لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
فلسفه قیام مختار
مختار کیست؟
مختار بن ابى عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسى بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گستردهاى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، میباشد.(2) کنیهاش ابواسحاق(3)؛ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.(4)
طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مىگوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)
پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجراى رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)
مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانستهاند.(9)
وى ادب و فضائل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود براى شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)
علامه مجلسى(ره) مىفرماید:
مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان مىکرد و حتى مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را براى مردم منتشر مىساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبى کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)
خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقهمنـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند.
یارى رسانی به مسلم بن عقیل
بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـرى، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامى داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانى کرد.(13)
مختار به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کردهام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."
بلاذرى مىنویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(14) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـى بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.
مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه براى جمع آورى افراد و گرفتن بیعت براى مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونى اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.
ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام مىشوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـى یـک گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(15)
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانى، به شدت در جست و جوى مختار بـود و براى دستگیرى او جایزهاى معیّن کرد.(16)
دستگیرى مختار توسط ابن زیاد
یکى از دوستان مختار بـه نـام هانى بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجراى مخفى شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
سیر فلسفه در قرون وسطی
مقدمه
از عصر باستان یونانیان به فلسفه پردازی در جهان مشهور بودند. زیرا در تمام سالها و قرون آن دوره فیلسوفان زیادی از میانشان سر بر آورده بوند و پایه و اساس فلسفه را ریخته بودند. این عامل باعث شده بود تا آکادمی های زیادی از جمله آکادمی معروف افلاطون در آنجا تاسیس شود. و در آنها به آموزش علوم آن دوران پرداخته شود. همین طور می توان به جرات گفت که آکادمی های یونان سر منشاء فلسفه در خاورمیانه و اروپا شدند. درآن دوران به علت عدم وجود امکانات و تکنولوژی برای پژوهش علمی ، روش علمی روش قیاس عقلی و منطق بود. چون تنها راه معرفت به اشیا از این طریق امکان بود. در همین دوران این روش که به عنوان فلسفه شناخته می شد به عنوان علم العلوم مشهور شد. اما پس از تصرف یونان توسط امپراطوری روم و سپس حمله ی اقوام وحشی " گال " به روم غربی امپراطوری بزرگ از هم پاشید و حکومتهای محلی تشکیل شد. و این در حالی بود که مسیحیت و کلیساها گسترش بسیاری یافتند. اما در اثر جهالت عده ای از مبلغان مسیحیت و پیروی مردم از آنها به آرامی پرداختن به علم و فلسفه در اروپا به شدت محدود شد و تنها نظام فلسفی پایدار در آن دوران اروپا اندیشه هایی بود که در کلیسا تدریس می شد. به همین دلیل به مرور زمان در جوامع اروپایی خرافات و عقب ماندگی چیره شد و عصر تاریکی را شکل داد. نفوذ کلیسا در سرزمینهای اروپایی به قدری افزایش یافت که تمامی قوانین جامعه بوسیله ی آن تعیین می شد. آنها فکر می کردند کلام مسیحیت باید اساس شناخت جامعه باشد و برای آن کافیست. آنها نمی توانستند با برهان عقلی صحت افکار و عقاید خود را توجیه کنند به همین دلیل به مرور زمان به فلسفه روی آوردند و برای اولین بار در قرون وسطی نظامی نسبتا منسجم شکل دادند. اولین فردی که برای این کار تلاش کرد " فلوطین " بود. او تلاش کرد که فلسفه ی نوافلاطونی را با کلام مسیحیت یکپارچه سازد و آن را با برهان منطقی توجیه کند. بعدها کلیسا با اتکا بر همین روش اساس نگرش فلسفی مسیحیت را شکل داد که در تاریخ فلسفه به نگرش " اسکولاستیسیسم " ( فلسفه ی مدرسی) مشهور است.
عل این نامگذاری این است که این فلسفه تنها فلسفه ای بود که در تمام طول قرون وسطی در سرتاسر اروپا در کلیساها تدریس می شد و به همین دلیل آن را درسی می دانستند و در میان سایر مکاتب از تقدس ویژه ای برخوردار بود. امروزه پس از ظهور عصر " رمانتیک " و انتقادات فلاسفه به خصوص فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت این اندیشه دیگر رواج ندارد. در عصر رمانتیک مبانی تفکرات ایده آلیستی تغییر بسیار کرد و در ابتدای آن شاخه ی ایدئالیسم استعلایی ( محدودیت گرا) پایه گذاری شد که خود در این مقوله جای نمی گیرد و جای بحثی دیگر دارد. بحث درباره ی تاریخ و تکامل فلسفه ی اسکولاستیسیسم جای تاملات فراوان و نوشتن کتابها دارد. هدف من در این مختصر فقط ذکر مقدمه و کلیتی از جریانهای فلسفی این عصر است.
فلسفه قرون وسطی
قرون وسطی ، نام دورهای است که برای تقسیم بندی تاریخ و تاریخ فلسفه استفاده میشود. معمولاً قرون وسطی را از پایان امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی تا سقوط قسطنطنیه و پایان امپراتوری روم شرقی (یا بیزانس) در ۱۴۵۳در نظر میگیرند.
در دوران قرون وسطی در جامعه فئودالی، اروپا صحنه نبرد فکریِ اندیشههای فلسفی، نومینالیسم و رئالیسم است که در واقع اشکالی از ماتریالیسم و ایده آلیسم هستند. قرون وسطی عصری است که طی آن هویت غرب به معنی آنچه امروز میشناسیم شکل گرفت.
اصطلاح قرون وسطی در زبان فارسی ترجمه اصطلاحهای اروپایی آن است. مورخان این دوره تاریخی را به عنوان عصری که بین دوره یونانی - رومی، که دوره قدیم خوانده شدهاست، و دوره جدید و معاصر قرار دارد، معرفی میکنند.
بدین جهت این دوره قرون وسطی نامیده میشود. معمولاً شروع آن را قرن پنجم میلادی با سقوط امپراتوری روم غربی به دست ژرمنها میدانند و پایان آن را ظهور رنسانس و دورهٔ جدید در قرن شانزدهم میلادی در نظر میگیرند. عدهای از مورخان تاریخهای دقیقتری را به عنوان سالهای شروع و پایان این عصر ذکر میکنند. برای مثال میتوان سال ۱۴۵۳ میلادی را که تاریخ تسخیر قسطنطنیه (که پس از آن استانبول نامیده شد) به دست عثمانیان است یا کشف امریکا در سال ۱۴۹۲ را به عنوان وقایع تاریخی مهم برای اتمام این دوره دانست.
برای حدود تاریخی این دوره از لحاظ فلسفی عدهای از مورخان فلسفه تقسیم بندی تاریخی مورخان را رعایت میکنند، ولی کسانی هم هستند که ابتدای فلسفه قرون وسطی را تا قرون اول یا دوم میلادی به عقب میبرند. اینان سبب این امر را هماهنگی نوع فلسفهای در نظر میگیرند که با مسیحیت از این قرون شروع میشود و تا رنسانس ادامه مییابد. در مقابل اینان مورخانی هم معتقدند که دورهٔ آباء کلیسا عصر خاصی است با خصوصیات فرهنگی متفاوت با قرون وسطی. این گروه فلسفه قرون وسطی را از اوگوستینوس یا حتی بوئتیوس یعنی از قرن پنجم میلادی مورد بحث قرار میدهند. برای عدهای دیگر نیز بسته شدن مدارس فلسفی آتن بدست یوستینیانوس، امپراتور مسیحی روم شرقی در ۵۲۹ میلادی، انتهای فلسفه یونان و ابتدای فلسفه قرون وسطی است و برخی دیگر حتی تا قرن هشتم میلادی پیش میآیند و اصلاحات شارلمانی، اولین امپراتور بزرگ مسیحی غرب پس از سقوط روم غربی، را ابتدای این دوره میشمارند. برای پایان قرون وسطای فلسفی مورخان فلسفه نیز مانند مورخان دیگر ظهور عصر رنسانس را مدنظر قرار میدهند.
مقدمه ای بر اسکولاستیسیسم ، فلسفه ی قرون وسطی
در این مقاله در مورد ریشه ها و بنیاد فلسفه ی اسکولاستیسیسم (نظام فکری حاکم بر اروپا در قرون وسطی) بحث شده است.
برهان افلاطون:
در یونان باستان اعتقاد به خدایان چندگانه یا " رب النوع " وجود داشت. آنها برای هر چیزی خدایانی تصور می کردند که ویژگی اصلی آن خدا این بود که در زمینه ی مورد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخ فلسفه در ایران
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
(تغییر مسیر از تاریخ فلسفه در ایران)
Jump to: navigation, search
این مقاله به تمیزکاری نیاز دارد. لطفاً آن را تا جایی که ممکن است، از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید. پس از این کار، این الگو را از بالای مقاله حذف کنید. محتویات این مقاله ممکن است غیرقابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشند یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کنند.
فهرست مندرجات
[مخفی شود]
۱ اسلوب تحقیق
۲ فلسفه
۳ جهان بینیهای ایرانی پیش از اسلام
۳.۱ مذهب
۳.۲ الحاد
۳.۳ فلسفه به معنای اخص
۳.۴ نظریات سیاسی و اخلاقی
۳.۵ جریانات فکری و فلسفی پس از اسلام
[ویرایش] اسلوب تحقیق
دادن چشم اندازی از سیر تفکری فلسفی در ایران و تحلیل ولو عام و اجمالی از این سیر، در یک بررسی کوتاه، کاری است دشوار. جامعه ما جامعه ایست کهن سال و این جامعه طی عمر دراز و پر آشوب خویش، ای چه بس فراز و نشیبها که پیموده و رنگها که پذیرفته است. برای آن که سیر تطور و تکامل حیات مادی و معنوی این جامعه دیرینه به خوبی مطالعه شود و به درستی و ژرفی تحلیل گردد، باید دهها و صدها پژوهنده کوشا، روشن بین و نکته یاب، به اتکاء اسلوب علمی و با تفحص در منابع و مدارک، سالیان دراز کار کنند و نتیجه تعمیم وتحلیل خود را در مجلدات عدیدهای مدون گردانند. ما اکنون ( علی رغم تلاشهای چندی که ازجانب دانشمندان ایران و دیگر کشورها در این زمینه شده ) هنوز در ابتدای این جاده دراز ایستاده ایم. ولی از آن جا که هر نسلی جویای آن است که در هر زمینه برای خود منظرهای جامع بسازد، و نسل کنونی کشور ما نیز بی شک عطشان است که تاریخ حیات مادی و معنوی کشور خویش را به درستی و بر بنیاد تحلیل علمی، باز شناسد، لذا تلاشی ولو مقدماتی برای ترسیم حدود و ثغور بخش هایی از این تاریخ سرشار و دیرنده، تلاش عبثی نیست به ویژه اگر این تلاش بتواند کار بررسی تفصیلی و تحلیل علمی تاریخ حیات مادی و معنوی کشور را تسهیل کند.
کیفیتی که تنظیم تاریخ تفکر فلسفی را، صرف نظر از فائده علمی و تحقیقی این عمل، به ویژه از جهت اداء فریضه میهنی، ضرور میسازد آن است که تا امروز نیز تاریخ تفکر فلسفی وطن ما از تاریخ فلسفه عرب در نزد پژوهندگان و کارشناسان کشورهای باختری اروپا، مجزا نیست. این واقعیت که پس از سلطه اعراب و غلبه اسلام برخی از فلاسفه ما عمده آثار خویش را به زبان تازی که زبان بین المللی وعلمی عصر بود (عینا مانند زبان لاتین در اروپا) نگاشتند و نیز این کیفیت که در اثر نوعی اشتراک معنوی و فرهنگی در کشورهای خلافت عرب الکندی کوفی و ابن سینای بخارایی و ذکریای رازی و غزالی طوسی و ابن طفیل و ابن رشد اندلسی نه تنها به زبان واحد بلکه در مسائل واحد اظهارنظر میکردهاند و با هم مباحثه و رابطه و علقه فکری داشته اند، موجب شده است که در کتب تاریخ فلسفه که کارشناسان اروپای باختر پرداختهاند همه این فلاسفه در باب فلسفه عرب گنجانده شوند. روشن است که ما هنوز در عصر محدودیتهای ملی و در دورانی که غرور ملی نقشی در تکامل سریع تر خلقها دارد به سر میبریم و در چنین عصری که خلقی ذی حق است مرزهای آن سهمی را که وی به فرهنگ جهان ادا کرده مصرح کند، نه برای آن که آن را مایه مباهات فروشی جاهلانه یا جلوه گری متعصبانه قرار دهد، بلکه برای آن که از آن الهام بگیرد و آن را قوه الظهر خود در نبرد زندگی سازد و به مدد آنها پیش رود.
البته این سخن را هرگز بدان معنی نباید فهمید که باید در جست و جوی سهم انحصاری مالکیت مطلق در این یا آن رشته فرهنگ و در مورد این یا آن دانشمند و هنرمند بود. هر فرهنگی و از آن جمله فرهنگ کشور ما دارای عناصر مشترک با فرهنگهای دیگر است، از آنها فیض گرفته، به آنها فیض داده، از آنها متأثر شده و در آنها تأثیر بخشیده است. این خصیصه اختلاطی، خصیصه فرهنگ انسانی در همه اکناف زمین است. پس از سلطه عرب و اسلام در خاورمیانه به ویژه نوعی جامعه « کثیرالخلق» پدید شد که در آنها دین و فلسفه واحد اساطیر و قصص و اشکال ادبی و هنری همانند، مفاهیم سیاسی و اجتماعی، شبیه، شیوه و سطح اقتصادی کمابیش یکسان، روابط مادی و معنوی متنوع و فراوان وجود داشته و در درون این جامعه وسیع و نسبتا متحرک که به ویژه در قرنهای 3 تا 6 هجری به اوج کمال خود رسیده است، عالیترین و گران بهاترین بخش میراث فلسفی و علمی و ادبی ما پدیدآمده است. این امر موجب شده است که گاه ارثیه فلسفی، علمی و هنری ما چنان با میراث برخی دیگر از خلقهای همسایه در آمیزد که دعوی انحصار و مالکیت مطلق ناچار کار را به سفسطه در واقعیت تاریخی میکشاند و هیچ گناهی نیز در جهان از سفسطه در واقعیت و زشت و زیبا ساختن عینیت تاریخی بالاتر نیست. گذشت زمان دروغ پردازی و رنگ آمیزی جاعلین و سفسطه گران تاریخ را بی پروا بر ملا میسازد. فرهنگ فلسفی ایران مانند ارثیه علمی و هنریش، مولفین فراوانی از اقوام و خلقهای گوناگون دارد که برخی از آنها اکنون در آن سوی مرزهای کشور ما زندگی میکنند و به صورت اقوام، ملتها و دولتهای جداگانه و مستقل در آمده اند. باید تعلق این فرهنگ فلسفی را بدان خلقها که در ایجاد و بسط و نمو آن شریک بوده اند، بی اندک تعصب جاهلانه تصدیق کرد و از آن جا که مردم ایران و این خلقها طی قرون متمادی با هم میزیسته و با هم میآفریده اند، اکنون که سرنوشت هر یک به شکلی دیگر صورت پذیرفته، سزا نیست ارثیه مشترک پارینه، کودکانه بدین سو و آن سو کشیده شود و سهم یکدیگر را در آفرینش فراموش کنیم. باید کوشید که در عین حفظ غرور منطقی و تصریح حدود و ثغور فرهنگ و تاریخ میهن خود، از تعصب خام و افق تنگ محترز باشیم و به واقعیت تاریخی بی مشاطه گری گردن نهیم و حقیقت عینی را از ملاحظات گذرا و اغراض و شهوات ناسالم والاتر شمریم.
کیفیت دیگری که تدوین تاریخ فلسفه در ایران را به امری سودمند و ضرور بدل میکند، دادن پاسخ مستدل به اندیشه ارتجاعی «مرکزیت معنوی اروپا» است که تنها این قاره را سرچشمه فیضانات معنوی میپندارد و درخش فرهنگ را در دیگر قارهها عکسی از این سرچشمه نور و اقتباسی از این منبع فیاض میشمرد. بررسی فرهنگ فلسفی ایران ـ چنان که در این گفتار نیز بدان اشاره خواهد رفت - نشان میدهد که ایران خود یکی از مراکزی است که فرهنگ اروپایی از آن بهره گرفته است. نژاد پرستان، خلقهای جهان را به سه گروه خالق و مبدع فرهنگ[1] و مقلد پاسیف و بی ابتکار فرهنگ [2] و نابود کننده فرهنگ [3] تقسیم میکرده اند. اندیشه «مرکزیت معنوی اروپا» [4] از همین فکر سخیف و ضد بشری نژاد پرستان ناشی شده است. در این اندیشه، آسیا فوقش یک حمال بدون ابتکار و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
چکیده:
یکی از نکاتی که همه کسانی که با تاریخ فلسفه غرب به خصوص در یک قرن اخیر آشنایی دارند، دریافته اند، این است که در میان مکتب های فلسفی بسیار متعدد فرهنگ غرب دو مکتب فلسفی از همه مشهور تر و دارای آثار و نتایج گران تری بوده اند یکی از آنها مکتب پوزیتیوسیم با اثبات گرایی است و دیگری مکتب اگزیستانسیالیسم که موضوع مورد بحث این مقاله را تشکیل می دهد. اجمالا باید گفت که مکتب اگزسیت نسیایسم همان طور که به تفصیل اشاره خواهد شد یک مکتب فلسفی است که دارای آموزه های معین و مشخصی باشد، نیست و از این نظر بیشتر آن را به عنوان یک گرایش فلسفی می شناسند تا یک مکتب نظام مند فلسفی. واژه اگزیستانسیالیسم از ریشه لاتینی existentia به معنای وجود و هستی گرفته شده است.
این مکتب که در قرن 19 در غرب پدید آمد هستی انسان را مرکز و غایت همه مسائل می داند و عقیده دارد که چون هر انسان وجود خاص خود را دارد با مفاهیم فلسفی و متا فیزیکی قابل تفسیر و توضیح نیست در میان فیلسوفات متعددی که به این فلسفه پرداخته اند به ذکر 2 نمونه از آنها خواهیم پرداخت که یکی سورن کی یر که گور نماینده اگزیست اگزیستانسیالیسم مذهبی است و دیگری ژان پل سارتر لامذهب که عمده بحث مقاله را در بر میگیرد.
در ادامه نیز پس از پرداختن به فلسفه اگزیستانسیالیسم نظرات این مکتب را در مورد آموزش و پرورش و نیز خود آموزش و پرورش اگزیستانسیالیسم بیان می شود.
اگزیستانسیالیسم
اگر چه نشانه هایی از اگزیستانسیالیسم در آثار نویسندگان قرن نوزدهم مانند سورن کی یر که گو (1813-1855)؛ فردریک نیچه (1844-1900) و فئودور داستایوسکی (1821-1881) دیده می شود، ولی این مکتب در قرن بیستم به ویژه در خلال جنگ جهانی دوم و بعد از آن به اوج شهرت خود رسید. از میان طرفداران برجسته اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم باید از فلاسفه آلمانی کارل یاسیرس (1883-1963) و مارتین هیدگر (1889-1976)، فیلسوف یهودی مارتین بوبر (1878-1965)، فلاسفه فرانسوی گابریل مارسل (1889-1973) که دیدگاهی مسیحی اتخاذ کرد و ژان پل سارتر که لا مذهب بود یاد کرد.
با توجه به این نکته که نویسندگان و فلاسفه مذکور گروه نامنجانس و غالبا متعارضی را تشکیل می دهند واضح است که اگزیستانسیالیسم بیش تر دیدگاه و گرایش فلسفی را تشکیل داده و می دهد تا مکتب فکری منظمی را اگزیستانسیایسم عنوان سهل و ساده ای بوده است که به مجموعه ای از عصیان های کاملا متفاوت علیه فلسفه های سنتی، به ویژه علیه تلاش هایی که برای تشکیل نظام های فکری انتزاعی و منظم به عمل آمده داده شده است.
ماهیتا اگزیستانسیالیسم مجموعه ای از اندیشه های فلسفی یک دست نیست، بلکه کسانی که به عنوان اگزیستانسیالیست شناخته شده اند، پرسشهای مشابهی را طرح کرده ولی در ارائه پاسخ دچار اشکال شده اند. برسبیل ارائه تعریفی مقدماتی از اگزیستانسیالیسم ، آن را می توان به عنوان نوعی اندیشه فلسفی تلقی کرد که بر یگانگی (بی بدیل بودن) و آزادی فرد در برابر گروه، جماعت یا جامعه توده وار تأکید می کند. افزون بر این، این مکتب بر این امر تکیه می کند که همه مردم در قبال معنی و مفهوم زندگی خود و ایجاد ماهیت یا تعریف هویت خویش مسئولیت کامل دارند.
در خصوص اگزیستانسیالیسم که تنوع آرا خصیصه ممتاز آن است دو نفر از صاحبنظران این مکتب فکری یعّنی اگزیستانسیالیسم مذهبی سورن کی یر که گو و اگزیستانسیالیسم لا مذهب ژان پل سارتر را معرفی کرده سپس به آرای تربیتی اگزیستانسیالیسم خواهیم پرداخت.
* سورن کی یر که گور (1813-1855)
متفکر دانمارکی که در خانواده مذهبی به دنیا آمد. در خانه به طور جدی آموزش فلسفی دید. او در حالی که در دانشگاه کپنهاگ الهیات می خواند به مخالفت با هگل برخاست. کی یر که گور معتقد بود مه فقدان فرد گرایی و ماهیت نظام مند این فلسفه نمی تواند به فرد بگوید که چگونه زندگی کند یا چه کاری را انجام دهد.
کی یر که گارد که در جستجوی معنی حیات بود کشیشی سوتری شد و ازدواج کرد اما از این وضعیت خشنود نبود؟ را هم به زناشویی و هم به دین مکتبی شده از دست داد. از همسرش جدا شده و بقیه عمر و کارش را به چاپ آثارش به نام مستعار پرداخت. چند دهه بعد از مرگش به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم شهرت یافت.
او معتقد بود که هیچ مقصد ذاتی در جهان وجود ندارد که بتوان آن را فهمید یا با برهان عقلانی وجودش را ثابت کرد. به علاوه خود را نمیتوان با بیان عقلانی اثبات کرد او احتجاج می کند که مسیحی حقی بر اثر جهش ایمان به خدا اعتقاد پیدا می کنند نه از راه استدلال های انتزاعی و حجت های کلامی.
طبق گفته کی یر که گور تنها چیزی که فلسفه می تواند توضیح اش دهد، این است که ما افرادی منزوی هستیم و این که توانایی و اختیار انتخاب داریم. این اختیار در انتخاب کردن به اضطراب درونی ما دامن می زند و در نهایت به احساس انزوا و انفراد می رسد. از این رو او توصیه می کند که هر کدام از ما باید جهش ایمان را تجربه کنیم. یعنی تصمیم بگیریم که زندگی باید اتفاق بیفتد اگر چه نتوانیم اثباتش کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
موضوع
فیزیک و فلسفه
استاد علی جعفری
درس فلسفه علم
گردآورنده: علیرضا بیات
پاییز 1385
فهرست مطالب
مقدمه 2
علل کنار گذاشتن متافیزیک و تفحصات فلسفی 10
نقد دیدگاههای تجربه گرایان 14
آیا فیزیکدانان در طرد فلسفه موفق بوده اند؟ 29
نقش فلسفه در فیزیک 32
نتیجه گیری 34
مقدمه
علم فیزیک از قدیمیترین دورانهای علم و معرفت با تعریفات و مفاهیمی مختلف، تأثیرات بسیار مهمی در علوم و جهان بینیها داشته و با توجه به گسترش روزافزون ارتباط انسانها با قلمرو طبیعت این تأثیر تاکنون رو به گسترش گذاشته است.
بدیهی است همزمان با پیشرفت فیزیک از دیدگاه علمی محض مسائل فراوانی در قلمرو فیزیک نظری که کمال اهمیت دارند نیز توسعه یافته است. ضرورت و ارزش فوِالعادة این مسائل را در سه جهت میتوان در نظر گرفت.
از جهت اول این مسائل مانند مقدماتی ضروری برای و روز معارف جدیدتر و کاملتر در قلمرو فیزیک است که در طرز تفکرات جهانشاهی و حتی در مبانی علوم انسانی و طرز برداشت از آنها تأثیرات با اهمیتی را ایجاد مینماید.
جهت دوم شناخت عظمت و دریافت انسانی است که در سطوح بسیار دقیق عالم وجود نفوذ و دخالت شگفتانگیز خود را اثبات مینماید این نفوذ تا آنجا پیش میرود که آدمی احساس میکند که برای شناخت واقعیت هستی برون ذاتی با بعدی از خویشتن نیز ارتباط برقرار میکند.
جهت سوم هر اندازه بحث و تحقیق در فیزیک نظری گسترش و تعمق مییابد.
صاحبنظران تلاشگر عالم معرفت در دو قلمرو برون ذاتی و درون ذاتی به دریافت حقیقت بزرگ نزدیک میشوند که میتوان علوم طبیعی را از معنای غیر قابل حل «برای چه؟» نجات داده و برای طرح نظام صحیح با سیستم باز در جهاد شناس رهنمون شود. آب حقیقت بزرگ عبارتست از اینکه جهان فیزیکی که ما با آن در ارتباط هستیم خطوط و اشکالیست که واقعیت اصلی وجود را در پشت پرده شفاف خود نشان میدهد.
این حقیقت در دورانهای گذشته تنها با اصول کلی فلسفی اثبات میشد. امروزه با ژرف نگری در فیزیک نظری روشنتر و مستقیمتر اثبات میگردد.
* فیزیک کلاسیک با کارهای گالیله و نیوتون شکل گرفت و با نظریة الکترو مغناطیس ماکسول در نیمة دوم قرن نوزدهم میلادی به کمال خود رسید. اما در اواخر قرن نوزدهم بعضی پدیدهها مورد بررسی قرار گرفتند که توجیه آنها در چهارچوب فیزیک کلاسیک میسر نبود نظریة نسبت خاص که در سال 1905 توسط آلبرت انیشتایی ارائه برخی