لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
سیره ائمه معصومین(ع) در برابر حکومتهاى هم عصر خویش نشان مىدهد که آنانازهر وسیلهاى براى مبارزه با آنها استفاده مىکردهاند، هر چند که در زمانهاىمختلف،شیوه مبارزه ایشان متفاوت بوده است. شیوه مبارزه ائمه(ع) را مىتوان به دو دسته مستقیم و غیر مستقیم تقسیم کرد. در مبارزه مستقیم، به روشنگرى صریح درباره ماهیت حکومتهاى وقت و حتى در مواردى به براندازى آنها اقدام مىکردند. مبارزه غیر مستقیم آنان استفاده از هر روشى بود که غیر مستقیم، به نفى مشروعیت و تضعیف حکومتها منجر شود.
بررسى این دو روش مبارزه مىتواند روشن سازد که مبارزه آنان با حکومتها بر چه مبنا و اساسى بوده است و آیا صرفاً به این علت بوده است که این حکومتها در روش خویش عادلانه رفتار نمىکردند یا غیر از این، علل دیگرى نیز دخالت داشت که ماهیت آنها را ظالمانه مىساخت، به گونهاى که هرگز اصلاحپذیر نبودند. پیش از پرداختن به اصل مبحث، گفتنى است که ائمه(ع) از یک اصل پنهان کارى، به نام تقیه، در برابر حکومتهاى وقت استفاده و اصحاب خویش را به رعایت آن سفارش مىکردند. در بحثهاى پیشین گذشت که حضرت على(ع) براى حفظ جان خویش از همین روش استفاده مىکرد، امام حسین(ع)
اصحاب خویش را به کتمان و مخفى کارى توصیه مىکرد و امام باقر(ع) نیز به ابابصیر توصیه مىکند که در جامعهاى که حکومت آن در دست افراد ناحق و هوس باز است، در ظاهر، هم چون دیگران و در باطن، مخالف آنان عمل کنید:
«خالطوهم بالبرانیة و خالفوهم بالجوانیة اذا کانت الامرة صبیانیه» [1]
توجه به این نکته درباره تقیه، لازم است که تقیه یک ضرورت است و امرى مستمر و دائم محسوب نمىشود. بنابراین، ممکن است امرى در یک زمان، جزء موارد تقیه باشد و در زمان دیگر نباشد. از این رو، ائمه(ع) در مواردى هم کارى با حکومتها را براى اصحاب خویش مجاز مىدانستند و در مواردى آنان را از آن بر حذر مىداشتند. همین طور گاهى حفظ سرّ امامت خویش را خواستار مىشدند؛ ولى در موارد دیگر، آشکارا به تبیین آن مىپرداختند بدین ترتیب، موارد تقیه در زمانها و مکانهاى مختلف، متفاوت مىشود و بدین علت است که در روایت، تشخیص مورد آن را برعهده اشخاص گذاشتهاند که چه امرى باید پنهان بماند و چه امرى نه.
1. مبارزه مستقیم
همان طور که گذشت، سیره ائمه(ع) درمبارزه مستقیم با حکومتها به دو شکل متجلى شده است:
1. قیام و مبارزه مسلحانه براى براندازى حکومت. این روش مبارزه را در سیره امام على و امام حسن(ع) در براندازى حکومت معاویه بررسى کردیم و حتى از تصمیم حضرت على براى براندازى حکومت عثمان سخن گفتیم. هم چنین آن را در سیره امام حسین(ع) مشاهده مىکنیم که درباره آن بحث خواهیم کرد.
2. تبیین و روشنگرى درباره ماهیت حکومتها در جهت نفى مشروعیت و پشتوانه اجتماعى ومعنوى آنها.
اینک بحث درباره مبارزه ائمه(ع) با حکومتها را در قالب این دو روش ادامه مىدهیم.
قیام حسینى، تکمیل کننده هدف امام على(ع)
در گفتار پیشین بیان شد که مبارزه بدون انعطاف حضرت على(ع) علیه معاویه، در حقیقت، مبارزه با سیره عملى حکومتى بود که پس از رسول خدا (ص) تحقق یافته و ثمرهاى هم چون معاویه را به بار آورده بود و آن حضرت براى این که نشان دهد این سیره را هرگز به رسمیت نمىشناسد، یک لحظه نیز در برابر معاویه کوتاه نیامد و او را تأیید نکرد. پس از ایشان امام حسن(ع) کار نیمهتمام پدر را پىگیرى کرد؛ ولى شرایط، همچون زمان پدر، توفیق تکمیل این هدف را به ایشان نداد.
پس از شهادت امام حسن(ع) و حتى پیش از آن، چشمهاى گروهى از شیعیان، که از اوضاع جامعه خشنود نبودند، به سوى امام حسین(ع) دوخته شده بود تا او را به قیام علیه معاویه وا دارند؛ ولى از آن جا که سیره ائمه(ع) در شرایط یک سان، به یک سنوال است، آن حضرت نیز در هر دو زمان، شیعیان را به صبر و تقیه سفارش کرد و آنان را آگاه ساخت که تا معاویه زنده است، قیام و مبارزه امکان ندارد و به مقصود نمىرسد؛
اما اقدامات آن حضرت پیش از مرگ معاویه و پس از آن نگرش و هدف آن امام، از قیام و حکومت جامعهاسلامى را روشن مىکند و نشان مىدهد که قیام ایشان تکمیل کننده هدف حضرت على(ع) و هم سو با آن است.
اولین اقدام آشکار آن حضرت، موضعگیرى سخت در برابر جانشینى یزید بود. معاویه براى زمینه سازى بیعت براى یزید، نامههایى به بزرگان مدینه نوشت و از آنان خواست که در این امر، فتنه ایجاد نکنند و با یزید بیعت کنند. امام حسین(ع) در پاسخ این نامه یادآور شد که بزرگترین فتنه، حکومت معاویه است و هیچ عملى نزد ایشان با فضیلتتر از جهاد علیه او نیست.[1] پس از این نامه نگارى، خود معاویه به مدینه آمد تا به طور حضورى از مردم مدینه براى یزید بیعت بگیرد و بزرگان این شهر را بترساند و کار خلافت براى یزید را به سرانجام برساند. او در سخنرانى عمومى خویش ضمن توصیف و تمجید از رسول خدا (ص) سعى کرد با تثبیت خلافت عمر، ابوبکر وعثمان و زیر سؤال بردن خلافت حضرت على و امام حسن(ع) و تمسک به مقدم شدن عمرو عاص بر اصحاب رسول خدا در غزوه ذات السلاسل، به تحکیم جانشینى یزید بپردازد. در این زمان، امام حسین(ع) در پاسخ به معاویه، ضمن بیان ضلالت و گمراهى او، حتى درباره بیان صفات پیامبر اکرم (ص) به او یادآور شد که خلافت و حکومت، از راه وراثت، به او منتقل مىشود و معاویه حق ندارد آن را به دیگرى واگذار کند:
«و رایتک عرضت بنا بعد هذا الامر و منعتنا عن آبائنا تراثا و لقد - لعمر اللّه - اورثنا الرسول ولادة، اما حججتم به القائم عند موت الرسول فاذعن للحجّة بذلک و رده الایمان الى النصف فرکبتم الاعالیل وفعلتم الافاعیل و قلتم کان و یکون حتى اتاک الامر یا معاویه» .[1]
در این سخن، امام(ع) ضمن بیان این که قریش با احتجاج به نزدیکى خود به رسول خدا(ص) پس از رحلت آن حضرت، خلافت را به دست گرفتند و انصار نیز با استدلال آنان خاضع گردیدند، همه دوران خلافت پس از آن حضرت را زیر سؤال مىبرد؛ زیرا خلافت حق اهل بیت است که به واسطه قرابت با رسول خدا(ص) به آنان مىرسد و دیگران با بهانههاى واهى، بر آن سوار شدند و با انجام افعال ناشایست، آن را تثبیت کردند تا این که خلافت به دست معاویه رسید.
چند روز پس از آن، که معاویه دوباره براى استحکام جانشینى یزید سخنرانى کرد و او را بهترین فرد براى خلافت معرفى نمود، امام حسین(ع) ضمن رد شایستگى یزید، با صراحت بر این که تنها ایشان شایسته این قیام است، در برابر معاویه موضعگیرى کرد و اقدامات معاویه در تعیین جانشین را زیر سؤال برد.[2] امام(ع) حتى در برابر اقدام معاویه براى ازدواج یزید با همسر عبدالله بن سلام، پس از گرفتن طلاق او، عکس العمل نشان داد و آن زن را پیش از این که معاویه بتواند به ازدواج یزید در آورد، به همسرى خویش برگزید و سپس او را طلاق داد تا دوباره با شوهر خویش زندگى کند.[3]
دومین اقدام امام حسین(ع) در این زمینه، یک سال پیش از مرگ معاویه صورت پذیرفت. آن حضرت در این سال به حج مشرف شد و در آن جا از بنى هاشم خواست تا بزرگان قریش را گرد هم آورند. سپس امام در جمع این گروه، که بالغ بر هفتصد نفر مىشدند و دویست نفرآنان صحابى رسول خدا (ص) بودند، به تشریح آیاتى پرداخت که در حق اهل بیت نازل گردیده است و نیز سخنان رسول خدا (ص) در این باره را نقل کرد و پس از اعتراف آنان به درستى همه آنها از آنان خواست تا هنگام بازگشت به شهر و دیار خود، هر فرد مطمئنى را یافتند، او را به سوى اهل بیت دعوت کنند و حق ایشان را در خلافت، یادآور شوند.[1]
این سیره امام در نفى خلافت یزید و معاویه، به عنوان نماد و ثمره خلافت، پس از رسول خدا(ص) وتأکید بر اختصاص خلافت به اهل بیت و آن حضرت، در همین جهت، پس از مرگ معاویه و آغاز مبارزه عملى آن حضرت با یزید نیز استمرار یافت. امام حسین(ع) پس از نامه یزید به فرماندار مدینه و دستور به گرفتن بیعت از آن حضرت، با افراد مختلف، گفت و گو و احتجاج داشت. در همه این سخنان، ما گوشهاى از این سیره امام را مشاهده مىکنیم که در این جا به نقل بعضى از آنها مىپردازیم.
امام حسین(ع) و فرزند زبیر در مسجد پیامبر اکرم مشغول گفت و گو بودند که فرستاده حاکم مدینه آمد و از آنان خواست تا به دیدار حاکم بروند. عبدالله به آن حضرت گفت که نمىدانم حاکم براى چه ما را مىخواهد و امام به او خبر داد که معاویه مرده است و او مىخواهد از ما براى یزید بیعت بگیرد. سپس امام در پاسخ عبداللّه که پرسید: آیا بیعت مىکنى، فرمود:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
این هم پاسارگاد
تاریخچه پاسارگاد
پاسارگاد پایتخت اولین امپراتوری بزرگ آسیای غربی است که قلمرو حکومتش از سواحل شرقی مدیترانه و مصر تا هند کشیده شده و اولین امپراتوری است که به تفاوتهای فرهنگی اقوام مختلف ساکن در قلمرو حکومتیاش، احترام میگذاشته است. پاسارگاد به عنوان گواهی بر معماری هخامنشی، اختلاط فرهنگهای گوناگون را نشان میدهد. قصرها، باغها و آرامگاه کوروش نمونهای استثنائی از اولین دوره شکوفائی هنر و معماری هخامنشی و گواهی استثنائی از تمدن ایرانی است.
پاسارگاد بعد از مرگ کوروش هخامنشی علاوه بر اینکه محل تاجگذاری شاهان بوده مرکز علوم و محل اجتماع و پرورش دستوران، روحانیون و مغها بوده است که در آنجا تربیت شده و به سایر ساتراپ نشینها اعزام میشدهاند.
دلایل ثبت:
معیار (1): پاسارگاد نخستین نمونه استثنائی معماری سلطنتی هخامنشی است.
معیار (2): پایتخت سلسله هخامنشی به دست کوروش کبیر و با کمک سایر اقوام قلمرو امپراتوری او، ساخته شد. پاسارگاد مرحله مهمی از تحولات هنر و معماری ایران باستان را نشان میدهد.
معیار (3): محوطه باستانی پاسارگاد، قصرها و باغهایش و آرامگاه موسس سلسله، کوروش کبیر، گواهی استثنائی از تمدن هخامنشی در ایران است.
معیار (4): مجموعه سلطنتی «چهار باغ» که در پاسارگاد ساخته شده بود، تبدیل به الگویی برای معماری و طراحی در آسیای غربی شد.
آرامگاه کوروش کبیر: این بنا ساخته شده از قطعات سنگهای بزرگ سفید آهکی است که روی هم قرار داده شدهاند و صفه آرامگاه را که متشکل از شش ردیف پلکان مرتفع است و همچون هرم خودنمایی میکند، ایجاد میکنند.
کاخ دروازه: این کاخ دروازه پاسارگاد به شمار میرفته و در منتهی الیه مجموعه کاخها واقع شده است. طرح آن به صورت تالاری بوده مستطیل شکل که دارای دو ردیف چهارتایی ستون بلند و چهار درگاه بوده است. درگاههای شمال شرقی و شمال غربی اصلی بودهاند و دو درگاه دیگر فرعی.
نقش انسان بالدار: نقش برجسته نشان دهنده مردی است با ریش انبوه و چهار بال که رو به سمت چپ یعنی به سوی مرکز بنا دارد. این مرد تاجی دارد که به یک کلاه شیاردار کاملاً چسبیده به سر، وصل است. تاج روی شاخهای بلند و تابدار یک قوچ حبشی، بین دو مار کبری پشت به هم که هریک گوی کوچکی را به نماد خورشید بر سر دارند، قرار گرفته است. تا سال 1874 میلادی کتیبهای در بخش فوقانی خود داشته است که بر آن نوشته شده بوده: «من کوروش شاه هخامنشی».
کاخ بارعام: این بنا بر هشت ستون استوار بوده و سرستونها به سر حیوانات شباهت داشتهاند. آثاری از سر ستونهای شیر، شیردال (شیر شاخ دار)، گاو و اسب یافتهاند. سرستونهای اسبی شکل خاص این بنا است.
نقوش درگاه کاخ بارعام: در درگاههایی که کاخ بارعام را به ایوان وصل کردهاند، نقوش برجسته سنگی دیده میشوند. در نقش اول مردی برهنه پای با جبهای که با زینتی چون فلسهای ماهی آراسته شده و دامنی کوتاه در جلو و در پشت سر او مردی که پا و سم گاو دارد و دمی بسیار آراسته و مزین به گل و در دست چوبی گرفته که سر آن در عقب به درفشی منتهی میشود. جهت پای این دو نشان میدهد که رو به سوی ایوان تالار میرفتهاند. نقش دوم پاهای برهنه یک انسان را نشان میدهد که جلوی یک هیولا راه میرفته. این جانور پاهایی چون چنگال عقاب دارد و ردایی بسیار آراسته پوشیده است. در نقش سوم بقایای نقش سه مرد برهنه پای بلند جبه دیده میشود که سه جانور سمدار را به دنبال میکشند. در اینجا نیز سه کتیبه که بر آنها نوشته شده: «من کوروش شاه هخامنشی» دیده میشود. کتیبههای عیلامی و بابلی مربوط به دوران کوروش است و کتیبه فارسی باستان را داریوش هخامنشی به این مجموعه افزوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
این هم پاسارگاد
تاریخچه پاسارگاد
پاسارگاد پایتخت اولین امپراتوری بزرگ آسیای غربی است که قلمرو حکومتش از سواحل شرقی مدیترانه و مصر تا هند کشیده شده و اولین امپراتوری است که به تفاوتهای فرهنگی اقوام مختلف ساکن در قلمرو حکومتیاش، احترام میگذاشته است. پاسارگاد به عنوان گواهی بر معماری هخامنشی، اختلاط فرهنگهای گوناگون را نشان میدهد. قصرها، باغها و آرامگاه کوروش نمونهای استثنائی از اولین دوره شکوفائی هنر و معماری هخامنشی و گواهی استثنائی از تمدن ایرانی است.
پاسارگاد بعد از مرگ کوروش هخامنشی علاوه بر اینکه محل تاجگذاری شاهان بوده مرکز علوم و محل اجتماع و پرورش دستوران، روحانیون و مغها بوده است که در آنجا تربیت شده و به سایر ساتراپ نشینها اعزام میشدهاند.
دلایل ثبت:
معیار (1): پاسارگاد نخستین نمونه استثنائی معماری سلطنتی هخامنشی است.
معیار (2): پایتخت سلسله هخامنشی به دست کوروش کبیر و با کمک سایر اقوام قلمرو امپراتوری او، ساخته شد. پاسارگاد مرحله مهمی از تحولات هنر و معماری ایران باستان را نشان میدهد.
معیار (3): محوطه باستانی پاسارگاد، قصرها و باغهایش و آرامگاه موسس سلسله، کوروش کبیر، گواهی استثنائی از تمدن هخامنشی در ایران است.
معیار (4): مجموعه سلطنتی «چهار باغ» که در پاسارگاد ساخته شده بود، تبدیل به الگویی برای معماری و طراحی در آسیای غربی شد.
آرامگاه کوروش کبیر: این بنا ساخته شده از قطعات سنگهای بزرگ سفید آهکی است که روی هم قرار داده شدهاند و صفه آرامگاه را که متشکل از شش ردیف پلکان مرتفع است و همچون هرم خودنمایی میکند، ایجاد میکنند.
کاخ دروازه: این کاخ دروازه پاسارگاد به شمار میرفته و در منتهی الیه مجموعه کاخها واقع شده است. طرح آن به صورت تالاری بوده مستطیل شکل که دارای دو ردیف چهارتایی ستون بلند و چهار درگاه بوده است. درگاههای شمال شرقی و شمال غربی اصلی بودهاند و دو درگاه دیگر فرعی.
نقش انسان بالدار: نقش برجسته نشان دهنده مردی است با ریش انبوه و چهار بال که رو به سمت چپ یعنی به سوی مرکز بنا دارد. این مرد تاجی دارد که به یک کلاه شیاردار کاملاً چسبیده به سر، وصل است. تاج روی شاخهای بلند و تابدار یک قوچ حبشی، بین دو مار کبری پشت به هم که هریک گوی کوچکی را به نماد خورشید بر سر دارند، قرار گرفته است. تا سال 1874 میلادی کتیبهای در بخش فوقانی خود داشته است که بر آن نوشته شده بوده: «من کوروش شاه هخامنشی».
کاخ بارعام: این بنا بر هشت ستون استوار بوده و سرستونها به سر حیوانات شباهت داشتهاند. آثاری از سر ستونهای شیر، شیردال (شیر شاخ دار)، گاو و اسب یافتهاند. سرستونهای اسبی شکل خاص این بنا است.
نقوش درگاه کاخ بارعام: در درگاههایی که کاخ بارعام را به ایوان وصل کردهاند، نقوش برجسته سنگی دیده میشوند. در نقش اول مردی برهنه پای با جبهای که با زینتی چون فلسهای ماهی آراسته شده و دامنی کوتاه در جلو و در پشت سر او مردی که پا و سم گاو دارد و دمی بسیار آراسته و مزین به گل و در دست چوبی گرفته که سر آن در عقب به درفشی منتهی میشود. جهت پای این دو نشان میدهد که رو به سوی ایوان تالار میرفتهاند. نقش دوم پاهای برهنه یک انسان را نشان میدهد که جلوی یک هیولا راه میرفته. این جانور پاهایی چون چنگال عقاب دارد و ردایی بسیار آراسته پوشیده است. در نقش سوم بقایای نقش سه مرد برهنه پای بلند جبه دیده میشود که سه جانور سمدار را به دنبال میکشند. در اینجا نیز سه کتیبه که بر آنها نوشته شده: «من کوروش شاه هخامنشی» دیده میشود. کتیبههای عیلامی و بابلی مربوط به دوران کوروش است و کتیبه فارسی باستان را داریوش هخامنشی به این مجموعه افزوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
این هم پاسارگاد
تاریخچه پاسارگاد
پاسارگاد پایتخت اولین امپراتوری بزرگ آسیای غربی است که قلمرو حکومتش از سواحل شرقی مدیترانه و مصر تا هند کشیده شده و اولین امپراتوری است که به تفاوتهای فرهنگی اقوام مختلف ساکن در قلمرو حکومتیاش، احترام میگذاشته است. پاسارگاد به عنوان گواهی بر معماری هخامنشی، اختلاط فرهنگهای گوناگون را نشان میدهد. قصرها، باغها و آرامگاه کوروش نمونهای استثنائی از اولین دوره شکوفائی هنر و معماری هخامنشی و گواهی استثنائی از تمدن ایرانی است.
پاسارگاد بعد از مرگ کوروش هخامنشی علاوه بر اینکه محل تاجگذاری شاهان بوده مرکز علوم و محل اجتماع و پرورش دستوران، روحانیون و مغها بوده است که در آنجا تربیت شده و به سایر ساتراپ نشینها اعزام میشدهاند.
دلایل ثبت:
معیار (1): پاسارگاد نخستین نمونه استثنائی معماری سلطنتی هخامنشی است.
معیار (2): پایتخت سلسله هخامنشی به دست کوروش کبیر و با کمک سایر اقوام قلمرو امپراتوری او، ساخته شد. پاسارگاد مرحله مهمی از تحولات هنر و معماری ایران باستان را نشان میدهد.
معیار (3): محوطه باستانی پاسارگاد، قصرها و باغهایش و آرامگاه موسس سلسله، کوروش کبیر، گواهی استثنائی از تمدن هخامنشی در ایران است.
معیار (4): مجموعه سلطنتی «چهار باغ» که در پاسارگاد ساخته شده بود، تبدیل به الگویی برای معماری و طراحی در آسیای غربی شد.
آرامگاه کوروش کبیر: این بنا ساخته شده از قطعات سنگهای بزرگ سفید آهکی است که روی هم قرار داده شدهاند و صفه آرامگاه را که متشکل از شش ردیف پلکان مرتفع است و همچون هرم خودنمایی میکند، ایجاد میکنند.
کاخ دروازه: این کاخ دروازه پاسارگاد به شمار میرفته و در منتهی الیه مجموعه کاخها واقع شده است. طرح آن به صورت تالاری بوده مستطیل شکل که دارای دو ردیف چهارتایی ستون بلند و چهار درگاه بوده است. درگاههای شمال شرقی و شمال غربی اصلی بودهاند و دو درگاه دیگر فرعی.
نقش انسان بالدار: نقش برجسته نشان دهنده مردی است با ریش انبوه و چهار بال که رو به سمت چپ یعنی به سوی مرکز بنا دارد. این مرد تاجی دارد که به یک کلاه شیاردار کاملاً چسبیده به سر، وصل است. تاج روی شاخهای بلند و تابدار یک قوچ حبشی، بین دو مار کبری پشت به هم که هریک گوی کوچکی را به نماد خورشید بر سر دارند، قرار گرفته است. تا سال 1874 میلادی کتیبهای در بخش فوقانی خود داشته است که بر آن نوشته شده بوده: «من کوروش شاه هخامنشی».
کاخ بارعام: این بنا بر هشت ستون استوار بوده و سرستونها به سر حیوانات شباهت داشتهاند. آثاری از سر ستونهای شیر، شیردال (شیر شاخ دار)، گاو و اسب یافتهاند. سرستونهای اسبی شکل خاص این بنا است.
نقوش درگاه کاخ بارعام: در درگاههایی که کاخ بارعام را به ایوان وصل کردهاند، نقوش برجسته سنگی دیده میشوند. در نقش اول مردی برهنه پای با جبهای که با زینتی چون فلسهای ماهی آراسته شده و دامنی کوتاه در جلو و در پشت سر او مردی که پا و سم گاو دارد و دمی بسیار آراسته و مزین به گل و در دست چوبی گرفته که سر آن در عقب به درفشی منتهی میشود. جهت پای این دو نشان میدهد که رو به سوی ایوان تالار میرفتهاند. نقش دوم پاهای برهنه یک انسان را نشان میدهد که جلوی یک هیولا راه میرفته. این جانور پاهایی چون چنگال عقاب دارد و ردایی بسیار آراسته پوشیده است. در نقش سوم بقایای نقش سه مرد برهنه پای بلند جبه دیده میشود که سه جانور سمدار را به دنبال میکشند. در اینجا نیز سه کتیبه که بر آنها نوشته شده: «من کوروش شاه هخامنشی» دیده میشود. کتیبههای عیلامی و بابلی مربوط به دوران کوروش است و کتیبه فارسی باستان را داریوش هخامنشی به این مجموعه افزوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 94
من ومادرم هم وضو گرفتیم . من به اتاقم رفتم تا نمازم را بخوانم . درهمین موقع ارغوان ازخواب بیدار شد .
گفت : ارمغان , حال بابا چطوره ؟
گفتم : به شکر خدا وکمکای احمد آقا خیلی بهتره .
گفت : نماز صبحِ ؟
گفتم : بله
ازجا بلند شد وازاتاقم خارج شد. نمازم را خواندم . صدای مادرم را شنیدم که ارغوان را نصیحت می کرد .
می گفت : تو را به خدا , مواظب خودت باش , یک وقت بار سنگین بلند نکنی , یک وقت ازپله , تند بالا نری , ملاحظه خورد وخوراکت را بکن , بدنت حالا احتیاج بیشتری به مواد غذایی داره , حتماً شیر وماهی بخور , میوه وسبزی تازه یادت نره و . . .
با خودم گفتم : بیچاره مادر , درهمه حال باید نگران همه ما باشد . نگران پدر , علی وارسلان , ارغوان و من . . .
درهمین فکر بودم که خوابم برد . نزدیک ساعت نُه صبح بود که ازخواب بیدار شدم . به اتاق پدرم رفتم به هوش آمده بود . به سمت او دویدم وخودم را ازخوشحالی درآغوش پدرم انداختم.
شروع به گریه ، کردم . اشکهایم روی صورت پدرم می چکید . مادرم سررسید تا من را دیدگفت : دختر چه کار می کنی ؟ تو نمی فهمی که بابات حالش خوب نیست ؟
پدرم با صدایی که شبیه ناله بود گفت : اشکالی نداره . بذار که دخترِ کوچولوم
پیشم باشه .
زود . خودم را کنار کشیدم ولی گریه ام قطع نمی شد. پدرم دستی به صورتم کشید وگفت : گلم
ارمغانم ، این جور اشک نریز . دلم خون شد ، بابا .
بادستهایم صورتم را خشک کردم وبا بُغضی درگلو گفتم : چشم بابا جون .
از اتاق پدرم . بیرون آمدم وبه آشپزخانه رفتم . ارغوان آنجا بود . به او گفتم : احمد آقا کجاست ؟
لبخندی زد وگفت : به مأموریتی که به او دادید ، رفته .
گفتم : یعنی . . . دنبال علی وارسلان . اما من که آدرس به او نداده بودم .
خندید وگفت : مگر فقط ، تو آدرس خانه مادربزرگ رو یاد داری ؟ خوب ، معلوم دختر ، آدرسو من دادم .
فکر می کنم تا ظهر بیاد وبرای خواهرکوچولوم خبر خوش بیاره.
نزدیک ظهر نمازم راخواندم وحاضر شدم که به مدرسه بروم ولی هنوز احمد آقا نیامده بود. تادرخانه رابازکردم ، که خارج شوم ، احمد آقا راپشت درخانه دیدم . آب دهانم خشک شد.
احمد آقا سلام کرد وگفت : خبر ، خوشی برای شما دارم . آنها خانه مادربزرگتان بودند . اطراف اینجا پُر ازمأمور است . برای همین نتوانستند . خبری ازخودشان به شما بدهند .
درضمن آقا ارسلان ازشما خواسته تابه خانواده او خبر بدین . امید نیز همین رو خواسته. چونکه خانه های آنها نیز تحت نظره . ازاو خدا حافظی کردم وبه راه افتادم .
درخانه ارسلان زنگ زدم . مادرش در رابازکرد وباتعجب تا من رادید گفت : سلام ، عروس گلم ، چه عجب ازاین طرفها . چی شده که یاد ماکردی ؟
گفتم : سلام مادرجان ، ببخشید مزاحمتون شدم . خبری ازارسلان براتون دارم . او خونه مادربزرگمِ وگفته به شما خبر بدم که نمی تونه بیاد چونکه خانه شما هم تحت نظره .
مادر ارسلان گفت : خدایا . . . به من صبر بده ، به خدا عزیزم ، نمی دونی ، این چند وقت چی به من گذشته ؟
گفتم : می دونم مادر . ببخشید ، من باید مدرسه برم . خداحافظی کردم وازآنجا رفتم و رفتم . به درخانه مادر امید رسیدم به او هم خبری راکه امید داده بود، دادم وبعد به مدرسه رفتم .
آن روز خیلی خوشحال بودم . چون خبر سلامت علی وارسلان را فهمیده بودم . عصر که به خانه آمدم . احمد آقا درخانه رابازکرد.
گفتم : سلام ، احمد آقا حال بابا چطور؟
گفت : علیک سلام ، خیلی خوب، برو داخل خانه تا خودت ببینی .
به سمت خانه دویدم . ناگهان پدرم رادیدم که سرپا ایستاده بود. باتعجب گفتم : باباجون ، حالتون خوبه ؟
او با چهره مجروح وکبودش گفت : بله عزیزم ، خیلی بهترم .
مادرم وارغوان ازآشپزخانه بیرون آمدند وبه من خندیدن ، پدرم هم شروع به خندیدن کرد . گفتم : یعنی سوال من خنده دار بود ؟
ارغوان گفت : نه ، ولی این قیافه تو وطرز سوال کردنت ، واقعاً خنده داره وبازشروع به خندیدن کردند.
باعجله وارد اتاقم شدم ,یک دفعه چشمم به یک شاخه گل مریم افتاد . ازاتاق بیرون رفتم . مادرم ، پدرم ، ارغوان واحمد آقا دراتاق پذیرایی نشسته بودند. به مادرم گفتم : مامان . . . ارسلان بوده ؟
گفت : نه ، فقط یک نامه ویک شاخه گل مریم ، برات فرستاده که زحمت اون رو احمد آقا کشیدند. نگاهم به سمت احمد آقا برگشت وگفتم : احمد آقا ، اما ظهر که به مدرسه می رفتم ، شما هیچ چیز نگفتید ؟
احمد آقا گفت : تقصیر من نبود ، ارسلان آقا گفتن ، بعد ازمدرسه من یک شاخه گل مریم ازطرف او برای شما بگیرم ویک نامه هم به من دادند که اونو روی میز تحریرتان گذاشتم .