دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مزار شیخ احمد جامی 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

شیخ احمد جامی

شیخ احمد جامی از اولاد لیث بن جریر علی از اصحاب رسول اکرم و از اعراب عدرنانی بود که به حضرت ابراهیم می رسد . که در عربستان زندگی می کرد عده ای از این قبایل به ایران مهاجرت کردند و عده ای در کاشمر ساکن شدند .

در سال 440 این کودک پا به دنیا گذاشت او در جوانی خود اهل منکرات و شراب خواری و کارهای دگر بود ولی در همه حال روحیه ای قوی و پیشرفت زیادی داشت و با تفاوتی با جوان های دیگر داشت او در جوانی عاشق کبک بود و در 18 سالگی عاشق زنی شد احمد با عبور و پشت سر گذاشتن همه عشق های خود در نهایت به عشق نهایی یعنی عشق به خدا رسید شیخ احمد در سن 22 سالگی متحول شد و راه خدا را در پیش گرفت و توبه کرد . در مورد توبه کردن احمد چنین روایت است که یک شب شیخ احمد باید دوستان خود را به شراب دعوت می کرد ، وی رفت برای گردآوری شراب که به او صدای آمد که گفت : چرا این کار را انجام می دهی و بیا به سوی خداوند و احمد دگرگون شد و و برای رفیقان خود هم چند دانه کشمش برد و در آبی در کوزه ریخت و به دوستانش داد و وقتی که خوردند آنها به خداوند روی آوردند و توبه کردند .

شیخ احمد جامی برای مدتی از روستا خارج شد و در کوه های اطراف روستا به عبادت پرداخت و بعد از گذشت سالها به شهر آمد و تمامخمره هایی که در شراب خانه ها بود را شکست افرادی که شراب می فروختند از وی شکایت کردند و به دستور حاکم آن را به داخل استبلی انداختند بعد از مدتی گفتند که انگار است ها سر به آخور گذاشته و گریه می کند و حاکم دستور داد که شیخ احمد را از شهر بیرون کند تا کسی را نفرین نکند . اشاره به شعر حافظ و جام شکنی شیخ احمد :

حافظ مرید جام می است آری صبا برو وز بند و بندگی برسان شیخ جام را

بعد از مدت ها به او وحی شد که در جلوی تو نوری است اورا دنبال کن شیخ احمد این نور را دنبال کرد تا به منطقه ای به نام زام رسید در روستایی به نام بیزگ رفت و در کوه بیزک به خودسازی پرداخت در دامنه کوه مسجدی ساخت که به نام مسجدند و معروف است که نوری که دنبال او بود در همان مکان ناپدید شد و بعد از مدتی به شهر بوژگان رفت چون مذهب احمد سنی حنفی بود و مردم بوژگان شیعه اسماعیلی بودند با او مخالفت کردند و او شهر بوژگان را ترک کرد و به روستای معدآباد آمد و برای جنگ سلطان سنجر دعا کرد تا پیروز شود و پیروز شد و از آن پس با سلطان سنجر سلجوقی دوستی کرد و در آنجا ماند و سلطان سنجر به او ارادت زیادی یافت .

او در معد آباداز زنی به نام بی بی خدیجه خواست که باغش را وقف او کند آن زن هم در عوض او گفت تو مرا شفاعت کن که به بهشت بروم شیخ احمد هم یک نامه نوشت که زمانی که من مردم و اگر بهشتی بودم این زن را هم شفاعت می کنم و بعد از مرگ بی بی خدیجه نامه اکه خواسته بود در کفن وی بگذارند قرار دادند و او را در گوشه باغ دفن کردند . شیخ احمد جامی در سال 536 فوت کردند و در محوطه خانقاه ایشان را دفن کردند و این روستا به نام تربت احمد جام نام گرفت که بعد از 100 تا 150 سال بعد به تربت جام مشهور شد .

سنگی که در اول ورودی آرامگاه قرار دارد سنگ مرکب نام دارد این نام به دلیل این بود که شیخ احمد به روی آن می نشست و به شاگردان خود درس می داد بعد از فوت شیخ احمد جامی فرزندان او یک جامعه ای را تشکیل دادند که 900 سال به طول انجامید . به بازماندگان احمد جامی خواجه گویند گروه اصلی خواجه ها را فرزندان شیخ احمد جامی تشکیل می دادند و گروه دوم را کسانی که در اطراف احمد جامی کار می کردند خواجه نام داشت و به آخر اسم های خود پسوند احمدی گذاشتند مانند کلیدداراحمدی – محرراحمدی و ...

بعد ها که هر حکومتی ایرانی در تربت جام حاکم می شد آثاری در آرامگاه بنا می کردند و آرامگاه به صورت مجموعه ای از آثار تاریخی دوره های مختلف از سلجوقی تا حال درآمد.



خرید و دانلود  مزار شیخ احمد جامی 10 ص


مقاله درباره عبدالرحمان جامی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

 

بزرگترین استادی که در نظم و نثر فارسی در قرن نهم تاریخ اسلام در سرزمین ایران به ظهور رسیده است، علی التحقیق نورالدین عبدالرحمان جامی است که صیت فضیلت و دانش او نه تنها در خراسان که وطن اوست بلکه در تمام اقطار ممالک فارسی زبان از هندوستان و افغانستان و ماوراء النهر تا آسیای صغیر و استانبول انتشار یافته و همچنین نام نامی او نه تنها در زمان خود وی بلکه تا این روزگاران نزد اهل ادب قرین عزت و احترام است.

از معاصرین وی امیر نظام الدین علیشیر که دست ارادت به دامان وی زده بود بلافاصله بعد از فوت وی کتابی به نام خمسة المتحیرین سراسر در شرح احوال ذکر مکارم و توصیف صفات او تألیف نموده است و نیز ظهیر الدین بابر مولف (با برنامه ) و موسس سلطنت گورکانیه هندوستان در کتاب خود نام وی را به خدمت بسیار ذکر کرده و بعد از آنکه می نویسد: «وی را در علوم صوری و معنوی همتا و برابری در عصر خود نبود اضافه می کند که جامی را حاجتی به مدح و ستایش نیست بلکه ذکر نام او از باب تبرک است.

و نیز دیگر تذکره نویسان آن زمان مانند دولتشاه سمرقندی و سام میرزای صفوی و خوند میر صاحب حبیب المسیر هر یک در تالیف خود، وی را به عزت و احترام بسیار نام برده و هر یک به زبانی دیگر با شرح و بسط بسیار جلالت قدر و علو مرتبت او را ستوده اند. حتی محققین اروپایی در این اواخر که از تاریخ ادبیات ایران سخن رانده اند همگی مرتبت استادی او را اعتراف نموده اند یکی از آنان گفته است وی یکی از نوابغ نامی است که در سرزمین ایران به ظهور رسیده زیرا وی هم شاعری بزرگ و هم محققی بزرگ و هم عارفی بزرگ است.

دیگری در فضیلت جامی چنین نوشته است: جامی نه تنها از لحاظ شعر و شاعری بلکه از جنبه تحقیق و فضایل علمی نیز مسلما صاحب قریحه سرشار و دانش بسیار است.

محیط جامی

جامی در قرن نهم (در اواخر آن ) در شهر هرات می زیسته است و در آن زمان سرزمین ایران به دو قسمت تقسیم شده بود و زیر پرچم دو خاندان بود. در مشرق ایران سلاطین تیموری که پایتخت آنان سمرقند و هرات بوده است سلطنت می کرده اند و جامی با این طایفه هم زمان بود. یک قسمت از سلطنت شاهرخ (817 تا 850) و تمام دوره سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر (856تا 861) و میرزا ابو سعید گورکان (861تا 873) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا (875 تا 899) را درک فرمود.

و در مغرب و جنوب ایران نخست ترکمانان قراقاینلو و سپس ترکمانان آق قوینلو سلطنت می کردند که پایتخت آنها شهر تبریز بود. و جامی معاصر بود با جهان شاه قراقوینلو (841تا 873) حسن بیک یا اوزن حسن آق قوینلو (871تا 883) سرش یعقوب بیگ (884تا 896).

جامی که تحصیلات اول خود در هرات و سمرقند بود در آغاز شباب که زمان تکمیل نفس و هنگام تربیت باطن است با بزرگان این سلسله آشنا شد و در مهد عقاید ایشان (نقشبندیه) پرورش یافت. دست ارادت به دامن مولانا سعدالدین کاشغری (متوفی به سال 860) که ز پیشوایان آن فرقه است زده و نزد او به قدری تقرب حصل کرد که به شرف مصاهرت و قرابت وی اختصاص یافت.

میرزا ابوالقاسم بابر (در اشعار جامی)

در آثار جامی کتابی است منثور در اصول و قواعد فن معما موسوم به حلیه حلل که در سال 856 تالیف شده و آن مصدر است. به نام میرا ابوالقاسم بابر و نام او را هم در صدر کتاب بر سبیل تعبیه ذکر کرده و هم در خلل کلام و بیان انواع معماها اشعاری به طور معما به نام او به تمثل آورده است و نیز غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده می شود که مطلع و مقطع آن این دو بیت است :

بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان

بروی شاه ابوالقاس معزالدوله بابر خان

ز نظم دلکش ساقی سرود بزم او بادا

برای عشرت ساقی نوید عیش جاویدان

ابوسعید گورکان

درآثار جمی تالیف کتابی به نام سلطان ابو سعد به نظر نرسید و این ممکن است از آن سبب باشد که مولانا در زمان سلطان ابو سعید به درگاه پادشاه راهی نبود و سلطان او را چنان که باید نمی شناخته و در سال 873 که سلطان ابوسعید به قتل رسید جامی 56 ساله بوده است.

جامی و سلاطین صفویه

از آنجا که جامی در هرات از اجله ی پیشوایان و علماء اهل سنت و جماعت به شمار می رفت و به طعن و انتقاد بر متعصبین از روافض معروف بود سلاطین صفویه وی را به نظر شیعه پاک اعتقاد ننگریسته و او را مطعون و مذموم می داشته اند.

روابط جامی با هندوستان

در مجموعه مراسلات جامی چند فقره نامه دیده می شود که مخاطب آن شخصی موسوم به ملک التجار هندوستان است و غالبا این مراسلات در جواب مکاتیبی است که ان شخص و یا پسرش (خواجه علی) به جامی نگاشته اند و ظاهرا ملک التجار مزبور شخص محترم و مجللی بوده است.

و سر عرفان و تصوف نیز داشته و به مولانا مراسلات طولانی با ذوق و حال می نوشته. جامی نیز عنان قلم رها کرده نامه های طولانی ومفصل مشتمل به دقائق عرفانی ومزین به لطافت اشعار تازی و پارسی در پاسخ او می نوشته است او را در یکی از نامه ها جلال الدین غیاث الاسلام خوانده تحقیق احوال این شخص با وسایل موجود برای نگارنده میسر نگردید.

زندگی جامی

تولد در شرح حالی از جامی در کتاب (الشقائق المغانیه فی علماء دوله العثمانیه ) تالیف احمدبن مصطفی طاشکیری زاده و در مصر به سال 1310 در حاشیه (وفیات الاعیان) به طبع رسیده.

در آنجا در ذیل طبقه هفتم که خاص علماء سلطان محمد خان ملقب به فاتح است شرح حال نسبتا مفصلی از مولانا جامی منقول است و چون این کتب به سال 965 یعنی 67 سال بعد از وفات استاد جام تالیف شده دارای صحت و اعتبار است.

در باب حیات و ممات مولانا جامی رضی الدین عبدالغفور که خواص تلامیذ او بوده در ذیل حاشیه نفحات الانس شرحی مختصر و مفید نگاشته است « ولادت حضرت ایشان علیهم الرحمه و الرضوان در خرجرد جام بوده است وقت العشا ثالث والعشرین من شهر الشعبان المعظم سنه ی سبع عشر و ثمانیه.

لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور ایشان نورالدین است و نام مبارکشان عبدالرحمن است. والد حضرت ایشان احمدبن محمد الدشتی است که از دشت اصفهان که محله ای است از ری و خدمت مولانا محمد یکی از فرزندان امام محمد شیبانی رحمه الله علیه را در عقد نکاح خود درآورده بودند و مولانا احمد که والد ایشان است از وی متولد شدند و 81 سال عمر کردند.

تحصیلات

در باب تحصیلات مولانا جامی صفی الدین در (رشحات) شرحی جامع و مفید ذکر کرده: چون ایشان به همراه واد شریف خود به صغرسن آمدند و در مدرسه نظامیه اقامت کرده اند و به درس مولانا جنید اصولی که در علم عربیت ماهر بوده است و درآن فن شهرت تمام داشته در آمده اند.

بعد از آن به درس مولانا خواجه علی سمرقندی که از اعظام مدققان روزگار بوده در آمد بعد شاگرد سید شریف جرجاتی رحمه الله تعالی گردید و وی در طریق مطالعه بی مثل بود اما به قریب 40 روز از او مستغنی شده و بعد از او به درس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که از افاضل مباحثان زمان خود بود در آمد. و بعد شاگرد قاضی زاده روم که از محققان عصر بود شد و ساکن روم گردید و ... .

استادان معنوی جامی

درباره استادان معنوی جامی باز بهتر آن است که شرح شاگردش مولانا عبدالغفور لاری گفته شود: ابتدا استاد کاشغری بود و بعد از مرگ ایشان به خراسان رفت و هم صحبت مختم او شد که منظور از مختوم واجه بعدالدین کاشغری است و خواجه محمد پارساست و دیگری مولانا فخرالدین لرستانی بود.

و دیگری برهان الدن ابو نصر پارسا و دیگری شیخ بهاء الدین عمر بود و دیگری خواجه شمس الدین محمد کوسویی بود و دیگری مولانا جلال الدین پورانی و دیگری مولانا شمس الدین محمد اسد بود از همه پیش تر خواجه احرار در زندگی جامی تاثیر داشته زیرا که جامی نام ایشان(خواجه ناصرالدین عبیدالله) به تفصیل برده است.

مسافرت های جامی

در طفولیت همراه والد خود از جام به هرات آمده و پیش خواجه علی سمرقندی درس خواند.

در جوانی در زمان شاهرخ ازهرات به سمرقند رفت.

مراجعت از سمرقند مجمرات و ملاقات وتحصیل نزد علاءالدین علی قوشجی ودست ارادت زدن به دامان مولانا سعدالدین کاشغری.

سفر به مروازهرات برای خواجه عبدالله احرار.

سفردوم به سمرقندبرای ملاقات خواجه عبیدالله در سال 870.

سفرسوم به سمرقندبرای ملاقات خواجه مذکور در فاراب تاشگند درسال 884.



خرید و دانلود مقاله درباره عبدالرحمان جامی


مقاله درباره شیخ احمد جام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

شیخ احمد جامی

شیخ احمد جامی از اولاد لیث بن جریر علی از اصحاب رسول اکرم و از اعراب عدرنانی بود که به حضرت ابراهیم می رسد . که در عربستان زندگی می کرد عده ای از این قبایل به ایران مهاجرت کردند و عده ای در کاشمر ساکن شدند

 

 

شیخ احمد جامی

شیخ احمد جامی از اولاد لیث بن جریر علی از اصحاب رسول اکرم و از اعراب عدرنانی بود که به حضرت ابراهیم می رسد . که در عربستان زندگی می کرد عده ای از این قبایل به ایران مهاجرت کردند و عده ای در کاشمر ساکن شدند .

در سال 440 این کودک پا به دنیا گذاشت او در جوانی خود اهل منکرات و شراب خواری و کارهای دگر بود ولی در همه حال روحیه ای قوی و پیشرفت زیادی داشت و با تفاوتی با جوان های دیگر داشت او در جوانی عاشق کبک بود و در 18 سالگی عاشق زنی شد احمد با عبور و پشت سر گذاشتن همه عشق های خود در نهایت به عشق نهایی یعنی عشق به خدا رسید شیخ احمد در سن 22 سالگی متحول شد و راه خدا را در پیش گرفت و توبه کرد . در مورد توبه کردن احمد چنین روایت است که یک شب شیخ احمد باید دوستان خود را به شراب دعوت می کرد ، وی رفت برای گردآوری شراب که به او صدای آمد که گفت : چرا این کار را انجام می دهی و بیا به سوی خداوند و احمد دگرگون شد و و برای رفیقان خود هم چند دانه کشمش برد و در آبی در کوزه ریخت و به دوستانش داد و وقتی که خوردند آنها به خداوند روی آوردند و توبه کردند .

شیخ احمد جامی برای مدتی از روستا خارج شد و در کوه های اطراف روستا به عبادت پرداخت و بعد از گذشت سالها به شهر آمد و تمام خمره هایی که در شراب خانه ها بود را شکست افرادی که شراب می فروختند از وی شکایت کردند و به دستور حاکم آن را به داخل استبلی انداختند بعد از مدتی گفتند که انگار است ها سر به آخور گذاشته و گریه می کند و حاکم دستور داد که شیخ احمد را از شهر بیرون کند تا کسی را نفرین نکند . اشاره به شعر حافظ و جام شکنی شیخ احمد :

حافظ مرید جام می است آری صبا برو وز بند و بندگی برسان شیخ جام را

بعد از مدت ها به او وحی شد که در جلوی تو نوری است اورا دنبال کن شیخ احمد این نور را دنبال کرد تا به منطقه ای به نام زام رسید در روستایی به نام بیزگ رفت و در کوه بیزک به خودسازی پرداخت در دامنه کوه مسجدی ساخت که به نام مسجدند و معروف است که نوری که دنبال او بود در همان مکان ناپدید شد و بعد از مدتی به شهر بوژگان رفت چون مذهب احمد سنی حنفی بود و مردم بوژگان شیعه اسماعیلی بودند با او مخالفت کردند و او شهر بوژگان را ترک کرد و به روستای معدآباد آمد و برای جنگ سلطان سنجر دعا کرد تا پیروز شود و پیروز شد و از آن پس با سلطان سنجر سلجوقی دوستی کرد و در آنجا ماند و سلطان سنجر به او ارادت زیادی یافت .

او در معد آباداز زنی به نام بی بی خدیجه خواست که باغش را وقف او کند آن زن هم در عوض او گفت تو مرا شفاعت کن که به بهشت بروم شیخ احمد هم یک نامه نوشت که زمانی که من مردم و اگر بهشتی بودم این زن را هم شفاعت می کنم و بعد از مرگ بی بی خدیجه نامه اکه خواسته بود در کفن وی بگذارند قرار دادند و او را در گوشه باغ دفن کردند . شیخ احمد جامی در سال 536 فوت کردند و در محوطه خانقاه ایشان را دفن کردند و این روستا به نام تربت احمد جام نام گرفت که بعد از 100 تا 150 سال بعد به تربت جام مشهور شد .

سنگی که در اول ورودی آرامگاه قرار دارد سنگ مرکب نام دارد این نام به دلیل این بود که شیخ احمد به روی آن می نشست و به شاگردان خود درس می داد بعد از فوت شیخ احمد جامی فرزندان او یک جامعه ای را تشکیل دادند که 900 سال به طول انجامید . به بازماندگان احمد جامی خواجه گویند گروه اصلی خواجه ها را فرزندان شیخ احمد جامی تشکیل می دادند و گروه دوم را کسانی که در اطراف احمد جامی کار می کردند خواجه نام داشت و به آخر اسم های خود پسوند احمدی گذاشتند مانند کلیدداراحمدی – محرراحمدی و ...

بعد ها که هر حکومتی ایرانی در تربت جام حاکم می شد آثاری در آرامگاه بنا می کردند و آرامگاه به صورت مجموعه ای از آثار تاریخی دوره های مختلف از سلجوقی تا حال درآمد.

- آب انبار :



خرید و دانلود مقاله درباره شیخ احمد جام


دانلود تخقیق در مورد عبدالرحمان جامی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

 

بزرگترین استادی که در نظم و نثر فارسی در قرن نهم تاریخ اسلام در سرزمین ایران به ظهور رسیده است، علی التحقیق نورالدین عبدالرحمان جامی است که صیت فضیلت و دانش او نه تنها در خراسان که وطن اوست بلکه در تمام اقطار ممالک فارسی زبان از هندوستان و افغانستان و ماوراء النهر تا آسیای صغیر و استانبول انتشار یافته و همچنین نام نامی او نه تنها در زمان خود وی بلکه تا این روزگاران نزد اهل ادب قرین عزت و احترام است.

از معاصرین وی امیر نظام الدین علیشیر که دست ارادت به دامان وی زده بود بلافاصله بعد از فوت وی کتابی به نام خمسة المتحیرین سراسر در شرح احوال ذکر مکارم و توصیف صفات او تألیف نموده است و نیز ظهیر الدین بابر مولف (با برنامه ) و موسس سلطنت گورکانیه هندوستان در کتاب خود نام وی را به خدمت بسیار ذکر کرده و بعد از آنکه می نویسد: «وی را در علوم صوری و معنوی همتا و برابری در عصر خود نبود اضافه می کند که جامی را حاجتی به مدح و ستایش نیست بلکه ذکر نام او از باب تبرک است.

و نیز دیگر تذکره نویسان آن زمان مانند دولتشاه سمرقندی و سام میرزای صفوی و خوند میر صاحب حبیب المسیر هر یک در تالیف خود، وی را به عزت و احترام بسیار نام برده و هر یک به زبانی دیگر با شرح و بسط بسیار جلالت قدر و علو مرتبت او را ستوده اند. حتی محققین اروپایی در این اواخر که از تاریخ ادبیات ایران سخن رانده اند همگی مرتبت استادی او را اعتراف نموده اند یکی از آنان گفته است وی یکی از نوابغ نامی است که در سرزمین ایران به ظهور رسیده زیرا وی هم شاعری بزرگ و هم محققی بزرگ و هم عارفی بزرگ است.

دیگری در فضیلت جامی چنین نوشته است: جامی نه تنها از لحاظ شعر و شاعری بلکه از جنبه تحقیق و فضایل علمی نیز مسلما صاحب قریحه سرشار و دانش بسیار است.

محیط جامی

جامی در قرن نهم (در اواخر آن ) در شهر هرات می زیسته است و در آن زمان سرزمین ایران به دو قسمت تقسیم شده بود و زیر پرچم دو خاندان بود. در مشرق ایران سلاطین تیموری که پایتخت آنان سمرقند و هرات بوده است سلطنت می کرده اند و جامی با این طایفه هم زمان بود. یک قسمت از سلطنت شاهرخ (817 تا 850) و تمام دوره سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر (856تا 861) و میرزا ابو سعید گورکان (861تا 873) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا (875 تا 899) را درک فرمود.

و در مغرب و جنوب ایران نخست ترکمانان قراقاینلو و سپس ترکمانان آق قوینلو سلطنت می کردند که پایتخت آنها شهر تبریز بود. و جامی معاصر بود با جهان شاه قراقوینلو (841تا 873) حسن بیک یا اوزن حسن آق قوینلو (871تا 883) سرش یعقوب بیگ (884تا 896).

جامی که تحصیلات اول خود در هرات و سمرقند بود در آغاز شباب که زمان تکمیل نفس و هنگام تربیت باطن است با بزرگان این سلسله آشنا شد و در مهد عقاید ایشان (نقشبندیه) پرورش یافت. دست ارادت به دامن مولانا سعدالدین کاشغری (متوفی به سال 860) که ز پیشوایان آن فرقه است زده و نزد او به قدری تقرب حصل کرد که به شرف مصاهرت و قرابت وی اختصاص یافت.

میرزا ابوالقاسم بابر (در اشعار جامی)

در آثار جامی کتابی است منثور در اصول و قواعد فن معما موسوم به حلیه حلل که در سال 856 تالیف شده و آن مصدر است. به نام میرا ابوالقاسم بابر و نام او را هم در صدر کتاب بر سبیل تعبیه ذکر کرده و هم در خلل کلام و بیان انواع معماها اشعاری به طور معما به نام او به تمثل آورده است و نیز غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده می شود که مطلع و مقطع آن این دو بیت است :

بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان

بروی شاه ابوالقاس معزالدوله بابر خان

ز نظم دلکش ساقی سرود بزم او بادا

برای عشرت ساقی نوید عیش جاویدان

ابوسعید گورکان

درآثار جمی تالیف کتابی به نام سلطان ابو سعد به نظر نرسید و این ممکن است از آن سبب باشد که مولانا در زمان سلطان ابو سعید به درگاه پادشاه راهی نبود و سلطان او را چنان که باید نمی شناخته و در سال 873 که سلطان ابوسعید به قتل رسید جامی 56 ساله بوده است.

جامی و سلاطین صفویه

از آنجا که جامی در هرات از اجله ی پیشوایان و علماء اهل سنت و جماعت به شمار می رفت و به طعن و انتقاد بر متعصبین از روافض معروف بود سلاطین صفویه وی را به نظر شیعه پاک اعتقاد ننگریسته و او را مطعون و مذموم می داشته اند.

روابط جامی با هندوستان

در مجموعه مراسلات جامی چند فقره نامه دیده می شود که مخاطب آن شخصی موسوم به ملک التجار هندوستان است و غالبا این مراسلات در جواب مکاتیبی است که ان شخص و یا پسرش (خواجه علی) به جامی نگاشته اند و ظاهرا ملک التجار مزبور شخص محترم و مجللی بوده است.

و سر عرفان و تصوف نیز داشته و به مولانا مراسلات طولانی با ذوق و حال می نوشته. جامی نیز عنان قلم رها کرده نامه های طولانی ومفصل مشتمل به دقائق عرفانی ومزین به لطافت اشعار تازی و پارسی در پاسخ او می نوشته است او را در یکی از نامه ها جلال الدین غیاث الاسلام خوانده تحقیق احوال این شخص با وسایل موجود برای نگارنده میسر نگردید.

زندگی جامی

تولد در شرح حالی از جامی در کتاب (الشقائق المغانیه فی علماء دوله العثمانیه ) تالیف احمدبن مصطفی طاشکیری زاده و در مصر به سال 1310 در حاشیه (وفیات الاعیان) به طبع رسیده.

در آنجا در ذیل طبقه هفتم که خاص علماء سلطان محمد خان ملقب به فاتح است شرح حال نسبتا مفصلی از مولانا جامی منقول است و چون این کتب به سال 965 یعنی 67 سال بعد از وفات استاد جام تالیف شده دارای صحت و اعتبار است.

در باب حیات و ممات مولانا جامی رضی الدین عبدالغفور که خواص تلامیذ او بوده در ذیل حاشیه نفحات الانس شرحی مختصر و مفید نگاشته است « ولادت حضرت ایشان علیهم الرحمه و الرضوان در خرجرد جام بوده است وقت العشا ثالث والعشرین من شهر الشعبان المعظم سنه ی سبع عشر و ثمانیه.

لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور ایشان نورالدین است و نام مبارکشان عبدالرحمن است. والد حضرت ایشان احمدبن محمد الدشتی است که از دشت اصفهان که محله ای است از ری و خدمت مولانا محمد یکی از فرزندان امام محمد شیبانی رحمه الله علیه را در عقد نکاح خود درآورده بودند و مولانا احمد که والد ایشان است از وی متولد شدند و 81 سال عمر کردند.

تحصیلات

در باب تحصیلات مولانا جامی صفی الدین در (رشحات) شرحی جامع و مفید ذکر کرده: چون ایشان به همراه واد شریف خود به صغرسن آمدند و در مدرسه نظامیه اقامت کرده اند و به درس مولانا جنید اصولی که در علم عربیت ماهر بوده است و درآن فن شهرت تمام داشته در آمده اند.

بعد از آن به درس مولانا خواجه علی سمرقندی که از اعظام مدققان روزگار بوده در آمد بعد شاگرد سید شریف جرجاتی رحمه الله تعالی گردید و وی در طریق مطالعه بی مثل بود اما به قریب 40 روز از او مستغنی شده و بعد از او به درس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که از افاضل مباحثان زمان خود بود در آمد. و بعد شاگرد قاضی زاده روم که از محققان عصر بود شد و ساکن روم گردید و ... .

استادان معنوی جامی

درباره استادان معنوی جامی باز بهتر آن است که شرح شاگردش مولانا عبدالغفور لاری گفته شود: ابتدا استاد کاشغری بود و بعد از مرگ ایشان به خراسان رفت و هم صحبت مختم او شد که منظور از مختوم واجه بعدالدین کاشغری است و خواجه محمد پارساست و دیگری مولانا فخرالدین لرستانی بود.

و دیگری برهان الدن ابو نصر پارسا و دیگری شیخ بهاء الدین عمر بود و دیگری خواجه شمس الدین محمد کوسویی بود و دیگری مولانا جلال الدین پورانی و دیگری مولانا شمس الدین محمد اسد بود از همه پیش تر خواجه احرار در زندگی جامی تاثیر داشته زیرا که جامی نام ایشان(خواجه ناصرالدین عبیدالله) به تفصیل برده است.

مسافرت های جامی



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد عبدالرحمان جامی (با فرمت word)


تحقیق در مورد جامی 0 (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

مقدمه

 

نورالدّین عبد الرّحمن جامی (۲۳ شعبان ۸۱۷ – ۱۸ محرم ۸۹۸ ه‍ ق) (۱۸ اوت ۱۴۱۴ – ۱۹ نوامبر ۱۴۹۲م) ملقب به خاتم الشعرا شاعر و عارف بزرگ ایرانی در خرجرد جام متولّد شد.

پدرش نظام‌الدّین احمد دشتی مردی فاضل از اهالی دشت اصفهان بود که به علّت ناآرام‌شدن آن منطقه به خراسان کوچ‌کرده و در قصبۀ خرجرد ولایت جام مقیم‌شده بود. جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانواده‌اش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت‌یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق،حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمّد جاجرمی استفاده‌کند.

در این دوره بود که جامی با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد بطوریکه در حلقه مریدان سعد الدین محمّد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه‍ ق برابر با ۱۴۵۵ م) خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.

جامی به افتادگی و گشاده رویی معروف بود و با اینکه زندگی‌ای بسیار ساده داشت و هیچ گاه مدح زورمندان را نمی‌گفت، شاهان و امرا همواره به او ارادت می‌‌ورزیدند و خود را مرید او می‌‌دانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصا سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم می‌‌داشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.

جامی سرانجام در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. آرامگاه او در حال حاضر معروف به تخت مزار است.

زندگی جامی:

 مولانا نورالدین عبدالرحمن بن نظام الدین احمدبن محمد جامی عارف و شاعر و دانشمند جامع و نام آور سده ی نهم هجری و بزرگ ترین استاد سخن پارسی پس از روزگار حافظ و به نظر جماعتی از نویسندگان خاتم شاعران بزرگ پارسی گوی . وی در خرجرد محله ای  از محلات جام که تابع هرات بود متولد شد - 23 شعبان 817 ه.ق و در 18 محرم 898 در هرات در گذشت .

دودمان او از " دشت " که آبادی کوچکی نزدیک اصفهان است می آید . پدرش نظام الدین احمد بن شمس الدین محمد، آن آبادی را ترک کرد و نزدیک هرات اقامت گزید . در نتیجه برای مدتی در اشعار خود تخلص " دشتی " داشت تا اینکه سرانجام تخلص خود را به " جامی " مبدل ساخت . او خود گفته است که این تخلص را به دوسبب برگزیده است" نخست برای آنکه زادگاه او جام بود ، دو دیگر آنکه رشحات خامه ی او از جرعه ی جام شیخ الاسلام احمد جام معروف به ژنده پیل سرچشمه دارد :

مولدم جام و رشحه ی قلمم/ جرعه ی جام شیخ الاسلامی است .

لاجرم در جریده ی اشعارم/ به دو معنی تخلصم جامی است

با شروع معمولی مطالعات خود، جامی شوق سوزان خود را به عرفان و تصوف دریافت و بنابر این سعدالدین کاشغری مرید و خلیفه ی صوفی معروف بهاءالدین نقشبند را به عنوان رهبر روحانی خود برگزید. دو تن از مترجمان جامی ؛ عبدالغفور لاری ( که شاگرد جامی بود و به سال 912 در کنار قبر جامی به خاک سپرده شد) و به ویژه وزیر و دانشمند مشهور میرعلی شیرنوایی در خمسة المتحیرین ( وفات 906ه.ق) حوادث او را ذکر کرده اند . گذشته از دو سفر به قصد زیارت یکی به مشهد امام رضا (ع) و دیگری به حجاز و زیارت حرمین(877- که تنها در این سفر چهار ماهی نزدیک بغداد اقامت کرد ؛ دو ماهی در دمشق و تبریز ) جامی بقیه ی عمر خود را به راحتی در هرات زیست و وقت خود را به مطالعات ، سرودن اشعار و ریاضت گذرانید . وی نزد غالب سلاطین زمان خود عزیز بود و در اشعاری که شاعر به نام این ممدوحان سروده تملق و چاپلوسی نمی کند .

جامی از دانشمندانی است که تحصیلات کلاسیک مرتبی داشته است . نوشته اند وی مقدمات و صرف و نحو را نزد پدرش نظام الدین احمد فراگرفت ، آنگاه تلخیص و شرح مفتاح العلوم سکاکی ( وفات 626ه.ق) و مطول سعد تفتازانی ( وفات 793ه.ق) و حاشیه ی آن را از مولی جنید اصولی که در فنون عربیت ماهر و مشهور بود فرا گرفت و سپس به درس خواجه علی سمرقندی از شاگردان میر سید شریف جرجانی حاضر شد و در اندک زمانی نزدیک چهل روز از وی بی نیاز گشت و آنگاه در زمره ی شاگردان مولی شهاب الدین محمد جاجرمی که از مباحثان فاضل زمان خود بود درآمد ، و از او نیز کسب فیض کرد .

پس از گذراندن این مراحل ، جامی برای مدتی از هرات به سمرقند که در آن زمان به برکت وجود الغ بیگ میرزا از مراکز علمی بود رفت و آنجا خدمت قاضی زاده ی



خرید و دانلود تحقیق در مورد جامی 0 (با فرمت word)