دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم (16 صفحه - از 1 تا 16)

مجلات : علوم انسانی » مدرس علوم انسانی » زمستان 1378 - شماره 13 »

نویسنده: پروینی، خلیل - نویسنده: حریر چی، فیروز

چکیده

داستانهای قرآن از دیر باز از جنبه‏های مختلف تاریخی، محتوایی، تربیتی و غیره بررسی شده‏اند، اما به جنبه‏های هنری، مسائل مربوط به شیوه‏های داستان پردازی و تحلیل عناصر داستانی آنها خیلی کمتر توجه گریده است.داستان به عنوان یک شکل ادبی و هنری دارای ساختار هندسی خاصی است که آن را از دیگر اشکال ادبی مانند قصیده، خطبه، مقاله و غیره متمایز می‏سازد.داستانهای قرآن در ردیف داستانهای واقعی تارخی قرار دارند، اما با داستانهای واقعی تاریخی که معمولاً آثار خیال و مبالغه در آنها مشاهده می‏شود فرق دارد.چرا که به تصریح خود قرآن، هم حوادث و سرگذشتهای داستانهای قرآن«بالحق»هستند و هم گزارش و نقل آنها که از طرف خداوند صورت گرفته«بالحق» است.این گونه سرگذشتهای واقعی و حقیقی را خداوند«قصص»می‏نامد، یعنی به نحوی بیان، نقل و ارائه شده‏اند که خواننده آنها را پیگیری می‏کند.این امر همان شیوه داستان پردازی قرآن است.در ساختار اغلب داستانهای قرآن عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات نوین داستانی، تا حدودی قابل تحلیل و ارزیابی است.معمولاً یک داستان هنری از این عناصر تشکیل شده است:طرح و پی‏رنگ، شخصیت و شخصیت‏پردازی، کشمکش، گفت‏وگو، صحنه و صحنه‏پردازی(زمان و مکان)، زاویه دید یا زاویه روایت و درونمایه یا اندیشه.

همواره باید این نکته را در نظر داشت که قرآن قبل از هر چیز کتاب هدایت و تربیت است و لذا داستانهای آن نیز در خدمت اهداف دینی و تربیتی‏اند.در این پژوهش فقط به تحلیل و بررسی چهار عنصر طرح و پی‏رنگ، کشمکش، شخصیت، شخصیت‏پردازی، و گفت‏وگو از عناصر داستانی در قرآن خواهیم پرداخت؛چرا که تحلیل همه این عناصر به مجال وسیعی نیاز دارد.

کلید واژه‏ها:تحلیل، عوامل، داستان، قرآن

1.مقدمه

قرآن کریم حوادث و سرگذشتهای واقعی را که بدان پرداخته، «قصص»نامیده است.«قصص»که به‏ معنای قصه است، در اصطلاح به سخنی گفته می‏شود که در قالب هنری چنان بیان و طرح شود که مخاطب آن را پیگیری کند.این معنا و مفهوم که با ریشه و ماده«قصّ»سازگار است، درباره داستانهای واقعی تاریخی قرآن صادق است، چرا که قرآن، حوادث و سرگذشتهای فرو رفته در اعماق تاریخ را با شیوه واسلوبهای بیانی، تکنیکهای داستانی و تصویر گریهای نمایشی و حسی خود، دوباره احیا و زنده کرده است، به طوی که مخاطب همانند یک بیننده، به نظاره حوادث و صحنه‏های داستان می‏نشیند و به پیگیری آنها می‏پردازد.

در ادبیات داستانی امروز، داستان متشکل از عناصری مانند طرح و پی‏رنگ، حادثه، شخصیت، گفت‏وگو، روایت، صحنه، زاویه دید، و درونمایه است.این عناصر که هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا مقوّم یک داستان هستند و داستان بر پایه آنها استوار است، در داستنهای واقعی قرآن-با اختلاف در کمیت، کییّت و نحوه کاربرد-قابل تشخیص، تحلیل و ارزیابی است.در این مقاله از ابتدا مطالعاتی درباره داستان و ادبیات داستانی و نقد آن انجام گرفته است.سپس داستانهای قرآن از این منظر بررسی و تحلیل شده‏اند.سرانجام این نتیجه حاصل شد که قرآن کریم کتاب هدایت است، اما محتوای هدایتی و تربیتی قرآن با زبان هنر بیان شده و داستانهای واقعی تاریخی قرآن نیز که به قصد هدایت و عبرت مطرح گردیده‏اند با تکنیک و شیوه داستانپردازی نقل شده‏اند، به طوری که درک جنبه‏های هنری و شیوه‏های داستانپردازی قرآن، فقط با استفاده از معیارهای ادبیات داستانی نوین تا اندازه‏ای ممکن است، چرا که داستان در ادبیات عربی قدیم به عنوان یک شکل هنری و ادبی مطرح نبوده و لذا در هیچیک از کتب علوم قرآنیی و تفسیری به داستانهای قرآن از دیدگاه خاص داستانی و معیارهای نقدی آن نگاه نکرده‏اند، بلکه داستان قرآنی، در کنار سایر موضوعات آن مانند احکام و اصول اعتقادات، از جنبه‏های صرف و نحوه و بلاغت قدیم تحلیل شده است.اما امروزه علاوه بر جنبه‏های یاد شده، عناصر دیگری در ساختار داستان هنری وجود دارد.چهار عنصر طرح و پی‏رنگ، کشمکش، شخصیت و شخصیت‏پردازی، و گفت‏وگو که از مهمترین عناصر یک داستان محسوب می‏شوند، در این پژوهش تحلیل شده‏اند.

2.سؤالات تحقیق

1.ویژگیهای کلی داستان در قرآن چیست؟

2.عناصر داستانی در قرآن چگونه به کار رفته است؟

3.فرضیه‏های تحقیق

1.داستان به عنوان یکی از مهمترین موضوعات قرآنی، به مانند سایر موضوعات آن، در خدمت اهداف دینی و تربیتی در آمده است.این سخن به معنای نفی آفرینشهای هنری و شیوه‏های داستانپردازی در قرآن نیست، بلکه قرآن داستانهای واقعی تاریخی خود را بدون دخالت دادن خیال آفرینشگر در خلق حوادث، شخصیتها و دیگر عناصر داستانی-بر خلاف داستانهای واقعی تاریخی بشری-و بدون به‏ کار بستن دروغ و مبالغه، با زبان هنر و اسلوب منحصر به فرد خود دوباره احیا کرده است.

2.عناصر داستانی به تناسب فضای فکری و تربیتی حاکم بر سوره، گاه کم‏رنگ و گاه پررنگ می‏شوند.برای نمونه آنجا که قرآن می‏خواهد به تحلیل افکار، اعتقادات و عواطف شخصیتهای حق و باطل بپردازد و از این طریق سمبلی از این شخصیتها ارائه دهد.اغلب به‏عنصر گفت‏وگو متوسل می‏شود؛مانند گفت‏وگوهای بین موسی و فرعون در سوره‏های مختلف و آنجا که هدف قرآن، انذار و تخویف از طریق پرداختن به ذکر سهمناک و بلاهای آسمانی است، اغلب از عنصر توصیف یا اخبار استفاده می‏کند؛مثل داستان حضرت صالح در سوره«الشمس».

4.اهداف تحقیق

1.نگاهی نو به داستانهای قرآن از زاویه نقد نوین داستان و بلاغت جدید،

2.تبیین ملموس گوشه‏هایی از لطایف، دقایق و رموز هنری و ادبی در داستانهای قرآن.

5.روش تحقیق

روش تحقیق در این بررسی، توصیفی و تحلیلی بوده است، آن هم با مطالعه دقیق و گردآوری اطلاعات درباره خود داستان و عناصر تشکیل دهنده‏اش و نقد نوین آن و نیز مطالعه و گردآوری اطلاعات لازم درباره داستانهای قرآن و استخراج آیات داستانی از سوره‏های مختلف و همچنین کتب تفسیری و کتبی که به مسائل داستانپردازی قرآن پرداخته‏اند.

6.پیشسینه تحقیق

گمان می‏رود که تا حال کاری بدین عنوان و با این وسعت انجام نپذیرفته است.سید قطب، محمود بستانی و دیگران در مورد جنبه‏های هنری داستانهای قرآن، بررسیهای کلی و محدود کرده‏اند که قطعاً احتیاج به تعمیق، گسترش، بازنگری و تحلیل دوباره دارند.در بیان ضرورت انجام یافتن این تحقیق همین بس که درک و فهم جنبه‏های ادبی و هنری و بیان عناصر داستانی در داستانهای قرآن، در فهم هر چه بهتر عظمت قرآن و ابلاغ اهداف دینی و انسان ساز این کتاب، کاری بسیار سازنده و ضروری است.

داستانهای قرآن از دیرباز از جنبه‏های مختلف تاریخی، محتوایی، تربیتی و غیره بررسی شده‏اند؛ اما درباره جنبه‏های هنری و مسائل مربوط به شیوه‏های داستانپردازی و تحلیل عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات نوین داستانی، مانند طرح و پی‏رنگ، صحنه‏پردازی یا زمان و مکان، زاویه دید یا زاویه روایت و عنصر درونمایه یا اندیشه، بجز کارهای سطحی، کار متقن و محکمی صورت نگرفته است.

7.تعریف داستان هنری



خرید و دانلود تحقیق در مورد تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم


تحقیق درمورد تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم

چکیده

داستانهای قرآن از دیر باز از جنبه‏های مختلف تاریخی، محتوایی، تربیتی و غیره بررسی شده‏اند، اما به جنبه‏های هنری، مسائل مربوط به شیوه‏های داستان پردازی و تحلیل عناصر داستانی آنها خیلی کمتر توجه گریده است.داستان به عنوان یک شکل ادبی و هنری دارای ساختار هندسی خاصی است که آن را از دیگر اشکال ادبی مانند قصیده، خطبه، مقاله و غیره متمایز می‏سازد.داستانهای قرآن در ردیف داستانهای واقعی تارخی قرار دارند، اما با داستانهای واقعی تاریخی که معمولاً آثار خیال و مبالغه در آنها مشاهده می‏شود فرق دارد.چرا که به تصریح خود قرآن، هم حوادث و سرگذشتهای داستانهای قرآن«بالحق»هستند و هم گزارش و نقل آنها که از طرف خداوند صورت گرفته«بالحق» است.این گونه سرگذشتهای واقعی و حقیقی را خداوند«قصص»می‏نامد، یعنی به نحوی بیان، نقل و ارائه شده‏اند که خواننده آنها را پیگیری می‏کند.این امر همان شیوه داستان پردازی قرآن است.در ساختار اغلب داستانهای قرآن عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات نوین داستانی، تا حدودی قابل تحلیل و ارزیابی است.معمولاً یک داستان هنری از این عناصر تشکیل شده است:طرح و پی‏رنگ، شخصیت و شخصیت‏پردازی، کشمکش، گفت‏وگو، صحنه و صحنه‏پردازی(زمان و مکان)، زاویه دید یا زاویه روایت و درونمایه یا اندیشه.

همواره باید این نکته را در نظر داشت که قرآن قبل از هر چیز کتاب هدایت و تربیت است و لذا داستانهای آن نیز در خدمت اهداف دینی و تربیتی‏اند.در این پژوهش فقط به تحلیل و بررسی چهار عنصر طرح و پی‏رنگ، کشمکش، شخصیت، شخصیت‏پردازی، و گفت‏وگو از عناصر داستانی در قرآن خواهیم پرداخت؛چرا که تحلیل همه این عناصر به مجال وسیعی نیاز دارد.

کلید واژه‏ها:تحلیل، عوامل، داستان، قرآن

1.مقدمه

قرآن کریم حوادث و سرگذشتهای واقعی را که بدان پرداخته، «قصص»نامیده است.«قصص»که به‏ معنای قصه است، در اصطلاح به سخنی گفته می‏شود که در قالب هنری چنان بیان و طرح شود که مخاطب آن را پیگیری کند.این معنا و مفهوم که با ریشه و ماده«قصّ»سازگار است، درباره داستانهای واقعی تاریخی قرآن صادق است، چرا که قرآن، حوادث و سرگذشتهای فرو رفته در اعماق تاریخ را با شیوه واسلوبهای بیانی، تکنیکهای داستانی و تصویر گریهای نمایشی و حسی خود، دوباره احیا و زنده کرده است، به طوی که مخاطب همانند یک بیننده، به نظاره حوادث و صحنه‏های داستان می‏نشیند و به پیگیری آنها می‏پردازد.

در ادبیات داستانی امروز، داستان متشکل از عناصری مانند طرح و پی‏رنگ، حادثه، شخصیت، گفت‏وگو، روایت، صحنه، زاویه دید، و درونمایه است.این عناصر که هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا مقوّم یک داستان هستند و داستان بر پایه آنها استوار است، در داستنهای واقعی قرآن-با اختلاف در کمیت، کییّت و نحوه کاربرد-قابل تشخیص، تحلیل و ارزیابی است.در این مقاله از ابتدا مطالعاتی درباره داستان و ادبیات داستانی و نقد آن انجام گرفته است.سپس داستانهای قرآن از این منظر بررسی و تحلیل شده‏اند.سرانجام این نتیجه حاصل شد که قرآن کریم کتاب هدایت است، اما محتوای هدایتی و تربیتی قرآن با زبان هنر بیان شده و داستانهای واقعی تاریخی قرآن نیز که به قصد هدایت و عبرت مطرح گردیده‏اند با تکنیک و شیوه داستانپردازی نقل شده‏اند، به طوری که درک جنبه‏های هنری و شیوه‏های داستانپردازی قرآن، فقط با استفاده از معیارهای ادبیات داستانی نوین تا اندازه‏ای ممکن است، چرا که داستان در ادبیات عربی قدیم به عنوان یک شکل هنری و ادبی مطرح نبوده و لذا در هیچیک از کتب علوم قرآنیی و تفسیری به داستانهای قرآن از دیدگاه خاص داستانی و معیارهای نقدی آن نگاه نکرده‏اند، بلکه داستان قرآنی، در کنار سایر موضوعات آن مانند احکام و اصول اعتقادات، از جنبه‏های صرف و نحوه و بلاغت قدیم تحلیل شده است.اما امروزه علاوه بر جنبه‏های یاد شده، عناصر دیگری در ساختار داستان هنری وجود دارد.چهار عنصر طرح و پی‏رنگ، کشمکش، شخصیت و شخصیت‏پردازی، و گفت‏وگو که از مهمترین عناصر یک داستان محسوب می‏شوند، در این پژوهش تحلیل شده‏اند.

2.سؤالات تحقیق

1.ویژگیهای کلی داستان در قرآن چیست؟



خرید و دانلود تحقیق درمورد تحلیل عناصر داستانی در داستانهای قرآن کریم


تحقیق در مورد معاد در قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 44 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اهمیت معادشناسی در قرآن:

بیش از ثلث آیات قرآن, ارتباط با زندگی ابدی دارد: در یک دسته از آیات, بر لزوم ایمان به آخرت, تاکید شده و در دسته دیگر, پیآمدهای انکار آن, گوشزد شده و در دسته سوم, نعمتهای ابدی, و در دسته چهارمی عذابهای جاودانی, بیان شده است. همچنین در آیات فراوانی رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخروی آنها ذکر گردیده; و نیز با شیوه های گوناگونی امکان و ضرورت رستاخیز مورد تاکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران, پاسخ داده شده; چنانکه منشا تبهکاریها و کج رویها فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب, معرفی شده است . از دقت در آیات قرآنی بدست میآید که بخش عمده ای از سخنان پیامبران و بحثها و جدالهای ایشان با مردم, اختصاص به موضوع معاد داشته است و حتی می توان گفت که تلاش آنها برای اثبات این اصل, بیش از تلاشی بوده که برای اثبات توحید کرده اند: زیرا اکثر مردم, سرسختی بیشتری برای پذیرفتن این اصل, نشان می داده اند. علت این سرسختی را می توان در دو عامل, خلاصه کرد: یکی عامل مشترک در انکار هر امر غیبی و نامحسوس, و دیگری عامل مختص به موضوع معاد یعنی میل به بی بند و باری و عدم مسئولیت. زیرا همان گونه که اشاره شد اعتقاد به قیامت و حساب, پشتوانه نیرومندی برای احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهای رفتاری و خودداری از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انکار آن, راه برای هوسرانیها و شهوت پرستیها و خودکامگیها باز می شودقرآن کریم با اشاره به این عامل می فرماید:

ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه, بلی قادرین علی ان نسوی بنانه, بل یرید الانسان لیفجر امامه.

آیا انسان چنین می پندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشی شدن) جمع نخواهیم کرد؟ چرا (این کار را خواهیم کرد در حالی که) تواناییم که سرانگشتانش را (مانند اول) هموار سازیم. بلکه انسان می خواهد جلوی خویش را باز کند (و بی بند و بار باشد)همین روحیه ابا و امتناع از پذیرفتن معاد به معنای حقیقی را می توان در کسانی یافت که در گفتارها و نوشتارهایشان می کوشند که ((رستاخیز)) و ((روز واپسین)) و دیگر تعبیرات قرآنی درباره معاد را بر پدیده های این جهانی و رستاخیز ملتها و تشکیل دادن جامعه بی طبقه و ساختن بهشت زمینی, تطبیق کنند یا عالم آخرت و مفاهیم مربوط به آن را مفاهیمی ارزشی و اعتباری و اسطوره ای قلمداد نمایند قرآن کریم چنین کسانی را ((شیاطین انس)) و((دشمنان انبیا)) دانسته است که با سخنان آراسته و فریبنده شان به راهزنی دلها می پردازند و مردم را از ایمان و اعتقاد صحیح و پای بندی به احکام الهی, باز می دارند: و کذلک جعلنا لک نبی عدواً شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غروراً و لوشا ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون و لتصغی الیه افئد الذین لا یومنون بالاخر و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون. و بدین سان برای هر پیامبری, دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برای فریفتن مردم پیرایه های سخن را به یکدیگر الهام می کنند و اگر خدا می خواست (جبراً جلوی آنها را می گرفت و) چنین کارهایی انجام نمی دادند (ولی خواست خدا این است که مردم در گزینش راه خوب و بد, آزاد باشند) پس آنان را با دورغهایشان واگذار. و تا دلهای کسانی که ایمان به آخرت ندارند به سخنان آراسته آنان فرا داده شود و آنها را بپسندند و آنچه را بخواهند مرتکب شوند.

(محمد تقی, مصباح یزدی, آموزش عقاید, ج 3, ص 13 ـ 11)

نقش ایمان به معاد در زندگی: در بـعـضـی از جـوامـع بـشـری ، دیـن و اعـتـقادات دینی را مقوله ای جدا از زندگی انسان در دنیا گـرفـته اند و امور دینی را مسائلی شخصی و رابطه فردی انسان با معبود تلقی کرده اند و حـال آنکه بنابر اندیشه و اعتقاد اسلامی ، ایمان به خدا و روز قیامت در زندگی معمولی انسان نـقـشـی غـیـر قـابـل انـکـار دارد. اصـولا بـر اسـاس ایـن عـقـایـد، زنـدگـی مـعـنـا، مفهوم ، هدف ، شـکـل و چـارچـوب ویـژه ای پـیـدا مـی کـنـد کـه تـفـاوتـهای اصولی و بنیادی با نوع زندگی انسانهایی دارد که دارای چنین عقیده ای نیستند. از جمله: تفاوت در بینشها: بـا وجـود ایـمـان بـه مـعـاد، زنـدگـی هـدفـدار مـی شـود و هـمـه اعـمـال و رفتار انسان مؤ من به معاد به سوی تاءمین معاد، جهت می یابد. در حالی که انسان غیر مؤ من به معاد، هدفی را برای مجموعه زندگی خود نمی یابد و زندگی برای او هدف دار، جهت دار و معنی دار نیست . او برای رفتار خود چارچوبی نمی شناسد، هرگونه خواست و اراده کرد و دوست داشت عمل می کند یا حتی رفتار خود را مطابق دلخواه بدون احساس محدودیت ، تغییر می دهد. قرآن در این باره می فرماید: (بَلْ یُریدُ الاِْنْسانُ لِیَفْجُرَ اءَمامَهُ یَسْئَلُ اَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ) بـلکـه انـسان می خواهد در پیش روی خود، راه را باز کند (مانعی برای آنچه می خواهد انجام دهد نبیند) از این رو نسبت به قیامت اظهار تردید کرده می پرسد قیامت کی خواهد بود؟همچنین ایمان به معاد نگاه به زندگی دنیا را نگاه به مرحله ای مقدماتی ، گذرا و ناپایدار می سـازد و مـؤ مـن بـه مـعـاد خـود را در حـال فـراهم کردن توشه و لوازم زندگی ابدی و جاودانی برای پس از مرگ می شمارد و حال آنکه منکر معاد زندگی را منحصر به دنیا و دنیا را همه دوره حـیـات خـود مـی پندارد. زندگی برای او همین مدت محدود، همراه با همه رنجها، سختیها و مشکلات گـونـاگـون اسـت . از ایـن رو، افـسـردگی ، ناامیدی ، اضطراب روانی ، بلاتکلیفی ، احساس پوچی و بی هدفی بر اینگونه زندگی سایه می افکند و اگر رو به لذتهای ناپایدار آن مـی آورد، بـه دلیـل این است که درمیان این همه ناکامیهای زندگی دنیا، دمی لذت غنیمت است و در واقع روی آوردن به قمار، شراب و



خرید و دانلود تحقیق در مورد معاد در قرآن


تحقیق درباره؛ طلاق و احکام آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

احکام طلاق رجعی در قرآن

منظور از" طلاق رجعى" طلاقى است که براى اولین و یا دومین بار صورت مى گیرد، و تصمیم بر جدایى از ناحیه مرد است به طورى که زن نه مهر خود را بذل مى کند نه مال دیگر را!.در طلاق رجعى شوهر ما دام که عده بسر نیامده هر زمان بخواهد مى تواند بازگردد و پیوند زناشویى را برقرار سازد، بى آنکه نیاز به عقد تازه اى باشد، و جالب اینکه رجوع با کمتر سخن و عملى که نشانه بازگشت باشد حاصل مى گردد. خداوند در سوره بقره آیه 228 می فرماید:« وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (بقره ،228)»: زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! عده نگهدارند و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحمهایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى باز گرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند، در صورتى که (به راستى) خواهان اصلاح باشند. و براى زنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته اى قرار داده شده، و مردان بر آنان برترى دارند، و خداوند توانا و حکیم است. بعضى از احکامى که در آیات این سوره آمده، مانند نفقه و مسکن، مخصوص عده طلاق رجعى است، و همچنین مساله عدم خروج زن از خانه همسرش در حال عده و اما در طلاق بائن یعنى طلاقى که قابل رجوع نیست (مانند سومین طلاق) احکام فوق وجود ندارد.تنها در مورد زن باردار حق نفقه و مسکن تا زمان وضع حمل ثابت است.

تعبیر به «لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»:" تو نمى دانى شاید خداوند وضع تازه اى به وجود آورد" نیز اشاره به این است که همه یا قسمتى از احکام فوق، مربوط به طلاق رجعى است . کلمه" بعولة" جمع" بعل" است، و بعل به معناى نر از هر جفتى است، البته ما دام که جفت هستند، و علاوه بر دلالتى که بر مفهوم خود دارد، اشعارى و بویى هم از تفوق و نیرومندى و ثبات در شدائد دارد، واقعیت خارجى هم همین طور است، چون مى بینیم: در هر حیوانى نر از ماده در شدائد نیرومندتر است، و بر ماده خود نوعى برترى دارد، و در انسان نیز، شوهر نسبت به همسرش همین طور است و نیز به همین جهت زمین بلندتر از زمینهاى اطرافش را بعل مى گویند، بت بزرگ و نخلى که بزرگتر از همه نخلها باشد، و هر چیز بزرگى از این قبیل را بعل مى گویند.

ضمیر در کلمه" بعولتهن" به مطلقات بر مى گردد، لیکن، منظور از مطلقات همه زنان مطلقه نیست، بلکه حکم در این آیه یعنى رجوع شوهر به همسرش در ایام عده، مخصوص طلاق رجعى است، و شامل طلاقهاى بائن نمى شود، و مشار الیه به اشاره" ذلک" همان تربص، یعنى عده است، و اگر مطلب را مقید کرد به قید« إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً» اگر در صدد اصلاحند"، براى این است که بفهماند رجوع باید به منظور اصلاح باشد، نه به منظور اضرار، که در جمله:« وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا» در سه آیه بعد صریحا از آن نهى شده است. و کلمه" أحق" اسم تفضیل است، و حق" اسم تفضیل" این است که دائما معنایش با" مفضل علیه" باشد، (وقتى مى گوئیم زید شجاعتر از عمرو است، باید عمرو هم شجاع باشد، و گرنه سخن غلطى گفته ایم)، و در آیه دارد که باید هم شوهر در زن مطلقه حق داشته باشد، و هم هر خواستگار دیگر، چیزى که هست، شوهر احق از دیگران باشد، یعنى حق او بیشتر باشد، لیکن از آنجا که در آیه، کلمه" رد- برگشت" آمده، به معناى برگشتن جز با همان شوهر اول محقق نمى شود، زیرا دیگران اگر با آن زن ازدواج کنند با عقدى جداگانه ازدواج مى کنند، ولى تنها شوهر است که مى تواند بدون عقد جدید به عقد اولش برگردد و آن زن را دو باره همسر خود کند.

از همین جا روشن مى شود که در آیه شریفه به حسب معنا تقدیرى لطیف به کار رفته، و معناى آیه این است که: شوهران زنان مطلقه به طلاق رجعى، سزاوارترند به آن زنان از دیگران، و این سزاوارى به این است که شوهران مى توانند در ایام عده برگردند: و البته این برگشتن تنها در طلاقهاى رجعى است، نه طلاقهاى بائن، و همین سزاوارى قرینه است بر اینکه منظور از مطلقات، مطلقات به طلاق رجعى است، نه اینکه ضمیر در" بعولتهن" از باب استخدام و شبیه آن به بعضى از مطلقات برگردد، البته این را هم بگوئیم که آیه شریفه، مخصوص زنانى است که همخواب شده باشند، و حیض هم ببینند، و حامله هم نباشند، و اما آن زنانى که شوهران آنها با ایشان نزدیکى نکرده اند، و یا در سن حیض دیدن نیستند، یا نابالغند، و یا به حد یائسگى رسیده اند و نیز زنانى که حامله هستند، حکمى دیگر دارند که آیات دیگرى متعرض حکم آنها است.

 بنابراین شوهر در عده طلاق رجعى، حق رجوع دارد، چنانکه مى فرماید:" همسران آنها براى رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگى مشترک) در این مدت عده (از دیگران) سزاوارترند هر گاه خواهان اصلاح باشند.در واقع در موقعى که زن در عده طلاق رجعى است، شوهر مى تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگى زناشویى را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملى که به قصد بازگشت باشد، این معنى حاصل مى شود، منتها با جمله« إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً» این حقیقت را بیان کرده که باید هدف از رجوع و بازگشت، اصلاح باشد، نه همچون دوران جاهلیت که مردان با سوء استفاده از این حق، زنان را تحت فشار قرار داده و در حالتى میان داشتن شوهر و مطلقه بودن، نگه مى داشتند.

ضمنا از اینکه در ذیل آیه، مساله رجوع مطرح شده استفاده مى شود که حکم عده نگه داشتن در آغاز آیه، نیز مربوط به این گروه از زنان است، و به تعبیر دیگر، آیه به طور کلى از طلاق رجعى، سخن مى گوید، بنا بر این مانعى ندارد که بعضى از اقسام طلاق، اصلا عده نداشته باشد. به هر حال، این هدیه، طبق روایاتى که از ائمه معصومین ع نقل شده، بعد از پایان عده و جدایى کامل پرداخت مى شود، نه در عده طلاق رجعى، و به تعبیر دیگر، هدیه خداحافظى است، نه وسیله اى براى بازگشت و همه اینها مربوط به" طلاق رجعى" است. مخصوصا در مورد طلاق رجعى که بازگشت به زوجیت نیازى به هیچگونه تشریفات ندارد، و هر کار و یا سخنى که دلیل بر تمایل مرد به بازگشت باشد رجوع محسوب مى شود، حتى اگر دست بر بدن زن یا شهوت و یا بدون شهوت بگذارد هر چند قصد رجوع هم نداشته باشد رجوع محسوب مى شود.

احکام طلاق

مسأله 2871: مردى که زن خود را طلاق مىدهد، باید بالغ و عاقل باشد، به اختیار خود طلاق دهد و اگر او را مجبور کنند زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخى بگوید، صحیح نیست.

مسأله 2872: زن باید در وقت طلاق، از خون حیض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکى، با او نزدیکى نکرده باشد.

مسأله 2873: طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس، در سه صورت صحیح است، اول: شوهرش بعد از ازدواج، با او نزدیکى نکرده باشد. دوم: معلوم باشد که آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر، در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، بنا بر احتیاط دوباره او را طلاق دهد. سوم: مرد به جهت غایب بودن نتواند بفهمد که زن، از خون حیض یا نفاس پاک است یا نه.

مسأله 2874: اگر بداند زن از خون حیض پاک است و طلاقش بدهد، بعد معلوم شود موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است.

مسأله 2875: کسى که مىداند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غایب شود، مثلاً مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، باید تا مدّتى که معمولا زن از حیض یا نفاس پاک مىشود، صبر کند.

مسأله 2876: اگر مردى که غایب است بخواهد زن خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پیدا کند که زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگرچه از روى عادت حیض زن یا نشانه‏هاى دیگرى باشد که در شرع معیّن شده، باید تا مدّتى که معمولا زن از حیض یا نفاس پاک مىشوند، صبر کند.

مسأله 2877: اگر با همسرش که از خون حیض و نفاس پاک است، نزدیکى کند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر کند تا دوباره حیض ببیند و پاک شود، ولى زنى را که نه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیکى طلاق دهد اشکال ندارد. و همچنین است اگر یائسه باشد، یعنى اگر سیّده است بیش از شصت سال و اگر سیّده نیست، بیش از پنجاه سال، داشته باشد.

مسأله 2878: اگر با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است، نزدیکى کند و در همان پاکى، طلاقش دهد، چنانچه بعد معلوم شود هنگام طلاق آبستن بوده بنا بر احتیاط، باید دوباره او را طلاق دهد.

مسأله 2879: اگر با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است، نزدیکى کند مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد باید به قدرى که معمولا زن بعد از آن پاکى، خون مىبیند و دوباره پاک مىشود، صبر کند.

مسأله 2880: اگر مرد بخواهد زن خود را که به جهت بیمارى، حیض نمىبیند، طلاق دهد، باید از وقتى که با او نزدیکى کرده، تا سه ماه، از جماع با او خوددارى نماید و بعد او را طلاق دهد.

مسأله 2881: طلاق باید به صیغه عربى صحیح، خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند. و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او، مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالِق) یعنى زن من فاطمه رهاست. و اگر دیگرى را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (زَوْجَةْ مُوَکِّلی فاطمَة طالِق).

مسأله 2882: زنى که متعه شده، مثلاً یک ماهه یا یک ساله او را عقد کرده اند، طلاق ندارد و رها شدن او، به این است که مدّش تمام شود، یا مرد مدّت را به او ببخشد، یعنى بگوید: (مدّت را به تو بخشیدم) و شاهد گرفتن و پاک بودن او از حیض لازم نیست.

عدّه طلاق

مسأله 2883: زنى که نه سالش تمام نشده و زن یائسه عدّه ندارد، یعنى اگرچه شوهرش با او نزدیکى کرده باشد، بعد از طلاق مىتواند فورا شوهر کند.

مسأله 2884: زنى که نه سالش تمام شده و یائسه نیست، اگر شوهرش با او نزدیکى کند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عدّه نگه دارد، یعنى بعد از آنکه در پاکى طلاقش داد، صبر کند تا دوبار حیض ببیند و پاک شود و همینکه حیض سوم را دید، عده او تمام مىشود و مىتواند شوهر کند، ولى اگر اصلا با او نزدیکى نکرده باشد و طلاقش بدهد عدّه ندارد، یعنى مىتواند بعد از طلاق، فورا شوهر کند.

مسأله 2885: زنى که حیض نمىبیند، اگر در سنّ زنهایى باشد که حیض مىبینند، چنانچه شوهرش او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق، سه ماه، عدّه نگه دارد.

مسأله 2886: زنى که عدّه او سه ماه است، اگر اوّل ماه طلاقش بدهند، باید سه ماه قمرى، یعنى از موقعى که ماه دیده مىشود، تا سه ماه عدّه نگهدارد و اگر در بین ماه، طلاقش بدهند، باید باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز کسرى ماه اوّل را از ماه چهارم، عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلاً اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بیست و نه روز باشد، باید نه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد و بنا بر احتیاط مستحب از ماه چهارم بیست و یک روز عدّه نگهدارد، تا با مقدارى که از ماه اول عدّه نگهداشته، سى روز شود.

مسأله 2887: اگر زن آبستن را طلاق دهد، عدّه‏اش تا به دنیا آمدن یا سقط شدن بچه اوست، بنا بر این اگر مثلاً یک ساعت بعد از طلاق، بچه به دنیا آید، عدّه‏اش تمام مىشود.

مسأله 2888: ابتداى عده طلاق از وقتى است که خواندن صیغه طلاق تمام مىشود، چه زن بداند طلاقش داده‏اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن زمان عدّه، بفهمد او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عدّه نگه دارد.

عدّه ازدواج موقّت

مسأله 2889: زنى که نه سالش تمام شده و یائسه نیست، اگر متعه شود، مثلاً یک ماهه یا یک ساله شوهر کند، چنانچه شوهرش با او نزدیکى نماید و مدّت آن زن تمام شود یا شوهر مدت را به او ببخشد، باید عده نگه دارد، پس اگر حیض مىبیند باید به مقدار دو حیض، عده نگه دارد و شوهر نکند، و اگر حیض نمىبیند، بنا بر احتیاط واجب، چهل و پنج روز از شوهر کردن، خوددارى نماید.

مسأله 2890: زن یائسه، یعنى زنى که اگر سیّده است بیش از شصت سال و اگر سیّده نیست بیش از پنجاه سال داشته باشد، چنانچه متعه شود و همچنین زنى که کمتر از نه سال دارد و زنى که اصلا شوهر با او نزدیکى نکرده است، عدّه ندارند و پس از تمام شدن مدت متعه، یا بعد از آنکه شوهر مدّت را بخشید، فورا مىتوانند شوهر کنند.

عدّه زن شوهر مرده

مسأله 2891: زنى که شوهرش بمیرد اگر آبستن نباشد، باید تا چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد، یعنى از شوهر کردن خوددارى نماید، اگرچه یائسه یا متعه باشد و یا شوهرش با او نزدیکى نکرده باشد و اگر آبستن باشد، باید تا موقع زاییدن عدّه نگه دارد، ولى اگر قبل از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه‏اش به دنیا آید، باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش، صبر کند. این عدّه را (عدّه وفات) مىگویند.

مسأله 2892: زنى که در عدّه وفات مىباشد، حرام است لباس زینتى بپوشد، سرمه بکشد



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ طلاق و احکام آن


تحقیق در مورد اصول طرح درس کتاب آموزش قرآن اول راهنمایی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

اصول طرح درس ( روزانه )

موضوع : کتاب آموزش قرآن اول راهنمایی

عنوان : درس یازدهم ـ آیات 20 تا 28 سوره لقمان

هدف کلی : یادگیری قرائت صحیح و مفاهیم آیات 20 تا 28 سوره لقمان

حیطه : شناختی ، عاطفی

هدفهای اجرایی نهایی :

مخاطبین : 28 نفر دانش آموز کلاس اول راهنمایی مدرسه راهنمایی آرمیتا مصلی نژاد ‌

شرایط : 90 دقیقه وقت ، روش ـ پرسش و پاسخ ، سخنرانی ، آزمایش

وسایل کمک آموزشی: تخته ، گچ ـ کتاب ، کارت آموزشی ، چرخ گردون و استامپ .

رئوس مطالب و مفاهیم درس :

روان خوانی آیات 20 تا 28 سوره لقمان .

آشنایی با معنای برخی از کلمات پر استعمال قرآن .

ترجمة برخی عبارات و ترکیبات قرآنی .

علاقه و انس بیشتر به قرائت و فهم آن .

آشنایی با معارف قرآن و جنبه های اعجاز آمیز آن .

معرفت به حکمت آمیز بودن افعال خداوند.

هدفهای درسی (جزئی )

دانش آموزان پس از گذراندن این درس باید :

آیات 20 تا 28 سوره لقمان را روان بخوانند .

کلمات جدول شماره 1 را معنا کنند .

ترکیبهای قرآنی جدول شماره 2 را ترجمه کنند .

درست یا نادرست بودن عبارات قرآنی را تشخیص دهند .

درباره عظمت قرآن و جنبه های اعجاز آمیز آن 3 دقیقه صحبت کنند.

نمونه هایی از مخلوقات حکمت آمیز خدا را (که انسان به آنها رسیده) بیان کنید.

رفتارهای ورودی دانش آموزان

دانش آموزان :

1ـ با آداب قرائت قرآن آشنا بوده و آنها را رعایت کنند.

2ـ علائم ، صداهای کوتاه و کشیده را تشخیص داده و دروس گذشته را قرائت کنند.

3ـ لغات مربوط به دروس گذشته را معنا کنند.

4ـ عبارات و ترکیبات دروس گذشته را ترجمه نمایند.

5ـ درستی ترجمه عبارات قرآنی را با ذکر علت بیان کنند.

مراحل تدریس

1ـ مهارت آغازین

1 دقیقه

2ـ ارزشیابی تشخیصی

5 دقیقه

3ـ آمادگی فراگیر و ایجاد انگیزه

2 دقیقه

4ـ ارائه مطلب و شروع درس

1 دقیقه

5ـ استفاده از نوار آموزشی

5 دقیقه

6ـ ارزشیابی مستمر

5 دقیقه

7ـ حل جدول شماره 1

7 دقیقه

8ـ حل جدول شماره 2

2 دقیقه

9ـ حل جدول شماره 3

2 دقیقه

10ـ حل جدول شماره 4

2 دقیقه

11ـ بحث شناخت (راز سر انگشتان)

8 دقیقه

12ـ ارزشیابی پایانی

3 دقیقه

13ـ ارزشیابی آتی

1 دقیقه

14ـ اختتام

1 دقیقه

مراحل تدریس

1ـ مهارت آغازین :

دعای شروع ، احوالپرسی ، حضور و غیاب

2ـ ارزشیابی تشخیصی :

تعدادی کارت آموزشی که لغات دروس گذشته روی آنها نوشته شده میان دانش آموزان توزیع می شود. (در ضمن آن ، بچه ها حتماً درس قبل را خوب خواندید و یاد گرفتید البته می دانید که هر جلسه مروری بر لغات دروس گذشته داریم) قبل از شروع از دانش آموزان پرسیده می شود که اگر از دروس گذشته اشکالی دارند بیان نمایند. جهت ارزشیابی هر بار 2 دانش آموز خوانده شده و هریک بعد از تلاوت چند آیه از درس گذشته لغاتی را که توسط دانش آموزان کلاس به ترتیب نشان داده می شود معنا می کنند. به این ترتیب درس گذشته 2 بار مرور می شود. ( از هر دانش آموز 4 لغت از درس گذشته و 2 لغت از دروس دیگر پرسیده می شود)

3ـ آمادگی فراگیر و ایجاد انگیزه :

بچه ها اگر بخواهید پیش فرد بزرگی که خیلی دوستش دارید بروید و از صحبتها و راهنمائیهایش استفاده کنید چه حس و حالی دارید ؟ حال اگر بدانید این فرد بزرگ و عزیز می خواهد چیزهای خیلی خیلی مهم که راز و رمز موفقیت و خوشبختی شما در زندگی است برایتان بگوید آن موقع با چه شور و حالی در حضورش آماده می شوید و به حرفهایش گوش می دهید؟ چقدر مواظبید یک لحظه حواستان پرت نشود ؟ دیگر سرا پا می شوید چشم و گوش . اگر بتوانید چند تا ؟ … دیگه هم ؟ …

حال وقتی ما قرآن می خوانیم در محضر چه کسی هستیم ؟ کی با ما حرف می زند ؟ چی به ما می گوید ؟ … آنچه را که در طول زندگی ، زندگی دنیا و آخرتمان بهش احتیاج داریم . آنچه باعث سرافرازی ، آرامش و سعادتمان می شود را به ما می گوید. برای همین سفارش شده (کارت آموزشی ، اذا قری القران… مقابل دانش آموزان نصب می گردد)با ایما و اشاره هنگامیکه قرآن تلاوت می شود. سکوت کنید و گوش فرا دهید.

4ـ ارائه مطلب و شروع درس :

خوب در این درس با آیات چه سوره ای آشنا می شوید ؟ بله آیات 20 تا 28 سوره لقمان. بچه ها لقمان چه کسی بوده ؟ چرا سوره أی از قرآن به نام اوست ؟ چرا سخنانش در قرآن ذکر شده است ؟ کدام گروه داوطلب است در مورد شخصیت لقمان تحقیقی داشته باشد و برای جلسه آینده به کلاس ارائه دهد ؟

( ضبط صوت آماده شده است) خطاب به دانش آموزان طبق معمول یکبار با دقت به نوار



خرید و دانلود تحقیق در مورد اصول طرح درس   کتاب آموزش قرآن اول راهنمایی