لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیوند عضو پس از قصاص
مسالهء پیوند عضوى که به حکم قصاص قطع شده باشد، از دیرباز میان فقها مورد بحث و اختلاف نظر بوده است. طرح مساله بدین صورت بوده که اگر کسى گوش دیگرى را قطع کند سپس گوش جانى را به قصاص قطع کنند، آن گاه یکى از آن دو، گوش بریدهء خودرا دو باره پیوند بزند، آیا دیگرى حق دارد آن را براى بار دوم قطع کند یا چنین حقى ندارد؟ در تفسیر روایتى که در این باره آمده است اختلاف وجود دارد، برخى آن را در بارهء مجنى علیه مى دانند و برخى دیگر در بارهء جانى. این اختلاف در تفسیر روایت، منشا اختلاف آراء در مسالهء مذکور شده است. در کتاب مقنعه آمده است: اگر مردى نرمى گوش مرد دیگرى را برید و گوش جانى را نیز به قصاص بریدند، سپس مجنى علیه گوش خود را معالجه کرده و قسمت بریده شده را دوباره پیوند زد، شخص قصاص شده حق دارد همان قسمت از گوش او را دوباره قطع کند تا به حالت قبل از قصاص برگردد. در هریک از اعضا و جوارح که مورد قصاص قرار گیرد و سپس معالجه شده و خوب شود، همین حکم جارى است و اختصاص به نرمى گوش ندارد. حاکم مى بایست مهلت دهد تا شخص مجروح خود را معالجه کند و بهبود یابد، اگر با معالجه خوب شد جانى را قصاص نکند ولى او را به پرداخت ارش محکوم کند، اما اگر شخص مجروح علاج نشد، جانى را به قصاص محکوم کند.
این عبارت به صراحت مى رساند که بعد از قصاص جانى، اگر مجنى علیه عضو قطع شدهء خود را پیوند زد جانى حق دارد دوباره آن را قطع کند و این حکم، اختصاص به گوش ندارد و همهء اعضا را در بر مى گیرد. درکافى ابوالصلاح حلبى آمده است: درمورد هیچ زخم یا قطع عضو یا شکستگى یا در رفتگى تا یاس از بهبود آن حاصل نشود نمى توان حکم به قصاص کرد بنا بر این اگر درمورد جراحتى حکم به قصاص شود ولى مجروح و جانى هر دوخوب شوند یا هردو خوب نشوند، هیچ کدام حقى بر دیگرى ندارد. اما اگر یکى از آن دو خوب شود و زخمش التیام پیدا کند، قصاص درمورد دیگرى تکرار مى شود. این در فرضى است که قصاص به اذن شخص اول انجام گرفته باشد ولى اگر قصاص به اذن او انجام نگرفته باشد، شخص قصاص شده باید به کسى که قصاص به اذن او انجام گرفته رجوع کند نه به مجنى علیه.
شیخ طوسى در نهایه مى گوید: اگر کسى نرمى گوش انسانى را قطع کند و او خواهان قصاص شود و او را قصاص کنند، آن گاه شخص مجنى علیه گوش خود را معالجه کرده و قسمت بریده شده را پیوند بزند شخص قصاص شده حق دارد دو باره نرمى گوش اورا قطع کند و به حالت قبل از اجراى قصاص برگرداند. در دیگر اعضا و جوارح نیز همین حکم جارى است. درکتاب خلاف نیز آمده است: اگرکسى گوش دیگرى را قطع کند، گوش او قطع خواهد شد. اگر جانى گوش خود را پیوند بزند، مجنى علیه حق دارد خواستار قطع دو بارهء آن شود و آن را جدا کند. شافعى مى گوید: خود مجنى علیه نمى تواند این کار را انجام دهد ولى حاکم باید جانى را مجبو ربه قطع گوش پیوند زده کند زیرا او حامل نجاست است چون گوش جدا شدهء او تبدیل به مردار شده است، از این رو نجس بوده و نماز با آن درست نیست.دلیل ما اجماع شیعه و اخبار ایشان است.
این عبارت مربوط به موردى است که جانى گوش خود را که به حکم قصاص قطع شده بود پیوند بزند و حکم عکس آن که مجنى علیه گوش خود را پیوند بزند بیان نشده است. درکتاب مبسوط هر دو فرض بیان شده است: هرگاه گوش کسى را بریده و جدا کنند، سپس مجنى علیه فورا گوش بریدهء خود را پیوند زده و به حال اول برگرداند با این حال باید جانى قصاص شود زیرا او به سبب جدا کردن گوش، محکوم به قصاص شده بود و جدا شدن نیز تحقق یافت. اگر جانى بگوید: گوش او را جدا کنید سپس مرا قصاص کنید، برخى گفته اند: باید جدا شود زیرا او تکه اى مردار را به بدن خود پیوند زده است و جدا کردن آن به عهدهء حاکم و امام است. اگر این کار انجام گرفت و گوش جانى را نیز به عوض آن بریدند ولى جانى گوش خود را پیوند زد، در این صورت اجراى قصاص به جا بوده است زیرا منشا حکم قصاص، جدا شدن گوش مجنى علیه بود و این کار صورت گرفته بود. اگر مجنى علیه بگوید: گوش او را قطع کنید زیرا او گوش خود را بعد از آنکه به حکم قصاص جدا شده بود پیوند زده است فقهاى ما گفته اند: گوش او (جانى) جدا مىشود ولى علت این حکم را بیان نکرده اند. کسانى گفته اند: گوش پیوند زده بنا به امر به معروف و نهى از منکر جدا مى شود و این راى با مذهب ما سازگار است. نزد فقهاى عامه نماز با این گوش پیوند زده، صحیح نیست زیرا این شخص شى نجسى را بى آنکه ضرورتى در میان باشد با خود حمل مى کند از این رو نماز با این گوش صحیح نیست. مقتضاى مذهب ما نیز همین است. فقهاى عامه همچنین گفته اند: هر گاه کسى استخوان شکستهء خود را با استخوان مرده اى ترمیم کند اگر بیم تلف او نرود باید آن استخوان را جدا کند و گرنه نماز او صحیح نخواهد بود ولى اگر بیم تلف او در میان باشد استخوان مزبور جزء بدن او مى شود و حکم نجاست آن از میان مى رود. اما برمذهب ما نماز او صحیح است زیرا نزد ما استخوان مرده نجس نیست مگر استخوان حیوان نجس العین مانند سگ و خوک.
در کتاب جواهر الفقه آمده است: مساله : هرگاه مردى گوش مرد دیگرى را قطع کند و مجنى علیه فورا گوش خود را پیوند بزند و گوش نیز به جاى خود پیوند بخورد آیا با این حال مجنى علیه حق قصاص دارد؟ جواب: آرى حق قصاص دارد زیرا با جدا شدن گوش، قصاص واجب مى شود و جدا شدن گوش تحقق یافته بود و پیوند آن تاثیرى در اسقاط حق قصاص ندارد زیرا این کار، چسباندن تکه اى مردار به بدن است و برطرف کردن آن از بدن واجب است. ما این مساله را در مسائل مربوط به نماز آوردیم. مساله: در همان فرض مسالهء پیشین، جانى مى گوید: اگر مى خواهید مرا قصاص کنید، آن قطعه اى را که او پیوند زده است جدا کنید. آیا جانى حق چنین درخواستى را دارد و آیا مى تواند تا عملى شدن درخواست خود از اجراى قصاص جلوگیرى کند؟ جواب: گفتیم که جدا کردن این قطعه قهرا واجب است چه جانى خواستار آن شده باشد چه نشده باشد. اما اینکه او حق جلوگیرى از قصاص را به جهت انجام این کار داشته باشد، درست نیست زیرا گفتیم که آنچه موجب قصاص است جدا شدن گوش است و جدا شدن تحقق یافته بود.
در این دو مساله به این نکته پرداخته شده است که در صورت پیوند گوش مجنى علیه، حق قصاص او از جانى ساقط نخواهد شد ولى در هر صورت جدا کردن گوش پیوندى واجب خواهد بود چون مردار است. در مهذب ابن براج آمده است: اگر کسى گوش دیگرى را ببرد و جدا کند سپس مجنى علیه فورا آن را پیوند بزند، باز قصاص جانى واجب خواهد بود زیرا با جدا شدن گوش، قصاص واجب خواهد شد. پس اگر جانى بگوید: گوش او را قطع کنید سپس مرا قصاص کنید حق خواهد داشت زیرا مجنى علیه تکهء مردارى را به خود پیوند زده است. اگر چنین کردند و پس از آن جانى گوش خود را پیوند زد، قصاص به جاى خود واقع شده و تمام است. اگر مجنى علیه بگوید: جانى گوش جدا شدهء خود را پیوند زد، گوش او را جدا کنید، واجب خواهد بود گوش اورا جدا کنند. هر گاه کسى با گوش پیوند زدهء خود نماز بخواند، نماز او درست نخواهد بود زیرا او بى آنکه ضرورتى باشد حامل نجاست خارجى است. اما اگر کسى استخوان شکستهء خود را با استخوان مردارى ترمیم کند، درمذهب ما نماز او با آن استخوان درست خواهد بود زیرا استخوان مرده چون حیات در آن حلول نکرده بود نجس نیست. مردار از آن جهت مردار است که حیات آن از میان رفته است و همان گونه که گفتیم در استخوان حیاتى وجود نداشته تا از میان برود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 132
قطع عضو از میان فوت :درمان پروتزی
مقدمه :
درمان موفقیت آمیز پروتزی قطع عضوهای بخشی از فوت مستلزم فهم عملکرد طبیعی فوت و توالی بیومکانیکی هر نوع قطع عضو می باشد . بسته به سطح میزان قطع عضو دامنه ی مشکلات بیومکانیکی از ضعیف تا شدید می باشد . دامنه ی راه حل های پروتزی موجود مثل زنجیره ای است از پر کننده های ساده انگشت تا طرح های خیلی پیچیده ای که مورد علاقه ی افراد با قطع عضو چوپارت است می باشد . باداشتن چنین دانشی ، ؟؟؟ می تواند تصمیم مناسبی بگیرد در مورد مواد و طرح های پروتزی که برای هر شخصی استفاده می شود .
بیومکانیک ها
عملکرد پای نرمال
پای نرمال یک ساختار بیش از حد پیچیده ای است ، عملکرد جزئی و ظریف آن هنوز تا حدی درک شده است . این بحث به توجه مختصری به ساختار تحمل وزن و عملکرد مفاصل پا طی راه رفتن طبیعی محدود می شود اطلاعات بیشتر را در مورد این ودیگر مکانیسم های " پا – مچ " را می توان با مراجعه به منابع مربوطه بدست آورید .
فوت راهی است که از طریق آن نیروهای عکس العمل زمین که طی فعالیت های فیزیکی ایجاد شده به ساختار بدن منتقل می شود طی راه رفتن طبیعی ، این نیروها به سمت پاشنه جهت دهی می شوند ( بافتهای چربی که به صورت ایده آلی برای جذب نیروهای با حد بالا که درتماس و طی لودگذاری اندام ایجاد می شود اختصاص یافته.) زمانی که پا صاف است و تا زمانی که پاشنه زمین را ترک می کند ، push- off شروع می شود ، نیروهای حمایت کننده بین پاشنه و ناحیه جلویی پا تقسیم می شوند و نمای خارجی قسمت میانی پا یک سهم کوچکی را دارد . این شیوه ی انتقال مواد معمولا به ساختار قوس پا نسبت داده می شود . اگر چه امروز به روشنی دریافته اند که کارآیی آن عملکرد یک تعدادی از مکانیسم های عصبی – عضلانی است . زمانی که پاشنه زمین را ترک می کند نیروی افزوده عکس العمل زمین (G.R.F) با Push – off ، از طریق نواحی سر متا تا تارسها و بندهای انگشتان منتقل میشود . هنگامی که وزن بدن به اندام سمت مقابل منتقل می شود این لودها کاهش می یابند و روی سطح پلانتار شست محدود می شوند.
عملکرد مفاصل فوت ، موضوع بررسی های بی شماری بوده است . توانایی فوت برای تغییر شکل ؟؟؟؟؟در انطباق ، با شیب سطح راه رفتن از اهمیت قابل توجهی برخوردار است . یک نقش خیلی ظریف اما با همان میزان اهمیت ، جذب چرخش طولی اندامهای تحتانی است که با هر گام اتفاق می افتد .
( شکل 1. چرخش طولی و حرکات مفاصل ساب تالار طی راه رفتن نرمال )
چرخش داخلی تی مار طی فاز نوسان شروع می شود و بعد از تماس پاشنه با زمین تا زمانی که پا روی زمین بصروت صاف است ادامه می یابد .طی این فاز ، فوت حول محور مفصل ساب تالار pronaton می رود هر حالی که پوزیشن toe- out نرمال پا را حفظ می کند بالا رفتن لبه ی خارجی پا که یک توالی pronation خلف پا است با supination قسمت جلوی پا مقابله میشود و از این طریق اطمینان می دهد که تماس زمین از طریق همه ی جلوی پا بدست می آید . بعد از اینکه فوت روی زمین صاف شد ، تی بیا سمت خارج می چرخد و پای جذی این حرکت ، فوت حول محور مفصل ساب تالار supination را انجام می دهد بنابراین از slippage که میان فوت و زمین اتفاق می افتد جلوگیری می کند بالا رفتن لبه داخلی فوت با pronation قسمت جلوی پا مقابله میشود . بعد از اینکه پاشنه زمین را ترک می کند فوت به pronation می رود در حالی که نواحی ساپورت را به سمت داخل روی سر اولین متاتارس و زمانی که فوت تماس خود را با زمین از دست می دهد به شست منتقل می کند .
طی فاز آغازین سود گذاری ، مفصل میر تارال in consert مفصل ساب تالار عمل می کند . و بعد از آن زمانی که مفصل ساب تالار به supination می رود مفصل میر تارسال قفل می شود و قوس طولی پا را سخت می کند برای آماده سازی آن جهت گشتاور افزوده ی Dorsiflex که بعد از اینکه فوت زمین را ترک کرد در معرض آن قرار می گیرد .
نقص عملکرد بعد از قطع عضو
هر چه سطح قطع عضوپروگزیمال باشد نقص عملکرد طبیعی پا بعد از قطع عضو نیز بطور پیشرونده ای شدید تر است . میزان نقص در ارتباط با سه جنبه ی اصلی عملکرد پا خلاصه می شود : ظرفیت تحمل لود ، ثبات و علمکرد داینامیک .
هر نوع قطع بخشی از فوت نواحی تحمل کننده ی سود قسمت جلویی پا را کاهش می دهد و هر قطع عضوی پروگزیمال به سر متاتارسها بطور کامل این بخش های تحمل کننده ی لود را حذف می کند .
(بطور کنایه آمیزی - امنیت نیروی عکس العمل زمین قسمت جلویی پا برای افزایش قطع بخشی از فوت نشان داده شده است بخاطر بازوی اهرمی کاهش یافته ی قسمت جلویی پا هنگامی که بیمار تلاش میکند که به شیوه ای طبیعی راه برود .) بطور مشابهی هر قطع عضوی پروگزیمال به سرمتاتارسهای سهمی که این ساختارها برای اثبات داخل ی- خارجی پا ایجاد می کنند را رفع می کند . شکل طبیعی قوس طولی پا باعث یک فوت باقی مانده supination آشکار قسمت جلویی پا می شود که اگر درمان نشود بطور اجتناب ناپذیری باعث pronation جبرانی قسمت خلف پا می شود .
هنگامی که سطح قطع عضو به پروگزیمال تر می رود ، خم شدن فعال اولین مفصل متاتارسوفالنژیال در انتهای push off حذف شده است ، به نقض توانایی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
درد عضو مجازی
در 80 درصد بیماران دچار قطع عضو، درد در محل عضو قطع شده احساس خواهد شد. این درد پس از قطع عضوی که بطور مزمن دردناک بوده است بیشتر دیده شده و معمولاً مشابه همان دردی است که قبل از قطع عضو وجود داشته است. این درد تدرتاً در کودکان دیده می شود. همچنین تا به حال تجربه چنین دردی در افرادی که بطور مادرزاد دچار فقدان و با نقص عضو هستند دیده نشده است. با وجودی که Jensen و همکارانش کاهش در شیوع درد عضو مجازی در طی 2 سال را نشان داده اند (از 72% به 59%) سایر نویسندگان به چنین یافته ای دست نیافته اند.
درد عضو مجازی می تواند تا 80 درصد افراد دچار قطع اندام را مبتلا نماید. فاکتورهای محیطی و مرکزی مختلفی در تعیین شدن آن موثرند.
پاتوفیزیولوژی
هر دو نوع فاکتورهای محیطی و مرکزی در درد عضو مجازی نقش تعیین کننده دارند. فاکتورهای روان شناختی به نظر باعث بوجود آمدن این مشکل نمی شوند اما در شدت و نیز سیر آن موثرند.
فاکتورهای محیطی. احساس مجازی کرامپی و یا فشارنده در والقع در اثر تنش عضلانی در باقیماندة اندام بوجود می آید. تغییرات تنش عضلانی در باقیماندة اندام نسبت به حس کرامپی و یا فشارندة درد مجازی در حدود چند ثانیه ای تقدم دارند. روش ها و درمان هایی که تنش عضلانی مربوطه را از بین می برند باعث کاهش درد کرامپی مجازی می شوند. بسیاری از افراد دچار قطع عضو اظهار می کنند که درد مجازی کرامپی ای را که احساس می کنند با فعالیتها و ورزش هایی که باعث کاهش انقباض عضلانی می شود تخفیف و با حرکات و ورزش هایی که بطور کلی تنش عضله را افزایش می دهند تشدید می یابد. تمرین های متناسبی که تنش عضله در باقیمانده اندام را تغییر می دهند روی شدت درد مجازی تاثیر می گذارند.
کاهش جریان خون سطحی در یک اندام در بسیاری از شرایط دردناک مشاهده می شود. مطالعات نشان می دهند که در اندام های قطع شده
انتهاهای عصبی در انتهای عضو قطع شده به تحریک حساس باقی می مانند.
خنک کردن این انتهاهای عصبی باعث افزایش سرعت فعالیت آنها می شود
کاهش خون رسانی به اتندام باعث افت درجه حرارت آن می شود.
در قطع عضو، باقیماندة اندام در انتهای دسیتال نسبت به نقاط قرینه در اندام مقابل سردتر هستند. این مناطق سرد نسبت به تلاش جهت افزایش جریان خون پوستی نسبتاً بدون پاسخ بوده و در مقایسه با اندام سالم به سرما حساس تر هستند. Kristen و همکارانش کشف کردند که افراد دچار قطع عضوی که احساس درد مجازی داشته اند الگوهای درجه حرارت اندام نسبت به افرادی که چنین دردی را حس نمی کرده اند بسیار متفاوت بوده است. در رابطه با انواع لرزشی، ضربانی و سوزن شدن های درد مجازی، و نه برای انواع دیگر، ارتباط نزدیک و معکوسی بین شدت درد اندام مجازی و درجه حرارت در باقیماندة اندام نشان داده است. برای توصیف کنندگان قدیمی درد اندام مجازی، نه تنها ارتباط روز به روزی بین جریان خون در انتهای عضو قطع شده و شدت درد وجود دارد، بلکه تغییرات فوری و دقیه به دقیقة شدت درد در اثر تغییر جریان خون نیز دیده می شود. ترموگرافی نشان داده است که کاهش جریان خون همراه با درد مجازی سوزشی توسط افزایش کلی فعالیت سمپاتیک بوجود نمی آید چون سرئی و کاهش پرنیوژن فقط نحدود به باقیماندة دردناک اندام می باشد در حالی که اندام سالم درجه حرارت خود را حفظ می نماید. شواهد بیشتر جهت تایید علل عروقی برای نوع درد سوزشی مجازی با تاثیر زودگذر روش های تهاجمی ای مثل بلوک سمپاتیک یا استفاده از سمپاتیک ها که جریان خون به اندام را افزایش داده و شدت درد سوزشی مجازی و درد انتهای قطع شده را کاهش می دهند درحالیکه روی سایر فاکتورهای مربوطه تاثیری ندارند،نشان داده می شود.
تقریباً تمام روش های جراحی که راههای مخاعی یا اعصاب مرتبط کننده اندام قطع شده با نخاع را قطع می کنند برای درد مجازی بی تاثیرند. بتاملوکرها مثل پروپرانولول که عروق خونی محیطی را گشاد می کنند حداقل در کوتاه مدت باعث بهبود درد مجازی می شوند. ارتباط بین تنش عضلانی و درد مجازی سوزشی اندام به نظر به مقدار بسیار زیادی با کاهش جریان خون سطحی در اثر افزایش عضله مربوط است.
یکی دیگر از مکانیزم های مهم محیطی تخلیه های نابجای لوزومای انتهای قطع شده عضو است. این فعالیت می تواند در اثر تحریک مانند فشار و یا سرما به انتهای قطع شده عضو و یا به طور خودبخود بوقوع بپیوندد. فعال شدن سیستماتیک در اثر تحریکات هیجانی ممکن است منجر به افزایش سطح اپی نفوین در جریان خون شود که می تواند