لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
فلز کاری، هنری از اعماق تاریخ ایران
شواهـد و مـدارک باستانشناسی این نکـته را تـائـیـد می کـند که شمال و مرکز ایران جزو قدیمی ترین مراکز صنایع فـلزکاری جهـان بوده است. آشکار است که بشر تـنهـا در سرزمینی می تـوانست به سودمندی فـلز پـی بـبرد که در آن فـلزات و کانیهـای آنهـا وجود داشته باشد. ایران از لحاظ طبیعی دارای ذخایر بزرگـی از کانـیها است. مردم تـمدن هـای نخستـیـن درهً رودخانه های بزرگ مصر، بابل، هـند و جیحون با تمام پـیـشرفـتهـایی که داشته اند نـتوانستـند اولین فـلز کاران جـهـان باشـند. حفاریهـای اخیر نشان داده است که فعـالیـتهـای فلزکاری در تـمدنهـای کشورهای پـیش گـفته شده نسبتا دیر شروع شده است.
رشته کوهـهایی که از تـوروس در تـرکـیه تا کرانه های جنوبی دریای مازندران کشیده می شود سرشار از انواع کانیـهـا و سوخت بود و دانـش فـلزکاری از آنجا به مراکز دیگـر در آسیا، آفریقا و اروپـا گسترش یافت.
در شمال ایران یک رشته معـادن مس از قـفـقاز تا پـالمیر کشیده شده است. ابن حوقل، جغـرافی دان عـرب از مـعـادن مـس کـان صبـی زاوه، سبزوار و فـخـر داود نـزدیـک مشهـد و بخـارا در ماوراءالنهـر صحبت می کند. معادن مس کاشان، انارک، اصفهـان و بخـارا برای خلفای اسلامی مقارن قـرن نهـم مسیحـی بسیار با اهـمیت بود، زیرا از این معـادن هـر ساله بـیش از 10000 دینار خراج حاصل می گـردید.
می تـوانیم چـنین تصور کنیم که صنعـتگـران قـدیم برای به دست آوردن مس انواع سنگـهـای فـلزی را آزمایش کـرده اند و بـدین تـرتیب تصادفاً آلیاژهـای مس را تولید کرده اند. در نیمهً دوم هـزارهً سوم پـیش از مسیح استعـمال فـلز رو به افـزایش گـذاشت. از گـورستان شوش، تپه حصار، تـپه گـیان و تـپـه گـئوی ابزار مفرغـی و زینت آلات مفرغی و نقـره ای زیاد به دست می آید. گـذار از عصر سنگ به مس بسیار تدریجی بود ولی در ایران عصر مفرغ در 2000 سال پـیش از مسیح بخوبی پـیشرفـت کرده بود.
بطوری که از روایات آشوریان برمی آید ایران در هـزارهً اول پـیش از مسیح محل تهـیه فـلزات مخـتـلف بود. استعـمال روز افزون آهـن در هـزارهً اول در بـنـیاد اقـتصادی جامعـه اثـر بسیاری داشت.
اگـر درباره مفرغـهـای لرستان، که در نواحی کوهـستانهای باختری ایران است، مختصری گـفتگو نشود، شرحی که ما در بالا دربارهً مفرغ و آهـن ایران داده ایم، کامل نخواهـد شد. تـقـریـبا از سال 1930 به بعـد تعـداد زیادی اشیاء فـلزی زیـبا در بازار عـتـیقه فروشان جهـان ارائه می شد که توسط خاک برداران غـیر مجاز قاچاق گورستانهای قدیمی پـیدا شده بود، این عـده توجه کرده بودند که مقـبره هایی که دور و بر آنهـا به دقـت با سنگ مفروش شده دارای زیور آلات و هـدایایی است که با مردگـان روزگـاران کـهـن، که تا کـنون تـمدن آنهـا ناشناخته مانده است، دفـن شده اند. طرح و هـنرهـای دستی که روی این اشیاء بکار رفـته چـنان زیبان و دل انگـیز و عـالیست که کارشناسان را به شگـفتی آورده است. پـاره ای از این اشیا دارای حـروف آشوری است که تاریخ و ساختـشان را کاملا مشخص می کـند. چـند تا از آنهـا متعـلق به سدهً دوازدهـم و دهـم پـیش از مسیح است، اما اکـثـراً به سده هـای هـشتم و هـفتم پـیش از مسیح تعـلق دارند. در فرهـنگ مادی جـهـان باستان به ندرت می تـوان قطعـاتی مانـنـد مفـرغـهـای لرستان دارای طرح و ترکـیـبی چـنین پـیچـیده و پـیـشرفـته یافت. نفوذ زیاد تـمدن آشوریهـا، هـیتیتهـا، حورانـیـهـا و حتی سکاهـا را می تـوان در این اشـیا دید؛ ولی شکـل و چهـرهً بسیاری از طرحـهـای تـپـه سیلک نیز در آنهـا به خوبی نمایان است. هـنرمندان و صنعـتگـران لرستان در مفرغ ریزی استادی تام یافته و هـمچـنـین فن آهـن کاری را هـم آغاز کرده بـودند. گـویا بـسیاری از اشیاء مفـرغـی به شیوهً ریخـته گـری دقـیق با قـالـبگـیری مومی ریخـته شده است. این اشیا از لحاظ نمایاندن جزئیات کار، شکـل و زیـبایی چـنان هـستـند که تـنها با شیوهً ریخته گری بالا می توان آنهـا را تهـیه کرد.
از مادهـا که در سدهً هـفـتم پـیش از مسیح در شمال ایران به پادشاهی رسیده اند کارهـای فلزی خیلی کمی به یادگـار مانده ست، گـر چـه پاره ای از اشیاء فـلزی که اخیرا از آذربایجان بدست آمده، ظاهـراً بازگـو کـنـندهً این معـناست که نفـوذ سکاهـا به تـدریج کاسته شده و سبک مادهـا در این دوره جایگـزین آن شده است. هـنگـامی که بـین سالهـای 559 و 530 پـیش از مسیح، کوروش کـبـیـر سلطنت ماد و پارس را یکی کرد، نخستین شاهـنشاهی بزرگ را بوجود آورد. این شاهـنشاهی در زمان داریوش اول به اوج خود رسید. در آن هـنگام مرحلهً نوی از هـنرهـای صنعـتی پـدید آمد و مواد خام از هـمهً گـوشه های کشور می رسید و نیز صنعـتگـران سایر کشورهـا به سوی کاخهای شوش و تخـت جـمشید سرازیز شدند. این پـیشرفـت تازه در لوحهً یادبودی که بعـنوان " فرمان بنیاد شوش " تهـیه شده است به خوبی دیده می شود، این لوحه در مورد فـلزات حاکی است که: زر از ساردیس و بلخ آورده شده و در اینجا ساخـته شده است ... و سیم و مس از مصر ... زرگـرانی که روی طلا کار می کـردند مادهـا و مصریهـا بودند.
پس از سقوط شاهـنشاهی هـخامنشی در حلمه اسکـندر، جانشینان اسکـندر مقـدونی، سلوکیهـا، از اتحـادی که در جـهان مـتمدن آن روز تحت سلطهً تمدن یونان بوجود آمده بود، ثروتـمند شدند. آنهـا راه هـای تجاری میان هـندوچـین و مدیترانه را در اختیار گـرفـتـند. ایران آهـن و مس و قلع و سرب را از معـادن دولتی صادر می کـرد و فولاد هـند که از طریق ایران فرستاده می شد، برای بازرگـانان ایرانی متضـمن سود هـنگـفـتی بود. در مدت پادشاهی پـارتـهـا ( 250 پـیش از مسیح تا 224 پـیش از مسیح ) روم در تـجارت فـلزات عامل اقـتصادی مهـمی به شمار می رفت که تمام تولید ایران را به اضافه کالاهـای عـبوری از هـند به خود اخـتصاص می داد. سکه هـای نقـره پارتـهـا باید مقادیر بسیار زیادی ضرب شده باشد. هـنگـامی که نویسنده پـیش از جنگ جـهـانی دوم در ایران می زیست، سکه های چهـار درهـمی پارتی در مناطق دورافـتاده به عـنوان پول بکار برده می شد؛ آن هـم فـقـط از لحاظ مقدار نقـره ای بود که در آن وجود داشت. دودمان ساسانی پس از پـارتـها روی کار آمدند ( 224 - 656 میلادی ) تـمدن و هـنر و صنایع دستی هـخامنشی را زنده کردند. فراورده هـای فلزی ساسانیان در روزهـای تـیره و تـار عصر تاریک اروپا به ویژه از طریق بـیزانس به آن قاره وارد شد و به گـونه ای که روش فـنی ما را تحت نـفوذ قـرار داد. آنچـه را که ما امروز هـنر اسلامی می نامیم در اصل بر پایهً سنت و مهـارت و استادی صنعـتگـران ساسانی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 133
مقدمه
اهمیت موضوع
تحولات گوناگون در تاریخ هر مرز و بومی جدای از همه عوامل درونی و بیرونی اش یک واقعیت غیر قابل انکار بوده است. عرصه های گوناگون اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ... شاهد این دگرگونی با درجات مختلف بوده اند.
یک روز در جامعه ای ورود صنعت و ماشین منشا این تحولات بوده و روزگاری شرایط خاص منطقه ای چنین نقشی را ایفا کره است. شهرها و روستاهای مختلف سرزمین عزیزمان ایران، سرد و گرم بسیار چشیده اند و تغییرات بسیاری را تجربه کرده اند. با پیشرفت علم، فن آوری ارتباطات و ... روز به روز تحولات، گسترده تر شده اند و آثار آنها گریز ناپذیر تر نموده اند. چنین تحولات، علتها، چگونگی و تبعات آن بخشی است که شاید راهکارهای مناسبی برای دستیابی به یک هدف مشخص در هر زمینه فعالیتی باشد.
ساختار معماری هر منطقه ای هم روند فوق الذکر را داشته است و کما بیش تحولات و دگرگونی هایش منطبق بر مدعای اخیر است. با یک نگاه گذرا اما پر دقت می توان دریافت که بافتهای شهری و اجتماعی شهرهای ایران و به خصوص منطقه فوق ، دستخوش بسیاری از اتفاقات به طور خواسته و یا ناخواسته و مثبت یا منفی گشته اند. سنت، مردم، اعتقادات، اقلیم، امکانات و ... در طول دورانهای مختلف گذشته چهره یک شهر یکدست، متمرکز را تصویر کرده است. که در سایه تمامی همان عوامل بر شمرده شده پاسخگوی تمام جوانب یا لااقل بخش عمده ای از نیازهای زمان خود بوده است.
به عنوان مثال سلسله مراتب دسترسی بر اساس مرکزیت اماکن عمومی مثل بازار،مسجد جامع، حسینیه ها و حمام و ... شکل گرفته بود و در نهایت به کوچه ها و در بندها و هشتی و حیاط و اتاقها منتهی می شد، راهکاری بود برای پاسخگویی به تمامی نیازهای فوق.
اقلیم سرد بواسطه سازوکارهای اندیشیده شده توسط معماران و استفاده از مصالح بوم آور، رام گشته بود. مسائل اعتقادی و فرهنگی نیز چه در مقیاس بزرگ شهری (مساجد و ...) و چه در مقیاس مسکن شخصی (اندرونی و بیرونی و ...) به شکل مطلوبی پاسخ داده شده بود برای هر پرسش، پاسخ برازنده تراشیده شده بود در هر زمان برای هر سوالی، جوابی در خور (یا لا اقل قابل قبول) اندیشیده می شد که خود پیوستگی دورانها و تحولات آن مورد را رقم می زد. این راهکارها و تفکرات پاسخگو را شاید بتوان در زمره پیشرو ترین های آن دوران قلمداد کرد. اما بنا به دلائل مختلف (انقلاب صنعتی و پس از آن عدم کفایت حکام زمان و ...) دوران شکوفایی در تمام عرصه ها به نوعی از دست این قوم گسیخته شد و به تبع آن مانند مسابقه دوئی که همیشه چشم دیگران به ما که در جلو بودیم دوخته شده بود. حالا چشم به ساق پیشرو سبقت گرفته داریم.
به این ترتیب ابتکار عمل و اندیشه به لحاظ عقب افتادگی ناخواسته از دستمان خارج شده و روز به روز شاهد تغییرات تحولاتی بودیم که به علت وجود اندیشه ها و کارهای نوی دیگران ما را نیز تحت تاثیر قرار می داد. اما از آنجا که تحولات پی در پی و رشد پویای همه جانبه افکار، اندیشه ها، فن اوری و ... یکی از اصول همیشگی دورانها بوده است، بی تردید هر مملکت و قومی که به هر علتی نتواند رشد قابل توجه در زمینه ای مختلف داشته باشد نمی تواند تعیین کننده و تاثیر گذار باشد. به عبارتی همزمان باافول تدریجی همه جانبه تواناییها در سرزمین ما و رشد و توسعه جوامع دیگر به خصوص مغرب زمین، تمام فعالیتها و روابط به طور اعم و فرهنگ و هنر به طور اخص تحت تاثیر این موج ایجاد شده قرار گرفت. به طوری که با گذشت هرروز، ماه و سال، شاهد کمرنگ شدن اصالتهاو هویتهای خویش بودیم. علت نیز کاملا مشخص است، وقتی توان و مایه اصلی به هر علت و دلیلی وجود نداشته باشد توانایی مقابله با مایه ها و حرفها و توانهای شاید بد، اما اندیشیده شده نیز نخواهد بود. مانند بسیاری از ورزشها ما نیز در این شرایط حالت دفاع آن هم از نوع بدش را داشتیم، دفاع بازی که هر بار بازتر و بازتر می شد.
بعضا هم اگر مقابله ای می کردیم که یا شاید قدرتمان کمتر بوده و شاید چون اندیشه خاصی نداشتیم بزودی زود از صحنه خارج شدیم به این شکل در بسیاری از زمینه ها ما مصرف کننده تولیدات و ابتکارات دیگران شدیم. تجربه و تحقیق نشان داده است که در طی این روند خواسته یا ناخواسته ملتهایی از نوع و درجه ملت ما هر جا که اندیشه ها و فکر برتر و طبیعتا عمل مناسب تر در آستین داشته اند موفق بوده اند. یعنی هر جا که صرفا مصرف کننده بدون تفکر نبوده ایم و در همان زمینه وارداتی اندیشه را نیز بکار گرفته ایم، نسبتا موفق بوده ایم چنین جریانی در باب فرهنگ و معنی به ویژه در چند سال اخیر بعد از انقلاب اسلامی در کشور خودمان به شکل زاینده ای دیده می شود. برای مثال درست است که سینما و فیلم یک مقوله کاملا بیگانه با فرهنگ ماست و ما مبتکر آن نبوده ایم اما با مختصری اندیشه و کار عاقلانه توانسته ایم در سالهای گذشته (صرف نظر از سالهای قبل از انقلاب که خود بافته بودیم) حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشیم و سینمایی را تحت عنوان «سینمای ایران» در دنیا مطرح کنیم. باشد که در کلیه زمینه های فرهنگ ، هنر و .. به جایگاه واقعی خود دست یابیم .
فرهنگسرا Cultural Center
فرهنگ معماری مدرن به طور سیستماتیک، فضاهای شهری سنتی مانند خیابان و میدان را از شهرها حذف کرد و با تفکیک کار بریها بر اساس عملکرد آنها برای هر یک ، یک مجموعه یا ساختمانهای اختصاصی در نظر گرفت. بدین ترتیب، فروشگاههای کنار خیابانها به فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید، دفاتر قدیمی به مجموعه های اداری، تماشاخانه ها و گالریها به مجموعه های عظیم فرهنگی نقل مکان کردند. این نگرش یک بعدی به پاسخگویی به نیازها موجب شد ابنیه مدرن به محفظه هایی برای تعدادی کاربری مشخص از قبیل کتابخانه ، سینما، تئاتر، موزه، گالری و ... تبدیل شوند.
اما در سه دهه پایانی قرن بیستم توجه جهانیان به این واقعیت معطوف شد که ارتباطات اجتماعی پیچیده ای که به طور ضمنی در بهره وری از کاربریهای شهری شکل می گیرند و موجب جاری و تپیده شدن زندگی شهری می شوند. به مراتب مهم تر از پاسخگویی صرف به نیازی مشخص به صورت مستقیم و صریح است. تحقیقات بسیار دهه های 70 و 80 نشان دادند که کاربریهای مهم فرهنگی اعم از سینما، تئاتر، موزه، اپرا و ... همه درگیر بحران اند و نمی توانند مخارج خود را تامین کنند. و علت اصلی این بحران بی روح بودن و تخصصی بودن بیش از حد این فضاهاست. این تحقیقات نشان دادند که ایجاد امکانات پیشرفته علمی و تکنولوژی برای پاسخگویی به نیاز مردم کافی نیست.
تئوریهای جدید موزه سازی، که به ایجاد تغییرات در موزه های مهمی چون لوور انجامید، حاصل تجدید نظر در نگرشهای رایج نسبت به این نوع فضاها بودند و در عمل اثبات کردند که تلفیق کاربریهای تخصصی با کاربریهای جذاب عادی می تواند در موفقیت یک موزه نقش مهمی ایفا کند.
هم اینک دیگر موزه های جدید خواه علمی ، خواه هنری دیگر مکانهایی نیستند که فقط افراد علاقه مند با اهداف مشخصی به آنها رجوع می کنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت که در عین حال آشنایی با اهداف مشخصی به آنها رجوع میکنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت اند که در عین حال آشنایی مردم را با مضامین حدی و اصلی نیز امکان پذیر می کنند. درواقع، امروزه تمایل پذیرفته شده در هم آمیختن فعالیتهای فرهنگی و علمی با تفریح، سرگرمی و برخوردهای اجتماعی است. موزه های علمی گالریهای نقاشی، نمایشگاهها و لابراتوارها، بیش از آنکه به ارائه نمونه های اصل و آزمایشهای علمی دقیق مورد توجه متخصصان بپردازند. به طور عمده به برنامه های آموزشی ـ تفریحی، شبیه سازیهای بازی گونه، به نمایش گذاردن ماکتها و نمونه های بدلی فراوان، متنوع و سرگرم کننده، اختصاص یافته اند از معروفترین این نوع مراکز فرهنگی، مرکز ژرژپمپیدو و مجموعه فرهنگی دلاویلت است.
چنین بینشی با شرایط جدید پیشرفت علم و تکنولوژی و تنوع و تغییرات سریع در زمینه های هنری مطابقت دارد. چرا که معلومات عمومی علمی یک فرد تحصیلکرده ـ حتی اروپایی ـ عمدتا مربوط به کشفیات و اختراعات قرن نوزده است و کمتر کسی از آخرین پیشرفتهای علم نجوم، فیزیک، ریاضیات و ... خبر دارد. فرهنگسراها از اولین نمونه های فضاهای فرهنگی هوشمند برای پاسخگویی به این شرایط جدید به شمار می روند.
فرهنگسرا به عبارتی فضای واقعی محصور شهری است که در درون آن کاربریهای بسیار متنوع و غیر همجنس تجاری، فرهنگی، آموزشی، نمایشی و ... در کنار هم قرار می گیرند؛ محل گذران اوقات فراغت و محل برخوردهای اجتماعی و معاشرتهاست، مکانی است برای شرکت مردم در تولید فرهنگ، و سرانجام جایی است که در آن بین شهر و شهروند رابطه ای متقابل و پویا ایجاد می شود.
و به همین دلیل بر دیگر کاربریهای تک منظوره و کمابیش منفعل مانند موزه و گالری سنتی برتری دارد. استقبال وسیع ایران به صورت مختص تهران از فرهنگسراها، که با تاخیر زیاد نسبت به دیگر کشورها ولی با سرعت چشمگیر ساخته شده اند، حاکی از موفقیت آنها در پاسخگویی به نیازی عینی است. ظاهرا آنها اگر چه از نمونه های غربی اقتباس شده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 131
مقدمه
اهمیت موضوع
تحولات گوناگون در تاریخ هر مرز و بومی جدای از همه عوامل درونی و بیرونی اش یک واقعیت غیر قابل انکار بوده است. عرصه های گوناگون اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ... شاهد این دگرگونی با درجات مختلف بوده اند.
یک روز در جامعه ای ورود صنعت و ماشین منشا این تحولات بوده و روزگاری شرایط خاص منطقه ای چنین نقشی را ایفا کره است. شهرها و روستاهای مختلف سرزمین عزیزمان ایران، سرد و گرم بسیار چشیده اند و تغییرات بسیاری را تجربه کرده اند. با پیشرفت علم، فن آوری ارتباطات و ... روز به روز تحولات، گسترده تر شده اند و آثار آنها گریز ناپذیر تر نموده اند. چنین تحولات، علتها، چگونگی و تبعات آن بخشی است که شاید راهکارهای مناسبی برای دستیابی به یک هدف مشخص در هر زمینه فعالیتی باشد.
ساختار معماری هر منطقه ای هم روند فوق الذکر را داشته است و کما بیش تحولات و دگرگونی هایش منطبق بر مدعای اخیر است. با یک نگاه گذرا اما پر دقت می توان دریافت که بافتهای شهری و اجتماعی شهرهای ایران و به خصوص منطقه فوق ، دستخوش بسیاری از اتفاقات به طور خواسته و یا ناخواسته و مثبت یا منفی گشته اند. سنت، مردم، اعتقادات، اقلیم، امکانات و ... در طول دورانهای مختلف گذشته چهره یک شهر یکدست، متمرکز را تصویر کرده است. که در سایه تمامی همان عوامل بر شمرده شده پاسخگوی تمام جوانب یا لااقل بخش عمده ای از نیازهای زمان خود بوده است.
به عنوان مثال سلسله مراتب دسترسی بر اساس مرکزیت اماکن عمومی مثل بازار،مسجد جامع، حسینیه ها و حمام و ... شکل گرفته بود و در نهایت به کوچه ها و در بندها و هشتی و حیاط و اتاقها منتهی می شد، راهکاری بود برای پاسخگویی به تمامی نیازهای فوق.
اقلیم سرد بواسطه سازوکارهای اندیشیده شده توسط معماران و استفاده از مصالح بوم آور، رام گشته بود. مسائل اعتقادی و فرهنگی نیز چه در مقیاس بزرگ شهری (مساجد و ...) و چه در مقیاس مسکن شخصی (اندرونی و بیرونی و ...) به شکل مطلوبی پاسخ داده شده بود برای هر پرسش، پاسخ برازنده تراشیده شده بود در هر زمان برای هر سوالی، جوابی در خور (یا لا اقل قابل قبول) اندیشیده می شد که خود پیوستگی دورانها و تحولات آن مورد را رقم می زد. این راهکارها و تفکرات پاسخگو را شاید بتوان در زمره پیشرو ترین های آن دوران قلمداد کرد. اما بنا به دلائل مختلف (انقلاب صنعتی و پس از آن عدم کفایت حکام زمان و ...) دوران شکوفایی در تمام عرصه ها به نوعی از دست این قوم گسیخته شد و به تبع آن مانند مسابقه دوئی که همیشه چشم دیگران به ما که در جلو بودیم دوخته شده بود. حالا چشم به ساق پیشرو سبقت گرفته داریم.
به این ترتیب ابتکار عمل و اندیشه به لحاظ عقب افتادگی ناخواسته از دستمان خارج شده و روز به روز شاهد تغییرات تحولاتی بودیم که به علت وجود اندیشه ها و کارهای نوی دیگران ما را نیز تحت تاثیر قرار می داد. اما از آنجا که تحولات پی در پی و رشد پویای همه جانبه افکار، اندیشه ها، فن اوری و ... یکی از اصول همیشگی دورانها بوده است، بی تردید هر مملکت و قومی که به هر علتی نتواند رشد قابل توجه در زمینه ای مختلف داشته باشد نمی تواند تعیین کننده و تاثیر گذار باشد. به عبارتی همزمان باافول تدریجی همه جانبه تواناییها در سرزمین ما و رشد و توسعه جوامع دیگر به خصوص مغرب زمین، تمام فعالیتها و روابط به طور اعم و فرهنگ و هنر به طور اخص تحت تاثیر این موج ایجاد شده قرار گرفت. به طوری که با گذشت هرروز، ماه و سال، شاهد کمرنگ شدن اصالتهاو هویتهای خویش بودیم. علت نیز کاملا مشخص است، وقتی توان و مایه اصلی به هر علت و دلیلی وجود نداشته باشد توانایی مقابله با مایه ها و حرفها و توانهای شاید بد، اما اندیشیده شده نیز نخواهد بود. مانند بسیاری از ورزشها ما نیز در این شرایط حالت دفاع آن هم از نوع بدش را داشتیم، دفاع بازی که هر بار بازتر و بازتر می شد.
بعضا هم اگر مقابله ای می کردیم که یا شاید قدرتمان کمتر بوده و شاید چون اندیشه خاصی نداشتیم بزودی زود از صحنه خارج شدیم به این شکل در بسیاری از زمینه ها ما مصرف کننده تولیدات و ابتکارات دیگران شدیم. تجربه و تحقیق نشان داده است که در طی این روند خواسته یا ناخواسته ملتهایی از نوع و درجه ملت ما هر جا که اندیشه ها و فکر برتر و طبیعتا عمل مناسب تر در آستین داشته اند موفق بوده اند. یعنی هر جا که صرفا مصرف کننده بدون تفکر نبوده ایم و در همان زمینه وارداتی اندیشه را نیز بکار گرفته ایم، نسبتا موفق بوده ایم چنین جریانی در باب فرهنگ و معنی به ویژه در چند سال اخیر بعد از انقلاب اسلامی در کشور خودمان به شکل زاینده ای دیده می شود. برای مثال درست است که سینما و فیلم یک مقوله کاملا بیگانه با فرهنگ ماست و ما مبتکر آن نبوده ایم اما با مختصری اندیشه و کار عاقلانه توانسته ایم در سالهای گذشته (صرف نظر از سالهای قبل از انقلاب که خود بافته بودیم) حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشیم و سینمایی را تحت عنوان «سینمای ایران» در دنیا مطرح کنیم. باشد که در کلیه زمینه های فرهنگ ، هنر و .. به جایگاه واقعی خود دست یابیم .
فرهنگسرا Cultural Center
فرهنگ معماری مدرن به طور سیستماتیک، فضاهای شهری سنتی مانند خیابان و میدان را از شهرها حذف کرد و با تفکیک کار بریها بر اساس عملکرد آنها برای هر یک ، یک مجموعه یا ساختمانهای اختصاصی در نظر گرفت. بدین ترتیب، فروشگاههای کنار خیابانها به فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید، دفاتر قدیمی به مجموعه های اداری، تماشاخانه ها و گالریها به مجموعه های عظیم فرهنگی نقل مکان کردند. این نگرش یک بعدی به پاسخگویی به نیازها موجب شد ابنیه مدرن به محفظه هایی برای تعدادی کاربری مشخص از قبیل کتابخانه ، سینما، تئاتر، موزه، گالری و ... تبدیل شوند.
اما در سه دهه پایانی قرن بیستم توجه جهانیان به این واقعیت معطوف شد که ارتباطات اجتماعی پیچیده ای که به طور ضمنی در بهره وری از کاربریهای شهری شکل می گیرند و موجب جاری و تپیده شدن زندگی شهری می شوند. به مراتب مهم تر از پاسخگویی صرف به نیازی مشخص به صورت مستقیم و صریح است. تحقیقات بسیار دهه های 70 و 80 نشان دادند که کاربریهای مهم فرهنگی اعم از سینما، تئاتر، موزه، اپرا و ... همه درگیر بحران اند و نمی توانند مخارج خود را تامین کنند. و علت اصلی این بحران بی روح بودن و تخصصی بودن بیش از حد این فضاهاست. این تحقیقات نشان دادند که ایجاد امکانات پیشرفته علمی و تکنولوژی برای پاسخگویی به نیاز مردم کافی نیست.
تئوریهای جدید موزه سازی، که به ایجاد تغییرات در موزه های مهمی چون لوور انجامید، حاصل تجدید نظر در نگرشهای رایج نسبت به این نوع فضاها بودند و در عمل اثبات کردند که تلفیق کاربریهای تخصصی با کاربریهای جذاب عادی می تواند در موفقیت یک موزه نقش مهمی ایفا کند.
هم اینک دیگر موزه های جدید خواه علمی ، خواه هنری دیگر مکانهایی نیستند که فقط افراد علاقه مند با اهداف مشخصی به آنها رجوع می کنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت که در عین حال آشنایی با اهداف مشخصی به آنها رجوع میکنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت اند که در عین حال آشنایی مردم را با مضامین حدی و اصلی نیز امکان پذیر می کنند. درواقع، امروزه تمایل پذیرفته شده در هم آمیختن فعالیتهای فرهنگی و علمی با تفریح، سرگرمی و برخوردهای اجتماعی است. موزه های علمی گالریهای نقاشی، نمایشگاهها و لابراتوارها، بیش از آنکه به ارائه نمونه های اصل و آزمایشهای علمی دقیق مورد توجه متخصصان بپردازند. به طور عمده به برنامه های آموزشی ـ تفریحی، شبیه سازیهای بازی گونه، به نمایش گذاردن ماکتها و نمونه های بدلی فراوان، متنوع و سرگرم کننده، اختصاص یافته اند از معروفترین این نوع مراکز فرهنگی، مرکز ژرژپمپیدو و مجموعه فرهنگی دلاویلت است.
چنین بینشی با شرایط جدید پیشرفت علم و تکنولوژی و تنوع و تغییرات سریع در زمینه های هنری مطابقت دارد. چرا که معلومات عمومی علمی یک فرد تحصیلکرده ـ حتی اروپایی ـ عمدتا مربوط به کشفیات و اختراعات قرن نوزده است و کمتر کسی از آخرین پیشرفتهای علم نجوم، فیزیک، ریاضیات و ... خبر دارد. فرهنگسراها از اولین نمونه های فضاهای فرهنگی هوشمند برای پاسخگویی به این شرایط جدید به شمار می روند.
فرهنگسرا به عبارتی فضای واقعی محصور شهری است که در درون آن کاربریهای بسیار متنوع و غیر همجنس تجاری، فرهنگی، آموزشی، نمایشی و ... در کنار هم قرار می گیرند؛ محل گذران اوقات فراغت و محل برخوردهای اجتماعی و معاشرتهاست، مکانی است برای شرکت مردم در تولید فرهنگ، و سرانجام جایی است که در آن بین شهر و شهروند رابطه ای متقابل و پویا ایجاد می شود.
و به همین دلیل بر دیگر کاربریهای تک منظوره و کمابیش منفعل مانند موزه و گالری سنتی برتری دارد. استقبال وسیع ایران به صورت مختص تهران از فرهنگسراها، که با تاخیر زیاد نسبت به دیگر کشورها ولی با سرعت چشمگیر ساخته شده اند، حاکی از موفقیت آنها در پاسخگویی به نیازی عینی است. ظاهرا آنها اگر چه از نمونه های غربی اقتباس شده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه علائی
کلاس:3.3
سرکار خانم:آشنا
موضوع:آشنایی با رشته های هنری بومی
فهرست صفحه
تاریخچه ی هنر گلیم بافی .............................................1
قلم زنی در دوره ی ساسانی...........................................3
هنرسفال گری پیش از اسلام..........................................7
مینا کاری.................................................................10
هنر منبت کاری.........................................................15
تاریخچه ی هنر گلیم بافی
از آثار و نوشته های مورخان و جهانگردان پیداست که بافتن جزو اولین هنرها و صنایع قبیله های پراکنده انسانها بوده است .
می توان گفت بافتن پارچه و گلیم تقریبا از یک زمان رواج یافته است. حتی می توان گفت که انسان پیش از آنکه دست به ساختن خانه بزند، اقدام به بافتن کرده است . برای بافتن پارچه از الیاف ظریف تر و برای بافتن گلیم از الیاف ضخیم تر استفاده می کرده است.
در سال 1949 در سرزمین روسیه یک قطعه قالی به نام قالی (پازیریک) به حال انجماد ،پیدا شد که مربوط به 350 تا 500 سال قبل از میلاد مسیح بوده است و به این ترتیب وجود قالی و گلیم در تمدنهای باستانی فلات ایران ثابت گردید. فرش یاد شده دارای 3600 گره متقارن در هر دسیمتر مربع می باشد.
نقش آن قالی بیانگر این است که برای رسیدن به چنین مهارتی در قالبی بافی لازم است که بافنده از یک سنت حداقل هزار ساله برخوردار باشد. بدین ترتیب تاریخ پیدایش هنر گلیم بافی و قالی بافی در ایران حدودأ بین1500 تا 2000 سال قبل از میلاد تعیین شد. از آنجایی که گلیم زودتر از قالی بافته شده تاریخ گلیم بافی به 3000 سال پیش از میلاد عنوان شده، که تاریخ آغاز نساجی است و از وسایل بافتنی که از بهشهر به دست آمده و تاریخ آن متعلق به 600 سال قبل از میلاد است ، نشان می دهد که از موی بز و گوسفند استفاده می شده است. اما در مورد پارچه مشخص نیست که از همین الیاف استفاده می کردند یا نه. در تپه های سیلک کاشان نمونه بافت پارچه متعلق به 4700 سال پیش به دست آمده است.
در حال حاضر گلیم وسیله ای است که به عنوان زیر انداز و پرده در چادرها و محلهای عمومی نظیر قهوه خانه ها و نیز در تهیه لوازم زندگی و کار، مانند رختخواب بند (چادر شب)، سجاده، خورجین، جوال دیوارهای چادر، جل اسب، پشتی، سفره و ... استفاده می شود که در این مقوله توضیح داده شده است. لازم به ذکر است که بافت گلیم و استفاده از آن تقریبا در تمام نقاط ایران رایج است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
زبان تاریخ هنر و نقد هنری مانند هر علم دیگری واژگان خاص خود را دارد. بدیهی است که لازمه فهم درست مطالب، آشنایی با معانی دقیق واژه هاست. به علاوه، در مباحث هنری و زیبایی شناسی برخی اصطلاحات بر مفاهیم فلسفی مبتنی هستند، و یابا اصطلاحات ادبی مشترک اند، و از اینرو ممکنست معانی غیر دقیقی را به ذهن متبادر کنند. برای آنکه در مطالعه کتاب حاضر مشکلی از ایندست پیش نیاید، در این فصل به توضیح و تعریف چند واژه هنری بدانگونه که کمابیش پذیرفته شده اند – می پردازیم.
هر اثر نقاشی دارای یک موضع است . ( البته بسیاری از نقاشان انتزاعگرای نوین موضوع را از کار خود حذف می کنند. ) موضوع هنری یک نقاش آن چیزی است که او از میان پدیده ها و رویدادها برای نقاشی کردن بر می گزیند: مثلا یک منظره طبیعی، یک چهره آدمی، یک صحنه نبرد، و یا حتی یک قصه. گاهی موضوع، « عنوان» یک اثر نقاشی نیز محصوب می شود.
محتوی عبارت از آن چیزی است که نقاش در موضوع خود کشف می کند و مورد تاکید قرار می دهد. به عبارت دیگر ، مفهوم یا مفاهیم خاصی از واقعیت ( جهان برونی یا درونی ) که نقاش به مدد اندیشه و احساس و خیال خود قابل روئیت می کند،محتوای کار او است. لازخه بیان محتوی، وجود قالبی متناسب راآن است قالب ( فرم ) تنها به منزله پوسته و صورت ظاهر یک اثر نقاشی نیست، بلکه مبین ساختار، نظمم و سازمانبندی معینی است که به واسطه آن ، محتوی قابل روئیت یم شود. از اینرو، در یک اثر هنری ، قالب و محتوی لازم و ملزوم یکدیگرند و از هم جدا ناشدنی هستند. البته این بدان معنی نیست که هر محتوای معین را فقط در قالبی معین می توان بیان کرد. آنچه در این باره اهمیت دارد، یگانگی این دو وجه در جهت رسایی کاملتر بیان هنری است .
قالب هر هنری عناصر خاص خود ار دارد. قالب در نقاشی از عناصر بصری یعنی رنگ و شکل و خط تشکیل می یابد. برقراری سامانی انداموار ( ارگانیک ) در این عناصر – که آنها را همچون یک کل یگانه ارائه دهد – ترکیب بندی ( کمپوزیسیون ) نامیده می شود. بنابراین، ترکیب بندی اساس قالب یک اثر نقاشی را می سازد. هر نقاش برای سلاختن قالب مناسب نیازمند آن است که مواد، ابزارها و روشهای اجرایی معینی را انتخاب کند. هر گاه روند گزینش وسایل فنی و طرز اجرای کار او از دیگران متمایز باشد. می گوییم وی دارای اسلوبی شخصی است اسلوب، سیاق یا روش شخصی یک نقاش با « سبک » کار او ارتباط دارد. اما باید توجه داشت که اسلوب و سبک دو مفهوم مترادف نیستند. مثلا روبنسن اسلوبی شخصی در رنگامیزی دارد. ولی سبک کار او را با رک می نامند.
سبک چیست؟
سبک یا شیوه هنری ( استیل ) عبارت از آن خصلتهای صوری است که به یک اثر یا مجموعه آثار معین اختصاص دارد و آنها را از سایر آثار متمایز می کند. بلافاصله بیفزایم که این خصلتهای ویژه باید دارای پیوندی درونی و ارتباطی ارگانیک باشند، و یا به عبارتی، باید نشانه های یک واحد کامل را عرضه دارند. مثلا ویژگیهای منفردی نظیر هلال تیزه دار یا طاق متقاطع یا عناصر قائم مکرر و غیره به تنهایی سبک معماری گوتیک را نمی سازند. بلکه ارتباط ارگانیک تمامی اجزاء است که یک کل معنا دار را شکل می دهند در مثالی دیگر: خصوصیاتی چون شکلهای پویا، یا سطحهای متباین روشنی و تاریکی، و یا ترکیب بندی غیر متمرکز، هر کدام به تنهایی مبین سبک بارک نیستند، بله همبستگی انداموار همه این ویژگیهای صوری است که موجب تمایز نقاشی عصر بارک می شود.
واژه سبک را هم در مورد آثار یک هنرمند، و هم در مورد کل آثار یک مکتب هنری به کار می برند. مثلا می توان از سبک رامبراند، و در عین حال، از سبک مکتب رامبراند سخن راند. همچنین می توان تمامی آثار یک دوره را که به واسطه ارتباطیمعین در سبک از آثار سایر دوره ها متمایزند، تحت عنوان واحد نامگذاری کرد: مثلا سبک بارک. گاه نیز واژة سبک به ویژگیهای معین طرز بیان هنری یک قوم یا ملت یا نژاد اطلاق می شود. در مورد اخیر، مثلا، سبک هنر مصریان در برابر سبک هنر بونانیان قرار می گیرد، و یا در عصر رنسانس، سبک جنوبی ( ایتالیا ) از سبک شمالی ( فلاندر ) متمایز می شود. به هر حال، سبک هنری فارغ از زمان و مکان معنایی ندارد. هر سبک هنری ، نشانی از دوره تاریخی معین، و یا مردمی معین را باز می تابد.
خاطر نشان می کنیم. که واژه سبک، توضیح دهنده و متمایز کننده چگونگی شکل ظاهر و ساختار صوری – و نه کیفیت مضمون و محتوای – آثار هنری معین است. در تاریخ هنر، به مواردی بسیار برخورد می کنیم که یک سبک معین برای بیان هدفها و مفهومهای متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است . در ججاییکه نوعی خاص از بینش زیبایی شناختی، و یا به طور کلی، رابطه هنر با جهاننگری معین مورد نظر باشد، دیگر واژه سبک گویا نخواهد بود، و باید اصطلاح روش هنری را به کار بریم. مثلا، کاربرد اصطلاح « سبک رئالیسم » می تواند همواهر ابهام انگیز باشد، زیرا معلوم نمی دارد که مفهوم عالم واقعگرایی مورد نظر است یا شیوه خاص بازنمایی واقعیت . ( حال آنکه ، مثلا، سبک کوربه معنایی مشخص را می رساند، و ویژگیهای شیوه کار این هنرمند را به ذهن متبادر می کند).
در هنر غرب،آرمانگرایی ( ایدئالیسم ) عبارت از انطباق آرمانگرایی فلسفی بر مقوله هنر است . اندیشه های افلاطون را سرچشمه اصلی آرمانگرایی غربی می دانند. افلاطون معتقد بود که تمامی افراد و چیزهای خاص که به حس و گمان ما در آیند، نسبی و متغیر و متکثر و مقید به زمان و مکان، و فان یاند. تنها نمونه کامل یا مثال هر چیز حقیقت دارد که مطلق و ثابت و فارغ از زمان و مکان است. چیزهای خاص فقط بازتابهایی از مثل خود هستند، و هر چه بهره آنها از مثل خود بیشتر باشد، به حقیقت نزدیکترند. ( افلاطون، دنیا را به غاری تشبیه می نماید که آدمهایی از آغاز زندگی در آنجا به زنجیر کشیده شده اند. آنها فقط می توانند به بن و بدنه غار بنگرند. پشت سرشان آتشی برافروخته است، و دیواری میان ایشان و آتش حایل است. کسانی از پشت دیوار می گذرند و چیزهایی با خود دارند که سایه شان از فراز دیوار بر بدنه غار می افتد. اسیران فقط سایه ها را می بینند و آنها را حقیقت می پندارند، حال آنکه حقیقت چیزی دیگر است و آن را نمی توانند دریابند، مگر آنکه از زنجیر برهند و از غار به در آیند. ) . بعدها ، فیلسوفان نوافلاطونی، مفهوم مثل افلاطونی را بسط دادند و آن را بر مفهوم زیبایی منطبق کردند.