لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بهداشت روستایی
مقدمه:
بهداشت مجموعهای از علوم مختلف است و بطور کلی منظور از آن، انجام کارهایی برای جلوگیری از ابتلا مردم به بیماری و رسیدن به سلامتی است. تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) از بهداشت به صورت زیر است: بهداشت علم و هنر پیشگیری از بیماریها و طولانی کردن عمر و ارتقا سلامتی بوسیله کوشش های متشکل اجتماعی است...
کوشش های اجتماعی منظور از کوششهای اجتماعی موارد زیر است: ـ آموزش بهداشت ـ بهداشت محیط ـ تشخیص بیماریها ـ پیشگیری علیه بیماریها عفونی ـ ایجاد یک سیستم اجتماعی که هر فرد بتواند از حق طبیعی خود برخوردار باشد. با فراهم آوردن این امکانات سلامتی مردم تامین میشود. البته امروزه دامنه بهداشت عمومی توسعه یافته است و تامین سلامتی سالخوردگان، مادران، تغذیه، جامعه، نوتوانی، آلودگی هوا و آلودگی صوتی جز وظایف بهداشت قلمداد شده است. در علوم تجربی عوامل در شرایط یکسان نتیجه یکسان بدست میدهند، یعنی از ترکیب دو اتم هیدروژن با یک اتم اکسیژن، آب بدست میآید. اما باید توجه داشت که در مورد یک امر بهداشتی مثل واکسیناسیون، تنها جنبه علمی قضیه کافی نیست. زیرا یک برنامه بهداشتی موفق لزوما در منطقه و فرهنگ دیگر موفق نمیباشد، چون جنبههای اجتماعی، اقتصادی، روانی و ... نیز موثرند. پس بهداشت هنر است. هدف دیگر بهداشت، طولانی کردن عمر انسان است. عوامل مختلفی بر طول عمر اثر دارند و از آن جمله رفاه اقتصادی، آرامش فکری، خدمات پزشکی، تغذیه، حقوق بشر، آموزش، ارتباط مردم با دوست و با همدیگر، آزادی و روابط دولت و ملت است. باید توجه داشت باشیم که امروزه اصطلاحات متفاوتی از نظر ظاهر برای بهداشت مطرح است. مثل بهداشت جامعه، جامعهشناسی بهداشت، پزشکی اجتماعی، پزشکی جامعه نگر و ... که در واقع همگی مترادف بهداشت عمومی هستند. باید گفت مفهوم تمام این عناوین یکی است، ولی طرز نگرش آنها با هم متفاوت است، چون نیازهای جوامع باهم تفاوت دارد. بعد سومی هم مطرح است و آن این که باید آینده افراد را برای پرورش استعدادها در نظر بگیریم که مترادف با هدفهای حیاتیاند و منظور از هدفهای حیاتی این است که انسان چنان تکامل کند که خلیفهالله روی زمین باشد. زمانی این امر محقق میشود که فرد از نظر فیزیولوژیکی، روانی و عاطفی و بعد فلسفی و ... در سطح عالی باشد و آن سلامتی در موازات اهداف حیات است، چرا که ما هر قدر امکانات بیشتری را بتوانیم ایجاد کنیم، برای تبدیل استعدادهای بالقوه به بالفعل در راستای سلامتی مردم قدم برداشتهایم. روشهای مختلف استفاده از بهداشت عمومی سیستم معاونت بهداشت عمومی (Public Health Asistanse) تقریبا ۵۵ درصد جمعیت با این سیستم اداره میگردید. مخصوص کشورهای جهان سوم بود که در هر زمانی حالت انتزاعی مخصوصی به خود میگرفتند. در این سیستم مدیریت بر اساس تمرکز بوده، یعنی مسائل بهداشتی از بالا یعنی از مراکز به سازمانهای کوچک و شهرستانها جاری میشد. یعنی بودجه مدیریت از مرکز به استانها، شهرستانها و بخشها و روستاها جریان پیدا میکرد. منتها این تصمیمگیری با خصوصیات اقتصادی و فرهنگی هماهنگ نبوده، در نتیجه، نتیجه مثبت گرفته نمیشد و از طرف دیگر، اکثریت منابع مالی و انسانی در شهرها بکار گرفته میشد و روستائیان و شهرهای محروم، از عدالت و توزیع مناسب برخوردار نبودند. و در سیستم معاونت بهداشتی عمومی حتی ۳۰% کودکان تحت پوشش نبودند و یا مرگ و میر کودکان زیر یک سال قبل از سال ۱۳۵۵ ، یکصد و بیست در هزار بود، ولی امروزه مرگ و میر کودکان زیر یک سال به کمتر از ۲۸ در هزار رسیده است. یکی از عیبهای سیستم، عدم پوشش منابع بهداشتی و اداری در روستا بود. طرز ارائه خدمات بهداشتی به سه شکل ذیل بود: ۱) از طریق مراکز بهداشتی و درمانی و بیمارستانها : چون در کشورهای در حال توسعه، تعداد پزشک کم بود، پزشکان در بیمارستانهای دولتی از کارایی چندان برخوردار نبودند و حتی کیفیت ارائه خدمات ناقص بوده و اکثریت مردم بخصوص روستائیان دسترسی به بیمارستانها نداشتند و خود پزشکان از رساندن خدمات به مردم بنا به عللی کوتاه میکردند. چون حقوق کافی دریافت نمیکردند و بیماران را به مطبهای خصوصی عودت میدادند و در مردم این باور بوجود آمده بود که بیمارستانهای دولتی خدمات کافی ارائه نمیدهند. ۲) از طریق بیمه : چون فقر اقتصادی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد، بدان جهت همه مردم قدت پرداخت حق بیمه نداشته و تنها کارگران و کارمندان با پرداخت حق بیمه از خدمات بیمه استفاده میکردند و آن هم در عمل با اشکال روبرو بود، زیرا بیمه کننده دولت بوده و حالت مشابه کشورهای غربی را نداشت. بیمه شوندگان نیز از خدمات بیمه ناراضی بودند، اما راه دیگری وجود نداشت. ۳) از طریق طب خصوصی : معمولا همان پزشکانی هستند که روزها در بیمارستانهای دولتی مشغول بوده و در عصر با دریافت حق ویزیت، خدمات را ارئه میدهند و آنها نیز به عللی از دادن خدمات به بیمه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
توسعه روستایی و کارآفرینی روستایی در چین
اندیشگاه شریف
مقدمه
چین کشوری پهناور با وسعت 4/9 میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر است. 80 درصد جمعیت چین را روستانشینان تشکیل میدهند که عمدتاً به شغل کشاورزی مشغولند. چین باید حدود 20 درصد جمعیت جهان را تغذیه کند، و این در حالی است که تنها 7 درصد اراضی قابل کشت دنیا را در اختیار دارد ]1[.
اقتصاد چین تا حد زیادی متکی بر اقتصاد روستایی و در نتیجه بخش کشاورزی است. انقلاب کشاورزی چین در طی 30 سال سیطره خود بر کشور، صدمات جبرانناپذیری را بر اقتصاد چین وارد کرد و سیاستهای نادرست دولتمردان در آن دوران رکود شدید اقتصادی و فقر روستاییان را به همراه آورد.
امروز پس از گذشت دو دهه از اجرای اصلاحات سیاسی سالهای 1978 و 1979 که به انقلاب دوم موسوم است، پیشرفتهای قابل توجهی در توسعه کشاورزی و نیز دستاوردهای مهمی در صنایع روستایی این کشور بهدست آمده است. فقر به میزان چشمگیری کاهش یافته و منابع طبیعی و زیستمحیطی کشور حفظ و احیا شدهاند.
از سال 1978 تا کنون کل تولید ناخالص داخلی کشور سالانه با نرخ میانگین 10 درصد، تولید ناخالص داخلی در بخش کشاورزی 2/5 درصد، و صنایع روستایی 31 درصد افزایش داشته است. تعداد افرادی که در فقر کامل بهسر میبرند، به 31 میلیون نفر یعنی 6 درصد جمعیت روستایی کاهش یافته است
توسعه اقتصادی چین در این سالها روندی آرام و سنجیده داشته است. در این مدت بهتدریج از تصدی دولت بر کشاورزی کاسته شده و با اجرای سیاستهای توسعه روستایی، درآمد روستاییان افزایش یافته است.
با وجود همه این پیشرفتها چین هنوز تا توسعه اقتصادی پایدار و مؤثر راه درازی در پیش دارد. هنوز هم بخش روستایی و کشاورزی چین با معضلات عمدهای روبروست و هنوز هم ردپایی از دخالتهای نادرست دولت در روستاها به چشم میخورد.
از سوی دیگر پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی در سال 2001 افقهای جدیدی را به روی این کشور گشوده و همراه با آن چالشهای جدیدی را نیز پیش روی کشور قرار داده است. چین برای رقابت در بازارهای جهانی باید هر چه بیشتر بر سیاست درهای باز اقتصادی تأکید کند و جهتگیریهای جدیدی را انتخاب نماید. بهنظر میرسد با اتخاذ سیاستهای درست روند توسعه اقتصادی چین در سالهای آینده آهنگ تندتری پیدا کند.
چهره چین پس از انقلاب کشاورزی
سیاستهای دولت چین پس از انقلاب کشاورزی، تأثیری شگرف بر اقتصاد ملی این کشور بر جای گذاشت و کشاورزی نیز بهعنوان زیربنای اقتصادی چین از این تأثیرات در امان نماند. اصلاحات ارضی کشور در دهه 1950 که بدون توجه به اوضاع اقتصادی و فرهنگی چین انجام شد، رکورد شدیدی در بخش کشاورزی پدید آورد.
در طی این دوران نزدیک به 47 میلیون هکتار زمین کشاورزی از دست مالکان خارج شده و در اختیار کشاورزان بدون زمین قرار گرفت. پس از تقسیم زمینهای کشاورزی، چین به تقلید از شوروی و کشورهای اروپای شرقی برای اداره امور کشاورزی اقدام به راهاندازی تعاونیها نمود و کشاورزان را وادار به عضویت در این تعاونیها کرد.
ابتدا زمینهای تقسیمشده تحت اختیار تعاونیهای بزرگ قرار گرفت که در اثر این سیاست نادرست بیش از 30 میلیون کشاورز در اثر فقر و گرسنگی جان باختند ]2[. از آن پس تعاونیهای بزرگ به تعاونیهای کوچکتر تقسیم شد. تا سال 1955 نزدیک به 17 میلیون خانوار کشاورز به عضویت تعاونیها درآمدند.
بدین ترتیب فعالیتهای کشاورزی از مدیریت جمعی برخوردار شد و تصدی دولت بر بخش کشاورزی روزبهروز عمیقتر و گستردهتر گردید. تعاونیها در آن دوران نقشهای زیادی را بر عهده داشتند. تعیین روشهای تولید, نوع محصول، نحوه فروش و قیمت محصولات همه و همه توسط تعاونیها و زیر نظر دولت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
توسعه روستایی و کارآفرینی روستایی در آمریکا
مقدمه
آمریکا همچنان از نظر سطح فعالیتهای کارآفرینی در جهان پیشتاز است. این کشور در میان 37 کشوری که در پروژه دیدبانی جهانی کارآفرینی در سال 2002 بررسی شدهاند، رتبه یازدهم را از نظر سطح فعالیت کارآفرینی به خود اختصاص داده است. در سال 2002 نسبت به سال 1998 سطح فعالیت کارآفرینی در آمریکا 50 درصد افزایش داشته است. سطح فعالیتهای کارآفرینی با درصد جمعیت در مناطق مختلف نسبت مستقیم دارد. در آمریکا جمعیت روستاها نسبت به شهرها کمتر است و به همین خاطر کارآفرینی در آمریکا عمدتاً پدیدهای شهری است و تاثیر آن در رشد اقتصادی شهرها بهمراتب بیش از روستاهاست (1).
علاوه بر این فعالیتهای کارآفرینی در آمریکا تا حد زیادی متکی بر سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر است. این کشور 69 درصد کل سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر را در بین کشورهای مورد مطالعه در پروژه دیدبانی جهانی کارآفرینی به خود اختصاص داده است (1).
برنامهها و طرحهای متعددی برای توسعه کارآفرینی در روستاهای آمریکا به اجرا درآمده است. در حال حاضر هزاران شرکت رقابتپذیر در سطح روستاها فعالیت میکنند و شبکهای از کارآفرینان روستایی در آمریکا وجود دارد. توسعه کارآفرینی بهترین رویکرد برای رشد اقتصادی روستاها نیست، اما یکی از کمهزینهترین سیاستها در این زمینه است. وجود فقر در نواحی روستایی و عدم دسترسی به امکانات و منابع، نبود کارکنان ماهر و آموزشدیده و زیرساخت ارتباطی ضعیفـ، توسعه کارآفرینی را در روستاها با مشکلات زیادی مواجه ساخته است.
توسعه اقتصادی در نواحی روستایی آمریکا
توزیع ثروت در روستاهای آمریکا نابرابر است. در حالی که برخی از روستاها در رفاه کامل بهسر می برند، برخی دیگر با فقر روبرو هستند. بهطور کلی فقر در مناطق روستایی بیش از شهرهاست و این در حالی است که مسئله فقر در روستاها کمتر مورد توجه سیاستگذاران و تصمیمگیران این کشور است. در مجموع مناطق روستایی آمریکا با بحران اقتصادی مواجهند و روند جهانیشدن اقتصاد نیز بر این بحران افزوده است.
نقش بخش کشاورزی، معدن و جنگلداری، به عنوان بنیان اقتصاد روستایی در حال کاهش است و این امر تاثیر زیادی بر کسبوکارهای کوچک محلی داشته است. یافتههای دیویدسون نشان میدهد که تعداد شرکتهای تاسیسشده در مناطق روستایی ایالت آیووا، در فاصله سالهای1976 تا 1986، 33 درصد کاهش یافته است. این شرکتها در زمینه عرضه کالاهای عمومی، خدمات ساختمانی، خردهفروشی و مواد سوختنی فعالیت میکنند(2).
پدیده مهاجرت از روستا به شهر همچنان ادامه دارد. تعدادی از روستاهایی که نزدیک شهرهای بزرگ قرار دارند، نیز رشد کرده و تبدیل به شهر شدهاند. بدین ترتیب جمعیت روستانشینان روز به روز کاهش مییابد و با کاهش جمعیت، از میزان تقاضا برای کالاها و خدمات نیز کاسته میشود. این امر رکود اقتصادی را در روستاها به دنبال دارد.
1. چالشهای توسعه اقتصادی در روستاها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
تحلیل عملکرد تغذیهای خانوارهای شهری و روستایی و تعیین اثر بخشی مخارج خانوارها در تأمین نیازهای غذایی: کاربرد برنامهریزی خطی
چکیده
عملکرد تغذیهای خانوارها به عوامل مختلفی همچون توان اقتصادی، دسترسی به بازار مواد خوراکی، سطح دانش و اطلاعات تغذیهای آنها وابسته است. در سالهای اخیر در خصوص الگوی مصرف خانوارها و ضرورت تصحیح آن بسیار بحث شده است. متخصصین علم تغذیه بر دسترسی خانوارها به ارزشهای غذایی متنوع بسیار تأکید نمودهاند. الگوی مصرف بهینه را در حوزه علم اقتصاد میتوان به صورت دسترسی به ارزشهای غذایی مختلف همچون انرژی و پروتئین، مواد معدنی و سایر ریزمغذیها با حداقل هزینه ممکن تعریف نمود. در این مقاله ضمن بررسی عملکرد تغذیهای خانوارها با استفاده از روش برنامهریزی خطی، حداقل مخارج لازم برای تأمین نیازهای غذایی متناسب با الگوی پیشنهادی متخصصین علم تغذیه محاسبه میگردد و سپس با مقایسه آن با مخارج واقعی گروههای مختلف درآمدی در شهر و روستا، نسبت به کارایی مخارج واقعی خانوارهای شهری و روستایی ایران قضاوت میکنیم. در تعیین حداقل مخارج لازم، از 29 قید که در برگیرنده توصیههای مراجع علم تغذیه میباشد استفاده شد. یافتههای این مقاله دلالت بر آن دارد که خانوارهای شهری و روستایی در تعیین محتویات سبد خوراکی خود کارا عمل نمودهاند و با توجه به توصیههای متخصصین علم تغذیه، مخارج خود را به طور مؤثر بین اقلام مختلف خوراکی تخصیص دادهاند.
مقدمه
ارزیابی عملکرد تغذیهای خانوارها ابزار مناسبی برای تشخیص میزان دسترسی آنها به مواد غذایی است و علاوه بر این، این امکان را فراهم میسازد تا سطح دانش تغذیهای جامعه و قشرهای مختلف آن تعیین شود. پاسخ به این سؤال که خانوارهای شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد تا چه حد توانستهاند نیازهای غذایی خود را تأمین نمایند، راهگشای حوزه تصمیمگیری در تعیین محتویات سبد حمایتی و ملاک مناسبی برای ارزیابی آن دسته از سیاستهای حمایتی است که با هدف تأمین امنیت غذایی جامعه طراحی و اعمال شدهاند. برای تعیین میزان دسترسی خانوارها به حداقل ارزشهای غذایی میتوان فرد شاخص شهری یا روستایی را مورد توجه قرار داد و بررسی نمود که متوسط شهرنشینان و روستائیان تا چه میزان انرژی، پروتئین و سایر ارزشهای غذایی را دریافت کردند. این نحوه بررسی اگرچه تصویر کلی از عملکرد تغذیهای جامعه ارایه میدهد اما مشکلات تغذیهای جامعه و بویژه گروههای کم درآمد را کمتر از واقع نشان میدهد، زیرا در روش فوق به مسئله توزیع ارزشهای غذایی بین گروههای درآمدی توجه نمیشود. برای ارایه تصویر دقیقتر بهتر است میزان دسترسی گروههای مختلف درآمدی به تفکیک محاسبه و ارزیابی گردد.
مطالعات مختلف مؤید آن است که همواره سهم بالایی از کل مخارج خانوارهای جوامع شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد این جوامع به تهیه و تأمین کالاهای خوراکی اختصاص داده شده است. اکنون این سؤال مطرح است که برای تأمین حداقل نیازهای غذایی به چه میزان مخارج نیاز است؟ آیا خانوارهای شهری و روستایی در تأمین حداقل نیازهای غذایی، درآمد خود را به شکل مؤثری به کالاهای خوراکی اختصاص دادهاند؟ آنچه که در این مطالعه مورد توجه میباشد پاسخ به این سؤال است که آیا این امکان وجود دارد که با صرف هزینه کمتر، به میزان قبل به ارزشهای غذایی دست یافت؟ پاسخ به این سؤال میزان آگاهیهای تغذیهای خانوارهای ایرانی را روشن میسازد و هر فرد یا خانوار با توجه به محدودیت درآمد، کالاها و خدمات مختلف را مصرف میکند و البته سلایق وی در تصمیمهایش بسیار مؤثر میباشد. حال اگر تأمین ارزش غذایی به میزان معین با x ریال امکانپذیر باشد و این فرد همان میزان را با y ریال تأمین کرده باشد، بطوریکه y>x در این صورت فرد یا خانوار موردنظر در تخصیص درآمد خود به اقلام خوراکی مختلف کارا عمل نکرده است. عدم کارایی در رفتار مصرفی این فرد به عوامل مختلف از جمله فقدان اطلاعات تغذیهای اشاره دارد. در صورت وجود چنین گرایشی در رفتار مصرفی خانوارهای ایرانی، میباید از طریق اقدامات مختلف نسبت به افزایش سطح آگاهیهای تغذیهای جامعه کوشش نمود.
در بخش اول این مقاله ابتدا داده ها و قلمرو مطالعه معرفی میشود و سپس در بخش دوم عملکرد تغذیهای خانوارها شهری و روستایی مورد توجه قرار میگیرد و درصد خانوارهایی که در تأمین نیازهای غذایی با مشکل مواجه میباشند تعیین میگردد. در بخش سوم با استفاده از برنامهریزی خطی حداقل مخارج لازم برای تأمین ارزشهای غذایی مختلف محاسبه میگردد. در بخش آخر، بررسی میشود آیا خانوارهای شهری و روستایی در تأمین ارزشهای غذایی، مخارج خود را به شکل کارایی بین اقلام خوراکی تخصیص دادهاند یا خیر؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
تحلیل عملکرد تغذیهای خانوارهای شهری و روستایی و تعیین اثر بخشی مخارج خانوارها در تأمین نیازهای غذایی: کاربرد برنامهریزی خطی
چکیده
عملکرد تغذیهای خانوارها به عوامل مختلفی همچون توان اقتصادی، دسترسی به بازار مواد خوراکی، سطح دانش و اطلاعات تغذیهای آنها وابسته است. در سالهای اخیر در خصوص الگوی مصرف خانوارها و ضرورت تصحیح آن بسیار بحث شده است. متخصصین علم تغذیه بر دسترسی خانوارها به ارزشهای غذایی متنوع بسیار تأکید نمودهاند. الگوی مصرف بهینه را در حوزه علم اقتصاد میتوان به صورت دسترسی به ارزشهای غذایی مختلف همچون انرژی و پروتئین، مواد معدنی و سایر ریزمغذیها با حداقل هزینه ممکن تعریف نمود. در این مقاله ضمن بررسی عملکرد تغذیهای خانوارها با استفاده از روش برنامهریزی خطی، حداقل مخارج لازم برای تأمین نیازهای غذایی متناسب با الگوی پیشنهادی متخصصین علم تغذیه محاسبه میگردد و سپس با مقایسه آن با مخارج واقعی گروههای مختلف درآمدی در شهر و روستا، نسبت به کارایی مخارج واقعی خانوارهای شهری و روستایی ایران قضاوت میکنیم. در تعیین حداقل مخارج لازم، از 29 قید که در برگیرنده توصیههای مراجع علم تغذیه میباشد استفاده شد. یافتههای این مقاله دلالت بر آن دارد که خانوارهای شهری و روستایی در تعیین محتویات سبد خوراکی خود کارا عمل نمودهاند و با توجه به توصیههای متخصصین علم تغذیه، مخارج خود را به طور مؤثر بین اقلام مختلف خوراکی تخصیص دادهاند.
مقدمه
ارزیابی عملکرد تغذیهای خانوارها ابزار مناسبی برای تشخیص میزان دسترسی آنها به مواد غذایی است و علاوه بر این، این امکان را فراهم میسازد تا سطح دانش تغذیهای جامعه و قشرهای مختلف آن تعیین شود. پاسخ به این سؤال که خانوارهای شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد تا چه حد توانستهاند نیازهای غذایی خود را تأمین نمایند، راهگشای حوزه تصمیمگیری در تعیین محتویات سبد حمایتی و ملاک مناسبی برای ارزیابی آن دسته از سیاستهای حمایتی است که با هدف تأمین امنیت غذایی جامعه طراحی و اعمال شدهاند. برای تعیین میزان دسترسی خانوارها به حداقل ارزشهای غذایی میتوان فرد شاخص شهری یا روستایی را مورد توجه قرار داد و بررسی نمود که متوسط شهرنشینان و روستائیان تا چه میزان انرژی، پروتئین و سایر ارزشهای غذایی را دریافت کردند. این نحوه بررسی اگرچه تصویر کلی از عملکرد تغذیهای جامعه ارایه میدهد اما مشکلات تغذیهای جامعه و بویژه گروههای کم درآمد را کمتر از واقع نشان میدهد، زیرا در روش فوق به مسئله توزیع ارزشهای غذایی بین گروههای درآمدی توجه نمیشود. برای ارایه تصویر دقیقتر بهتر است میزان دسترسی گروههای مختلف درآمدی به تفکیک محاسبه و ارزیابی گردد.
مطالعات مختلف مؤید آن است که همواره سهم بالایی از کل مخارج خانوارهای جوامع شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد این جوامع به تهیه و تأمین کالاهای خوراکی اختصاص داده شده است. اکنون این سؤال مطرح است که برای تأمین حداقل نیازهای غذایی به چه میزان مخارج نیاز است؟ آیا خانوارهای شهری و روستایی در تأمین حداقل نیازهای غذایی، درآمد خود را به شکل مؤثری به کالاهای خوراکی اختصاص دادهاند؟ آنچه که در این مطالعه مورد توجه میباشد پاسخ به این سؤال است که آیا این امکان وجود دارد که با صرف هزینه کمتر، به میزان قبل به ارزشهای غذایی دست یافت؟ پاسخ به این سؤال میزان آگاهیهای تغذیهای خانوارهای ایرانی را روشن میسازد و هر فرد یا خانوار با توجه به محدودیت درآمد، کالاها و خدمات مختلف را مصرف میکند و البته سلایق وی در تصمیمهایش بسیار مؤثر میباشد. حال اگر تأمین ارزش غذایی به میزان معین با x ریال امکانپذیر باشد و این فرد همان میزان را با y ریال تأمین کرده باشد، بطوریکه y>x در این صورت فرد یا خانوار موردنظر در تخصیص درآمد خود به اقلام خوراکی مختلف کارا عمل نکرده است. عدم کارایی در رفتار مصرفی این فرد به عوامل مختلف از جمله فقدان اطلاعات تغذیهای اشاره دارد. در صورت وجود چنین گرایشی در رفتار مصرفی خانوارهای ایرانی، میباید از طریق اقدامات مختلف نسبت به افزایش سطح آگاهیهای تغذیهای جامعه کوشش نمود.
در بخش اول این مقاله ابتدا داده ها و قلمرو مطالعه معرفی میشود و سپس در بخش دوم عملکرد تغذیهای خانوارها شهری و روستایی مورد توجه قرار میگیرد و درصد خانوارهایی که در تأمین نیازهای غذایی با مشکل مواجه میباشند تعیین میگردد. در بخش سوم با استفاده از برنامهریزی خطی حداقل مخارج لازم برای تأمین ارزشهای غذایی مختلف محاسبه میگردد. در بخش آخر، بررسی میشود آیا خانوارهای شهری و روستایی در تأمین ارزشهای غذایی، مخارج خود را به شکل کارایی بین اقلام خوراکی تخصیص دادهاند یا خیر؟