دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درمورد چگونه DSL کار می کند

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

«به نام خدا»

چگونه DSL کار می کند ؟

برای وصل شدن به اینترنت ، از طریق مودم ، شبکه منطقه ای ، کابل مدم یا DSL (مشترک خط) صورت می گیرد . DSL با سرعت بسیار بالا وصل می‌شود ، که از سیم های یکنواخت مانند خطوط تلفن استفاده می کند . در اینجا چند مزیت DSL آورده شده است :

1-شما می توانید از اینترنت خارج شوید و هنوز از خط تلفن برای صحبت کردن استفاده کنید .

2-حتی در مودم معمولی سرعت بسیار بالاست . (Mbps 5/1 در برابر kbps 56 ) .

3-لزوماً ، DSL به سیم کشی جدید نیاز دارد ، همان طور که قبلاً گفته شد، از خط تلفن استفاده می شود .

4-شرکت پیشنهاد می کند که معمولاً مودم DSL به عنوان بخش نصب است .

اما اشکالاتی وجود دارد :

1-یک DSL زمانی بهتر کار می کند که به مرکز نزدیکتر باشد .

2-ارتباط برای دریافت اطلاعات سریعتر صورت می گیرد ، به نسبت اینکه اطلاعات فرستاده شود .

3-سرویس در هر جایی موجود نیست .

در این قسمت ، چگونگی ارتباط DSL را که از طریق خط تالفن استاندارد رد و بدل می شود ، توضیح می دهیم ، و شما می توانید به مکالمات عادیتان با تلفن حتی زمانی که online هستید ، ادامه دهید .

صدای ضعیف و باندهای بزرگ :

اگر شما مطلب «چگونه تلفن کار می کند» را مطالعه کرده اید ، پس می‌دانید که نصب تلفن استاندارد در ایالات متحده شامل یک جفت سیم مسی است که شرکت خدمات تلفن آنرا در خانه تان نصب کرده است . سیمهای مسی فضای بسیاری دارند که در واقع برای انتقال مکالمات تلفنی شماست . آنه.ا قادر به رسیدگی پهنای باند های بزرگتر یا اندازه گیری میزان فرکانس به نسبت میزان صدای لازم هستند . DSL «ظرفیت فوق العاده ای» دارد که برای رد . بدل کردن اطلاعات بدون اینکه قابلیتخط برای انجام مکالمات مختل شود ، است . کل طرح بر اساس فرکانسهای مخصوص تطبیقی برای کارهای معین است ، برای درک بهتر DSL ، اول لازم است که شما درباره خطوط تلفن عادی مطلبی را بدانید ، یک نوع تلفن های حرفه ای (پیشرفته) POTS نامیده می شود، که برای ارائه خدمات تلفن های قدیمی است . یکی از راههایی است که POTS بیشتر سیمهای شرکت تلفن و تجهیزات را بامحدود کردن فرکانسهایی که سوئیچ شده اند ، ‌تلفن ها و دیگر تجهیزات را می سازد . صدای کسانی که با تن (لحن صدا) نرمال مکالمه می کنند ، با فرکانس 3400 هرتز در هر دقیقه انتقال می یابد .

این میزان فرکانس ناچیز است . مثلاً ، مقایسه این با فرکانس بیشتر اسپیکرهای استریو ، که تقریباً 20 تا 20 هزار هرتز است و خود سیمها دارای نیروی پتانسیل برای به کار بردن فرکانسهای بالای چند میلیونهرتز در بیشتر موارد است . استفادهد از برخی بخشهای کوچک سیم باند پهن از گذشته بوده، به خاطر دارید که سیم تلفن در محلی قرار داشت که یک جفت سیم مسی به هر خانه کشیده شده بود ، که این کار حدوداً یک



خرید و دانلود تحقیق درمورد چگونه DSL کار می کند


تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

چکیده: بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .

سرگرمیها و بازیهای دوره کودکی

هر کودکی به طور طبیعی علاقه و گرایش به بازی و سرگرمیهای متنوع دارد و اصولاً یکی از لوازم رشد فکری و جسمی هر شخص، پرداختن به این امور است. آب و هوای خوب خمین و زیبائیهای خاص فصلهای چهارگانه، به علاوه خانه بزرگ و تو در توی پدری (که برای انواع بازیهای بچگی بسیار مناسب بود) و وجود رودخانه، کوه، صحرا و باغ در نزدیکی آن خانه، امکانی استثنایی برای پرورش جسم و فکر روح الله فراهم آورده بود و او نیز به نیکوترین وجه از آن امتیازات و امکانات بهره جست.بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .مسیح بروجردی نوه امام نقل می کند که روزی همراه امام در حیاط خانه شان در جماران قدم می زدم و امام از خاطرات کودکی خود سخن می گفت. صحبت امام درباره چالاکی و زرنگی آن دورهء زندگی خود بود که در این بین بین سیدحسن فرزند حاج احمدآقا (که حدودا ده ساله بود) وارد شد. امام در حالی که به طرف سیدحسن اشاره می کرد گفت: من به اندازه ایشان بودم، با همین قامت و هیکل، که مثل باد از روی دیوارهای خانه و باغمان می دویدم.کوه نوردی یک ورزش و سرگرمی بسیار ارزشمند برای روح الله بود و او از زمانی که قدرت بالا رفتن از کوه را پیدا کرد تا زمانی که در خمین اقامت داشت، این ورزش خوب و روح نواز را ترک نگفت. در خمین کوه کوچک و نسبتا کوتاهی وجود دارد که به نام "بوجه" بر وزن "گوجه" معروف است. فاصله این کوه تا بیت پدری روح الله از 1500 متر تجاوز نمی کند و از قدیم الایام تفریحگاه مردم خمین به ویژه در روز سیزده به در بوده است. روح الله در بیشتر ایام سال، همراه با برخی دوستان به قله این کوه صعود می کرد و از آنجا دشت وسیع کمره و شهر کوچک خمین را به تماشا می نشست.یک بار که روح الله به همراه پسرخاله اش (حسن مستوفی) قصد صعود به قله بوجه را داشتند، حسن از راه شناخته شده و همیشگی بالا رفت و روح الله تصمیم گرفت از بیراه و از مسیری که پرتگاهی در کنار آن قرار داشت حرکت کند. حسن چون از راه اصلی رفته بود زودتر به قله رسید و بر روی صفه یا ایوانی که در سمت جنوب شرقی قله قرار دارد به استراحت نشست. روح الله نیز از سمت پرتگاه خود را به صفه رساند و دستش را به لبه آنجا گرفت، تلاش نمود تا بالا بیاید، اما ناگهان سنگی که زیر پایش بود در رفت و او فریاد زد. حسن فورا به سینه روی صفه دراز کشید، دستهایش را دراز کرد، دستهای روح الله را گرفت و به او کمک کرد تا به زحمت خود را بالا بکشد. روح الله بعدا که بزرگ تر شد به کوههای دورتر و بلندتری که در اطراف خمین واقع شده اند می رفت یکی از آن کوهها "الوند" و دیگری "انگشت لیس" بود. کوه الوند در جنوب شرقی خمین بوده و 3111 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه انگشت لیس نیز در غرب الوند واقع شده و غار طولانی و زیبایی در جبهه غربی آن قرار دارد. راه قدیمی خمین به گلپایگان از میان ان دو کوه می گذشته است. فاصله این دو کوه تا شهر خمین حدود 15 کیلومتر است و در آن روح الله پیاده و یا احتمالا با اسب به آنجا می رفته است. در دامنه کوه الوند، قلعهء زیبایی به نام "حسن فلک" قرار دارد که امام در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی انقلاب از آن چنین یاد کرد: "قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست، این نزدیک در کمره است و نزدیک یک کوهی است یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد، بعد این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که دیدیم هیچی نبود. من رفتم آنجا "کشتی از دیگر ورزشهای مورد علاقه روح الله بود و در این رشته بدون آنکه آموزش خاصی ببیند صرفا به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت خوب و نیز توانایی جسمانی بالا در میان همسالان خویش حرف اول را می زد. " روح الله هنگامی که کودکی 9-8 ساله بیشتر نبود و به همراه دیگر بچه ها به مکتب خانه "ملا ابوالقاسم" می رفت، با بقیه هم کلاسیها کشتی می گرفت و آنان را مغلوب می کرد. ملاابوالقاسم در میان ساعت درس برای رفع خستگی بچه ها از آنان می خواست که یکدیگر کشتی بگیرند. در آن کلاس پسر بچه ای بود از اهالی روستای آشمسیان به نام آقا هاشم عبداللهی که از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. وی به موقع کشتی همه را مغلوب می کرد فقط یک نفر بود که موفق می شد آقا هاشم را به زمین بزند و آن هم روح الله بود ."امام خمینی در فروردین 1364 ش، که در بیمارستان بستری بود این خاطره را برای نوه اش (مسیح بروجردی) نقل کرد:ما خمین که بودیم روز سیزده به در را از شهر خارج می شدیم و به بالای کوهی که نزدیک خمین بود (بوجه) می رفتیم. بالای کوه جایی بود که بازی می کردیم. یک بار یک یلی (پهلوانی) به خمین آمده بود و من در بالای آن کوه با او کشتی گرفتم و مغلوب او شدم. "بازی "کوچک معلقی" هم از ورزشهای مفرح کودکان و نوجوانان خمین بود. بازی مزبور بدین صورت است که دو نفر به حالت رکوع خم شده و به یکدیگر پشت می کنند به نحوی که از ماندن آنها شکل T به وجود می آید. نفر سوم دورخیز گرفته و هنگامی که به آنان می رسد، دستش را بر پشت آنها زده و در هوا معلق می زند. این بازی نوع دیگری هم دارد که در آن یک نفر به حالت رکوع خم می شود و نفر بعدی، دستش را بر پشت او زده از رویش می پرد و پس از آنکه پرید خم می شود تا نفر بعدی این کار را تکرار کند. به گفته "حاج هانی افسریان" و "محمدنبی مکرمی" از همسالان امام، روح الله به همراه سایر هم بازیها در کاروانسرایی که تعلق به پدر وی داشت و در همان محله رازی واقع بود اوقات زیادی به بازی کوچکی معلقی سرگرم بود."لنگو مشته" نیز بازی دیگری بود که به صورت جمعی انجام می شد و روح الله از طرفداران پر و پا قرص این بازی بود. در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم شده، محوطه مربع بزرگی روی زمین رسم کرده و یک گروه داخل آن می رفتند. گروه دوم، نفراتش را یکی یکی به داخل مربع می فرستاد تا در حالی که روی یک پا می دود، با دست به نفرات گروه رقیب زده و آنان را از بازی خارج کند. اگر نفرات گروه دوم موفق به خارج کردن اعضای گروه اول از زمین می شدند در دور بعدی خود داخل زمین جای می گرفتند و بازی تکرار می شد. در این بازی معمولا هر گروه یک سرگروه داشت که قبل از شروع بازی، اقدام به یارگیری می کردند. به گفته حاج هانی افسریان، روح الله در بیشتر اوقات در این بازی سرگروه بود و به علت قدرت بدنی زیاد، بچه ها علاقه داشتند با او هم گروه شوند تا زود بر گروه دیگر غلبه کنند.

تحصیلات امام خمینی در خمین

روح الله، تحصیلات خویش را از هفت سالگی آغاز کرد ، عمه اش صاحبه خانم در سال 1327 ه. ق. او را به مکتب خانه ملا ابوالقاسم بهشتی سپرد تا گامهای نخستین در راه آموختن علم را به کمک او بردارد. مکتب خانه ملا ابوالقاسم در کوچه پشت مسجد جامع قرار داشت و شاگردان اول صبح هر کدام زیرانداز خود را که عبارت از تکه ای حصیر یا گلیم بود برمی داشتند و به آنجا می رفتند . بعد از آن نزد آقاشیخ جعفر (پسرعموی مادرش) و سپس نزد میرزا محمود افتخارالعلما درسهای ابتدایی خود را تکمیل کرد. مقدمات را نزد دایی اش میرزامهدی احمدی و منطق را هم نزد شوهر خواهرش "میرزا رضا نجفی" آموخت. سپس نزد برادر بزرگش سیدمرتضی (شرح باب حادی عشر) را خوانده، منطق را ادامه داد و مطول و سیوطی را نیز آغاز کرد. مشق یا تمرین خوش نویسی را هم نزد برادر انجام داد . در آن دوره شاگردان مکتب پس از فراگیری الفبای فارسی، قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را یاد می گرفتند. کتاب درسی آنها "موش و گربه" عبید زاکانی و "دزد و قاضی" بود. به شاگردان ابتدایی، پس از آشنایی مقدماتی با خواندن، سوره حمد آموزش داده می شد. به محض موفقیت در روان خواندن سوره حمد، آخوند مکتب، یک صفحه بزرگ کاغذی را خط کشی و جدول بندی (مثل کاغذهای شطرنجی) و با رنگهای مختلف تزیین می کرد و بالای صفحه، این دو بیتی را می نوشت:پادشاهی پسر به مکتب داشتلوح سیمینش بر کنار نهادبر سر لوح او نوشته به زرجور استاد به زمهر پدرو این شعر مناسب با روش آموزش آن زمان بود که تنبیه با چوب و فلک و ترکه جایی برای تشویق نمی گذاشت. آخرین درس مکتب خانه، کتاب "نصاب الصبیان" تألیف ابونصر فارابی بود. این کتاب حاوی لغات عربی و معانی آنها به فارسی منظوم و در بحور مختلف شعری است. این آخرین درس بود و آخوند مکتب هم چیز بیشتری برای تعلیم دادن نداشت.آخوند "ملا عبدالله" نامی نیز در خمین "علمای بنی اسرائیل" و "پهلوان پایتخت" را درس می داد که آقا مرتضی در درس اولی و آقا روح الله در درس دومی حضور می یافت .آقا روح الله پس از آنکه به سن نوزده سالگی رسید و ادامه تحصیل در خمین را امکان ناپذیر دید؛ ابتدا راهی اصفهان شد تا تحصیل علوم دینی را پی بگیرد، اما پس از شش ماه با شنیدن آوازه حاج شیخ عبدالکریم حائری به خمین بازگشت و راهی حوزه درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سلطان آباد (اراک) شد. وی در سال 1339 ه. ق. به سلطان آباد رفت و در یکی از حجره های مدرسه سپهدار رحل اقامت افکند. یک سال بعد که حاج شیخ به حوزه قم هجرت کرد، آقا روح الله هم به آن حوزه رفت و در قم ماندگار شد.منبع: www.irdc.ir



خرید و دانلود تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟


تحقیق در مورد چگونه حافظه خود را تقویت کنیم 16 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

چگونه حافظه خود را تقویت کنیم؟

ما بسیاری از مطالب را خوب به یاد می آوریم و برخی را سریعا فراموش می کنیم. بعضی از مردم تاثیر زیادی بر ما می گذارند و می توانیم آنها را مدتها به خاطر بسپاریم ، اما درباره بعضی افراد حتی نامشان را در ذهن خود ثبت نمی کنیم. چرا حافظه ما همواره یکسان عمل نمی کند و چرا برخی افراد حافظه بهتری دارند؟ حافظه خوب ، بجز در موارد استثنایی ، هدیه خاص برای افراد خاص نیست ، بلکه اکثرا محصول تلاش آگاهانه و سازمان یافته هر فرد است که از نیاز به دانستن و به یاد آوردن موفقیت آمیز، ناشی می شود.

هنر و علم هر دو عواملی هستند که می توانند نتایج شگفت آوری را از طریق تلاش دایم ایجاد کنند. حتی با کمی تمرین و مقداری آگاهی کلی از عواملی که در ایجاد یک حافظه بهتر موثرند، به نتایج مثبتی می توان دست یافت.

در اینجا به برخی رموز یک حافظه خوب ، یعنی عواملی که می توانند در ایجاد حافظه قوی موثر باشند، اشاره می کنیم.

علاقه

این یک قانون است ؛ اگر شما علاقه مند نباشید، به خاطر نخواهید سپرد. ما آنچه را که بدان علاقه مندیم ، به یاد می آوریم ؛ آنچه را که می توانیم خودمان را با آن در ارتباطی تنگاتنگ قرار دهیم ، آنچه را که کنجکاوی ما را برمی انگیزد، یا عمیقا آن را لمس می کنیم. اگر شما اختصاصا به یک موضوع یا رویداد ویژه علاقه مند هستید، احتمال کمی وجود دارد که آن را فراموش کنید. بنابراین برای به خاطر سپردن سعی کنید علاقه به آن را در خود ایجاد کنید.

توجه

این قانون دوم است: اگر شما علاقه مند نباشید، توجه نخواهید کرد و اگر توجه نکنید، به خاطر نخواهید سپرد.

به جزییات توجه کنید و حالت های متمایز را جستجو کنید. چیزها را با هم مقایسه کنید تا شباهت یا عدم شباهت آنها را دریابید. به هر چیزی طوری نگاه کنید که گویی برای اولین بار است آن را می بینید. هنگام مشاهده و تحلیل از شلوغی ذهن پرهیز کنید. بگذارید حواس شما به بهترین نحو عمل کند. فرآیند مشاهده شامل 4 عنصر ضروری به نام توجه کامل ، تمرکز، توجه خلاق و درک آگاهانه است. دقت کنید توجه کامل (Concentration)و تمرکز (Focus) به یک منظور اما به طرق متفاوت عمل می کنند. اولی یک نقطه خاص و دومی یک حوزه خاص را دربرمی گیرد. در مورد اول شما جزییات کوچک را می بینید، در حالی که در حالت دوم تصویر بزرگتری را از بخشهای مختلف یک موضوع و کل آن در نظر می گیرید.

توجه خلاق به شما کمک می کند هر چیزی را از زوایای مختلف از نو بنگرید و با آنچه مشاهده می کنید، آگاهانه آشنا شوید. اگر در توجه خود درنگ کنید، توجه کامل داشته باشید و تمرکز کنید، به احتمال زیاد به خاطر خواهید سپرد.

درک

این قانون سوم است. آنچه را که درک نکنید، بخوبی به ذهن نخواهید سپرد. شما آن چیزی را به یاد می آورید که درک کرده اید و مفهومی از آن در ذهنتان نقش بسته است. بنابراین ضروری به نظر می رسد که آنچه را یاد می گیرید، آنالیز و سعی کنید آن را بفهمید. موارد شک را از بین ببرید و در پی آن باشید تا مطلب برایتان واضح شود. یادداشت های ذهنی و توضیحی داشته باشید تا مطمئن شوید آنچه را که باید به یاد بسپارید، کاملا درک کرده اید.

تکرار

و اما قانون چهارم ، اجازه دهید خاطره در ذهن شما نقش بندد، به طوری که به مدت طولانی باقی بماند، نه این که مانند ردپایی روی شن به زودی ناپدید شود.

مکرر بخوانید، بنویسید، ترسیم کنید و به ذهن بسپارید تا موضوع کاملا در ذهنتان ثبت شود. حفظ برخی موضوعات به تلاش بیشتری نیاز دارد و برخی دیگر سعی کمتری را می طلبد، اما به هر حال در همه موارد تکرار بیشتر به خاطر سپردن بیشتری را تضمین می کند.

مرور

هر از گاه آنچه را به ذهن سپرده اید، مرور کنید. این یکی از راههایی است که باعث تقویت حافظه ، تداوم اتصالات نورونی و ظاهر کردن دوباره مطالبی است که زیر لایه های جدید دانستنی های تازه کسب شده پنهان شده اند.

به کارگیری

هر آنچه می آموزید، عملا به کار گیرید. چیزی را که فهمیده اید تمرین کنید. دانش تئوری خود را مورد استفاده عملی قرار دهید.



خرید و دانلود تحقیق در مورد چگونه حافظه خود را تقویت کنیم 16 ص


تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

چکیده: بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .

سرگرمیها و بازیهای دوره کودکی

هر کودکی به طور طبیعی علاقه و گرایش به بازی و سرگرمیهای متنوع دارد و اصولاً یکی از لوازم رشد فکری و جسمی هر شخص، پرداختن به این امور است. آب و هوای خوب خمین و زیبائیهای خاص فصلهای چهارگانه، به علاوه خانه بزرگ و تو در توی پدری (که برای انواع بازیهای بچگی بسیار مناسب بود) و وجود رودخانه، کوه، صحرا و باغ در نزدیکی آن خانه، امکانی استثنایی برای پرورش جسم و فکر روح الله فراهم آورده بود و او نیز به نیکوترین وجه از آن امتیازات و امکانات بهره جست.بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .مسیح بروجردی نوه امام نقل می کند که روزی همراه امام در حیاط خانه شان در جماران قدم می زدم و امام از خاطرات کودکی خود سخن می گفت. صحبت امام درباره چالاکی و زرنگی آن دورهء زندگی خود بود که در این بین بین سیدحسن فرزند حاج احمدآقا (که حدودا ده ساله بود) وارد شد. امام در حالی که به طرف سیدحسن اشاره می کرد گفت: من به اندازه ایشان بودم، با همین قامت و هیکل، که مثل باد از روی دیوارهای خانه و باغمان می دویدم.کوه نوردی یک ورزش و سرگرمی بسیار ارزشمند برای روح الله بود و او از زمانی که قدرت بالا رفتن از کوه را پیدا کرد تا زمانی که در خمین اقامت داشت، این ورزش خوب و روح نواز را ترک نگفت. در خمین کوه کوچک و نسبتا کوتاهی وجود دارد که به نام "بوجه" بر وزن "گوجه" معروف است. فاصله این کوه تا بیت پدری روح الله از 1500 متر تجاوز نمی کند و از قدیم الایام تفریحگاه مردم خمین به ویژه در روز سیزده به در بوده است. روح الله در بیشتر ایام سال، همراه با برخی دوستان به قله این کوه صعود می کرد و از آنجا دشت وسیع کمره و شهر کوچک خمین را به تماشا می نشست.یک بار که روح الله به همراه پسرخاله اش (حسن مستوفی) قصد صعود به قله بوجه را داشتند، حسن از راه شناخته شده و همیشگی بالا رفت و روح الله تصمیم گرفت از بیراه و از مسیری که پرتگاهی در کنار آن قرار داشت حرکت کند. حسن چون از راه اصلی رفته بود زودتر به قله رسید و بر روی صفه یا ایوانی که در سمت جنوب شرقی قله قرار دارد به استراحت نشست. روح الله نیز از سمت پرتگاه خود را به صفه رساند و دستش را به لبه آنجا گرفت، تلاش نمود تا بالا بیاید، اما ناگهان سنگی که زیر پایش بود در رفت و او فریاد زد. حسن فورا به سینه روی صفه دراز کشید، دستهایش را دراز کرد، دستهای روح الله را گرفت و به او کمک کرد تا به زحمت خود را بالا بکشد. روح الله بعدا که بزرگ تر شد به کوههای دورتر و بلندتری که در اطراف خمین واقع شده اند می رفت یکی از آن کوهها "الوند" و دیگری "انگشت لیس" بود. کوه الوند در جنوب شرقی خمین بوده و 3111 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه انگشت لیس نیز در غرب الوند واقع شده و غار طولانی و زیبایی در جبهه غربی آن قرار دارد. راه قدیمی خمین به گلپایگان از میان ان دو کوه می گذشته است. فاصله این دو کوه تا شهر خمین حدود 15 کیلومتر است و در آن روح الله پیاده و یا احتمالا با اسب به آنجا می رفته است. در دامنه کوه الوند، قلعهء زیبایی به نام "حسن فلک" قرار دارد که امام در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی انقلاب از آن چنین یاد کرد: "قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست، این نزدیک در کمره است و نزدیک یک کوهی است یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد، بعد این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که دیدیم هیچی نبود. من رفتم آنجا "کشتی از دیگر ورزشهای مورد علاقه روح الله بود و در این رشته بدون آنکه آموزش خاصی ببیند صرفا به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت خوب و نیز توانایی جسمانی بالا در میان همسالان خویش حرف اول را می زد. " روح الله هنگامی که کودکی 9-8 ساله بیشتر نبود و به همراه دیگر بچه ها به مکتب خانه "ملا ابوالقاسم" می رفت، با بقیه هم کلاسیها کشتی می گرفت و آنان را مغلوب می کرد. ملاابوالقاسم در میان ساعت درس برای رفع خستگی بچه ها از آنان می خواست که یکدیگر کشتی بگیرند. در آن کلاس پسر بچه ای بود از اهالی روستای آشمسیان به نام آقا هاشم عبداللهی که از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. وی به موقع کشتی همه را مغلوب می کرد فقط یک نفر بود که موفق می شد آقا هاشم را به زمین بزند و آن هم روح الله بود ."امام خمینی در فروردین 1364 ش، که در بیمارستان بستری بود این خاطره را برای نوه اش (مسیح بروجردی) نقل کرد:ما خمین که بودیم روز سیزده به در را از شهر خارج می شدیم و به بالای کوهی که نزدیک خمین بود (بوجه) می رفتیم. بالای کوه جایی بود که بازی می کردیم. یک بار یک یلی (پهلوانی) به خمین آمده بود و من در بالای آن کوه با او کشتی گرفتم و مغلوب او شدم. "بازی "کوچک معلقی" هم از ورزشهای مفرح کودکان و نوجوانان خمین بود. بازی مزبور بدین صورت است که دو نفر به حالت رکوع خم شده و به یکدیگر پشت می کنند به نحوی که از ماندن آنها شکل T به وجود می آید. نفر سوم دورخیز گرفته و هنگامی که به آنان می رسد، دستش را بر پشت آنها زده و در هوا معلق می زند. این بازی نوع دیگری هم دارد که در آن یک نفر به حالت رکوع خم می شود و نفر بعدی، دستش را بر پشت او زده از رویش می پرد و پس از آنکه پرید خم می شود تا نفر بعدی این کار را تکرار کند. به گفته "حاج هانی افسریان" و "محمدنبی مکرمی" از همسالان امام، روح الله به همراه سایر هم بازیها در کاروانسرایی که تعلق به پدر وی داشت و در همان محله رازی واقع بود اوقات زیادی به بازی کوچکی معلقی سرگرم بود."لنگو مشته" نیز بازی دیگری بود که به صورت جمعی انجام می شد و روح الله از طرفداران پر و پا قرص این بازی بود. در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم شده، محوطه مربع بزرگی روی زمین رسم کرده و یک گروه داخل آن می رفتند. گروه دوم، نفراتش را یکی یکی به داخل مربع می فرستاد تا در حالی که روی یک پا می دود، با دست به نفرات گروه رقیب زده و آنان را از بازی خارج کند. اگر نفرات گروه دوم موفق به خارج کردن اعضای گروه اول از زمین می شدند در دور بعدی خود داخل زمین جای می گرفتند و بازی تکرار می شد. در این بازی معمولا هر گروه یک سرگروه داشت که قبل از شروع بازی، اقدام به یارگیری می کردند. به گفته حاج هانی افسریان، روح الله در بیشتر اوقات در این بازی سرگروه بود و به علت قدرت بدنی زیاد، بچه ها علاقه داشتند با او هم گروه شوند تا زود بر گروه دیگر غلبه کنند.

تحصیلات امام خمینی در خمین

روح الله، تحصیلات خویش را از هفت سالگی آغاز کرد ، عمه اش صاحبه خانم در سال 1327 ه. ق. او را به مکتب خانه ملا ابوالقاسم بهشتی سپرد تا گامهای نخستین در راه آموختن علم را به کمک او بردارد. مکتب خانه ملا ابوالقاسم در کوچه پشت مسجد جامع قرار داشت و شاگردان اول صبح هر کدام زیرانداز خود را که عبارت از تکه ای حصیر یا گلیم بود برمی داشتند و به آنجا می رفتند . بعد از آن نزد آقاشیخ جعفر (پسرعموی مادرش) و سپس نزد میرزا محمود افتخارالعلما درسهای ابتدایی خود را تکمیل کرد. مقدمات را نزد دایی اش میرزامهدی احمدی و منطق را هم نزد شوهر خواهرش "میرزا رضا نجفی" آموخت. سپس نزد برادر بزرگش سیدمرتضی (شرح باب حادی عشر) را خوانده، منطق را ادامه داد و مطول و سیوطی را نیز آغاز کرد. مشق یا تمرین خوش نویسی را هم نزد برادر انجام داد . در آن دوره شاگردان مکتب پس از فراگیری الفبای فارسی، قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را یاد می گرفتند. کتاب درسی آنها "موش و گربه" عبید زاکانی و "دزد و قاضی" بود. به شاگردان ابتدایی، پس از آشنایی مقدماتی با خواندن، سوره حمد آموزش داده می شد. به محض موفقیت در روان خواندن سوره حمد، آخوند مکتب، یک صفحه بزرگ کاغذی را خط کشی و جدول بندی (مثل کاغذهای شطرنجی) و با رنگهای مختلف تزیین می کرد و بالای صفحه، این دو بیتی را می نوشت:پادشاهی پسر به مکتب داشتلوح سیمینش بر کنار نهادبر سر لوح او نوشته به زرجور استاد به زمهر پدرو این شعر مناسب با روش آموزش آن زمان بود که تنبیه با چوب و فلک و ترکه جایی برای تشویق نمی گذاشت. آخرین درس مکتب خانه، کتاب "نصاب الصبیان" تألیف ابونصر فارابی بود. این کتاب حاوی لغات عربی و معانی آنها به فارسی منظوم و در بحور مختلف شعری است. این آخرین درس بود و آخوند مکتب هم چیز بیشتری برای تعلیم دادن نداشت.آخوند "ملا عبدالله" نامی نیز در خمین "علمای بنی اسرائیل" و "پهلوان پایتخت" را درس می داد که آقا مرتضی در درس اولی و آقا روح الله در درس دومی حضور می یافت .آقا روح الله پس از آنکه به سن نوزده سالگی رسید و ادامه تحصیل در خمین را امکان ناپذیر دید؛ ابتدا راهی اصفهان شد تا تحصیل علوم دینی را پی بگیرد، اما پس از شش ماه با شنیدن آوازه حاج شیخ عبدالکریم حائری به خمین بازگشت و راهی حوزه درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سلطان آباد (اراک) شد. وی در سال 1339 ه. ق. به سلطان آباد رفت و در یکی از حجره های مدرسه سپهدار رحل اقامت افکند. یک سال بعد که حاج شیخ به حوزه قم هجرت کرد، آقا روح الله هم به آن حوزه رفت و در قم ماندگار شد.منبع: www.irdc.ir



خرید و دانلود تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟


تحقیق درباره کشیش بزرگ تگزاس چگونه مسلمان شد؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

کشیش بزرگ تگزاس چگونه مسلمان شد؟

 

“إنّکَ لا تَهدی مَن أحببْتَ وَلکنَّ اللهَ یَهدی مَن یَشاء[۱]”.مبارزه و کشمکش بین حق و باطل از ازل جاریست و تا ابد ادامه دارد. مذاهب، فرقه ها و گروههای مختلفی با اغراض و اهداف متفاوت همیشه کوشیده اند تا به هر نوع ممکن در مقابل مذهب حق قد علم نموده و نور آن را خاموش سازند.و بعد از اینکه دین مقدس اسلام ظهور کرد، باطل پرستان و کجروان سعی نمودند هر طوری که شده جلو گسترش این دین را بگیرند. یهودیان از همان ابتدا (گرچه خود یارای مقابله نداشتند) با نفاق و دو رنگی همیشه دشمنان اسلام را یاری رسانده اند و یا خود نیز تا آنجای که توان داشتند وارد میدان شدند. جهان مسیحیت که یکی از بزرگترین ادیان عالَم است نیز در سالهای نخست دعوت اسلامی دست به کار شده، وفدی از علما و کشیش های نجران را جهت مناظره و بحث علمی به مدینه منوّره فرستادند.و از آن پس برخورد های عسکری و نظامی بین مسیحیان و مسلمانان ادامه داشته تا اینکه در زمان عمر فاروق t مسلمانان ضربه ی کاری را بر جهان مسیحیت وارد نموده، امپراطوری آنان را شکست فاحش دادند و همین طور در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس نیز در هر میدان ذلت و خواری نصیب مسیحیان بوده است.خلفای مجاهد عثمانی نیز از خود تقصیر نشان ندادند، بارها تا قلب اروپا پیش رفتند و با دشمن در خانه ی خودش پیکارها نمودند تا اینکه سلطان محمد فاتح رحمه الله قسطنطنیه را فتح نموده و ضمیمه امپراطوری قوی اسلامی نمود.

جنگهای صلیبی نیز تداوم همین کشمکش بوده و جهان مسیحیت اقدام به انتقامجوئی از مسلمانها نمود اما ابر مرد مسلمان صلاح الدین ایوبی آنها را درهم شکسته، مجد و عظمت اسلام را برای همه به نمایش گذاشت.در مقابل مسیحیها و صلیبیان نیز از کوشش باز نایستاده حکومت اسلامی را در اندلس (هسپانیه) از بین برده و بزرگترین مراکز علمی جهان آنروز نظیر قرطبه، اشبیلیه و طلیطله را بطور فجیع ویران نموده و محکمه های تفتیش عقائد هزاران مسلمان را به بد ترین وجه ممکن به قتل رساندند.در این اواخر نیز مسیحیان - بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نظام کمونیستی به برکت جهاد مردم مسلمان افغانستان- مسلمانان را تنها دشمن زنده خویش دانسته از هر فرصت مناسب استفاده می نمایند تا ضربه کاری را بر اسلام و مسلمین وارد نمایند.هجوم عسکری ایالات متّحده امریکا و متّحدین اروپائی اش به افغانستان و عراق، دعم و مساعدت هزاران مؤسسه تبشیری و عیسوی در قاره افریقا و کشورهای فقیر آسیائی تداوم همین کشمکش و مبارزه است.اما غافل از اینکه “یریدون لِیطفِئوا نور الله بأفواههم والله متمّ نوره ولو کره الکافرون[۲]”نور خدا به این آسانی خاموش شدنی نیست… همه روزه در اخبارها و سایتهای انترنیتی خبر مسلمان شدن عدّه زیادی از مسیحیان وبخصوص علما و کشیش های آنها را در داخل امریکا و اروپا می خوانیم.

یکی از اشخاصی که خداوند متعال به او رحم و کَرم خاص نموده، جناب شیخ یوسف استیس می باشد، او داعی مسلمانی است که در شهر اسکندریه (الکساندریا) در ایالت ورجینیا، نزدیک واشنگتن سکونت دارد. او اصلاً از ایالت تگزاس است، بیشتر وقت لباس عربی سفید رنگ پوشیده، شب و روز برای نشر و پخش دین اسلام در تلاش است و برای سربلندی آن از هیچ کوششی دریغ نمی کند.اینک داستان اسلام او را از زبان خودشان می شنویم:من از ساکنین ایالت تگزاس بوده و خویش را برای نشر دعوت مسیحیت وقف نموده بودم.ما از اسلام و هر چیز متعلق به آن نفرت شدید داشتیم و بیشتر مردم در غرب همینطور هستند.برای ما گفته بودند که: مسلمانان به خدا ایمان ندارند، صندوق سیاهی را در صحرای عربستان مقدس می شمارند و روزانه پنج مرتبه زمین را می بوسند.وشنیده بودیم که مسلمانها تروریست هستند، طیاره ربائی میکنند و بت می پرستند و…تعداد زیادی از مردم به شنیدن داستان مسلمان شدن یک کشیش و یا راهب مسیحی شوق وافر داشته و به طور خاص از من سوال می کنند که چطور مسلمان شده ام، و از آن جمله یکی از داکتران مسیحی از طریق ای میل از من سوال نمود که چرا؟ وچگونه مسیحیت را ترک کرده و دین اسلام را قبول نمودی؟!من جوابی را که به آن طبیب مسیحی نوشته ام در این جا برای شما خوانندگان گرامی نیز می نویسم واز همه کسانی که این واقعه را خوانده و به آن اهمیت می دهند تشکر و قدر دانی می کنم.اسم من یوسف استیس است، من ریاست عمومی “اتحادیه های دینی مسلمانان[۳]” امریکا را به عهده دارم که در واشنگتن فعالیت می کند و بخاطر وظیفه ای که دارم به نقاط مختلف دنیا سفر می کنم تا پیغام حضرت مسیح را که در قرآن ذکر شده است برای همه جهانیان برسانم.



خرید و دانلود تحقیق درباره کشیش بزرگ تگزاس چگونه مسلمان شد؟