از توسعه پایدار) است و این از طریق نظام آموزشی هر کشور میسر می شود که مستلزم استفاده از دانش روز و فناوری و آموزش نوین در این زمینه می باشد.
عصر کنونی را عصر ارتباطات، عصر انفجار اطلاعات، عصر فراصنعتی، عصر دانش و ... نامیده اند که در این عصر، قافلة دانش و فناوری با سرعتی باور ناپذیر و شگفت انگیز به پیش می رود و اکثر جوامع بخواهند همپای این قافله راه بسپارند بایستی حرکت کند و سنتی خویش را کنار گذاشته و آهنگی تند و سریع برای گام برداشتن اختیار کنند. که اگر جز این باشد از قافله باز می مانند و این به مفهوم گسستن حلقه ارتباط ایشان با جوامع دیگر است در این چرخه تحولات و پیشرفت فناوی، آنچه بیش از همه جوامع بشری را تحت تأثیر قرار داده ظهور فناوری ارتباطات و اطلاعات (ICT) است. این فناوی نظریه مک لوهان را مبنی بر کوچک شدن جهان و ایجاد دهکده جهانی محقق کرده و به گونه ای باور نکردنی فاصله ها را از میان برداشته و ارتباطات را بسیار سهل تر از پیش در سطح جهان برقرار ساخته است.
مهمترین خصوصیت و ویژگی فناوری اطلاعات و ارتباطات تکیه بر تولید، اشاعه و پردازش اطلاعات و در دسترس قرار دادن آن برای همگان در کمترین زمان ممکن با حداقل هزینه ها و همه زمانها و مکانها است. که مستلزم استفاده از آموزش الکترونیک (E-Learning) به عنوان فرایند کمکی و تسهیل کننده انجام می شود.
یادگیری الکترونیکی:
یادگیری الکترونیکی به مجموع فعالیتهای آموزش اطلاق می گردد که با استفاده از ابزارهای الکترونیکی اعم از صوتی، تصویری، رایانهای، شبکه ای و مجازی و ... صورت می گیرد. به عبارتی کلیه برنامه هایی را که از طریق شبکه های رایانه به ویژه اینترنت، منجر به یادگیری می شود یادگیری الکترونیکی می نامند. اصطلاح یادگیری الکترونیکی، شامل مجموع وسیعی از کاربردها و عملکردها، از جمله آموزش مبتنی بر «وب»، آموزش مبتنی بر کامپیوتر، کلاس های مجازی و همکاری های الکترونیکی است.
یادگیری «آموزش» الکترونیکی به کمک رایانه ها از طریق رسانههای الکترونیکی، اینترنت، وب، شبکه های سازمان یافته مثل اکترانت و اینترانت و بخش ماهواره ای، دیک سخت، بسترهای چند رسانه ای مانند DVD , CD-ROM و نوارهای صوتی و تصویری ارائه میشود. در واقع یادگیری الکترونیکی آموزش و یادگیری از راه دور بر مبنای فناوری است. به عبارت اینکه محتوای دورة آموزش با استفاده از انتقال صدا، تصویر و متن ارائه می شود که با بهره گیری از ارتباط دو سویه بین افراد فراگیر و استاد یا بین فراگیران، کیفیت ارائه دوره آموزشی به بالاترین سطح خود می رسد. استفاده از تجهیزات و امکانات پیشرفته تر، امکان ارائه اطلاعات و دانش را با کیفیت بهتر و بالاتر فراهم می سازد. مثلاً در کسب اطلاعات از طریق وب، هرچه پهنای باند ارسال داده ها بیشتر شود، اطلاعات بیشتری دریافت میشود.
حرف C در واژه E-Learning از دیدگاه کاربران چنین تعبیر می شود.
1- Exploration (اکتشاف): برای فراگیران وب محور این شیوه آموزشی وسیله اکتشافی برای دستیابی به اقیانوسی از اطلاعات و منابع است.
2- Experience (تجربه): وب می تواند تجربیات آموزشی همه جانبه و فراگیری را از آموزش همزمان، سلسله مباحث، متوالی و خودآموز ، در اختیار فراگیران قرار دهد.
3- Engagement (سرگرمی و مشغولیت): وب با فراهم ساختن رویکردهای خلاق آموزشی برای کاربران، و ایجاد حس مشارکت و همکاری، فراگیران را مشتاق و علاقه مند می سازد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
« براستی که دلها خسته می شوند همان طور که بدنها خسته می شوند پس نوبرانه ها و تازه یافته ها ی حکمت را برای این دل ها بجویبد ».
حضرت علی (ع )
آینده ای که امروز پیش بینی می شود از راه خواهد رسید اگر ما بدانیم که آینده چگونه باید باشد می توانیم بر آن تأثیر بگذاریم ، فرزندان ما در کلاس های درس از روشهایی بهره می گیرند که پنجاه سال پیش بکار می رفت و اگر ما آنان را برای آینده آماده کنیم باید درک درستی از روشهای آموزشی نوین پیدا کنیم « پس در اینجا به برسی دو شیوه نوین تدریس می پردازیم » .
1 – آموزش و پرورش به شیوه پیشرو
2- یادگیری مشارکتی
نخست به برسی آموزش و پرورش پیشرو می پردازیم
این نظام که بر بنیان علم روان شناسی ، جامعه شناسی ، اصول یادگیری و تدریس استوار است ، نقش اصلی و اساسی را در فرایند آموزش و یادگیری را به عهده دانش آموزان می گذ ارد . همه برنامه ها و فعالیتها ی آموزشی آن با توجه به نیازها، علایق و توانایی های فراگیرندگان در هر دوره سنی تهیه و اجرا می شود در این دیدگاه یادگیری عبارت است از : « ایجاد تغییرات نسبتاً ثاب در رفتار بالقوه یادگیرنده مشروط بر این که این تغییر بر اثر اخذ تجربه حاصل شده باشد ، نه این که حاصل عواملی چون خستگی ، استعمال داروها و تغییرات ناشی از بلوغ باشد .»
منظور از تغییر رفتار در اثر تجربه ، تغیراتی است که در اثر برخورد و تعامل فرد با محیط در طرز تفکر ، عادتها ، تمایلات و اطلاعات وی روی می دهد همان که ملاحظه می شود در این تعریف به نقش تجربه و فعالیت یادگیرنده در جریان یادگیری اهمیت داده شده است در نتیجه نقش علم در فرایند تدریس به کمک یادگیرنده است تا بتواند تغییرات مطلوب را در رفتار خود بوجود آورد .
معلم می کوشد شرایطی فراهم آورد که دانش آموزان به طور فعال در جریان آموزش شرکت داشته باشند او برای این کار به طور اصولی و برنامه ریزی شده عمل می کند برای هر جلسه آموزش طرح درس مناسبی تهیه می کند که در آن هدف های اصلی درس ، هدفهای جرئی و هدفهای رفتاری مشخص شده اند . معلم با توجه به هدفهای تنظیم شده می داند که در نهایت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار فراگیران به وجود آورد و دانش آموزان نیز می دانند که در پایان درس معلم چه انتظاری از آنها دارد .
معلم به عوامل مؤثر در یادگیری دقیقاً توجه دارد و در جریان تدریس خود آنها (دانش آموزان ) را بکار می گیرد . او کاملاً آ گاه است که میان دانش آموزان از نظر توانایی های جسمی ، عقلی و عاطفی تفاوت وجود دارد ، به همین سبب مورد آموزشی و روش تدریس خود را به گونه ای انتخاب و سازماندهی می کند که با توانایی ها و قدرت یادگیری آنان هماهنگی داشته باشد او مرتباً دانش آموزان خود را زیر نظر دارد و از طریق مطالعه وضعیت خانوادگی ، سابقه تحصیلی و مشاهده رفتار طبیعی آنها می کوشد مشکلات تربیتی و آموزشی آنان را کشف و برای رفع آن ها چاره جویی کند .
در این نوع آموزش ، معلم به یادگیری ها و تجربیات قبلی دانش آموز که پایه و اساس یادگیری های جدید او را تشکیل می دهند ، توجه دارد . به همین سبب قبل از تدربس هر درس به نوعی به ارزشیابی تشخیصی می پردازد تا کیفیت رفتار ورودی و میزان آمادگی دانش آموزان را برای یادگیری درس جدید معین کند . چنانچه نتایج حاصل از این کار معلوم کند دانش آموزان پیش دانسته های لازم را برای یادگیری درس جدید ندارند ، به تمرین و تکرار درس گذشته یا مطالبی می پردازد که برای یادگیری درس جدیدضروری بنظر می رسد . همان طور که گفته شد در آموزش پیشرو ، معلم در روند آموزش نقش راهنما و تسهیل کننده دارد . در نتیجه روشهایی را برای تدریس خود انتخاب می کند که در آن ها فرصت های مناسب برای انواع فعالیتها ی یادگیری ماند :
بحث و گفتگو
انجام آزمایش
حل مسأله
پژوهش
گزارش درسی
و ... پیش بینی شده باشد چنین معلمی به منظور تأ مین محیط آموزشی مناسب و فراهم آوردن شرایط بهتر یادگیری ، از وسایل و مواد آموزشی گوناگون مانند انواع تصویرها ؛اسلایدها ، چارتها ، پوسترهای آموزشی ، وسایل آزمایشگاهی ، نوارهای صوتی و فیلم های آموزشی و نظایر آن ها کمک می گیرد .
او می داند به کارگیری چنین وسایلی نه تنها جریان یادگیری را تسهیل می کند ، بلکه شوق و انگیزه فراگیرندگان را به مطالب و مفاهیم درسی افزایش می دهد . افزون بر این معلم تلاش می کند با ارائه مثال و شواهد عینی مطالب و مباحث آموزشی را به زنگی روزمره دانش آموزان پیوند بزند و با طر ح پرسش های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
یادگیری مبتنی بر مغز
اشاره: علوم بنیادی اعصاب (عصب شناسی و رفتارشناسی مغز و سلسله اعصاب)، از جمله دانش های پیچیده ای است که به تدریج و آرام- آرام وارد عرصه های زندگی میشود. امروزه کاربردهای عصب شناسی در علوم تربیتی و آموزش و پرورش، گسترده تر از سایر زمینهها نمود یافته است. آن چه در پی میآید مقاله ای است که از مجله معروف و حرفه ای «رهبری آموزشی» ترجمه شده است که به رغم سنگین بودن برخی از بخش های آن، قابل تعمق و خواندنی است. نکته های خارج شده در این مقاله، میتواند فرضیات بسیاری از پژوهش های تربیتی و رفتاری را شکل دهد. در «علوم اعصاب» مطالب زیادی دارد که میتواند به درک ما از تدریس و یادگیری بیفزاید. اما برای آوردن پژوهش به بیرون از آزمایشگاه و به داخل کلاس درس، باید محتاط باشیم. ما مطالب فراوانی در مورد ارتباطات بین مغز و راهکارهای کلاس درس شنیده ایم. اما در این مورد، واقعاً چه میدانیم؟ مربیانی که حلقه اتصال «علوم مغز» را با تدریس و یادگیری مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند، باید در مورد نحوه تفسیر و استفاده از پژوهش، محتاط باشند و سنجیده عمل کنند. کسانی از ما، که در حرفه تعلیم و تربیت، پژوهش های علوم بنیادی اعصاب را مطالعه میکنند، میکوشند آنها را با داده های روان شناسی کاربردی یا «علوم شناختی» سازگار سازند.
هنگامی که به «مطالعات چندگانه» با مثال های خوب و شواهد روشن برمی خوریم، آنها را به دیگر مربیان خاطر نشان میکنیم و هیچ وقت نمی گوییم:«پژوهش های مغزی ثابت میکند که....» زیرا در واقع پژوهش مغزی چیزی در مورد حرفه تعلیم و تربیت ثابت نمی کند؛ بلکه ممکن است فقط مسیر بخصوصی را نشان دهد. نارضایی از یادگیری مبتنی بر مغز دیدگاه های من در مورد نارضایی های اصلی از یادگیری مبتنی بر مغز به این قرار است: برخی افراد، اغلب تصویر غلطی از یافتهها ارائه میدهند. این انتقاد درستی است. بسیاری از مربیان خیرخواه فکر میکنند که یک «مطالعه تک رشته ای»، حتی بدون وجود راهکارها کلاس درس را توجیه میکند. هیچ گونه مدرک و دلیلی که این امر را به اثبات برساند، نیست. مربیانی که از پژوهش استفاده یا آن را نقل میکنند، باید بدانند چه چیزی موجب خوب شدن پژوهش میشود؛ چه کسی بودجه آن را تأمین میکند؛ پژوهشگر تا چه اندازه شهرت دارد؛ پژوهش چگونه طراحی شده است و آثار غیرمستقیم یافتهها و محدودیت های آنها کدامند و امکان دارد داشتن اطلاعات کم خطرناک باشد. بنابراین برای این که مربیان در زمره افراد حرفه ای به شمار آیند، لازم است اطلاعاتشان راجع به یک موضوع معین، بسیار زیاد باشد. امکان ندارد هیچ یک از افراد درگیر در «پژوهش مبتنی بر مغز» همه راهکارهای موجود در تدریس موفقیت آمیز را موجه بدانند.
درواقع، اکثر راهکارهایی که برای تدریس موفقیت آمیز پذیرفته میشوند، مجموعه ای از روانشناسی بنیادی و خردمندی عمومی هستند که با کوشش و خطا اصلاح شده اند. اما به هر حال یافته های جدید، قادر است همه ما را در جهات سازنده تری هدایت کند. مطالعات ارزشمند جدید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
یادگیری مبتنی بر مغز
اشاره: علوم بنیادی اعصاب (عصب شناسی و رفتارشناسی مغز و سلسله اعصاب)، از جمله دانش های پیچیده ای است که به تدریج و آرام- آرام وارد عرصه های زندگی میشود. امروزه کاربردهای عصب شناسی در علوم تربیتی و آموزش و پرورش، گسترده تر از سایر زمینهها نمود یافته است. آن چه در پی میآید مقاله ای است که از مجله معروف و حرفه ای «رهبری آموزشی» ترجمه شده است که به رغم سنگین بودن برخی از بخش های آن، قابل تعمق و خواندنی است. نکته های خارج شده در این مقاله، میتواند فرضیات بسیاری از پژوهش های تربیتی و رفتاری را شکل دهد. در «علوم اعصاب» مطالب زیادی دارد که میتواند به درک ما از تدریس و یادگیری بیفزاید. اما برای آوردن پژوهش به بیرون از آزمایشگاه و به داخل کلاس درس، باید محتاط باشیم. ما مطالب فراوانی در مورد ارتباطات بین مغز و راهکارهای کلاس درس شنیده ایم. اما در این مورد، واقعاً چه میدانیم؟ مربیانی که حلقه اتصال «علوم مغز» را با تدریس و یادگیری مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند، باید در مورد نحوه تفسیر و استفاده از پژوهش، محتاط باشند و سنجیده عمل کنند. کسانی از ما، که در حرفه تعلیم و تربیت، پژوهش های علوم بنیادی اعصاب را مطالعه میکنند، میکوشند آنها را با داده های روان شناسی کاربردی یا «علوم شناختی» سازگار سازند.
هنگامی که به «مطالعات چندگانه» با مثال های خوب و شواهد روشن برمی خوریم، آنها را به دیگر مربیان خاطر نشان میکنیم و هیچ وقت نمی گوییم:«پژوهش های مغزی ثابت میکند که....» زیرا در واقع پژوهش مغزی چیزی در مورد حرفه تعلیم و تربیت ثابت نمی کند؛ بلکه ممکن است فقط مسیر بخصوصی را نشان دهد. نارضایی از یادگیری مبتنی بر مغز دیدگاه های من در مورد نارضایی های اصلی از یادگیری مبتنی بر مغز به این قرار است: برخی افراد، اغلب تصویر غلطی از یافتهها ارائه میدهند. این انتقاد درستی است. بسیاری از مربیان خیرخواه فکر میکنند که یک «مطالعه تک رشته ای»، حتی بدون وجود راهکارها کلاس درس را توجیه میکند. هیچ گونه مدرک و دلیلی که این امر را به اثبات برساند، نیست. مربیانی که از پژوهش استفاده یا آن را نقل میکنند، باید بدانند چه چیزی موجب خوب شدن پژوهش میشود؛ چه کسی بودجه آن را تأمین میکند؛ پژوهشگر تا چه اندازه شهرت دارد؛ پژوهش چگونه طراحی شده است و آثار غیرمستقیم یافتهها و محدودیت های آنها کدامند و امکان دارد داشتن اطلاعات کم خطرناک باشد. بنابراین برای این که مربیان در زمره افراد حرفه ای به شمار آیند، لازم است اطلاعاتشان راجع به یک موضوع معین، بسیار زیاد باشد. امکان ندارد هیچ یک از افراد درگیر در «پژوهش مبتنی بر مغز» همه راهکارهای موجود در تدریس موفقیت آمیز را موجه بدانند.
درواقع، اکثر راهکارهایی که برای تدریس موفقیت آمیز پذیرفته میشوند، مجموعه ای از روانشناسی بنیادی و خردمندی عمومی هستند که با کوشش و خطا اصلاح شده اند. اما به هر حال یافته های جدید، قادر است همه ما را در جهات سازنده تری هدایت کند. مطالعات ارزشمند جدید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
یادگیری چیست؟
فرایند تغییر رفتار بر اثر تجربه
یاد بگیریم
مقدمه
با توجه به تعریفی که از یادگیری میشود و آن را تغییرات کم و بیش دائمی رفتار در نتیجه تجربه میدانند، میتوان تصور کرد که با انواع یادگیری در زندگی مواجه خواهیم بود، به این دلیل که فرد از زمان تولد تا سالمندی تجارب مختلفی در حوزههای مختلف کسب میکند. تلاشهای مکرر برای راه رفتن ، سخن گفتن ، غذا خوردن ، ارتباط با همسالان ، دفاع از خود ، مطالب آموزشگاهی ، مهارتهایی مثل رانندگی ، یادگیری مشاغل و ... نمونههایی از یادگیریهایی هستند که فرد در طول زندگی خود به شیوههای مختلفی آنها را یاد میگیرد. نظریه پردازان مختلف انواع مختلف یادگیری را معرفی کردهاند.
یادگیری کلامی
یادگیری کلامی نوعی از یادگیری است که زمانی حاصل میشود که محتوای آموخته شده بوسیله فرد شامل واژهها ، هجاهای بیمعنی ، یا مفاهیم میشود. زمانیکه دانش آموزی سعی میکند زبان جدیدی را یاد بگیرد و شروع میکند به یادگیری کلمات و لغات ، در واقع از یادگیری کلامی بهره میبرد. همچنین دانش آموزی که سعی میکند بخشی از کتاب زیست شناسی را یاد بگیرد، مثل اصطلاحات و مفاهیم مربوط که در آن بخش ارائه شده است در واقع از یادگیری کلامی استفاده کرده است.
یادگیری کلامی در مقابل یادگیری حرکتی قرار دارد و هر چند فرض میشود که یادگیری کلامی از لحاظ و شناختی در سطح بالاتری قرار دارد. این مساله یادگیری کلامی را در مقامی ممتازتر از یادگیری حرکتی قرار نمیدهد. ابزاری که برای بررسی یادگیری کلامی مورد استفاده فراوان و سودمند قرار گرفته است، لیست مربوط به هجاهای بیمعنی بوده است. در این نوع از آزمایشات فهرستی از هجاهای بیمعنی را به آزمودنیها میدادند یا برایشان میخواندند و در فواصل زمانی معین از آنها میخواستند هجاهای خوانده شده را یادآوری کنند. میزان مواد یادآوری شده ، معرف میزان یادگیری کلامی فرد بوده است.
یادگیری حرکتی
یادگیری حرکتی نوعی از یادگیری است و زمانی حاصل میشود که محتوای آموخته شده بوسیله فرد شامل مهارتهای حرکتی است. به عبارتی زمانیکه فرد تلاش میکند سلسلهای از حرکات را یاد بگیرد تا بتواند مهارتی را به صورت مناسبی انجام دهد از یادگیری حرکتی استفاده کرده است. یادگیری شنا کردن ، پرتاب توپ ، دوچرخه سواری و ... نمونهای از یادگیریهای حرکتی هستند. یادگیری حرکتی میتواند طیفی از یادگیریهای حرکتی را شامل میشود.
برخی از این یادگیری ساده و سطحیتر هستند، مثل پرتاب یک توپ ، برخی پیچیدگی بیشتری دارند، مثل شنا کردن و برخی از پیچیدگی و ظرافت خیلی بالایی برخوردار هستند، مثل نواختن یک ساز مانند ویولون که مستلزم یادگیری حرکتی به مقدار زیاد است. تمرین در این نوع یادگیری اهمیت فوقالعادهای دارد. هر چه میزان تمرین فرد در این نوع حرکات بیشتر باشد مهارت او عمیق خواهد بود.
یادگیری مشاهدهای
یادگیری مشاهدهای عبارت است از یادگیری که از طریق آن موجود زندهای از رفتار موجود زنده دیگر تقلی میکند، سرمشق میگیرد یا ادای آن را درآورد. به این نوع یادگیری سرمشق گیری و یادگیری اجتماعی نیز میگویند. کودکی را تصور کنید که رفتارهای مادر را در هنگام آشپزی یا کار خانه داری مشاهده میکند. مدتی بعد در بازیهای خود همان کارهایی را که از مادر در خود مشاهده کرده انجام میدهد. بیشتر یادگیریهای کودکان مشاهدهای است.
در واقع آنها بطور مرتب در تقلید از رفتارها و حرکاتی هستند که مشاهده میکنند. آلبرت بندورا روان شناس و همکارانش نقش بسیار عمده ای در تثبیت مفهوم یادگیری مشاهده داشتهاند. آنان در یک مجموعه از آزمایشهای خود به نحو متقاعد کنندهای اثبات کردند که کودکان گاهی از رفتار پرخاشگرانه یک سرمشق بزرگسال تقلید میکنند. این مسیر تحقیق موجب شده است که نگرانی در مورد تاخیر تماشای رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان سرمشق در تلویزیون بر اعمال کودکان مورد توجه قرار گیرد.
یادگیری اجتنابی
یادگیری اجتنابی زمانی اتفاق میافتد که یک موجود زنده این توانایی را پیدا میکند که با استفاده از نشانه یا علامتی خاص از تماس با محرکی زیانآور اجتناب کند. به عبارتی فرد سعی میکند ار موقعیتهایی که برایش آزار دهنده هستند اجتناب و دوری کند. تصور کنید که کودکی یکبار با دست زدن به یک بخاری دست خود را میسوزاند و از آن پس از نزدیک شدن به بخاری خودداری میکند. این کار کودک نشانهای از یادگیری اجتنابی است. این نوع یادگیری در بررسی علل مربوط به برخی روان رنجوریها مثل انواع اضطراب مورد توجه است.
به عنوان مثال خوبی اجتماعی که نوعی ترس و اضطراب مربوط به قرار گرفتن در محیطهای شلوغ و گروههاست، با یادگیری اجتنابی ارتباط دارد. بطوری که فرد سعی میکند از محیطهای پرجمعیت که برای او آزار دهنده هستند، دوری کند و این افراد به هیچ وجه حاضر نیستند در چنین جلساتی شرکت داشته باشند. هر چند این ترس و اضطراب و اجتناب نیز درجاتی متفاوت در افراد مختلف دارد.
یادگیری تصادفی
یادگیری تصادفی نوعی از یادگیری است که بدون مقصود ، تلاش یا نیت خاصی صورت می گیرد. بطوری که بدون اینکه هدف یادگیری مورد خاصی وجود داشته باشد، یادگیری اتفاق می افتد. حتما برایشان پیش آمده است که بدون تلاشی برای یادگیری شعر و محتوای یک ترانه کرده باشید و بدون اینکه حتی چنین منظوری داشته باشید یک روز متوجه میشوید که متن آزاد بطور کامل و یا قطعاتی از آنرا زمزمه میکنید.
یادگیری نهفته
یادگیری نهفته یادگیری است که در هنگام اکتساب در عملکرد شخص به حالت پنهانی و ابراز نشده باقی میماند. به عبارتی یادگیری در یک موقعیت زمانی اتفاق میافتد و مدتها نهفته باقی میماند تا در موقعیت مورد نیاز خود را نشان میدهد. رفتارهای معلمی نمونهای از رفتارهایی هستند که به صورت یادگیری نهفته ممکن است آموخته شوند. فرد تا زمانیکه به عنوان یک معلم در کلاس قرار نگیرد این رفتارها را از خود نشان نمیدهد، در حالیکه آنها را در طول تحصیل خود از معلمان خود آموخته است.
یادگیری نهفته اهمیت زیادی برای والدین ، معلمان و دست اندرکاران آموزش دارد. چرا که آنها غالبا از عملکرد کودکان و دانش آموزان دچار یاس میشوند و گاهی فکر میکنند که فرد یا شاگردشان هیچ یاد نمیگیرند یا بسیار کم میآموزند. در حالیکه در آینده ممکن است آنچه یاد گرفته است به شیوه امیدوار کنندهای بروز کند. نباید یادگیری نهفته را با یادگیری تصادفی اشتباه کرد و یادگیری تصادفی لزوما پنهان نیست و ممکن است در هر مقطعی در عملکرد شخص ظاهر شود.