دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد عصر حاضر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

عصر حاضر، عصر سازمانهاست و متولیان این سازمانها، انسانها هستند. انسان هایی که خود به واسطه در اختیار داشتن عظیم ترین منبع قدرت یعنی تفکر، می توانند موجبات تعالی، حرکت و رشد سازمان ها را پدید آورند. به واقع، در جهان پرشتاب و سرشار از تحول در رقابت دنیای امروز، آنچه که موجبات تحقق مزیت رقابتی سازمان ها را تضمین می کند. نیروی انسانی با کیفیت، خلاق و پویا و بهره ور است. از این درست که در عصر حاضر، منابع انسانی بهره ور به عنوان مهمترین قابلیت سازمان در کسب مزیت رقابتی و همچنین عمده ترین دارایی نامشهئود قلمداد شده و اعتقاد سازمانها نیز بر آن است که باید کارکنان را پایه و اساس بهبود و کلید بهره وری کلیه فرایندهای سازمانی دانست. لذا همین عامل را مبنای اصلی این تحقیق قرار داده و در پی کثرت تعاریف بهره وری که از جانب صاحب نظران و محققان این رشته ارائه شده است.

بقدری زیاد است که ممکن است افراد و محققان لا به تعجب بیاندازد و به طرق مختلف قابل تعبیر است و یک از این تعابیر می تواند برای ارضای هدف یا هدفهای گروهی خاص مفید فایده باشد. پس می توان ادعا کرد به تعداد تالیفاتی که در زمینه بهره وری وجود دارد، تعاریف گوناگون از آن ارائه شده است بهره وری یا بهره بری در فرهنگ واژگان فارسی چنین معنی شده است. سودبرندگی، با فایدگی و کامیابی ولی امروزه بهره وری را با واژه productivity که به معنای حاصلخیزی باروری و استعداد تولیدی است معادل قرار داده اند ( مدیریت بهره وری بنیاد، 1379).

بهره وری یعنی:

کارایی بیشتر با هزینه کمتر

استفاده بهینه زا امکانات موجود

انجام کار درست به شیوه صحیح

نگاه هوشمندانه به کار و زندگی در همه اوقات ( پورخردمند، 1381)

دکتر میرمهدی اصفهانی نیز اینگونه بهره وری را عنوان نموده است که:

بهره وری عبارت است نحوه استفاده موثر و کارا از منابع تحت اختیار که هر چه این میزان بالا رود با مطلوبیت بیشتری همراه می گردد. به بیان دیگر به حاصل یک سلسله از اقدامات و کارهایی هماهنگ که در جهت بهبود وضعیت و استفاده بهتر از استعدادها، نعمت ها و امکانات صورت می پذیرد، بهره روی اطلاق می شود در هر صورت بهره وری به منزله یک تلاش است و مانند هر تلاش دیگر آدمی غایتش کمال و بهره وری انسان است.

واژه بهره وری نیروی انسانی امروزه یکی از رایج ترین و پر مصرف ترین لغات به شمار می رود و در کمتر بحثی است که مورد استفاده واقع نشود و به گوش نرسد.

و همچنین وجود در رقابت های جهانی برای تسخیر بازار از یکسو، و محدودیتهای منابع طبیعی از سوی دیگر ضرورت توجه به بهره وری نیروی انسانی را بر همگان روشن ساخته است. و ضرورت و بررسی این امر مختص یک گروه خاص و یا یک رشته بخصوص نیست بلکه تحقیق در مورد راههای افزایش بهره وری نیروی انسانی و بررسی عوامل موثر بر آن یک تلاش پیگیر و فراگیر توسط کلید ارگان ها، سازمانها، دانشگاه ها در سطح کشور را می طلبد چونکه در غیر این صورت نخواهد شد همانطور که الان بر طبق آمار منتشر شده در سال 1383 بهره وری نیروی انسانی در ایران پایین تر از دیگر عوامل تولید بوده است. ( طاهری،1385)..

برای ما ایرانیان بهره وری نه پدیده ای جدید رنه مقوله ای غربی و وارداتی است بلکه این امر در رفتن آموزه های دینی ما جلوه گر است. این ارزش اقتصادی، اسلامی نیز چون بسیاری از ارزش های عالی اسلامی در نهانگاه تاریک ذهن، به فراموشی سپرده شده است.

ناگزیر وقتی مفاهیم آن را به صورت اصول مدون از دیگران دریافت می کنیم، انرا پدیده ای نو می یابیم.

زندگی و مدیریت موفق رسول گرامی اسلامی (ص) خود بهترین نمونه ای عالی از کار سبب اصول بهره وری در اداره جامعه بشری استو. درباره روش زندگی ایشان گفته اند:« خفیف الموونه و کثیر المعونه» بود یعنی او برای جامعه بشری کمترین هزینه و مصرف را داشت اما در بخش تولید و کمک به بشریت بیشترین و بهترین نقش را ایفا می کرد.

گفتنی است که اهمیت و ضرورت بهره وری نیروی انسانی زمانی برای ما بیشتر جلوه گری شود که ما با داشتن یک درصد جمعیت جهان 7 درصد منابع طبیع و ذخائر جهانی را در اختیار داریم. اما انتشار بسیاری از مردم ما زیر خط فقر زندگی می کنند. ثروت و سرمایه هر ملتی، نیروی انسانی متخصص آن ملت است. ملت هایی که تنها بر منابع طبیعی و منابع فیزیکی تاکید دارند. نمی توانند به فردای بهتر امیدوار باشند. زیرا جامعه ای را توسعه یافته می نامند که انسان توسعه یافته داشته باشد نه منابع طبیعی وسیع چون این روبه زوال دارد و آن رو به کمال. ( حیدری، 1383).

جدول زیر موقعیت ایران را با کشور ژاپن می سنجد



خرید و دانلود تحقیق در مورد عصر حاضر


دانلود تخقیق در مورد مقایسه سبک خراسانی و عصر بیداری (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

مهمترین مضامین و

مقایسه سبک خراسانی و عصر بیداری

سبک خراسانی

سبک خراسانی سبکی است که از سرآغاز ادب فارسی تا قرن های پنجم و ششم ادامه داشته است و بزرگانی چون رودکی ، فردوسی ، عنصری و ناصر خسرو در محمل این سبک پای گذاردند

از خصوصیات مهم سبک خراسانی, در مقایسه با سبک عراقی ودورانهای دیگر, خردگرایی شاعران و سخنوران این دوران است.

زبان فارسی در این دوره زبان مادری گویندگان است یعنی گویندگان این دوره برخلاف دوره های زبان فارسی را از روی آثار ادبی پیش از خود نمی آموختند ،از این رو زبان ایشان طبیعی و روان است و در آن تعقید و ابهام نیست.

اما اگر امروزه برای ما برخی از لغات آن مهجور و دشوار می نماید ، به سبب آن است که خراسان بزرگ منطقه ی بسیار وسیعی بود و لهجه های مختلفی چون سغدی و خوارزمی در آن رایج بود . همین امر باعث شده است که در شعر این دوره نام شهر های قدیم خراسان بزرگ و نواحی همجوار آن آمده باشد: خلخ،چگل،نوشاد،قیروان ، ختا،ختن و...

شعر این دوره مشتمل بر مجمو عه ای از لغات است که بسامد آن در دوره های بعد کم می شود و یا یکسره از بین می روند : سعتری ، عرعر، فرخار ، ساتگین ، چرخشت و... که احصاء آنها مشکل است و احتیاج به مطالعات آماری و کامپیوتری است و باید دیوان تک تک شاعران مورد مطالعه قرار گیرد.

برخی از لغات پر استعمال سبک خراسانی از نظر فکری هم جالبند. یکی از آن ها واژه ی ( آز) به معنی طمع و فزون خواهی است که غالبا ‏‏‏جاندار انگاشته شده است. دلیل آن این است که آز در اساطیر ایرانی نام دیوی است ، دیوی که همه چیز را فرو می بلعد و اگر چیزی نصیبش نشود خود را بخورد.

فردوسی در مورد آز می گوید:

سوی آز منگر که او دشمن است دلش برده ی جان آهر من است

شعر این دوره شعری شاد و پر نشاط است و روحیه تساهل و خوشباشی را تبلیغ می کند و از محیط های اشرافی و گردش و تفریح و بزم سخن می گوید.

اشعار دوره ی سامانیان و غزنویان نمونه ی این سبک است. در آغاز این دوره تشبیه و استعاره و کنایه را در نظم و نثر راه نبود ولی بعد ها بخصوص منوچهری دامغانی این نوع معانی را در اشعار خود آورده است. تعصب دینی در سبک خراسانی به چشم نمی خورد و لغات و اصطلاحات عربی در این دوره به کار نرفته است.

در شعر این دوره معشوق مقام والایی ندارد و حتی گاهی مقام او پست است.

ناصر خسرو در این مورد می گوید:

گسستم ز دنیای جا فی امل

ترا باد بند و گشاد و عمل

غزال و غزل هر دوان مر ترا

نجویم غزال و نگویم غزل

در اشعار سبک خراسانی اشاره به معارف اسلامی و حدیث و قرآن در آن کم است و آن چه هست عمیق نیست.

به استفاده هایی که فرخی از برخی از لغات اسلامی کرده است اوج کنید:

یاد با آن شب کان شمسه ی خوبان طراز

داشت بیدار مرا تا به گه بانگ نماز

چنان که ملاحظه می شود شاعر از همه چیز به عنوان ماده خامی از جهت مدح معشوق سود می برد.

قالب شعری مسلط در این دوره قصیده است. قصاید کامل با تشبیب و مدح و شرطه و دعای تابید از زمان رودکی مرسوم شد.

غزل در این دوره خیلی کم است اما رباعی و مثنوی رایج است. مسمط و ترجیح بند هم دیده می شود.

بو شکور بلخی، کسایی مروزی، رودکی، عنصری، فردوسی ، امیر معزی فرخی ، منوچهری و انوری از پیروان و سرایندگان این سبک بوده اند.

ادبیات مشروطه

وطن دوستى، ایرانى گرى و ناسیونالیسم از درون مایه هاى خاص شعر فارسى است و مى توان آن را از خصوصیت هاى عمده شعر معاصر دانست، چرا که گرایش به مفاهیمى از این دست، از اقتضائات دوران معاصر است. در شعر کلاسیک فارسى مفهوم وطن تقریباً وجود ندارد.

چرا که «وطن» پیامد شکل گیرى مفهوم ملت است و ملت مفهومى مدرن به شمار مى رود. در گذشته مفاهیمى مانند:قوم، قبیله و نظایر آن نقش اصلى را در روابط بین ملل و اقوام ایفا مى کرده اند. در شعر گذشته فارسى زمانى که از کشور یا مملکتى سخنى به میان مى آمد، براى مثال قلمرو این شاه یا حدود آن قبیله، مورد نظر بود. کشورها را با نام حاکمان آن مى شناختند. از این رو پدیده وطن که در شعر معاصر ظاهر شد، مفهومى متاخر است. در دنیاى مدرن به دلیل ظهور وسایل سریع ارتباطى و انتقالى، فرهنگ هاى مختلف به سرعت به یکدیگر نزدیک شدند و به این ترتیب عرصه رقابت هاى ملى گرایانه در سایه رقابت هاى مشروع و غیرمشروع اقتصادى در عرصه بین الملل فراهم شد.

در شعر کلاسیک فارسى اگرچه این هویت گرایى را در شاهنامه فردوسى مى توان دید اما شاهنامه در این باره یک استثنا به شمار مى رود. با این حال، جنس مفاهیم ناظر بر ناسیونالیسم و وطن خواهى در شاهنامه به جهات تاریخى و جغرافیایى با آن چه که در دوره مدرن معاصر وجود دارد، اندکى متفاوت است. حتى نوع نگرش و حافظه تاریخى امروز ایرانیان نسبت به زمان شاهنامه تفاوت هاى عمده اى کرده است. یکى از این دگرگونى ها نگاه حداقلى به مسئله وطن است که جاى خود را به نگاه حداکثرى موجود در شاهنامه داده است. این نگاه به همراه خود انفعال از یک سو و «دیگر شیفتگى» از سوى دیگر به همراه داشته است که ماهیت و شخصیت اجتماعى افراد و در نتیجه نگرش نهایى آنها نسبت به وطن را دچار دگرگونى هایى مى کند. براى درک این مهم کافى است مفهوم وطن و رویکرد شاعران معاصر از دوره مشروطه به این سو را با همان مفهوم و نشانه ها در شاهنامه مقایسه کنیم. در دوره بیداری جمع بندى نهایى اى که از گذر مفهوم وطن روى خط شعر مدرن فارسى به دست مى آید سوگ مویه بلندى است بر تمام چیزهایى که از دست رفته است و تمام چیزهایى که دست نیافتنى مى نماید. بدیهى است که به رغم حضور معناى بلند وطن در هر یک از این دو شعر و در هر کدام از این ادوار، ماهیت این حضور متفاوت است. غیر از شاهنامه در شعر دیگر شاعران کلاسیک، مفهوم «وطن» به معناى احساسى و سیاسى آن و نه در معناى «مقام» و «ماواى مالوف»، حضور چندانى ندارد. دل کندن ها و



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد مقایسه سبک خراسانی و عصر بیداری (با فرمت word)


مقاله درباره غزنویان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان

 

آمیزش زبان فارسی با زبان عربیزبان پارسی که در قرن چهارم از آمیزش با زبان عربی تا حدی مصون مانده و لغات تازی در آن اندک بود از قرن پنجم ببعد بنسبت بیشتری با لغات عربی درآمیخت. پیداست که این آمیزش یکباره با شروع قرن پنجم بکمال نرسید بلکه تدریجاً صورت گرفت و این سیر تدریجی چنان بود که کثرت کلمات عربی در پایان قرن پنجم خیلی بیشتر از آغاز آن و در آخر قرن ششم زیادتر از اول آن بوده است. از علل عمده این امر یکی تزاید نفوذ دین اسلام در این دو قرن و زبان ملازم آن یعنی زبان عربی بود. دیگر آنکه در این دو قرن تعلیم و تعلم زبان عربی با شدتی بیشتر از پیش در ایران رواج داشت و چون توسعه و افزایش مدارس در قرن پنجم و ششم با قوت بسیار صورت گرفته و از مواد اصلی و اساسی دروس در این مدارس زبان و ادب عربی بود، طبعاً همه اهل سواد و کسانی که در پی تحصیل علم و ادب بودند از زبان و ادب عرب آگاهی می‏یافتند و از اینجاست که در قرن پنجم و ششم کمتر کسی از شاعران و نویسندگان را می‏یابیم که اثری از ادب عربی در گفتار او نباشد. علاوه بر این در طی قرنهای دوم و سوم و چهارم همه علوم اسلامی تدوین شده و اصطلاحات علمی فراوان در زبان عربی گرد آمده و بر اثر ترجمه بسیاری کتب از منابع یونانی و پهلوی و سریانی و هندی، ادب عربی غنی و ثروتمند و دارای نفوذ بسیار گردیده بود. دین اسلام و رواج قرآن کریم و احادیث نیز مایه تشدید نفوذ لغات عربی و ورود بسیاری از آنها در زبان فارسی شده بود. باین جهات هر چه از آغاز تسلط تا زیان بر ایران بعهد معاصر نزدیکتر شویم کلمات تازی را بنسبت بیشتری در زبان فارسی می‏یابیم. در قرن پنجم و ششم این عوامل چون دست بهم دادند باعث شدند که زبان فارسی با سرعت بیشتری با لغات تازی آمیخته شود چنانکه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم که پایان این دوره است در زبان نظم و نثر فارسی بسیاری از کلمات غیر لازم عربی وارد شده بود. از طرفی دیگر چون قرن پنجم و ششم دوره برچیده شدن حکومتهای ایرانی و روی کار آمدن غلامان و قبایل ترک نژاد بود قسمتی از لغات ترکی نیز بوسیله سپاهیان و عمال دولتی در زبان فارسی راه جست ولی نسبت این لغات بواژه‏های تازی بسیار ناچیز و غیر قابل ملاحظه بود.رواج زبان ادبی در نواحی مرکزی و جنوبی و غربیچنانکه میدانیم تا اواخر قرن چهارم ادبیات دری تنها بنواحی شرقی ایران یعنی سیستان و خراسان و ماوراءالنهر اختصاص داشت زیرا لهجه‏یی که نخستین آثار ادبی ایران دوره اسلامی با آن وجود آمد متعلق بهمین نواحی بود اما از اوایل قرن پنجم بعللی ادبیات دری بنواحی مرکزی و اندک اندک بشمال و مغرب و جنوب نیز راه یافت و شاعران و نویسندگان بجای لهجه ملهی خود لهجه ادبی دری را بتقلید از شاعران خراسان و ماوراءالنهر برای شعر و نثر پذیرفتند و در دربارها مرسوم کردند و اگر چه در همان حال هم شاعرانی مانند بندار رازی بزبان اهل ری و علی پیروزه و مسته مرد ملقب به دیواروز که هر دو معاصر عضدالدوله دیلمی بودند بلهجه طبرستانی و بابا طاهر عریان همدانی بلهجه محلی خود شعر می‏ساختند لیکن لهجه ادبی دربارها و کتب اصلی ادبی تنها لهجه اهل مشرق بود و شاعران و نویسندگان برای آنکه خوب از عهده بیان مقاصد خود در پارسی دری برآیند از دیوانهای شعرایی مانند رودکی و منجیک و دقیقی و فردوسی و نظایر آنان استفاده میبردند و یا خواندن آثار آنانرا بمبتدیان توصیه میکردند. ناصر خسرو در سفرنامه خود گوید: «...و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می‏گفت اما زبان فارسی نیکو نمیدانست پیش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید، باو گفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند...»راوندی در کتاب راحة الصدور از قول احمد بن منوچهر شصت کله آورده است که «... سید اشرف بهمدان رسید در مکتبها می‏گردید و می‏دید تا کرا طبع شعرست، مصراعی بمن داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم، بسمع رضا اصغا فرمود و مرا بدان بستود و حث و تحریض واجب داشت و گفت از اشعار متأخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و بلفرج رونی ... و حکم شاهنامه آنچ طبع تو بدان میل کند قدر دویست بیت از هر جا اختیار کن و یادگیر و برخواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر بغایت رسد...»این اشارات و نظایر آنها می‏رساند که با رواج شعر دری در نواحی جدیدی غیر از مشرق ایران آموختن لهجه دری و نکات آن و علی الخصوص مشکلات لغات آن لهجه از مسائل عادی نوآموزان بود و بهمین سبب است که اسدی طوسی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در حدود اران و آذربایجان گذرانیده بود چون عدم اطلاع شاعران آن نواحی را از مشکلات لغات دری ملاحظه کرد بتألیف کتاب لغت فرس همت گماشت و در آغاز آن نوشت«... و غرض ما اندرین لغات پارسی است که دیدم شاعرانرا که فاضل بودند ولیکن لغات پارسی کم میدانستند...» و در اینجا هم مانند قول ناصر خسرو مراد از زبان پارسی لهجه دری یا پارسی دری است.انتشار زبان فارسی در خارج از ایرانموضوعی که در تاریخ زبان فارسی قرن پنجم و ششم قابل ملاحظه و مطالعه است انتشار زبان فارس است در خارج ایران. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دو تن از پادشاهان فاتح ایران یعنی ناصرالدین سبکتکین و پسر او یمین الدوله محمود شروع به پیشرفت‏ها و فتوحاتی در جانب ولایت سند کردند و در عهد این دو پادشاه و جانشینان آنان بتدریج ناحیه پهناوری از هندوستان تحت اطاعت سلاطین غزنوی درآمد. می‏دانم که نزدیک بتمام عمال و حکام و سربازان غزنوی خواه آنانکه در جانب ایران بودند و خواه آنانکه در جانب ایران بودند و خواه آنانکه در طرف هندوستان، ایرانی نژاد و متکلم بلهجات ایرانی و معتاد به ادبیات دری بودند و بهمین سبب توقف آنان در هندوستان و حکمروایی بر آن سامان باعث نشر پارسی دری دراراضی متصرفی غزنوی گردید خاصه که زبان رسمی دربار غزنوی پارسی دری بوده است. پس از تسلط سلاجقه بر ایران چنانکه می‏دانیم دسته‏یی از آنان با تصرف آسیای صغیر دولتی را که بنام دولتی را که بنام دولت سلاجقه آسیای صغیر معروف است در آن سامان بوجود آوردند. در دربار امرای این سلسله مانند همه دربارهای سلجوقی زبان فارسی بود و بهمین سبب در این ناحیه حتی در شام بتدریج زبان فارسی دری رواج یافت و اندک اندک کار بجایی کشید که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم آسیای صغیر یکی از مراکز ادبیات فارسی گردید. در نتیجه این دو جریان یعنی نفوذ ادبیات دری از خراسان بسایر ولایات ایران و رواج زبان پارسی در خارج از کشور ایران از اواسط قرن پنجم ببعد بسیاری شاعر و نویسنده بیرون از ناحیه خراسان و ماوراءالنهر پدید آمدند و این امر چنانکه خواهیم دید باعث تنوع عظیمی در ادب فارسی گردید.بعد از مطالعه مختصری که در باب زبان فارسی در قرن پنجم و ششم کردیم اینک به بیان وضع نثر و نظم در این دوره مبادرت می‏کنیم:نثر فارسی در قرن پنجم و ششم



خرید و دانلود مقاله درباره غزنویان


مقاله درباره عصر نیما با عصر رودکی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

عصر نیما با عصر رودکی

پویایی شعر دوره ی بیداری از لحاظ محتوا توانست با جنبش مشروطیت و تحوّلات اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن هنگامی پیدا کند و راه را برای شاعرانی که در شعر خود پویندگی و تحول حیات اجتماعی را منعکس می کردند هموار سازد . حوادث تاریخی همگی نظیر جنگ جهانی اوّل کودتای 1299 و سرانجام فروپاشی سلطنت نیمه فئودای قاجار و انتقال قدرت به سلسله ی پهلوی ( 1304 ) جریان نوگرایی را به جدی شتاب بخشید که دیگر سیر و تحّولی محافظه کارانه از نوع آنچه در شعر مشروطه رخ داده است به هیچ وجه بسنده نبود و سنّت شکنی قاطعی را طلب می کرد قالب های سنتی یا پای بندی استواری که در طول تاریخ ممتدّ خود به قواعد و ظوابط سختگیرانه پیدا کرده بود دیگر قادر نبود مسائل حیات اجتماعی معاصر را بیان کند همه چیز از شتاب و دگرگونی سخن می گفت در حالی که ظوابط و سنت های ادبی ایران برای هماهنگی با چنین شتابی آمادگی نداشت .

پیکار کهنه و نو

بعد از جنگ جهانگیر اول و کمه شدن تب و تاب های سیاسی آن سال های در قلمرو اندیشه ادبی مناقشات و کشمکش های ریشه داری میان دو جناح نوگرا و سنت پرست در گرفت که پس از زمانی نسبتاً دراز به پیروزی نسبی نوگرایانه منتهی گردید با این حال سنت گرایان و محافظه کاران هم توانستند بی اعتنا و با حالتی مطمئن از عدم کامیابی گروه مقابل حیات خود ادامه دهند اشاره ی هر چند کوتاه و گذرا به این رویارویی از جهت اثر ژرفی که بر سرنوشت ادبیات ایران بر جای گذاشته است .

انجمن ادبی دانشکده

در نیمه دوم سال 1294 ش در تهران انجمن ادبی کوچکی مرکب از گروهی از جوانان ادب شناس و با ذوق و رهبری محمدتقی بهار تشکیل شد که مرام آن ترویج معانی جدید در لباس شعر و نثر قدیم و تعیین حدود انقلاب ادبی و لزوم احترام به آثار برجسته ی پیشینیان بود این انجمن که کم کم انجمن ادبی دانشکده نامیده شد نشریه ای با عنوان دانشکده نیز منتشر می کرد . در همان ایام یکی از اعضای دانشکده محض نمونه و ظاهراً بر اساس مرامنامه انجمن به استقبال از سعدی غزلی در زوزنامه زبان آزاد انتشار داد که خشم تقی رفعت سردبیر روزنامه تجدّد آذربایجان را برانگیخت و با طنز و کنایه کار و مرام دانشکده را تخطئه کرد . ملک شعرای بهار جواب ملایمی به مقاله ی رفعت داد و ظاهر قضیه این بود که مسأله تمام شده است اما در روزنامه ی زبان آزاد مقاله ای به قلم علی اصغر طالقانی با عنوان مکتب سعدی انتشار یافت که نویسنده ی طی آن شدیداً به کلیات سعدی و مرام اعضای دانشکده حمله کرده بود مطبوعات تهران در مقام دفاع از سعدی بر آمدند و با سر و صدا و هیجان نویسنده ی آن مقاله را به باد انتقاد گرفتند و جنجال و مناقشات قلمی تا آن جا بالا گرفت که دولت ناگزیر شد این روزنامه را تعطیل کند .

دوره بندی تاریخی شعر نیمایی

دوران پنجاه و هفت و هشت ساله ای که به نام عصر شعر نیمایی نامیده ایم هر چند از نظر زمانی کوتاه و محدود بوده به لحاظ رویدادهای مهمی که در آن محدود است اتفاق افتاده و هر یک در جریان شعر فارسی اثری بر جای گذاشته گسترده و در خواست توجه است به همین اعتبار می توان دوران را به چند مقطع یا دوره ی کوتاه تر به شرح زیر تقسیم کرد :

دوره ی اول : از 1304 ش آغاز شد سلطنت رضا شاه تا شهریور 1320 ش روی کار آمدن پهلوی دوم .

دوره ی دوم : از 1320 تا 1332 ش ( کودتای 28 مرداد )

دوره ی سوم : از 1332 تا 1342 ش ( قیام 15 خرداد )

دوره ی چهارم : 1342 تا 1357 ش ( انقلاب اسلامی )

افسانه کی و چگونه شپسروده شد

همزمان با نخستین زمزمه های تجدد و در اوج رویا روییهای نوگرایان و سنت پریشان نیما آرام و برکنار از همه سر و صداها نخستین منظومه ی خود قصه ی رنگ پریده را که حدود پانصد بیت داشت به سال 1299 سرود و یک سال بعد از آن را درسی صفحه به سرمایه ی شخصی منتشر کرد . شاعر در این منظومه که در قالب مثنوی و از آثار اولیه ی اوست با ناپختگی و کاستی ها و سستیهایی که در آن دیده می شود جهان را به شکی شاعرانه می بیند همه چیز را از دریچه ی چشم خود به صورتی مشتمل می نگرد همین تازگی دید سبب شده که شعر او به رقم قالب سنتی و ظاهر قدیمی آن از آنچه شاعران سنت گرا سروده است کاملاً متمایز گردد .

مفهوم دگرگونی از نظر

دگرگونی در شیوه ی جدید نیمایی از سه دیدگاه مورد توجه بود :

1 ـ از نظر محتوا نیما شعر را نوعی زیستن می دانست از نظر او شاعر کسی است که چکیده ی زمان خود می باشد و بتواند ارزش ها و ملاک های زمان را در شعر خود منعکس سازد و به اصطلاح فرزند زمان خویشتن باشد روی این اصل نیمابرای



خرید و دانلود مقاله درباره عصر نیما با عصر رودکی


مقاله درباره عصر روشنگری و رومانتیسیسم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

عصر روشنگری و رومانتیسیسم جنبش رمانتیسیسم، با اندیشههای ژان ژاک روسو و ولتر در ربع سوم قرن هجدهم با اندیشه روشنگری آغاز گردید و با انتشار ترانههای غنایی، اثر کالریج و ویلیام ورازورت در انگلستان، جنبش رمانتیک، به معنای واقعی آن، خود را به جهان معرفی کرد. برخی تعریفها درباره رمانتیسیسم عبارتند از: - هنر کلاسیک، محدود و متناهی را تصویر میکند اما هنر رمانتیک نامحدود ولایتناهی را نیز در نظر دارد و از آن خبر میدهد. - رمانتیسیسم در هر زمانی، هنر روز است و کلاسیسیسم ، هنر روز قبل. - کوشش برای فرار از واقعیت. - شیوه افسانهای و جادویی نوشتن. مهمترین تفاوت کلاسیسیسم و رمانتیسیسم: این است که کلاسیکها ایدهآل هستند، یعنی در هنر فقط خوبی و زیبایی را میخواستند. در حالی که رمانتیکها میکوشند علاوه بر زیباییها، زشتیها و بدیها را هم نشان دهند.مهمترین اصول رمانتیسیسم عبارتند از: 1- آزادی: بدین معنی که هنرمند هر بخش از زندگی را که خواست میتواند آزادانه به تصویر بکشد. 2- شخصیت: هنرمند رمانتیک میتواند من وجودی خود را در هنر مستقر سازد. 3- هیجان و احساسات: رمانتیک مکتب دل است و بدون قید و بند سخن میگوید. 4- کشف و شهود: رمانتیکها با نوعی حالت عارفانه به زندگی مینگرند. برخی از مشهور ترین هنرمندان رمانتیک عبارتنداز: ویلیام وردزورث، کالریج، لرد بایرن، شلی، ویلیام بلیک، آلکساندر پوشکین، لرمانتوف، شاندره پتوفی که شاعر هستند. والتر اسکات، گوستاو فلوبر : که رمان نویس بودند. ویکتورهوگو، گوته : که شاعر و نویسنده بودند. برای مطالعه آثار رمانتیکها میتوان به صفحات 200 و 201 کتاب مراجعه نمود. دوری یار دل و جانم رفت / سیرت زیبای دلبر گریبانم گرفت --- سخن شیرین گفت که در خاطر نشست / بیوفا بودم که از یادم برفت---کاش میشد جز ره پیش نماند ره به پس / همه عالم در یأس سرگردان برفت ---خوبی دوست ماند و جرعه ای تلختر ز زهر / خون در رگ نمیجوشید که رفت

حزم اندیشی- اگر نگوییم ضرورت- حکم می کند که ابتدا به مسئله رمانتی سیسم بپردازیم و سپس درصدد تعریف یا توصیف آن برآییم. زیرا این مسئله که آرتور لاوجوی هم سالها پیش از آن گفته است، دردسرها دارد. با توجه به برداشتهای متعدد و متعارض از رمانتی سیسم مورخان و منتقدان، آیا می توانیم نظری قاطعانه دربارة آن ابراز کنیم؟ آیا واقعیتها گواه بر «نهضتی» راستین است که از یکپارچگی معقولی در گسترة اروپا برخوردار بوده است و در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به اوج خود می رسد و به دلیل تعیین هویت آن می توانیم انواع و اقسام سلاله های فکری و سیاسی دنیای مدرن را به آن برسانیم؟ بر کسی پوشیده نیست که لاوجوی در این باره در صف تشکیک کنندگان قرار دارد. طبق گفتة او «واژة رمانتیک» چندان معانی متعددی یافته که دیگر به خودی خود هیچ معنایی ندارد» (لاوجوی، 1924). بنابراین یادگیری استعمال این لفظ به صورت جمع، از توصیه های او بوده است. به نظر او، به جای یگانه اندیشة بنیادین «رمانتیک»، «تعدد رمانتی سیسم» وجود دارد. هوای آن داشت که به جای نهضت رمانتیک از «دوران رمانتیک» بین سالها 1780 تا 1830- آن هم به لحنی ابهام آمیز- بگوید.

چنین گفته ای در زمان خود پیش بینی احتیاط آمیز سودمندی بوده است و هنوز هم هست. از شواهد بر می آید که «مکتب رمانتیک» پدید آمده در دهة 1790 در آلمان با مکاتب رمانتی سیسم فرانسوی رمانتی سیسم فرانسوی و انگلیسی همان دوره، تفاوتهای مهمی دارد. علاوه بر این، ماهیت رمانتی سیسم طی دو قرن از نسلی به نسل دیگر به ظرافت دیگرگون می شود. به عنوان مثال، رمانتی سیسم «متأخر» در آلمان در مقایسه با مراحل نخست خود که با «کلاسیک گرایی» وایمار قرابت داشت، بیشتر فطرت گرا و شیفتة علوم غربیه امور فوق طبیعی بود. در فرانسه این خلاء بیشتر بین نسل «محافظه کار» شاتوبریان و مهاجران با نسل ویکتورهوگوی سنت شکن به چشم می خورد، هوگویی که پس از سال 1830 عقایدش- هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ مذهبی- دستخوش تغییرات فراوانی شد. لفظ «رمانتیک»، هرچند که به تازگی گرمی بازار یافته بود، دَم مسیحایی نداشت چون بر چیزهای بسیار متفاوت و متعددی دلالت می کرد (مثلاً اگرچه نزد فردریش شلگل به معنی «ضدکلاسیک» بود، از نظر استاندال معنایی جز «معاصر» نداشت). تازه، اکثر کسانی که عموماً در متون درسی امروزی رمانتیک نامیده می شوند، یا از رمانتیک بودن خود خبر نداشتند و یا اینکه خود را رمانتیک نمی نامیدند. احتمالاً در گروه برلین-ینا(1) بود که رمانتی سیسم را با آگاهی کامل استعمال کردند. از سردمداران این گروه یکی هم شلگل بود، که این اصطلاح را را یج کردند و در نهایت هم خشم گوته را برانگیختند. اما تا آنجا که من می دانم، کالریج و وردزورث هرگز این عنوان را اختیار نکردند. رمانتی سیسم بجز در برخی از نمایشگاههای بسیار غیررسمی در برلین، یا بعدها در محافل پاریس یا حلقه باطنیان از قبیل «نصرانیها» در رم، سازمان ونهاد نداشت و به یقین می توان گفت محض نمونه در یک کشور نیز، کسی جرئت نکرد اثری بزرگ و قابل قیاس با داره المعارف قرن هجدهم به چاپ برساند. رمانتی سیسم علاوه بر نداشتن اصول عقاید، از مرجعیت سست بنیادی- مانند کتاب مقدس طی نهضت اصلاحی دینی پروتستانها هم بی نصیب بود. درواقع، این محرومیت به این دلیل بود که رمانتیکها، اگر بتوان آنها را چنین نامید، بر فردگرایی خود سخت می بالیدند.

اگر در این پیش بینی احتیاط آمیز راه افراط در پیش بگیریم، ناگزیر می شویم تفسیری تکثرگرا و حتی نام گرایانه را بپذیریم. اما راه افراط در پیش نمی گیریم. زیرا به نظر رنه ولک و عده ای دیگر، نه تنها نهضت رمانتیک در گسترة اروپا وجود داشته بلکه ناتوانی در تشخیص آن به معنای عدم توجه به برخی از شناسه های برجسته فرهنگی قرن نوزدهم وحتی قرن بیستم است. طبعاً،تأیید یا تکذیب این نظر بسته به شواهد موجود است. با این همه، استفاده از برخی نظرات روش شناسیک در توضیح آن مفید خواهد بود. نخست اینکه بسیار حائز اهمیت است که از لفظ «رمانتی سیسم» ایراد نگیریم. این لفظ، شاید در توصیف برخی تحولات عمیق در جهان بینی(2) رایج در دورة موردنظر لفظ مناسبی نباشد، اما در عین حال چه واژة مناسبتری می توان سراغ کرد، خاصه در جایی که اکنون مطابق سنت- چه بخواهیم چه نخواهیم- استفاده از آن مجاز شمرده شده است و دست کم آن را با برخی از گسترده ترین مفاهیم و مفروضات مشترک مرتبط ساخته اند؟ از نظر من، لاوجوی به رغم تأکید بر تکثرگرایی، گاهی بر این نکته مهر قبول می زند. دو دیگر اینکه لازم است به یاد بیاوریم که مسئله رمانتی سیستم به هیچ وجه منحصربفرد نیست. این مسئله با خیل مسائل موجود در حوزة تاریخ نگاری- از قبیل رنسانس، اصلاح دین یا حتی عصر روشنگری تفاوتی ندارد. الا اینکه شاید بتوان گفت پیچیدگی بیشتری دارد، بی پرده بگوییم که نهضت رمانتیک سنخیتی آرمانی دارد. اما این امر در مورد «نهضتهای» دیگر در تاریخ نیز صادق است، خاصه اگر تمام ابعاد آنها در نظر گرفته شود واز محدوده های جغرافیایی فراتر برود. شخص مورخ خصایل «آرمانی» نهضتها را وصف می کند و نیک هم می داند که هیچ جا درحالت کاملاً ناب و در معیت هم یافت نمی شوند. منتها شخص مورخ چارة دیگری ندارد. چه اگر چنین نکند، حوزه بحثش از تک تک آدمها یا مکاتب و گروههای تنگ حصار فراتر نمی رود. او دیگر نمی تواند از رنسانس بگوید، که برای ما خسرانی عظیم خواهد بود.

بهتر است بدانیم که سخنی آرمانی از این دست، ریشه ای استوار در واقعیت دارد و نشان می دهد که مورخ براساس شواهد موجود، نظریه های خود را تعمیم می دهد: یعنی اتفاق نظر یا وجه مشترکی که در میان تعارضات موجود بدان دست می یابد. هرجا که نهضت اندیشه ها به میان بیاید، این اتفاق نظر را به سادگی می توان در جایی که تک تک افراد با آن مخالف بوده اند، کشف کرد. کشف مورد توافق همگان دشوارتر است. اما این امر می تواندچندان دشوار نباشد اما اگر یادمان باشد که (در جایی که دامنة اختلاف نظر شدید باشد) اجماع در عرصة تصدیقهای آگاهانه جایی ندارد و جای آن در عرضهه تصدیقهای بلاتصور است، یعنی دلزدگیها یا نیازهای عمیق روانی. یکی از نکات جالب در مورد اتفاق نظر موجود در زمینة رمانتی سیسم این است که این نهضت با حداقل میزان «تأثیرات» بین المللی شکل



خرید و دانلود مقاله درباره عصر روشنگری و رومانتیسیسم