لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
میرزا محمد علی، متخلص به صائب، از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست، و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانستهاند؛ اما خاندان او مسلماً تبریزی بودهاند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی، از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است). در سال 1039 هـ.ق که صائب و ظفرخان در رکاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسید که پدر صائب از ایران به اکبرآباد هندوستان آمده است و میخواهد او را با خود به ایران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتی اجازه بازگشت خواست، اما حصول این رخصت تا دو سال طول کشید. در سال 1042 هـ.ق، که حکومت کشمیر به ظفرخان (به نیابت از پدرش) واگذار شد، صائب نیز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ایران شد. پس از بازگشت به ایران، در اصفهان اقامت گزید و فقط گاهی به شهرهایی از قبیل قزوین، اردبیل، تبریز و یزد سفر کرد. صائب در ایران شهرت فراوان یافت و شاه عباس دوم صفوی او را به لقب ملک الشعرایی مفتخر ساخت. وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفتهاند. آرامگاه او در اصفهان و در محلی است که در زمان حیاتش معروف به تکیه میرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار و سیصد هزار بیت و بالاتر نیز گفتهاند. دیوان او مکرر در ایران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مینوشت و به ترکی نیز شعر میسرود. پس از قرن پنجم هجری، زبان شعر فارسی به همت شاعران عارفی نظیر، سنایی، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ در سبکی ویژه که بعدها سبک عراقی نامیدندش، استحاله شد. پیش از ظهور این بزرگان، شعر فارسی مبتنی بر دریافتهای حسی و بدوی از هستی بود. حماسه و قصیده غالبترین انواع ادبی و در مرحلهای پس از این دو، غزل عرصه بیان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبک خراسانی محسوب میشد. سبک خراسانی بر عناصری چون فخامت زبان و تصاویر شفاف و محسوس همراه با حس عاطفی غلیظ بنیاد گرفته بود. جهان بینی اکثر شاعران این دوره (به استثنای یکی دو تن) بیش از آن که افلاکی و حقیقی باشد، مجازی و دنیوی بود. شعر فارسی با گذر از سبک خراسانی و حضور و ظهور خلاق شاعرانی عارف در آن، زیبایی سرشار و متعالی و ظریفی عظیم و غنی و وجوهی چندگانه پیدا کرد و اندیشه عرفانی غالبترین صبغه درونی آن شد. هر کدام از بزرگان این سبک همچون قلههای تسخیر ناپذیری شدند که با گذشت سالیان دراز، هنوز سایه سنگینشان بر شعر و ادب فارسی گسترده است. در این سبک، برخلاف جهان حسی و ملموس سبک خراسانی، شعر پای در وادی مفاهیم انتزاعی گذاشت. به گونهای که شاعران بزرگ، متفکران بزرگی نیز بودند. در همین دوران بود که غزل فارسی با دستکار بزرگانی چون خافظ و سعدی به اوج حقیقی خویش نزدیک شد. پس از قرن هشتم هجری اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حرکت در حد و حدود و حاشیه آثار گذشتگان گامی فراپیش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهی از شاعران ـ در جستجوی راهی تازه ـ کوشیدند تا شعر خود را از تقلید و تکرار رهایی بخشند. کوششهای این گروه در بیان صمیمانه و صادقانه حس و حال درونی و زبانی سهل و ساده و دور از تکلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد. از شاعران این گروه که در تذکرهها با عنوان شاعران «وقوعی» و یا مکتب وقوع نام برده میشوند، کسانی همچون بابافغانی، وحشی بافقی، اهلی و هلالی از بقیه معروفند. آثار شاعران مکتب وقوع اگر چه در کنار آثار دیگر سبکها اهمیتی درخور پیدا نکرد، اما همچون پل ارتباطی بین سبک عراقی و سبک هندی زمینهای برای پیدایش «طرز نو» بود. مرور این دو بیت از وقوعی تبریزی (از شاعران سبک وقوع) خالی از فایده نیست: زینسان که عشق در دلم امروز خانه ساخت میبایدم به درد دل جاودانه ساخت چون مرغ زخم خورده برون شد ز سینه دل آن بال و پر شکسته کجا آشیانه ساخت؟ از آغاز قرن دهم هجری تا میانه قرن دوازدهم هجری، شعر فارسی رنگ و بویی دیگر به خود گرفت و شاعران معیارهای زیبا شناختی جدیدی را مبنای آفرینش آثار خود کردند و به کسب تجربههایی تازه پرداختند که بعدها این «طرز نو» به سبک هندی معروف شد. از مهمترین علل نامگذاری این شیوه به سبک هندی، مهاجرت بسیاری از این شاعران به سرزمین اسرار آمیز هند بود. محققان دلایل بسیاری بر علت مهاجرت شاعران ایرانی به هند، ذکر کردهاند؛ از جمله استاد گلچین معانی مهمترین این عوامل را در «خروج شاه اسماعیل اول، سختگیریهای شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعیل دوم، قتل عام شاهزادگان که مروج و مربی شاعران بودند، فتنههای پیاپی ازبکان، ... دعوت شاهان هند از ایشان، همراهی سفیران ایران، رنجش و ناخرسندی... آزردگی از خویشان یا همشهریان، درویشی و قلندری، پیوستن به آشنایان و بستگان خود که در آن سامان مقام و منصبی داشتهاند، سفارت،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
میرزا محمد علی، متخلص به صائب، از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست، و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانستهاند؛ اما خاندان او مسلماً تبریزی بودهاند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی، از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است). در سال 1039 هـ.ق که صائب و ظفرخان در رکاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسید که پدر صائب از ایران به اکبرآباد هندوستان آمده است و میخواهد او را با خود به ایران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتی اجازه بازگشت خواست، اما حصول این رخصت تا دو سال طول کشید. در سال 1042 هـ.ق، که حکومت کشمیر به ظفرخان (به نیابت از پدرش) واگذار شد، صائب نیز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ایران شد. پس از بازگشت به ایران، در اصفهان اقامت گزید و فقط گاهی به شهرهایی از قبیل قزوین، اردبیل، تبریز و یزد سفر کرد. صائب در ایران شهرت فراوان یافت و شاه عباس دوم صفوی او را به لقب ملک الشعرایی مفتخر ساخت. وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفتهاند. آرامگاه او در اصفهان و در محلی است که در زمان حیاتش معروف به تکیه میرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار و سیصد هزار بیت و بالاتر نیز گفتهاند. دیوان او مکرر در ایران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مینوشت و به ترکی نیز شعر میسرود. پس از قرن پنجم هجری، زبان شعر فارسی به همت شاعران عارفی نظیر، سنایی، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ در سبکی ویژه که بعدها سبک عراقی نامیدندش، استحاله شد. پیش از ظهور این بزرگان، شعر فارسی مبتنی بر دریافتهای حسی و بدوی از هستی بود. حماسه و قصیده غالبترین انواع ادبی و در مرحلهای پس از این دو، غزل عرصه بیان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبک خراسانی محسوب میشد. سبک خراسانی بر عناصری چون فخامت زبان و تصاویر شفاف و محسوس همراه با حس عاطفی غلیظ بنیاد گرفته بود. جهان بینی اکثر شاعران این دوره (به استثنای یکی دو تن) بیش از آن که افلاکی و حقیقی باشد، مجازی و دنیوی بود. شعر فارسی با گذر از سبک خراسانی و حضور و ظهور خلاق شاعرانی عارف در آن، زیبایی سرشار و متعالی و ظریفی عظیم و غنی و وجوهی چندگانه پیدا کرد و اندیشه عرفانی غالبترین صبغه درونی آن شد. هر کدام از بزرگان این سبک همچون قلههای تسخیر ناپذیری شدند که با گذشت سالیان دراز، هنوز سایه سنگینشان بر شعر و ادب فارسی گسترده است. در این سبک، برخلاف جهان حسی و ملموس سبک خراسانی، شعر پای در وادی مفاهیم انتزاعی گذاشت. به گونهای که شاعران بزرگ، متفکران بزرگی نیز بودند. در همین دوران بود که غزل فارسی با دستکار بزرگانی چون خافظ و سعدی به اوج حقیقی خویش نزدیک شد. پس از قرن هشتم هجری اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حرکت در حد و حدود و حاشیه آثار گذشتگان گامی فراپیش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهی از شاعران ـ در جستجوی راهی تازه ـ کوشیدند تا شعر خود را از تقلید و تکرار رهایی بخشند. کوششهای این گروه در بیان صمیمانه و صادقانه حس و حال درونی و زبانی سهل و ساده و دور از تکلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد. از شاعران این گروه که در تذکرهها با عنوان شاعران «وقوعی» و یا مکتب وقوع نام برده میشوند، کسانی همچون بابافغانی، وحشی بافقی، اهلی و هلالی از بقیه معروفند. آثار شاعران مکتب وقوع اگر چه در کنار آثار دیگر سبکها اهمیتی درخور پیدا نکرد، اما همچون پل ارتباطی بین سبک عراقی و سبک هندی زمینهای برای پیدایش «طرز نو» بود. مرور این دو بیت از وقوعی تبریزی (از شاعران سبک وقوع) خالی از فایده نیست: زینسان که عشق در دلم امروز خانه ساخت میبایدم به درد دل جاودانه ساخت چون مرغ زخم خورده برون شد ز سینه دل آن بال و پر شکسته کجا آشیانه ساخت؟ از آغاز قرن دهم هجری تا میانه قرن دوازدهم هجری، شعر فارسی رنگ و بویی دیگر به خود گرفت و شاعران معیارهای زیبا شناختی جدیدی را مبنای آفرینش آثار خود کردند و به کسب تجربههایی تازه پرداختند که بعدها این «طرز نو» به سبک هندی معروف شد. از مهمترین علل نامگذاری این شیوه به سبک هندی، مهاجرت بسیاری از این شاعران به سرزمین اسرار آمیز هند بود. محققان دلایل بسیاری بر علت مهاجرت شاعران ایرانی به هند، ذکر کردهاند؛ از جمله استاد گلچین معانی مهمترین این عوامل را در «خروج شاه اسماعیل اول، سختگیریهای شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعیل دوم، قتل عام شاهزادگان که مروج و مربی شاعران بودند، فتنههای پیاپی ازبکان، ... دعوت شاهان هند از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
میرزا محمد علی، متخلص به صائب، از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست، و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانستهاند؛ اما خاندان او مسلماً تبریزی بودهاند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی، از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است). در سال 1039 هـ.ق که صائب و ظفرخان در رکاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسید که پدر صائب از ایران به اکبرآباد هندوستان آمده است و میخواهد او را با خود به ایران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتی اجازه بازگشت خواست، اما حصول این رخصت تا دو سال طول کشید. در سال 1042 هـ.ق، که حکومت کشمیر به ظفرخان (به نیابت از پدرش) واگذار شد، صائب نیز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ایران شد. پس از بازگشت به ایران، در اصفهان اقامت گزید و فقط گاهی به شهرهایی از قبیل قزوین، اردبیل، تبریز و یزد سفر کرد. صائب در ایران شهرت فراوان یافت و شاه عباس دوم صفوی او را به لقب ملک الشعرایی مفتخر ساخت. وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفتهاند. آرامگاه او در اصفهان و در محلی است که در زمان حیاتش معروف به تکیه میرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار و سیصد هزار بیت و بالاتر نیز گفتهاند. دیوان او مکرر در ایران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مینوشت و به ترکی نیز شعر میسرود. پس از قرن پنجم هجری، زبان شعر فارسی به همت شاعران عارفی نظیر، سنایی، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ در سبکی ویژه که بعدها سبک عراقی نامیدندش، استحاله شد. پیش از ظهور این بزرگان، شعر فارسی مبتنی بر دریافتهای حسی و بدوی از هستی بود. حماسه و قصیده غالبترین انواع ادبی و در مرحلهای پس از این دو، غزل عرصه بیان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبک خراسانی محسوب میشد. سبک خراسانی بر عناصری چون فخامت زبان و تصاویر شفاف و محسوس همراه با حس عاطفی غلیظ بنیاد گرفته بود. جهان بینی اکثر شاعران این دوره (به استثنای یکی دو تن) بیش از آن که افلاکی و حقیقی باشد، مجازی و دنیوی بود. شعر فارسی با گذر از سبک خراسانی و حضور و ظهور خلاق شاعرانی عارف در آن، زیبایی سرشار و متعالی و ظریفی عظیم و غنی و وجوهی چندگانه پیدا کرد و اندیشه عرفانی غالبترین صبغه درونی آن شد. هر کدام از بزرگان این سبک همچون قلههای تسخیر ناپذیری شدند که با گذشت سالیان دراز، هنوز سایه سنگینشان بر شعر و ادب فارسی گسترده است. در این سبک، برخلاف جهان حسی و ملموس سبک خراسانی، شعر پای در وادی مفاهیم انتزاعی گذاشت. به گونهای که شاعران بزرگ، متفکران بزرگی نیز بودند. در همین دوران بود که غزل فارسی با دستکار بزرگانی چون خافظ و سعدی به اوج حقیقی خویش نزدیک شد. پس از قرن هشتم هجری اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حرکت در حد و حدود و حاشیه آثار گذشتگان گامی فراپیش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهی از شاعران ـ در جستجوی راهی تازه ـ کوشیدند تا شعر خود را از تقلید و تکرار رهایی بخشند. کوششهای این گروه در بیان صمیمانه و صادقانه حس و حال درونی و زبانی سهل و ساده و دور از تکلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد. از شاعران این گروه که در تذکرهها با عنوان شاعران «وقوعی» و یا مکتب وقوع نام برده میشوند، کسانی همچون بابافغانی، وحشی بافقی، اهلی و هلالی از بقیه معروفند. آثار شاعران مکتب وقوع اگر چه در کنار آثار دیگر سبکها اهمیتی درخور پیدا نکرد، اما همچون پل ارتباطی بین سبک عراقی و سبک هندی زمینهای برای پیدایش «طرز نو» بود. مرور این دو بیت از وقوعی تبریزی (از شاعران سبک وقوع) خالی از فایده نیست: زینسان که عشق در دلم امروز خانه ساخت میبایدم به درد دل جاودانه ساخت چون مرغ زخم خورده برون شد ز سینه دل آن بال و پر شکسته کجا آشیانه ساخت؟ از آغاز قرن دهم هجری تا میانه قرن دوازدهم هجری، شعر فارسی رنگ و بویی دیگر به خود گرفت و شاعران معیارهای زیبا شناختی جدیدی را مبنای آفرینش آثار خود کردند و به کسب تجربههایی تازه پرداختند که بعدها این «طرز نو» به سبک هندی معروف شد. از مهمترین علل نامگذاری این شیوه به سبک هندی، مهاجرت بسیاری از این شاعران به سرزمین اسرار آمیز هند بود. محققان دلایل بسیاری بر علت مهاجرت شاعران ایرانی به هند، ذکر کردهاند؛ از جمله استاد گلچین معانی مهمترین این عوامل را در «خروج شاه اسماعیل اول، سختگیریهای شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعیل دوم، قتل عام شاهزادگان که مروج و مربی شاعران بودند، فتنههای پیاپی ازبکان، ... دعوت شاهان هند از ایشان، همراهی سفیران ایران، رنجش و ناخرسندی... آزردگی از خویشان یا همشهریان، درویشی و قلندری، پیوستن به آشنایان و بستگان خود که در آن سامان مقام و منصبی داشتهاند، سفارت،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
میرزا محمد علی، متخلص به صائب، از معروفترین شاعران عهد صفویه است. تاریخ تولدش معلوم نیست، و محل تولد او را بعضی در تبریز و بسیاری در اصفهان دانستهاند؛ اما خاندان او مسلماً تبریزی بودهاند. پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود یا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوی با جمعی از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبریز کوچ کرد و در محله عباس آباد اصفهان ساکن شد. عموی صائب، شمس الدین تبریزی شیرین قلم، مشهور به شمس ثانی، از استادان خط بود. صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنایت قرار داد و به او لقب مستعدخان داد (برخی بر این باورند که این لقب را درویشی به او داده است). در سال 1039 هـ.ق که صائب و ظفرخان در رکاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسید که پدر صائب از ایران به اکبرآباد هندوستان آمده است و میخواهد او را با خود به ایران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتی اجازه بازگشت خواست، اما حصول این رخصت تا دو سال طول کشید. در سال 1042 هـ.ق، که حکومت کشمیر به ظفرخان (به نیابت از پدرش) واگذار شد، صائب نیز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ایران شد. پس از بازگشت به ایران، در اصفهان اقامت گزید و فقط گاهی به شهرهایی از قبیل قزوین، اردبیل، تبریز و یزد سفر کرد. صائب در ایران شهرت فراوان یافت و شاه عباس دوم صفوی او را به لقب ملک الشعرایی مفتخر ساخت. وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفتهاند. آرامگاه او در اصفهان و در محلی است که در زمان حیاتش معروف به تکیه میرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار و سیصد هزار بیت و بالاتر نیز گفتهاند. دیوان او مکرر در ایران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مینوشت و به ترکی نیز شعر میسرود. پس از قرن پنجم هجری، زبان شعر فارسی به همت شاعران عارفی نظیر، سنایی، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ در سبکی ویژه که بعدها سبک عراقی نامیدندش، استحاله شد. پیش از ظهور این بزرگان، شعر فارسی مبتنی بر دریافتهای حسی و بدوی از هستی بود. حماسه و قصیده غالبترین انواع ادبی و در مرحلهای پس از این دو، غزل عرصه بیان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبک خراسانی محسوب میشد. سبک خراسانی بر عناصری چون فخامت زبان و تصاویر شفاف و محسوس همراه با حس عاطفی غلیظ بنیاد گرفته بود. جهان بینی اکثر شاعران این دوره (به استثنای یکی دو تن) بیش از آن که افلاکی و حقیقی باشد، مجازی و دنیوی بود. شعر فارسی با گذر از سبک خراسانی و حضور و ظهور خلاق شاعرانی عارف در آن، زیبایی سرشار و متعالی و ظریفی عظیم و غنی و وجوهی چندگانه پیدا کرد و اندیشه عرفانی غالبترین صبغه درونی آن شد. هر کدام از بزرگان این سبک همچون قلههای تسخیر ناپذیری شدند که با گذشت سالیان دراز، هنوز سایه سنگینشان بر شعر و ادب فارسی گسترده است. در این سبک، برخلاف جهان حسی و ملموس سبک خراسانی، شعر پای در وادی مفاهیم انتزاعی گذاشت. به گونهای که شاعران بزرگ، متفکران بزرگی نیز بودند. در همین دوران بود که غزل فارسی با دستکار بزرگانی چون خافظ و سعدی به اوج حقیقی خویش نزدیک شد. پس از قرن هشتم هجری اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حرکت در حد و حدود و حاشیه آثار گذشتگان گامی فراپیش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهی از شاعران ـ در جستجوی راهی تازه ـ کوشیدند تا شعر خود را از تقلید و تکرار رهایی بخشند. کوششهای این گروه در بیان صمیمانه و صادقانه حس و حال درونی و زبانی سهل و ساده و دور از تکلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد. از شاعران این گروه که در تذکرهها با عنوان شاعران «وقوعی» و یا مکتب وقوع نام برده میشوند، کسانی همچون بابافغانی، وحشی بافقی، اهلی و هلالی از بقیه معروفند. آثار شاعران مکتب وقوع اگر چه در کنار آثار دیگر سبکها اهمیتی درخور پیدا نکرد، اما همچون پل ارتباطی بین سبک عراقی و سبک هندی زمینهای برای پیدایش «طرز نو» بود. مرور این دو بیت از وقوعی تبریزی (از شاعران سبک وقوع) خالی از فایده نیست: زینسان که عشق در دلم امروز خانه ساخت میبایدم به درد دل جاودانه ساخت چون مرغ زخم خورده برون شد ز سینه دل آن بال و پر شکسته کجا آشیانه ساخت؟ از آغاز قرن دهم هجری تا میانه قرن دوازدهم هجری، شعر فارسی رنگ و بویی دیگر به خود گرفت و شاعران معیارهای زیبا شناختی جدیدی را مبنای آفرینش آثار خود کردند و به کسب تجربههایی تازه پرداختند که بعدها این «طرز نو» به سبک هندی معروف شد. از مهمترین علل نامگذاری این شیوه به سبک هندی، مهاجرت بسیاری از این شاعران به سرزمین اسرار آمیز هند بود. محققان دلایل بسیاری بر علت مهاجرت شاعران ایرانی به هند، ذکر کردهاند؛ از جمله استاد گلچین معانی مهمترین این عوامل را در «خروج شاه اسماعیل اول، سختگیریهای شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعیل دوم، قتل عام شاهزادگان که مروج و مربی شاعران بودند، فتنههای پیاپی ازبکان، ... دعوت شاهان هند از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
جان دیوئی یکی از معروفترین فیلسوفان امریکایی قرن بیستم و از پیشتازان پراگماتیسم است که آرای انقلابیاش در باب سرشت فلسفه، آموزش ، جامعه و سیاست حرف و حدیثهای فراوانی را به وجود آورده اند. نگاه دیوئی به فلسفه از تلقی متعارف فاصله داشت و به نظر وی فلسفه باید به عنوان روشی برای آموزش مردمسالاری و مسائل زندگی قلمداد شود. در این مقاله این نگاه به فلسفه با تکیه بر زندگی فکری دیوئی بسط مییابد. جان دیوئی، فیلسوف امریکایی را بیشتر با گرایشهای عمل گرایانه اش باید به یاد آورد. او در زندگی آمیخته با کار و تلاشش، دنیای فلسفه را بی تاثیر از حضور خود نساخت و در اذهان، آنچه که از او به یاد مانده است چیزی جز یک متفکر عالیقدر و مفسر و فعال سیاسی نیست.
جان دیوئی در روز بیستم اکتبر سال 1859 میلادی در شهر برلینگتون امریکا به دنیا آمد. او پس طی مراحل تحصیلی مقدماتی وارد دانشگاه جان هاپگینز شد و در کنار تحصیل در رشته فلسفه به شغل آموزگاری در مدرسه نیز مشغول بود. دانشگاه جان هاپکینز تا زمان فارغ التحصیلی او تحت سرپرستی جرج اس موریس بود که گرایشهای آرمانگرایی داشت و توانسته بود ذهن دئوی را با اندوخته های خود در این خصوص پر کند. دئوی جان هاپکینز را به قصد تصاحب یک منصب پیشنهادی به سوی دانشگاه میشیگان ترک گفت. اولین فعالیت جدی دیوئی در زمینه فلسفه را باید با تلاشی شناخت که او در خصوص ترکیب شیوه در حال پیدایش روانشناسی تجربی با پایه های اصلی آرمانگرایی موریس صورت داد. دیوئ طی دهه 1890 بویژه بعد از حضورش در دانشگاه تازه تاسیس شیکاگو در سال 1894، در آغار راهی قرار گرفت که شروعش منجر به فاصله گرفتن او از مابعدالطبیعه آرمانگرایی شد؛ روندی که دوی آن را در زندگینامه خود با نام "استبدادگرایی تا تجربه گرایی،" به آن اشاره داشته است. دیوئی با تاثیر بسیار از "اصول روانشناسی" ویلیام جمیز، به رد ادعای آرمانگرایان پرداخت که در آن با مطالعه پدیده های تجربی، دنیا را ذهن انسان میدانستند. مشاجره با رئیس دانشگاه شیکاگو، دیوئی را در سال 1904مجبور به ترک این دانشگاه کرد و به تدریس در دانشگاه کلمبیا پرداخت و تا آخر زمان بازنشستگی در این دانشگاه باقی ماند. کارها و نوشته های بسیار با ارزش دیوئ در طول یک زندگی پر کار و طولانی صورت گرفته است که این کارها حوزه های بسیاری از فلسفه در کنار مسائل آموزشی، اجتماعی و سیاسی را در بر می گیرد. این نوشته ها و مقالات، با جهد زیاد توسط جوان بویدستون و همکاران او در قالب 37 جلد کتاب برای انتشارات دانشگاه ایلینویز جمع آوری شده است. در باطن و عمق تفکرات دیوئ که در مقاله " نیاز به بازیابی فلسفه " وی انعکاس پیدا کرده دغدغه ای وجود دارد که در آن فلسفه از مسائل حاشیه ای در دانش و متافیزیک فاصله گرفته و به مشکلات انسانها پرداخته است. این پیشنهادی بود که به جای دوری از فلسفه بتواند به ان زندگی دوباره ببخشد. قصد او به عنوان یک فیلسوف در پیش گرفتن این مشکلات بوده است نه آنکه بخواهد همانند یک معمار در ساختار آن اصلاحات بنیادی ایجاد کند. علاقمندی دیوی به تئوری آموزشی و اصلاحات در آن، زمانی که در شیکاگو حضور داشت به اوج رسید و ثمره آین تلاش ها در تاسیس یک مدرسه آزمایشگاهی و کتاب هایی چون "مدرسه و جامعه "، "کودک و برنامه آموزشی " و "دمکراسی و آموزش " تجلی یافته است. این علاقه دیوئ به بحث آموزش در مراحل بعدی در بعد گسترده تری به نام تغییرات تصاعدی اجتماعی شکل گرفت. او حامی مسائل از قبیل حق رای زنان و حرکتی بود که دوست او جان ادام به آن شکل داد. فعالیتهای پر تلاش او در حوزه های عمومی و سیاسی از ریاست اتحادیه معلمان، سرپرستی ACLU ، حمایت از حرکت "ممنوعیت جنگ" طی سال های جنگ، ریاست "گروه جلب آراء" و شرکت در محاکمه لنون تروتسکی در مکزیک به سال 1938، بوده است. دیوئی در آغاز جنگ جهانی اول و در زمانیکه به نیویورک سفر کرد، بخش عمده کارهای خود را که به چاپ رساند در خصوص موضوعاتی چون تفسیری بر سیاست های جاری داخلی و بین المللی و بیا نیه های عمومی در مورد موضوعات مختلف بود. از او در دایره المعارف (Encyclopedia) به عنوان تنها فیلسوفی یاد شده است که توانسته در مورد عهدنامه ورسای (the Treaty of Versailles) و ارزش ارائه هنر در دفاتر پستی مطلب به چاپ برساند. در سالهای جنگ یک دسته از کتاب هایی از او به چاپ می رسند که اعتقادات فلسفی او را بیان می کنند که از جمله آنها می توان به بازسازی فلسفه ، تجربه و طبیعت ، تلاش برای یقین ، هنر به عنوان تجربه ، اعتقاد عمومی ، منطق:تئوری پرسش ، و تئوری ارزیابی اشاره کرد. کتاب دیگر او با عنوان عوام و مشکلات آنها بحثی را شامل می شود که در آن به دفاع از آرمان های مشارکتی دمکراتیک در مقابل شک گرایانی چون والتر لیمپمان می پردازد. دیویئبر اساس نوشته های اولیه اش، از منتقدان لیبرالیسم تجارت منشانه و نگراشهای فردگرایانه اجتماعی آن بود و این انتقادها در دوران رکود اقتصادی شدت بیشتری یافت. این موضوع را در مقالاتی چون فردگرایی، قدیم و جدید ، آزادی گرایی و فعل اجتماعی و آزادی و فرهنگ که او یک شکل از جامعه گرایی دمکراتیک و آزادی گرا را به نمایش می گذارد بهتر می توان دریافت. او بیرق دار منتقدین چپ از عنوان نیو دیل روزولت بود که در زمان رکود اقتصادی امریکا به منظور بهبود اوضاع داده شده بود. این در حالی بود که در همین زمان معارض کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی و هواخواهان و مدافعان غربی اش نیز شناخته می شد.
شهرت دیوئ بعد از مرگش در اول ژوئن سال 1952، تحت تاثیر قرار گرفت و رو به افول گذاشت. نگرش او از فلسفه توسط سنت در شرف تکوین فلسفه تحلیلی، مبهم و قدیمی تلقی شد. در همین زمان بود که مقالات آموزشی او مورد آماج انتقادات از سوی کسانی قرار گرفت که او را عامل تمام مشکلاتی می دانستند که در حوزه آموزش بعد از جنگ به طور مکرر رخ می داده است. به طور کلی از هر سو، تفکر سیاسی و اجتماعی او مورد هجوم واقع شد. واقع گرایانی چون رینهولد نیبهر، تفکر دیوئی را خوش بینی کور به امید بینایی فرض کرد که به مشارکت دمکراتیک محول شده است و منتقدین دیگر از هر دو جناح چپ و راست، عنوان داشتند که هیچ چیز جز پوچی و شاید یک ازدواج بد یمن در شیوه علمی نمی تواند باشد.