لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
مقدمه
تنوع رشته های ورزشی،هجوم افراد به سمت ورزش قهرمانی، مشخص شدن ارزش های علمی ورزش در درمان بیماری های قلبی ـ عروقی، دیابت و … ، فعالیت های گسترده درزمینه ی کیفی و کمی ورزش، همه و همه بیش از هر چیز نیاز ورزش و ورزشکاران را به پوشش کامل پزشکی تیم ها و امکان ورزشی مشخص میکند.
تاریخچه
از زمانی که بشر برای گذراندن زندگی تحرک و فعالیت بسیار داشت تا به امروز که با پیشرفت خیره کننده ی علم، زندگی روزانه کم تحرک تر شده و در واقع حال سکون پیدا کرده است، ورزش به عنوان عاملی که علاوه بربه وجود اوردن تحرک جسمانی، سبب افزایش قدرت فکری و بروز سایر خلاقیت ها ی فردی میشود، از چنان جایگاه رفیعی برخوردار شده است که به جرات می توان ان را از ارکان مهم زندگی دانست.
اصل ورزش را از یونان دانسته اند که به منظور چابکی بدن و ایجاد قوت انجام می یافت و پاروزنی، بوکس،کشتی،شنا، والیبال،گلف،انواع تنیس و... درخصوص تاریخچه ورزش باید گفت که در میان کشور های شرق زمین بیگمان ایران تنها
کشوری بود که در نظام تعلیم و تربیت خود بیشترین اولویت را به ورزش و تربیت بدنی داده بود.
در ورزش مدرن کنونی،به کارگیری عوامل مهمی از جمله مسائل روان شناسی ورزشی ،فیزیولوژی تمرین،بیومکانیک ورزشی،ساختار مناسب بدنی ورزشکاربه همراه استعداد و توانایی بالقوه ان و در کنار داشتن مربی اگاه و محیط و امکانات مناسب،از عوامل موفقیت فرد ورزشکار محسوب میشود.
عامل دیگری که با توجه به این مبحث اهمیت ویژه ای دارد،درمان است که می توان از ان به عنوان به وجود ارنده امنیت جسمی و روحی برای ورزشکار در هنگام تمرینات و مسابقات یاد کرد.
در یونان باستان از ورزش به عنوان یک روش درمانی در بیماران روانی و بیمارانی که دچار تب می شدند و همچنین برای توانبخشی فیزیکی بیماران استفاده می شد.
در رم باستان ،به فیزیولوژی ورزش بسیار پرداخته شده است؛چنان که از پزشکان ان دوره درباره توانبخشی فیزیکی بیماران و استفاده از هیدروتراپی(اب درمانی) مطالب متعدد به جا مانده است ان ها ورزش را برای دوره نقاهت پس از جراحی تجویز می کردند و عقیده داشتند که ورزش ،باعث تنظیم اعمال دستگاههای مختلف بدن می شود.
دانشمندان ایتالیایی نیز با تاسیس موسسه جهت اموزش کودکان که ورزش و فعالیت های فیزیکی بخش جدایی ناپذیر از برنامه های اموزشی ان بود،تا اسل های متمادی در دنیای غرب الگو به شمار می امدند.
پزشکان اسپانیایی معتقد بودند:( ساده ترین ورزش برای حفظ سلامتی بدن، ورزش است) ان ها ورزش را برای افراد مسن و اشخاص معلول نیز توصیه می کردند.
پزشکان فرانسوی نخستین افرادی بودند که واحد( ورزش درمان) را به دروس دانشجویان پزشکی افزودند.ان ها اعتقاد داشتند: ( تنها پزشکان هستند که می توانند ورزش های مناسب را برای بیماران تجویز کنند.)
ابن سینا در اثارش به صراحت متذکر شده است:( انسان باید از ورزش های بسیار شدید و همچنین عدم تحرک، سستی و استراحت زیاد بپرهیزد.) میمو بیذر، بزرگ ترین پزشک یهودی قرون وسطا نیز ورزش های معتدل را برای افراد توصیه می کرد.
در قرون 17 و 18 میلادی،کشفیات مهمی در زمینه ی فیزیولوژی ورزش و در بخش انقباض اضلانی و واکنش عضلات در برابر پیام های عصبی به دست امد.
در قرن 19 میلادی پیشرفت های شگرفی در زمینه های مختلف علوم به دست امد که از توجه پزشکان نسبت به ورزش به عنوان یک روش درمانی کاسته شد اما در اواسط این قرن، ورزش های سیستماتیک سوئدی لینگ در سراسر جهان هواخواهان زیادی پیدا کرد.
در اغاز قرن 20 میلادی، انتشار کتاب هایی در زمینه های مختلف بهداشتی و ورزشی توجه همگان را به ورزش جلب کرد؛به طوری که کنگره های متعددی در زمینه فیزیولوژی ورزش برگزار شد و نتیجه ان، تاسیس انجمن بین المللی طب ورزش در سال 1928 میلادی بود.در سال 1933 م نام این انجمن به ( فدراسیون بین المللی طب ورزشی ) تغییر یافت طی سال های بعد، گام های متعددی توسط این فدراسیون و
اعضای تشکیل دهنده ان برداشته شد که تا به امروز ادامه یافته است.
طب ورزشی و زمینه های فعالیتی آن
طب ورزشی در زمینه های زیر فعالیت دارد:
1ـ نظارت پزشکی بر فعالیت ورزشکاران
2ـ آموزش های خاص فیزیکی جهت تمرین و آماده سازی ورزشکاران
3 ـ پیشگیری از ضایعات
4ـ تشخیص و درمان ضایعات ورزشی ( ارائه کمک های اولیه در میادین مسابقات)
5ـ ارائه برنامه های ورزشی طبی ، ورزش های پیشگیری کننده از بیماری های مزمن و تخریبی مفاصل
6ـ توانبخشی و بازگرداندن ورزشکاران مصدوم به فعالیت ورزشی
به هر حال ،هدف از ارائه خدمات طب ورزشی،ارتقای سطح بهداشتی ورزشکاران،بهبود وضعیت جسمانی و روانی و اجتماعی آن ها،پیشگیری از ضایعات ورزشی،درمان و توانبخشی به موقع ورزشکاران است که موفقیت آنها را در صحنه های ورزشی موجب می شود.امروزه ورزش در سطح بین المللی بعد سیاسی نیز به خود گرفته است.گاه اتفاق می افتد یک کشور که بیشتر مردم حتی نام آن را هم نشنیده اند به یکباره در جهان مطرح شده و به واسطه پیروزی های ورزشی نامش در صفحه اول روزنامه های جهان و صدر اخبار قرار می گیرد که این همه حاکی از نقش مهم ورزش در جهان است.
اهمیت ورزش
ورزش و بازی از تفریحات سالم و سودمند نشاط انگیز است و در تامین سلامتی و بهداشت جان و تن بسیار موثر است .ورزش کمک شایانی به ایجاد و تقویت سلامت جسمی و روانی می کند و باعث رشد و نمو بهتر بدن می شود زیرا اکسیژن بیشتری در طی ورزش کردن به تمام نسوج می رسد.
با ورزش کردن بر فعالیت نمود داخلی افزوده شده و بنا بر عقیده ای در عضلاتی که فعالیت می کنند موادی ایجاد می شود که به رشد و نمو کمک می نماید.ورزش بدن را سالم و نیرومند می سازد و سلامتی جسمی به سلامتی روحی کمک می کند،اسلام حفظ بدن و تامین سلامتی ان را از وظائف اولیه هر مسلمانی می داند و برای سلامتی بدن آنقدر ارزش قائل است که آن را در ردیف شناخت دین قرار داده است.
پیامبر (ص) می فرماید:
علم بر دو نوع است:دین شناسی و بدن شناسی
این نکته قابل ذکر است که اسلام تنها به یک بعد از وجود انسان نمی پردازد،بلکه به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد.اگر انسان بخواهد در سایه ورزش به کمال برسد،باید ورزش را در مسیر خدا انتخاب کند و هدف از ورزش را رسیدن به قرب الهی بداند .ورزش نقش زیادی در تامین سلامتی انسان دارد چنانکه انبیا عظام ورزش را وسیله ای برای رسیدن به سلامتی می دانستند.در حقیقت سرمایه گذاری در ورزش و صرف زمان کمی،می تواند مدتهای زیادی از عمر را به انسان فرصت دهد که به سلامتی زندگی کند و سلامتی در پایه ورزش به دست می آید.
فوائد ورزش
ورزش اگر بر مبنای درست و متعادل انجام گیرد،فوائدی برای ورزشکاران در پی دارد.گذری کوتاه بر فوائد ورزش،نشانگر اهمیت آن و تاثیرات فراوان ورزش بر انسان می باشد.ورزش از بسیاری از بیماریها جلوگیری می کند.
1-گریختن از ناتوانی و تنبلی
یکی از فوائد ورزش آن است که انسان را از تنبلی و ناتوانی رها می کند.تنبلی و ناتوانی انسان را از رسیدن به سعادت باز می دارد و عامل رکود انسان می باشد.با ورزش کردن کسالت و تنبلی از بین می رود و انسان شاداب،سرحال و با نشاط می شود.
2-تقویت اعضاء جسمی
ورزش متعادل جسم انسان را قوی می سازد.اثراتی که ورزش بر جسم انسان دارد ،عبارتند از:
1-قدرت انقباض و نظم ضربان قلب پس از مدتی ورزش کردن بهتر می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
مختصری در باره اقتصاد آموزش
فهرست مطالب
1. بررسی مسئله
2. تاریخ مختصر آموزش در ایران
3. عرضه و تقاضای آموزش
4. نرخ بازده سرمایه گذاری در آموزش
5. هزینه مالی آموزش و پرورش در ایران
6. مروری بر وضعیت مقاطع مختلف تحصیلی در ایران
7. افت تحصیلی
8. شاخصهای آموزشی
9. موانع بررسی میزان کارآیی مدارس غیرانتفاعی و دولتی
10. جمعیت و هزینه های آموزشی
11. مقایسه وضع آموزش در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه
12. تحلیل کارکردهای نظام آموزشی در ایران
13. نتیجه گیری و پیشنهادات
1. بررسی مسئله
از دیرباز تاکنون، توسعه یافتن مسئله اصلی کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته بوده است. آنچه مسلم است، دو منبع طبیعی و انسانی عناصر اصلی موجد توسعه اقتصادی و اجتماعی هستند و ترکیب و تناسب مطلوب آنها، توسعه به بار می آورد. لیکن، هدایت منابع طبیعی بوسیله منابع انسانی میسر است. در اینجا، کمیت و کیفیت منابع انسانی در فرایند توسعه مؤثرند. منابع طبیعی و منابع انسانی در کنش متقابل هستند، لذا، ارتقاء کمی و کیفی منابع انسانی بر منابع طبیعی و سرمایه، در یک دوره زمانی تأثیر می گذارد، به ویژه اگر دولتها استراتژی های خاصی را در پیش گیرند. به طور مثال، انتخاب استراتژی توسعه اقتصادی مبتنی بر سازو کار بازار، مسئله بررسی تأمین مالی ارتقاء منابع انسانی از سوی دولت را با اهمیت تر می کند. به هر حال، آموزش ابزاری است که منابع انسانی را به طور کیفی ارتقاء می دهد و یک سرمایه گذاری خوب محسوب می شود که بازدهی اقتصادی و اجتماعی دارد. هزینه مالی آموزش، بر حسب درجه توسعه یافتگی یک کشور (شاخصهای توسعه) متفاوت است و هرچه کشور توسعه نیافته تر باشد به منابع مالی بیشتری برای گسترش آموزش نیاز دارد. این در شرایطی است که سایر بخشهای اقتصادی نیز برای کسب اعتبارات بیشتر، توان مالی دولت را تقلیل می دهند. در این هنگام، نابسامانی در تأمین مالی آموزش، ممکن است با تخصیص نامناسب بودجه آموزش نیز همراه گردد و مسئله را غامض تر نماید. این گزارش مسئله تخصیص بهینه بودجه آموزش در ایران را با توجه به چرخش سیاست اقتصادی حرکت به سمت اقتصاد بازار، بررسی می نماید.
2. تاریخ مختصر آموزش و پرورش در ایران
آموزش در ایران، قدمتی دیرینه دارد. بررسی تاریخی آموزش، به اختصار، در دوره قبل از ورود دین اسلام به ایران نشان می دهد که آموزش بر اساس تعالیم دین زردشت، توسط جامعه و والدین انجام می شد. در زمان حکومت ساسانیان (224 قبل از میلاد تا 642 بعد از میلاد) نخستین دانشگاه که رشته های پزشکی، فنی، و علوم طبیعی و اجتماعی را تدریس می کرد، پایه گذاری گردید.
بعد از ورود اسلام به ایران، مساجد، مکتب خانه و حوزه های علمیه، مراکز اصلی تعلیم و تربیت شدند. دروس اصلی مدارس آن زمان، صرف و نحو عربی و منطق بود که عموماً فرزندان طبقات متوسط در آن آموزش می دیدند و طبقات بالای جامعه برای فرزندان خویش معلم سرخانه استخدام می کردند. در چنین نظام قشربندی که البته با نظام کاستی پیش از اسلام تفاوت اساسی کرده بود، فرزندان طبقات پایین تر، بویژه در مناطق روستایی، به ندرت سواد می آموختند.
تأسیس مدارس جدید ابتدایی و متوسطه، به سبک اروپایی، مقارن مشروطیت و سلطنت احمدشاه بود، هر چند که، پیش از این مقدمات تأسیس دارالفنون فراهم شده بود. ریشه های تغییر نظام آموزشی به اوایل دوره قاجاریه و جنگهای ایران و روس برمی گردد که طی آن، رهبران جامعه از تحولات غرب مطلع شدند و به عقد قراردادهایی مبادرت ورزیدند. اجزای این قراردادها، به ویژه قرارداد عباس میرزا و انگلیس که اعزام محصل به خارج را نیز در بر می گرفت، زمینه ساز ورود اندیشه غرب به عنوان یک حرکت غیردینی به ایران می باشد. با وقوع انقلاب مشروطیت، که ریشه در تحولات اجتماعی ایران داشت، تغییر نظام آموزشی و شکلگیری نهاد جدید آموزش سرعت گرفت. البته بعد از سالهای 1313، با ورود دوباره اندیشه دینی به محافل و محیطهای فرهنگی و آموزشی از سرعت رشد اندیشه سکولاریسم در پهنه آموزش کاسته شد.
در دهه 1330 و 1340، با عضویت ایران در یونسکو، شرکت در کنفرانسهای جهانی و میزبانی کنفرانس وزیران آموزش و پرورش در دهه 1340 در تهران، آموزش و کاهش بیسوادی به عنوان شاخص مهم توسعه از عوامل درون زای برنامه های اقتصادی و اجتماعی گردید.
بعد از انقلاب اسلامی، ساخت نهاد آ»وزش تغییر اساسی نکرد و تنها آموزشهای مذهبی، غنای بیشتری یافت. این امر، علاوه بر کارکرد آشکار به جامعه ایران، دارای کارکرد پنهان نیز می باشد، که به عنوان مثال می توان از آموزش قوانین جدید مملکتی، احترام به ارزشها، مقدسات دینی و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی ایران نام برد.
به هر حال، توسعه ارتباطات و آگاهی از پیشرفتهای ملل دیگر، بر تقاضای آموزشی و نظام آموزش تأثیر زیادی می گذارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على
حضرت على (ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت. در بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه به درجه شهادت رسید. قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد
بخشهاى زندگانى على (ع)
با توجه به اینکه امیرمومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام هموارده در کنار پیامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود، مىتوان مجموع عمر 63 ساله او را به پنج بخش زیر تقسیم نمود:
1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام،
2- از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه،
3- از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام،
4- از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت،
5- دوران خلافت آن بزرگوار
1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام( ص)
چنانکه اشاره کردیم، اگر مجموع عمر على (ع) را به پنج بخش تقسیم کنیم، نخستین بخش آن را زندگى امام پیش از بعثت پیامبر تشکیل مىدهد. مقدار عمر امام در این بخش از ده سال تجاوز نمىکند زیرا زمانى که على (ع) دیده به جهان گشود، بیش از سى سال از عمر پیامبر نگذشته بود و پیامبر در چهل سالگى به رسالت مبعوث گردید، بنابراین على (ع) در موقع بعثت پیامبر بیش از ده سال نداشت.
در آغوش پیامبر
على(ع) در این دوره که دوره حساس شکلگیرى شخصیت و دوره پذیرش تربیتى و روحى او بود، در خانه حضرت محمد (ص) و تحت تربیت او به سربرد. مورخان اسلامى در این زمینه مىنویسند:
یک سال، قحطى بزرگى در مکه رخ داد. در آن زمان ابوطالب عموى پیامبر داراى عائله زیاد و هزینه سنگینى بود. حضرت محمد (ص )به عموى دیگر خود «عباس» که از ثروتمندترین افراد بنى هاشم بود، پیشنهاد کرد که هر کدام از ما یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببریم تا فشار مالى ابوطالب کم شود، عباس موافقت کرد، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضو(ع) را با او در میان گذاشتند. ابوطالب با این پیشنهاد موافقت کرد. در نتیجه عباس، «جعفر» و حضرت محمد ص «على» را به خانه خود برد. على (ع) همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنکه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و على (ع) او را تصدیق کرد و از او پیروى نمود.(1) پیامبر اسلام (ص) پس از گرفتن على (ع) فرمود: همان را برگزیدم که خدا او را براى من برگزید.(2)
از آنجا که حضرت محمد (ص) در سنین کودکى - پس از درگذشت عبدالمطلب - در حانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، مىخواست با تربیت یکى از فرزندان او، زحمات وى و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به على (ع) داشت
على (ع) در دوران خلافت خود، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مىفرماید:
«شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید و مىدانید موقعى که من خردسال بودم، پیامبر مرا در آغوش مىگرفت و به سینه خود مىفشرد و مرا در بستر خود مىخوابانید به طورى که من بدن او را لمس مىکردم، بوى خوش آن را مىشنیدم و او غذا در دهان من مىگذارد
من همچون بچهاى که به دنبال مادرش مىرود، همه جا همراه او مىرفتم، هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مىکرد و دستور مىداد که از آن پیروى کنم.»(3)
على (ع) در غار حرأ
حضرت محمد (ص) پیش از آنکه به رسالت مبعوث شود، سالى یک ماه در غار حرأ به عبادت مىپرداخت (4)و در این مدت اگر تهیدستى نزد وى مىرفت به او طعام مىداد و وقتى که ماه به پایان مىرسید و مىخواست به خانه برگردد، ابتدأا به مسجدالحرام مىرفت و هفت بار یا هر قدر که خدا مىخواست خانه خدا را طواف مىکرد و سپس به منزل خود باز مىگشت. (5)
قرائن نشان مىدهد که حضرت محمد (ص) با عنایت شدیدى که نسبت به على (ع) داشت او را در آن یک ماه همراه خود به حرأ مىبرد
وقتى که فرشته وحى براى نخستین بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على (ع) در کنار آن حضرت بود و آن روز از همان ماهى بود که حضرت محمد (ص) براى عبادت به کوه حرأ مىرفت
على (ع) در خطبه «قاصعه» در این باره مىفرماید:
«پیامبر هر سال در کوه حرأ به عبادت مىپرداخت و جز من کسى او را نمىدید...هنگامى که وحى بر آن حضرت نازل شد، صداى ناله شیطان را شنیدم، به رسول خدا عرض کردم: این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است و علت نالهاش این است که او از اینکه در روى زمین اطاعت شود، ناامید گشته است. آنچه را من مىشنوم تو نیز مىشنوى و آنچه را مىبینم تو نیز مىبینى جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر (من) و بر خیر و نیکى هستى.» (6)
این گفتار گر چه مىتواند مربوط به عبادت پیامبر در حرأ در دوران پس از رسالت باشد، ولى قرائن گذشته و اینکه عبادت پیامبر در حرأ غالبا قبل از رسالت بوده است، نشان مىدهد که این گفتار مربوط به دوران قبل از رسالت پیامبر اسلام (ص) باشد. در هر حال پاکى روح على (ع) و تربیتهاى پیگیر پیامبر سبب شد که او در همان دوران کودکى با قلب حساس، دیده نافذ و گوش شنوا، چیزهایى را ببیند و اصواتى را بشنود که براى مردم عادى دیدن و شنیدن آنها ممکن نیست.
ابن ابى الحدید معتزلى در شرح نهج البلاغه مىنویسد:
«در کتب صحاح روایت شده است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل گردید و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على (ع) در کنار پیامبر اسلام بود.»(7)
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «على (ع) پیش از رسالت پیامبر اسلام ص همراه آن حضرت نور نبوت را مىدید و صداى فرشته را مىشنید. پیامبر اسلام (ص) به او مىفرمود: اگر من خاتم پیامبران نبودم، تو شایستگى مقام نبوت را داشتى ولى تو وصى و وارث من، سرور اوصیأ و پیشواى پرهیزگاران هستى.»(8)
2- از بعثت تا هجرت پیامبر
دومین قسمت از زندگانى على (ع) را بخش از بعثت تا هجرت به مدینه تشکیل مىدهد که از نظر زمانى سیزده سال مىشود. این بخش از زندگانى امام شامل یک سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته على (ع) در راه پیشرفت اسلام مىباشد که در تاریخ اسلام نصیب کسى جز او نشده است
نخستین کسى که اسلام آورد
نخستین افتخار على (ع) در این دوران پیشگام بودن وى در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیحتر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا على (ع) از کوچکى یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستى نبود(9)تا اسلام او به معناى دست کشیدن از بت پرستى باشد (در حالى که در مورد سایر یاران پیامبر چنین نبود)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
مختصری از زندگی حضرت سلیمان
گفته اند: حضرت داوود چهار پسر داشت هر روز مشغول عبادت خدا بود روزی از آن روزگار که به عبادت مشغول بود در نماز به سجده رفت و وقتی از سجده برخاست دید که تمامی فرزندانش مرده اند و تنها سلیمان زنده مانده است بسیار ناراحت و غمگین شد و به آسمان نگاه غمگینی کرد در این هنگام جبرئیل فرود آمد و به پیغمبر داوود علیه السلام فرمود شکر خدا را به جا بیاور و بدان که خداوند در همه حال تو را امتحان میکند و این فرزندی که باقی مانده روزگاری به پیامبری مبعوث میشود و جانشین تو خواهد شد و خداوند به او علمی عطا میکند که تا کنون به هیچ انسان و پیغمبری عطا نکرده و قدرت بالایی بدست می آورد و با تمامی مخلوقات صحبت میکند و زبان آنها را یاد میگیرد پس حالا به ادامه عبادت مشغول شو.
خداوند متعال باد را مسخر سلیمان کرد تا بساط او را هرکجا که خواست حمل کند؛شیاطین را تحت فرمان او قرار داد که خدمتگزار او باشند پرندگان را مطیع او کرد که با بال و پر خود بر سلیمان سایه افکنند
و این امتیازات موجب شد که سلطنت او به صورتی بی نظیر در آید و تمامی قدرتها متمرکز او شوند.
از خصوصیات بساط سلیمان اطلاعات دقیق و قطعی در دست نیست و نمیتوان وصعت حکومت او را بیان کرد.شیاطین هم همانند غلامانی در خدمت سلیمان بودند و برای او ساختمانها استخرها و حوضهای بزرگ میساختند از گهر دریا برای او جواهرات می آوردند و در کل همه مخلوقات تحت الفرمان سلیمان بودند.
وفات سلیمان
سالیان درازی،سلیمان در میان مردم به عدالت پرداخت مردم از روش عادلانه او در مهد آسایش و خوشی بودندو مردم در آن زمان از مزایای خوب زندگی برخوردار بودند تا آنکه آفتاب عمر سلیمان بر لب بام رسید.
روزی سلیمان در کاخ بلور خود تنها ایستاده بود و تکیه بر عصای خود داده و به تماشای مناظر و عمارتهای کشور پهناور خود مشغول بود که ناگهان جوانی ناشناس را در کاخ خود دید از آن جوان پرسید تو کیستی که بدون اجازه وارد قصر من شدی؟گفت من آن کسی هستم که برای ورود به خانه ها و کاخها از کسی اجازه نمیگیرم،من ملک الموت فرشته مرگم که برای قبض روح تو آمدم سلیمان از شنیدن نام او و مأموریت خطرناکش بر خود لرزید و گفت :ممکن است مهلتی بدهی تا به کارهام رسیدگی کنم گفت:نه و در همان حال بدون اینکه به او مهلت نشستن بده جانش را گرفت . جسد بی جان سلیمان مدتها به همان حالت ایستاده و تکیه بر عصا بود باقی ماند و سپاهیانش او را در قصر میدیدند و خیال میکردند که به بیرون نگاه میکند و هیچ موجودی از ترس سلیمان جرأت وارد شدن به قصر را نداشت تا آنکه خداوند به موریانه دستور داد تا عصای سلیمان را بخورد تا سلیمان به زمین بخورد و در آن موقع همه متوجع فت او شدند.
حکایت
در عهد حضرت سلیمان اسبها بر هوا می پریدند و در مزارع و کشتزارها فرود می آمدند و میچرخیدن و به چشمه ساران آب می خوردند در آن عهد بود که جمعی از اهالی خراسان شکایت به آن حضرت آوردند و از خرابی احوال کشت زارها داستانها بیان کردند
حضرت سلیمان ناراحت شد و دیوان فرمود تا اسبها را بگیرند و نزد او بیاورند دیوا در گرفتن اسبها سعی کردند اما هیچ فایده ای نداشت و اسبها به سبب زور و قوت پرواز میکردند و در بند دیوها نمی افتادند
ناگزیر دیوها به فکر حیله ای افتادند و بعضی از چشمه ها که اسبها از آن اب میخورند آب آن را خالی و از شراب پر کردند وقتی اسبها از چشمه ساران آب خوردند مست شدند و طاقت پرواز نداشتند
دیوها قریب هزار اسب آوردند و سلیمان اشاره به کشتن آنها کرد ناگهان فرمان خدا نازل شد که ای سلیمان دست از گشتن این جانوران بردار که نسل این حیوان فواید بسیاربر ادم دارد .
حضرت سلیمان دعایی کرد به درگاه خداوند و در خواست کرد بریده شود تا توان پرواز در آنها نماید.
دعای اسبان حضرت سلیمان نیز به قدرت اجابت شد و به حکن الهی پرهای اسبان فرو ریخت و اکنون از نسل همان 100اسب باقی مانده میباشد.
قصری از بلور
اجنه شاهکارهایی در معماری داشتند که تا به حال انسان ها مانند ان رانساخته اند.
یکی از شاهکارهای آنها ساختن قصری از بلور برای حضرت سلیمان پیغمبر بود.
از جمله ساختمان هایی که اجنه برای حضرت سلیمان ساختندبناهایی مثل بیت المقدس وهیکل وتدمروسایر آثاری که هنوز هم نمونه های بسیاراز آنها در سرزمین فلسطین وشامات موجود است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
شناخت مختصرى از زندگانى امیرالمومنین على
حضرت على (ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل در کعبه به دنیا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت. در بیست و یکم ماه رمضان سال 40 هجرى در شهر کوفه به درجه شهادت رسید. قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد
بخشهاى زندگانى على (ع)
با توجه به اینکه امیرمومنان ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام هموارده در کنار پیامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نیز سى سال زندگى نمود، مىتوان مجموع عمر 63 ساله او را به پنج بخش زیر تقسیم نمود:
1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام،
2- از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه،
3- از هجرت تا درگذشت پیامبر اسلام،
4- از رحلت پیامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت،
5- دوران خلافت آن بزرگوار
1- از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام( ص)
چنانکه اشاره کردیم، اگر مجموع عمر على (ع) را به پنج بخش تقسیم کنیم، نخستین بخش آن را زندگى امام پیش از بعثت پیامبر تشکیل مىدهد. مقدار عمر امام در این بخش از ده سال تجاوز نمىکند زیرا زمانى که على (ع) دیده به جهان گشود، بیش از سى سال از عمر پیامبر نگذشته بود و پیامبر در چهل سالگى به رسالت مبعوث گردید، بنابراین على (ع) در موقع بعثت پیامبر بیش از ده سال نداشت.
در آغوش پیامبر
على(ع) در این دوره که دوره حساس شکلگیرى شخصیت و دوره پذیرش تربیتى و روحى او بود، در خانه حضرت محمد (ص) و تحت تربیت او به سربرد. مورخان اسلامى در این زمینه مىنویسند:
یک سال، قحطى بزرگى در مکه رخ داد. در آن زمان ابوطالب عموى پیامبر داراى عائله زیاد و هزینه سنگینى بود. حضرت محمد (ص )به عموى دیگر خود «عباس» که از ثروتمندترین افراد بنى هاشم بود، پیشنهاد کرد که هر کدام از ما یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببریم تا فشار مالى ابوطالب کم شود، عباس موافقت کرد، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضو(ع) را با او در میان گذاشتند. ابوطالب با این پیشنهاد موافقت کرد. در نتیجه عباس، «جعفر» و حضرت محمد ص «على» را به خانه خود برد. على (ع) همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنکه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و على (ع) او را تصدیق کرد و از او پیروى نمود.(1) پیامبر اسلام (ص) پس از گرفتن على (ع) فرمود: همان را برگزیدم که خدا او را براى من برگزید.(2)
از آنجا که حضرت محمد (ص) در سنین کودکى - پس از درگذشت عبدالمطلب - در حانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، مىخواست با تربیت یکى از فرزندان او، زحمات وى و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به على (ع) داشت
على (ع) در دوران خلافت خود، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مىفرماید:
«شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید و مىدانید موقعى که من خردسال بودم، پیامبر مرا در آغوش مىگرفت و به سینه خود مىفشرد و مرا در بستر خود مىخوابانید به طورى که من بدن او را لمس مىکردم، بوى خوش آن را مىشنیدم و او غذا در دهان من مىگذارد
من همچون بچهاى که به دنبال مادرش مىرود، همه جا همراه او مىرفتم، هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مىکرد و دستور مىداد که از آن پیروى کنم.»(3)
على (ع) در غار حرأ
حضرت محمد (ص) پیش از آنکه به رسالت مبعوث شود، سالى یک ماه در غار حرأ به عبادت مىپرداخت (4)و در این مدت اگر تهیدستى نزد وى مىرفت به او طعام مىداد و وقتى که ماه به پایان مىرسید و مىخواست به خانه برگردد، ابتدأا به مسجدالحرام مىرفت و هفت بار یا هر قدر که خدا مىخواست خانه خدا را طواف مىکرد و سپس به منزل خود باز مىگشت. (5)
قرائن نشان مىدهد که حضرت محمد (ص) با عنایت شدیدى که نسبت به على (ع) داشت او را در آن یک ماه همراه خود به حرأ مىبرد
وقتى که فرشته وحى براى نخستین بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على (ع) در کنار آن حضرت بود و آن روز از همان ماهى بود که حضرت محمد (ص) براى عبادت به کوه حرأ مىرفت
على (ع) در خطبه «قاصعه» در این باره مىفرماید:
«پیامبر هر سال در کوه حرأ به عبادت مىپرداخت و جز من کسى او را نمىدید...هنگامى که وحى بر آن حضرت نازل شد، صداى ناله شیطان را شنیدم، به رسول خدا عرض کردم: این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است و علت نالهاش این است که او از اینکه در روى زمین اطاعت شود، ناامید گشته است. آنچه را من مىشنوم تو نیز مىشنوى و آنچه را مىبینم تو نیز مىبینى جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر (من) و بر خیر و نیکى هستى.» (6)
این گفتار گر چه مىتواند مربوط به عبادت پیامبر در حرأ در دوران پس از رسالت باشد، ولى قرائن گذشته و اینکه عبادت پیامبر در حرأ غالبا قبل از رسالت بوده است، نشان مىدهد که این گفتار مربوط به دوران قبل از رسالت پیامبر اسلام (ص) باشد. در هر حال پاکى روح على (ع) و تربیتهاى پیگیر پیامبر سبب شد که او در همان دوران کودکى با قلب حساس، دیده نافذ و گوش شنوا، چیزهایى را ببیند و اصواتى را بشنود که براى مردم عادى دیدن و شنیدن آنها ممکن نیست.
ابن ابى الحدید معتزلى در شرح نهج البلاغه مىنویسد:
«در کتب صحاح روایت شده است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل گردید و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على (ع) در کنار پیامبر اسلام بود.»(7)
از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «على (ع) پیش از رسالت پیامبر اسلام ص همراه آن حضرت نور نبوت را مىدید و صداى فرشته را مىشنید. پیامبر اسلام (ص) به او مىفرمود: اگر من خاتم پیامبران نبودم، تو شایستگى مقام نبوت را داشتى ولى تو وصى و وارث من، سرور اوصیأ و پیشواى پرهیزگاران هستى.»(8)
2- از بعثت تا هجرت پیامبر
دومین قسمت از زندگانى على (ع) را بخش از بعثت تا هجرت به مدینه تشکیل مىدهد که از نظر زمانى سیزده سال مىشود. این بخش از زندگانى امام شامل یک سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته على (ع) در راه پیشرفت اسلام مىباشد که در تاریخ اسلام نصیب کسى جز او نشده است
نخستین کسى که اسلام آورد
نخستین افتخار على (ع) در این دوران پیشگام بودن وى در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیحتر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است زیرا على (ع) از کوچکى یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستى نبود(9)تا اسلام او به معناى دست کشیدن از بت پرستى باشد (در حالى که در مورد سایر یاران پیامبر چنین نبود)