لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن .doc :
منظومة شمسی چیست؟
زمینی که ما بر روی آن زندگی می کنیم سیاره ای است که همراه با هشت سیارة دیگر پیوسته در حال گردش به دور خورشید است . هشت سیارة دیگری که با سیارة زمین منظومة شمسی را تشکیل می دهند عبارتند از : عطارد - زهره (ناهید) - مریخ - مشتری - زحل (کیوان) - اورانوس - نپتون و پلوتون .
در فضای کیهانی اجرام دیگری هم به صورت معلق وجود دارند که ستاره های دنبالهدار . سیارکها - شهابسنگها و قمرها از آن جمله اند .
زمین شبانه روز به دور خورشید در چرخش است و ماه نیز در مداری به دور زمین می چرخد . گاهی اوقات ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد به طوری که ما از روی زمین قادر به دیدن خورشید نخواهیم بود . بروز چنین حالتی را خورشید گرفتگی یا خسوف می نامند .
خورشید ستاره ای سوزان :
خورشیدی که روزها در آسمان مشاهده میکنیم یک ستارة بسیار بزرگ است . تفاوت ستاره با سیاره آن است که ستاره در جای خود ثابت است اما سیاره ها در مدارهای معینی می رخند . خورشید که چون گلوله ای آتشین در فضای کیهانی قرار دارد نزدیکترین ستاره به کره زمین است .
خورشید دارای اشعه هایی است که نگاه کردن مستقیم به آن با چشم غیرمسلح بدون دوربین و تلسکوپهای نجومی برای چشم انسان خطرناک است ، تا حدی که باعث نابینایی شود .
در نظر ساکنان زمین خورشید هر بامداد از نقطه ای در مشرق بالا می آید و پس از طی آسمان بالای سرما ، هنگام غروب در نقطه ای از مغرب پایین می رود .در حالی که واقعیت چنین نیست و در واقع این زمین است که با چرخش دایمی خود چنین حالتی را بوجود می آورد .هنگامی که نیمی از کرة زمین مقابل خورشید قرار می گیرد روز است و با رسیدن شب ، روز در نیمة دیگر کرة زمین آغاز می شود .فراموش نکنیم که خورشید همواره می درخشد و خاموشی ندارد .
خورشید یکصد بار از کرة زمین بزرگتر است . اگر خورشید به اندازة یک توپ فوتبال در نظر بگیریم ، کرة زمین در مقایسة با آن به اندازة ته یک سنجاق است .
توده های گاز از سطح خورشید متصاعد است . حرارت این گاز از حرارت جسم خورشید کمتر است و تصاعد دایمی این گازها سبب می شود که سطح کرة خورشید آماس کرده و متورم بنظر بیاید .
سیارة عطارد :
عطارد نزدیکترین سیارة منظومة شمسی به کرة خورشید است . سطح این سیاره به سبب نزدیکی به کرة خورشید گرم و سوزان است و به همین سبب هیچ جانداری قادر به زندگی در آن نیست .
سفینة کیهان نورد «مارینر» چند سال پیش با عبور از نزدیکیهای عطارد توانست عکسهایی از سطح این سیاره بگیرد . سطح عطاردشباهت زیادی به کرة ماه دارد . سطح این سیاره پوشیده از دهانه های آتشفشانی است و اثری از هوا در آن مشاهده نمی شود .
عطارد کوچکترین سیارة منظومة شمسی است . کرة زمین سه برابر از سیارة عطارد بزرگتر است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
وابستگی انسان به فضا ، ریشه های عمیقی دارد . این دلبستگی از نیاز به درک روابط اجتماعی انسان ، جهت کسب مفهوم و فرمانروایی بر دنیای حوادث و رویدادها سرچشمه می گیرد . بشر بین خود و اشیاء رابطه ایجاد می کند . بدین معنی که وی خود را به طریق فیزیولوژی با اشیاء وفق داده و ایجاد سازگاری می کند . چون حرکات بشر در فضا انجام می شود ، لذا فضا بیان کننده وجه ویژه ای از ایجاد ارتباط میان انسان ها و میان انسان ها و محیط نبوده بلکه صورتی است جامع از هرگونه ایجاد ارتباط و دربرگیرنده آن . بنابراین می توان بر این نکته تاکید کرد که فضا فقط یک جنبه از ایجاد ارتباط کلی است .
در عهد باستان دو نوع تعریف ، مبتنی بر دو گرایش فکری برای فضا یافت می شود : تعریف افلاطون که فضا را همانند یک هستی ثابت و از بین نرفتنی می بیند که هر چه به وجود آید در داخل این فضا جای دارد .
تعریف ارسطویی که فضا را به عنوان Topos یا مکان بیان می کند و آن را جزئی از فضای کلی تر می داند که محدودة آن با محدودة حجمی که آن را در خود جای داده است ، تطابق دارد . تعریف افلاطون موفقیت بیشتری از تعریف ارسطو در طول تاریخ پیدا کرد و در دورة رنسانس با تعریف نیوتن تکمیل شد و به مفهوم فضای سه
بعدی و مطلق و متشکل از زمان و کالبدهایی که آن را پر می کنند درآمد .
دکارت بر خصوصیات متافیزیکی فضا تاکید دارد ، ولی در عین حال با تاکید بر فیزیک خالص و مکانیکی اصل سیستم مختصات راستگوشه را برای قابل شناسایی کردن وسعت ها به کار برد .
بعد از رنسانس به تدریج مفاهیم فضا از موجودیت واقعی آن جدا و بیشتر به جنبههای متافیزیکی آن توجه شد ، ولی در زمینه های علمی ، فضا مفهوم مکانی بیشتری را پیدا کرد .
در طراحی معماران کوشش معماران همواره برای خلق فضاهای مطلوب و سودمند جهت استفاده انسان بوده ، که برای نیل به این هدف اطلاع از نحوه برخورد و رفتار او در درون این فضاها بسیار اهمیت دارد . مبلمان ، نور ، رنگ ، عملکرد ، حریم ، احساس ، نحوه استفاده و بطور کلی همة ابعاد کمی و کیفی و رفتار انسان در درون هر فضا «سناریو» ی این فضا را تعیین می کند .
در این مقاله ، سعی شده است به این پرسش پاسخ داده شود که تعریف فضا چیست؟ فضا در معماری چه مفهومی دارد؟ انواع فضا کدام است ؟
و در نهایت پاسخ به پرسش نهایی : فضای معماری چه نوع فضایی باید باشد و خصوصیات آن چیست ؟
1-فضا چیست؟
«ذرات فضا چیزی را باز می نمایاند که فضا می خواهد باشد.» لوئی کان
نزدیکترین تعریف برای فضا ، به نظر می رسد چنین است که فضا را خلائی در نظر بگیریم که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فیزیک فضا و اتمسفر
فیزیک فضا (Spase Physics)
انسان کنجکاو همواره در جریان پیشرفت علوم مختلف از فضای بالای سر خود غافل نبوده است. و تلاش فوقالعاده زیادی را جهت گشودن اسرار آن انجام دادهاست. انواع ماهوارههای فضایی ، سفینههای فضایی ، تلسکوپهای گوناگون از جمله ابزار و وسایلی هستند که در این راستا توسط انسان ایجاد شدهاند.
فیزیک فضا یکی از این شاخههای علم فیزیک است که تا اندازهای پاسخگوی هزاران سوال موجود در ذهن بشر در مورد فضا میباشد. بخشی از فیزیک فضا که در آن اجرام آسمانی مورد مطالعه قرار میگیرد، مکانیک سماوی است. در این بخش نیروهای موثر بر حرکت اجسامی نظیر سیارات ، ماهوارهها و پروپهای مصنوعی مورد مطالعه قرار میگیرد.
قوانین کپلر
در سال 1619 ، کپلر در مورد حرکت سیارات سه قانون اساسی خود را با استفاده از مشاهدات تیکو براهه بیان کرد. قوانین کپلر که پایه و اساس قوانین نیوتن و مکانیک کلاسیک برای حرکت سیارات است، عبارتند از :
- حرکت سیارات به دور خورشید در یک مدار بیضوی انجام میگیرد که خورشید در یکی از کانونهای آن بیضی قرار دارد.
- مدار یک سیاره به دور خورشید ، سطحی را تشکیل میدهد که این سطح جاروب شده توسط خط واصل بین سیاره و خورشید با زمان حرکت سیاره نسبت مستقیم دارد.
- نسبت بین مربع دوره تناوب گردش هر سیاره و مکعب نصف محور بزرگ مدار بیضوی ، در مورد هر سیاره منظومه شمسی عدد یکسانی است.
فیزیک اتمسفر
فیزیک فضا یک علم بسیار جدید است. با وجود این یک تکنولوژی مهم سبب حل بسیاری از ناشناختههای قبلی بوده است. محیط ، فضایی از اندرکنشهای زیادی مانند نیروی گرانشی ، ماگنتواستاتیک ، الکترواستاتیک ، الکترومغناطیس و ... ، نسبت به زمان تغییرات مهمی را نشان میدهد که طبیعت ترکیب و توزیع ماده ، دمای گاز بین ستارهای را تغییر میدهد.
در فیزیک اتمسفر پارامترهای مهم معین در هر نقطه از اتمسفر مانند فشار ، چگالی ، دما ، میدان مغناطیسی زمین ، میدان الکتریکی ، تابش الکترومغناطیسی موجود در اتمسفر ، ذرات باردار و شهاب سنگها مورد مطالعه قرار میگیرند.
برهمکنش نور خورشید با اتمسفر
انرژی تابش خورشیدی در مسیر فاصله خورشید تا زمین در اثر برخورد با گازهای موجود در اتمسفر زمین در فرایندهای مختلفی شرکت میکند. در اثر این فرایندها قسمت اعظمی از تابش خورشیدی که برای انسان و موجودات زنده زیان آور است، جذب میگردند. تعدادی از این پدیدههای برهمکنشی عبارتنداز :
- جذب تابش در اتمسفر :
در اتمسفر زمین عناصری مانند اوزن ، اکسیژن ، ازت ، هلیوم ، گاز کربنیک ، هیدروژن و گازهای دیگر وجود دارد. همچنین میدانیم که امواج الکترومغناطیسی از ذراتی به نام فوتون تشکیل شدهاند. این فوتونها بعد از گسیل از خورشید توسط عناصر موجود در جو زمین تحت فرایندهای مختلف مانند پدیده فوتوالکتریک ، اثر کامپتون و ... جذب میشوند.
-پدیده یونش :
در اثر برهمکنش فوتون با گازهای موجود در جو زمین ، این گازها یونیزه میشوند. اتمهای یونیزه دوباره در اثر برخورد با الکترونهای موجود در اتمسفر در فرایند ترکیب مجدد شرکت میکنند. این فرایندها همچنین در جو زمین انجام میشوند. یکی از نتایج این فرایندها ایجاد پلاسما در اتمسفر میباشد.
تابش فیزیک امواج کوتاه خورشیدی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
فضا در اندیشه اسطورهای(شبنم السادات اسمعیلی)
تفسیر کاسیرر از فضا در اندیشه اسطورهای
واژه اسطوره:
واژه اسطوره(myth) در میانه قرن 19 بطور مستقیم و یا از واژه فرانسوی mythe از واژه لاتین جدید mythus از یونانی muthos به معنای سخن(speech) به انگلیسی وارد شده است. واژه یونانی همانطور که ازمعنای نیز برمیآید برای هر روایتی بکارگرفته میشده است.
Encarta dictionary & encyclopedia))
مطالعه اسطوره:
ریشه تحلیل اسطوره را میتوان تا قرن 6 قبل از میلاد به عقب برد. متفکران یونانی اولین کسانی بودند که صحت اسطورهها را به زیر سوال بردند وبا این به چالش کشیدن مضامین اسطورهها واژه mythos به تدریج معنای قصههای باورنکردنی را پیدا کرد. در قرن 5 قبل از میلاد متفکران یونانی اسطوره را توضیح خامی برای پدیدههای طبیعی دانستند. در سده 4 ق.م. افلاطون اسطوره را در مقابل لوگوس قرارداد.یوهمروس در قرن 4 قبل از میلاد خدایان اسطورهها را همان قهرمانان تاریخی دانست و بعدها رواقیون و نوافلاطونیان اسطورهها را به عنوان تمیثلها تفسیر کردند.این چالش تا جایی پیش رفت که در قرن 1 بعد از میلاد هجونامه نویسی یونانی اسطورههای زاده شدن آتنا از سر زئوس و قضاوت پاریس را که منجر به جنگ تروا شد به سخره گرفت.
بر خلاف سنت یونانی در سنت عبری جدایی از اسطوره نه به دلیل ناهمخوانی اسطوره با عقل (لوگوس) آنچنان که در یونان اتفاق افتاده بود، بلکه به دلیل ناهمخوانی چند خداپرستی شرق نزدیک و تک خداپرستی یهود ایجاد شد. یونانیها این تناقض را با منتسب کردن عناصر مقدس اسطورههای شرق نزدیک به نیروها و عوامل طبیعی رفع کردند و کتاب مقدس یهود با تاکید بر نقش خدای بزرگتر و تضعیف دیگر خدایان توانست ناهمخوانی مذکور را برطرف سازد.
در آغاز مسیحیت نقد یونانیان بر اسطورهها به دست عالمان مسیحی رسیده بود و آنها این نقدها را ابزار خوبی برای مقابله با کافران دانسته و از آن استفاده کردند. برخی از آنها نیز سعی کردند که میان اسطورهها و مسیحیت تناظرهایی پیدا کنند که منجر به پیدایش تمثیلهای برگرفته از اسطورهها در هنر مسیحی شد.از قرن 5 تا 15 قبل از میلاد این تفسیر تمثیلی از اسطوره غالب بود. این رویکرد تا قرن 17 نیز ادامه پیدا کرد و در فاصله قرنهای 14 تا 17 با علاقه به کیهان شناسی در آمیخت و سیارات نام خدایان یونانی را به خود گرفت.عمده تفسیرهای تمثیلی این دوران متکی بر تخیل بوده و از نظریه خاصی پیروی نمیکردند.
با آغاز دوران روشنگری در اوایل قرن 17 با توجه به فضای ضد مذهب ایجاد شده و تاکید بر عقلانیت با هر شکل از مذهب و از آن جمله اسطوره مخالفت شد. پس از آن به تدریج در اواخر قرن با توجه به کسب اطلاعات بیشتر راجع به جماعتهایی که اسطوره ساز بودند و از آن جمله آمریکاییها رویکرد جدیدی آغاز شد. عالمان اروپا در پی ردیابی سالهای پیش از تاریخ حیات انسان در زندگی این جماعتها، اسطوره را به عنوان پاسخهای انسان به نیازهای فیزیکی و اجتماعی در دوران کودگی نوع انسان تفسیر کردند.
با فتوحاتی که اروپاییان در سرزمینهای دیگر داشتند و هرچه بیشتر با فرهنگهای دیگر آشنا شدند، عالمان اروپایی پیچیدگی بیشتری را در اسطورهها پیدا کردند. آنها مخصوصا با دست یافتن به بهاگاوات گیتا و زنداوستا به این نتیجه رسیدند که که خصیصه اسطورهها در مکانها و زمانهای مختلف به شدت تغییر میکند.کارل اوتفرید مولر در 1825 این موضوع را در " مقدمهای بر اسطوره شناسی علمی" دنبال کرد و مطرح کرد که اسطوره نسبتا ساده یونانی پرسفونه، علائق یک جامعه کشاورز را نشان میدهد ، حال آنکه دیگر اسطورهها به جوامع رشدیافتهتری مربوطند.
از اواخر قرن 18 تا اوایل قرن 19 مشابه تلاشی که برای یافتن زبان مادر زبانهای هندواروپایی صورت گرفت ، تلاشهایی نیز برای یافتن اسطوره مادر شکل گرفت. ماگس مولر ریگ ودا را که اولین ادبیات مکتوب زبان هندواروپایی است را بازنماینده مراحل اولیه اسطوره هندواروپایی دانست که اسطورههای بعدی از فهم نادرست عبارات تصویری آن برخاسته اند.
در قرن 19 نظریه تطورگرایی چارلز داروین بر اسطوره شناسی به شدت تاثیر گذاشت و باعث ترسیم مراحل تحول حیات انسانی که اسطوره نیز در مرحله مشخصی از آن جای میگرفت شد . میتوان این رویکرد را در " فرهنگ ابتدایی" ادوارد برنت تایلور و شاخه زرین فریزر دید.تحقیقات متخصص انگلیسی رابرتسون اسمیت که در 1889 چاپ شد نیز فریزر را تحت تاثیر قرارداد. با توجه به این مطالعات فریزر به این نتیجه رسید که بسیاری از اسطورهها ریشه در اعمال مناسکی مردمان کشاورز دارد که برداشتهای سالانه برای آنها بسیار مهم بودهاند.هریسون این رویکرد را کاملا بسط داد و به این نتیجه رسید که تمام اسطورهها در مناسک جمعی یک جامعه ریشه دارند و این تفکر در کارکرد گرایی رادکلیف براون به کمال خود رسید و به این صورت درآمد که هر اسطورهای بیانگر منسکی است و هر منسکی به اسطورهای اشاره دارد.
تمام تحلیلهای اسطوره در قرون 18 و 19، تمایل داشتند که اسطوره را به یک هسته مرکزی که میتوانست چرخههای طبیعی، شرایط تاریخی یا مناسک باشند، تقیل دهند.
در قرن 20 محققان به محتوای اسطورههای این اسطورهها توجه کردند.زیگموند فروید اسطورهها را همچون رویاها، نمادین شده تجارب واقعی در نظر گرفت و یونگ با همین رویکرد اسطورهها را بازنمایاننده الگوهای باستانی( archetype) مشترک در ناخودآگاه ذهن انسانها دانست که به صورت تصویرها و نمادهای مشترک بازنمایانده شدهاند. کلود لوی استروس نیز اولین کارکرد اسطوره را حل تناقض میان دوتاییهای مفهومی همچون زندگی و مرگ، طبیعت و فرهنگ و خود و جامعه دانست.
اسطوره از منظر کاسیرر
از منظر کاسیرر اسطوره یکی از اشکال مختلف فهم انسان است. وی انسان را جانور سمبل ساز تعریف میکند که در مواجهه با جهان خارج، شناخت خود از آن را بر پایه نظامهای سمبلیک بنا میکند. به عبارت دیگر انسان در مواجهه با جهان، جهانهای سمبلیک میسازد و این جهانهای سمبلیک میان او و واقعیت قرار میگیرند.علم، هنر، زبان و اسطوره هریک جهانهای سمبلیکی هستند که کاسیرر از آنها نام میبرد. کاسیرر معتقد است که این جهانها خود بسامان و مستقلند و هریک به تنهایی کل جهان را تبیین میکنند.
وی بر این باور است که برای رسیدن به یک روش شناسی علوم انسانی نیاز به شناخت شیوههای گوناگون فهم انسان و مقتضیات هریک از آنها وجود دارد. رسیدن به یک ریخت شناسی از انواع شناخت و سپس بررسی هریک بنا بر عقیده کاسیرر راه را برای بررسی اجتماعی که انسان میسازد، هموار میکند.
فضا در اندیشه اسطورهای:
کاسیرر مطالعه خود بر مفهوم فضا در اندیشه اسطورهای را با گونه شناسی انواع ادراک فضا آغاز میکند. وی سه نوع ادراک حسی، ادراک اسطورهای و ادراک نظری(عقلانی) را بر میشمارد که در ادراک فضایی منجر به سه نوع فضای حسی، فضای اسطورهای و فضای هندسی میشوند.
کاسیرر با مطالعه تطبیقی، تمایزات هریک از این سه فضا با دیگری را مطرح میکند و به این ترتیب سعی در شناخت چگونگی مفهوم فضا در اندیشه اسطورهای دارد.
مقایسه خصوصیتهای بارز فضای اقلیدسی که همگنی، پیوستگی و بینهایت بودن است با ویژگیهای فضای حسی تمایز تفاوت دو نوع ادراک را روشن میسازد. از آنجایی که حس، فضا را بدون محتوای درونیش نمیتواند تشخیص دهد وبه عبارت بهتر هیچ چیزی جز محتویات فضا بوسیله حواس شناسایی نمیشوند، هیچ دو نقطهای از فضا شبیه یکدیگر نبوده و هریک با ویژگی محتواییش تعریف میشود. بنابراین ادراک حسی باید وارونه گردد تا خاصیت همگنی و پیوسته بودن فضای اقلیدسی حاصل شود. علاوه بر این مفهوم بی نهایت، اساسا به تجربه و حس در نمیآید.
آنچه منجر به تمایزاتی از این دست میشود، مهمترین تمایز میان فضای هندسی با فضای حسی و اسطورهای، یعنی تفکیک محتوا از مکان در ادراک هندسی و نظری است که در مورد هیچ کدام از ادراک حسی و اسطورهای صدق نمیکند.این تمایز ویژگیهایی به ادراک هندسی فضا میبخشد که متفاوت از ویژگیهای ادراک حسی و اسطورهایست.
اما فضای اسطورهای نیز به شدت متفاوت از ادراک حسی فضا است. فضای اسطورهای حاصل شیوهای از اندیشیدن است.آگاهی اسطورهای از منظر کاسیرر در اینکه یک جهان سمبلیک است با زبان، علم وهنر مشترک است. اسطوره یک ساختار است و جهان را بر اساس قوانین ساختار خودش طبقه بندی میکند و در این طبقه بندی با ادراک نظری مشترک است و نوع این طبقه بندی است که آن را از علم و اندیشه نظری جدا میکند.به همین سبب فضای هندسی متمایز از فضای اسطورهای میشود. اما فضای حسی یک مکانیسم بیولوژیک است که نمیتوان آن را یک جهان سمبلیک برشمرد.
کاسیرر برای مطالعه اسطوره از آنجا که آن را نظامی سمبلیک همچون علم میداند، روش مقایسهای را پیش میگیرد و تفکر اسطورهای را به مثابه یک جهان سمبلیک در مقابل تفکر عقلانی میگذارد و این دو را با یکدیگر مقایسه میکند.
حاصل مطالعه وی را میتوان به شیوه ذیل طبقه بندی کرد:
فضای اقلیدسی یک فضای همگن است در حالیکه فضای اسطورهای و ادراک حسی فضا ناهمگن.
همسانی به این مفهوم که فضایی را متصور شویم که تمام نقاطش شبیه یکدیگرند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. بنابراین تمام جهتها یکسانند و هیچ معنای متفاوتی را بیان نمیکنند. در فضای حسی هر مکانی ویژگی خاصی دارد و هیچ دو نقطهای شبیه به یکدیگر نیستند. چرا که هر نقطه بنا بر آنچه در آن واقع شده است ، بوسیله حس شناسایی میشود.
فضای اقلیدسی یک فضای منتزع و خالی از معناست، حال آنکه فضای اسطورهای با معنا یکی شده است. تصور فضای هندسی به معنای تصور و ایجاد تمایز میان محتوا و بستر وقوع آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 63 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جهان اسرار آمیز فضا
دنیای ستارگان
استاد مربوطه :
جناب آقای بختیاری
تهیه کننده :
نیلوفر شریفی
بهنوش زیدی
مقدمه
آیا تاکنون به شگفتیهایی که در اعماق فضا نهفته است فکر کرده اید؟
این تحقیق شما را به سفری در آسمان می برد که از زمین شروع شده و در
در نهایت به منظومه شمسی و ستارگان ختم می شود. همه این چیزها را بدون آنکه نیازی به مسافرت در فضا داشته باشید، بدون اینکه متوجه باشید، هر روز با اصول متعدد علم نجوم سر و کار دارید. از هوایی که تنفس می کنید گرفته تا خورشیدی که باعث روشنایی روز می شود و جاذبه ای که شما را محکم بر روی زمین نگه می دارد. همه این پدیده های روزمره را می توان با ستارگان چشمک زنی که شب هنگام، در آسمان بالای سرتان، می درخشند، مرتبط دانست.
آزمایشهای جالب
هر جا که این نشانه را دیدید(پایین)، آزمایشی است در ارتباط با موضوع مربوطه که شما نیز به راحتی می توانید آن را انجام دهید. فقط کافی است از دستورالعملهای ساده آن پیروی کنید تا نتایج آن چشمانتان را به شگفتی های فضا بگشاید. شما ضمن مطالعه این کتاب در می یابید که چرا اجسام به سمت پایین سقوط می کنند و چه زمانی بهترین موقع برای دیدن باران شهاب سنگهاست.
مریخ
مریخ نزدیک ترین سیاره به زمین پس از سیاره ونوس است. این سیاره از نظر جو وطول دوره شبانه روز، شبیه ترین سیاره به زمین است. مریخ به سیاره قرمز مشهور است، زیرا آهن اکسید شده زیادی بر سطح آن وجود دارد که ظاهری قرمز رنگ به این سیاره می دهد.
رشته کوه آتشفشانی اولمپوس در مریخ بلندترین رشته کوه این سیاره است که به برابر مرتفع تر از قله اورست در زمین است.
در سال 1880 میلادی یک ستاره شناس آمریکایی، خط سیاه و عمیقی را بر روی مریخ مشاهده کرد. این ناحیه دره « مارینه » نام دارد که شبیه دره « گراندکانیون » در روی کره زمین است.
یافته های فعلی در مورد سیاره مریخ مربوط به اطلاعاتی است که کاوشگر وایکینگ به زمین ارسال کرده است. بر این اساس معلوم شد که سنگواره کوچکی بر روی یکی از صخره های مریخ وجود دارد. آیا این سنگواره دلیل وجود حیات بر مریخ است؟ یا قبلا زندگی بر سطح این سیاره وجود داشته است؟ ماموریت های فضایی آینده به این پرسش ها پاسخ خواهد داد.
دانشمندان علوم فضایی به شواهدی دست پیدا کرده اند که بر اساس آنها معلوم شده است مریخ در گذشته دارای آب و گرما بوده است. هر چند آنها نمی دانند مقدار آب و درجه گرما چه اندازه بوده است.
مریخ دو قمر کوچک به نام های « فوبوس » و « دیموس » در اطراف خود دارد. فوبوس 27 کیلومتر و دیموس 15 کیلومتر طول دارند. هر دو دارای مقداری شتاب جاذبه نیز هستند.
«نور در فضا»
نور سریع ترین چیزی است که در عالم حرکت می کند. سرعت نور به صورت دقیق 458/792 /299 متر در هر ثانیه است. نور به خط راست حرکت می کند و رنگ ها از طول موج های مختلف نور حاصل می شوند.
نور ستاره ها، از فاصله های بسیار و به وسیله گیرنده حساسی به نام CCD ثبت می شود. نور از راه رسیده به صورت بسته های کوچک پر انرژی به نام فوتون دریافت می شوند. تصویر ستاره نیز از این نور تشکیل می شود.