دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره عبدالرحمان جامی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

 

بزرگترین استادی که در نظم و نثر فارسی در قرن نهم تاریخ اسلام در سرزمین ایران به ظهور رسیده است، علی التحقیق نورالدین عبدالرحمان جامی است که صیت فضیلت و دانش او نه تنها در خراسان که وطن اوست بلکه در تمام اقطار ممالک فارسی زبان از هندوستان و افغانستان و ماوراء النهر تا آسیای صغیر و استانبول انتشار یافته و همچنین نام نامی او نه تنها در زمان خود وی بلکه تا این روزگاران نزد اهل ادب قرین عزت و احترام است.

از معاصرین وی امیر نظام الدین علیشیر که دست ارادت به دامان وی زده بود بلافاصله بعد از فوت وی کتابی به نام خمسة المتحیرین سراسر در شرح احوال ذکر مکارم و توصیف صفات او تألیف نموده است و نیز ظهیر الدین بابر مولف (با برنامه ) و موسس سلطنت گورکانیه هندوستان در کتاب خود نام وی را به خدمت بسیار ذکر کرده و بعد از آنکه می نویسد: «وی را در علوم صوری و معنوی همتا و برابری در عصر خود نبود اضافه می کند که جامی را حاجتی به مدح و ستایش نیست بلکه ذکر نام او از باب تبرک است.

و نیز دیگر تذکره نویسان آن زمان مانند دولتشاه سمرقندی و سام میرزای صفوی و خوند میر صاحب حبیب المسیر هر یک در تالیف خود، وی را به عزت و احترام بسیار نام برده و هر یک به زبانی دیگر با شرح و بسط بسیار جلالت قدر و علو مرتبت او را ستوده اند. حتی محققین اروپایی در این اواخر که از تاریخ ادبیات ایران سخن رانده اند همگی مرتبت استادی او را اعتراف نموده اند یکی از آنان گفته است وی یکی از نوابغ نامی است که در سرزمین ایران به ظهور رسیده زیرا وی هم شاعری بزرگ و هم محققی بزرگ و هم عارفی بزرگ است.

دیگری در فضیلت جامی چنین نوشته است: جامی نه تنها از لحاظ شعر و شاعری بلکه از جنبه تحقیق و فضایل علمی نیز مسلما صاحب قریحه سرشار و دانش بسیار است.

محیط جامی

جامی در قرن نهم (در اواخر آن ) در شهر هرات می زیسته است و در آن زمان سرزمین ایران به دو قسمت تقسیم شده بود و زیر پرچم دو خاندان بود. در مشرق ایران سلاطین تیموری که پایتخت آنان سمرقند و هرات بوده است سلطنت می کرده اند و جامی با این طایفه هم زمان بود. یک قسمت از سلطنت شاهرخ (817 تا 850) و تمام دوره سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر (856تا 861) و میرزا ابو سعید گورکان (861تا 873) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا (875 تا 899) را درک فرمود.

و در مغرب و جنوب ایران نخست ترکمانان قراقاینلو و سپس ترکمانان آق قوینلو سلطنت می کردند که پایتخت آنها شهر تبریز بود. و جامی معاصر بود با جهان شاه قراقوینلو (841تا 873) حسن بیک یا اوزن حسن آق قوینلو (871تا 883) سرش یعقوب بیگ (884تا 896).

جامی که تحصیلات اول خود در هرات و سمرقند بود در آغاز شباب که زمان تکمیل نفس و هنگام تربیت باطن است با بزرگان این سلسله آشنا شد و در مهد عقاید ایشان (نقشبندیه) پرورش یافت. دست ارادت به دامن مولانا سعدالدین کاشغری (متوفی به سال 860) که ز پیشوایان آن فرقه است زده و نزد او به قدری تقرب حصل کرد که به شرف مصاهرت و قرابت وی اختصاص یافت.

میرزا ابوالقاسم بابر (در اشعار جامی)

در آثار جامی کتابی است منثور در اصول و قواعد فن معما موسوم به حلیه حلل که در سال 856 تالیف شده و آن مصدر است. به نام میرا ابوالقاسم بابر و نام او را هم در صدر کتاب بر سبیل تعبیه ذکر کرده و هم در خلل کلام و بیان انواع معماها اشعاری به طور معما به نام او به تمثل آورده است و نیز غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده می شود که مطلع و مقطع آن این دو بیت است :

بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان

بروی شاه ابوالقاس معزالدوله بابر خان

ز نظم دلکش ساقی سرود بزم او بادا

برای عشرت ساقی نوید عیش جاویدان

ابوسعید گورکان

درآثار جمی تالیف کتابی به نام سلطان ابو سعد به نظر نرسید و این ممکن است از آن سبب باشد که مولانا در زمان سلطان ابو سعید به درگاه پادشاه راهی نبود و سلطان او را چنان که باید نمی شناخته و در سال 873 که سلطان ابوسعید به قتل رسید جامی 56 ساله بوده است.

جامی و سلاطین صفویه

از آنجا که جامی در هرات از اجله ی پیشوایان و علماء اهل سنت و جماعت به شمار می رفت و به طعن و انتقاد بر متعصبین از روافض معروف بود سلاطین صفویه وی را به نظر شیعه پاک اعتقاد ننگریسته و او را مطعون و مذموم می داشته اند.

روابط جامی با هندوستان

در مجموعه مراسلات جامی چند فقره نامه دیده می شود که مخاطب آن شخصی موسوم به ملک التجار هندوستان است و غالبا این مراسلات در جواب مکاتیبی است که ان شخص و یا پسرش (خواجه علی) به جامی نگاشته اند و ظاهرا ملک التجار مزبور شخص محترم و مجللی بوده است.

و سر عرفان و تصوف نیز داشته و به مولانا مراسلات طولانی با ذوق و حال می نوشته. جامی نیز عنان قلم رها کرده نامه های طولانی ومفصل مشتمل به دقائق عرفانی ومزین به لطافت اشعار تازی و پارسی در پاسخ او می نوشته است او را در یکی از نامه ها جلال الدین غیاث الاسلام خوانده تحقیق احوال این شخص با وسایل موجود برای نگارنده میسر نگردید.

زندگی جامی

تولد در شرح حالی از جامی در کتاب (الشقائق المغانیه فی علماء دوله العثمانیه ) تالیف احمدبن مصطفی طاشکیری زاده و در مصر به سال 1310 در حاشیه (وفیات الاعیان) به طبع رسیده.

در آنجا در ذیل طبقه هفتم که خاص علماء سلطان محمد خان ملقب به فاتح است شرح حال نسبتا مفصلی از مولانا جامی منقول است و چون این کتب به سال 965 یعنی 67 سال بعد از وفات استاد جام تالیف شده دارای صحت و اعتبار است.

در باب حیات و ممات مولانا جامی رضی الدین عبدالغفور که خواص تلامیذ او بوده در ذیل حاشیه نفحات الانس شرحی مختصر و مفید نگاشته است « ولادت حضرت ایشان علیهم الرحمه و الرضوان در خرجرد جام بوده است وقت العشا ثالث والعشرین من شهر الشعبان المعظم سنه ی سبع عشر و ثمانیه.

لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور ایشان نورالدین است و نام مبارکشان عبدالرحمن است. والد حضرت ایشان احمدبن محمد الدشتی است که از دشت اصفهان که محله ای است از ری و خدمت مولانا محمد یکی از فرزندان امام محمد شیبانی رحمه الله علیه را در عقد نکاح خود درآورده بودند و مولانا احمد که والد ایشان است از وی متولد شدند و 81 سال عمر کردند.

تحصیلات

در باب تحصیلات مولانا جامی صفی الدین در (رشحات) شرحی جامع و مفید ذکر کرده: چون ایشان به همراه واد شریف خود به صغرسن آمدند و در مدرسه نظامیه اقامت کرده اند و به درس مولانا جنید اصولی که در علم عربیت ماهر بوده است و درآن فن شهرت تمام داشته در آمده اند.

بعد از آن به درس مولانا خواجه علی سمرقندی که از اعظام مدققان روزگار بوده در آمد بعد شاگرد سید شریف جرجاتی رحمه الله تعالی گردید و وی در طریق مطالعه بی مثل بود اما به قریب 40 روز از او مستغنی شده و بعد از او به درس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که از افاضل مباحثان زمان خود بود در آمد. و بعد شاگرد قاضی زاده روم که از محققان عصر بود شد و ساکن روم گردید و ... .

استادان معنوی جامی

درباره استادان معنوی جامی باز بهتر آن است که شرح شاگردش مولانا عبدالغفور لاری گفته شود: ابتدا استاد کاشغری بود و بعد از مرگ ایشان به خراسان رفت و هم صحبت مختم او شد که منظور از مختوم واجه بعدالدین کاشغری است و خواجه محمد پارساست و دیگری مولانا فخرالدین لرستانی بود.

و دیگری برهان الدن ابو نصر پارسا و دیگری شیخ بهاء الدین عمر بود و دیگری خواجه شمس الدین محمد کوسویی بود و دیگری مولانا جلال الدین پورانی و دیگری مولانا شمس الدین محمد اسد بود از همه پیش تر خواجه احرار در زندگی جامی تاثیر داشته زیرا که جامی نام ایشان(خواجه ناصرالدین عبیدالله) به تفصیل برده است.

مسافرت های جامی

در طفولیت همراه والد خود از جام به هرات آمده و پیش خواجه علی سمرقندی درس خواند.

در جوانی در زمان شاهرخ ازهرات به سمرقند رفت.

مراجعت از سمرقند مجمرات و ملاقات وتحصیل نزد علاءالدین علی قوشجی ودست ارادت زدن به دامان مولانا سعدالدین کاشغری.

سفر به مروازهرات برای خواجه عبدالله احرار.

سفردوم به سمرقندبرای ملاقات خواجه عبیدالله در سال 870.

سفرسوم به سمرقندبرای ملاقات خواجه مذکور در فاراب تاشگند درسال 884.



خرید و دانلود مقاله درباره عبدالرحمان جامی


دانلود تخقیق در مورد عبدالرحمان جامی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

 

بزرگترین استادی که در نظم و نثر فارسی در قرن نهم تاریخ اسلام در سرزمین ایران به ظهور رسیده است، علی التحقیق نورالدین عبدالرحمان جامی است که صیت فضیلت و دانش او نه تنها در خراسان که وطن اوست بلکه در تمام اقطار ممالک فارسی زبان از هندوستان و افغانستان و ماوراء النهر تا آسیای صغیر و استانبول انتشار یافته و همچنین نام نامی او نه تنها در زمان خود وی بلکه تا این روزگاران نزد اهل ادب قرین عزت و احترام است.

از معاصرین وی امیر نظام الدین علیشیر که دست ارادت به دامان وی زده بود بلافاصله بعد از فوت وی کتابی به نام خمسة المتحیرین سراسر در شرح احوال ذکر مکارم و توصیف صفات او تألیف نموده است و نیز ظهیر الدین بابر مولف (با برنامه ) و موسس سلطنت گورکانیه هندوستان در کتاب خود نام وی را به خدمت بسیار ذکر کرده و بعد از آنکه می نویسد: «وی را در علوم صوری و معنوی همتا و برابری در عصر خود نبود اضافه می کند که جامی را حاجتی به مدح و ستایش نیست بلکه ذکر نام او از باب تبرک است.

و نیز دیگر تذکره نویسان آن زمان مانند دولتشاه سمرقندی و سام میرزای صفوی و خوند میر صاحب حبیب المسیر هر یک در تالیف خود، وی را به عزت و احترام بسیار نام برده و هر یک به زبانی دیگر با شرح و بسط بسیار جلالت قدر و علو مرتبت او را ستوده اند. حتی محققین اروپایی در این اواخر که از تاریخ ادبیات ایران سخن رانده اند همگی مرتبت استادی او را اعتراف نموده اند یکی از آنان گفته است وی یکی از نوابغ نامی است که در سرزمین ایران به ظهور رسیده زیرا وی هم شاعری بزرگ و هم محققی بزرگ و هم عارفی بزرگ است.

دیگری در فضیلت جامی چنین نوشته است: جامی نه تنها از لحاظ شعر و شاعری بلکه از جنبه تحقیق و فضایل علمی نیز مسلما صاحب قریحه سرشار و دانش بسیار است.

محیط جامی

جامی در قرن نهم (در اواخر آن ) در شهر هرات می زیسته است و در آن زمان سرزمین ایران به دو قسمت تقسیم شده بود و زیر پرچم دو خاندان بود. در مشرق ایران سلاطین تیموری که پایتخت آنان سمرقند و هرات بوده است سلطنت می کرده اند و جامی با این طایفه هم زمان بود. یک قسمت از سلطنت شاهرخ (817 تا 850) و تمام دوره سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر (856تا 861) و میرزا ابو سعید گورکان (861تا 873) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا (875 تا 899) را درک فرمود.

و در مغرب و جنوب ایران نخست ترکمانان قراقاینلو و سپس ترکمانان آق قوینلو سلطنت می کردند که پایتخت آنها شهر تبریز بود. و جامی معاصر بود با جهان شاه قراقوینلو (841تا 873) حسن بیک یا اوزن حسن آق قوینلو (871تا 883) سرش یعقوب بیگ (884تا 896).

جامی که تحصیلات اول خود در هرات و سمرقند بود در آغاز شباب که زمان تکمیل نفس و هنگام تربیت باطن است با بزرگان این سلسله آشنا شد و در مهد عقاید ایشان (نقشبندیه) پرورش یافت. دست ارادت به دامن مولانا سعدالدین کاشغری (متوفی به سال 860) که ز پیشوایان آن فرقه است زده و نزد او به قدری تقرب حصل کرد که به شرف مصاهرت و قرابت وی اختصاص یافت.

میرزا ابوالقاسم بابر (در اشعار جامی)

در آثار جامی کتابی است منثور در اصول و قواعد فن معما موسوم به حلیه حلل که در سال 856 تالیف شده و آن مصدر است. به نام میرا ابوالقاسم بابر و نام او را هم در صدر کتاب بر سبیل تعبیه ذکر کرده و هم در خلل کلام و بیان انواع معماها اشعاری به طور معما به نام او به تمثل آورده است و نیز غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده می شود که مطلع و مقطع آن این دو بیت است :

بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان

بروی شاه ابوالقاس معزالدوله بابر خان

ز نظم دلکش ساقی سرود بزم او بادا

برای عشرت ساقی نوید عیش جاویدان

ابوسعید گورکان

درآثار جمی تالیف کتابی به نام سلطان ابو سعد به نظر نرسید و این ممکن است از آن سبب باشد که مولانا در زمان سلطان ابو سعید به درگاه پادشاه راهی نبود و سلطان او را چنان که باید نمی شناخته و در سال 873 که سلطان ابوسعید به قتل رسید جامی 56 ساله بوده است.

جامی و سلاطین صفویه

از آنجا که جامی در هرات از اجله ی پیشوایان و علماء اهل سنت و جماعت به شمار می رفت و به طعن و انتقاد بر متعصبین از روافض معروف بود سلاطین صفویه وی را به نظر شیعه پاک اعتقاد ننگریسته و او را مطعون و مذموم می داشته اند.

روابط جامی با هندوستان

در مجموعه مراسلات جامی چند فقره نامه دیده می شود که مخاطب آن شخصی موسوم به ملک التجار هندوستان است و غالبا این مراسلات در جواب مکاتیبی است که ان شخص و یا پسرش (خواجه علی) به جامی نگاشته اند و ظاهرا ملک التجار مزبور شخص محترم و مجللی بوده است.

و سر عرفان و تصوف نیز داشته و به مولانا مراسلات طولانی با ذوق و حال می نوشته. جامی نیز عنان قلم رها کرده نامه های طولانی ومفصل مشتمل به دقائق عرفانی ومزین به لطافت اشعار تازی و پارسی در پاسخ او می نوشته است او را در یکی از نامه ها جلال الدین غیاث الاسلام خوانده تحقیق احوال این شخص با وسایل موجود برای نگارنده میسر نگردید.

زندگی جامی

تولد در شرح حالی از جامی در کتاب (الشقائق المغانیه فی علماء دوله العثمانیه ) تالیف احمدبن مصطفی طاشکیری زاده و در مصر به سال 1310 در حاشیه (وفیات الاعیان) به طبع رسیده.

در آنجا در ذیل طبقه هفتم که خاص علماء سلطان محمد خان ملقب به فاتح است شرح حال نسبتا مفصلی از مولانا جامی منقول است و چون این کتب به سال 965 یعنی 67 سال بعد از وفات استاد جام تالیف شده دارای صحت و اعتبار است.

در باب حیات و ممات مولانا جامی رضی الدین عبدالغفور که خواص تلامیذ او بوده در ذیل حاشیه نفحات الانس شرحی مختصر و مفید نگاشته است « ولادت حضرت ایشان علیهم الرحمه و الرضوان در خرجرد جام بوده است وقت العشا ثالث والعشرین من شهر الشعبان المعظم سنه ی سبع عشر و ثمانیه.

لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور ایشان نورالدین است و نام مبارکشان عبدالرحمن است. والد حضرت ایشان احمدبن محمد الدشتی است که از دشت اصفهان که محله ای است از ری و خدمت مولانا محمد یکی از فرزندان امام محمد شیبانی رحمه الله علیه را در عقد نکاح خود درآورده بودند و مولانا احمد که والد ایشان است از وی متولد شدند و 81 سال عمر کردند.

تحصیلات

در باب تحصیلات مولانا جامی صفی الدین در (رشحات) شرحی جامع و مفید ذکر کرده: چون ایشان به همراه واد شریف خود به صغرسن آمدند و در مدرسه نظامیه اقامت کرده اند و به درس مولانا جنید اصولی که در علم عربیت ماهر بوده است و درآن فن شهرت تمام داشته در آمده اند.

بعد از آن به درس مولانا خواجه علی سمرقندی که از اعظام مدققان روزگار بوده در آمد بعد شاگرد سید شریف جرجاتی رحمه الله تعالی گردید و وی در طریق مطالعه بی مثل بود اما به قریب 40 روز از او مستغنی شده و بعد از او به درس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که از افاضل مباحثان زمان خود بود در آمد. و بعد شاگرد قاضی زاده روم که از محققان عصر بود شد و ساکن روم گردید و ... .

استادان معنوی جامی

درباره استادان معنوی جامی باز بهتر آن است که شرح شاگردش مولانا عبدالغفور لاری گفته شود: ابتدا استاد کاشغری بود و بعد از مرگ ایشان به خراسان رفت و هم صحبت مختم او شد که منظور از مختوم واجه بعدالدین کاشغری است و خواجه محمد پارساست و دیگری مولانا فخرالدین لرستانی بود.

و دیگری برهان الدن ابو نصر پارسا و دیگری شیخ بهاء الدین عمر بود و دیگری خواجه شمس الدین محمد کوسویی بود و دیگری مولانا جلال الدین پورانی و دیگری مولانا شمس الدین محمد اسد بود از همه پیش تر خواجه احرار در زندگی جامی تاثیر داشته زیرا که جامی نام ایشان(خواجه ناصرالدین عبیدالله) به تفصیل برده است.

مسافرت های جامی



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد عبدالرحمان جامی (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد رودکی 32 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.

برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و چیرگی او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد. رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی چنگ نواز بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند. از همروزگاران رودکی مانند منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و یا پس از او مانند فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند و در آن روزگار به خنیاگری برجسته آوازه داشت.

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیان رسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربار خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا برآمد و بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند. دربار سامانی با نام نژاد ایرانی و از خاندان ساسانیان، به تحکیم موقعیت سیاسی خود پرداختند. جوش و خروش ملی آغاز شده در آن دیار به گسترش و پیشرفت زبان و فرهنگ ایرانی انجامید. سمرقند و بخارا که در کشاورزی، داد و ستد و صنعت رونق یافته بودند، از مراکز مهم آن روزگار بودند. صنعت کاغذ سازی سمرقند آوازه ای جهانی یافت و فراوانی برنج، گندم و برخی فرآورده های کشاورزی زبانزد بود.

صنعت پارچه های پنبه ای، پشمی، گلیم بافی، ساختن ابزار چرمی، پرورش کرم ابریشم در بخارا به پیشرفتی چشمگیر رسیده بود. بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد. دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک بدانجا روی می آوردند. بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فرارود فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) و ابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد رودکی 32 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد رودکی 32 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.

برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و چیرگی او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد. رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی چنگ نواز بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند. از همروزگاران رودکی مانند منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و یا پس از او مانند فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند و در آن روزگار به خنیاگری برجسته آوازه داشت.

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیان رسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربار خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا برآمد و بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند. دربار سامانی با نام نژاد ایرانی و از خاندان ساسانیان، به تحکیم موقعیت سیاسی خود پرداختند. جوش و خروش ملی آغاز شده در آن دیار به گسترش و پیشرفت زبان و فرهنگ ایرانی انجامید. سمرقند و بخارا که در کشاورزی، داد و ستد و صنعت رونق یافته بودند، از مراکز مهم آن روزگار بودند. صنعت کاغذ سازی سمرقند آوازه ای جهانی یافت و فراوانی برنج، گندم و برخی فرآورده های کشاورزی زبانزد بود.

صنعت پارچه های پنبه ای، پشمی، گلیم بافی، ساختن ابزار چرمی، پرورش کرم ابریشم در بخارا به پیشرفتی چشمگیر رسیده بود. بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد. دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک بدانجا روی می آوردند. بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فرارود فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) و ابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد رودکی 32 ص (با فرمت word)


تحقیق در مورد عبدالرحمان جامی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

 

بزرگترین استادی که در نظم و نثر فارسی در قرن نهم تاریخ اسلام در سرزمین ایران به ظهور رسیده است، علی التحقیق نورالدین عبدالرحمان جامی است که صیت فضیلت و دانش او نه تنها در خراسان که وطن اوست بلکه در تمام اقطار ممالک فارسی زبان از هندوستان و افغانستان و ماوراء النهر تا آسیای صغیر و استانبول انتشار یافته و همچنین نام نامی او نه تنها در زمان خود وی بلکه تا این روزگاران نزد اهل ادب قرین عزت و احترام است.

از معاصرین وی امیر نظام الدین علیشیر که دست ارادت به دامان وی زده بود بلافاصله بعد از فوت وی کتابی به نام خمسة المتحیرین سراسر در شرح احوال ذکر مکارم و توصیف صفات او تألیف نموده است و نیز ظهیر الدین بابر مولف (با برنامه ) و موسس سلطنت گورکانیه هندوستان در کتاب خود نام وی را به خدمت بسیار ذکر کرده و بعد از آنکه می نویسد: «وی را در علوم صوری و معنوی همتا و برابری در عصر خود نبود اضافه می کند که جامی را حاجتی به مدح و ستایش نیست بلکه ذکر نام او از باب تبرک است.

و نیز دیگر تذکره نویسان آن زمان مانند دولتشاه سمرقندی و سام میرزای صفوی و خوند میر صاحب حبیب المسیر هر یک در تالیف خود، وی را به عزت و احترام بسیار نام برده و هر یک به زبانی دیگر با شرح و بسط بسیار جلالت قدر و علو مرتبت او را ستوده اند. حتی محققین اروپایی در این اواخر که از تاریخ ادبیات ایران سخن رانده اند همگی مرتبت استادی او را اعتراف نموده اند یکی از آنان گفته است وی یکی از نوابغ نامی است که در سرزمین ایران به ظهور رسیده زیرا وی هم شاعری بزرگ و هم محققی بزرگ و هم عارفی بزرگ است.

دیگری در فضیلت جامی چنین نوشته است: جامی نه تنها از لحاظ شعر و شاعری بلکه از جنبه تحقیق و فضایل علمی نیز مسلما صاحب قریحه سرشار و دانش بسیار است.

محیط جامی

جامی در قرن نهم (در اواخر آن ) در شهر هرات می زیسته است و در آن زمان سرزمین ایران به دو قسمت تقسیم شده بود و زیر پرچم دو خاندان بود. در مشرق ایران سلاطین تیموری که پایتخت آنان سمرقند و هرات بوده است سلطنت می کرده اند و جامی با این طایفه هم زمان بود. یک قسمت از سلطنت شاهرخ (817 تا 850) و تمام دوره سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر (856تا 861) و میرزا ابو سعید گورکان (861تا 873) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا (875 تا 899) را درک فرمود.

و در مغرب و جنوب ایران نخست ترکمانان قراقاینلو و سپس ترکمانان آق قوینلو سلطنت می کردند که پایتخت آنها شهر تبریز بود. و جامی معاصر بود با جهان شاه قراقوینلو (841تا 873) حسن بیک یا اوزن حسن آق قوینلو (871تا 883) سرش یعقوب بیگ (884تا 896).

جامی که تحصیلات اول خود در هرات و سمرقند بود در آغاز شباب که زمان تکمیل نفس و هنگام تربیت باطن است با بزرگان این سلسله آشنا شد و در مهد عقاید ایشان (نقشبندیه) پرورش یافت. دست ارادت به دامن مولانا سعدالدین کاشغری (متوفی به سال 860) که ز پیشوایان آن فرقه است زده و نزد او به قدری تقرب حصل کرد که به شرف مصاهرت و قرابت وی اختصاص یافت.

میرزا ابوالقاسم بابر (در اشعار جامی)

در آثار جامی کتابی است منثور در اصول و قواعد فن معما موسوم به حلیه حلل که در سال 856 تالیف شده و آن مصدر است. به نام میرا ابوالقاسم بابر و نام او را هم در صدر کتاب بر سبیل تعبیه ذکر کرده و هم در خلل کلام و بیان انواع معماها اشعاری به طور معما به نام او به تمثل آورده است و نیز غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده می شود که مطلع و مقطع آن این دو بیت است :

بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان

بروی شاه ابوالقاس معزالدوله بابر خان

ز نظم دلکش ساقی سرود بزم او بادا

برای عشرت ساقی نوید عیش جاویدان

ابوسعید گورکان

درآثار جمی تالیف کتابی به نام سلطان ابو سعد به نظر نرسید و این ممکن است از آن سبب باشد که مولانا در زمان سلطان ابو سعید به درگاه پادشاه راهی نبود و سلطان او را چنان که باید نمی شناخته و در سال 873 که سلطان ابوسعید به قتل رسید جامی 56 ساله بوده است.

جامی و سلاطین صفویه

از آنجا که جامی در هرات از اجله ی پیشوایان و علماء اهل سنت و جماعت به شمار می رفت و به طعن و انتقاد بر متعصبین از روافض معروف بود سلاطین صفویه وی را به نظر شیعه پاک اعتقاد ننگریسته و او را مطعون و مذموم می داشته اند.

روابط جامی با هندوستان

در مجموعه مراسلات جامی چند فقره نامه دیده می شود که مخاطب آن شخصی موسوم به ملک التجار هندوستان است و غالبا این مراسلات در جواب مکاتیبی است که ان شخص و یا پسرش (خواجه علی) به جامی نگاشته اند و ظاهرا ملک التجار مزبور شخص محترم و مجللی بوده است.

و سر عرفان و تصوف نیز داشته و به مولانا مراسلات طولانی با ذوق و حال می نوشته. جامی نیز عنان قلم رها کرده نامه های طولانی ومفصل مشتمل به دقائق عرفانی ومزین به لطافت اشعار تازی و پارسی در پاسخ او می نوشته است او را در یکی از نامه ها جلال الدین غیاث الاسلام خوانده تحقیق احوال این شخص با وسایل موجود برای نگارنده میسر نگردید.

زندگی جامی

تولد در شرح حالی از جامی در کتاب (الشقائق المغانیه فی علماء دوله العثمانیه ) تالیف احمدبن مصطفی طاشکیری زاده و در مصر به سال 1310 در حاشیه (وفیات الاعیان) به طبع رسیده.

در آنجا در ذیل طبقه هفتم که خاص علماء سلطان محمد خان ملقب به فاتح است شرح حال نسبتا مفصلی از مولانا جامی منقول است و چون این کتب به سال 965 یعنی 67 سال بعد از وفات استاد جام تالیف شده دارای صحت و اعتبار است.

در باب حیات و ممات مولانا جامی رضی الدین عبدالغفور که خواص تلامیذ او بوده در ذیل حاشیه نفحات الانس شرحی مختصر و مفید نگاشته است « ولادت حضرت ایشان علیهم الرحمه و الرضوان در خرجرد جام بوده است وقت العشا ثالث والعشرین من شهر الشعبان المعظم سنه ی سبع عشر و ثمانیه.

لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور ایشان نورالدین است و نام مبارکشان عبدالرحمن است. والد حضرت ایشان احمدبن محمد الدشتی است که از دشت اصفهان که محله ای است از ری و خدمت مولانا محمد یکی از فرزندان امام محمد شیبانی رحمه الله علیه را در عقد نکاح خود درآورده بودند و مولانا احمد که والد ایشان است از وی متولد شدند و 81 سال عمر کردند.

تحصیلات

در باب تحصیلات مولانا جامی صفی الدین در (رشحات) شرحی جامع و مفید ذکر کرده: چون ایشان به همراه واد شریف خود به صغرسن آمدند و در مدرسه نظامیه اقامت کرده اند و به درس مولانا جنید اصولی که در علم عربیت ماهر بوده است و درآن فن شهرت تمام داشته در آمده اند.

بعد از آن به درس مولانا خواجه علی سمرقندی که از اعظام مدققان روزگار بوده در آمد بعد شاگرد سید شریف جرجاتی رحمه الله تعالی گردید و وی در طریق مطالعه بی مثل بود اما به قریب 40 روز از او مستغنی شده و بعد از او به درس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که از افاضل مباحثان زمان خود بود در آمد. و بعد شاگرد قاضی زاده روم که از محققان عصر بود شد و ساکن روم گردید و ... .

استادان معنوی جامی

درباره استادان معنوی جامی باز بهتر آن است که شرح شاگردش مولانا عبدالغفور لاری گفته شود: ابتدا استاد کاشغری بود و بعد از مرگ ایشان به خراسان رفت و هم صحبت مختم او شد که منظور از مختوم واجه بعدالدین کاشغری است و خواجه محمد پارساست و دیگری مولانا فخرالدین لرستانی بود.

و دیگری برهان الدن ابو نصر پارسا و دیگری شیخ بهاء الدین عمر بود و دیگری خواجه شمس الدین محمد کوسویی بود و دیگری مولانا جلال الدین پورانی و دیگری مولانا شمس الدین محمد اسد بود از همه پیش تر خواجه احرار در زندگی جامی تاثیر داشته زیرا که جامی نام ایشان(خواجه ناصرالدین عبیدالله) به تفصیل برده است.

مسافرت های جامی



خرید و دانلود تحقیق در مورد عبدالرحمان جامی (با فرمت word)