لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آثار حدیثی امام خمینی(رحمت الله علیه)
نویسنده:ناصرالدین انصاری قمی
امام خمینی، نادره مردی بود که از پس قرون و اعصار متمادی پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه عینیت بخشد و حکومتی بر پایه فقاهت بنیان نهد و آوای توحید را در بلندای عالم مادی طنینافکن سازد.او خورشیدی فروزان بود که پس از سالها رخوت و سستی و خوابآلودگی و بیخبری امّتهای اسلامی، طلوع کرد و نور وجودش را بر آنان تاباند و با نفس مسیحایی خویش بر ایشان دمید و آنان را به حرکت واداشت و در عصر بیخدایی و دینفراموشی و درجهان مادّی، توانست حکومتی دینی بر مبنای قسط و عدل و فقاهت شیعی بنیاد نماید.وی، فقیهی جامع معقول و منقول و عالمی عابد و متعبّد و مردی خودساخته بود که توفیق یافت علاوه بر تربیت نفوس مستعدّه و پرورش صدها عالم فرهیخته ـ که در نیمقرن اخیر چراغ فروزان هدایت جوامع اسلامی بودهاند ـ ، دهها کتاب در تبیین و توضیح علوم اسلامی: فقه، اصول، تفسیر، حدیث، عرفان، اخلاق، شعر و ادب، کلام و عقاید از خویش به یادگار گذارد، کتابهایی که تا عصرها و نسلهای آینده سرمنشأ صلاح و اصلاح امّتهای اسلامی خواهند بود.امام، علاوه بر آنکه فقیهی اصولی و عارف و مفسّر قرآن بود، در حدیث نیز دستی توانا داشت و آثاری ارزنده در این فنّ شریف از خویش به یادگار نهاد، که عبارتند از:1ـ اربعین حدیث2ـ شرح حدیث جنود عقل و جهل3ـ شرح حدیث رأسالجالوت4ـ حاشیه بر «فوائد الرضویة»5 ـ شرح دعای سحر6ـ بدائعالدرر فی قاعدة نفی الضرراین مقاله، عهدهدار معرفی اجمالی این آثار خواهد بود.* * *
الف ـ اربعین حدیث
چهل، یکی از اعداد مقدّس و متبرک در فرهنگ اسلامی به شمار میرود. مطابق نصوص قرآنی و روایی بسیار، برخی وقایع با عدد چهل ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارند. پیامبر اکرم در چهل سالگی مبعوث به رسالت شد و میقات موسی(ع) با خدایش، چهل شب به طول انجامید و بنیاسرائیل ـ به سبب نافرمانی خداوند متعال ـ چهل سال در بیابان «تیه» سرگردان ماندند. یونس چهل روز در شکم ماهی ماند و آدم به هنگام هبوط، از فراق بهشت چهل سال گریست تا خداوند توبهاش را پذیرفت و مانند آن (هر کس چهل روز برای خدا کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمههای حکمت از قلبش به زبانش جاری خواهد شد) در احادیث شیعه و سنّی، ارزش فراوان برای عدد چهل، بیان شده است که اینک درصدد بیان آنها نیستیم. از جمله این احادیث، حدیث مستفیض و مشهور «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً ینتفعون بها بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما» است. بر مبنای این حدیث شریف، عالمان و محدثان فراوان ـ از شیعه و سنّی ـ به نگارش «اربعینیات» در طول اعصار و قرون پرداختهاند که ثمره آن دهها کتاب «چهلحدیث» در زمینههای گوناگون: اخلاقی، فقهی، فضائل و مناقب امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و دیگر موضوعات است.از معروفترین اربعینهای حدیث در میان اهل سنت، اربعین نووی، اربعین سلّمی، اربعین جامی و اربعین قشیری است. و اربعین شیخ بهایی، اربعین قاضی سعید قمی، اربعین شیخ منتجبالدین رازی، اربعین علامه مجلسی و اربعین شهید اول در کتابهای حدیثی امامیه از شهرت به سزایی برخوردار است.اربعین حدیث حضرت امام خمینی نیز مجموعهای دلانگیز و گرانسنگ و آکنده از فواید گوناگون تفسیری، حدیثی، فلسفی، اخلاقی، اعتقادی و عرفانی است، که در 38 سالگی امام (محرمالحرام 1358 ق) به رشته تحریر درآمده است. مؤلف بزرگوار نخست متن آنرا در مدرسه فیضیه و پس از آنکه مأمورین شهربانی رضاخان از ادامه تدریس آن در فیضیه جلوگیری کردند در مدرسه ملاصادق برای دهها نفر از شاگردان فرزانه و بازاریان متدین القا فرمود و پس از آن دست به تحریر و نگارش آن زد. این کتاب، در یورش مأموران ساواک به منزل امام خمینی (در 1383 ق) به یغما رفت و سالیان بسیار از آن خبری نبود. تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نسخهای از آن ـ که به مرحوم آیتالله آخوند معصومی همدانی (م 1398 ق) تعلق داشت و در کتابخانه غرب ـ همدان ـ موجود بود به دست آمد و بارها به چاپ رسید.«33 حدیث از روایات این کتاب مربوط به اخلاق اسلامی (مهلکات و منجیات) و 7 حدیث آخر در باب اعتقادات و کلام است. روش معظمله در توضیح احادیث چنان است که ابتدا متن حدیث را با سند کامل نقل کرده و معنا مینماید. پس از آن کلمات اصلی حدیث ـ و گاه غالب تعبیرات و کلمات آن ـ را شرح میکند و به توضیح واژههای حدیث از کتابهای معتبر لغت (مانند: صحاح جوهری، قاموس فیروزآبادی و مصباح المنیر فیّومی) و در برخی موارد به ذکر نکتههای نحوی حدیث میپردازد و در معنای حدیث، نکاتی را که در تفسیر روایت مؤثر است یادآوری مینماید و سپس به شرح متن روی میآورد و در چند فصل و گاه «مقام» و «تنبیه» و «تتمه» شرح حدیث را تمام میکند.
فهرست احادیث
همانگونه که گفتیم، 33 حدیث از مجموعه احادیث این کتاب اخلاقی است. آنها عبارتند از:جهاد با نفس، ریا، عجب، کبر، حسد، حبّ دنیا، غضب، تعصّب، نفاق، هوای نفس و طول آرزو، فطرت، تفکر، توکل، خوف و رجاء امتحان مؤمن، صبر، توبه، ذکر خدا، غیبت، اخلاص، شکر، کراهت از مرگ، اقسام طالبان علم، اقسام علم، شک و وسواس، فضیلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاءالله، وصایای پیامبر به امیرالمؤمنین علیهالسلام، اقسام قلوب، عدم معرفت حقیقی خداوند متعال و پیامبر و امام ـ علیهمالسلام ـ ، یقین (و حرص و رضا)، ولایت اهلبیت و اعمال. احادیث اعتقادی و کلامی این مجموعه شریف عبارت است از:مقام مؤمن در نزد خداوند، معرفت اسماء حق تعالی (و مسئله جبر و تفویض)، صفات حق، معرفت خدا و رسول و اولیالامر، آفرینش آدم بر صورت خداوند، خیر و شر (و جبر و اختیار)، و تنها حدیث تفسیری کتاب، حدیث چهلم (تفسیر سوره توحید و آیات نخستین سوره حدید) است.
اسناد احادیث
روایات این کتاب، همه از کافی شریف ـ تألیف: ثقةالاسلام ابوجعفر محمدبن یعقوب بن اسحق کلینی رازی (م 1329 ق) ـ نقل شده است.مؤلف در آغاز، برخی از مشایخ روایی خویش را به این ترتیب معرفی مینماید:1ـ آیتالله علامه شیخ ابوالمجد محمدرضا اصفهانی (م 1362 ق) صاحب «وقایة الاذهان»2ـ آیتالله علامه حاج شیخ عباس محدث قمی (1290 ـ 1359 ق) صاحب «مفاتیحالجنان»3ـ علامه بزرگوار حاج سید محسن امین عاملی (1282 ـ 1371 ق) صاحب «اعیان الشیعة»4ـ آیتالله سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی ( ـ 1353 ق) صاحب «الوسیلة الی السیر و السلوک»و اخیراً نیز اجازهای از مرحوم آیتالله مرعشی نجفی به حضرت امام به دست آمده است.معظمله از طریق مشایخ خویش، از محدث نوری، از شیخ انصاری، از حاج ملااحمد نراقی،از سیدمهدی طباطبایی بحرالعلوم، از استاد الکلّ وحید بهبهانی، از پدرش ملا محمد اکمل، از علامه کبیر ملامحمد باقر مجلسی، از پدرش ملا محمدتقی مجلسی، از شیخ بهایی، از پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی، از شهید ثانی شیخ زینالدین عاملی، از شیخ علی بن عبدالعالی میسی عاملی، از شیخ شمسالدین محمد بن مؤذن جزینی عاملی، از شیخ ضیاءالدین علی عاملی، از پدرش شهید اول شمسالدین محمدبن مکی عاملی، از فخرالمحققین حلّی، از پدرش علامه حلّی، از داییاش: محقق حلّی، از سید شمسالدین فخار بن معد موسوی حلّی، از شاذان بن جبریل قمی، از ابوجعفر طبری، از ابوعلی حسن طوسی، از پدرش شیخ طوسی، از شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان، از شیخ صدوق ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، از ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولویه قمی، از ثقة الاسلام کلینی روایات را به سند متصل مرحوم کلینی نقل نموده است.مؤلف محترم، گاه احادیثی را با ذکر سند، و گاه بدون ذکر سند در مطاوی شرح حدیث بیان مینماید (ص 87) و در جای جای کتابش، مطالب را آکنده از آیات قرآنی و اخبار و احادیث کرده و از هیچ نکتهای فروگذار ننموده است.اینک به ذکر نکاتی از کتاب میپردازیم:1ـ مؤلف، پس از نقل حدیث، آنرا ترجمه تحتاللفظی نموده و از هرگونه تصرف در متن ترجمه خودداری میورزد.2ـ سپس به شرح اسناد حدیث میپردازد. (ص 649)3ـ آنگاه به شرح لغات حدیث پرداخته است. (ص 300)4ـ پس از آن به توضیح اصطلاحات علوم میپردازد. (ص 621)5ـ مؤلف بزرگوار از توضیح نکات صرف و نحو و علوم بلاغت غفلت نورزیده و آنها را در جای خود، به گونه شایسته و بایسته بیان نموده است. (ص 236، 322)6ـ بهرهگیری از آیات قرآن در توضیح مطالب حدیث، در جایجای کتاب مشهود است (ببینید: فهرست آیات در پایان کتاب)7ـ مؤلف دانشمند، افزون بر شرح چهل حدیث، به ترجمه و توضیح صدها روایت دیگر در مطاوی شرح پرداخته و بر غنای مطالب افزوده است. او در سراسر کتابش، حدیثی را رد نکرده و ضعف مضمون برخی از آنها را به خوبی توجیه کرده است. (ص 115) وی، گاه به جمع روایات متناقض و رفع تعارض بین آنها (ص 192) و گاه به اختلاف نسخهها و اختیار اصح آنها میپردازد. (ص 540)8ـ مؤلف، در بیشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد دیگران برخاسته و با آهی که از سوز دل و صمیم قلبش برمیخیزد، دیگران را بیدار میکند و هشیار میسازد و آنان را از خطرات وساوس شیطانی و تمایلات نفسانی میآگاهاند و راه درمان بیماری نفس را مینمایاند و آدمی را از خطراتی که در پیش روی زندگی اوست، برحذر میدارد. (ص 8 و 20 و 22)9ـ امام بزرگوار، در توضیح مطالب به دهها نکته عرفانی و فلسفی اشاره کرده و نتیجهگیری نموده است (ص 5 و 185 و 206)10ـ حضرت امام، به دیدگاههای مختلف علما در شرح واژهها اشاره کرده و احیاناً به نقد آن و اختیار قول حق میپردازد (ص 62 و 344)این کتاب برای شانزدهمین بار در سال 1376 ش از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (همراه با مقدمه، فهارس متعدد، پاورقیهای مفید و اعرابگذاری و ترجمه عبارات و روایات متن) در 800 صفحه به چاپ رسیده است. نیز این کتاب نفیس به عربی، اردو و انگلیسی ترجمه شده و به چاپ رسیده است.حسن ختام این بخش را دعایی از حضرت امام در این کتاب شریف، قرار میدهم:«بار خدایا که قلوب اولیاء را به نور محبت منور فرمودی و لسان عشاق را از ما و من فرو بستی و دست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
ابعاد ناشناخته امام خمینى (رحمت الله علیه)
نویسنده: حجت الاسلام محمد جواد حجتى کرمانى
در این گفتار، نگارنده، سر آن دارد از ناشناختگى پارهاى از ابعاد مردى سخن گوید که دست تقدیر الهى، او را که عارفى وارسته و زاهدى از دنیا گسسته بود، در راس یک قدرت نوپا و نو جو و ستیزه گر و پرخاشجو و اصلاح گر و فریادگر قرار داد که تمامى دنیاى ظلم و استکبار را در سراسر جهان، به ناوردگاه خود فراخواند و یک تنه و یک جا، با شرق و غرب دست و پنجه نرم کرد. . . این چهره همینکه به مبارزه جویى و یورشگرى شناخته شد، ابعاد عرفانى و معنوى و اخلاص و معنویت و زهد و تقویت و بىپیرایگى و وارستگى و از دنیا گسستگى و به حق پیوستگى و عشق و ایثار و عبادت و راز و نیاز عاشقانه شبهاى تار این مرد شگفت انگیز در سراسر جهان - و حتى در پارهاى موارد در زادگاه انقلاب اسلامى یعنى ایران نیز - از انظار مردم عادى پنهان گشت. . . بخصوص آنکه، پرچم حق و عدل و دادى که او، پرچم دار آن بود، اشارت بدان داشت که پرچمهاى ناحق و ظلم و بیداد، باید فرو کشیده شود و این، براى ستمگران و بیدادگران که در سراسر جهان بر محرومان و مستضعفان، حکم مىراندند، بسى گران و ناگوار بود. و اینان، با تمام وجود، بر آن شدند و پاى بر آن فشردند که چهره واقعى این مرد را، دگرگونه و تحریف شده معرفى کنند. . . این شد که امروزه، بر اثر تبلیغات مستکبران که دشمن حق و جدا از حقیقتند، مردى که جز حق و حقیقت نمىخواست و جز رهائى مظلومان و محرومان و مستضعفان، هیچ در سر نداشت، در چهره مردى معرفى شده که سر از نظم جهانى در پیچیده و مقررات بین المللى را زیر پا گذاشته و به نظامات مقبول جهانى پشت پا زده است. بگذریم از خودمان و تعدادى کشورهاى اسلامى و جهان سومى که به علائق همبستگى دینى و مذهبى یا منطقهاى و یا اشتراک در ستمدیدگى و استعمار زدگى و استضعاف دیر پا و رسوب کرده، به این شخصیت الهى - تاریخى، به دیده یک منجى و یک رهبر رها سازى و آزادى مىنگریم - که تازه، این دید هم، به ابعاد شخصیت واقعى امام خمینى نزدیک نشده است - . . . تا چه رسد به آنها که اصلا توان دیدن واقعیت را از دست دادهاند و از این رو با چشم دشمنانه بدو مىنگرند. بارى سخن از شخصیت مردى است که نه تنها در میان دشمنان، که در میان دوستان و مریدان و پیروان نیز ناشناخته و حتى "غریب" مانده است. و این، کار آسانى نیست، بخصوص آنکه سخن از مدح و ثناى کسى که مدح و ثناى او، در راستاى قدرت حاکم است، گاهى با تملق، اشتباه مىشود، چیزى که روح این نگارنده به سختى از آن بیزار است. از خدا مىخواهیم که این سخن را براى خودش خالص کند و از هرگونه شائبه شرک و ریا و تملق بپیراید . . . آمین براى شناخت ابعاد ناشناخته امام خمینى، باید ابتدا از مقیاسها و معیارهایى سخن گفت که آنها نیز ناشناخته اند! تقوى، اخلاص، زهد، بىعلاقگى به دنیا، عبادت، سرشک شوق براى خدا در نیمه شب تار از دیدگان فرو ریختن، در جستجوى گمنامى و بىنام و نشانى بودن، مال فراهم نیاوردن، خشتبر خشت ننهادن، خانه نو بنا نکردن، در جایگاهى محقر زیستن و بدان دلخوش بودن، از خوراکیها و آشامیدنیهاى رنگارنگ و گونه گونه دنیا کم بهره بودن، کم خوردن، لب و دم و دامن از شهوات شستن، خواستههاى دلفریب و هوس برانگیز را از میان برچیدن و جز اینها و جز اینها. . . از ارزشهاى بىشمارى است که در قاموس "دین" و " وحى "و "نبوت" و "رسالت" و در قلمرو معنویات و روحیات و در مقام شناخت انسان شناسانه و تربیتى مکاتب الهى و ادیان آسمانى از آن آنها، سخن بسیار فراوان رفته است. . . راستش آنست که مردم دنیا، عموما - مگر آنها که با روح و جان این آموزشهاى ملکوتى والا آشنایند - در درک این مفاهیم و ارزشها، همچون کودکان نابالغىاند که تو بخواهى با آنها از جفت جوئى و همسر خواهى و کامجوئى سکرآور دختران و پسران بالغ و سالم و پر نشاط و پر احساس سخن گوئى! . . . کودک، از این همه، جز الفاظى گنگ و نامفهوم هیچ نمىفهمد! حقیقت آن است که درک و احساس دینى و معنوى و اخلاقى یک نوع " بلوغ" است و اگر کسى به این "بلوغ" نرسیده باشد، با او سخن از این مفاهیم گفتن، آب در هاون کوبیدن است. و این است رمز ناشناخته ماندن ابعاد شخصیت مردان الهى به طور عموم و از جمله آنها امام خمینى، حتى در بین دوستان و مریدان و پیروانشان. . . معمولا وقتى سخن از امام خمینى و ابعاد شخصیت او مىشود، آنچه در ابتدا به ذهنها مىآید نمودهاى سیاسى - اجتماعى و صلابت و قاطعیت و شکست ناپذیرى و بالاخره " اصول گرایى" آن فقید یکتاست. و شما اگر به آنچه درباره امام - حتى در روزنامهها و مجلات و رسانههاى دیگر خودمان نیز - نوشته و گفته شده و مىشود، بنگرید، بیش از 95درصد را از این مقوله مىیابید. . . و فى المثل، هم اکنون در تهران کنگرهاى برپاست که دیدگاههاى اقتصادى "امام خمینى" را بررسى مىکنند. . . که البته "سعى"اى است لازم و "مشکور"; اما امام خمینى هیچگاه تنها یک شخصیت اقتصادى نبوده و دیدگاههاى اقتصادى امام، هر چند که او در این زمینه، صاحب نظر بوده است، ولى آن "چیزى "نیست که ما را به شناخت واقعى امام خمینى رهنمون شود. همچنین است دیدگاههاى آن فقید بزرگ درباره مسائل سیاسى یا نهادها و ارگانهاى کشور یا روابط بین المللى و جز اینها. . . به پندار این نگارنده، ما اگر بخواهیم امام خمینى را در این مقولهها بشناسیم، از شناخت این شخصیت ناشناخته، پیوسته، محروم خواهیم ماند زیرا در این مقولات، صاحبنظران بسیارى جز امام نیز سخن گفتهاند و امام در این مقولات، چونان دیگران، صاحبنظرى است که با تفاوت، گاهى فراتر از آنان سخن گفته است. . . و چه بسا اگر ما بخواهیم در امام خمینى یک نابغه سیاسى یا اقتصادى ببینیم، تا ابد از دیدن جمال و شخصیت واقعى محروم بمانیم، زیرا که شخصیت امام، بسى والاتر و برتر از این مقولات خاص ولى در دسترس عموم است. . . به پندار حقیر این، گزافه است که، در صدد برآئیم امام را از نظر فنى و تخصصى در مقامى والاتر و برتر از متخصصان و صاحب فنان واقعى فنون مختلف بنشانیم زیرا اگر دقیق شویم، در این ارزیابى، گاه، کم مىآوریم، آنگاه ممکن است، نه تنها عقیدهاى به امام در این فن و آن فن تخصصى نیاوریم بلکه نسبتبه برترى او در این یا آن فن، حتى بىاعتقاد شویم! همانند کسى که توقع آن دارد که پیغمبر خدا بمب بشکافد و میکروب سل کشف کند و سفینه به فضا بفرستد و چون پیغمبر چنین نکرده و دیگران کرده اند، او به خاطر این توقع نابجا، نه تنها به پیغمبران ایمان نیاورد بلکه به او کافر شود چنانکه در قرآن آمده است: و قالوا لن نومن لک حتى تفجر لنا من الارض ینبوعا او یکون لک بیت من زخرف او ترقى فى السماء و لن نومن لرقیک حتى تنزل علینا کتابا نقروه قل سبحان ربى هل کنت الا بشرا رسولا ؟ یعنى گویند: به تو ایمان نیاوریم تا مگر از زمین برایمان چشمه سارى روان کنى! یا خانهاى طلاکارى شده داشته باشى یا بر آسمان برآئى! و به آسمان برآمدنت هم ایمان نیاوریم تا مگر براى ما نوشتهاى باز آرى که آن را فرو خوانیم! بگو: پروردگار من منزه باد! . . . مگر من جز بشرى "فرستاده"ام؟ ! این سخنان نه بدان مفهوم است که امام خمینى فى المثل مرد سیاست و اقتصاد و. . . و. . . نبوده است. چرا بوده. ولى سخن ما، این است که امتیاز او اینها نبوده و ابعاد شخصیت او، فراتر از اینها بوده است. . . اینجاست که مشکل نویسنده، هم براى خودش، هم براى خواننده بیشتر نمود مىکند! چه: نویسنده در این نوشتار کوتاه و عجولانه، برآنست که از ابعاد ناشناخته امام خمینى سخن گوید، چیزى که خودش بىهیچ تعارف - "کمیت"ش، در این مقوله "لنگ" است! بارى. . . ولى. . . خود طرح و اقتراح این مقوله و کمک خواهى از واقع نگران صاحبنظر و حقیقتبینان صافى ضمیر براى بحث و بررسى در این ابعاد، خود گامى است که باید بدینسان برداشته شود. . . این یک واقعیت تلخ است که گذشته از دیگران خود ما نیز، هم در شناخت و هم در شناساندن امام، "سطحى نگر" و ظاهربینیم. . . شاید هم حق با ما باشد! زیرا شاید توقع آن کسانى که در فضلیت و تقوا و زهد و عرفان و هر چه از این مقولات معنوى و ملکوتى است فرودستند، بتوانند در آن کس که در این مقولات، دستى بالاتر دارد، ذهن بکاوند و بگویند و بنویسند، توقعى نابجا باشد. . . بهر حال، با آنکه از این گفتار سطورى چند برنوشته شده، اما هنوز ما وارد اصل سخن نشده ایم! حقیقت آنست که آنچه امام خمینى را در دنیا شاخص و نام آور کرد و به جز ما مسلمانان ایرانى که از برکت روح مخلص و حقیقت جو و آرامش ناپذیر و والانگر او، اینک در فضاى عطرآگین جمهورى اسلامى - با همه کم و کاستیهاى مشهود مادى و معنوى - به سر مىبریم، همه مسلمانان و حق جویان و ستم ستیزان این سو و آن سوى گیتى نیز، عاشق شیدا و مرید و پیرو صادق و متعصب او شدهاند اینست که وى توانستبا اراده والا و روحیه شکست ناپذیر و همتبلند خود، نظامى را از بیخ و بن برکند که دو هزار و پانصد سال در اعماق تاریخ، ریشه دوانیده بود و به جاى آن، نظامى برنشاند که در همه جهان بىنظیر است، نه از آن جهت که چیز تازهاى آورده! بلکه درستبرعکس! از آن جهت که به کهن ترین و اصیل ترین و ریشه دارترین و پرسابقه ترین نهادهاى جاودانه بشرى یعنى همگى ادیان الهى و پیامبران آسمانى وابسته است! و این، یک حقیقت و واقعیت است که جمهورى اسلامى، نه تنها، از آئین خاتم الانبیاء و المرسلین حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله و سلم - پیروى مىکند، بلکه در عین حال، احیاگر نام همه پیامبران خدا و زنده کننده آئین آنها در سراسر جهان است. . . بىجهت نیست که انقلاب اسلامى ایران نه تنها در خیزش و جنبش اسلامى، در سراسر جهان اسلام مؤثر بوده، بلکه موجب برانگیخته شدن احساسات دینى و احیاى " قدسیت" مذهب در میان همه ادیان جهان و پیروان آن ادیان شده است. حالا سخن، اینست که در این داستان نیز، نگرش واقع بینانه که بسیارى از خود ما هم در این شماریم، کار امام خمینى را عبارت از سرنگون سازى یک نظام سیاسى و بر پاسازى یک نظام سیاسى دیگر مىدانیم; در حالى که حقیقت و واقعیت - چه از لحاظ تاریخى و چه از لحاظ فلسفى و عرفانى و عقیدتى بسیار فراتر از این است. . . به پندار این نگارنده، فریادى که امام خمینى برآورد و یک "دیو"! دو هزار و پانصد ساله، از هیبت این فریاد، قالب تهى کرد و ذوب شد و به زمین فرو رفت، فریاد یک "فرد"، در یک مقطع تاریخى نبود. . . این فریاد که - به لطف لایزال الهى - هر روز در جهان رساتر مىشود. . . فریاد حقیقتخواهى و خداجوئى و ظلم ستیزى و عدل گرائى کل بشریت محروم و مظلومى بود که قرنها زیر شلاق ستم دوران، استخوان خورد کرده بود. این فریاد، انعکاس فریاد رعد آساى ابراهیم علیه السلام بود که نمرودیان را در آتش افکند; انعکاس فریاد موسى علیه السلام بود که فرعونیان را به دریا فرستاد، انعکاس فریاد عیسى علیه السلام بود که قیصران را از تخت فرو کشید و بالاخره انعکاس فریاد محمد صلى الله علیه و آله بود که بر کنگره ایوان کسرائیان شکاف انداخت. . . و در یک کلام: فریاد رعدآساى امام خمینى، از نهان جان جهان - با روح و زنده و تلاشگر و خداجو - بر مىآمد، که جوهره واقعى آن توانست علاوه بر نابودسازى قدرتى دیرپا و تا دندان مسلح، در نظام دو قطبى جهان زلزله درافکند و یک پایه آن را تاکنون بکلى برکند. این لرزه که بر اندام "الحاد" مغرور و سر تا پا مسلح و قدرتمند "شرق "افتاد و آن را از بیخ و بن برافکند، باید درستشناخته شود: شرق در بنیان "فلسفى" بسیار مغرورانه و متبکرانه خود، از کلیه عناصر پیشرفته ترین دست آوردهاى "علمى" زمان، بهره جسته بود و با تکیه بر دیرینه شناسى و مردم شناسى و تاریخ و فرهنگ و هنر و فیزیک و شیمى و ریاضیات و همه دانشهاى پیشرفته بشرى، اعلام کرده بود که دوران "دین" سپرى شده و مقوله "دین" تنها در "نهانخانه تاریخ" قابل بررسى است. . . "مارکسیسم - لنینیسم" به عنوان پیشرفته ترین و علمى ترین و مقتدرترین فلسفه و نظام با پشتوانه میلیونها انسان دادخواه و ستم ستیز و با فراهم آوردن نیرومندترین پشتوانه تسلیحاتى و فتح وسیعترین و پرجمعیت ترین کشورها که در نقشه جغرافیا، چشم هر بیننده را خیره مىکرد "دین" را به عنوان "افیون جامعه "و " زائده امپریالیسم" و "توجیه گر کاپیتالیسم "معرفى مىکرد و با تمام نیرو، به محو آثار کلیه مذاهب، در هر نقطه و مکان که جاى پائى مىیافت، همت مىگماشت. . . و این فریاد کوبنده و "دیو" برانداز و "جمهورى اسلامى" ساز امام خمینى بود که این "الحاد" علمى و مسلط و مسلح و مقتدر را "از درون" متلاشى کرد.