دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره جنگ نرم و ابزارهای تغییر فرهنگی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

جنگ نرم و ابزارهای تغییر فرهنگی*

مقدمه

دیر زمانی است که توهم منحصر بودن قدرت به سلاح آتشین، ابطال شده ‌است. اگر افرادی تا اواخر قرن بیستم وجود داشتند که گسترش قدرت نظامی را تنها راه افزایش توان یک کشور قلمداد می‌کردند، امروز کسی در غلط بودن این نظریه شکی ندارد. رخدادهای چند دهه گذشته اثبات کرده که داشتن تانک مهم نیست؛ مهم این است که چه کسی و با چه درجه‌ای از ایمان، پشت تانک نشسته است. بسیار اهمیت دارد که یک سرباز، تا چه اندازه قانع شده باشد که «دشمن»، واقعاً دشمن است و مستحق نابودی است. این اقناع به وسیله‌ قدرت نرم انجام می‌گیرد. از طرف دیگر، قدرت نرم موجب می‌شود که دشمن قبل از اینکه دست به اسلحه ببرد، قدرت دفاع را از دست بدهد و از مقاومت منصرف گردد.

پس به صورت خلاصه، قدرت نرم دو کارکرد اصلی دارد:

1. کارکرد ایجابی: مشروعیت‌بخشی به نیروی خودی (حق با ما است) و اقناع مردم برای پشتیبانی از صاحب قدرت؛

2. کارکرد سلبی: مشروعیت‌زدایی از نیروی دشمن(این افراد شایسته‌ نابودی هستند) و سلب مقاومت از آنها.

در جنگ سخت، تصرف «سرزمین» دشمن و «نابودی» نیروهای او هدف است؛ اما در جنگ نرم، هدف، تفوق بر «افکار» و «استخدام» نیروهای دشمن است.

در جنگ‌های خونین نظامی، نیروهای دشمن کشته و زخمی می‌شوند تا یک منطقه به اشغال درآید که با عوارض و تبعاتی همراه است؛ مثلاً دولت مهاجم، اشغالگر، منفور و نامشروع تلقی می‌شود. همچنین تهاجم به یک کشور هزینه بسیاری را به اشغالگر تحمیل می‌کند و هزینه تداوم اشغال به‌مراتب گزاف‌تر از هزینه اشغال است. تجربه جنگ ویتنام نشان می‌دهد که ممکن است حتی یک ابرقدرت با وجود تلاش و کوشش نتواند سرزمینی را تصرف نماید. هنوز هم جنگ ویتنام لکه‌ ننگی بر دامان آمریکا محسوب می‌شود و فراموش نشده است. مبارزات مردم فلسطین گواهی زنده است بر اینکه حتی در صورت اشغال یک کشور، نمی‌توان صاحب آن کشور شد. صهیونیست‌ها بیش از ۶۰ سال است که مردم فلسطین را سرکوب می‌کنندریال اما نتوانسته‌اند آنها را وادار به تسلیم نمایند.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که چرا قدرت سخت به‌تنهایی کافی نیست و به چه دلیل توجه به قدرت نرم افزایش یافته است. همچنین تحلیل بر اساس قدرت نرم توضیح می‌دهد که چرا آمریکا در ظرف ۱۰ سال دوبار به عراق و افغانستان حمله کرد و هر بار نیز پیروز شد؛ اما جرأت حمله به ایران را ندارد و تمام کارشناسان اذعان دارند که حمله به ایران شکست سختی را به دنبال خواهد داشت.

عمده حوزه عملکرد قدرت نرم در فرهنگ است و با ابزارهای فرهنگی کارویژه‌ها را محقق می‌سازد. در جنگ نرم، هدف دستیابی به سلطه فرهنگی است.

پیامهای فرهنگی‌ای که به طور عمده از غرب پخش می‌شود، بر مبنای مدل آمریکایی ساخته شده و احساسی از سلطه‌جویی فرهنگی را القا می‌کند. (ولتون ۱۳۸۷: ۱۵)

فرهنگ بنا بر تعریف عبارت است از منبع دانش، تجربه، باورها، ارزش‌ها ، نگرش‌ها، معانی، سلسله مراتب، مذهب، زمان، نقش‌ها، روابط مفاهیم جهان و اشیای مادی که گروهی از مردم طی نسل‌ها از طریق تلاش‌های فردی و گروهی آن را کسب کرده‌اند. (ولتون ۱۳۸۷ : ۱۰۴)

در مورد فرهنگ دو نکته قابل ذکر است:

1. فرهنگ، یک سامانه منسجم و هماهنگ است. در یک فرهنگ پایدار و پویا، مؤلفه‌های متضاد نباید وجود داشته باشد. زیرا ثبات این سامانه را تهدید می‌کند و ناچار باید یکی از این مؤلفه‌ها به نفع دیگری تغییر نماید.

مثلاً در اسلام، رعایت حجاب واجب است. حال اگر یک لباس مد شود که فاقد پوشش کافی باشد با دو عنصر فرهنگی متضاد مواجه خواهیم بود و قاعدتاً باید عنصر ضعیف‌تر حذف شود.

خانواده‌هایی که مذهبی‌تر هستند، از پوشیدن این مدل از لباس صرف‌نظر خواهند کرد و خانواده‌هایی که از عمق مذهبی زیادی برخوردار نیستند و پوشاک برای آنها، هویت فرهنگی عمیق‌تری تولید می‌کند، حجاب را قربانی استفاده از آن لباس خواهند نمود.

2. تغییر فرهنگی: فرهنگ مانند یک رودخانه است که مدام در جریان است. اگرچه در ظاهر یک کلیت ثابت به نظر می رسد، اما در هر لحظه در حال تغییر است. البته این روند بسیار کند، آرام و تقریباً غیر قابل لمس می‌باشد. گاهی این تغییر فرهنگی با روش‌ها و ابزارهای خاص سرعت و جهت می‌گیرد و موجب می‌شود که فرهنگ به صورت مصنوعی و با سرعت غیر طبیعی تغییر نماید. اربابان جنگ نرم در حوزه فرهنگ، معمولاً به دنبال دستیابی به روش‌های تحقق این تغییر سریع و جهت‌دار فرهنگ هستند.

فرهنگ، معمولاً دیرپا است و نمی‌توان به‌سرعت آن را متحول کرد. برای حذف یک مؤلفه فرهنگی و تثبیت یک عنصر فرهنگی دیگر، ممکن است گذر نسل‌ها لازم باشد. البته بخش‌هایی از فرهنگ که عمق چندانی ندارند، می‌توانند در کوتاه‌مدت، تحت تأثیر قرار گیرند و تغییر نمایند؛ مثلاً دین به عنوان بخش فرهنگی عمیق بسیاری از مردم، به‌راحتی تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد، اما سلیقه آنها در تغذیه و نوع پوشش، به عنوان بخش کم‌عمق فرهنگ، می‌تواند در کوتاه‌مدت تغییر نماید.

ابزارهای تغییر فرهنگی

1. ابزارهای درونی

فرهنگ‌ها به صورت درون‌زاد در بستر تاریخ دچار تغییر و تحول می‌شوند. تضادهای فرهنگی به‌تدریج بر طرف می‌شود و بسته به نیاز و تمایل انسانی، ممکن است برخی از مؤلفه‌های فرهنگی نسبت به بقیه بیشتر مورد توجه قرار گیرد و تقویت شود. یکی از مؤثرترین نظریاتی که در مورد تغییر فرهنگی، ارائه شده است، نظریه تکامل فرهنگی است. این نظریه می گوید: تکامل‌گرایی این اعتقاد را به وجود آورد که هر جامعه‌ای می‌تواند علم، فناوری و فرهنگ و صنعت ایجاد کند و بدون محدودیت رشد نماید. دقیقاً همان‌گونه که انسان باستانی پیشرفت کرد و به انسانی که می‌توانست ابزار به دست گیرد مبدل شد، سپس انسان راست‌قامت که آتش را پدید آورد و بعد انسان اندیشه‌ورز که زبان و و فرهنگ را آفرید، جوامع کمتر توسعه‌یافته نیز می‌توانند به سوی توسعه گام بردارند و به فرهنگ عالی‌تر دست یابند. (اسوالدو ۱۳۸۳: ۱۴۴)

چنین تفکری سال‌های سال بر مراکز علمی و دانشگاهی دنیا حاکم بوده است و توجیه مناسبی را برای تهاجم فرهنگی غرب فراهم کرده است. نظریه تکامل فرهنگی به غرب اجازه می‌دهد برای صدور فرهنگ خود به دیگر جوامع، تلاش نمایند و این اقدام در جهت اعتلای فرهنگ کشورهای عقب‌مانده، توجیه می‌گردد. بی‌تردید، این نظریه بر اقدامات استعماری تأثیر گذاشته است و اکنون نیز در خدمت سلاطین جنگ نرم قرار دارد.

با این حال، بسیاری از استعمارستیزان و منتقدان مدرنیته به این نوع تفکر استعماری معترض هستند؛ زیرا گره زدن پیشرفت‌های مادی به رشد فرهنگی، هیچ توجیه عقلانی ندارد و در عمل هم ثابت شده است که لزوماً کشورهای توسعه‌یافته، از فرهنگ غنی‌تری برخوردار نیستند. فرهنگ در گذر زمان، دچار فراز و فرود می‌شود و گاهی رشد و گاهی زوال می‌یابد. عواملی همچون: راهبران فرهنگی، اخلاق و تربیت عمومی و بسیاری از عوامل دیگر، در این روند مؤثر می‌باشد. اما رشد اقتصادی یا توسعه سیاسی، لزوماً



خرید و دانلود مقاله درباره جنگ نرم و ابزارهای تغییر فرهنگی