لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
فرهنگ لغات نظریه گراف ها
از wikipedia، دایره المعارف آزاد.
نظریه گراف یک منطقة رشد در تلفیق ریاضی می باشد و یک واژگان تخصصی زیادی دارد. بعضی از نویسندگان کلمه یکسان با معانی، مختلف به کار می برند. بعضی نویسندگان کلمات مختلف با کلمات معانی یکسان بکار می برند. این مقاله تلاش در جهت کاربرد فعلی را دارد.
مندرجات
1-اصول ها
101-زیر مجموعة گراف ها
102-waiks
103-درفت ها
104-دسته ها
105-مولنه های متصل شدید
106-گره ها
107-جزئی ها
108-جایگزین ها
2-نزدیکی مجاورت و درجه
201-مستقل
3-اتصال
4-فاصله
5-نوع
6-گراف های وزنی و شبکه ها
7-سازماندهی
8-تنوع
9-ترکیب شده
10-رجوع کردن به
11- منابع
اصول ها
یک گراف G شامل دو عنصر به نام رئوس ها و لبه ها می شود. هر لبه ای، دو پایان در یک دسته اتوس دارد که به این دو نقطه پایانی اتصال یا الحاق گفته می شود همچنین یک دسته از لبه ها را می توان به عنوان یک زیر مجموعه از ترکیب دسته های دو عنصری رئوس ها تعریف نمود. بنابراین، دستة رئوس ها به عنوان یک دسته مورد بررسی قرار می گیرند و یک نسبت تلاقی وجود دارد که هر لبه ای را با یک جفت رئوس ترسیم می کنند که در اصل نقاط پایانی آن می باشد.
لبه ها ممکن است به سازمان عملی، راهنمایی نظریه ای از یک کران هدایت شده یا دو گرافی واگذار شده باشند، به بخش سازماندهی رجوع کنید.
مدل های جایگزین گراف موجود می باشد، برای مثال یک گراف ممکن است به عنوان یک تابع دو تائی بولی بیش از یک دسته رئوس یا به عنوان یک مجذور ماندیس (1/0) در نظر گرفته شده باشد.
یک رأس (عنصر اساس) معمولاٌ به عنوان یک گره یا یک نقطه ترسیم می شود. دست رأس از G معمولاٌ با علامت (G)Vیا با علامت V در زمان که هیچ بهم ریختگی مهمی وجود ندارد، مشخص می گردد. ترتیب یک گراف تعدادی از رئوس هایش با علامت
می باشد.
یک لبه ای که (یک دسته از دو عنصرها)، به عنوان یک خط متصل به دو رأس، رئوس پایانی یا نقاط پایانی نامیده می شوند. یک لبه با رئوس پایانی x وy به وسیله xy علامت گذاری می شوند (بدون هر نشانه دیگری در میانشان). دسته لبه Gمعمولاٌ به وسیلة علامت (G)E، یا علامت E در زمانی که هیچ به هم ریختگی مهمی وجود ندارد، مشخص می گردد.
اندازة یک گراف، تعداد لبه های آن می باشد، مثال:
یک حلقه، لبه ای است و رئوس پایانی نیز رأس یکسان می باشد. فاصله رئوس پایانی یک دارد. اگر هر لبه ای با رئوس های یکسان وجود داشته باشد، یک لبه، گوناگون است در غیر اینصورت یک لبه به صورت ساده می باشد چندگانگی یک لبه، عداد لبه های گوناگون تقسیمی با رئوس های پایانی می باشد، چندگانگی از یک گراف، بیشترین چندگانگی از لبه هایش می باشد. اگر یک گراف هیچ لبه ها و حلقه های گوناگون نداشته باشد، یک گراف ساده محسوب می شود، اگر آن دارای لبه های گوناگون و بدون حلقه باشد، یک گراف گوناگون محسوب می شود و اگر آن شا مل حلقه ها و لبه های گوناگون (از تعداد بی فیل متناقض است) باشد، گراف چندگانه یا گراف ساختگی نام دارد. و گفته شد بدون هیچ قید و شرطی، یک گراف تقریباٌ همیشه ساده فرض می شود یا یک گراف از یک مشق گرفته می شود. برای لبه ها و رئوس یک گراف معمولاٌ به واگذاری برچسب های مشخص با نام برچسب زنی گراف رجوع می شود. گراف با لبه های برچسب دار و رئوس به عنوان برچسب دار و یا بدون آنها به عنوان عدم برچسب دار شده، شناخته می شود. به ویژه اینکه گراف ها با رئوس برچسب دار تنها، رأس برچسب شده می باشند و با لبه های برچسب دار، لبه برچسب شده. محسوب می گردد. (این کاربرد برای تشخیص گراف ها با رأس قابل شناس یا دسته های لبه از یک طرف و انواع هم ریختگی یا طبقه های گراف از طرف دیگر مورد استفاده قرار می گیرند) یک فرالبه ای لبه ای است که برای بردن هر تعداد از رئوس ها یا بیش از دو رأس اجازه یافته است یک گراف که هر فرالبه ای را می پذیرد، یک فراگرافی نامیده می شود. یک گراف ساده می تواند به عنوان یک مورد خاص فراگرافی به نام فراگرافی یکسان 2 مورد ملاحظه قرار گرفته باشد. بنابراین وقتی بدون شد، یک لبه همیشه شامل بیشترین رئوس دو فرقی می شود و یک گراف با یک فراگراف اشتباه می شود.
یک آنتی لبه، لبه ای است که آنبا وجود ندارد. با توضیح بیشتر اینکه، برای دور رئوس u و v، } vوu {، یک آنتی لبه در یک گراف G هر زمان که (VوU) یک لبه در G نباشد، وجود دارد. این بدان معنی ست که هیچ لبه ای به دو رئوس یا (برای گرافت های جهت دار) وجود ندارد و بیشترین لبه (UوV) از V به U وجود دارد.
یک آنتی سه گوش، یک دسته از سه رأس که متصل شده اند می باشد.
متمم G از یک گراف G، یک گراف با دسته رأس یکسان به عنوان G می باشد، اما با یک دسته لبه از قبیل XY ، یک لبه در G می باشد و تنها زمانی که XY در یک لبه در G نمی باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
استروژن مترشحه از فولیکول گراف سبب تحلیل سایر فولیکولها می شود. رشد فولیکولهای تخمدانی فرآیندی کامل شامل سیگنالهای خارج تخمدانی از قبیل هورمونهای گونادوتروپینی و متابولیکی و سیگنالهای داخل تخمدان است (Webb R. et., 1999). بدنبال افزایش غلظت استرادیول مترشحه از فولیکول، غلظت هورمون آزادکننده گنادوتروپین (GnRH) افزایش یافته، در نتیجه به پیک رسیدن هورمون لوتئینه کننده (LH) صورت گرفته و فولیکول گراف تخمک گذاری می نماید (Nanda A.S., 1992 Dobson H. and).
مکانیسم منجر به وقوع کیست سالهاست که مورد مطالعه و تحقیق می باشد. اما دانش ما هنوز ناقص است.
فرآیند تشکیل کیست :
1) عملکرد نامناسب محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز ـ تخمدانی:
بیشتر فرضیات عملکرد نادرست نروآندوکرینولوژی در محور هیپوتالاموس ـ هیپوفیز ـ تخمدانی را قبول دارند (Yaungquist R., 1997). براساس این فرضیه علت اولیه، کمبود و نقصان در به پیک رسیدن LH پیش از تخمک گذاری و یا نقص در الگوی آزادسازی این هورمون می باشد. استروژن مترشحه از فولیکول گراف با اثر فیدبک مثبت بر محور هیپوتالاموسی ـ هیپوفیزی جهت تخمک گذاری موجب آزادسازی LH می گردد. هرگونه اشکال در این فرآیند سبب کاهش یافتن GnRH آزادشده از هیپوتالاموس و در نتیجه ناکافی بودن آزادی LH یا زمان نادرست آزادی LH می شود.
بنابراین مکانیسم فیدبک مثبت استروژن بر روی به پیک رسیدن LH در گاوی با کیست فولیکولی به درستی عمل نمی کند (Bosu W.T.K. and Peter A.T., 1987).
در مطالعه ای که توسط Galder انجام شد مشخص گردید مقادیر استرادیول 17β و کل استروئیدها در کیست بیشتر از فولیکول گراف می باشد (Calder M., et αl., 2001). همچنین Kaneko نشان داد که تجویز مقادیر زیاد استرادیول قبل از تخمک گذاری مانع از به پیک رسیدن LH شده و در نتیجه سبب ایجاد کیست می گردد (Kaneko H., et αl., 2002).
گذشته از بی نظمی در به حداکثر رسیدن LH، الگوی نوسانات LH در دوره پیش از تخمک گذاری دارای نقش حیاتی در فرآیند تخمک گذاری است. هرچند نقش این رویداد در بیماری کیست تخمدانی به درستی شناخته نشده (Jou P. et αl., 1997) ولی طی مطالعات انجام شده نقش کاهش پالسهای LH در عدم تخمک گذاری مشخص گردیده است (Dobson H., et αl., 2000). از طرفی نشان داده شد فاصله بین موج های رشد فولیکولی در گاوهای کیستی طولانی تر از گاوهایی با سیکل فحلی نرمال می باشد (Garverick H., et αl., 1997).
بررسی ایمینوسیتوشیمی هیپوفیز در گاوهای دارای کیست فولیکولر از کاهش عملکرد سلولهای مترشحه LH و افزایش فعالیت سلولهای مترشحه آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) خبر می دهد که منجر به کاهش آزادی LH می گردد (Busato A., et αl., 1995). حال آنکه مطالعات صورت گرفته در هیپوفیز قدامی از نظر محتوای LH, FSH غلظت گیرنده GnRH و وزن هیپوفیز تفاوتی میان گاوهای کیستی با گاوهای فاقد کیست نشان نداده است (Cook D., et αl., 1991).
طی مطالعاتی مشخص گردید غلظت سرمی متوسط LH، نوسانات LH و استرادیول β17 در گاوهای کیستی بیشتر از گاوهای فاقد کیست می باشد (Garverick H., et αl., 1997; Yaungquist R., et αl., 1997). بطوریکه پالسهای LH از 2 تا 3 بار در یک دوره 6 ساعته در هفته اول و دوم پس از زایش در گاوهای سالم به 5 تا 7 پالس در همین دوره در گاوهای دارای کیست افزایش یافته است (Savio J., et αl., 1990). غلظت بالای LH سرم با اثر بر فولیکول گراف مانع تولید استرادیول β17 شده و در نتیجه با شروع فرآیند لوتئینه شدن پیش از بلوغ سلولهای گرانولوزا، نقص در تخمک گذاری رخ می دهد. همچنین با افزایش ترشح LH، فولیکول لوتئینه شده قبل از بلوغ توانایی تولید کافی استرادیول β17 را جهت شروع به پیک رسیدن LH پیش از تخمک گذاری ندارد و در نتیجه به پیک رسیدن در زمان مناسب انجام نمی گیرد (Yoshioka K., et αl., 1998; Yaungquist R., et αl., 1997).
2) عملکرد نادرست تخمدان:
گرچه مطالعات فراوان، رشد فعال تخمدان را مشخص کرده اما دانش ما در مورد تغییرات سلولی و مولکولی رخ داده در فولیکول قبل از تخمک گذاری هنوز ناشناخته باقی مانده است. تغییرات سلولی ممکن است بصورت اشکال در تولید فاکتورهای رشد که توسط سلولهای گرانولوزا صورت می گیرد و یا در ترشح نامناسب پروتئین ماتریکس خارج سلولی (ECM) Extra Cellular Matrix رخ می دهد (Peter A., 2004). از پروتئین های (ECM) که دارای نقش تولیدی و مؤثر در اندازه فولیکول اند می توان به ویترونکتین و فیبرونکتین اشاره نمود.
(Peter A. et αl., 1995; Perrone M.S. et αl., 1995).
البته سایر پروتئین های (ECM) مانع تخمک گذاری و در نتیجه بروز کیست می گردد. هرچند مطالعات بیشتری جهت روشن شدن این تغییرات سلولی نیاز است. مطالعات قبلی نشان داده تغییرات صورت گرفته در ظاهر گیرنده و محتوای آن بویژه در مورد LH ممکن است یکی از دلایل مؤثر در فرآیند عدم تخمک گذاری باشد، هرچند مشخص کردن این تغییرات بعد از شکل گیری کیست کمکی به روشن شدن مکانیسم بیماری نمی کند و لازم است این تغییرات در زمان شکل گیری کیست بررسی شود (Peter A., 2004).
در مطالعه ای Odore نشان داد تغییرات در گیرنده استروئید موجود در کیست بویژه پروژستین و استروژن ممکن است سبب عدم تخمک گذاری گردد (Odore R., et αl., 1999). هرچند جهت روشن شدن این تغییرات نیاز به مدل معتبر در زمان شکل گیری کیست می باشد (Cook R., et αl., 1990; Peter A. and Asem EK., 1996). برخی محققان استفاده از این مدلها را به جهت آنکه همانند وقوع طبیعی کیست در گاو شیری نمی باشد با دیده تردید بررسی میکنند بویژه آنکه شکل گیری کیست بصورت طبیعی ممکن است تفاوتهایی با ایجاد کیست به صورت مصنوعی داشته باشد (Peter A. and). Asem EK., 1996 به هر حال رویدادهایی که پس از ایجاد کیست بوسیله یک مدل ایجاد می گردد مشابه وقوع کیست به شکل طبیعی است (Cook D. et αl., 1990).
بویژه اینکه مکانیسم آپوپتوزیس در لایه سلولهای گرانولوزا مشخص گردیده است. همچنین مشخص شده مقادیر RNA پیام گیر β3 هیدروکسی استروئید دهیدروژناز در سلولهای گرانولوزای کیست بیشتر از فولیکول گراف می باشد. (Calder M., et αl., 2001 ).
درک مکانیسم رشد صحیح سلولهای گرانولوزا و مرگ از پیش تعیین شده از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بروز هرگونه نقصی در این مسیرها مشابه ایجاد کیست تخمدانی عمل می کند (Isobe N., and Yoshimura Y., 2000). در مجموع بررسی های بیشتری جهت نشان دادن اثرات فاکتورهای ضد آپوپتوزیس در شکل گیری کیست مورد نیاز است (Homburg R., and Amsterdam A., 1998).
فاکتورهای زمینه ساز :