لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
درآمدی به فلسفه
ص28 تا سر سگداران
ارسطو(322-384 پیش از میلاد)
ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در استاگیروس از شهرهای یونان به دنیا آمد. در هفده سالگی به آتن رفت و به شاگردی آکادمی افلاطون پذیرفته شد وتا زمان مرگ استاد یعنی بیست سال تمام در آکادمی ماند. پس از مرگ افلاطون، چند گاهی به سفر پرداخت و چند سالی به معلمی اسکندر مقدونی که در آن هنگام جوانی 13 ساله بود گماشته شد. ارسطو در سال 335 به آتن بازگشت و آموزشگاهی در محلی به نام لوکیون بنیان نهاد. در سال 323 اسکندر مرد و ارسطو پس از شورش آتنی ها برضد بیگانگان ، به شهر کالکیس گریخت و یک سال پس از ان یعنی در سال 322 در 62 سالگی در گذشت.
افلاطون همان راهی را که سقراط گشوده بود پی گرفته اندیشه استاد را به اوج رسانده بود. ولی کار ارسطو با تحلیل و حتی کالبد شکافی فلسفه زنده و سرشار افلاطون آغاز شد و ارسطو از این راه یعنی تحلیل و سنجش منطقی فلسفه افلاطون و فیلسوفان پیش از او، به اندیشه های خاص خود رسید.
در فلسفه افلاطون ، اندیشه های گوناگون چون بخش های یک کل یگانه، به یکدیگر پیوند می یابند چنانکه برای نمونه کتاب پولیتیا همه گونه موضوع های فلسفی از اخلاق و آیین کشورداری گرفته تا متافیزیک و دانش شناسی را چون اندام های یک کل زنده بررسی می کند. ولی ارسطو که همواره در پی تحلیل است، بخش های گوناگون را از یکدیگر جدا کرده ، به بررسی جداگانه آنها می پردازند. در باره اخلاق نیز چنین است. در این زمینه، سه کتاب به او نسبت داده شده که پژوهندگان، یکی از آنها یعنی «اخلاق نیکوماک» را از خود او می دانند و درباره دو کتاب دیگر، گمان بر این است که از شاگردان اوست.
در آغاز «اخلاق نیکوماک » ارسطو می گوید هر کاری برای دستیابی به مقصودی است. ولی ازآنجا که کارها و مقاصد بسیارند و گوناگون، باید این نکته سنجیده شود که برترین مقصد یعنی آنچه وسیله دستیابی به مقصد دیگر نیست بلکه مقصد و مقصود به خودی خود است، کدام است. شناختن این برترین مقصد یعنی آنچه به خودی خود نیک است، برای آدمی ، به همان اندازه اهمیت دارد که تشخیص نشانه و هدف، برای تیر انداز.
ارسطو این مقصد نهایی را همانا نیکبختی می داند زیرا نیک بختی است که مقصد همه کوشش های آدمی است و هیچگاه وسیله دستیابی به چیزی دیگر نیست. « نیکبختی، چیزی است غائی، خود –بسنده، و مقصود هرگونه کرداری است.»
ارسطو در بررسی مفهوم نیک بختی به سنجش آنچه نیک شمرده می شود پرداخته، می گوید آنچه نیک می نامیم، یا وابسته به تن است (مانند تندرستی)، یا وابسته به روان است (مانند دانش و هنر) ، ویا بیرون از این دو است (مانند هر گونه دارایی) ، اما از این سه ، آنچه براستی نیک است همانا وابسته به روان است زیرا آن دو قسم دیگر اگر چه می توانند برای یک زندگانی همراه با نیک بختی سودمند باشند، نمی توانند غایت حقیقی و مقصد زندگانی شمرده شوند.
ارسطو در روشنگری این نکته به بحث درباره روان و توانایی های آن پرداخته میگوید: کمال هر چیز در به کار آوردن ویژگی ممتاز آن است. ویژگی ممتاز روان انسانی، همانا خرد است . زندگانی ، زمینه مشترک انسان و دیگر جانوران و حتی گیاهان است. تنها خرد است که آدمی را از دیگر جانوران متمایز و ممتاز می کند. از این رو کمال آدمی همانا در به کار آوردن خرد است. « خرد، برترین جنبه روان، راهبر و راهنمای طبیعی ما، و عنصری خدایی است»از این رو بهترین زندگانی ، همانا زندگانی به رهبری خرد است ، کمال انسان در به کار آوردن خرد و کمال خرد در نظاره حقیقت است ، و انسانی که به این پایه از کمال دست یابد، نیکبخت است . در این معنی است که ارسطو نیکبختی را فعالیت مطابق با هنر تعریف کرده، می گوید این گونه فعالیت از سویی با پاک ترین و شگفت انگیزترین خوشایندی همراه است، و آدمی دربه کاربردن خرد و رسیدن به مقام نظاره حقیقت، خدا مانند می شود. زیرا این بی نیازی ویژه خداست که خود، مقصد است و مقصود، از این رو «نیکبختی ، برترین ، شریف ترین و خوشایندترین است.»
ارسطو از فصل دوم تا پایان فصل نهم درباره هنرها سخن گفته انها را به دو بخش میکند: هنرهای نظری وهنرهای اخلاقی. هنر نظری همان است که گفته شد، ولی هنر اخلاقی یعین هنرهایی که با خلق و خو سرو کار دارند، شایستگی هایی هستند که بر اثر تمرین و عادت پدید می آیند. از این رو کسی که به کردارهای شایسته می پردازد، به سوی هنر می رود، و کسی که به کارهای بد رو می کند، به سوی عیب.
سرو کار عیب وهنر اخلاقی، با تأثرات و تمایلات است. آنگاه که تأثرات، آدمی را به زیاده روی بکشانند، عیب پدید می آید و زمانی که انسان بتواند به یاری و راهنمایی خرد، اندازه درست ار بشناسد و از زیاده روی بپرهیزد و راه میانه را درپیش بگیرد، به هنر اخلاقی آراسته می گردد. از این رو هنر اخلاقی همانا آمادگی برای شناختن میانگین و خودداری از زیاده روی هاست. به سخن دیگر هنر، میانه ای است که زیاده روی در هر سوی آن، به عیب می انجامد. برای نمونه، جرأت یک هنر اخلاقی و میانگین دو کرانه نادرست است که یکی بیم است و دیگری گستاخی، ویا خویشتنداری یک هنر اخلاقی است که میانگین دو کرانه نادرست است ، یکی برده میل ها بودن، و دیگری خود آزاری.
ارسطو تأکید می کند که وقتی از میانگین بودن هنرها سخن می گوید، مقصودش فقط هنرهای اخلاقی است و نه هنر نظری. « مراد من ، هنرهای اخلاقی است . زیرا اینها هستند که با تأثرات و کردار سروکار دارند ، ودر این هاست که می توان از بیشی ، کمی ، و میانه، سخن گفت.»او یادآوری می کند که میانه بودن هنر نه از نظر ارج بلکه تنهااز نظر ماهیت و تعریف آن است . یعنی هنر از نظر تعریف، میانه ، و از نظر ارج، در اوج است.
سقراط و افلاطون از هنرهای چهارگانه بنیادی یعنی دانایی، دادگری، جرأت و خویشتنداری سخن گفته بودند، ولی ارسطو از صفت هایی چون آزادگی ، بخشندگی و مهربانی نیز چون هنرهای اخلاقی نام می برد و می کوشد تا در همه آنها حد میانه را از کرانه های نادرست، باز شناسد. ازآنجا که میانه بودن هنر، در برخورداری از نسبت معین و هماهنگی است و این چگونگی بیش از همه در دادگری نمایان است، ارسطو نتیجه می گیرد که دادگری برترین هنر اخلاقی و حتی هنر اخلاقی به طورکلی است. «در این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ماهیت فلسفه
تقسیم بندی بر اساس سوالاتی از قبیل :
ماهیت وجود
ماهیت حقیقت
ماهیت معرفت
ماهیت زیبایی
طبقه بندی
ایده آلیسم
واقعگرا
پراگماتیسم
مفهوم گرا
فلاسفه پیرورواقیون آن را به فیزیک، اخلاق و منطق تقسیم می کردند.
برخی فلاسفه آن را به مابعد الطبیعه، معرفت شناسی، منطق وارزش شناسی تقسیم می کنند.
برخی نظرات
سوزانا لانگر : فلسفه بیشتر توسط تنظیم مسئله های خود مشخص می شود تا راه حل هایش برای آنان.
نلسون گودمن : شاید روزی فرا رسد که در فلسفه بیشتر
” بررسی ” انجام گیرد تا ” مجادله ” و فلاسفه همانند صاحبان علم بیشتر بر حسب عناوینی که بررسی میکنند شناخته می شوند تا نظریاتی که دارند.
فلسفه علم فیزیک و ریاضی
در فلسفه علم فیزیک از مفا هیم بنیادی چون جرم ، زمان و طول بحث میشود.
در فلسفه ریاضیات اینکه مبانی ریاضیات بر چه چیزهایی قرار دارد بحث می شود.
فلسفه هر علم نقد آن علم است.
فلاسفه چگونه می اندیشند
پلوتارک : سقراط نه صندلی برای شاگردانش چیده بودونه برکرسی می نشست، نه ساعاتی رابرای سخنرانیهایش از پیش تعیین می کرد. اوهمیشه درحال فلسفیدن بود. هنگامی که لطیفه می گفت، موقعی که درحال آشامیدن بود درآن حال که درخدمت سربازی بود هرجا شما رادرخیابان ملاقات می کرد، وسرانجام هنگامی که درزندان بود و زهررا می نوشید.
رسالت فلسفه
یک وظیفه عمده فلسفه تصریح این مطلب است که چه راهنمایی می تواند برای تجربه کردن منطقی به نظر آید، آیا آنجا که چنین صراحتهایی بتواند پیش از تجاربی خاص روشن گردد، انها از نظر نقش مقدم بر آن تجارب خاص می باشند؟
فلسفه در پرتو تجربه در حال انجام خود ، قوانین خود را ، که همان فهم از خود فلسفه است تبیین میکند.
نتیجه فلسفه تعدادی قضیه فلسفی نیست، بلکه روشن ساختن قضیه ها است.
طبقه بندی براساس مقاصد علمی
فلسفه فیزیک
فلسفه ریاضی
فلسفه هنر
فلسفه تاریخ
فلسفه آموزش و پرورش
فلسفه فلسفه
نظرات برخی فلاسفه در ماهیت فلسفه
برتراند راسل : فلسفه ای مناسب است که با مطالب مورد علاقه مردم تحصیل کرده معمولی سروکار داشته باشد.
سی.ای. لوییس : ویژگی ممتاز فلسفه این است که فلسفه کارهرکسی است.
نلسون گودمن : فلسفه به عنوان نقشی است برای روشن ساختن پیچیدگی ودرهمی سطوح اسفل تا سطوح اعلی سطح تفکر.
اچ گوردون هولفیش : فلسفه به انسان درتفکر به نتایج اعمال روزانه کمک می کند تا با حکمتی بیشتر نتایجی برگزیند تا تفکراتش را عمیق کند.
افلاطون : پادشاهان باید فیلسوف باشند!
وتینگشتاین : فلسفه نظریه نیست بلکه عمل است.
ویژگی ماهیت فلسفه
بازتابشی
خود پیروی : روش شناسی ومحدودیتهای از درون تعریف شده واین به معنی خود پیروی است.
اهم امور فلسفه
معرفت ازحقیقت امور
دریافت روابط ایده ها یا نظریات
قضاوتهای ارزشی
علم و فلسفه
مقصد نهایی علم : اصلاح وگسترش معرفت انسان از حقیقت امور
مقصد نهایی فلسفه : بهبود کیفیت قضاوتهای ارزشی انسان
سوالهای علمی : چگونگی وبیان واقعیات
سوالهای فلسفی : بررسی ماهیت پدیده ها
مثالی ازکارعلمی درریاضی : اثبات یک قضیه
مثالی ازکارفلسفی در ریاضی : نقد روش اثبات
تمایزعلم وفلسفه
تمایزدرنحوه سئوالها
سوالهای فلسفی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
مبانی فلسفه عرفان ایرانی
مبانی فلسفه عرفانی ایرانی – اسلامی بر چهار بخش مهم به شرح زیر تقسیم بندی شده است:
وحدت وجود کشف و شهود دانش معنوی مراحل تربیت معنوی
وحدت وجود
بدین معنی است که حقیقت را واحد و احدیت را اصل و منشا تمام مراتب وجود میدانستند و معتقد بودند که وجود حقیقی منحصر به حق است و دیگران پرتوی از نور و تراوش فیض اویند.
درالهیات معنی وحدت یگانگی حق است و خالق و مخلوق از هم جدا می باشند و فقط رابطه علت و معلولی دارند ولی صوفیان این عقیده را با این بیان که هیچ چیز جز خدا حقیقت ندارد تعدیل کردند و تعلیم دادند که خالق و مخلوق یکی هستند و حقیقت خالق است و مخلوق سایه و پرتوی از حق می باشند اوست که موجود حقیقی و مطلق و منبع وجود است (شرح پیشوایان و پیروان وحدت وجود در این تالیف آمده است) آب نابسته بیرنگ و بی صورت است و چون بسته شد گاه صورت یخ گیرد و گاه کسوت برف و ژاله در پوشد ، نظر کن که یخ و برف و ژاله همان آب بسیط بی رنگ است یا نه؟ و چون بگذارد همان آب خواهی نامید یا چیزی دیگر؟ پس هر که شناخته است و چشم حقیقت بین دارد جمیع مراتب و کیفیات را آب میداند و آنکه نادان است در بند لباس و کیفیت و غیر بینی در می ماند، فرق عارف و جاهل همین است.
عارف می گوید که تمام ذرات موجود مظهر حقیقتند و علم به هر یک از آنها نیز در حقیقت علم به یکی از مظاهر حق است بنابراین در کلیه علوم جلوه مقصود و جمال محبوب هوید است و در همه چیز میتوان حقیقت را جستجو کرد و دقت عقلی در هر علمی آدمی را به سوی حقیقت می کشاند.
کشف و شهود
صوفیان معتقد بودند که قلب و نفس انسانی در ذات مستعد پذیرش و تجلی حقایق اشیا است و فقط حجابهایی میان نفس و حقایق حایل می باشد و هنگامی که این حجابها بر داشته گردد حقایق اشیا در قلب جلوه کامل خواهد نمود.
و نیز معتقد بودند که مثل نفس به حقایق و معقولات مانند مثل آئینه به متلونات است پس همچنانکه متلون صورت می باشد و مثال آن صورت در آئینه منطبع می گردد همچنین برای هر معلومی حقیقتی است و برای آن حقیقت صورتی است منطبع در آئینه نفس و قلب که در آن واضح و روشن می گردد. همانطور که آئینه موجودی است مستقل به همان گونه صور اشخاص هم موجودات مستقل هستند و مثال صور در آئینه نیز موجودی دیگر است.
همچنین در کشف حقایق سه چیز دخالت دارد اول قلب و نفس انسانی دوم حقایق سوم نقش حقایق و حضور آنها در نفس.
پس عالم کسی است که مثال حقایق واشیا در نفس او وارد گردد و معلوم عبارتست از حقایق اشیا و علم عبارت از حصول مثال حقایق در آئینه نفس می باشد بدیهی است همانطور که مانع کشف صور آئینه دوم داشتن کدورت و تیرگی سوم محاذی نبودن صورت با آیئنه چهارم وجود پرده یی بین صورت و آئینه پنجم دانان نبودن به سمت مطلوب که لازم است آئینه به محاذات آن قرار گیرد.
به همانگونه نیز قلب و نفس آدمی مانند آئینه ییست که برای جلوه حقایق در آن بایستی پنج مانع زیر وجود نداشته باشد:
1 – نقصان ذات و جوهر 2 – تیرگی قلب از معاصی و پلیدی ها 3 – محاذی نبودن قلب با حقیقت مطلوب 4 – وجود حجاب میان قلب و حقایق 5 – نداشتن راه علم و جاهل بودن به جهت مطلوب
بطور کلی صوفیان می گفتند که قلب و ادارک حقایق حائل می گردد همان پنج حجاب است که نوشته شد و از این نظر درتصوف ایرانی اسلامی تعلیم داده شده است که سالک راه حقیقت باید به تصفیه باطن بکوشد و از معاصی و پلیدیها که موجب تیرگی قلب می گردد. دوری گزیند و به کلی قطع علایق دنیوی کند و در صفا و جلا قلب خویش همت گمارد و نیز طالب درک حقیقت گردد و قلب خود را به محاذات حقیقت مطلوب قرار دهد وبرای برطرف ساختن حجابهای میان قلب و حقایق شهوات خود را مقهور نماید و پس از آن خلوت اختیار کند و جمع همت کند و با تمام قلب روی به خدای تعالی آورد و کوشش کند که جز خداوند متعال موجود دیگری در قلبش راه نیابد.
و در هنگام نشستن در خلوت مرتبا با تمام قلب ذکر پروردگار گوید تا زمانی که صورت لفظ و حیات کلا در ذهنش محو شود و پس از آن منتظر افاضه حقایق از جانب حق گردد و هنگامی که همتش صاف و ارداه اش درست و مواظبتش کامل شود دیگر مجذوب شهوات نخواهد گردید و تعلقات دنیوی او را از درک حقایق منصرف نخواهد نمود.
و در این هنگام قلبش نورانی و سینه اش گسترده و سرملکوت برای او آشکار می گردد و تیرگیها از دلش زدوده می شود و حجابهای میان قلب و حقایق از میان میرود و لوامع حق ابتدا مانند برقی بر او عبور کرده و سپس اندک اندک ثابت می گردد و حقایق امور الهی در نفس وئ قلبش نقش می بندد.
بنابراین صوفی درمورد درک حقایق ازلی راه کشف و شهود می پیماید و هیچگاه گرد استدلال نمی گردد.
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
دانش معنوی (مینوی)
به عقیده صوفیان ایرانی دانش معنوی در تصوف بر سه گونه است:
1 – علم الیقین 2 – عین الیقین 3 – حق الیقین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ماهیت فلسفه
تقسیم بندی بر اساس سوالاتی از قبیل :
ماهیت وجود
ماهیت حقیقت
ماهیت معرفت
ماهیت زیبایی
طبقه بندی
ایده آلیسم
واقعگرا
پراگماتیسم
مفهوم گرا
فلاسفه پیرورواقیون آن را به فیزیک، اخلاق و منطق تقسیم می کردند.
برخی فلاسفه آن را به مابعد الطبیعه، معرفت شناسی، منطق وارزش شناسی تقسیم می کنند.
برخی نظرات
سوزانا لانگر : فلسفه بیشتر توسط تنظیم مسئله های خود مشخص می شود تا راه حل هایش برای آنان.
نلسون گودمن : شاید روزی فرا رسد که در فلسفه بیشتر
” بررسی ” انجام گیرد تا ” مجادله ” و فلاسفه همانند صاحبان علم بیشتر بر حسب عناوینی که بررسی میکنند شناخته می شوند تا نظریاتی که دارند.
فلسفه علم فیزیک و ریاضی
در فلسفه علم فیزیک از مفا هیم بنیادی چون جرم ، زمان و طول بحث میشود.
در فلسفه ریاضیات اینکه مبانی ریاضیات بر چه چیزهایی قرار دارد بحث می شود.
فلسفه هر علم نقد آن علم است.
فلاسفه چگونه می اندیشند
پلوتارک : سقراط نه صندلی برای شاگردانش چیده بودونه برکرسی می نشست، نه ساعاتی رابرای سخنرانیهایش از پیش تعیین می کرد. اوهمیشه درحال فلسفیدن بود. هنگامی که لطیفه می گفت، موقعی که درحال آشامیدن بود درآن حال که درخدمت سربازی بود هرجا شما رادرخیابان ملاقات می کرد، وسرانجام هنگامی که درزندان بود و زهررا می نوشید.
رسالت فلسفه
یک وظیفه عمده فلسفه تصریح این مطلب است که چه راهنمایی می تواند برای تجربه کردن منطقی به نظر آید، آیا آنجا که چنین صراحتهایی بتواند پیش از تجاربی خاص روشن گردد، انها از نظر نقش مقدم بر آن تجارب خاص می باشند؟
فلسفه در پرتو تجربه در حال انجام خود ، قوانین خود را ، که همان فهم از خود فلسفه است تبیین میکند.
نتیجه فلسفه تعدادی قضیه فلسفی نیست، بلکه روشن ساختن قضیه ها است.
طبقه بندی براساس مقاصد علمی
فلسفه فیزیک
فلسفه ریاضی
فلسفه هنر
فلسفه تاریخ
فلسفه آموزش و پرورش
فلسفه فلسفه
نظرات برخی فلاسفه در ماهیت فلسفه
برتراند راسل : فلسفه ای مناسب است که با مطالب مورد علاقه مردم تحصیل کرده معمولی سروکار داشته باشد.
سی.ای. لوییس : ویژگی ممتاز فلسفه این است که فلسفه کارهرکسی است.
نلسون گودمن : فلسفه به عنوان نقشی است برای روشن ساختن پیچیدگی ودرهمی سطوح اسفل تا سطوح اعلی سطح تفکر.
اچ گوردون هولفیش : فلسفه به انسان درتفکر به نتایج اعمال روزانه کمک می کند تا با حکمتی بیشتر نتایجی برگزیند تا تفکراتش را عمیق کند.
افلاطون : پادشاهان باید فیلسوف باشند!
وتینگشتاین : فلسفه نظریه نیست بلکه عمل است.
ویژگی ماهیت فلسفه
بازتابشی
خود پیروی : روش شناسی ومحدودیتهای از درون تعریف شده واین به معنی خود پیروی است.
اهم امور فلسفه
معرفت ازحقیقت امور
دریافت روابط ایده ها یا نظریات
قضاوتهای ارزشی
علم و فلسفه
مقصد نهایی علم : اصلاح وگسترش معرفت انسان از حقیقت امور
مقصد نهایی فلسفه : بهبود کیفیت قضاوتهای ارزشی انسان
سوالهای علمی : چگونگی وبیان واقعیات
سوالهای فلسفی : بررسی ماهیت پدیده ها
مثالی ازکارعلمی درریاضی : اثبات یک قضیه
مثالی ازکارفلسفی در ریاضی : نقد روش اثبات
تمایزعلم وفلسفه
تمایزدرنحوه سئوالها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ماهیت فلسفه
تقسیم بندی بر اساس سوالاتی از قبیل :
ماهیت وجود
ماهیت حقیقت
ماهیت معرفت
ماهیت زیبایی
طبقه بندی
ایده آلیسم
واقعگرا
پراگماتیسم
مفهوم گرا
فلاسفه پیرورواقیون آن را به فیزیک، اخلاق و منطق تقسیم می کردند.
برخی فلاسفه آن را به مابعد الطبیعه، معرفت شناسی، منطق وارزش شناسی تقسیم می کنند.
برخی نظرات
سوزانا لانگر : فلسفه بیشتر توسط تنظیم مسئله های خود مشخص می شود تا راه حل هایش برای آنان.
نلسون گودمن : شاید روزی فرا رسد که در فلسفه بیشتر
” بررسی ” انجام گیرد تا ” مجادله ” و فلاسفه همانند صاحبان علم بیشتر بر حسب عناوینی که بررسی میکنند شناخته می شوند تا نظریاتی که دارند.
فلسفه علم فیزیک و ریاضی
در فلسفه علم فیزیک از مفا هیم بنیادی چون جرم ، زمان و طول بحث میشود.
در فلسفه ریاضیات اینکه مبانی ریاضیات بر چه چیزهایی قرار دارد بحث می شود.
فلسفه هر علم نقد آن علم است.
فلاسفه چگونه می اندیشند
پلوتارک : سقراط نه صندلی برای شاگردانش چیده بودونه برکرسی می نشست، نه ساعاتی رابرای سخنرانیهایش از پیش تعیین می کرد. اوهمیشه درحال فلسفیدن بود. هنگامی که لطیفه می گفت، موقعی که درحال آشامیدن بود درآن حال که درخدمت سربازی بود هرجا شما رادرخیابان ملاقات می کرد، وسرانجام هنگامی که درزندان بود و زهررا می نوشید.
رسالت فلسفه
یک وظیفه عمده فلسفه تصریح این مطلب است که چه راهنمایی می تواند برای تجربه کردن منطقی به نظر آید، آیا آنجا که چنین صراحتهایی بتواند پیش از تجاربی خاص روشن گردد، انها از نظر نقش مقدم بر آن تجارب خاص می باشند؟
فلسفه در پرتو تجربه در حال انجام خود ، قوانین خود را ، که همان فهم از خود فلسفه است تبیین میکند.
نتیجه فلسفه تعدادی قضیه فلسفی نیست، بلکه روشن ساختن قضیه ها است.
طبقه بندی براساس مقاصد علمی
فلسفه فیزیک
فلسفه ریاضی
فلسفه هنر
فلسفه تاریخ
فلسفه آموزش و پرورش
فلسفه فلسفه
نظرات برخی فلاسفه در ماهیت فلسفه
برتراند راسل : فلسفه ای مناسب است که با مطالب مورد علاقه مردم تحصیل کرده معمولی سروکار داشته باشد.
سی.ای. لوییس : ویژگی ممتاز فلسفه این است که فلسفه کارهرکسی است.
نلسون گودمن : فلسفه به عنوان نقشی است برای روشن ساختن پیچیدگی ودرهمی سطوح اسفل تا سطوح اعلی سطح تفکر.
اچ گوردون هولفیش : فلسفه به انسان درتفکر به نتایج اعمال روزانه کمک می کند تا با حکمتی بیشتر نتایجی برگزیند تا تفکراتش را عمیق کند.
افلاطون : پادشاهان باید فیلسوف باشند!
وتینگشتاین : فلسفه نظریه نیست بلکه عمل است.
ویژگی ماهیت فلسفه
بازتابشی
خود پیروی : روش شناسی ومحدودیتهای از درون تعریف شده واین به معنی خود پیروی است.
اهم امور فلسفه
معرفت ازحقیقت امور
دریافت روابط ایده ها یا نظریات
قضاوتهای ارزشی
علم و فلسفه
مقصد نهایی علم : اصلاح وگسترش معرفت انسان از حقیقت امور
مقصد نهایی فلسفه : بهبود کیفیت قضاوتهای ارزشی انسان
سوالهای علمی : چگونگی وبیان واقعیات
سوالهای فلسفی : بررسی ماهیت پدیده ها
مثالی ازکارعلمی درریاضی : اثبات یک قضیه
مثالی ازکارفلسفی در ریاضی : نقد روش اثبات
تمایزعلم وفلسفه
تمایزدرنحوه سئوالها
سوالهای فلسفی