لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
مفهوم حسابرسى
حسابرسى به مفهوم اعم کلمه عبارت از هرگونه رسیدگى است که به منظور تائید یا اظهارنظر نسبت به درستى هرگونه مدارک و اسناد مالى توسط شخصى مستقل از تهیه کننده یا تهیه کنندگان آن مدارک و اسناد بهعمل آید ـ چنین رسیدگى علاوه بر تجزیه و تحلیل مدارک و اسناد موردنظر و تطبیق آنها با مستندات اولیه، طبعاً شامل پژوهش در اطراف چگونگى معاملاتى که اسناد و مدارک مذکور نشان دهندهٔ نتایج حاصله از آنها است و بهطور کلى هرگونه اقدامى که براى نیل به هدف فوق لازم باشد نیز خواهد بود.
پشت این تعریف دنیاى حرفهاى گستردهاى وجود دارد. در سیستم اقتصادى امروز دنیا، انتقال و گزارش اطلاعات مالى و اقتصادى صحیح به مراکز تصمیمگیرى داراى اهمیتى شگرف است. یکى از خصوصیات این اقتصاد گسترده وجود سازمانهاى بزرگ دولتى و خصوصى است که با سرمایههاى هنگفت و گاه بسیار هنگفت فعالیتهاى اقتصادى بهخصوصى را در یک منطقه یا در سرتاسر کشور و یا حتى در اقصى نقاط جهان اداره مىکنند. براى مدیرانى که در رأس این سازمانهاى وسیع قرار دارند امکان نظارت بر تمام جزئیات کار در کارگاهها و ادارات و شعب چنین مؤسسات بزرگى وجود ندارد. و بنابر این ناچار هستند داورى خود را نسبت به نیک و بد جریان امور، و همچنین تصمیماتى را که در رابطه با طرحها و برنامههاى آینده اتخاذ مىکنند، بر مبناء گزارشهاى مالى و اطلاعات دیگرى که از ناحیهٔ دستگاه و یا خارج از آن بهدست آنها مىرسد بنیان نهند.
همچنین سهامداران خُرد و درشت که احتمالاً اندوختههاى سالیان دراز خود را در اختیار شرکتهاى سهامى گوناگون مىگذارند براى آگاهى از چگونگى اداره سرمایههاى خود و اطمینان از درستى عمل و کارآئى مدیران و گردانندگان امور این شرکتها هیچ وسیلهٔ دیگرى جز صورتهاى مالى و گزارشهاى سالیانه هیئت مدیره و توضیحاتى که ممکن است در مجمع عمومى در اختیار سهامداران قرار داده شود ندارند. دولت نیز که سهمى عمده از منابع مالى ملى را بهصورتهاى گوناگون براى انجام وظایف و برنامههاى خود به مصرف مىرساند، از بررسى اطلاعات مالى و آمارى براى اطمینان از درستى پیدایش و صرف این منابع و وجوه بىنیاز نیست. بهعلاوه قسمت عمده درآمد داخلى دولت از طریق وصول مالیات بَر درآمد شرکتها و سایر اشخاص حقوقى و دارندگان مشاغل و مؤسسات بهدست مىآید. طبیعى است که در این زمینه هم دولت نیاز به اخذ و تحصیل گزارشهاى دقیق مالى مربوط به این مؤسسات و اشخاص دارد .
کیست که بگوید این اطلاعات مالى که بهصورت ترازنامهها و صورتهاى سود و زیان و منابع و مصارف وجوه و انواع و اقسام جداول اطلاعاتى پیوست آنها و تعدیلاتى که در ارقام بهعمل آمده، یا باید بهعمل آید، درست است و مىتوان به آن اعتماد داشت و روى آن حساب کرد؟ نظام اقتصاد جهان امروز بر مبناء مطالعهٔ عمیق فعالیتهاى صنایع و مؤسسات بازرگانى و خدماتى و اطلاع دقیق از ارقام مربوط به نتایج حاصله از این فعالیتها استوار است. موفقیت و بهبودى اقتصاد کشور، چه در جریان فعالیتهاى روزانه و چه در اجراء برنامههاى بلند مدت، منوط به گزارش صحیح اطلاعات مالى است. چگونه باید نسبت به درست بودن یا حداقل قابلقبول بودن این اطلاعات مالى و محاسبهٔ صحیح این همه آمار و اعداد و ارقام اطمینان لازم حاصل شود؟ سهمى عمده از پاسخ به این سؤالها مربوط به چگونگى وظیفهاى است که حسابرسان در امر رسیدگى به این گزارشها و اطلاعات و آمار ایفاء مىکنند.
همچنین سهامداران خُرد و درشت که احتمالاً اندوختههاى سالیان دراز خود را در اختیار شرکتهاى سهامى گوناگون مىگذارند براى آگاهى از چگونگى اداره سرمایههاى خود و اطمینان از درستى عمل و کارآئى مدیران و گردانندگان امور این شرکتها هیچ وسیلهٔ دیگرى جز صورتهاى مالى و گزارشهاى سالیانه هیئت مدیره و توضیحاتى که ممکن است در مجمع عمومى در اختیار سهامداران قرار داده شود ندارند. دولت نیز که سهمى عمده از منابع مالى ملى را بهصورتهاى گوناگون براى انجام وظایف و برنامههاى خود به مصرف مىرساند، از بررسى اطلاعات مالى و آمارى براى اطمینان از درستى پیدایش و صرف این منابع و وجوه بىنیاز نیست. بهعلاوه قسمت عمده درآمد داخلى دولت از طریق وصول مالیات بَر درآمد شرکتها و سایر اشخاص حقوقى و دارندگان مشاغل و مؤسسات بهدست مىآید. طبیعى است که در این زمینه هم دولت نیاز به اخذ و تحصیل گزارشهاى دقیق مالى مربوط به این مؤسسات و اشخاص دارد.
کیست که بگوید این اطلاعات مالى که بهصورت ترازنامهها و صورتهاى سود و زیان و منابع و مصارف وجوه و انواع و اقسام جداول اطلاعاتى پیوست آنها و تعدیلاتى که در ارقام بهعمل آمده، یا باید بهعمل آید، درست است و مىتوان به آن اعتماد داشت و روى آن حساب کرد؟ نظام اقتصاد جهان امروز بر مبناء مطالعهٔ عمیق فعالیتهاى صنایع و مؤسسات بازرگانى و خدماتى و اطلاع دقیق از ارقام مربوط به نتایج حاصله از این فعالیتها استوار است. موفقیت و بهبودى اقتصاد کشور، چه در جریان فعالیتهاى روزانه و چه در اجراء برنامههاى بلند مدت، منوط به گزارش صحیح اطلاعات مالى است. چگونه باید نسبت به درست بودن یا حداقل قابلقبول بودن این اطلاعات مالى و محاسبهٔ صحیح این همه آمار و اعداد و ارقام اطمینان لازم حاصل شود؟ سهمى عمده از پاسخ به این سؤالها مربوط به چگونگى وظیفهاى است که حسابرسان در امر رسیدگى به این گزارشها و اطلاعات و آمار ایفاء مىکنند.
امروزه در بسیارى از کشورهاى جهان و تا اندازهاى در کشور ما نیز، صورتهاى مالى حسابرسى شده وسیلهٔ مناسبى براى نقل و انتقال و ابلاغ اطلاعات صحیح و به موقع و به مورد مالى در خصوص مؤسسات و شرکتها و بانکها و حتى اشخاص عمده از قبیل مقاطعهکاران و بالاخره دستگاههاى دولتى و در نهایت امر دولت مرکزى تلقى مىشود. منظور از صورتهاى مالى حسابرسى شده، ترازنامه و صورت سود و زیان و سایر جداول و یادداشتهاى مربوطه است که به وسیلهٔ یک یا چند حسابرس مستقل مورد حسابرسى قرار گرفته و عقیدهٔ حرفهای این حسابرس یا حسابرسان نسبت به درستى و قابل بودن آنها در طى گزارشى موسوم به گزارش حسابرسى ابراز شده باشد.
بسیارى از اصطلاحاتى که در زمینهٔ دانشهاى حسابدارى و حسابرسى مستقل بهکار مىروند در بادى امر بهصورت ترجمه یا اقتباس از اصطلاحات و کلمات خارجى وارد زبان ما شدهاند ـ از آنجا که این اصطلاحات برحسب آنکه از متون فرانسوی، انگلیسى و یا آمریکائى و غیره به زبان فارسى راه یافته باشند متفاوت مىباشند، گاه تعمیرات و مفاهیم متفاوتى به ذهن خواننده القاء مىشود، لذا در انتهاء کتاب فرهنگ مختصرى از لغات و اصطلاحات بهکار برده شده درج گردیده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مفهوم آرم کانگ فو
1- مشخصات عبارتند از:
هلال قرمز بالای مشت نشان دهنده فلسفه خون کانگ فو یعنی مبارزه تا آخرین قطره خون در راه آزادی انسانها می باشد.
2-مشت در میان دایره سیاه نشان دهنده قیام از دل تاریکیها و پلیدیهاو همه آنچه که انسان امروز از خود بیگانه کرده ودر بند کشیده است.
و مشت نشانه تجاوز نمی باشد ،بلکه حالت دفاعی دارد که از شکل آن نیز مشخص است .
3-هلال سفید زیر مشت نشان دهنده نژاد سفید ایرانی است.
4-کره جهان زیر مشت و نقشه ایران در وسط کره بعنوان پایگاه کانگ فو توآ در جهان مشخص شده است .
این آرم روی سینه طرف چپ قرار می گیرد که مشت حفاظت از قلب ماست که طپش آن صدای فکر مان است.
پس آرم کانگ فو نیز دفاعی بودن این هنر را نشان می دهد و بازگو کننده این نقطه است که :
پیکار ما فقط برای دفاع از انسانیت است .
کونگ فو توآ یک هنر رزمی ایرانیست که در خارج از ایران با مُعرفانِ خوب و بَدَش به پِرشین کونگ فو، یعنی کونگ فوی پارس، شناخته شده. وجه َتمایز این هنر از هنرهای رزمی دیگر، حرکات پُرتوانِ جسمانی، همراه با شُک های تکنیکی و رانشِ بازدَم است که چون اُجاقی وجود را شعله ور میکند و پس از فرو کش یا پایان تمرین، احساسی خوب و پاک به آدم میدهد که آدم از تلاشِ خود، خوشنود میشود. بِسان یک رقص قدرت میماند که بر پایه ی فرهنگ و آدابِ نژادِ آریایی از خاور تا باختر و از شمال تا جنوب ایران و فَراسوی مرزهای ایرانِ کنونی ریشه دارد. کونگ فو توآ شامل تکنیکها، ترکیبات، دورانها و پیچشهای بسیاریست که زیبا به نظر میرسند و یک چالش بزرگ برای کسانیست که در پی ورزشهای رزمی هستند یا پیِ خود شناسی میگردند. بهتر است که ما مشکلات و خواسته های شخصی خود را با آن مخلوط نکرده و درست آموزش دهیم کونگ فو توآ دَربَرگیرنده ی نرمشها، حرکات بدنساز، تکنیکهای دست و پا، حرکات موجی، تمرینات تنفسی، یوگا، نفوذ بر اجسام سخت، دفاع شخصی، مبارزات سُنتی آزاد و نیمه آزاد، تمرینهای انفرادی و تمرینهای گروهی است.
در تمرین ها، سرعت، اِنعطاف، و هدف گیریِ توان در یک نقطه یا همان تمرکز گیری، شایانِ توجه است تا دست یازیده به مطلوب برسیم در کونگ فو توآ روی هَنایش یا اَثرِ تمرینات توجه ویژه ای میشود میوه و اَثری که انسان از این خود شناسی بر میگیرد از آنجایی که با انجام این تمرینها و کنکاش در فلسفه ی کونگ فو توآ انسان با چرخه ی هستی یین و یانگ در میاُفتد و چالش میجوید، پس در این دَرگیری، توانِ او نیز در هر گوشه ای از زوایای هستی بروز میکند بزبان ساده کونگ فو توآ هر گونه زشتی و نیکی را در انسان بیدار میکند و یک کارگر کونگ فو یا کونگ فو کار توانِ نهفته، پتانسیلِ هر کرداری را دارد، از پلید ترین تا پاک ترینِِ کردارها، درست بر خلاف آنچه که ما تصور میکنیم که با اجرای کونگ فو توآ همه چیز روبراه است و ما انسانهایی وارسته هستیم، برعکس، تازه اول بازی و کشتی گرفتن با پدیده ها و چگونه زیستن آغاز گشته، بدون بیدار شدنِ نیروهای نیک و بد، خودشناسی، مُیسر نمیشود، چرا که قوه ی شناخت، از طریق قیاس، کشمکش و توازنِ این دو نیرو بدست میآید و هدف کونگ فو توآ معرفت یا شناخت و خود شناسی است. پس نیروهای پلید را میتوان مقیاس شناخت خوبیها قرار داد و آموخت چنانچه از یک بی ادب میتوان درس ادب آموخت و رفتار بی ادبانه را تکرار نکرد. برای خود شناسی نظری به تاریخ مشترکمان در کونگ فو توآ بیافکنیم. در تاریخچه ی چند ساله ی ترازوی کونگ فو توآ میبینیم که کفه ی پلیدیها همیشه سنگین تر بوده و اثرات پلید بسیار بجای مانده، دقیقاً همین نکته نشانگر اینست که این راه، راه دشواریست و پیمایشِ آن، کار هر کسی نیست پس برای خودشناسی و سخت کوشی، راه خوبیست و نباید بخاطر زشتیهایی که در آن رخنه کرده، راه را نفرین کرد، بلکه باید در سویه ی خودشناسی در آن گام زد و اثر نیک بر جای گذاشت. سیستم تکنیکهای کونگ فو توآ از آناتوآ تا وایمابتو در حالتِ اُفقی طراحی شده اند، با زدن این تکنیکها، نیروی آزاد شده باعث شده که کارگران کونگ فو توآ یا کونگ فو کاران، دید و افکارشان در اُفق و حالاتِ تعصبی و فناتیک شکل گرفته، بطوریکه جای دیگر را نمیبینند. به سخن یارومه ابراهیم میرزایی توجه کنیم خورشید با تعصبی خاص، میلیاردها سال است که سر جایش مانده و نور میپراکند مهر و فروغش جاریست اما آدم خورشید نیست آدم وظایف دیگری دارد. حرکت آدم تغییر و تغییر یعنی امکان خود شناسی، ولی این تغییر نشان نداشتن ایمان یا نماد ناپایداردی نیست نشان اینست که انسان همواره از رادیکالِ هستی به هستی میرود و تغییر یا پیشرفت میکند انسان لایتغیر نیست و تغییر بخشی از بافت وجود انسان است که خود نیز در تغییر است. اکثر کسانیکه با واژه ها و فلسفه ی کونگ فو توآ آشنا میشوند، شروع به تقلید از سخنانِ یارومه ابراهیم میرزایی میکنند و دیگر از دل سخن نمیگویند این اشتباه است و شخصیتی مجازیست در صورتیکه گوهر وجود آدم اصالت است و بر پایه ی این اصالت آدم باید بیآموزد ولی خودش باشد نه کسی دیگر و شخص پرست و یا بُت پرست نشود، این اشتباهیست که اکثر ما کرده ایم و باید این اشتبا باید این اشتباه را به نسلهای آینده گفت تا به گمراهی نیافتند و شخصیت مقلد و مصرفی نشوند، بلکه بر پایه ای استوار با اتکا به خوبیهای فرهنگ پارسی زندگی کنند. یک شخصیت مجازی و خیالی از خود ساختن، خطراتی چون دوگانه شدن با خویش را به بار میآورد و در پی آن افسردگی و یا به جان دیگران افتادن، تکرار واژه ها، بدون آگاهی به مفهوم آن و بازی با کلمات، موجب بروزِشخصیتهای مصنوعی و دو گانه ی متعددی در جامعه ی کونگ فو توآ گشته و از اصل مطلب، یعنی پرورش تن و روان، به دور شده ایم. ما آدم ها گناهی نداریم، فقط ناآگاهیم که چنین میکنیم، گناهکارانیم اگر آگاه باشیم و هنوز چنین کنیم.
در تاریخچه ی کونگ فو توآ آثار افراد نیک کردار نیز دیده میشوند، که سر احترام به ذاتِ نیکِ این افرادِ وارسته خم میکنیم.
کونگ فو توآ طریقت دانایی به انشاء یا آفرینش تن و روان در ابتدا در ارتشِ شاهنشاهی ایران، بنام کن فو کاراتو شالوده و اساس کارهای انسان آموزش و گسترش داده شد. در اوایل سالهای ۵۰ خورشیدی بصورت ورزشی مستقل در باشگاه های پهلوی، دیهیم و سپس تاج، باشگاه بانوان تاج یا دانشکده ی انشای تن و روان گسترش یافت. پس از انقلاب اسلامی و بسته شدنِ دانشکده ی انشاء تن و روان، مکان دانشکده ی انشای تن و روان یا باشگاه بانوانِ تاج، به مکان ورزشی حجاب تغییر نام یافت. کونگ فو توآ مانند همه ی هنرهای رزمیِ اصیل، هدفی وَرای نیروی بدنی دارد. در سالهای دهه ی۶۰ میلادی بروس لی، بنیانگزارِ هنر رزمی کونگ فو جیت کان دو، با بازیگری در فیلم های گوناگون و با شخصیت صمیمی و رفتار دلنشینش موجب شناسایی کونگ فو Gong Fu به جهانیان شد، موجی که وی بوجود آورد، باعث پایه گذاری صدها سبک مختلف کونگ فو در سطح گیتی شد، یارومه ابراهیم میرزایی که بنا به موج جامعه ی آن زمان در ایران، سبک کونگ فو توآ را بنیان نهادند، از بروس لی به عنوان نوری یاد میکنند که لحظه ای کوتاه بر جهان تابید و اثری نیک بجا گذاشت، هدف کونگ فو توآ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 62 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مفهوم شهود در فلسفه اسلامى
مقدمه
مفهوم «شهود» (1) را مىتوان در زمینههاى مختلف بررسى کرد. این مفهوم، در فلسفه جایگاهى رفیع داشته و در تقسیمات اولیه وجود، مباحث علم و عالم و معلوم، شناختشناسى و هستىشناسى توسط فلاسفه به مورد بحث گذاشته شده است. (2) همچنین، مفهوم «شهود» در عرفان و تصوف منزلتى بس ارجمند یافته و عرفا مباحثى ارزشمند در خصوص «شهود» و «حضور» از خود بر جاى نهادهاند. در مباحث اخلاقى و فلسفه اخلاق هم برخى صاحبنظران به این واژه عطف توجه کرده و مکتب شهودگرایى در اخلاق، در اواخر قرن
نوزدهم رونق خاصى یافته است. (3) همینطور متکلمان و دینشناسان به مناسبتهایى مفهوم شهود و پىآمدهاى حاصله از آن را مورد مداقه خود قرار داده و در اعتلاى نظر خود به شهود مطلق که مختص خداى متعال است نائل شدهاند. (4)
حال با توجه به گستردگى زمینه بحث و کنکاش علمى در این واژه، مناسب است تنها به بحث پیرامون یک جنبه آن اکتفا کرده و در موارد دیگر تنها به اشارهاى گذرا بسنده کرد. هرچند به یک معنا، بررسى دقیق و موشکافانه یک مفهوم در یک جنبه خاص مستلزم پرداختن به جنبههاى دیگر است. اما به لحاظ محدودیت این مقاله، تا حد امکان از گستردگى بحث اجتناب خواهد شد. در این نوشتار، جنبههاى عقلى و یا به تعبیر دقیقتر جنبههاى فلسفى «شهود ش مورد بررسى قرار گرفته با نگاهى گذرا به سیر تاریخى این بحث و آشنایى با اندیشههاى فلاسفه غربى و اسلامى، به کنکاش در این مبحثخواهیم پرداخت. هر چند باید اذعان داشت تتبع عمیق در این بحث از حوصله یک مقاله خارج بوده و نیازمند مبحثى گسترده و فراگیر مىباشد. اما این اعتراف نمىبایست مانع پرداختن اجتمالى به آن شود. ابتدا، قبل از پرداختن به هرگونه بحثى، به معانى لغوى و اصطلاحى «شهود» نظر مىافکنیم.
واژه «شهود»
در بسیارى موارد، واژه «شهود» با واژه «حضور» به یک معنا به کار مىرود و بعضا به جاى یکدیگر استعمال مىشوند. شهود از ریشه «شهد» مشتق شده که به معناى حضور مىباشد. و حضور از ریشه «حضر» در مقابل غیبتبه کاکر مىرود. (5) هرگاه شهود و حضور به یک معنا گرفته شوند، معناى مقابل این دو غیبت است. اگر شىء از شىء دیگر غایب بود (غیبت فیزیکى یا معنوى) حضور و یا شهودى صورت نمىگیرد. و اگر غیبتبرطرف شد و دو شىء بدون مانع در کنار یکدیگر قرار گرفتند، در این صورت آن دو شىء براى یکدیگر حضور دارند. (6) در لغت معناى دیگرى براى شهود بیان داشتهاند که عبارتند از: وجدان، حدس، کشف، اشراق، ادراک، الهام، وجود و مانند آن. (7)
در علوم مختلف عقلى، براى این واژه اصطلاحات متفاوتى وجود دارد. در اصطلاح فلسفى، در بحث معرفتشناسى، شهود غالبا به معناى حضور مىآید. در تقسیمبندى علم، علم شهودى که همان علم حضورى است در مقابل علم حصولى قرار مىگیرد. در اینگونه علم، معلوم در محضر عالم است و عالم به معلوم شهود دارد. در این صورت مىتوان گفت عالم و معلوم نسبتبه یکدیگر حضور یا شهود دارند و اتحاد عالم با معلوم صورت مىگیرد. (8)
در اصطلاح عرفانى، واژه شهود معنایى غیر از حضور به خود گرفته است. هر چند در مرحلهاى که عارف هب شهود حق نایل مىشود، حتما حضور هم صدق خواهد کرد. حضور عرفانى در مقابل غیبت است. شهود عرفانى به معناى کشف و مکاشفه است و در این صورت معنایى مرادف با رؤیت پیدا مىکند. (9)
در اصطلاح اخلاقى، شهود بر یک احساس درونى اطلاق مىشود. احساسى که برخاتسه از درون است و هیچگونه تجربه بیرونى در آن دخالت ندارد. این احساس مىتواند بین خیر و شر، حسن و قبح تمیز دهد. در این صورت شهود به یک نوع قضاوت درونى بازگشت مىکند که معناى مرادف با وجدان دارد. (10)
در اصطلاح کلامى، شهود دو معناى صاعد و نازل به خود گرفته است. در معناى اولیه، شهود به معناى شهادت در مقابل غیبت است. عالم شهادت که در اصطلاح دینى آمده، همان عالم حسوسات است که مشهود انسان قرار مىگیرد. در مقابل آن عالم غیب است که از حوسا ظاهرى انسان غایب مىباشد. معناى ثانوى شهود که معناى صاعد و متعالیهاى است، تنها در مورد خداى متعال اطلاق مىگردد. به این معنا، تنها خداى متعال شاهد بر همه موجودات بوده و بر همه چیز و همه جا شهود مطلق دارد. (11)
پس از آشنایى کوتاه با معانى و اصطلاحات عقلى مفهوم شهود، ابتدا نظرى اجمالى به اصطلاح عرفانى اخلاقى و کلامى خواهیم انداخت و آنگاه اصطلاح فلسفى شهود را بسط بیشترى خواهیم داد.
شهود عرفانى
مفهوم شهود در عرفان و تصوف از مفاهیم اصلى به حساب مىآید. شهود و یا مشاهده بر موردى اطلاق مىشود که رؤیتى صورت گیرد. محل این رؤیت قلب بوده و چنین رؤیتى تنها به دلیل توحید یعنى بالحق محقق مىشود. با این خصوصیات است که شهود عرفانى حاصل یم شود. زمانى که مشاهده صورت گرفت، شاهد در مشهود فانى شده و خودى نمىبیند، در این صورت شهود حق بالحق است. اینگونه شهود به تجلى ذات حق تعلق خواهد گرفت. (12)
شهود واقعى نزد عرفاء، رؤیة حق به حق است. (13) و شهود ذاتى یا مشاهده ذاتیه، شهود حق تعالى است که حاصل آن یک نوع معرفتیقینى خواهد بود که به «عین الیقین» موسوم مىگردد. (14)
حضور در اصطلاح عرفانى در مقابل غیبتبه کار مىرود. هر گاه قلب عارف از خلق غایب و به حق حاضر باشد، در این صورت حضور صورت مىگیرد. (15) و گاه حضور در مقابل غفلتبه کار مىرود، که در این صورت به معناى تنبه خاص است. اگر براى عارف تنبهى سبتبه حق صورت گرفت که نتیجه این تنبه غیبت از ماسواى حق باشد، در این صورت حضور نزد حق محقق شده است، (16) و به دنبال این حضور و تنبه، عارف مىتواند شهودى نسبتبه حق داشته باشد (اگر اسباب مشاهده را از قبل فراهم ساخته باشد) . در این معنا، حضور مقدمهاى براى شهود است. آنچه در قلب حاضر است و ذکر و یاد انسان را به خود مشغول داشته است همان مشهود انسان بوده و عارف شاهد آن است. اگر آنچه که در قلب غلبه حضورد ارد علم باشد، در این صورت عارف شاهد علم است. و اگر امر غالب وجد باشد، عارف شاهد وجد است، و اگر غالب بر قلب او حق باشد (17) در این صورت عارف به شهود واقعى دستیافته و شاهد حق شده است. پس اینگونه حضور مىتواند شرط شهود باشد، همچنین مىتواند شرط سماع هم باشد. تا حضورى صورت نگیرد. سمعى در کار نخواهد بود. (18)
در عرفان، اصطلاح کشف گاه به معناى شهود به کار رفته است، اما غالبا عرفا کشف را بر مقامى که فوق شهود است اطلاق مىکنند. تشابه کشف و شهود در این است که هر دو طریقى براى کسب معرفتبه حساب مىآیند. اما تفاوت آنها از دو جهت است: یکى اینکه متعلق مکاشفه معانى است ولى متعلق شهود ذوات است. و دیگر اینکه کشف اتم و اعلى از مشاهده است. لذا مکاشفه یک نوع ادراک معنوى است که اختصاص به معانى پیدا مىکند. (19)
نتیجه آنکه بر اساس اصطلاح عرفانى، شهود مىتواند طریقى براى کسب معرفتباشد و اگر معرفتى از این طریق براى عارف حاصل شد، این معرفتیقینى است، زیرا هیچگونه واسطهاى در کسب این آگاهى دخالت نداشته عارف مستقیما مشهود را رؤیت مىکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مفهوم برنامهریزی
هر کس در زندگی خواستهایی داردکه برای رسیدن به آنها طرحی میاندازد و تدبیری میاندیشد . خواستها و آرزوهای بعضیها برآورده میشوند ، خواستها و آرزوهای بعضی دیگر برآورد نمیشود . خواستهایی برآورد میشوند که اولاً مطابق با واقعیات ،و دور از تخیلات و رؤیاها هستند . ثانیاً، طرحها و تدابیر رسیدن به آنها با توجه به منابع ، امکانات ، و محدودیتها تهیه و یا اندیشیده می شوند . به این ترتیب ، طراحی و نقشه کشیدن برای نیل به هدفها را برنامه ریزی گویند ، نهایت این که بعضی برنامهها واقع بینانه طراحی می شوند و بعضی دیگر حالت آرزویی و خیالی دارند .
برای برنامهریزی تعاریف متعددی وجود دارد که هر یک از آنها بیانگر دیدگاه ویژه تعریف کننده و وابستگی او به حوزهی علم و دانش خود و یا گروههای خاص اجتماعی است مثلاً :
« برنامهریزی عبارت است از طرح تدابیری که بتوان به احسن وجه ( یا مناسبترین صورت ) ، از منابع موجود ( ممکن الوجود ) برای نیل به هدفهای مطلوب استفاده کرد .» یا « برنامهریزی فعالیت مستمری است که نه تنها به مقصد ، بلکه به روش وصول به آن ( مقصد ) و تعیین بهترین مسیر نیز توجه دارد .» یا « برنامهریزی تدابیر آگاهانهای است که از طرف مقامات دولتی برای تعیین هدفهای معین ، با توجه به روابط آنها با همدیگر ، و با در نظر گرفتن رشد متناسب و هماهنگ و بسیج همهی امکانات برای رسیدن به این هدفها اتخاذ میشود تا رشد اقتصادی و اجتماعی تمام جامعه در یک دوره معینی از آینده تضمین گردد.»
و سرانجام ، « برنامهریزی فراگردی است مداوم ، حساب شده و منطقی ، جهت دار و دورنگر ، به منظور هدایت و ارشاد فعالیتهای جمعی ، برای رسیدن به هدفهای مطلوب ».
به این ترتیب ، کار برنامهریزی ، همچنانکه یان تین برگن ، مؤلف کتاب « برنامهریزی مرکزی » متذکر شده است ، مشتمل است بر :
(1) پیش بینی و آیندهنگری است ، و بنابراین سازمان برنامهریزی باید به ابزارهای پیشبینی مجهز گردد.
(2) مشخص کردن هدفها و یا دادن محتوا به هدفهاست . از آنجائی که غالباً هدفهای سیاست ( اقتصادی آموزشی و ... ) از دولت و مجلس سرچشمه میگیرند ، به عبارت دیگر ، هدفها را دولتمردان ، که سیاست گذاران نامیده می شوند ، تعیین میکنند ،کار برنامهریزان محتوا بخشیدن به آن هدفها میباشد ، گرچه ، در مورد تعیین هدفها میان برنامهریزان اتفاق آرایی وجود ندارد . عدهای بر این باورند که کار برنامهریز بعد از تعیین هدفها به وسیله دولتمردان و سیاست گذاران شروع میشود ( مانند راسخ ) ، و عدهای دیگر بر این عقیدهاند که برنامهریزی جدا از تعیین هدفها نیست و برنامهریزان با توجه به طبیعت کارشان و اطلاعاتی که دربارهی توقعات و نیازها دارند ، هدفها را نیز باید تعیین کنند . آنچه واقعیت دارد این است که برنامهریز به کلیه مسؤلان ، دولتمردان، و سیاستگذاران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری را اتخاذ کنند.
(3) و سرانجام هر برنامهریزی مستلزم هماهنگی میان ابزارها ، عوامل و وسایل مختلف اجرای سیاست است .
مراحل برنامهریزی
برنامهریزی ، به طور اعم ، شامل مراحل زیر است :
تعیین وتصریح هدف(ها) ؛ یعنی پاسخ به این سوال که : برای چه چیزی باید برنامه ریخته شود؟
تهیه طرحها و تعیین فعالیتها؛ دراین مرحله طرحهای رسیدن به هدفها به دقت تهیه و تنظیم میشوند و براساس آن فعالیتهای مربوط به طور دقیق پیشبینی و مشخص میشوند.
انتخاب روشها از میان شقوق مختلف برای هماهنگ کردن وهدایت مسیر فعالیتها به سوی هدفهای تعیین شده .
تنظیم برنامه زمانی برای فعالیت ها.
به مورد اجرا گذاردن یا به مرحله عمل درآوردن طرحها.
سرانجام ، ارزشیابی از نتایج فعالیتها و تعیین میزان رسیدن به هدفها و یا مشخص کردن موانع و نارساییها ، و استفاده از نتایج ارزشیابی به عنوان بازخورد در برنامهریزی بعدی .
با توجه به مراحل یاد شده ، برنامهریزی درسی شامل مراحل زیر است :
(الف) تعیین هدفهای کلی و عینی ، که براساس متغییرات و عوامل خارجی ( خارج ازنظام آموزش و پرورش ) ، و با توجه به :
معرفت و دانش سازمان یافته ،
آرمانها ، ارزشها و نیازهای اجتماعی ،
نیازهای یادگیرندگان ،
فرآیند یادگیری ،
تعیین و تصریح می شوند.
(ب) طراحی حیطه برنامهها و برنامههای درسی ، که به وسیله گروههای مسول برنامهریزی درسی برای مدارس صورت میگیرند.
بدیهی است تصمیمات درباره طرحهای برنامهها با توجه به عوامل سیاسی و اجتماعی اتخاذ میشوند.
(پ) انتخاب و به مورد اجرا گذاردن روشهای آموزشی ، که معمولاً به وسیله گروههای آموزشی و معلمان مسئول صورت میگیرد . دراین مرحله ، معمولاً معلمان در انتخاب شقوق مختلف استفاده از منابع ، و وسایل ارتباط جمعی آزادی بیشتری دارند .
(ت) سرانجام ، ارزشیابی برنامههای درسی است ، که تصمیم درباره ی شیوههای ارزشیابی از پیشرفت یادگیرندگان به وسیله معلمان اتخاذ میشود و تصمیم درباره شیوههای ارزشیابی برنامههای درسی به وسیله گروه برنامهریزان گرفته میشود .
اکنون، به منظور آشنا شدن بیشتر با مراحل برنامهریزی درسی نمودار تصویری آن را در شکل (5) نشان میدهیم ، و بعداً نیز درباره هر یک از موارد آن به تفصیل سخن خواهیم گفت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
ظهور دانشگاه کارآفرین و مفهوم کارآفرینی
طی سالهای اخیر ورود جوانان جویای کار و کاهش تقاضا برای نیروی کار بحران اشتغال را در کشور تشدید نموده است که باید به صورت بنیادی مورد توجه دولتمردان قرار گیرد . در این بین ورود دانشگاهیان به این حیطه نیز می تواند بسیار مؤثر باشد. رویارویی صحیح و تدابیر خاص برای حل معضل بیکاری مبتنی بر پژوهش و مطالعه ضرورت دارد با توجه به میزان رشد جمعیت در دو دهه گذشته بیکاری را می توان مهمترین چالش اجتماعی چند دهه آینده به حساب آورد . پیامدهای این بحران گسترش فقر و افزایش پدیده های ناگوار اجتماعی است . پرداختن به بحث کار آفرینی (با توجه به این امر خالی از لطف نیست هر چند که در خصوص ماهیت و مفهوم آن عدة انگشت شماری از دانشمندان به آن پرداخته اند بنابراین تعریف استانداردی برای آن وجود ندارد . جلیل صمد آقایی در کتاب سازمان های کار آفرینی در ضمن گرد آوری مفهوم کار آفرینی از دیدگاه دانشمندان ، مهمترین تعریفها را به شرح زیر ارائه نموده است :
پروسة ایجاد ثروت
پروسة تخریب خلاق
پروسة هدایت به خلق سازمان جدید بدون توجه به نوع پتانسیل سازمان
توسعة موقعیتها و اقدامهای نوآورانه همراه با خطر چه در سازمانی که قبلاً تاسیس شده یا به صورت آزاد و مستقل روش اداره ای است که فرصتها را بدون در نظر گرفتن منابع موجود و قابل کنترل فعلی تعقیب می کند .وظایف ، فعالیتها و اعمالی که برای تحقق فرصت شناخته شده و ایجاد سازمانی مناسب با آن کمک میکند
پروسه ای فراتر از شغل و حرفه بلکه کار آفرینی یک شیوة زندگی است . کار آفرینی را در کل می توان ایجاد کسب و کارهای نوآورانه تلقی کرد . فعلاً در کشور ما نظام آموزش دهندة دانشگاهها ، افرادی را پرورش می دهد که فقط می توانند شکافهای شغلی بسیار تعریف شده را پرکنند و بنابراین باید حرکتی عظیم در راستای تولید کار آفرینان در دانشگاهها به عنوان قطب علمی کشور صورت گیرد که این به معنای اتصال دانشگاه با صنعت و فن آوری است کارآفرینان باید فرصت شناس باشند نظام آموزشی دانشگاه مبتنی بر یادگیری نیست ، آموزش مبتنی بر تعلیم است و این خود عاملی بر ای عدم پرورش افراد کار آفرین است .
فرد کار آفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های کسب و کار دارد و می تواند منابع لازم را جمع آوری کرده و از آنها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند . (مردیث ، 1371 ).
پدیدة کار آفرینی ابعاد گسترده ای داشته ، گرد هم آوردن منابع تکنولوژیکی ، فنی و آموزشی و مالی را در بر دارد . دانشگاهها می توانند بخشی از فعالیت خود را به پرورش کار آفرینان تخصیص دهند . هر چند دانشگاه می تواند فقط به تولید و عرضة فن آوری و دانش بسنده کند و آن را در اختیار دانشجویان و جامعه بگذارد ، اما این به معنای موفقیت نیست اگر این فن آوری بدست آمده را در جامعه بکار گیرد و آن را در اختیار کار آفرینان بگذارد به معنای دیگر جنبة عملی این فن آوری را نیز خودش تا حدودی عهده دار باشد ، به موفقیت علمی و عملی تواماً دست یافته است . دانشگاه می تواند افقها و فرصت های بهرهوری فن آوری را برای افراد ترسیم نماید و آنها را در جهت استفاده هدایت کند . نگاهی که دانشگاه نسبت به فن آوری دارد نباید صرفاً خود فن آوری باشد بلکه کار آفرینی را در جهت استفادة بهینه و اشتغال زایی برای جوانان در بحث توسعة فن آوری در نظر داشته باشد .به این دلیل مسئولین دانشگاه به تنهایی نمی توانند عهده دار چنین مسئولیت خطیری شوند در بحث کار آفرینی میتوانند جنبة ارشادی و اغنایی افراد را ایفا کنند چون در کشور ما هنوز پدیدة کار آفرینی به صورت گسترده عملی نشده است ، مردم به یک نقش هدایتی نیازمندند که در عرصة عملی فن آوری پیش قدم شوند .
از آنجایی که در بخشهای خصوصی و صنعتی امکان ریسک بسیار بالا است دانشگاه می تواند به عنوان حوزة دولتی حامی مردم شود تا با ایجاد محیط رقابتی فناوری فرصت بیشتری برای رشد پیدا نماید ایجاد مؤسسات و شهرکهای تحقیقاتی، پژوهشی وابسته به دانشگاهها می تواند بسیار مؤثر باشد چرا که دانشجویان و فارغالتحصیلان در محیط و بستری علمی تحقیقاتی قرار می گیرند که می توانند آنچه در این دانشگاه آموخته اند در معرض حضور قرار دهند. در حقیقت به بیانی زیباتر آنچه را که بالقوه دارند در این مسیر بالفعل نمایند . می توان امیدوار بود که با شناخت دقیق این عمل وبا توجه به ظرفیتها و محدودیتهای کشور از لحاظ کار آفرینی و میزان بهره برداری از عوامل و منابع پایه ای تولید بتوان تصمیمها و سیاست گذاری های مفید و مؤثر تری برای مقابله با بحران بی کاری اتخاذ نمود . ضرورت کار آفرینی در دانشگاهها: بعضی از صاحبنظران* معتقدند که فناوری پیشرفته محصول کار آفرینی است . هر مدیر کار آفرین می کوشد از پیشرفته ترین فناوریهای قبلاً خلق شده در کار خود بهره جوید . اما حاصل فعالیت او نیز خود به ابداع فناوری جدید تری می انجامد . فناوری دارای سه بعد (دانش ، ابزار و روش ) است. تحول در هر یک از این ابعاد منجر به تحول در فناوری می شود . به عبارت دیگر تغییر هر بعد به طور طبیعی ابعاد دیگر را نیز متناسب با خود تغییر می دهد . فناوری همانند مثلثی است که دارای سه وجه دانش ـ روش ـ ابزار است . تحول در هریک از ساق های مثلث ، دو ساق دیگر را نیز متحول می کند . هر اقدامی که یکی از ابعاد این مثلث را تحول بخشد کار آفرینی تلقی می شود .