لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
صوفی اعظم قبله عالم
صبح دوشنبه دوازدهم محرم سال 735 هجری قمری عارف بزرگی در 85 سالگی در گیلان درگذشت. شیخ صفی الدین اردبیلی نیای نه نفر از شاهان معروفی است که بنام سلاطین صفویه مشهورند :
شاه اسماعیل اول جلوس 907 ه.ق
شاه طهماسب اول " 930 "
شاهخ اسمعیل ثانی " 984 "
شاه محمد خدابنده " 985 "
شاه عباس اول " 985 "
شاه صفی " 1038 "
شاه عباس ثانی " 1052 "
شاه سلیمان " 1077 "
شاه سلطان حسین " 1105 "
شیخ صفی الدین از بزرگان متصوفه قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم هجری است .
حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده ای گوید :
وی مردی صاحب وقت بود و قبولی عظیم داشت .
ادوارد براوان در تاریخ ادبیات خود چنین می گوید :
تاریخ ثابت می کند که شیخ صفی الدین ، عزلت گزین بزرگوار اردبیل که سلاطین صفوی نام خود را از او گرفته اند ؛ فی الحقیقه در زمان خود شخص متنفذ و صاحب قدرت بوده است . وزیر بزرگ خواجه رشیدالدین فضل الله به ادعیه و شفاعات او توجه داشت و این معنی از رسائل او و از دو رقعه ای که یکی به شیخ و دیگری به پسر خود نوشته معلوم می شود .
در نامه به پسر خود ، میر احمد حاکم اردبیل نوشته است :
وصیت می کنم که از رعایت عموم اهالی غفلت نکنی و مخصوصا نوعی سازی که جناب قطب فلک حقیقت و سباح بحار شریعت ، مساح مضمار طریقت ، شیخ الاسلام و المسلمین ، برهان الواصفین ، قدوه صفه صفا ق گلبن دوحه وفا ، شیخ صفی المله والدین ادام الله تعالی برکات انفاسه الشریفه از تو راضی و شاکر باشد .
در زندگی ظاهری شیخ صفی پس از آنکه دست ارادات به شیخ زاهد داد و در اردبیل ساکن شد ، حوادث و وقایع مهمی رخ نداده است. در کودکی موقر و گوشه نشین و محترز از بازی بود . در همان روزگار کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان داد و به مشاهده ظهورات غیبیه و عوالم غیرمرئیه توفیق یافت.
در جوانی به خدمت شیخ زاهد رسید و 22 سال خدمت او بود . شیخ زاهد صبیه خود بی بی فاطمه را به زنی به شیخ صفی داد و از او سه پسر به وجود آمد، یکی از آنها صدرالدین است که بعدها رتبه ارشاد یافت .
شیخ صفی ابیاتی به زبان گیلانی و فارسی سروده است که دلالت بر حب علی (ع) دارد:
صاحب کرمی که صد خطا می بخشد
خوش باش صفی که جرم ما می بخشد
آنرا که جوی مهر علی در دل اوست
هر چند گنه کند خدا می بخشد !!
صفویه خود را شیعی نسب و شیخ صفی را بر طریقه شیعه اثنی – عشری می دانستند و معتقد بودند سلسله نسب آنان با 20 پشت به امام هفتم سلام الله علیه ختم می شود . عده ای در این سلسله نسب و حتی سیادت صفویه شک کرده اند و گمان می کنند که خود شیخ اهل تسنن و بر طریقه شافعی بوده است که گفتگو در این مورد از مقوله بحث ما خارج است.
در هر صورت این خانواده ، ایران را بار دیگر ملتی قائم به ذات ، متحد و توانا کرد و با مرکزیت سیاسی و مذهبی ، از مهاجمات پی در پی شاهان عثمانی ممانعت نمود . حتی در زمان شاه عباس اول وسعت کشور تقریبا به حدود مرزهای زمان ساسانیان رسید.
پس از رحلت شیخ صفی مقام ارشاد به پسرش صدرالدین موسی رسید که صاحب کرامت و مقام بود و چون از ظلم ملک اشرف چوپانی به رنج بود ، به گیلان مهاجرت کرد . وی پس از قتل ملک اشرف در 758 به دست جانی بیک ، به خواهش او به آذربایجان بازگشت و بار دیگر مقیم اردبیل گردید.
صدر الدین پس از خود مقام ارشاد را به خواجه علی ، پسرش واگذار کرد که در زمان حیات پدر نیز نفوذ مذهبی عظیمی داشت ، و سه بار با تیمور ملاقات کرده بود .
در سال 830 هجری پس از خواجه علی پسرش صدر الدین ابراهیم خلیفه پدر شد و این مقارن دوران آشفته ای بود که هر قسمت از ایران تحت لوای امیری ، غالبا ترک اداره می شد و اینها نیز مرتبا با هم جدال داشتند.
قره قویونلوها در آذربایجان و آق قویونلوها در ارمنستان و دره علیای دجله و نواحی کردنشین آن حدود مستقر بودند.
امیر حسین بیک ملفب به اوزون حسن ( حسن دراز ) امیر آق قویونلو به خانواده صفوی احترام می گذاشت .
پس از صدرالدین ابراهیم ، پسرش سلطان جنید جانشین پدر شد و قدرت مذهبی را نیروی سیاسی در آمیخت و چون پیروانش زیاد شده بودند از آنان نیروی رزمی تهیه کرد. سپس به دعوت امیرحسین بیک به دیار بکر رفت و خدیجه بیگم خواهر او را تزویج نمود و آنگاه به جنگ امیر شروان رفت . در این جنگ سلطان جنید کشته شد و پسرش سلطان حیدر نزد خال خود امیر حسن بیک آمد و مورد ملاطفت او قرار گرفت و دختر خود مارتا را به زنی به سلطان حیدر داد. این زن که علمشاه خاتون لقب داشت و خویشاوند امپراطور بیزانس بود مادر شاه اسماعیل و ام السلاطین صفوی است.
مارتا از سلطان حیدر سه پسر به نامهای علی و ابراهیم و اسماعیل آورد که دو نفر اول کشته شدند.
در سال 893 هجری سلطان حیدر به انتقام خون پدرش به جنگ فرخ یسار امیر شروان رفت . فرخ یسار از یعقوب بیک جانشین امیر حسن بیک کمک خواست و او با وجود آنکه سلطان حیدر ، پسر دایی ثنی و نیز خواهرش بود ، به یاری امیرشروان شتافت . در این جنگ سلطان حیدر کشته شد و سه پسر او به امر یعقوب در قلعه استحر فارس زندانی شدند.
در همین اوان ابراهیم نیز به قتل رسید و اسماعیل به سوی سادات قوامی گیلان رفت و شش سال نزد آنها بود طوایف ترکی که به طرفداری از سلطان حیدر و سپس فرزندش اسماعیل برخاسته بوند از نه قبیله ترک روملو ، شاملو ، استاجلو ، تکه لو ، ذوالقدر ، افشار ، قاجار ،ورساق و صوفیه قراباغ تشکیل می شوند گروهی از سران این قبایل به این خانواده پیوسته در زمره صوفیان صافی و مریدان فداکار درآمده بودند .