لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 200
قرآن و حضرت مهدی(عج)
یکی از موضوعات قرآنی که خداوند متعال به آن اشاره فرموده است، مسأله حضرت مهدی(عج) و قیام آن حضرت میباشد. باید گفت؛ لازم نیست هر موضوع صحیحی با تمام خصوصیات و مشخصاتش در قرآن کریم وارد شده باشد.
چه بسیار جزئیات صیح و درستی که آن کتاب آسمانی اصلاً متعرض آن نشده است و ثانیاً؛ آیاتی چند در آن کتاب مقدس وجود دارد که روزی را برای جهان نوید میدهد که حق پرستان و حزب خدا پرستان و طرفداران دین و مردم شایستة جهان، قدرت و حکومت زمین را قبضه ی نمایند و دین اسلام بر تمام ادیان غالب میگردد.
از باب نمونه
1-در سوره انبیاء آیه 105 میفرماید:
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون
ما بعد از آنکه در تورات نوشته بودیم در زبور نوشتیم که بندگان شایسته من وارث زمین میشوند.
2-در سوره نور آیه 55 میفرماید:
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند، وعده داده که آنان را خلیفه زمین گرداند، چنان که گذشتگانشان را نیز قبلاً خیفه گردانیده بود و دینی را که برایشان پسندیده است، استوار و نیرومند گرداند و ترسشان را به ایمنی تبدیل کند تا مرا عبادت کنند و چیزی را شریک قرار ندهند.
3-در سوره قصص آیه 4 میفرماید:
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.
ما اراده کرده ایم که به ضعیفان زمین منت نهاده، و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.
4-در سوره توبه آیه 33 میفرماید:
هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الذین کله ولو کره المشرکون.
او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا بر تمام ادیان غالب گردد، اگرچه مشرکین آن را مکروه داشته باشند.
از این ایات شریفه اجمالاً استفاده میشود که: دنیا روزی را در پیش دارد که قدرت و اداره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
جهانی سازی، پایان تاریخ و مهدویت
تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء، از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریباًَ جزء اجتماعیترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفتهاند که کار نیمهتمام و ناتمام انبیاء (ع) و ادیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد. گفتهاند که بزرگترین تکلیف تاریخ، کار بزرگترین مرد تاریخ است. حتی مکاتبی که الوهیتزدایی و الهیتزدایی شدهاند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیدهاند، و گرچه نام ایشان را نبردهاند، اما همه بشارت ایشان را دادهاند و حتی مکاتب الحادی چون مارکسیسم نتوانستهاند به مسئله آخرالزمان، بیتفاوت بمانند. بودیزم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفتهاند، در این خصوص، اعلام کردهاند. یهود، هنوز منتظر مسیح (ع) است و مسیحیت، منتظر ظهور مجدد مسیح (ع) است. همه انبیاء، همه مذاهب و ادیان و فرق، منتظر گشایشی بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره خواهم کرد که حتی امروز مکتبی که چند دهه برای نفی پایان تاریخ و نفی غایت از تاریخ، دست و پا زد و مدعی شد که اصلاحیات و تاریخ بشر، مبدأ و منتهای روشن ندارد و جهت اصولی خاصی بر آن حاکم نیست، یعنی لیبرالیزم که در واقع پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد، آخرین نظریهپردازانشان چون فوکویاما از پایان تاریخ سخن میگویند، منتها پایان تاریخ با روایت خودشان که تثبیت و تبلیغ نظام لیبرال سرمایهداری است.
در روایات از حضرت مهدی (عج) تعبیر به بهار روزگاران شده است و جزء سلامهایی که به محضر حضرت میشود آوردهاند: السلام علی ربیعالانام و نضره الایام درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
کسانی که ایشان را دیدهاند، توصیفاتی از شمایل ظاهری او کردهاند و توصیفاتی را نیز پیامبر اکرم (ص) یا ائمه دیگر از این بزرگوار کردهاند و در آثار محققان، چنین منعکس شده است: چهرهاش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه، درشت، جذاب و نافذ، شانهاش پهن، دندانهایش براق، بینی کشیده و زیبا، پیشانی بلند و تابنده، استخوانبندی او صخرهسان، گونههایش کمگوشت و از فرط بیداری شبها، اندکی متمایل به زردی، بر گونه راستش خالی سیاه، عضلاتش پیچیده و محکم، موی سرش بر لاله گوشها ریخته و نزدیک به شانهها، اندامش متناسب و زیبا، قیافهاش خوشمنظر و رخسارش در هالهای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند پنهان، هیئتش سرشار از حشمت و شکوه رهبری، نگاهش دگرگون کننده و فریادش همهگیر و دریاسان است.
انتظار را گفتهاند که سنتز تضاد بین واقعیت و حقیقت است. واقعیت یعنی آنچه هست و حقیقت یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفتهاند که انتظار، سنتزی ناشی از تضاد بین واقعیت و حقیقت است، کوبیدن جاده آنچه هست تا آنچه باید باشد. پس نکته نخست این است که دو زاویه دید برای تفسیر تاریخ بشر امروز وجود دارد: نخست، آنچه از آن، تعبیر به اصل مسیانیزم یعنی مسیحیگرایی و موعودگرایی کردهاند و در اینجا، مسیح به معنی موعود است و مسیانیزم، دعوت به انتظار است. انتظار برای ظهور موعود و اعتراض به وضع موجود در سطح بشری که توأم است با وعده پیروزی قاطع حق و عدل در پایان تاریخ و از آن نیز به اصل فتوریزم تعبیر کردهاند. فتوریزم، آیندهگرایی و نگاه به آینده است؛ ایدئولوژیای معطوف به فردا که میگوید همه خبرها در آینده است، جهان هنوز تمام نشده، محرومان مأیوس نباشند، مبارزان و مجاهدان راه آزادی و عدالت و آگاهی، از مبارزاتشان پشیمان نشوند. آنها که دوباره، چهاربار، در نهضت جهانی اجرای عدالت شکست خوردهاند نگویند که همه چیز تمام شد. به آینده نگاه کنید، سرتان را بالا بگیرید. شهید دادید، صدمات خوردید، ضایعاتی دادید، در بعضی از جبههها عقب نشستید، اما سرتان را بالا بگیرید. فتونیزم یعنی چشمهایتان را قاطعانه و امیدوارانه به آینده بدوزید و از پس غروب امروز، طلوع فردا را تصور کنید و با تصور آن، مبتهج بشوید. این ایدهای برای اغوای افکار عمومی نیست.
همچنین برخلاف آنچه بعضی جناحهای پراگماتیست گفتهاند که امام زمان (عج) اگر هم وجود نداشته باشد اعتقاد به او مفید است، باید گفت: نه، امام زمان (عج)، هم حقیقت است و هم اعتقاد به او مفید است. هم حقیقت دارد و هم فایده.
آنها که میتوانند حقیقت مهدویت را بفهمند و باور کنند و درگیر دگماتیزم تجربهگرایی و جزمیات عالم حس هستند و حاضر نشدند از پنجرهای که به دست انیباء (ع) به فراسوی عالم ماده و ماورای طبیعت، باز شده به بیرون نگاه کنند، ممکن است پدیده امام زمان(عج) را فاقد حقیقت و حداکثر، مفید فایده بدانند. در حالیکه واقعیت امر، این است که قصه امام زمان (عج)، اسطوره نیست و نباید متهم به نگاه اساطیری مذهبی شود. قصه امام زمان (عج)، حقیقت و فایده هر دو توأم با یکدیگرند.
پس یک خط در نگاه به آینده انسان و نگاه به تاریخ است که در غرب، از آن تعبیر به مسیانیزم و فتوریزم کردند و آن را با همین کوبیدند، چون تاریخ، زنده است، فعال است و از طرف یک موجود ذیشعور، هدایت میشود و عاقبت بشر به منجلاب، ختم نخواهد شد و به تاریخ بشر، خوشبین و معتقد است که از پس همه ستمها و بیعدالتیها و دروغهایی که به بشرگفتهاند و میگویند، خورشید حقیقت و عدالت، طلوع خواهد کرد و خدا، انسان را با ستمگران تاریخ، وا نخواهد گذارد؛ اما متقابلاً خط دومی وجود دارد که از طرف تفکر لیبرال و سرمایهداری و هژمونی غرب، امروز در دنیا به آکادمیها و دانشگاهها پمپاژ میشود و در سطح افکار عمومی دنیا، به زور تبلیغات، القا میشود و نفی ایده غایت تاریخ است.
وقتی میگوییم غرب، مردم مغربزمین، مراد نیستند. مردم مغربزمین، آنها که مذهبی و مسیحیاند به موعود، معتقدند و علیرغم همه بمبارانهایی که علیه فطرت آنان اعمال شده - ولو یک قشر اقلیت در غرب، در آمریکا و اروپا هستند – ولی هنوز لطافت باطنی خود را حفظ کردهاند. من به یادم میآورم که با بعضی دوستان در واشنگتن برای دیدار از کلیسایی که بسیار معظم و قدیمی بود و تقریباً حالت موزه داشت و شامل هفت کلیسای تودرتو بود، رفتیم در سالن کلیسا یک دختر دانشجوی آمریکایی را دیدم ایستاده، نی میزند و اشک میریزد، ما رفتیم و شاید ساعتی بعد که برگشتیم این دختر را دیدم که همچنان ایستاده و نی مینوازد. صبح یکشنبه بود. جلو رفتم و از او پرسیدم که تو را چه میشود؟ گفت: نذر کرده که در انتظار موعود و به عشق او هر صبح یکشنبه، تا زنده است، بر در کلیسا، نی بزند. این جامعهای است که معنویت، انسانیت و عدالت را در آن، شبانهروز بمباران میکنند با این وجود، از پس فطرت آن دختر جوان مذهبی دانشجو، در قلب واشنگتن برنمیآیند. پس وقتی از غرب، سخن میگویم، منظور من، مردم عادی، ناآگاه و ساده مغربزمین، به خصوص محرومین که حتی فاسدانشان نیز به نحوی مظلوم و قربانی هستند، نیست. مراد هژمونی سرمایهداری لیبرال و حاکمیت هستههای سرمایهداری یهود است که امروزه بر آمریکا و از طریق آمریکا بر دنیا حکومت میکنند، همانها که در انتخابات اخیر که مملو از تقلب بود برای انتخاب یکی از این دو نفر، که هر دو هم حافظ منافع آن هسته سرمایهداری هستند، خرج مغزشویی افکار عمومی کردند و همه این میلیارها دلار از پول همین شرکتها در واقع، سرمایهگذاری و ارباب واقعی غرب و دنیای امروز است و سیستم بردهداری مدرن را همینان رهبری میکنند و محافظهکارترین هسته قدرت در طول تاریخ بشر، همین هسته تفکر لیبرال است که آمریکا و غرب را رهبری میکند. حال چرا محافظهکار هستند؟ زیرا وضع موجود در دنیا باید به نفع آنان حفظ بشود. این وضع چگونه حفظ شود؟ ابتدا باید بباورانند که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
جهانی سازی، پایان تاریخ و مهدویت
تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء، از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریباًَ جزء اجتماعیترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفتهاند که کار نیمهتمام و ناتمام انبیاء (ع) و ادیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد. گفتهاند که بزرگترین تکلیف تاریخ، کار بزرگترین مرد تاریخ است. حتی مکاتبی که الوهیتزدایی و الهیتزدایی شدهاند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیدهاند، و گرچه نام ایشان را نبردهاند، اما همه بشارت ایشان را دادهاند و حتی مکاتب الحادی چون مارکسیسم نتوانستهاند به مسئله آخرالزمان، بیتفاوت بمانند. بودیزم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفتهاند، در این خصوص، اعلام کردهاند. یهود، هنوز منتظر مسیح (ع) است و مسیحیت، منتظر ظهور مجدد مسیح (ع) است. همه انبیاء، همه مذاهب و ادیان و فرق، منتظر گشایشی بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره خواهم کرد که حتی امروز مکتبی که چند دهه برای نفی پایان تاریخ و نفی غایت از تاریخ، دست و پا زد و مدعی شد که اصلاحیات و تاریخ بشر، مبدأ و منتهای روشن ندارد و جهت اصولی خاصی بر آن حاکم نیست، یعنی لیبرالیزم که در واقع پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد، آخرین نظریهپردازانشان چون فوکویاما از پایان تاریخ سخن میگویند، منتها پایان تاریخ با روایت خودشان که تثبیت و تبلیغ نظام لیبرال سرمایهداری است.
در روایات از حضرت مهدی (عج) تعبیر به بهار روزگاران شده است و جزء سلامهایی که به محضر حضرت میشود آوردهاند: السلام علی ربیعالانام و نضره الایام درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
کسانی که ایشان را دیدهاند، توصیفاتی از شمایل ظاهری او کردهاند و توصیفاتی را نیز پیامبر اکرم (ص) یا ائمه دیگر از این بزرگوار کردهاند و در آثار محققان، چنین منعکس شده است: چهرهاش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه، درشت، جذاب و نافذ، شانهاش پهن، دندانهایش براق، بینی کشیده و زیبا، پیشانی بلند و تابنده، استخوانبندی او صخرهسان، گونههایش کمگوشت و از فرط بیداری شبها، اندکی متمایل به زردی، بر گونه راستش خالی سیاه، عضلاتش پیچیده و محکم، موی سرش بر لاله گوشها ریخته و نزدیک به شانهها، اندامش متناسب و زیبا، قیافهاش خوشمنظر و رخسارش در هالهای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند پنهان، هیئتش سرشار از حشمت و شکوه رهبری، نگاهش دگرگون کننده و فریادش همهگیر و دریاسان است.
انتظار را گفتهاند که سنتز تضاد بین واقعیت و حقیقت است. واقعیت یعنی آنچه هست و حقیقت یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفتهاند که انتظار، سنتزی ناشی از تضاد بین واقعیت و حقیقت است، کوبیدن جاده آنچه هست تا آنچه باید باشد. پس نکته نخست این است که دو زاویه دید برای تفسیر تاریخ بشر امروز وجود دارد: نخست، آنچه از آن، تعبیر به اصل مسیانیزم یعنی مسیحیگرایی و موعودگرایی کردهاند و در اینجا، مسیح به معنی موعود است و مسیانیزم، دعوت به انتظار است. انتظار برای ظهور موعود و اعتراض به وضع موجود در سطح بشری که توأم است با وعده پیروزی قاطع حق و عدل در پایان تاریخ و از آن نیز به اصل فتوریزم تعبیر کردهاند. فتوریزم، آیندهگرایی و نگاه به آینده است؛ ایدئولوژیای معطوف به فردا که میگوید همه خبرها در آینده است، جهان هنوز تمام نشده، محرومان مأیوس نباشند، مبارزان و مجاهدان راه آزادی و عدالت و آگاهی، از مبارزاتشان پشیمان نشوند. آنها که دوباره، چهاربار، در نهضت جهانی اجرای عدالت شکست خوردهاند نگویند که همه چیز تمام شد. به آینده نگاه کنید، سرتان را بالا بگیرید. شهید دادید، صدمات خوردید، ضایعاتی دادید، در بعضی از جبههها عقب نشستید، اما سرتان را بالا بگیرید. فتونیزم یعنی چشمهایتان را قاطعانه و امیدوارانه به آینده بدوزید و از پس غروب امروز، طلوع فردا را تصور کنید و با تصور آن، مبتهج بشوید. این ایدهای برای اغوای افکار عمومی نیست.
همچنین برخلاف آنچه بعضی جناحهای پراگماتیست گفتهاند که امام زمان (عج) اگر هم وجود نداشته باشد اعتقاد به او مفید است، باید گفت: نه، امام زمان (عج)، هم حقیقت است و هم اعتقاد به او مفید است. هم حقیقت دارد و هم فایده.
آنها که میتوانند حقیقت مهدویت را بفهمند و باور کنند و درگیر دگماتیزم تجربهگرایی و جزمیات عالم حس هستند و حاضر نشدند از پنجرهای که به دست انیباء (ع) به فراسوی عالم ماده و ماورای طبیعت، باز شده به بیرون نگاه کنند، ممکن است پدیده امام زمان(عج) را فاقد حقیقت و حداکثر، مفید فایده بدانند. در حالیکه واقعیت امر، این است که قصه امام زمان (عج)، اسطوره نیست و نباید متهم به نگاه اساطیری مذهبی شود. قصه امام زمان (عج)، حقیقت و فایده هر دو توأم با یکدیگرند.
پس یک خط در نگاه به آینده انسان و نگاه به تاریخ است که در غرب، از آن تعبیر به مسیانیزم و فتوریزم کردند و آن را با همین کوبیدند، چون تاریخ، زنده است، فعال است و از طرف یک موجود ذیشعور، هدایت میشود و عاقبت بشر به منجلاب، ختم نخواهد شد و به تاریخ بشر، خوشبین و معتقد است که از پس همه ستمها و بیعدالتیها و دروغهایی که به بشرگفتهاند و میگویند، خورشید حقیقت و عدالت، طلوع خواهد کرد و خدا، انسان را با ستمگران تاریخ، وا نخواهد گذارد؛ اما متقابلاً خط دومی وجود دارد که از طرف تفکر لیبرال و سرمایهداری و هژمونی غرب، امروز در دنیا به آکادمیها و دانشگاهها پمپاژ میشود و در سطح افکار عمومی دنیا، به زور تبلیغات، القا میشود و نفی ایده غایت تاریخ است.
وقتی میگوییم غرب، مردم مغربزمین، مراد نیستند. مردم مغربزمین، آنها که مذهبی و مسیحیاند به موعود، معتقدند و علیرغم همه بمبارانهایی که علیه فطرت آنان اعمال شده - ولو یک قشر اقلیت در غرب، در آمریکا و اروپا هستند – ولی هنوز لطافت باطنی خود را حفظ کردهاند. من به یادم میآورم که با بعضی دوستان در واشنگتن برای دیدار از کلیسایی که بسیار معظم و قدیمی بود و تقریباً حالت موزه داشت و شامل هفت کلیسای تودرتو بود، رفتیم در سالن کلیسا یک دختر دانشجوی آمریکایی را دیدم ایستاده، نی میزند و اشک میریزد، ما رفتیم و شاید ساعتی بعد که برگشتیم این دختر را دیدم که همچنان ایستاده و نی مینوازد. صبح یکشنبه بود. جلو رفتم و از او پرسیدم که تو را چه میشود؟ گفت: نذر کرده که در انتظار موعود و به عشق او هر صبح یکشنبه، تا زنده است، بر در کلیسا، نی بزند. این جامعهای است که معنویت، انسانیت و عدالت را در آن، شبانهروز بمباران میکنند با این وجود، از پس فطرت آن دختر جوان مذهبی دانشجو، در قلب واشنگتن برنمیآیند. پس وقتی از غرب، سخن میگویم، منظور من، مردم عادی، ناآگاه و ساده مغربزمین، به خصوص محرومین که حتی فاسدانشان نیز به نحوی مظلوم و قربانی هستند، نیست. مراد هژمونی سرمایهداری لیبرال و حاکمیت هستههای سرمایهداری یهود است که امروزه بر آمریکا و از طریق آمریکا بر دنیا حکومت میکنند، همانها که در انتخابات اخیر که مملو از تقلب بود برای انتخاب یکی از این دو نفر، که هر دو هم حافظ منافع آن هسته سرمایهداری هستند، خرج مغزشویی افکار عمومی کردند و همه این میلیارها دلار از پول همین شرکتها در واقع، سرمایهگذاری و ارباب واقعی غرب و دنیای امروز است و سیستم بردهداری مدرن را همینان رهبری میکنند و محافظهکارترین هسته قدرت در طول تاریخ بشر، همین هسته تفکر لیبرال است که آمریکا و غرب را رهبری میکند. حال چرا محافظهکار هستند؟ زیرا وضع موجود در دنیا باید به نفع آنان حفظ بشود. این وضع چگونه حفظ شود؟ ابتدا باید بباورانند که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
مهدویت در ادیان مختلف
«گفت و گو از موعود ادیان و منجی آخرالزمان گفت و گویی است دیرین با عمری به درازای خلقت انسان و سکنای او در عرصه خاک. این تاریخ بلند و اشتراک آن در میان همه اقوام و ملل حکایت از فطری بودن این معنا در نوع انسان دارد.
موعود ادیان نه یک پندار و یا خرافه و نه محصول دوران سخت زندگی بلکه واقعیتی است که ریشه در جان انسان دارد. از یک سو عقل آدمی و از دیگر سو بیان مشترک همه پیامبران الهی، تمامی حکیمان فرزانه، قدیسان آزاده و ادبیات همه اقوام و ملل این نکته را تایید کرده و بدان صحه می گذارد.
اگر بخواهیم چکیده تمام آرای موجود درباره منجی و موعود ادیان و آنچه را که جملگی منتظران موعود برآن متفق اند در چند کلمه خلاصه کنیم، جز این سه امر به دست نمی آید:
₪ رویکرد معنوی به عالم
₪ عدالت فراگیر
₪ کوتاه شدن دست ابلیس از همه ساحت های فکری،فرهنگی و مادی حیات انسان.
بنابراین بر ما و بر همه کسانی که به نوعی مشتاق گفت و گو از موعود ادیان و منجی آخرالزمانیم، ضروری است که بدانیم در کجای تاریخ به سر می بریم و خود را برای آمدنش مهیا کنیم، مبادا که بیاید و ما را خفته ببیند
در ادامه مطالب به بررسی مساله مهدویت از دیدگاه دین مقدس اسلام، دین مسیحیت، دین یهودیت و ... می پردازیم.
عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)در اسلام:
مساله مهدویت و ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان منجی بشریت، مساله ای است که در دین اسلام اهمیت زیادی بدان داده شده است، تا جایی که روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی در این زمینه وارد شده است.
محتوای این روایات شامل خصوصیات ظاهری به همراه جرئیاتی درباره نحوه ظهور و حکومت جهانی ایشان می باشد. مساله مهدویت و ظهور منجی آخرالزمان به عنوان آخرین رهبر آسمانی که در پایان جهان ظهور خواهد کرد، مساله ای است که از همان نخستین روزهای ظهور اسلام به مسلمانان نوید داده شده است و مورد قبول همه فرق و مذاهب اسلامی می باشد.
عده ای از افراد معاند کوشیده اند تا این عقیده را فقط مختص به شیعه بدانند در حالی که این عقیده اختصاص به شیعه ندارد بلکه مورد قبول عموم مسلمانان از همه فرق و مذاهب اسلامی است.
عقیده به ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) یکی از ضروریات دین مقدس اسلام است و منکر آن از آیین اسلام بیرون است.
بر طبق وعده های قران کریم و روایات، عموم مسلمانان عقیده دارند، در آخرالزمان مردی از اهل بیت ظهور خواهد نمود که عدل و داد را برقرار خواهدکرد و بر همه جهان مسلط می گردد.
در سایه چنین حکومتی ظلم، جور، جفا، تعدی،تجاوز، جنایت و خیانت ریشه کن می گردد و برادری و برابری و عدالت و محبت همه جا را فرا می گیرد. تعالیم سعادت بخش اسلام به بهترین شکل به اجرا درمی آید و آیین جاوید رسول اکرم بر همه سرزمین ها سایه گستر می شود.
این مطالب فشرده آن چیزی بود که عموم مسلمانان به ویژه شیعیان دوازده امامی درباره حضرت مهدی(علیه السلام) به آن عقیده دارند.
اینک به ذکر چند روایت در این زمینه که بیان کننده دیدگاه شیعه است می پردازیم.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله و سلم) مى فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی»
«هرکس که قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستى که مرا انکار کرده است».
و در حدیث دیگر مى فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتهً جاهلیهً»
«هرکس که مهدى قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
«اللهم إنک لا تخلو الأرض من حجه لک على خلقک ظاهرا أو خائفا مغمورا لئلا تبطل حججک و بیناتک»4
پروردگارا! به راستی که تو زمین را از کسی که برهان بر وجود تو است در نزد مخلوقاتت، خالی نمی گذاری در حالی که او آشکار است یا خائف و پنهان است برای این که حجج و دلایلت باطل نگردد».
و اما در مورد دیدگاه اهل سنت راجع به مساله مهدویت باید گفت که بزرگان اهل سنت نیز مانند شیعیان، منکر این اصل را خارج از دین مقدس اسلام می دانند و احادیث بسیاری را از طریق گروه بسیاری از صحابه و تابعین در کتاب های خویش نقل نموده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آموزه مهدویت و حقوق محیط زیست
نویسنده: دکتر بهرام اخوان کاظمی
چکیده
موضوع محیط زیست و ضرورت صیانت و حمایت از آن در کلیه ادوار تاریخ بشر از اهمیت ویژهای برخوردار بوده تا جایی که این امر، انسانها و جامعة انسانی را وادشته است که در چند دهه اخیر، با وضع مقررات و قواعد ویژهای، حقوق خاصی را تحت عنوان حقوق محیط زیست تدوین نمایند، اما با این وجود هنوز هم بشر مدرن نتوانسته تبعات مخرّب حیات صنعتی، ماشینی و مصرفی خود را بر محیط زیست کنترل نماید و جهان همواره با روند تخریب و آلودگی روزافزون محیط مزبور روبهرو است.
نظر به ضرورت طرح مباحث جدید و گشودن زوایای جدید در حوزه موضع مهدویت، این مقاله تلاش دارد که نوع نگرش به محیط زیست و جایگاه آن را در حیات طیبة مهدوی بررسی نموده و این مدعا را اثبات نماید که حقوق محیط مذکور و همچنین حقوق کلیه جانداران و نباتات در عصر ظهور به نحو اکمل رعایت شده و حتی این موجودات و محیط زیست آنها در دوران مهدی علیه السلام به نهایت تحقق استعدادها و قابلیتهای بالقوه خویش خواهند رسید.
فصل اول : نگرشی به حقوق محیط زیست در جهان امروز
محیط زیستیکی از اصلیترین دغدغههای بشر وجهان مدرن در چند دهة گذشته تاکنون بوده است. برهمین مبنا، ایجاد و تحول حقوق و تکالیف مربوط به محیط مزبور، چه در حقوق داخلی و چه در حقوق بینالملل از مسائل بسیار مهمی است که ذهن بسیاری از صاحبنظران، دولتمردان، و انبوهی از سازمانهای جهانی و معاهدات بینالمللی را به خود معطوف و مشغول نموده است.
البته محیط زیست دستکم به معنای امروزی آن در بسیاری از زبانها یک اصطلاح نو و تازه است و سابقه کاربرد آن در زبان فرانسه به قرن دوازدهم برمیگردد، هر چند که این اصطلاح از آغاز دهة 1960 م کاربرد پیوسته پیدا کرده است.
محیط زیست از گذشتههای دور نیز مورد احترام تمدنها و فرهنگهای پیشین بوده و از قداست خاصی برخوردار بوده است؛ مثلاً در بین ایرانیان، پرستش میترا یا خورشید؛ در بین هندیان و مصریان، تقدیس رودخانههای گنگ و نیل و در بین بابلیان، پرستش ستارگان رواج داشته و در کتابهایی همچون ریگ ودا (کتاب مقدس هندوان)، تورات و قانون حمورابی در خصوص حفظ منابع طبیعی و خود آلودگی محیط زیست مطالبی وجود دارد. اقوام دیگر چون فنیقیها، لیدیها، هیتیها، اقوام مایا و اینکا نیز به تقدیس پدیدههای طبیعی پرداختهاند که نشانة ظهور ایدة علاقه به طبیعت و حفظ محیط زیست از ادوار گذشته میباشد.
با ظهور انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، آسیبهای زیست محیطی؛ بهویژه در جهان صنعتی غرب شکل بسیار ملموستری یافت و پس از آن در قرن بیستم خسارات زیست محیطی با قضایایی همچون تریل اسمیلتر در 1941، کانال کورفو در 1946، اختلاف دریاچه لانو در1957، اختلاف سدگات در 1968، قضیه کاسموس 954 در سال 1978 در فضا، فاجعه کارخانه شیمیایی بوپال هند در سال 1984، فاجعه نیروگاه هستهای چرئوبیل در 26 آوریل 1986 و آلودگیهای ناشی از حریق عمدی چاههای نفت کویت توسط عراق در جنگ دوم خلیج فارس، شکل عینیتر و بحرانیتری یافت و نشان داد که بشریت برای چیرگی بر این خطرات نیازمند عزمی جهانی و برنامهریزی دقیق و انجام اقدامات قاطع و فراگیر در سطوح محلی، منطقهای و بینالمللی است؛ زیرا در غیر این صورت حیات بشری دچار نابودی و انهدام روز افزونتری خواهد شد.
امروزه تهدیدهای زیست محیطی، دامنه وسیعی را در بر میگیرد؛ از جمله: آب وهوا، میزان حرارت و گرم شدن دمای زمین، بالا آمدن سطح دریاها، حفظ گونههای مختلف و به ویژه نادر گیاهی و جانوری، فرسایش لایه ازن، آثار فعالیتهای صنعتی ناشی از اعمال انسان، تخریب جنگلها، آلودگی آبها، بارانهای اسیدی، آلودگیهای صوتی، نظامی، و هستهای و مانند آن.
از سویی برخی از این ضایعات زیست محیطی، خود نیز منشأ ضایعات گسترده تری شدهاند؛ مثلاً کارشناسان معتقدند که قطع درختان جنگلی به صورت انبوه و انتشار ممتد ضایعات صنعتی در فضا باعث تغییرات بسیار منفی در وضعیت آب و هوای جهانی و بالا آمدن سطح آب دریاها، و به تبع آن، زیر آب رفتن دشتهای ساحلی و گسترش امواج گرمازا گردیده است؛ همچنان که سوختهای فسیلی و استفاده نامتناسب و گسترده از آنها باعث افزایش دیاکسیدکربن زمین و ایجاد پدیدة گازهای گلخانهای شده است. وجود گازهای سمی منتشره از فعالیتهای صنعتی انسانی منجر به اسیدی شدن بارانها گشته و آبهای مصرفی و فضای حیاتی موجودات دریایی را مسموم نموده و سلامت انسانها را به خطر میاندازند.
امروزه این اعتقاد وجود دارد که اگر چه موضوعات محیط زیستی از جهت روابط بینالملل، پدیدههای جدیدی نیست اما با توجه به وخامت اوضاع آن، رهبران جهان به طور فزایندهای مسائل محیط زیستی را از موضوعات حاشیهای و جانبی، به دستور کار اصلی سیاسیشان منتقل کردهاند.
همچنان که همین رویه نیز در مورد عملکرد سازمانهای بینالمللی و جهانی در نحوة برخورد پیشگیرانه از آلودگی محیط زیست مشاهده میشود و تصویب و عقد دهها معاهده و کنوانسیون زیست محیطی بیان کننده چنین اهمیت روز افزونی است.
باید خاطرنشان نمود که اصطلاحمحیط زیست را میتوان به یک منطقه یا تمام سیاره و حتی به فضای خارجیای که آن را احاطه کرده اطلاق کرد. یونسکو برای محیط زیست، از اصطلاح بیوسفر یا لایة حیاتی نام برده که از تعاریف مُوَسَّع در این باره بوده و عبارت است از : محیط زندگی بشر یا آن بخش از جهان که بنا به دانش کنونی بشر، همة حیات در آن استمرار دارد. در حقیقت بیوسفر یا لایة حیاتی، همان لایه و قشرنازکی است که این کره خاکی را در میان گرفته و شامل زمین و هزار متر بالا و عمق زمین و اقیانوسهاست.
همچنین محیط زیست؛ شامل آب، هوا، خاک و عوامل درونی و بیرونی مربوط به حیات هر موجود زنده میباشد که در حقیقت حیات انسانی، جانوری، گیاهی و رشد آنها متأثر از این محیط است، همچنین از نظر برخی از کنوانسیونهای محیط زیستی، محیط مذکور شامل بخشهای زیر میشود:
الف) منابع طبیعی اعم از تجدیدپذیر و غیر قابل تجدید؛ مانند هوا، آب، خاک و کلیه جانوران و گیاهان و تأثیر متقابل این عوامل بر یکدیگر؛
ب) امول و دارایهایی که جزو میراث فرهنگی میباشند؛
ج) مناظر و چشم اندازهای ویژه.
از اینرو، محیط زیست ساخت دست بشر؛ شامل بناها، آثارتاریخی، ساختمانهای گوناگون و یا مناظر و چشم اندازهای ویژه به عنوان بخشی از محیط زیست، باید در برابر خرابی حراست شوند؛ همان طور که منابع طبیعی کرة زمین از جمله هوا، آب، زمین، گیاهان، حیوانات و به ویژه نمونههای معرف اکوسیستمهای طبیعی باید به نفع نسلهای حاضر و آینده، برحسب نیاز با برنامه ریزی و مدیریت دقیق حفاظت شوند و با منطقی کردن مدیریت تولید و مدیریت منابع، تعارض موجود میان توسعه و محیط زیست حل گردد، اما متأسفانه به وضوح مشخص است که انسان عصر فراصنعتی و دورة بیوتکنوالکترونیک امروز، نتوانسته است بر معضل نابودی و تخریب محیط زیست توسط خویش فائق آید و هر روز با نابودی بیشتر جنگلها، افزایش بیابانها، آلودگی هوا، آب و خاک، محیط زیست و انقراض گونههایی از حیات جانوری و گیاهی بیش از پیش مواجه است و این فرایند در مداری بسته و قهقرایی، دائم در حال تکرار است و باز هم متأسفانه سرعت تخریب محیط مزبور از سرعت ترمیم آن روز افزونتر است.
فصل دوم : حقوق محیط زیست در سیرة نبوی و معصومان:
در بحث از آموزة مهدویت، همواره نظر کردن به سیرة عموم معصومین ـ از خاتم انبیا(ص) تا امام یازدهم(ع)ـ راهگشا و ضروری است، زیرا حاکمیت و امامت حضرت مهدی(ع) نقطه پایانی و تکمیل رسالت نبوی و امامت سایر معصومین(ع) خواهد بود و بدیهی است که این سیره، شارح و مبیِّن آموزة مهدویت است؛ همانطور که این آموزه نیز مکمل و مبیِّن سیرة مزبور میباشد. بدین لحاظ در اینجا به گونهای بسیار اجمالی به جایگاه حقوق موجودات اعم از جانوری و گیاهی و محیط زیست آنها به عنوان مدخلی مقدماتی در تبیین بحث مذکور در آموزة مهدویت پرداخته میشود.
ابتدا باید گفت که پیامبر مکرم اسلام(ص) به این موضوع بسیار اهمیت میدادهاند؛ مثلاً در نهج الفصاحه، احادیث فراوانی از ایشان در مورد اهمیت درخت و درختکاری و عمران و آبادانی محیط زیست نقل شده است؛ از جمله فرموده اند:
الف) چه نیکو مالی است نخل که در گل محکم است؛
ب) اگر رستاخیز بر پاشد و نهالی در دست یکی از شما بود، اگر میتواند آنرا بکارد باید بکارد؛
ج) هرکه درختی بنشاند، خدا به اندازه میوهای که از آن درخت برون میشود پاداش برای وی ثبت میکند؛
د) هرکه درختی بکارد هر بار که انسانی یا یکی از مخلوقات خدا (به اندازه میوهای که از آن درخت برون میشود) از آن بخورد برای او صدقهمحسوب میشود.
پیامبر(ص) در حدیث فاخر دیگری، کاشت درخت، جاری کردن نهر و حفرچاه را به عنوان سه مورد از صدقات جاریه، همپای اثر فرزند صالح و ساخت مسجد به شمار آورده که پاداش آن نیز برای فاعل آن تا ابد، دوام مییابد. به فرموده ایشان.
هفت چیز است که پاداش آن برای بنده در قبر او و پس از مرگش دوام دارد: کسی که علمی تعلیم دهد، یا نهری به جریان آورد، یا چاهی حفر کند، یا نخلی بکارد، یا مسجدی بسازد، یا مصحفی به ارث گذارد، یا فرزندی بر جا نهد که پس از مرگش برای او آمرزش خواهد.
توصیههای پیامبرگرامی(ص) در مورد حفظ حقوق حیوانات و برخورد ملاطفت آمیز با آنها فراوان است و ایشان علاوه بر نهی شدید از اذیت و کشتن به نابه جای حیوانات، بررسیدگی کامل به آنها تأکید میورزند؛ از جمله فرمودهاند:
ـ هر حیوان، پرنده یا غیر آن به ناحق کشته شود روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند؛
ـ هر که گنجشکی را بیهوده بکشد روز قیامت بیاید و نزد عرش فریاد زند و گوید: پروردگارا از این بپرس برای چه مرا بیفایده کشت؛
ـ هرکه گنجشکی را بهناحق بکشد خدا روز قیامت از وی بازخواست کند؛
ـ زنی به جهنم رفت برای آن که گربهای را بسته بود وچیزی بدو نخورانید و نگذاشت از چیزهای زمین بخورد تا بِمُرد.