لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین، پیشوا
دانشکده ادبیات و علوم انسانی
عنوان مقاله:
پوشش در شعر گویندگان پس از مشروطه
مقدمه و پیشگفتار
از دوران کهن، شخصیت و خلق و خوی زن توجه دانشمندان و فلاسفه هر عصری را همیشه به خود جلب کرده است. در فرهنگ اسلامی و شرقی ما، زن در اجتماع مقامی بس والا دارد. در تاریخ و فرهنگ ما، زنان بسیار ارجمند و عالیمقامی وجود دارند و شخصیت بزرگ آنان اصولاً در قالب فرهنگ غربی نمی گنجد و یکی از آن موارد که زن مسلمان را از زن غربی ممتاز می نماید حجاب و پوشش اسلامی اوست. حجابی که دین او آن را تائید میکند و کتاب آسمانیش بر آن صحه می گذارد.
نوع پوشش در کشور و فرهنگ ما از دیرباز به عنوان یک امر فقهی و تکلیف شرعی بر شمرده می شد و هیچگونه بحث و اظهار نظر خاصی در باب آن نمی شد و البته حدود پوشش مورد بحث فقها بود ولی اصل آن از طرف طوایف مسلمان مورد تائید و قبول بوده است.
ولی بحث از حجاب در کشورما، همزمان با آشنایی ایران و ایرانی با عالم تجدد بوده است. احساس شکست در برابر غرب، روشنفکران ما را که ساده انگارانی بیش نبودند در باب نوع لباس و آرایش و زینت به فکر انداخت که شاید پیروزی غربیها به علت همین تفاوت در ظواهر بوده است و نظریهای بدنبال آن مطرح شد مبنی بر اینکه اگر به غربیها تشبه جوییم می توانیم به پایه و مرتبة آنان برسیم.
این تفکر بر اقشار مختلف جامعه تأثیر خود را نهاد از جمله در جامعة ادبی کشور و نویسندگان و شعرا. حجاب در شعر شاعران پس از مشروطه به دو صورت مطرح گردید. یکی به حالت دفاع از پدیدة کشف حجاب و دیگر به صورت دفاع از حجاب و جواب به کسانی که پدیدة کشف حجاب را ستودهاند.
آنچه را باید بدان توجه داشت آن است که شعر گفتن دربارة زن، سابقه طولانی در ادب فارسی دارد. در دوره مشروطه نیز، اشعار فراوانی گفته شد که در برخی موارد به انتقاد کلی از برخوردی که بازن در طول تاریخ صورت گرفته، می پرداخت. از جمله مسائل مربوط به آموزش زنان، موقعیت اجتماعی آنان و …
از جمله مباحث مطرح در شعر پس از مشروطه مسأله حجاب و کشف حجاب است که در این مقاله سعی میشود تا به بررسی اشعار شاعران این دوره پرداخته گردد. شاعرانی که به دفاع از دین و دیانت به توصیف حجاب و پوشش و محسنات آن پرداختهاند و یا در پاسخگویی بر اشعار گویندگان کشف حجاب پرداختهاند.
حجاب از دیدگاه قرآن و اسلام
انعکاس مسأله حجاب و پوشش در شعر شعرا و ادبیات معاصر ما ریشه در همان باورهای دینی و مذهبی دارد. آنجا که گویندگان پس از مشروطیت به دفاع از حجاب پرداختهاند برخاسته از باورهای دینی و تعالیم قرآنی دارد. بنابراین لازمست که با نگاهی گذرا حجاب را از دیدگاه قرآن و اسلام بررسی کنیم.
در باب محجوبیت معنوی و حفظ عفاف مردان و زنان آیههای سیام و سی و یکم از سوره نور تعیین تکلیف کرده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
شاملو و شعر سپید)
/چند سال پیش شعری از شاملو را نقد کرده بودم. امروز که کاغذ باطلههایم را دور میریختم، فیشهای آن نقد را پیدا کردم. هرچند این یادداشتها بسیار پراکندهاند ولی شاید به کار کسانی که علاقهمند به شاملو هستند بیاید.شعر امروز ایران دو آغاز کنندهی جدی دارد، نیما و شاملو. شعر یکبار با نیما متحول گردید بار دبگر با الف.بامداد دیگرگون شد. اگرچه نیما راهگشای شعر امروز ایران است اما با حفظ نوعی وزن و قافیه بندناف خود را با ادب قدیم حفظ کرد. الف. بامداد اگرچه تاریخا پس از او میآید و مدتی به اقتفای او کار میکند اما زمانی بعد آزادسازی شعر از قیود سنتی وزن عروضی و تبعات آن را ضروری میبیند و از عروض نیمایی عدول میکند، تجربهی شعر سپید را قانونمند میکند و سامان میبخشد و دورهی جدیدی در شعر فارسی آغاز میشود ."شاملو با درک پیام اصلی نیما که هر نوآوری پس از مدتی به سنت گذار بدل میشود و نوآوری دیگر ضرور میافتد، زبان شعر فارسی را از قید هزار و اند سالهی وزن و قوافی و بدایع آزاد کرد و در برخوردی عاصی و خلاق با فضای فرهنگی - اجتماعی معاصر ظرفیتهای غنایی زبان را در هیات کلمههای ترکیب شونده – جدا از منطق نظم و شعر – در خدمت بیان اندیشه و تخیل درآورد و با این شیوه جهان درونی شعر تنوعی حیرتآور یافت چرا که شکلهای ظاهری از قید محدودیت رها شده بود"(جواد مجابی – شناختنامهی احمد شاملو , ص 74)شاملو خود راجع به شعر سپید چنین میگوید:" شعر سپید، از وزن و قافیه، از آرایش و پیرایش احساس بینیازی شاید نکند، اما از آن محروم است ... و شاید بتوان از آن محروم نماند، لیکن تظاهر به بینیازی میکند ...گویی شکنجه دیدهی سر به زیری است که به عمد میخواهد عریان بماند تا چشمهای تماشاگران، داغهای شکنجه را بر تن او ببینند و راز سر به زیری او را دریابند ... و اگر بخواهم بهتر گفته باشم:- آثار شکنجه است که اگر به قالب جامهیی درآورده شود،منتفی است. هرچه جامه آراستهتر، خاصیت وجودی وی منتفیتر . شعر سپید، شاید رقصی است که به موسیقی احساس نیاز نمیکند،.. یا شرابی است که در ساغر نمیگنجد، تا عریانتر جلوه کند و شکل نمیخواهد تا روح مجرد خود را در بی شکلی بهتر نمود دهد . درحقیقت شعر سپید شعری است که نمیخواهد به صورت «شعر» درآید ... شعر سپید با هر چه اضافی، با هر قافیهای بیگانگی و بیحوصلگی نشان میدهد. با هرگونه دستکاری ـبه هر اندازه که ناچیز باشد - لج میکند. هرگونه کوششی برای آنکه شکل رایجی بدان داده شود، خستهاش میکند، خفهاش میکند، مسخش میکند" ."از بیان این مطلب واهمه میکنیم؛ اما بهر حال گفتنی است که: "شعر سپید مطلق و مجرد است" و باید نامی دیگر از برای آن جست، چرا که غرض از شعر سپید نوعی شعر نیست؛ چیزی است نزدیک به شعر بیآنکه شعر باشد و نزدیک به یک نوشته بیآنکه دارای منطق و مفهومی باشد که تنها با نوشتن، مرادی از آن حاصل آید".(حاشیهای بر شعر شاملو – اندیشه و هنر، ویژهی ا.بامداد،شماره ی 2 – فروردین 1334)شاملو شاعر جسوری است، کسی که قالب را شکست و ره به نوآوری آورد؛ او در شعر بسیار سختگیر است تا به جایی که در نقد آثار دیگران گاه آنقدر سخت میگیرد که در بیان آن از عرف موجود در میگذرد و بیشتر به گستاخی و به قول خود ، به بیادبی میانجامد. شاملو شعر را از دید خود میبیند، و آن را به طرقیهی خود میفهمد. شاملو معتقد است که برای شاعر بودن اول باید آزاد بود، مثلا اگر ما مقید به مذهبی باشیم که در آن بوییدن گل کفر به حساب آید هرگز از بوییدن گل تصور و احساس شاعرانه نخواهیم داشت .شاملو معتقد است :"شاعر اصیل، در خارج از چارچوب زمان و مکان خود نمیتواند وجود داشته باشد و اگر به زمان و مکان خود وفادار بماند و نمایندهی صمیمی نسل خود و انسانهایی که در کنارش زندگی میکنند باشد، بدون تردید به زمانها و مکانهای دیگر نیز متعلق خواهد بود و از همین طریق است که شاعر اصیل فرصت جاودانگی پیدا میکند".(رضا براهنی – طلا در مس، جلد دوم – چاپ اول 1371)به زعم او:"شعر یک حادثهایست. حادثهای که زمان و مکان سبب ساز آن هست اما شکلبندیش در «زبان» صورت میگیرد .(گفتگوی ناصر حریری با شاملو)شاملو شاعری اجتماعی است، یک رئالیست که تعهد اجتماعی را زمینهساز کارهای خود کرده است. او در شعرش دنبال احساس و پیام است و اثر هنری بدون این دو عنصر را پوچ میداند. قبول مسئولیت اجتماعی خط اصلی شعر اوست. او هنر را فقط مبلغ حقیقت میشناسد و تنها از این لحاظ است که میتواند در نهایت سنجیدگی پیشرو باشد. هنرمندان و دولتمردان، هر دو سیاست به کار میزنند با این تفاوت که دولتمردان معمولا نیتی را پنهان میکنند که کوشش هنرمندان صرف لو دادن آن میشود.شاملو شعر را چشمهی جوشانی در درون شاعر میداند که وقتی لبریز شد سر ریز خواهد کرد." شعر، یا دستاورد آمیزش خصلت شاعر با جهان پیرامون اوست یا محصول لقاح مصنوعی؛ در صورت نخست، شعر به طور طبیعی زاده میشود یا سر ریز میکند یا چشمهوار است. و در صورت دوم یا از طریق سزارین به دنیا آورده میشود یا با سطل و تلمبه باید ا زچاه بیرونش کشید.(شعر سفید و شعر نیمایی – گفتگوی ناصر حریری با شاملو )"شعر هیجانی است در جان که در زبان شکل میگیرد و فعلیت پیدا میکند. وقتی آن هیجان بالقوه وجود نداشته باشد اگر خودت را بکشی هم بیفایده است. حتی اگر موهایت را جلو کاغذ سفید کنی شعری دستت را نخواهد گرفت. شعر باید در وجود شاعر بجوشد. به قول آن بزرگوار چیزی را که باید از درونت به بیرون بتابد چگونه میتوانی از بیرون به دست آوری"(آدینه، شمارهی 72،مرداد 71)شاملو در جاهای مختلفی بر این نکته اصرار دارد که باید در هنر نوآوری کرد و خود را در دایرهی تقلید محدود نکرد. او حتی پیروی از شعر شاملویی را جایز نمیداند زیرا که شاملو متعلق به عصر خود بود و شاعر امروز باید شعر امروز را دریابد. شعر امروز ما احتیاج به نیمایی دوباره دارد ."در هنر تا مقلد دیگرانیم از دید خود پنهانیم و تا خود را نیابیم بیهوده در راههای کوبیدهی قدمهای دیگران وقت تلف میکنیم ... راههای دیگران ما را به سوی مقصدهای دیگران میبرد".(آدینه، شمارهی 72،مرداد 71)همچنان که آمد، شاملو شعر اجتماعی میگوید، و شاعر اجتماعی در چند و چون زندگی توده وارد میشود، از آن آگاهی مییابد و با آن میزید. شاعر اجتماعی دردهای مردم را لمس میکند، او درد مشترک است و شکستها و پیروزیهای مردم را با تمام وجود درک میکند. وقتی شاعر اجتماعی انباشته از تجربههای جمعی مردمی میشود که در میان آنهاست، شروع به سرودن میکند. شعر برای این دسته از شاعران یک ضرورت است. هر چیزی که به نقطهی ضرورت رسید تولدش حتمی است، به دخالت دیگران نیازی ندارد. دخالت دیگران نه تسریعش میکند نه مانع پیدایشش میشود.الیوت، شاعران اجتماعی را، شاعرانی میداند که غوطهور در منجلاب محیط هستند. ولی گویا این نکته فراموش شده که هر کسی در هر جای جهان که هست "غوطهور در منجلاب محیط" است؛ اگر جز این بود چه نیازی به شعر پیش میآمد؟! هدف شعر رهایی انسان از منجلابی است که اسیر آن است.شاملو شعر گفتنش هم با شاعران دیگر متفاوت بود. بهر حال هر شاعری به گونهای شعر میگوید :نادر پور با حافظهی غریبش شعر را در ذهن خود میساخت، سطر به سطر تا پایان و وقتی تمام شد آن را مینوشت،"خویی" نیز کما بیش چنین عمل میکرد .شهریار میگفت که صدایی را میشنود که شعر را سطر به سطر به او دیکته میکند، گاهی در این دیکته کردن کلمهای را شاعر درست نمیشنید، عوضی مینوشت بعدا تصحیح میکرد .شاملو شعر نمیگوید، منتظر شعر نمیماند. شعر او را پیدا میکند، به کار وا میدارد. کار شاملو نوشتن شعری است که آمده است، شعری که از چند و چونش تا پایان نوشتن آن چیزی نمیداند .مضمونهای جاودانهی عشق، مرگ، پیوند، هجران، هستی، اندوه، اضطراب و خشم در شعر شاملو رخ مینماید در متنی از دلهرهی انسان برای زیستن، شور او برای آفریدن، عشق او برای انسان ماندن، پیوند او با دیگران امروز و تاریخ، هجران او از آرامشی که دیگران از فرزند انسان ربودهاند، اندوه و اضطراب او از چنین بودن، این گونه گرفتار آمدن و عمر را پی فراغتی که شایستهاش بود چنین یاوه دیدن و خشمی که توفان در جان شاعر میچرخاند تا فاجعه را، به بزرگترین دشنامها، نفرین کند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تطورات شعر عرب
(درعصرهای جاهلی-اسلامی واموی)
محمد جعفر ورزی
مقدمه:
بی شک زبان عربی یکی اززبانهای زنده دنیاست واشعارعربی یکی ازمظاهرزیبای این زبان است اما تاریخ ادبیات عرب به دوره های مختلف تقسیم می شود در این مقاله برانیم که تطورات شعر عرب وشعرای ان رادردوره های نخستین یعنی جاهلی-اسلامی واموی بررسی نماییم
تطورات شعر عربی در عصرهای جاهلی ، اسلامی و اموی
محمد جعفر ورزی
واژه ی ادب [1] : واژه ی ادب از کلماتی است که معنی آن همراه با تحول زندگی قوم عرب و انتقال آن از بدویت به مدنیت تغییر یافته و پی در پی معانی نزدیک به هم پیدا کرده تا این معنی را که امروز متبادر به ذهن می شود به خود گرفته که عبارت است از سخن رسا که به نیت تأثیر در عواطف خواننده یا شنونده به شعر یا نثر انشا شود .
اما اگر در عصر جاهلی راجع به کلمه ی ادب جستجو کنیم آن را در زبان شاعران نمی یابیم ، بلکه به کلمه ی « آدب » به معنی کسی که مردم را به طعام فرا می خواند بر می خوریم ، مانند شعر طرفه بن العبد
نحن فی المشتاه ندعو الجفلی لا تری الآدب فینا ینتقر
جهات تفوق و تکامل زبان عرب [2] :
1– مهاجرت حضرت ابراهیم با زن و فرزند خود به سوی وادی غیر ذی زرع مکه
2– مهاجرت قحطانیان که عربهای جنوبی بودند به سوی شمال
3– اسواق حجاز و تأثیر در ادب عرب
4– تفوق قریش بواسطه ظهور پیغمبر بزرگ اسلام و نزول قرآن به زبان عربی
قرآن کریم نیز در سوره ی یوسف به زبان عربی اهمیت داده است [3]
شاید زمانی که کلام ساخته شده شعر نیز بوجود آمده باشد ، زیرا احساس از فطرت انسان سرچشمه می گیرد و با خلقت انسان همراه او بوده و شعر بیان احساس در قالب کلام است . پس می توان گفت که از زمانی که کلام بوجود آمده شعر نیز بوجود آمده است .
اصل شعر برای بیان احساسات بوده و هر چه گذشته هدفهای دیگری نیز به آن وارد شده است که از جمله می توان تکسب یا استفاده های سیاسی را ذکر نمود . در شعر عرب نیز مانند دیگر زبان ها ، اهداف گوناگونی وجود داشته است .
منشأ و زمان آغاز شعر عرب برای ما معلوم نیست . قدیمی ترین قطعه هایی که به دست ما رسیده است مربوط به جنگ بسوس یا کمی قبل از آن است [4]. ولی مطمئناً قبل از آن نیز اشعاری وجود داشته که از بین رفته است .
شعر عرب را از نظر زمان به 7 عصر تقسیم کرده اند :
1- عصر جاهلی 2 - عصر اسلامی 3 - عصر اموی 4 - عصر عباسی 5 - عصر اندلس 6 - عصر انحطاط 7 - عصر نهضت
در این مقاله به بررسی تطورات شعر و معرفی شاعران بزرگ در سه دوره ی جاهلی ، اسلامی و اموی می پردازیم .
دوره ی جاهلی
دوره ی جاهلی که مربوط به زمان قبل از اسلام است ، دوره ایست که در آن زندگی اعراب بسیار ساده و ابتدایی و خالی از فرهنگ و تمدنها بوده است و شاعران نیز برای سرودن شعر موضوعاتی جز چیزهای ساده ی اطراف خود چیزی نداشتند . اشعار آنها بیشتر در مورد وصف بیابان ، شتر ، اسب ، زن ، شراب و افتخار به قبیله ی خود و مسایل اخلاقی بوده است .
بادیه مثل مدرسه ای بود که شاعران جاهلی در آن پرورش می یافتند . آنها معتقد بودند که هر شاعری را شیطانی است که شعرش را به او القاء می کند .
همچنین برای هر شاعری یک راوی بود که مانند شاگرد در کنار معلمش زندگی می کرد و سبک او را پیروی می کرد و شعرش را منتشر می ساخت .
شعر جاهلی وحدت تألیف نداشت . شعر جاهلی با ایستادن در اطلال و آثارخانه محبوب و ذکر خاطره های گذشته و بیان حوادث راه در کنار ناقه اش و پایان ناگهانی همراه می باشد . عاطفه شاعر جاهلی بسیط بوده است و دامنه خیال او چندان وسیع نیست .
شعر جاهلی ما را از اوضاع اجتماعی ، سیاسی ، تاریخی و اقتصادی آن دوران آگاه می کند . همچنین یکی از منابع مهم تاریخی برای آگاهی از اوضاع قبل از اسلام است و عنوان « دیوان العرب » شایسته ی آنهاست .
اغراض شعر جاهلی
1 – وصف : آنچه شاعر حس می کند از زمین و آسمان و موجودات دیگر که بیشتر پدیده های محیط خود اوست . مانند : منازل ، مسافرت ، بیابان پیمایی و صحرا نشینی . اما وصف در شعر ، غرض مستقلی نیست ، بلکه آن را ابزاری برای رسیدن به هدف اصلی خود می داند که بتواند عواطف و احساسات مخاطب را تحریک کند .
2 – مدح : ثنای قبیله و پهلوانان میدان کارزار و یا فردی که در حق شاعر نیکی کرده است از موضوعات مدح در شعر جاهلی می باشد . مدح از ابواب مستقل شعر بوده و موضوع آن تفاخر به ارزشهای حاکم بر زمان جاهلی است .
3 – رثاء : از مقاصد اصلی شعر است و ماده ی آن همان صفات و خیال پسندیده ی آن زمان می باشد . شاعران در این غرض از عاطفه ای حزین و دردناک پس از مرگ و اظهار نا آرامی و تحیر درباره ی حقیقت هستی برخوردارند .
4 – هجاء : سلاح برّنده شاعر جاهلی است و گاه به منافره یعنی حکم به برتری فردی یا قبیله ای کشانده می شد . شاعر جاهلی در هجاء به عیوب جسمانی و اخلاقی نظر دارد .
5 – فخر : موضوعات فخر در شعر جاهلی ، شجاعت ، کرم ، بخشش ، جوانمردی و کمک به مستمندان می باشد . البته افتخار به اصل و نسب ، شرب خمر و اعمال غیر اخلاقی از تاریکیهای شعر جاهلی نیز محسوب می شود .
6 – غزل : اساس شعر جاهلی تغزل است . ذکر زن در قصیده با نامهای مختلف مانند : عنیزه ، سلمی ، عبله . .. دیده می شود . غزل مجونی و اباحیگری که تصویری از دنیای غیراخلاقی آنان می باشد ، در شعر اکثر شاعران جاهلی دیده می شود . غزل بادیه یا عذری و عفیفانه اندک بود و فقط در شعر بعضی مانند « عنتره » دیده می شود .
7 – خمر : وصف شراب ، کیفیت آن و تأثیرش بر روان شاعر جاهلی نیز از اغراض شعر جاهلی است .
8 – زهد و حکمت : زهد و حکمت شاعر جاهلی بر اساس تجربه و گذر زمان و نیز معاشرت شاعر با بزرگان می باشد . عبارت کوتاه و حکیمانه ی شاعرانی مانند « زهیر » نشان از تأمل و تفکر و تجربیات شاعر در زندگی می باشد .
نخستین شاعر جاهلی مهلهل است که در شعر رثاء مهارت و استادی داشته است .
شاعران صعالیک ، شاعرانی هستند که به جوانمردی و شجاعت معروف بوده و غالباً زندگی خود را در کوهها و دره ها با غارت اموال ثروتمندان سپری می کردند . معروفترین شاعران صعالیک عبارتند از « شنفری » « تأبط شرا » « عمروة بن الورد »
معروفترین زن شاعر « خنساء » که شهرت او در فن « رثاء » می باشد. اشعارخنساء در رثای برادرانش « صخر » و «معاویه »است .
شاعران مکتب مضری آنانی بودند که بیشتر بر امور حسی تأکید دارند . معروفترین آنها عبارتند از « اوس بن حجر » « نابغه ذبیانی » « زهیر بن ابی سلمی » « حطیئه » که این شاعران را اصحاب « حولیات » نیز نامیده اند .
معلقات :
معلقات اشعاری هستند که بوسیله ی 7 تن از شاعران جاهلی و به روایتی 10 نفر سروده شده اند . این اشعار را به خاطر عظمتی فنی و ارزش ادبی به دیوار کعبه آویزان می کردند . به معلقات ، مذهبات ، السبع الطوال و السموط نیز گفته می شود.گردآورنده این اشعار « حماد الراویه » می باشد .
صاحبان معلقات
1 – امرؤالقیس ( 540 – 500 م ) [5]
پدرش حجر کندی ، بر قبیله ی بنی اسد در سرزمین نجد حکومت داشته است . امرؤالقیس عمر خود را در خوشگذرانی و عیاشی و بدمستی و سرودن غزلیات عشقبازی گذرانده است . از این رو از طرف پدرش رانده شده و با بوالهوسان در سیر و سیاحت و باده نوشی و شکار سرگرم بوده و پس از کشته شدن پدرش به هوش آمده و در صدد خونخواهی و پس گرفتن حکومت از دست رفته ی نیاکانش بر آمده و جنگهایی را به راه انداخته ، ولی عاقبت شکست خورده و از دست منذر بن ماء السماء گریخته و به ملک روم ( یوستیانوس ) پناه برده و بعد از مدتی در آنکارا به مرض آبله درگذشته است .
امرؤالقیس از شعرای طبقه ی اول جاهلی و بلکه اول انها به شمار می رود . امام علی ( ع ) نیز او را برترین شاعر عرب می داند . [6]
القاب او « الملک الضلیل » « ذوالقروح » « شاعر غزل و طبیعت » می باشد . معلقه ی امرؤالقیس از دیگر معلقات مشهورتراست که آن را در بحر طویل و در 81 بیت سروده است با این مطلع
« قفا نبک من ذکری حبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول فحومل »
موضوعات معلقه ی او عبارتند از :
وقوف بر اطلال و گریه بر آثار محبوب ( 8 – 1 )
وصف روز ، دارة جلجل ( 42 – 9 )
وصف شب ، صحرا ، گرگ ، اسب ، شکار ، برق و سیل ( 81 – 43 )
2 – طرفه بن العبد
طرفه پسر عبد پسر سفیان بکری ( 569 - 543م ) نامش عمرو بوده و به واسطه ی بیت شعری که سروده است لقب طرفه را به وی داده اند . ( طرفه در اصل نام درختی است . )
او در خانواده ای شریف و بزرگوار در بحرین خلیج فارس به دنیا آمد . نام مادرش ورده دختر عبدالمسیح بوده است . پدر و جد و دو عمو و دایی طرفه همه شاعر بوده اند . در کودکی پدرش را از دست داده و تحت کفالت عموهایش در آمده و نسبت به او و مادرش ستم و بد رفتاری شده و خود سر و بی مربی و بی سرپرست بار آمده است . از این رو به بازیگوشی و لا ابالیگری و بد مستی گذرانده و از طرف قبیله طرد و دربدر شده است و در جوانی به سرودن شعر پرداخته و در اثر هجای عمروبن هند ، پادشاه حیره در سن کمتر از سی سالگی به امر پادشاه و به دست حاکم ولایت کشته شده است .
طرفه شاعری رئالیسم است و دیدگاه وی درباره ی مرگ و زندگی تصویری از روح نامطمئن و مضطربش می باشد .
بسیاری از ادبا معلقه ی او را بر تمام شعر جاهلی برتری می دهند چون علاوه بر مزایای شعری واجد فواید تاریخی و آرایی درباره ی زندگی است .
معلقه ی طرفه در بحر طویل سروده شده و دارای 104 بیت است با این مطلع :
« لخوله اطلال ببرقه تهمد تلوح کباقی الوشم فی ظاهر الید »
موضوعات معلقه طرفه عبارتند از :
غزل و وصف خوله ( 10 – 1 )
وصف شتر ( 44 – 11 ) وصف افکار و مذهب زندگی خویش ( 45 تا آخر )
3 – زهیر بن ابی سلمی ( 627 – 530 م )
زهیر از تیره مزینه از قبیله ی مضر در نجد به دنیا آمده و مادرش غطفانی بوده است . از این رو به نزد شخصی عاقل و ثروتمند و زمین گیر به نام شامه ی شاعر که دائی پدرش بوده شاگرد وار به فرا گرفتن شعر و حکمت پرداخته و سپس نزد اوس بن حجر ( پیشوای مکتب اوسی ) طریقه ی شعر گفتن او را آموخته و دنبال کرده است .
زهیر در عصر جاهلیت به عنوان مردی بزرگ و ثروتمند و حکیم شهرت داشته است و عمر خود را در دلسوزی و پند و اندرز و حق گویی و خیر خواهی و دیانت گذرانده است و در اشعارش معانی حکمی فراوان است . از این رو به شاعر حکیم معروف است .
معلقه زهیر در 62 بیت و در بحر الطویل سروده شده است با این مطلع :
أمن ام اوفی دمنه لم تکلم بحو مانه الدراج فالمتثلم
علت سرودن آن پایان یافتن جنگ در بین دو قبیله عبس و ذبیان بوده که در مدح و سپاس مسببان صلح و ضمناً در دعوت به صفا و سازش و دوستی و ترک جنگ و کشتار سروده است
موضوعات معلقه اش عبارتند از :
وصف منزلگاه و کوچ و سفر ( 15 – 1 ) ، مدح مصلحان ( 25 – 16 ) ، اندرز به صلح و بیان عواقب آن ( 35 – 26 ) .
4- ابوعقیل لبید بن ربیعه ( 661 – 560 م )
او از اشراف قوم و شجاعان و پهلوانان کارزار بوده و ناتوانان را یاری می کرده و از واردین و مهمانان به خوبی پذیرایی می کرده است . او همراه وفد بنی عامر به حضور پر نور پیغمبر اسلام مشرف شد و اسلام آورد و سپس قرآن مجید را حفظ کرد و از سرودن شعر توبه کرد و در زمان خلیفه ی دوم به کوفه رفت و در انجا سکونت گزید و در زمان حکومت معاویه به سال 41 هجری در سن بیش از صد سالگی درگذشت .
قصیده ی معروف او معلقه اش است که در بحر کامل و در 88 بیت سروده شده است ، با این مطلع :
عفت الدیار محلها فمقامها بمنی تأبد غولها فرجامها
مضمون و مفاد قصیده اش یاد منزل محبوب و وصف شتر و لهو و تغزل و کرم خود و فخر به خود و قومش ، به عادت شعرای جاهلی است .
5- عمروبن کلثوم :
او از قبیله تغلب که پدرش ریاست قوم را داشته و مادرش لیلی دختر مهلهل است [7]. شاعر در محیط عزت و ریاست پرورش یافته و در سن پانزده سالگی به ریاست قوم خود رسیده است و در محاکمه ای که میان دو قبیله ی تغلب و بکر با حضور عمروبن هند ، پادشاه حیره انجام یافت ، نماینده ی تغلب و وکیل و مدافع آن بوده و مدافع بکر نیز حارث پسر حلزه شاعر بوده است . چون عمروبن کلثوم به واسطه ی غرور و نخوت و جوانی از عقل و سیاست حارث شکست خورد و در اثر عدم رعایت مقام و احترام پادشاهی ، ملک حیره را آزرده ساخت ، خود و قومش خشمگین از مجلس بیرون آمدند و بالاخره طوری شد که ملک حیره را در مجلس بکشت و باعث تشدید عداوت در بین تغلب و پادشاهان مناذره و طرفداران آنان و وخامت اوضاع و حوادث ناگوار برای شاعر شد . قسمتی از معلقه اش در اثنای داوری نظم شده و بقیه بعد از قتل پادشاه حیره سروده شده است . این معلقه به اندازه ای شهرت داشته است که افراد قبیله ی بنی تغلب کوچک و بزرگ ، آن را از بر کرده و با ترنم و آواز می خوانده اند .
این معلقه در بحر وافر و دارای 101 بیت است با این مطلع :
الاهبی بصحنک فاصبحینا ولا تبقی خمور الا ندرینا
مضمون معلقه ی عمر شامل مفاخره ، وصف شراب و معشوقه و مفاخره و تهدید می باشد .
6- عنتره بن شداد ( 615 – 525 م )
او از شجاعان بنام و شاعران والامقام جاهلیت است مادرش کنیزی حبشی و پدرش از بزرگان بنی عبس بوده است . چون مادرش کنیزک بوده است ، پدر او را به فرزندی قبول نکرده و به کارهای بردگان واداشته تا در جنگی که با غارتگران درگیر شده و دلیری و مردانگی از خود نشان داده و آزاد شده است . سپس در جنگهای زیادی شرکت کرده است و در جنگ مشهور داحس و غبراء ، سرکرده سپاه و پهلوان میدان کارزار بوده است .
عنتره به عبله دختر عمویش عشق می ورزید . ولی او از شاعر نفرت داشته است . عنتره شخصیتی کم نظیر و پاک و کریم و شجاع و دور از هر گونه پستی و دنائتی بوده است .
مشهورترین اشعارش معلقه ی اوست در بحر کامل و 81 بیت با این مطلع :