لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 81
موضوع پروژه :
پروژه ساختمانهای بتنی و فلزی
پانل های سه بعدی 3.D Wall
فهرست مطالب
پانلهای سه بعدی 3D-PANEL
خلاصه تاریخچه
پانلهای سه بعدی چیست و چه کاربردی دارد
انواع پانلهای سه بعدی دیواری
پانلهای سه بعدی دیواری
پانلهای سه بعدی سقفی
خواص پانلهای سه بعدی
موارد استفاده از پانلهای سه بعدی دیواری و سقفی
کاربرد
مزایای سازه های مشبک سه بعدی
نمونه ای از کارهای انجام شده
روشهای اجرائی
شـرح
نحوه استفاده از دیوار سه بعدی
نما سازی روی پانلهای سه بعدی دیواری
نمای دیوارهای بیرونی
نمای دیوارهای داخلی
روش اجرایی پانلهای سه بعدی مشبک
بتن پاشی روی پانلهای مشبک سه بعدی
روش کار گذاری لوله های برق ،تلفن،کلید وپریز
روش کارگداری لوله های آب و فاضلاب
کارگذاری قاب پنجره و چهار چوب فلزی درها
گچ کاری در دیوارهای داخلی و زیر سقف
نما سازی روی پانلهای مشبک
مصالح روی پانلهای مشبک
پانلهای سه بعدی 3D-PANEL
خلاصه تاریخچه
دهها سال استکه صنعت ساختمان سازی درکشورهای پیشرفته د نیا از حالت سنتی خارج گردیده و روند صنعتی بخود گرفته است ، وسعی گردیده که خصوصیات سبکی ،مقاومت ، یکپارچگی ، عایق بودن ، سرعت در نصب ، سهولت در اجرا و . . . رادرمصالح مصرفی بکار گرفته شود.
کشور پهناور ایران با دارا بودن شرایط اقلیمی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی خاص و بالاخص قرار داشتن اکثر نقاط کشور در کمربند زلزله خیز جهانی ( واتفاقات چند ساله اخیر ) و کمبود شدید مسکن بواسطه رشد جمعیت کشور و جوان بودن بافت جمعیت ایران ، لازم و واجب استکه ما هم از مصالح بهینه شده و سیستم صنعتی تولید مسکن استفاده نمائیم .
بیش از چهل سال استکه استفاده از پانلهای سه بعدی در کشورهای صنعتی متداول گردیده و در دهه 50 درایران نیز مطرح
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 135
اولتــراسوند سه بعـدی
فهرست مطالب
چکیده- 5
مقدمه- 6
فصل اول – معرفی اولتراسوند 3D و محدویت های 2 – D UltraSound 7
فصل دوم- تکنیک های دریافت و اسکن 11
1-2- دریافت دستی 12
2-2- موقعیت یاب آکوستیک 13
3-2- موقعیت یاب بازوی مفصل دار 14
4-2- سنسور میدان مغناطیسی 14
5-2- موقعیت یاب های مکانیکی 15
1-5-2- اسکن خطی 17
2-5-2- اسکنFan 18
3-5-2- اسکن چرخشی 19
فصل سوم- بازسازی تصویر 3-D 21
1-3- آرایه های دو بعدی 23
2-3- تکنیک دید برپایة سطح 25
3-3- دید چند صفحه ای 26
4-3- تکنیک بر پایةحجم 29
فصل چهارم – کاربردهای 3-D UltraSound 31
1-4- تصویر برداری عروق 32
2-4- بافت های نرم 39
3-4- کاردیولوژی 41
4-4- ارزیابی حجم ران نوزاد نرمال 42
5-4- خلاصه ای از مزایای کلینیکی اسکن اولتراسوند3D و 4D 43
فصل پنجم - تحقق سیستم اولتراسوند 3D 50
1-5- آنژیوگرام اولتراسوند 3D از تصاویر نقش شدة جریان رنگی 51
2-5- ساخت تصویر اولتراسوند 3D از سرخرگ کاروتید. 58
3-5- تولید کامپیوتری تصاویر اولتراسوند 3D از سرخرگ کاروتید 60
فصل ششم- بهبود تصویر 3-D UltraSound 72
1-6- پنجرة دی کانوولوشن 3-D 73
2-6- دی کانوولوشن در راستای ارتفاع 84
3-6- آنالیز اعوجاج هندسی و واریانس آماری در طول،سطح و حجم تصویر اولتراسوند
اسکن شده خطی 3-D 100
فصل هفتم - مشاهده realtime داده اولتراسونیک 3D توسط یک pc استاندارد ............... 102
فصل هشتم – معرفی سیستم MUSTPAC در پزشکی از راه دور 3-D UltraSound 115
فصل نهم- آینده 3-D UltraSound 129
نتیجه گیری 131
فهرست مراجع 135
چکیده
هدف در تصویر بردارری 3D مشاهدة ساختار آناتومی به صورت واقعی می باشد. که این امر توسط سیستم های تصویر برداری 2D، نظیر X-ray ,CT, MR و . . . امکان پذیر نبوده است. در این سمینار سعی شده است که این تکنیک که به طور خاص مربوط به تصاویر اولتراسوند می باشد معرفی گردد. لذا تکنیک های دریافت و اسکن تصاویر و سپس بازسازی تصویر 3D مورد بحث قرار خواهند گرفت. سپس جهت ترغیب به ادامه بحث ها مروری بر کار بردهای وسیع این روش تصویر برداری شده است.
متعاقباً تحقق سیستم اولتراسوند 3D آنژیوگرام 3D و ساخت تصاویر 3D کاروتید شرح داده خواهد شد تا نمونه ای عملی از این سیستم معرفی گردد. سپس در تکمیل بخشهای قبلی روشهایی که درمقالات جهت بهبود تصاویر اولتراسوند 3D ارائه شده است، مورد بررسی قرار می گیرد. و در ادامه مشاهدة زمان واقعی1 اولتراسوند 3D توسط کامپیوتر، که روشی جدید می باشد مورد بحث قرار می گیرد وسپس کاربرد اولتراسوند 3D در پزشکی از راه دور 2 و در نهایت آیندة سیستم اولتراسوند 3D آورده شده اند.
امید است که این سمینار زمینة تحقیق را برای علاقمندان به روشهای تصویر برداری و بخصوص تصویر برداری 3D فراهم سازد و دیگر دانشجویان را با این سیستم تصویر برداری که امروزه بسرعت در حال پیشرفت می باشد و به سمت کاربرد روتین در پزشکی هدایت می شود، آشنا نموده باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بررسى سه دیدگاه
«اخلاق مبتنى بر فضیلت،اخلاق مبتنى بر عمل و اخلاق مکمل»
تاریخ دریافت: 5/8/80 تاریخ تأیید: 22/10/80
مرضیه صادقى(1)
چکیده:
مقاله حاضر درصدد بیان معیارى است که فلاسفه اخلاق در جهت درست و نادرست بودن احکام اخلاقى ارائه دادهاند، اما از آن جایى که به نظر نویسنده دیدگاه اخلاق مبتنى بر فضیلت از جایگاه عمیقترى برخوردار بوده، به نقد و بررسیهایى که نسبت به این دیدگاه بعمل آمده، پرداخته شده است. همچنین به نقدهایى که این دیدگاه نسبت به دیدگاه مقابل خود، یعنى اخلاق مبتنى بر عمل دارد، اشاره شده و در پایان به تبیین قول مختار در این زمینه پرداخته شده است.
واژگان کلیدى: فضیلت، ارزش، اخلاق، انگیزه، وظیفه، اصول اخلاقى
مقدمه:
موضوع اخلاق بویژه از اواخر قرن بیستم، اولویت و اهمیت خاصى پیدا کرده، چرا که براى همه انسانها شناختن اصول رفتار درست، جهت خوب زیستن، نقش اساسى دارد، بنابراین ما نیز یکى از مباحث فلسفه اخلاق، یعنى معیار صواب و خطا بودن گزارهها و احکام اخلاقى را مورد بررسى قرار مىدهیم.
در این بحث معمولاً از سه نظریه سخن به میان مىآید.
(1) نظریه غایت انگار (2) نظریه وظیفه گرا (3) نظریه فضیلت محور
مقصود از دسته اول، آن گونه نظریاتى است که ارزش عمل را، مبتنى بر نتیجه آن مىدانند؛ البته این خود نیز انواع گوناگونى دارد؛ امّا همه آنها به utilitarianismمشهور هستند که به معناى سود گروى است، اما غایت گرایان غالبا لذت گرا هستند، گرچه عدهاى از آنها کمال گرا هستند. بین لذت گرایان نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ عدهاى خودگرا هستند، یعنى معتقدند که انسان باید همیشه کارى را بکند که بیشترین خیر خودش را ایجاد کند. در حالى که عده دیگر که به سودگراى جمعى مشهورند، معتقدند غایت اخلاقیى که باید در تمام اعمالمان به دنبال آن باشیم، بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر در کل جهان است. البته هر یک از نظریات سودگرا، از جهت دیگر نیز قابل تقسیم به سودگروى عمل نگر و قاعده نگر است.
اما نظریات وظیفه گرا بطور کلى صرفا تأکید بر عمل دارند؛ به بیانى دیگر معیار اخلاقى بودن عمل را وظیفه بودن آن مىدانند.
صاحبان نظریات دسته سوم نیز معتقدند که نه تنها انجام کار درست اهمیت دارد، بلکه انگیزه نیز در انجام آن لازم است.
در این مقاله، کوشش شده این تقسیم بندى را براساس تفسیرى که فلاسفه معاصر داشتهاند مطرح کنیم، از این رو مىتوان، اقوال آنان را در سه دسته کلى جاى داد. مسلما در این مقاله مجال بحث از اقسام دیگر و جزئیات مربوط به آن نمىباشد. به دلیل این که طرح دوباره فضایل اخلاقى به عنوان یک نظریه اخلاقى، عمدتا معلول عدم رضایت از نظامهاى اخلاقى عمل محور بوده است و همین امر سبب شده بود که بعضى از فلاسفه در پى بازگشت به یک نظریه اخلاقى مبتنى بر فضیلت باشند، بطورى که مىتوان گفت، چهره فلسفه اخلاق، در قرن بیستم کاملاً عوض شده و دوباره حاکمیت ارسطو به میان آمده است. بنابراین در این مقاله، درصدد مقایسه بین دو نظام اخلاق عمل محور و اخلاق مبتنى بر فضیلت برآمده و از طرح کردن نظریات غایت انگارانه صرف نظر شده است؛ اما این که سه دسته از دیدگاههاى مبتنى بر عمل را مطرح مىکنیم، از این باب است که قائلان به اخلاق مبتنى بر فضیلت، معمولاً درصدد انکار این سه دیدگاه برآمدهاند و دلیل آن این است که هر یک از این سه قسم به نحوى به نقش فضایل اشاره دارند که البته با آن کارکردى که اخلاق مبتنى بر فضیلت در نظر دارد، منافات دارد. پس این دسته بندى براساس آن مدرک و معیارى بعمل آمده که آنها را دقیقا در مقابل اخلاق مبتنى بر فضیلت قرار مىدهد.
بررسى سه دیدگاه «اخلاق مبتنى بر فضیلت» و «اخلاق مبتنى بر عمل» و «اخلاق مکمل»
1ـ دیدگاه اخلاق مبتنى بر عمل
این دیدگاه که به دیدگاه باید شناختى یا وظیفه گروى نیز موسوم است، معتقد است، ارزش یک عمل به نتیجه و آثار آن بستگى ندارد، بلکه به این که براساس اصول اخلاقى باشد بستگى دارد. اصول هدایت کننده عمل همان ماهیت اخلاق است. فضائل ناشى از اصول هستند.
اما براى تبیین بیشتر ابتدا لازم است به سه نمونه، از دیدگاههاى مبتنى بر عمل اشاره کنیم.
الف - یک دیدگاه معتقد است که قواعد اخلاقى باعث مىشود که افراد، کارهایى را انجام دهند یا از کارهایى صرف نظر کنند و این افعال مىتوانند توسط کسانى که فاقد فضائل گوناگونى هستند انجام بگیرند، چنانکه مىتوانند توسط کسانى که واجد آن فضائل هستند انجام گیرند. این دیدگاه موسوم به دیدگاه مبتنى بر عمل قواعد مىباشد. (Elhics P.173)
البته یک اشکال عمده این دیدگاه، این است که ارتباط علىّ بین فضیلت و عمل را نادیده مىگیرد. انجام کار درست بدون میل الزام آور، مانند کسى است که هرگز بازى بسکتبال نکرده و بخواهد، در یک مسابقه عظیم شرکت کند. به همین ترتیب ما بدون داشتن فضائل نباید انتظار داشته باشیم که رفتار شایسته داشته باشیم؛ اگرچه به صورت اتفاقى از انجام گرفتن کارهاى درست از افراد بىفضیلت و کارهاى نادرست از افراد صاحب فضیلت متعجب مىشویم؛ چون به دلیل ارتباط نزدیک علىّ امکان ندارد که اراده نیک، کار نادرست انجام دهد یا اراده بىتفاوت، کار نیک انجام دهد.
اشکال دیگر این که این نظریه فقط قواعدى را که باعث انجام عمل مىشوند، معین مىکند؛ اما قواعد اخلاقى دیگرى نیز وجود دارند که فضائل را ایجاب مىکنند.
ب ـ نمونه دیگر این که گفته مىشود فضائل اخلاقى، امیالى هستند، براى پیروى از قواعد اخلاقى، یعنى براى انجام یا عدم انجام افعال معینى. طبق نظریه مطابقت درباب فضائل، هر فضیلتى مطابق با یک اصل مناسب اخلاقى است. این دیدگاه مشهور به نظریه ساختار گرا (reductionist Thesis) مىباشد. (Ethics.P.174.)
براى ردّ این نظریه مىتوان به گفته ارسطو استناد کرد که مىگوید:
ابتدا باید میل به فضیلت وجود داشته باشد، یعنى دوست داشتن آنچه خوب و شایسته است و تنفر از آنچه که بد و ناشایسته است. بنابراین اگر دو شخص را در نظر بگیریم که اعمال آنها به نحو برابر صحیح است، اما در نگرشهاى آنان تفاوتى وجود دارد. یکى از موفقیتهاى دیگران خوشحال و از شکستهاى آنان ناراحت مىشود، ولى دیگرى از شکستهاى آنان خوشحال و از موفقیت آنان ناراحت مىشود، تا زمانى که افعال آنان در خارج، یکسان است، قائلان به اخلاق مبتنى بر عمل، هر دو را به نحو یکسان اخلاقى مىدانند؛ در حالى که از نظر قائلان به اخلاق مبتنى بر فضیلت، شخص دوم فاقد گرایش اخلاقى الزامى است، از این رو تکلیف اخلاقى دارد که گرایش خود را عوض کند.
بنابراین دیدگاه مبتنى بر عمل، این ویژگى اخلاق را نادیده مىگیرد و اخلاق را به اعمال، تحویل مىبرد.
ج - دسته سوم، بدین صورت است که گفته مىشود، فضائل اخلاقى، هیچ ارزش ذاتى ندارند، بلکه ارزش ابزارى (instrumental value) دارند. فضائل فقط از این جهت که انگیزه اعمال صحیح مىشوند، اهمیت دارند، این دیدگاه موسوم به نظریه ابزارى ارزش مىباشد.
البته این دیدگاه ابزارى درباره فضائل، توسط قائلان به اخلاق مبتنى بر فضیلت، انکار مىشود. فضائل داراى ارزش ذاتى هستند و صرف ابزار نیستند، بلکه بخشى از حیات نیکو مىباشند. بنابراین خیر صرفا به خاطر امور دیگر خیر نیست، بلکه خودش ارزش حیاتى دارد. پس اگر دو شخص فوق را در نظر بگیریم، شخص اولى، فرد بهترى است، چون او گرایش مناسبى دارد. فقط انجام کار خوب، کافى نیست، حتى اگر دلیل خوبى براى انجام آن باشد؛ بلکه مهم است که آن کار با گرایش درست انجام شود. داشتن گرایش و امیال درست، حتى اگر هیچ کارى انجام نشود لازم است. بنابراین به نظر مىرسد نیت و انگیزه شخص، رکن اساسى باشد، بطورى که انسانیت انسان در سایه آن شکل مىگیرد و به بیان دیگر فضائل، خود باعث شکوفایى انسان مىشوند و از این رو نمىتوان گفت زندگى، بدون فضیلت زندگى ارزشمندى نیست.
انتقادات کلى و عمده به اخلاق مبتنى بر عمل (قاعده محور)
1- اخلاق مبتنى بر عمل، فاقد انگیزه است. در واقع اخلاق مبتنى بر عمل، بى روح و حتى خسته کننده است و نمىتواند باعث یا الهام بخش عمل باشد، بویژه که ملاحظه مىشود که اغلب دستورات و قواعد در چنین نظامهایى سلبى هستند «تو نباید...»
جان استوارت میل درباره اخلاق به اصطلاح مسیحى عصر ویکتورى چنین گلایه مىکند:
«اخلاق مسیحى همه ویژگیهاى یک عکس العمل را دارا مىباشد. بخش عمده آن اعتراضى است، علیه بت پرستى و شرک. آرمان آن بیشتر سلبى است تا ایجابى، انفعالى است تا فعال. در پى دورى از شیطان است، نه این که در جستجوى فعالانه خیر باشد. در فرامین آن «تو نباید» به عبارت «تو باید» غلبه دارد. بلند نظرى، همت، منزلت شخصى، حتى حس احترام ناشى از انسانیت محض است، نه جزء دینى تربیت ما و هرگز نمىتواند از معیار اخلاقى پرورش یافته باشد که تنها ارزش در آن، ارزش اطاعت است.» (Essay. P.112.)
پس مىتوان گفت چنین نظریهاى که اصول اساسى آن بیشتر سلبى است نه ایجابى، ارزش کمى براى اخلاق قائل است، در حالى که اخلاق به عنوان فعالیتى ذاتا داراى ارزش، تلقى مىشود.
2- اخلاق مبتنى بر عمل بر اساس یک الگوى الهیاتى ـ قانونىTheological -legal) Model) است که زمان آن گذشته و تناسبى ندارد. یکى از انتقاداتى که در رابطه با اخلاق مبتنى بر عمل مطرح کردهاند، این است که زبان اخلاقى در نظامهاى سنتى، معمولاً داراى ساختارى است که به قانون شباهت دارد. بطورى که مفاهیم درست و نادرست در ساختار یک بافت قانونى رخ مىدهند که در آن نوعى مرجعیت (اقتدار) وجود دارد. البته باید بگوییم که این مشکل در اخلاق قانون طبیعى، سنتى، مطرح مىشود، چون اصول اخلاقى را شبیه قانون و خدا را شبیه حاکم در نظر مىآورد. در حالى که امروزه اخلاق از زنجیرههاى الهیاتى خود جدا شده و تبدیل به فعالیتى خودمختارانه شده است. با این ملاحظه، قید قانونى نظریه اخلاقى جدید، در تضعیف روح اخلاق مؤثر بوده است. اخلاق براى انسان درست شده است نه انسان براى اخلاق.
بنابراین مقصود از این نقد این است که ممکن است، گاهى اصول اخلاقى ما در برابر عمل عمیقتر اخلاقى که ناشى از شخصیت ماست، قرار گیرد که در آن صورت، انسان شاید وظیفهاش اطاعت از قاعده و قانون نباشد. چنانکه در عبارات کتاب هاکل برى فین آمده که هاک در آن جا ملاحظه مىکند که وظیفهاش اطاعت از قانون و بازگرداندن دوست سیاهپوست خود و برده فرارى است، در حالى که گاهى شخصیت هاک او را از تحویل دوستش باز مىدارد.(Ethics. P. 160)
3ـ اخلاق مبتنى بر عمل، غالبا ساحت معنوى اخلاق را نادیده مىگیرد:
اخلاق مبتنى بر عمل، همه داوریهاى اخلاقى را به داوریهایى درباره اعمال تحویل مىبرد و از کیفیات معنوى قدردانى، عزت نفس، همدلى، داشتن احساسات مناسب، غفلت مىکند.
حال اگر دو شخص در نظر گرفته شود که هر دو فرصت اختلاس دارند، اما در یکى تلاش مجدانه اراده است که باعث مىشود او در مقابل وسوسه اختلاس مقاومت کند، در حالى که در دیگرى این وسوسه، اصلاً ایجاد نمىشود، او به نحو اتوماتیک وار به خاطر شخصیت خود، این اندیشه زودگذر را نفى مىکند، در این جا ممکن است گفته شود که فرد اول داراى فضیلت مهم اراده قوى است؛ اما این شخص، فضیلت شخصیت عمیقى که فرد دوم از آن برخوردار است را ندارد.
در این جا افرادى مانند کانت که بر وجدان و یا انجام وظیفه به خاطر خود وظیفه تأکید دارند، مىگویند که فقط فرد اول شخصیت اخلاقى است، در حالى که فرد دوم، موجودى فوق اخلاقى است. او چیز نیکویى در شخصیت خود دارد که فرد اول فاقد آن است و به همین ترتیب اگر دو فردى را در نظر بگیریم که یکى به جهت نیکوکارى پول خرج مىکند؛ ولى دیگرى به علت احساس تأثر شدید از قربانیان قحطى. در این جا نیز شخصى که با انگیزه چنین کارى را مىکند داراى احساسات اخلاقى درستى است. در حالى که دیگرى یک ماشین اخلاقى محاسبهگر است که شور و حرارت متناسب با داورى پیرامون قحطى و گرسنگى را ندارد.
بنابراین به همان سخن ارسطو مىرسیم که مىگوید: ممکن است به این نتیجه برسیم که بگوییم انسانى که از انجام کارهاى خیر خوشحال نمىشود، اصلاً انسان خوبى نیست؛ زمانى به نحو شایسته مىتوان کسى را درستکار و نیکو نامید که از انجام کار خیر لذت ببرد، نه کسى که از انجام کار نیکو خوشحال نمىشود.(Aristotle, 1099a) پس خیر واقعى آن است که شخص، خود مختارانه، مشتاقانه و با میل آنچه را خیر است انجام دهد.
4- نقد مک اینتایر بر اخلاق مبتنى بر عمل
مک اینتایر از عمیقترین اخلاق گرایان عصر حاضر است که در برابر جریانات مختلف مدرنیسم و لیبرالیسم ایستاده و بازگشت به اخلاق ارسطویى را پیشنهاد مىکند و مىگوید:
«اخلاق مبتنى بر عمل بیش از حد بر خود مختارى تاکید مىکند و از محتواى عام اخلاق غفلت مىکند.» این انتقاد را مک اینتایر در کتاب After uirrue مطرح کرده است. وى مدعى است که اخلاق قاعده، محور، نشانه بیمارى عصر روشنگرى است که درباره اصل خود مختارى مبالغه مىکند؛ یعنى توانایى هر کس در رسیدن به یک رمز اخلاقى (moral code) به وسیله عقل تنها.
از نظر وى نظامهاى قاعده محور، بیش از حد، عقل گرا و جزء گرا (Atomistic) هستند. مک اینتایر پس از رد چنین فردگرایى، مىگوید: در جوامع است که فضائلى نظیر وفادارى، عاطفه طبیعى، همدردى و علایق مشترک ایجاد مىشود و گروهها را حفظ مىکند. این وفادارى اولیه و اساسى است (وفادارى به خانواده، دوستان و جامعه) که امیال شایسته ایجاد مىکند و به آسایش بشر مىانجامد.
وى معتقد است که یک نوع نابینایى ایدئولوژیکى محض است که باعث این تصور منحرف مىشود. چرا که در واقع، همه رمزهاى اخلاقى ریشه در اعمالى دارند که خودشان ریشه در سنتها یا صور زندگى دارند و ما اینطور نیست که در خلأ تصمیمات اخلاقى بگیریم. (Aftere uirtue. P. 259)
- دیدگاه اخلاق مبتنى بر فضیلت (اخلاق محض)
این دیدگاه ریشه در دنیاى باستان بویژه در نوشتههاى افلاطون و ارسطو دارد. اخلاق مبتنى بر فضیلت نظریهاى است که طرفدار عمل کردن بر طبق فضیلت است و بعضى اظهار داشتهاند که شق سومى در نظریه اخلاق است که بدیل نفع گرایى و مکتب کانتى مىباشد. در حالى که یک شخص نفع گرا هم ممکن است طرفدار عمل کردن بر طبق فضیلت باشد، اما بخاطر نفع.
بنابراین دیدگاه اخلاق محض معتقد به این است که فضائل غلبه دارند و داراى ارزشى ذاتى هستند. اصول اخلاقى یا وظایف، ناشى از فضائلند. براى مثال اگر ما ادعا کنیم که وظیفه داریم، عادل یا نیکوکار باشیم، باید فضیلت عدالت و نیکوکارى را با دلایل مناسب کشف کنیم. بنابراین اخلاق محض عمدتا بر حسب فضائل و فضیلتمندى سخن گفته است، نه برحسب آنچه درست یا الزامى مىباشند. اخلاق مبتنى بر فضیلت، احکام ناظر به وظیفه را اساس اخلاق نمىداند و به جاى آن، احکام ناظر به فضیلت را اساسى مىداند. همچنین این دیدگاه معتقد است که صرفا انجام کار درست اهمیت ندارد، بلکه داشتن انگیزه و میل شایسته در انجام آن نیز لازم است. این دیدگاه منسوب به ارسطو و پیروان او مانند فیلیپ فوت، مک اینتایر و ریچارد تیلور مىباشد. اما اخلاقیون جدید غالبا ادعا دارند که ارسطو جد و نیاى آنهاست، اما خود ارسطو طرح و برنامهاى مطرح کرد که از افلاطون و سقراط بود. سقراط پرسشى از دل و هسته اخلاق یونانى مطرح کرد: انسان چگونه مىبایست زندگى کند؟ هر سه این فیلسوفان معتقد بودند که پاسخ به این پرسش چنین است: «اخلاقى.»
بنابراین وظیفه آنان این بود که نشان دهند که چگونه، اخلاقى زندگى کردن، براى شخص بهتر است. تصور افلاطون و ارسطو از اخلاق این است که در درجه اول با پروش ملکات یا ویژگیهاى منش سرو کار داشتهاند با قواعد اصول یعنى این دو عمدتا بر حسب فضائل و فضیلت مندى سخن گفتهاند، نه بر حسب آنچه که درست و الزامى است. چنانکه افلاطون در کتاب جمهورى مىکوشد که به تراسیماخوس پاسخ این چالش را بدهد که مردمان عاقل بدنبال بدست آوردن لذت و احترام و قدرت براى خودشان هستند.
استدلال وى چنین است: عدالت به معناى وسیع باید با نوعى نظم عقلانى نفس متحد شود. وقتى که انسان ملاحظه مىکند که خود با عقل خویش متحد شده است پى مىبرد که عادل بودن در واقع برایش بهتر است.(بند 233)
ارسطو همین برنامه را ارائه داد و مىخواست نشان دهد که سعادت انسان در تحقق و انجام فضائل است (نه صرف داشتن آنها)، رکن اصلى ادعاى او طرح این استدلال است که ذات انسان بواسطه فضیلت، کامل مىشود.(Great book. 7729 a.P376) به هر حال روش ارسطو شبیه روش افلاطون است. اکثر بحثهاى کتاب اخلاق نیکو ماخوس با تصاویرى از انسان داراى فضیلت آکنده است که مىخواهد، دیگران را به زندگیى مانند، زندگى خود جذب کند. از نظر ارسطو همه فضائل عملى را یک شخص واقعا صاحب فضیلت، دارا مىباشد.
سقراط معتقد بود که فضیلت یک چیز واحد است و آن معرفت است. موضع ارسطو در مقابل آن بود: دارا بودن یک فضیلت، دلالت بر دارا بودن همه فضائل دارد.
اما نظریه اخلاق جدید که به فضائل مىپردازد، از زمان کتاب فلسفه اخلاق جدید «آنسکوم» احیاء شده است. وى احیاء کننده مکتب فضیلت محور در غرب در نیمه دوم قرن بیستم است. در واقع آنسکوم اخلاق فضیلت را بعد از یک فترت طولانى، زنده کرد. در این جا پرسش این است که آیا مىتوان یک تبیین کامل از عمل اخلاقى محض ارائه داد؟
به نظر مىرسد، این دیدگاه نیز مشکلاتى داشته باشد. یک مورد آن مشکل معرفت شناختى است. این که کدام عادات و عواطف، فضائل اصیل یا مناسب مىباشند؟ چگونه مىتوانیم فضیلت و عواطف اصلى را بشناسیم و شخص با فضیلت کیست؟
اگر کسى از ما بپرسد که کار صحیح کدام است که انجام دهم؟ پاسخ خواهیم داد آنچه را که شخصى با فضیلت آن را انجام دهد. اما شما پاسخ خواهید داد که شخص بافضیلت کیست؟ پاسخ مىدهیم کسى که کار خوب انجام مىدهد. در این صورت ملاحظه مىشود که با یک استدلال دورى مواجه مىشویم.
بنابراین به نظر مىرسد. ما نیاز به معیارى براى شناخت فضائل داریم. زیرا با این مسأله روبرو هستیم که آنچه فضیلت محسوب مىشود، در طول زمان و مکان تغییر مىکند. چنانکه مثلاً ارسطو غرور را یک فضیلت خاص مىدانست؛ در حالى که مسیحیان آن را رذیلت مىشمارند و یا مثلاً دیدگاه سرمایه دارى زیاده طلبى را یک فضیلت مىداند؛ در حالى که مارکسیستها آن را رذیلت مىدانند. این اختلاف نظرها ممکن است، حاکى از نوعى نسبیت در فضائل باشد. بنابراین، ما نیازمند به معیار واحدى جهت شناخت فضائل هستیم. مسأله دیگرى که مطرح مىشود، این است که نظامهاى اخلاقى مبتنى بر فضیلت، معمولاً هیچ نوع راهنمایى بر این که چگونه باید معضل اخلاقى را حل کرد ارائه نمىدهند. اگر از ارسطو در این رابطه بپرسیم، خواهد گفت آنچه را یک شخص نیکو، انجام دهد، انجام بده. اما این پرسش مطرح مىشود که شخص نیکو کیست؟ ما چگونه مىتوانیم او را بشناسیم؟ حتى اگر در این جا به آن تعریف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
رنسانس و سه انقلاب فکری:
نوزایی یا رنسانس(Renaissance) جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلابهای علمی و اصلاحات مذهبی و تغییرات هنری در اروپا شد. عصر نوزایی دوران گذار بین سدههای میانه و دوران جدید است. معمولا شروع دوره نوزایی را در قرن چهاردهم در شمال ایتالیا میدانند. این جنبش در قرن پانزدهم شمال اروپا را نیز فراگرفت.
دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند. این احیای فرهنگی به رِنسانس (نوزایی) مشهور شده است. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدگانی تازهتر به جهان مینگریستند. نقاشها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقعگرایانهای نقاشی میکردند. فرمانروایان ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.
سه انقلاب فکری پایه هایی اساسی عصر رنسانس را تشکیل میدهند:
1- انقلاب فکری کوپرنیک
2- انقلاب فکری گالیله
3- انقلاب فکری دکارت
1- انقلاب فکری کو پرنیک:
کوپرنیک نظریه زمین مرکزی را مردود شمرد و بجای زمین ، خورشید محوری یا خورشید مرکز را قرارداد. بااین نظر زمین دیگر مرکز جهان و انسان نیز دیگر اشرف مخلوقات نبود. این نخستین بحران وجدان انسان غربی بود. زیرا انسان موجودی بود در کیهان بیکران.
نظریه خورشید محوری، انقلاب فکری بزرگی بود زیرا هم با اصول پذیرفته شده نجوم بطلمیوسی در تعارض بود و هم با نص کتاب مقدس. در سال ۱۵۱۴ کوپرنیک دست نوشته کوتاهی را بین دوستان خود توزیع کرد که در آن دیدگاههایش را درباره فرضیه خورشید مرکزی به اختصار بیان کرده بود.
نوشته کوتاه کوپرنیک با استقبال زیادی روبرو شد و او را در جمع دانشمندان اروپایی نامآور گردانید اما کوپرنیک هنوز نظریهاش را قابل عرضه در محافل علمی نمیدانست و سالهای بعد را صرف تحقیقات دقیق و جمعآوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد.
در سال ۱۵۳۳ شهرت کوپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی درباره نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینالها در واتیکان ترتیب داد. در ۱۵۳۶ که تحقیقات کوپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که درباره نظریه انقلابی او چیزی نشنیده باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره خواستار انتشار آن بودند. او حتی در کلیسا نیز حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامهای خطاب به کوپرنیک نوشت: «... ای مرد فاضل امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی ولی مؤکداً از تو استدعا میکنم که کشف خود در باب کائنات را در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمنا در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه با جداول و هرچه که به آن مربوط است برای من ا رسال داری...» این نامه تشویقآمیز اگر چه برای کوپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابیاش متقاعد کند.
وی همچنان به تکمیل تحقیقات خود ادامه داد تا سال ۱۵۳۹ که با ریاضیدانی به نام گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا گردید و او را به شاگردی پذیرفت. این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند. پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول تئوری کوپرنیک کتاب ناراتیو پریما را درباره حرکت زمین نوشت و در ۱۵۴۲ به نام کوپرنیک بخشی از پژوهش او در مثلثات را منتشر کرد. در برابر اصرار شدید رتیکوس بالاخره کوپرنیک پذیرفت که شرح کاملی درباره نظریه خود فراهم کند و آن را به نورنبرگ بفرستد تا با نظارت او به چاپ رسد. سرانجام کتاب در ۱۵۴۳ منتشر شد.
2- انقلاب فکری گالیله:
در عصر رنسانس دومین انقلاب فکری را گالیله کرد که فزیک را مستقل از الهیات ساخت شاخص ترین متفکر رنسانس گالیله است. گالیله مفهومی تازه از حقیقت یعنی طبعیت را اعلام کرد که بنیاد های تعالیم کلیسا را متزلزل کرد. گالیله می گفت : حقیقت طبعیت همواره در برابر چشم های ماست. این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح وحی شده باشد. حقیقت طبعیت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است.که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامده است. گالیله علم فزیک را سکولار کرد و آن را از الهیات مستقل دانست. تکیه گاه علم فزیک از آن پس خرد انسان بود.
گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار میرود مثلاٌ برای اندازه گیری حرکات ستارگان و یا مهار روند کار ساعتها از این قانون استفاده میکنند آزمایشهای او در باره آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت میشوند در بر میگیرد گالیله در سال ۱۵۸۸ در دانشگاه پیزا مدرک دکتری(استادی) گرفت و در همانجا برای تدریس ریاضیات باقی ماند.
گالیلئو گالیله در ۲۵ سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش افرید در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم بر اساس فرضیههای فیلسوف بزرگ یونانی – ارسطو که در قرن ۴ پیش از میلاد میزیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به شمار میآمد هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک میکرد انسان کامل و عاقلی به شمار نمیآمد یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط میکنند گالیله ادعا میکرد که این قاعده اشتباه است به طوری که میگویند او برای اثبات این خطا از استادان هم دانشگاهی خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترین طبقه برج مایل پیزا بروند گالیله دو گلوله توپ یکی به وزن ۵ کیلو و دیگری به وزن نیم کیلو با خود برداشت و از فراز برج پیزا هر دو گلوله را به طور همزمان به پایین رها کرد در کمال شگفتی تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به طور همزمان به زمین رسیدند گالیله به این ترتیب یک قانون فیزیکی مهم را کشف کرد(سرعت سقوط اجسام به وزن آنها بستگی ندارد).
بعدها این اصل که به قانون "سقوط آزاد" یا "اصل هم ارزی" معروف شد، اساس فیزیک مدرن را بنا نهاد. آلبرت اینشتین، تئوری معروف خود "نسبیت عام" را بر پایه درستی همین اصل نگاشته است.
گالیله همچنان موفق به ساختن یک نوع دوربین گردید ولی این دستگاه قدرت زیادی نداشت اما مطلب مهم این بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربین قوی تر فقط کار فنی بود. این دوربین به رئیس حکومت« ونیز» تقدیم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربین قرار گرفتند و همگی دچار حیرت و تعجب شدند چون آنها خروج مؤمنین را از کلیسای مجاور و کشتیهایی را که در دورترین نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمودند ولی گالیله فوراٌ دوربین را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظری که تا آن زمان هیچ چشمی قادر به تماشای آن نبود شور و شعفی فراوان در گالیله به وجود آورد گالیله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کرهای صاف و صیقلی میدانست پوشیده از کوه ها و دره هایی است که نور خورشید برجستگی های آنها را مشخص تر میسازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سیاره مشتری در حرکت هستند و بالاخره لکههای خورشید را به چشم دید دانشمند بزرگ در سال ۱۶۱۰ تمام این نتایج را در جزوهای به نام« کتاب قاصد »آسمان انتشار داد که موجب تحسین و تمجید بسیار گشت ولی انتشار کتاب قاصد آسمان فقط تحسین و تمجید همراه نداشت بلکه جمعی از مردم بر او اعتراض کردند و از او میپرسیدند چرا تعداد سیارات را ۷ نمیداند و حال آنکه تعداد فلزات ۷ است و شمعدان معبد ۷ شاخه دارد ودر کله آدمی ۷ سوراخ موجود است گالیله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربین نگاه کنید تا از شما رفع اشتباه شود.
مشاهدات و پژوهشهای گالیله او را به این وادی رهنمون شدند که فرضیههای علمی را که بر اساس آنها زمین در مرکزیت عالم قرار داشت و خورشید و ستارگان به دور آن میگشتند مردود میشمرد. نزدیک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
مواد از نظر خواص به سه دسته تقسیم می شوند 1- خواص مکانیکی مواد 2- خواص فیزیکی مواد 3- خواص شیمیایی مواد خواص مکانیکی : که شامل خواص سطحی بوده مانند خاصیت کشسانی ( الاستیسیته ) ، تغییر شکل دائمی ( پلاستیک) ، استحکام و سختی و ... 1- خاصیت کشسانی یا الاستیسیته Elasticityتغییر شکل پذیری موقتی یک ماده هنگام اعمال نیرو و یا بار به طوری که پس از حذف نیرو قطعه به حالت اول خود بر گردد را خاصیت کشسانی گویند . 2- حد کشسانی : بیشترین نیرویی که می توان به یک جسم وارد کرد به طوری که پس از حذف آن قطعه به حالت اول خود باز گردد را حد کشسانی گویند .3- تئوری قانون هوگ : برای یک ماده معین ، تنش یک ماده برابر است با کرنش همان مقدار ماده نکته : همه مواد از قانون هوگ تبعیت نمی کنند و فلزات بهترین موادی هستند که از این قانون پیروی می کنند . 4- قانون هوگ : OBJECT-1-پس قانون هوگ را می توان به این صورت نوشت : OBJECT-2نکته : ضریب انبساط در رابطه فوق بستگی به جنس قطعه داشته که به ضریب کشسانی یا مدول یانگ معروف است که این ضریب را با حرف E بزرگ انگلیسی نمایش می دهند . 5- فشار : عبارت است از مقدار نیرویی که به طور عمود بر یک سطح وارد شود که یک کمیت عددی است که با فرمول object-3- به دست می آید و واحد آن نیوتن بر متر مربع می باشد . 6- تنش Stressعبارت است از مقدار نیرویی که بر واحد سطح وارد شود و با فرمول object-4- به دست می آید و یکای آن نیوتن بر متر مربع است . 7- کرنش : تغییر طول ، واحد طول یک میله را اصطلاحا کرنش گویند که با فرمول object-5- به دست می آید و کرنش یکا ندارد . با توجه به تعاریف فوق و رابطه فرمول object-2 قانون هوگ را می توان به صورت رابطه ریاضی زیر بیان نمود Object-6-نکته : شیب خط در نمودار تنش و کرنش هوگ نشان دهنده ضریب کشسانی (E) می باشد و در صنعت از این امر به جهت تشخیص جنس فلزات استفاده می کنند 8- ضریب کشسانی : به خارج قسمت تنش به کرنش در یک ماده معین گفته می شود . Object-7-خواص فیزیکی : که شامل خواص حرارت ، الکتریکی ، مغناطیسی ، نوری و ... می باشد . خواص شیمیایی : که شامل زنگ زدگی و خوردگی پیوند های اتمی یا شیمیایی و .... می باشد . انواع پیوند های اتمی : 1- پیوند های اولیه 2- پیوند های ثانویه نکته : تفاوت عمده بین پیوندهای اولیه و ثانویه : الف : پیوند های اولیه بین 10 تا 1000 مرتبه قوی تر از پیوند های ثانویه است ب: پیوند های اولیه به الکترون های باند ظرفیت مربوط می شوند اما پیوند های ثانویه این گونه نیستند .انواع پیوند های اولیه اتمی : 1- پیوند یونی و یا الکترو والانسی 2- پیوند های اشتراکی و یا کوالانسی 3- پیوند های فلزی تئوری مدل درود و یا گاز الکترون آزاد :الکترون هایی که در فلزات در دور هسته می چرخند عینا مانند مولکول هایی گازی هستند که در داخل یک محفظه بوده و هسته های این اتم در داخل گازها پراکنده شده اند . object-8-تئوری مدل اتمی بور : یک اتم تشکیل شده است از یک هسته مرکزی که این هسته موجود تشکیل شده است از دو ذره به نام پورتون و الکترون هست که در این اتم الکترون ها در مدار های معینی در گردش هستند و با فرمول object-9- محاسبه میشوند . پیوند یونی به پیوند اتم های یک فلز فعال با اتم های یک نافلز فعال پیوند یونی گویند . پیوند فلزی: طبق مدل درود الکترون های باند ظرفیت اتم های فلز از اتم خود جدا شده و در درون فلز پراکنده می شوند درود این مولکول ها را به مولکول های گاز درون یک محفظه تشبیه کرده که به آن گاز الکترون آزاد نیز گفته می شود . طبق شکل فوق نیروی گاز بین الکترون آزاد و یون های مثبت ( که همان اتم های فلزی هستند که الکترون های باند ظرفیت خود رااز دست داده و تبدیل به یون مثبت گردیده اند ) تشکیل پیوند می دهند که به آن پیوند فلزی می گویند . انواع پیوند های ثانویه : الف: پیوند های ثانویه جهت دار دائمی ب: پیوند های ثانویه جهت دار موقتی نکته : عامل تشکیل پیوند در پیوند های ثانویه مولکول های قطبی می باشند . پیوند ثانویه جهت دار دائمی : بعضی از مولکول ها مانند مولکول آب قطبی می باشند و ایجاد دو قطبی های الکتریکی می نمایند که از اندر کنش دو قطبی های الکتریکی که دائمی نیز هستند ایجاد پیوند هایی به نام پیوند های ثانویه دائمی می نمایند . object 10 پیوند های ثانویه جهت دار موقتی :اتم هایی که مانند نئون که درحالت عادی غیر قطبی هستند هنگامی که به یکدیگر نزدی می شوند آرایش ابر الکترونی آن ها به طور موقت تغییر کرده وایجاد دو قطبی های الکترویکی موقت می نمایند نیرویی که بین این دو قطبی های موقت ایجاد می شود عامل پیوند در پیوند های ثانویه جهت دار موقتی می باشد بدیهی است که به محض این که اتم ها از یکدیگر دور شوند اتم ها به حالت اولیه برگشته و غیر قطبی می شوند . object11نکته :وقتی می گوییم مولکولی دو قطبی است که با بار های مثبت و منفی در آن تفکیک شده باشد نکته : پیوند های ثانویه به پیوند های واندروانسی معروف نیز هستند . استحکام : strength به مقاومتی که یک ماده در مقابل بار یا نیروی که بر آن وارد می شود که تا قبل از شکست از خود نشان می دهد را استحکام می گویند . انواع استحکام : 1- استحکام کششی 2- استحکام برشی 3-استحکام پیچشی4- استحکام فشاری5- استحکام ضربه ای 6- استحکام خستگی7- استحکام تسلیم استحکام خستگی : fatigue strength مقاومت ماده در برابر بار های تناوبی را اصطلاحا استحکام خستگی گویند . استحکام تسلیم : yield strength به حداکثر مقاومتی که یک ماده تا قبل از تغییر شکل دائمی از خود نشان می دهد را استحکام تسلیم می گویند . سختی : hardness به مقاومتی که یک جسم در مقابل نفوذ و یا دخول یک ماده سخت تر از خود را نشان می دهد را سختی یک ماده گویند سختی یک خاصیت ذاتی نبوده بلکه معیاری برای خاصیت الاستیکی و پلاستیکی مواد است . نمودار تنش و کرنش فولاد نرم : که در این نمودار ناحیه حد کشسانی از A تا O و ناحیه پلاستیک از A تا D می باشد . object12نمودار تنش و کرنش اکسید منیزیم ( MgO)نکته : در موارد سخت و ترد و شکننده همیشه نقطه تسلیم بر نقطه شکست منطبق می شود . object 13چگونگی تعیین نقطه تسلیم یک ماده در منحنی تنش و کرنش : ابتدا نقطه 2/0 درصد را در روی محور به دست آورده و سپس خطی موازی با خط کشسان رسم می نماییم هر جا که این خط محور را قطع نماید نقطه تسلیم نامیده می شود . object14خاصیت پلاستیک:plasticity به میزان شکل پذیری دائمی یک ماده در مقابل اعمال نیرو و بار را اصطلاحا خاصیت پلاستیکی یا پلاستیسیته یک ماده گویند . نکته به طور کلی موادی با استحکام بالا مانند شیشه قبل از این که تغییر شکل دائمی بدهند شکسته می شوند . انواع سختی سنج ها : Object15سفتی ( چقرمگی ) : toughness به حداکثر میزان جذب نیروی در یک ماده را قبل از شکست را سفتی گویند . روش های اندازه گیری سفتی : 1- آزمایش ضربه ای ( شارپی ) 2- استفاده از سطح زیر منحنی تنش و کرنش کار سختی : افزایش سختی و تنش تسلیم یک ماده و کاهش نرمی آن بر اثر کار کردن به مرور زمان و تغییر شکل دائمی آن را کار سختی گویند تاب کاری : گرم کردن قطعه تا قبل از نقطه ذوب آن به مدت زمان معینی را تاب کاری گویند که این امر باعث کاهش سختی و افزایش نرمی قطعه می شود . نکته : تابکاری به منظور زدودن تنش های داخلی یک قطعه می باشد . قابلیت رسانایی الکتریکی و حرارتی : قابلیت عبور جریان از یک ماده را رسانایی گویند . نکته هر جسمی که دارای رسانایی الکتریکی خوبی باشد رسانایی حرارتی خوبی نیز می باشد . عوامل موثر در رسانایی حرارتی و الکتریکی فلزات : 1- افزایش دما سپس کاهش رسانایی حرارتی والکتریکی می شود . 2 – افزایش ناخالصی سپس کاهش رسانایی می باشد . 3- سرد کاری و تغییر شکل فلزات باعث کاهش رسانایی فلزات می گردد 4- فلزات یک ظرفیتی مانند مس Cu، طلاAa و نقره Agو فلزات قلیایی مانند سدیم Naپتاسیم Xو سزیم Csدارای رسانایی بالا و فلزات واسطه مانند پلاتین Ptسرب Pbنیکل Niکوارت Coدارای رسانایی پایینی هستند . خاصیت مغناطیسی مواد : منشا خاصیت مغناطیسی مواد به حرکت الکترون های گرد هسته اتم ها ، و نحوه چیدمان اتم ها و یا مولکول ها کنار یکدیگر بستگی دارد طبق شکل حرکت الکترون گرد هسته اتم ایجاد یک دی پل مغناطیسی اتمی می نماید و از اندر کنش بین این دی پل های مغناطیسی خاصیت مغناطیسی در مواد به وجود می آید . مواد ازنظر خاصیت مغناطیسی به سه دسته تقسیم می شوند : 1-مواد دیا مغناطیسی 2- مواد پارا مغناطیسی 3- مواد فرو مغناطیسی 1- مواد دیا مغناطیسی :حرکت الکترون ها گرد هسته در چنین موادی طوری است که دی پول های مغناطیسی اتمی یکدیگر را حذف می نمایند این مواد هنگامی که در میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیرند نه تنها میدان خارجی را تقویت نمی کنند بلکه باعث تضعیف میدان خارجی نیز می گردند موادی مانند مس ، جیوه و نمک طعام جزو این مواد هستند . object162- مواد پارامغناطیسی : موادی هستند که حرکت الکترون ها گرد هسته اتم ها و آرایش اتمی به طریقی است که هنگامی که در میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیرند باعث تقویت میدان خارجی به مقدار ناچیزی می گردند . موادی مانند طلا ، طلای سفید ، آلومینیم ، سدیم و استثنا اکسیژن جزو این دسته از مواد هستند . 3- مواد فرو مغناطیسی : در این مواد دی پل های مغناطیسی اتمی طبق شکل به صورت منطقه ای عمل می کنند که در غیاب میدان بر آیند دی پل های مغناطیسی صفر است . اما هنگامی که در میدان خارجی قرار می گیرند میدان خارجی را بین 1000 تا 10000 مرتبه تقویت می کنند مانند آلیاژ Fe,Ni,Co جز این دسته از مواد می باشند تفاوت مهم مواد فرو مغناطیسی با دیا و پارا مغناطیسی در این است که بعضی از آلیاژ های مواد فرو مغناطیسی پس از حذف میدان خارجی خاصیت مغناطیسی خود را حفظ نموده که آهن ربای دائمی نامیده می شود آلیاژ هایی مانند آلنیکو Al,Ni,Co و فریت Fe2O3,BaC و سامکو Sm,Co جز این دسته از آلیاژ ها می باشند . آهن ربا های دائمی در صنعت کاربرد فراوانی دارند مانند استفاده در الکترو موتور ها ، نوار