لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
تتراپلوئید خیلی نادر هستند . گسترش مناطق تحت کشت موز تریپلوئید بیش از 100 برابر مناطق زیر کشت موز دیپلوئید است . تریپلوئیدها محکم تر و بسیار قوی تر بوده و آسانتر رشد می نمایند . قبل از اینکه یک کلن رده بندی شود لازم است از نظر پلوئیدی شناسایی گردد که این عمل می تواند بطور سیتولوژیکی از طریق شمارش تعداد کروموزوم انجام گیرد . از نظر مورفولوژی ، تریپلوئیدها و تتراپلوئیدها بزرگتر و خیلی قوی تر از دیپلوئیدها بوده و ضخامت و اندازه سلول هر دو با افزایش پلوئید افزایش می یابد . فن امتیاز دهی ، بر اساس 15 خصوصیت گیاه ، امکان امتیاز دهی از دامنه 15 (آکومیناتای خالص) تا 75 (بالبیزیانای خالص) را مهیا می سازد . امتیازهای حد واسط بر اساس رابطه نسبی گونه ها بعلاوه سطوح پلوئیدی دو رگه های واقع در این دو واحد هستند . سیموندز و شفرد (1955) و استوور و سیموندز (1988) گروهها و امتیازهای نشان داده شده در جدول 5 را برای رده بندی دامنه ای از موزهای خوراکی مورد استفاده قرار داده اند . سیلایوی و کاموکالو (1987) بر همین اساس 137 رده بندی را به بانک ژنتیکی تای اضافه کردند. آنها بعضی کمبودها را در طبقه بندی اولیه تشخیص داده و آنرا اصلاح نمودند (جدول 6).
جدول 5 - رده بندی موزهای خوراکی توسط سیموندز و شفرد (1955) و استور و سیموندز (1987)
گروه ژنومی امتیاز
دیپلوئید AA 23-15
تریپلوئیدAAA 23-15
تریپلوئید AAB 46-26
دیپلوئید AB 49
تریپلوئید ABB 63-59
تتراپلوئید ABBB 67
جدول 6- رده بندی سایلایوای وکالو(1987)
گروه ژنومی امتیاز
AAA/AA 25-15
AAB 46-26
ABB 67-59
ABBB 69-67
BB/BBB 75-70
بنظر می رسد در تمام رده بندی های موز در مورد این مسئله که نمی توان یک اسم ساده به تمام موزهای خوراکی داد ، توافق شده است . اصولاً اصطلاح آکومیناتا برای موزهای دیپلوئیدی (AA) و تریپلوئیدی (AAA) بکار می رود که شکلی از موزها را بعنوان دسر میوه مصرف می شوند در بر گرفته و شامل «پیسانگ ماس» گراندناین هستند . بطور مشابه با لبیزیانا برای موزهای دیپلوئیدی بدون بذر (BB) و تریپلوئیدی (BBB) که مصرف شان بصورت پخته است بکار می رود که بترتیب شامل آبوبون و سابا هستند . گونه های دورگه زیادی وجود دارند که نمی توانند اسم اختصاصی داشته باشند ، زیرا دارای ترکیبات مخلوط و اختلاط کروموزومی بوده و لذا برای جلوگیری از بروز اشتباه بر اساس یک قرارداد پذیرفته شده جهانی ، در تمام این ارقام ابتدا جنس موز ، بدنبال آن تفکیک کد گروه جنسی و سطوح کروموزومی و سپس اسم زیر گروه (در صورتی که وجود داشته باشد ) و بدنبال آن اسم عامه رقم قرار می گیرد .
مثالهایی از این مورد عبارتند از :
Musa AAA(Cavendish subgroup) Grand Nain
Musa AAA(plantain subgroup) Horn
Musa BBB Saba
Musa AB Ney poovan
7-1- گروههای ژنتیکی و رقمهای اصلی مورد استفاده در جهان
1-7-1 - گروه AA
1-1-7-1- ساکریر
مترادف پیسانگ ماس در مالزی و اندونزی است . دارای میوه های زیر ، شیرین با پوست نازک و طلائی بوده و به بیماری پانامائی مقاوم است ، اگرچه پیسانگ ماس نسبت به تریپلوئید تنه کوچکتری داشته و میوه کمتر می دهند ولی مهمترین رقم موز در مالزی محسوب می شود .
2-1-7-1 - پیسانگ آمبون پوتی
این رقم مهم ترین رقم در اندونزی بوده و همچنین کشت بالایی در مالزی دارد. دارای طعم خوب و کیفیت نگهداری عالی و محصول بالایی است ولی بدلیل حساسیت به بیماری پانامائی موز در امریکای مرکزی تجارتی نشده است .
2-7-1- گروه AAA
1-2-7-1- زیر گروه گروس میشل
رقم اصلی آن گروس میشل بوده و مترادف آن در مالزی پیسانگ آمبون و اسامی انواع جهش یافته آن هایگات و کوکوس است .رقم گروس میشل گیاهانی بلند ، قوی و خوشه هایی سنگین و قرینه تولید می کند . میوه های آن طویل و استوانه ای بوده و رنگی جذاب دارد . تا اواخر سال 1950 زمانیکه کشتزارهای آمریکای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
دانشگاه آزاد اسلامی
شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟
استاد:آقای حشمتی نسب
محقق:حسن ماندنی
تابستان 87-86
فردوسی و نوعی فلسفه اپیکوری:
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.» از همین رو، وی به یافتن وجوه تشابه بین شاهنامه و نوشتهها و سرودههای کلاسیک اروپایی پرداخت. به عنوان نمونه، ابیات زیر از شاهنامه را در وصف زیبایی تهمینه ترجمه کرده و همراه با شرح گستردهای دربارة آثار مشابه شاعرانی چون هومر، ویرژیل، آناکرئون و شکسپیر انتشار دادهاست
خیام نیشابوری :
نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:
زان باده که عمر را حیات دگر است پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است
بر نه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر ای پسر در گذر است
هشدار! که روزگار شور انگیز است ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است
در کام تو گر زمانه لوزینه نهد زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.
اندیشههای فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری): حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست، ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سالهای مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی میتوان گفت که از نیمهی اول قرن پنجم تا دهههای نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیهاش ابوالفتح، لقبش غیاثالدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمهدوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق، تقریباً به مسافت نیمفرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.او در همهی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کردهاند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبهی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند میبندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.از قضا حسن طوسی به وزارت جلالالدین ملکشاه سلجوقی میرسد و خواجه نظامالملک طوسی مشهور میشود. او به عهد خود وفا میکند و حسن صباح را به خدمت سلطان میبرد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظامالملک تقاضا میکند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا میکند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمیپردازد. با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلالالدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظامالملک طوسی، تصمیم گرفته شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همهی آنها مقدم بود.این منجمان با محاسبات ریاضی، زیجهایی (مجموعه جدولهایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستارهشناسی تدوین میشد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلالالدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» میخواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار میرفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم میدانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولینبار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیلهی رشتههای بینهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادلهی اقلیدس بیاستدلال مانده بود، به وسیلهی فرضیهی خیام ثابت میشود.میتوان گفت خیام اولین کسی است که هندسهی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئلهای هندسی، به معادلهی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجهی سوم فائق آمد.خیام رسالهی مختصری تحت عنوان رساله فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما دربارهی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخهی منحصر به فردی از آن در کتابخانهی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقهی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.
خیام: کافر شرابخوار یا...؟
خیام شاعری کمگو بوده است. خیام اگرچه در درجهی اول از علم و فضل بود، ولی عامهی مردم او را به سبب رباعیاتش میشناسند. در مورد خیام نگرشهای مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عدهای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شرابخوار پنداشتهاند و به اشعار او از جهت ترغیب به میخوارگی نگریستهاند و حتی عدهای او را بیاعتقاد به مبدأ و معاد فرض کردهاند.یک جام شراب صد دل و دین ارزدیک جرعهی می، مملکت چین ارزدجز بادهی لعل نیست در روی زمینتلخی که هزار جان شیرین ارزد.اصولاً خیام شاعری را پیشهی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفادهی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلسآرایی و مزاحگویی میپرداخت و در مراسم خوشگذرانی اهل فسق و فجور شرکت میکرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر مینمودند. بنابراین هر کس که پیشهی شاعری را اختیار میکرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین مینگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوهی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده میشود و از مشکلترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.نخستین کسانی که او را شاعر خواندهاند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجمالدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.رباعیات خیام :در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنهداری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربارهی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطهی رسانههای علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیلهی تشخیص سیمای او رباعیهایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعیهایی است که محققاً از او نیست.» همهی خیامشناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوستهاند و بسیاری از رباعیگویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سرودههای خویش در سایهی این شهرت عالمگیر، سرودههایشان را به او منسوب کردهاند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفهی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعیهای صوفیانهای نوشتهاند و به این ترتیب با این افزایشها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کردهاند. با این همه اگر با دیدهی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی مینماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که – بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطهآمیز برخی از پژوهشگران متعصب – نهتنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بیتفاوت نمیگذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.اما قبل از هر چیز باید به گونهای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعیسرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسندهی کتاب خیامِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعیگو پرداختهاند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کردهاند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟
فردوسی و نوعی فلسفه اپیکوری:
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.» از همین رو، وی به یافتن وجوه تشابه بین شاهنامه و نوشتهها و سرودههای کلاسیک اروپایی پرداخت. به عنوان نمونه، ابیات زیر از شاهنامه را در وصف زیبایی تهمینه ترجمه کرده و همراه با شرح گستردهای دربارة آثار مشابه شاعرانی چون هومر، ویرژیل، آناکرئون و شکسپیر انتشار دادهاست
خیام نیشابوری :
نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:
زان باده که عمر را حیات دگر است پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است
بر نه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر ای پسر در گذر است
هشدار! که روزگار شور انگیز است ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است
در کام تو گر زمانه لوزینه نهد زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.
اندیشههای فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری): حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست، ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سالهای مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی میتوان گفت که از نیمهی اول قرن پنجم تا دهههای نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیهاش ابوالفتح، لقبش غیاثالدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمهدوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق، تقریباً به مسافت نیمفرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.او در همهی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کردهاند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبهی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند میبندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.از قضا حسن طوسی به وزارت جلالالدین ملکشاه سلجوقی میرسد و خواجه نظامالملک طوسی مشهور میشود. او به عهد خود وفا میکند و حسن صباح را به خدمت سلطان میبرد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظامالملک تقاضا میکند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا میکند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمیپردازد. با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلالالدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظامالملک طوسی، تصمیم گرفته شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همهی آنها مقدم بود.این منجمان با محاسبات ریاضی، زیجهایی (مجموعه جدولهایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستارهشناسی تدوین میشد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلالالدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» میخواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار میرفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم میدانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولینبار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیلهی رشتههای بینهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادلهی اقلیدس بیاستدلال مانده بود، به وسیلهی فرضیهی خیام ثابت میشود.میتوان گفت خیام اولین کسی است که هندسهی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئلهای هندسی، به معادلهی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجهی سوم فائق آمد.خیام رسالهی مختصری تحت عنوان رساله فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما دربارهی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخهی منحصر به فردی از آن در کتابخانهی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقهی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.
خیام: کافر شرابخوار یا...؟
خیام شاعری کمگو بوده است. خیام اگرچه در درجهی اول از علم و فضل بود، ولی عامهی مردم او را به سبب رباعیاتش میشناسند. در مورد خیام نگرشهای مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عدهای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شرابخوار پنداشتهاند و به اشعار او از جهت ترغیب به میخوارگی نگریستهاند و حتی عدهای او را بیاعتقاد به مبدأ و معاد فرض کردهاند.یک جام شراب صد دل و دین ارزدیک جرعهی می، مملکت چین ارزدجز بادهی لعل نیست در روی زمینتلخی که هزار جان شیرین ارزد.اصولاً خیام شاعری را پیشهی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفادهی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلسآرایی و مزاحگویی میپرداخت و در مراسم خوشگذرانی اهل فسق و فجور شرکت میکرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر مینمودند. بنابراین هر کس که پیشهی شاعری را اختیار میکرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین مینگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوهی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده میشود و از مشکلترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.نخستین کسانی که او را شاعر خواندهاند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجمالدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.رباعیات خیام :در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنهداری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربارهی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطهی رسانههای علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیلهی تشخیص سیمای او رباعیهایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعیهایی است که محققاً از او نیست.» همهی خیامشناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوستهاند و بسیاری از رباعیگویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سرودههای خویش در سایهی این شهرت عالمگیر، سرودههایشان را به او منسوب کردهاند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفهی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعیهای صوفیانهای نوشتهاند و به این ترتیب با این افزایشها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کردهاند. با این همه اگر با دیدهی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی مینماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که – بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطهآمیز برخی از پژوهشگران متعصب – نهتنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بیتفاوت نمیگذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.اما قبل از هر چیز باید به گونهای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعیسرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسندهی کتاب خیامِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعیگو پرداختهاند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کردهاند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب نتیجهی غرضورزی غربیان دانستهاند و گفتهاند: «کسی چه میداند که غربیان آزمند و پولاندوز از ترویج رباعیات خیام در شرق این نتیجه را نخواستهاند که کارخانههای شرابکشی خود را به کار اندازند و از این راه کیسهی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسهشان را به باده پر سازند.» باید یادآوری کنم که به حقیقت از انصاف دور افتادهاند و راه افراط رفتهاند. حقیقت امر این است که خیام منجم و ریاضیدان بیهیچ تردیدی، رباعیگو هم بوده است و دیگر این که فراموش نباید کرد که داوری یکبُعدی، دور از رویهی تحقیق و پژوهش است. بنابراین شایسته است که اولاً حقیقتبین باشیم و ثانیاً به نکات مثبت و چشمگیر تفکر خیامی که حاکی از فلسفهی خوشبینانه، آزادگی و نظریات بدیع علمی او هستند و در رباعیات اصیل خیام – نه الحاقی – میدرخشند، توجه کنیم و در قضاوت واقعبین و معتدل باشیم نه متعصب؛ به علاوه باور کنیم که اشاعهی افکار و اشعار خیام در جهان غرب – با پذیرفتن منت و دینی که بیتردید فیتز جرالد بر ادب و فرهنگ ما دارد – ناشی از صراحت بیان، از دل برخاستگی سخن و وسعت اندیشهی خیام است، نه زد و بندهای سیاسی! از خصایص کلام حکیم عمر خیام میتوان به این موارد اشاره کرد:1. کلام او در نهایت فصاحت و بلاغت است و از تصنّع و تکلف به دور است. او در پی آرایش کلام نیست و مقام حواس خود را متوجه معنی و پیام شعر میکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
کمباینهای امروزی ،ماشینهای هستند که در شرایط مختلف محصول ومزرعه به منظور برداشت کوبیدن ،جداکردن وتمیز کردن تمام دانه ها به کار برده میشوند .
کمباین ها را میتوان به دو دسته مهم تقسیم بندی نمود : (1) کمباین خودرو و (2)کمباین های کششی . کمباین ها همچنین ممکن است به طریق زیر هم تقسیم بندی شوند : (1) کمباین های متداول با سیستم استوانه کوبنده ( کوبنده)وکاه برها جدا کننده و(2) کمباینهای دوار (کمباین های محوری ) که در آنها برای کوبیدن وجدا کردن دانه وکاه، یک یا دو گردنده (روتور) به جای استوانه کوبنده وکاه بر ها وجود دارد . مدلهای مخصوص از کمباین برای برداشت محصولاتی چون برنج ،لوبیاهای خوراکی،ذرت،سویاوبذرعلفها وجود دارد،این مدلها ،براساس وسایل مخصوصی که در کمباین به کار میرود،مشخص می گر دند هدف اصلی استفاده از کمباین ،به دست آوردن دانه از حصول ،باحداقل دانه های صدمه دیده وحداقل تلفات است . به علاوه، دانه باید به اندازه کافی تمیز بوده ،اری از خرده کاه وبقایای گیاهی باشد. به منظور بر داشت محصول وبه دست آوردن دانه تمام کمباینها پنج عمل اصلی زیر را انجام می دهند :
برش وتغذیه (چیدن محصول سر پا ،کندن وجدا کردن بلال ذرت از ساقه ،یا بر داشتن نوار محصول از سطح مزرعه)
کوبیدن (جدا کردن تک تک دانه ها از قسمتهای از گیاه که دانه ها را در برگرفته اند ).
جدا کردن (جدا کردن دانهوخردده کاه از کاه کلش ).
تمیز کردن (تمیز کردن دانه از خرده کاه وسایر بقایای گیاهی ).
جابه جا کردن (انتقال دانه ها تمیز وپس ما نده ها ).
برش وتغذیه دست گاهی که محصول را برش میدهد یا جمع آوری می کند وآن را به دستگاه یا واحد کوبنده کمباین ارسال می دارد ،معمولاً به سر خو شه چین معروف است .قسمتی که محصول را بریده یا جمع آوری می کند ،ممکن است یک سکوی برش ، یک سکوی بردارنده یا دماغه ذرت باشند قسمتی که محصول بریده شده یا جمع آوری شده را به قسمت کوبنده ارسال میدارد ،معمولاً شامل یک نقاله تغذیه است یک کمباین ممکن است براساس نوع محصولی که باید برداشت شود ، به سکوی برش معمولی ، برای برداشت اکثر محصولات به غیر از ذرت وبرنج و یا به سکوی نقاله دار برای برداشت برنج مجهز باشد سکوی نقاله دار شبیه سکوی برش معمولی است ،اما تنها تفاوت آن دراین است که یک تسمه نقاله، کمک به بلند کردن یا انتقال محصول بیشتر به داخل کمباین است .عرض سکوی برش بین 8/1تا 1/9متر است .در حالی که کمباین در مزرعه به طرف جلوحرکت می کند ، تقسیم کنندهها و ورقه های انتهائی .ردیفی از محصول را جدا میکنند چرخ فلک به نوبه خودقسمتی از این ردیف محصول را جدا کرده،آن را به طرف جلو شانه برش می فشارد .درحالی که محصول به وسیله چاقوی شانه برش بریده می شود ، چرخ فلک به فشردن محصول (یا بلند کردن ان به طرف هلیس سکو و قرار دادن محصول در مسیر آن ادامه میدهد(در سکوی نقاله دار ،چرخ فلک محصول را بلند کرده ،روی یک تسمه نقاله می ریزد ،که در این صورت تسمه نقاته مواد را به جلو حلیس هدایت میکند. هلیس ،مواد بریده شده را معمولاًبه طرف قسمت مرکزی سکو یعنی جایی که نقاله تغذیه قرار دارد هدایت میکند .نقاله تغذیه.موادرا تحویل دستگاه کوبنده میدهد.درهر طرف قسمت جلوی سکوی برش ،یک تقسیم کننده قراردارد .کار تقسیم کننده ها،جداکردن قسمتی از محصول سرپا است که باید درو شود چرخ وفلک ،چرخ وفلک دربالای برش سکو قرار دارد قطر چرخ وفلک بین 6/101 تا 4/152سانتیمتر است برای برداشت محصولات مختلف با کمباینوکار در شرایط متفا وت محصول ،دو نوع چرخ وفلک وجود دارد (1)چرخ وفلک پره ای (2)
چرخ وفلک بردانده .چرخ فلکهای پره ای دارای چهار تا هشت عدد پره تخته ای یا فولادی هستندند که به طور ثابت به بازو های شعاعی متصل شده اند پره ها در مقابل محصول سر پا میچرخند وتا زمانی که محصول شانه شود ،ان را نگه می دارند پس ازدرو پره های محصول درو شده را در مسیر هلیس سکو قرارمیدهند چرخ فلک هایبردارنده تعداد زیادی اانگشت یا دندانه فولادی فنری هستند که به پره هایا میله های چرخ فلک متصل شده اند یک محرک خارج از مرکز ،انگشتهای درحال چرخش را در وضعیت عمودی قرارمیدهدچرخ فلک های بردارنده بخصوص برای بلند کردن محصولات غلات خواییده ودرهم پیچیده درجلوی شانه برش بسیار مؤثرند .چرخ فلکهای بردارنده معمولاً برای برداشت برنج بکار میرود زیرا محصول برنج غالباً در وضعیت نا منا سبی می خو ابد وساقه آن معمولاً مرطوب وسنگین است .هر دو نوع چرخ فلک را می توان نسبت به شانه به طرف جلو وعقب وهمچنین بالا وپایین تنظیم نمود .این دو تنظیم برای انتقال صحیح محصول به جلو شانه برش وهلیس مهم است .ارتفاع چرخ فلک پره ای معمولاً باید طوری باشد که لبه بالایی پره ها،درپایین ترین نقطه حرکت خود، کمی به زیر پایین ترین خوشه های درو نشده برخورد کند در محصولات سر پا چرخ فلک باید طوری تنظیم شود که محور آن حدود 15تا30سانتیمتر جلو تر از شانه برش قرار گیرد .سرعت چرخ فلک های پره ای باید طوری تنظیم شود که در بیشتر شرایط محصولات سرپا ،نسبت محیطی چرخ فلک به سرعت پیشروی کمباین 25/1تا50/1باشد (سرعت محیطی چرخ فلک 25%تا50%بیشتر از سرعت پیشروی کمباین باشد .درموقع استفاده از چرخ فلک بردارنده ،برای برداشت محصولاتی که خیلی خوا بیده اند ،محور چرخ فلک باید کاملاً درجلوی شانه برش قرار گیرند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
تتراپلوئید خیلی نادر هستند . گسترش مناطق تحت کشت موز تریپلوئید بیش از 100 برابر مناطق زیر کشت موز دیپلوئید است . تریپلوئیدها محکم تر و بسیار قوی تر بوده و آسانتر رشد می نمایند . قبل از اینکه یک کلن رده بندی شود لازم است از نظر پلوئیدی شناسایی گردد که این عمل می تواند بطور سیتولوژیکی از طریق شمارش تعداد کروموزوم انجام گیرد . از نظر مورفولوژی ، تریپلوئیدها و تتراپلوئیدها بزرگتر و خیلی قوی تر از دیپلوئیدها بوده و ضخامت و اندازه سلول هر دو با افزایش پلوئید افزایش می یابد . فن امتیاز دهی ، بر اساس 15 خصوصیت گیاه ، امکان امتیاز دهی از دامنه 15 (آکومیناتای خالص) تا 75 (بالبیزیانای خالص) را مهیا می سازد . امتیازهای حد واسط بر اساس رابطه نسبی گونه ها بعلاوه سطوح پلوئیدی دو رگه های واقع در این دو واحد هستند . سیموندز و شفرد (1955) و استوور و سیموندز (1988) گروهها و امتیازهای نشان داده شده در جدول 5 را برای رده بندی دامنه ای از موزهای خوراکی مورد استفاده قرار داده اند . سیلایوی و کاموکالو (1987) بر همین اساس 137 رده بندی را به بانک ژنتیکی تای اضافه کردند. آنها بعضی کمبودها را در طبقه بندی اولیه تشخیص داده و آنرا اصلاح نمودند (جدول 6).
جدول 5 - رده بندی موزهای خوراکی توسط سیموندز و شفرد (1955) و استور و سیموندز (1987)
گروه ژنومی امتیاز
دیپلوئید AA 23-15
تریپلوئیدAAA 23-15
تریپلوئید AAB 46-26
دیپلوئید AB 49
تریپلوئید ABB 63-59
تتراپلوئید ABBB 67
جدول 6- رده بندی سایلایوای وکالو(1987)
گروه ژنومی امتیاز
AAA/AA 25-15
AAB 46-26
ABB 67-59
ABBB 69-67
BB/BBB 75-70
بنظر می رسد در تمام رده بندی های موز در مورد این مسئله که نمی توان یک اسم ساده به تمام موزهای خوراکی داد ، توافق شده است . اصولاً اصطلاح آکومیناتا برای موزهای دیپلوئیدی (AA) و تریپلوئیدی (AAA) بکار می رود که شکلی از موزها را بعنوان دسر میوه مصرف می شوند در بر گرفته و شامل «پیسانگ ماس» گراندناین هستند . بطور مشابه با لبیزیانا برای موزهای دیپلوئیدی بدون بذر (BB) و تریپلوئیدی (BBB) که مصرف شان بصورت پخته است بکار می رود که بترتیب شامل آبوبون و سابا هستند . گونه های دورگه زیادی وجود دارند که نمی توانند اسم اختصاصی داشته باشند ، زیرا دارای ترکیبات مخلوط و اختلاط کروموزومی بوده و لذا برای جلوگیری از بروز اشتباه بر اساس یک قرارداد پذیرفته شده جهانی ، در تمام این ارقام ابتدا جنس موز ، بدنبال آن تفکیک کد گروه جنسی و سطوح کروموزومی و سپس اسم زیر گروه (در صورتی که وجود داشته باشد ) و بدنبال آن اسم عامه رقم قرار می گیرد .
مثالهایی از این مورد عبارتند از :
Musa AAA(Cavendish subgroup) Grand Nain
Musa AAA(plantain subgroup) Horn
Musa BBB Saba
Musa AB Ney poovan
7-1- گروههای ژنتیکی و رقمهای اصلی مورد استفاده در جهان
1-7-1 - گروه AA
1-1-7-1- ساکریر
مترادف پیسانگ ماس در مالزی و اندونزی است . دارای میوه های زیر ، شیرین با پوست نازک و طلائی بوده و به بیماری پانامائی مقاوم است ، اگرچه پیسانگ ماس نسبت به تریپلوئید تنه کوچکتری داشته و میوه کمتر می دهند ولی مهمترین رقم موز در مالزی محسوب می شود .
2-1-7-1 - پیسانگ آمبون پوتی
این رقم مهم ترین رقم در اندونزی بوده و همچنین کشت بالایی در مالزی دارد. دارای طعم خوب و کیفیت نگهداری عالی و محصول بالایی است ولی بدلیل حساسیت به بیماری پانامائی موز در امریکای مرکزی تجارتی نشده است .
2-7-1- گروه AAA
1-2-7-1- زیر گروه گروس میشل
رقم اصلی آن گروس میشل بوده و مترادف آن در مالزی پیسانگ آمبون و اسامی انواع جهش یافته آن هایگات و کوکوس است .رقم گروس میشل گیاهانی بلند ، قوی و خوشه هایی سنگین و قرینه تولید می کند . میوه های آن طویل و استوانه ای بوده و رنگی جذاب دارد . تا اواخر سال 1950 زمانیکه کشتزارهای آمریکای