لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقاومتهای متغیر
مقاومت متغیر مقاومتی است که مقدارش میتواند توسط یک حرکت مکانیکی تعیین شود، برای مثال توسط دست تنظیم شود. مقاومتهای متغیر میتوانند از نوع ارزان و تک دور یا از نوع چند دور با یک عنصر مارپیچی باشند. برخی از آنها حتی دارای نمایشگر مکانیکی تعداد دور نیز هستند. بطور سنتی مقاومتهای متغیر نامطمئن بودهاند، چرا که سیم یا فلز خورده یا فرسوده میشوند. (یک روش دیگر کنترل که در واقع یک مقاومت نیست اما شبیه آن عمل میکند، شامل یک سیستم سنسور فتو الکتریک است که چگالی نوری یک ورقه را اندازه میگیرد. بدلیل اینکه سنسور ورقه را لمس نمیکند، پوسیدگی رخ نمیدهد.)
یک پتانسیومتر نوعی از مقاومتهای متغییر است که بسیار عام است. یکی از استفادههای عمومی آن به عنوان کنترل صدا در تقویت کنندههای صوتی است. یک واریستور اکسید فلزی ، یا MOV نوع بخصوصی از مقاومت است که دارای دو مقدار مقاومت بسیارمتفاوت است، یک مقاومت بسیار بالا در ولتاژ پایین (زیر ولتاژ راه انداز) و یک مقاومت بسیار کم در ولتاژ بالا (بالاتر از ولتاژ راه انداز). این نوع از مقاومت معمولا برای حفاظت اتصال کوتاه در برقگیر تیر برق خیابانها یا به عنوان یک اسنابر استفاده میشود. یک مقاومت با ضریب دمایی مثبت/PTC یک مقاومت وابسته به دما است که دارای یک ضریب دمایی مثبت است.
وقتی که دما افزایش مییابد، مقاومت هم زیاد میشود. PTC ها اغلب در تلویزیونها بصورت سری با سیم پیچ دمغناطیس کننده یافت میشوند که یک جرقه جریان کوتاه را از طریق سیم پیچ در هنگام روشن کردن تلویزیون ایجاد میکند. یک نسخه تخصصی یک PTC چند سوییچ است که مانند یک فیوز خود تعمیر عمل میکند. یک مقاومت با ضریب دمایی منفی/NTC نیز یک مقاومت وابسته به دماست، اما دارای یک ضریب دمایی منفی است. وقتی که دما افزایش مییابد مقاومت NTC کاهش مییابد. NTC ها عموما در آشکار سازهای دمای ساده و در ابزارهای اندازه گیری بکار میروند.
یک مقاومت ایدهال عنصری است با یک مقاومت الکتریکی که صرفنظر از ولتاژ اعمالی به دو سرش یا جریان الکتریکی عبوری از آن ، ثابت میماند. اما بدلیل اینکه مقاومتهای جهان واقعی نمیتوانند این شرایط ایدهال را برآورده سازند، آنها را بگونهای طراحی میکنند که در برابر تغییرات دما و دیگر عوامل محیطی ، نوسانات کمی در مقاومت الکتریکی شان ایجاد شود. مقاومتها ممکن است که ثابت یا متغییر باشند. مقاومتهای متغیر پتانسیومتر یا رئوستا نیز خوانده میشوند و این اجازه را میدهند که مقاومت وسیله توسط تنظیم یک میله یا لغزش یک ابزار کنترلی ، تغییر کند
برخی از مقاومتها بلند و نازک هستند و ماده مقاوم حقیقی در وسط آنها قرار دارد و یک پایه هادی در هر انتهای آن نصب شده است. به این مقاومت بسته محوری گفته میشود. تصویر سمت راست یک ردیف از مقاومتهایی را نشان میدهد که عموما در یک بسته بندی قرار داده میشوند. مقاومتهای استفاده شده در کامپیوترها و دیگر وسایل ، نوعا خیلی کوچکتراند و اغلب در بستههای با پایه سطحی (فن آوری پایه سطحی) بدون سیمهای رابط بکار میروند. مقاومتهای با توان بالاتر را در بستههای محکمتری قرار میدهند و بگونهای طراحی شدهاند که گرما را بطور موثری از بین ببرند، اما تمامی آنها دارای همان ساختار قبلی مقاومتها هستند.
مقاومتها به عنوان بخشی از شبکههای الکتریکی بکار میروند و در علم میکرو الکترونیک و ابزارهای نیمه هادی شرکت دارند. اندازه گیری دقیق یک مقاومت بصورت نسبت ولتاژ به جریان است و واحد آن در دستگاه SI، اهم است. یک عنصر دارای مقاومت 1 اهم است اگر یک ولتاژ 1 ولتی دو سر عنصر منجر به یک جریان 1 آمپر شود که معادل جریان یک کولمب بار الکتریکی (تقریبا 6.242506 X 10 18 الکترون) در ثانیه در جهت مخالف است.
یک جسم فیزیکی نوعی مقاومت است. اکثر فلزات، مواد هادی هستند و در برابر جریان الکتریسته مقاومت کمی دارند. بدن انسان ، یک تکه پلاستیک ، یا حتی یک خلا دارای مقاومتهایی هستند که قابل اندازه گیری است. موادی که دارای مقاومتهای بسیار بالایی هستند عایق نامیده میشوند.
رابطه بین ولتاژ ، جریان و مقاومت در یک جسم توسط یک معادله ساده که از قانون اهم گرفته شده و اغلب با آن اشتباه میشود، بیان میشود:
V = IR
که در آن V ولتاژ دو سر مقاومت بر حسب ولت ، I جریان عبور کننده از مقاومت بر حسب آمپر و R مقدار مقاومت بر حسب اهم است. اگر V و I دارای یک رابطه خطی باشند که به مفهوم ثابت بودن R در یک محدوده است، آنگاه این ماده در آن محدوده اهمی خوانده میشود. یک مقاومت ایده آل دارای مقاومت ثابت در تمامی فرکانسها و مقادیر ولتاژ و جریان است. مواد ابر رسانا در دماهای بسیار پایین دارای مقاومت صفر هستند. عایقها ( نظیر آزمایشهای مربوط به هوا ، الماس ، یا مواد غیر هادی) ممکن است دارای مقاومتهایی بسیار بالا (اما نه بینهایت) باشند. لکن تحت ولتاژهای به میزان کافی زیاد، دچار شکست می شوند و جریان بزرگی را از خود عبور میدهند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
مفهوم سنتی نما و سه متغیر اصلی آن
در نما مسائل بسیار مهمی از نظر فضای معماری تحقق مییابند: رابطة فیزیکی و بصری بیرون و درون و رابطة جنبة ایستا و متحرک ساختمان. یعنی فرم و کاربری. حجم اگر چه سه بعدی است، دارای فرمی خارجی است که توسط سطوح بیان میشود. نما در توصیفی کلی از همین سطوح تشکیل شده است.
فارغ از مباحث نظری، در عمل نمای ساختمان از مقولة نمای ترسیمی در فرایند طراحی ساختمان جدا نیست. حجم ساختمان در عمل بیشتر از طریق پلان و نما، که مقولهای سطحی هستند . نمایش داده میشود. تأثیر فرایند بر محصول، که در هر زمینهای از تولیدات بشر اتفاق میافتد، یکی از مواردی است که باعث عدم کارایی نمای سنتی در معماری امروز شده است. معماریهای نو به صورت کاملاً سه بعدی طراحی و ارائه میشوند و این مقوله باعث شده است که نما به عنوان عنصری سطحی تحتالشعاع قرار گیرد. اگر چه در میان معماران پیشرو امروز عدهای همچنان به نقش لفاف بیرونی ساختمان، به عنوان یک عنصر مهم معماری. اعتقاد دارند و در این زمینه تجربیات جالبی را نیز انجام دادهاند، به نظر میرسد مفهوم سنتی نما در حال دگرگونی است و مفهوم پوسته، که ابعادی وسیعتر دارد، به تدریج جایگزین آن میشود.
از مباحث جدید و پیشرفتة مربوط به نما که بگذریم در فعالیت روزمرة معماری و ساختوساز شهری نما مقولهای متناقض است. میدانیم ساختمان ذاتاً سه بعدی است و در طراحی کامپیوتری یا ماکت نیز به صورت حجم در تمامی ابعاد آن دیده میشود، اما در تماس واقعی و از نزدیک با ساختمان هر بار فقط یک یا دو نما به صورت کامل دیده میشوند. ساختمانهای متداول امروزی یک نمای مهم و مشخص به سوی خیابان دارند، ولی بقیة نماها عموماً کمتر کار شدهاند. نخستین شناخت و برخورد افراد با بنا از طریق نمای اصلی صورت میگیرد
در تمامی دورههای تاریخ ابزار ترسیم و روش طراحی تأثیرات مهمی را بر ساختار فضایی معماری به جا گذاشتهاند و ابزار و ایده همواره از یکدیگر تفکیکناپذیر بودهاند. در معماری رایج جهان، طراحی براساس پلان و نما ـ در حالی که اولی ماهیتاً کاربردی ـ فنی و دومی صرفاً زیباشناسی است ـ فضاهایی از تولید کرده است که ترکیببندی ازنوع دیاگرامی ـ کاربردی دارند. نما عنصری جداگانه است که در فرایند طراحی در جدال با پلان قرار میگیرد
طراحی نما در بسیاری از معماریهای تاریخی به گونهای جدی مطرح بوده است و از این جهت نگاه کردن به معماری از این زوایه مشکلساز نبوده است. در دورة نئوکلاسیک و حتی بعضاً باروک، معمار میتوانست قبل از اندیشیدن به فضای معماری، نمای آن را ترسیم و به کارفرما ارائه کند. برای کارفرمایی که اثری را به معمار سفارش میداد، نکتة مهم نمای ساختمان بود. آرایش نما، به دلیل دو بعدی بودن، تقارن ریتم و بهرهگیری از الگوهای آشنا، به صورت همیشگی در ذهن بیننده حک میشد.
بررسی تناسبات و روابط هندسی در معماری تاریخی ایرانی نشاندهندة این واقعیت است که معماران ایرانی نمای ابنیة مهم را مورد توجه قرار داده و به دقت طراحی کردهاند.
در هر حال نما، به مفهوم سنتی آن. خصوصیاتی دارد که امروزه به شدت مورد حمله قرار گرفته است. این خصوصیات به شرح زیر هستند:
ـ تشکیل شدن از اجزاء معنیدار
ـ جزئی از نمای شهری بودن
ـ مورد تأکید قرار دادن یک جهت مشخص
سیر تحول تاریخی مفهوم سنتی نما
در طول تاریخ سه متغیر مهم وجود دارند که سیر تحولی نما به آنها وابسته است. اولی ترکیببندی و اجزاء شبکة نما، که عنصری مستقل است، دوم رابطة نمای ساختمان با نما و بافت شهری اطراف و آخرین متغیر نحوة قرارگیری نما در رابه با سازماندهی فضایی کل ساختمان. در دورة جدید هر سه عامل فوق به طور اساسی بازنگری شدهاند. در زیر سیر این تحول به اجمال توضیح داده میشود.
در دنیای باستان: مصر ـ یونان ـ ایران
در معابد مصری مراسم خاص مذهبی ایجاب میکرده است مسیر ویژه و برجستهای به وجود آید که از ورودی تا عمق پنهانترین بخش بنا امتداد یابد. نما به عنوان آغاز این مراسم مهم مذهبی، به صورت پردة عظیم آرایش یافتهای، عمود بر محور ساماندهی فضا، در مقابل فضای شهری قرار میگرفت.
در ایران عهد هخامنشی و ساسانی به نماسازی بسیار توجه میشد. چنان که گولینی در رابطه با مفهوم فضا در معماری هخامنشی اشاره کرده است. معماران ایرانی نه فقط به طراحی نما توجه داشتهاند بلکه مسیر ویژهای را طراحی کردهاند که بیننده از طریق حرکت در آن، طبق نظمی از پیش تعیین شده، نما را درک کند.
در قرون وسطی
در قرون وسطی و خصوصاً با پیدایش شهرهای بزرگ در قرون دوازدهم تا چهاردهم، که با رشد زندگی شهری همراه بود. فضای شهری، از جمله خیابان و میدان، اهمیت بسیار یافت. فضای عمومی شهر نقش حیاط، به عنوان فضای باز مکمل ساختمان. را به خود اختصاص داد. جهت ساختمانها از نظر سازماندهی فضایی به بیرون متوجه شد و نمای اصلی نیز در بیرون قرار گرفت.
خیابانها در قرون وسطی ردیف به هم فشردة نمای ساختمانهای مسکونی چند طبقه بودند. طبقة همکف عموماً به کارگاه، انبار یا اسطبل اختصاص یافته و بخش مسکونی در بالا قرار میگرفت.
در ایران ، دورة اسلامی
بخش عمدهای از ساختمانها و مجموعههای این دوره به لحاظ نمای درونی قابل بررسی هستند. در اکثر ابنیه حیاط مرکزی کانون ساماندهی فضاست و جهت ساختمان به سوی این کانونها تعریف شده است. نمای ساختمان به عنوان جزئی از نمای شهری در ایران پس از قاجار به ندرت معنی داشته است.
نما مانند پوستهای تزئینی، که عناصر ساختمانی و سازه را در برمیگیرد. مفهومی است که در مساجد ایرانی تا دورة صفوی به طور روزافزون تقویت شده است.
از رنسانس تا نئوکلاسیسم
در فرهنگ غربی نما موضوع مستقل طراحی تئوری معماری از دوره رنسانس به بعد است. لئون باتیست آلبرتی معتقد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موجود را می توان در تقسیمات اولیه (1) به دو نوع ثابت و متغیّر تقسیم کرد. واجب الوجود و کجردّات تام همان موجودات ثابتند و موجود متغیّر شامل همه ی موجودات مادی و نفوس متعلّق به ماده است. تغیّر از ماده «غیر» به معنای «دیگر شدن» و «دگرگون شدن» می باشد و از مفاهیم بدیهی است زیرا نمی توان برای آن مفهوم ماهوی در نظر گرفت که دارای جنس و فصل باشد و یا مفهوم عقلی روشنی یافت که بتوان آن مفهوم را در تغییرش بکار برد. مفهوم ثبات هم از مفاهیم بینیاز از تعریف است. تغیّر از واضح ترین و مسلم ترین حقایق این جهان است و جهان ثبات و ساکن نیست چرا که پدیده های آن عوض شده و اشیاء آن از حالی به حال دیگر و از وضعی به وضع دیگر و از کیفیّتی به کیفیّت دیگر در می آیند. علاوه بر تغییر طبیعت، هر یک از ما در حالات درونی مان، تغییراتی را با توجه به علم حضوری در می یابیم. سپس نتیجه می گیریم وجود متغیّر امر بدیهی است، اماّا وجود ثابت که هیچ تغییری نداشته باشد را باید با برهان ثابت کرد. بسیاری از علوم بشر، تحقیق درباره ی همین تغیّر ها و تبدلّها را به عهده دارند و قوانین کاشف این متغیرهاست. بخشی از فلسفه هم تغییرات و تبدلات طبیعت را بررسی می کند ولی این بررسی به شکل کلی و عمومی است و ما ؟؟ علوم، مبتنی بر جنبه های تغیّر قضاوتهای مهمی نیست. از نظر فلسفه، طبیعت جز شدن و تغییر و تحول نیست. تغیّر مفهومی است که برای انتزاع آن، باید دو چیز یا دو حالت یا دو جزء یک چیز را درنظر گرفت که یکی زایل شده و دیگری جایگزین آن گردد و یا عدم موجوی را تغیّر نامید چرا که وجود آن شیء تبدیل به غیر (عدم) شده است همچنین حدوث و پیدایش چیزی متغیّر است چون عدم قبلی تبدیل به وجود می شود.تغیّر را می توان به دو قسم دفعی و تدریجی تقسیم کرد. در تغیّر دفعی ، نقطه و مرز مشخصی بین سابق و موقعیّت لاحق وجود ندارد و زمانی بین آن ها فاصله نمی شود مثلاً تبدیل شدن آب به بخار تعلّق روح به نطفه و کنده شدن میوه از درخت تغییرات دفعی و در یک آن انجام می شود. تغییرات دفعی از دو وجود مثل آب و بخار یا وجود و عدم یک شیء انتزاع می شود مانند پریدن رنگ جسم و بی رنگ شدن آن1.
تغییر تدریجی در اصطلاح فلسفه (حرکت) نام دارد مانند تغییر درجه ی حرارت آب که تدریجاً حاصل می شود. همه ِ تحولات جهان طبیعت از راه حرکت انجام می شود. حرکت به ویژه حرکت مکانی از چیزهایی است که هریک از ما از آغاز زندگی با آن سرو کار داشتیم و هرگز از پیش چشم ما و شاید از فکر و اندیشه مان ناپدید نمی شود لذا با آن کاملاً آشنا بوده و آن را می شناسیم1. برای بحث در مورد متغّیر تدریجی 0حرکت) ابتدا تعاریف مختلفی که از آن شده را بیان و بررسی می نماییم.
تعریف حرکت: حرکت از نظر ارسطو کمال اول است برای امر بالقوه از آن جهت که بالقوه است.
الحرکُة کمالُ اولٍ لِما بالقُوَّةِ مِنْ حیثُ اَنَّهُ بالقَّةَ.
توضیح این نظر: حرکت یک شیء بدون غایت2 نیست یعنی هر جسمی که حرکتی را انجام می دهد مقصدی را می جوید و می خواهد با حرکت به آن مقصد برسد. سپس حرکت برای شیء متحرک حکم وسیله را دارد نه هدف. بنابر این اگر حرکت یک جسم را یک جا در نظر بگیریم و آن را در مقابل هدف قرار دهیم، خود فعلیّتی است که قبل از آغاز حرکت نبود و فقط امکان آن وجود داشت و همان فعلیّت نسبت به هدف اصلی نهایی، قوه موجودی که استعداد کمالی دارد. و الان آن کمال ندارد در شرایط خاصی به سمت آن کمال سیر می کند همین سیر مقداری برای رسیدن به کمال مطلوب است. کمال بدون حرکت برای جسم از حیث بالقوه بودن آن است می توانیم مثال را به این شکل بیان کنیم که جسم مکان را هدف قرار می دهد تا در آن استقرار یابد و به طرف آن می رود برای این جسم رفتن به استقرار تقدم دارد لذا رفتن کمال اول است پس هر گاه جسم شروع به رفتن می کند کمال برایش تحقق می شود. و رفتن کمال مطلق جسم نیست از آن جهت کمال است که هنوز نسبت به کمال دوم (استقرار در مکانی که خواص آن است) بالقوه می باشد.
این تعریف از نظر فلسفه در میان تعاریف دیگر دقیق تر است اما اشکال آن اینست که نمی توان آن را به اصطلاح منطقی حد تام دانست زیرا حد تام مخصوص ، هیاتی است که جنس و فصل داشته باشند ولی مفهوم حرکت از معقولات ثانیه فلسفی است که از نحوه ی وجود متحرک انتزاع شده و در خارج ؟؟ هر یا عرضی به نام حرکت نداریم.1
افلاطون حرکت را خروج از حالت یکسانی و برابری می داند.
«الحرکةُ هو خروجٌ عن مساوات»2 یعنی حرکت بیرون شدن از برابری و خارج شدن از حالت یکسانی است در مورد یکسانی می توان در نوع تصور برداشت یکی این که دو شیء مختلف در مقایسه با هم، یکسانند. و کافی یک شیء واحد در حال و در وقت مورد نظر قرار گرفته و حکم به یکسانی ان می شود و بر هر دو حال تعریف افلاطون صدق می کند.
اشکال تعریف افلاطون آنست که شامل حدوث حالی دفعی هم می شود چون شیء که معدوم بوده و یک دفعه موجود شده، از یکسانی خارج شده است در حالی که منظور از حرکت ، تغیّرات تدریجی است. در تعریفی منسوب به فیثاغورث حرکت را غیریّت معرّفی نموده است.
فیثاغورث در این تعریف حرکت را واقع شدن و تحقق غیریّت برای شیء واحد در انست مختلف می پندارد. البته حرکت با غیریت در مفهومن که یک مصداق دارند. در جایی که حرکت شاهده می شود ، نفس خروج شیء حالی به حل دیگر است پس حرکت یعنی غیر بودن با حال با حال دیگر، غیریّت حالی با حال دیگر و خروج از حالی ه حال دیگر.
تعریف دیگر حرکت مربوط به بوعلی سینا است وی معتقد است:
اِنَّ الحرکة حالٍ قارّةٍ فی الجسم یسیراً یسیراً علی سبیل اتّجاه نحو شیءٍ و الوصول به الیه و هو بالقوة او باصل .
یعنی حرکت......
اما قیود این تعریف عبارتند از:
تبّدل: در کلمه تبّدل یک زوال و یک وجود نهفته شده است یک شیء چیزی را پذیرفته و واجد گردیده و چیزی را از دست داده و فاقد می گردد. بین این کلمه و تبادل تفاوتی مشاهده می شود و آن اینست که در تبادل، دو شیء مغایر متبادل می شوند یعنی با از بین رفتن یکی، دیگری جایگزین آن می شود.
قارّة: امور متبدل با توجه به ماهیتشان دو دسته می شوند گروهی به حسب ماهیتشان ثابتند و تدریج و عدم قرار در آن ها راه ندارد مانند انسان یا مفهوم سفیدی. به این امور قارالذات گویند.
اما در گروهی دیگر، مفهوم تدریجی و عدم قرار، جزء ذات و مقّوم ماهیّت آن هاست. اگر مفهوم تدریجی را از این مفاهیم بگیریم، ماهیتی ناقص خواهند داشت مثل خود حرکت. به این امور غیر قارالذات گویند.
تقریباً تمام فلاسفه ی اسلامی معتقدند حرکت در امور غیر قارالذات معنی ندارد.
فی الجسم: تبّدلها را هم می توان هم در نفس های مجرد و هم در جسم دید. اما فقط تبدلّهایی که در جسم واقع می شود از نوع حرکت است و تبدلهای نفس مجرد از این مسأله خارج است.
یسیراً یسیراً: منظور از این قید، بیان تدریجی در حرکت است چرا که، خروج از قوه به فعل ممکن است دفعی هم باشد که آن حرکت نیست.
علی سبیل اتجّاة: غایت داشتن ؟ ذات حرکت است چرا که حرکت تبدلّی است که نحوه وجودش توجه داشتن به سوی دیگر است و حرکت بدون غایت معنی ندارد.
و الوصول به الیه: تبدلی که بالذات برای وصول به آن غایت صورت گیرد حرکت است.
بالقوة او بالفعل: بالقوه و بالفعل بودن صفت غایت حرکت است یعنی آن تبدلّی سبب و علت واقعی رسیدن به آن هدف است.
عده ای از فلاسفه به تبعیّت از قدما، حرکت را به «زوالٍ مِنْ حالٍ» یا «سلوک من القوة الی الفعل» تعریف کرده اند ابوعلی سینا این تعاریف را تحت النظمی دانسته و معتقد است در این فقط لفظ مترادفی بجای لفظ دیگر قرار گرفته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 67
عنوان:
بهینه سازی و توابع دامنه متغیر در LINGO
خواننده دور اندیش ممکن است چند پله بالاتر را در نظر بگیرد. هنگامی که ما سود مورد انتظار خود را افزایش می دهیم، خط چین نشان دهنده نقاط هم سود، بصورت موازی به سمت بالا انتقال پیدا می کند. این انتقال تا دورترین نقطه ممکنی است که بهترین سود را در یک نقطه شدنی حاصل نماید. این آخرین و بهترین نقطه، C = 30 , A = 60 است و بر روی خط 20A + 30C 2100 قرار دارد. توجه داشته باشید که هر چند سهم سود هر واحد برای Cosmo بیشتر است، اما بیش از 30 دستگاه از آن تولید نکردیم، اگر چه تولید 50 دستگاه نیز شدنی بود. بطور شهودی این نقطه بهینه است و در واقع تنها این نقطه بهینه می باشد. تجزیه و تحلیل گرافیکی این مسئله به ما در فهم آنچه که در مدلهای بزرگتر اتفاق می افتد، کمک می کند.
1 – 4 ) خطی بودن :
اکنون با یک مثال آشنا شدیم. در ادامه مجدداً نیز به این مثال باز خواهیم گشت. این نمونه ای از یک برنامه ریزی خطی است که به اختصار LP نامیده می شود. حل برنامه های خطی بطور ذاتی به مراقب ساده تر از برنامه های کلی تر ریاضیاتی است. بنابراین ارزش این را دارد که در مورد ویژگی – های خطی بودن بیشتر بدانیم.
برنامه ریزی خطی بصورت مستقیم فقط در شرایطی به کار می رود که تاثیر فعالیتهای مختلف در جایی که ما با آن سر و کار داریم، بصورت خطی است. برای مقاصد کاربردی، می توانیم ملزومات خطی بودن را مشتمل بر سه خصوصیت زیر بدانیم :
1 ) متناسب بودن : تاثیر یک متغیر مجزا به خودی خود متناسب است. مثلاً دو برابر شدن میزان فولاد خریداری شده، منجر به دو برابر شدن هزینه خرید آن می شود.
2 ) جمع پذیری : روابط بین متغیرها باید بصورت جمع باشد. برای مثال مقدار دلاری فروش، مجموع فروش دلاری فولاد + فروش دلاری آلومینیم + ... است.
3 ) پیوستگی : متغیرها می بایست پیوسته باشند. برای مثال مقادیر اعشاری برای متغیرهای تصمیم همچون 6.38 مجاز است. اگر 2 و 3 هر دو جواب شدنی باشند، آنگاه 51 . 2 نیز شدنی است. مدلی که شامل دو متغیر تصمیم «قیمت هر واحد فروش رفته» و «مقدار واحد فروش رفته» می باشد، ممکن است متناسب بودن و جمع پذیری را ارضا کند، اما شرایط پیوستگی را نقض کند. فرمولاسیون ممکن برای مواردی که LP به کار می رود، بطور ذاتی بسیار کلی تر از مثال ارائه شده است. تابع هدف ممکن است به جای بیشینه سازی، کمینه سازی باشد. جهت محدودیتها می تواند به جای > ، < باشد و هر یا همه پارامترها می توانند منفی باشند.محدودیت اصلی در دسته مسائلی که می تواند تجزیه و تحلیل شود، از محدودیت خطی بودن منتج می شود.
برای مثال عبارت X * Y ، شرایط متناسب بودن را ارضا می کند، اما تاثیر X و Y بصورت جمع پذیری نیست. در عبارت ، تاثیر X و Y بصورت جمع پذیری است، اما تاثیرات هیچ کدام از آندو بصورت متناسب بودن نیست.
1 – 5 ) تجزیه و تحلیل حل های LP
هنگامی که از کامپیوتر حل یک مسئله ریاضی را می خواهید. برای یک مدل LP درست فرموله شده، مسیر منتها الیه سمت چپ به کار برده می شود. رویه حل ابتدا در پی یافتن یک حل شدنی است. برای مثال حلی که همه محدودیتها را ارضا کند، اما الزاماً بهترین حل نباشد. حل منتها الیه سمت راست که حل حل نشدنی است، در صورتیکه فرموله کننده مصر باشد به کار می رود . یعنی دو یا چند محدودیت که نمی توانند بطور همزمان ارضا شوند، بعنوان مثال دو محدودیت 2 > x و 3
در عمل خروجی No Feasible Solution یا «حل شدنی موجود نمی باشد» می تواند در مسائل بزرگ و پیچیده که در آن یک حد بالا بر روی تعداد ساعتهای در دسترس قابل استفاده است و تقاضای بالای غیر واقع بینانه بر روی تعداد واحدهای تولیدی می باشد. پیغام معادل برای «حل شدنی وجود ندارد» این است که «نمی توانید هم کیک را داشته باشید و هم آن را بخورید!».
اگر یک جواب پیدا شود. آنگاه حل کننده تلاش می کند حل بهینه را بیابد. اگر حالت «حل بیکران» اتفاق بیفتد، دلالت بر این دارد که فرمولاسیون مدل منجر به حالتی می شود که در آن سود بی نهایت امکان پذیر است.
نتیجه گیری واقع بینانه تر آن است که یک محدودیت مهم حذف شده است یا فرمولاسیون شامل خطایی در نوشتن مدل است.
برای نوشتن مدل مسئله Enginola در LINGO کافیست این گونه بنویسیم:
MODEL:
MAX=20 * A+30*C;
A<=60
C<=50
A+2*c<=120;
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
ژئولوژی، کانی شناسی و داده های مشخص متغیر ( بی ثبات) رسوب canakkale-Arapucan-pb-zn-cu-Ag، ترکیه.)
مقدمه: Arapucan، رسوب pb-zn-cu-Ag، تقریبا در 11 شمال شرقی شهر yenice واقع شده است، بخش yenice در محدوده canakkale در شهر Anatolia شمال غربی است. این رسوب یکی از رسوبات pb-zn راپی ژنتیکی در محدوده کانی yanice-kalkim منطقه kazday massife می باشد و در نواحی مشابهی چون balya mine معدن Balya که یکی از تولید کنندگان اصلی pb,Ag در ترکیه در سال های 1880 تا 1935 بوده است، رخ داده است. عقیده بعضی از نویسندگان بر آن است که هر دو گروه از رسوبات دارای ناحیه ای مشابه می باشند. تاریخچه استخراج رسوب Arapucan همانند معدن Balya به دوران قدیمی بر می گردد. اکتشاف فلزات مدرن در Arapucan توسط Mineral Research and Expalaration Institve موسسه تحقیقات و بررسی های کانی ها از طریق یک پروژه تحقیقاتی بنام بررسی ژئولوژیکی کانی سازی به پایان رسیده بود. از 25 حفره سوراخ که به لحاظ ارتفاع به مجموع 5189 می رسند، MRA ذخیره ژئولوژیکی 0/4 با وجود pb 4/16%، zn 1/12%، cu 23/2% را مشخص کرد. بررسی های کلی حاکی از آن می باشند که کانه Arapucan حاوی 12t طلا و حدود 105t نقره است. رسوب در سنجش ها مقایس های صنعتی از سال 1972تا 1995 توسط شرکت ترکیه وی بنام A,S Kor Madencilik استخراج شده بود. در طول آن دوران در حدود 50000 تن کانه که حاوی 0/10% فلز اصلی بود تولید شد. این بررسی دلالت بر ویژگی های ژئولوژیکی و کانه شناختی رسوب Arapucan PB-ZN-CU-AG دارد. ویژگی ها و جنبه های مختلف کانی سازی توسط Bingol(1968), krushensky(1971),yucelay(1971), Anil(1979), Again, oztunalui(1981) مشخص شده بودند. اطلاعات مقدماتی با داده های اضافی بر روی طرح ژئولوژیکی، کانی شناختی کانه، گنجایش های متغیر و ژئوشیمی با بررسی منشا pb-zn-cu-Ag و سیستم هیدروترمال Arapucan ادغام شده بودند.
2- ژئولوژی: رسوب pb-zn-cu-Ag Arapucan نزدیک به مرکز kazdag massif در ناحیه sakarya است و مشتمل بر نشانه ها و علائم پیدایش تکتونیک Anatolian غربی و فعالیت ماگما مانند است. ناحیه sakarya یکی از 4 نواحی تکتونیک NE-SW ترکیه غربی، به عنوان یکی بخش قاره ای است که دارای واحدهای فعال – حاشیه ای Paleo-tethyan می باشد، و متشکل از یک پی سنگ یا منشا قاره ای palaezonic سنگ ها و خارا نماها است. در مدت اخرین Triassic بود که طبقه زیرین از جنوب توسط یک قوس permo-triassic رورانده گی شده بود، هر چند که با پیچیدگی های افزایش یافته paleo-tethys شکل گیری karakaya در ارتباط می باشد. کوهستان kazdag اساسا از سنگ های دگرگون شده قاره ای که توسط زeeenozoic قطع شده اند شکسته شده اند، ساخته شده است. سنگ های دگرگون شده یا سنگ هایی که به لحاظ، هیت تغییر شکل یافته اند متشکل از گنایس فلسیک ذرات متوسط تا ذرات درشت، آمفی بولیتدی های (amphibolite) و شیست های میکا کوارتز – فلسد پاری می باشند که همراه با سنگ های مرمر هستند.
سنگ های بین رخساره های آمفی بولیت و رخساره های گرانولیت با انا- تکسی های محلی منطقه ای دگرگون شده اند. خارا نماها ناحیه sakarya اساس خارا نماها در ترکیب، دلالت بر میزان کشش یا شباهت laurasian طبقه زیرین قاره ای ناحیه sakarya می کنند. تشکیل karakaya به زیر بخش هایی چون واحدهای بالا و پائین تکتونیک – چینه ای مانند تقسیم بندی شده بودند. اساس واجد پایئنی ساخته شده از عدسی های n لنزهای ultvabasic مارپیچی شکل توف های اصلی و انحراف دار، سنگ های در اثر فعالیت آتشفشان و گدازه های بالشی مانند است کمه با دسته های سنگ رستی و کربنات در میان دیگر چینه ها قرار گرفته اند. بالا ترین واحد توسط 2 سنگ کوارتز – فلدسپاری با یک منبع خارا مانند (aranitic) قاره ای و دیگری زنجیره سنگ رست – گازها (grey wackey) که مشتمل بر سنگ آتش نه سیاه، سنگ آتشفشانی مافیک و بخش های فیلیت برگ وار است. شکل گیری توسط یک زنجیره Jurassic جوش سنگ، ماسه سنگ، آهک رس و سنگ آهک پوشیده شده است. سنگ ها دریا نواحی اطراف Arapucan از عصر palaeozonic به عصر tertiarye مرتب شده اند. انواع سنگ اصلی شامل سنگ های دگرگون شده palaeozpic جوش سنگ، و تا حدودی سنگ های جدا شونده دگرگون شده با تخت سنگ های کربنات، سنگ آهک و آهک رس، گراندو- دیوریت قلیائی – آهک و جوش سنگ های neogene ماسه سنگ، سنگ رستی، آهک رس و سنگ های آتشفشانی قلیایی- اهک می باشند. سنگ های جدا شونده، اساس آرکوز و سنگ –رست ها، با بالاترین واحد شکل گیری نkarakaya و با دیابازی که میزبان رگ سنگ های کانه ای است، برابر می باشند.