لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
همه جانداران اعم از انسان و حیوان می کوشند که رفتار و کردار خود را در شکل و قالب موثر و مثمری عرضه کنند این فرایند را سازماندهی می نامند . چنان که برای تنفس دهان بینی گلو حنجره و ریه ها سازماندهی بدنی کودک را تشکیل می دهند و سازماندهی روانی او از حدود 4 ماهگی با دیدن و چنگ زدن آغاز می شود . هم چنین وقتی جانور درنده شکار خود را می نیند خم میشود به روی چهار دست و پا فشار می آورد و با تمام توان خود به سوی شکار می جهد و او را به چنگ می آورد . چنین رفتاری سازماندهی جانور نامیده می شود .
سازگار ی
سازگاری به جنبه پویایی سازماندهی اطلاق می شود و بیانگر استعداد موجود زنده برای رشد به صورت های مختلف در اوضاع و احوال محیطی است . گرایش عموم جانداران از جمله آدمیان بر این است که خود را با شرایط محیط زیست سازش دهند . هر چند که روش های سازش در هر گروه با دیگری متفاوت است . به اعتقاد پیاژه سازش دو فرایند فرعی و مکمل همگون سازی و همسازی را در بر می گیرد .
همگون سازی و همسازی
پیاژه معتقد است که رشد روانی کودک بر اثر و فرایند همگون سازی و همسازی صورت می گیرد . بدین معنی که کودک در فرایند همگون سازی می کوشد در محیط زیست خود دگرگونی هایی پدید آورده و در فرایند همسازی رفتار موجود خود را تغییر می دهد تا بتواند با شرایط محیط سازش بیابد و تعادل روانی در او صورت بندد . همگون سازی هنگامی واقع می شود که معلومات و تجربه های کذشته فرد در اوضاع و احوال نوین به کار رود . بدین معنی که وقتی فرد در برابر یک وضع نو قرار می گیرد ، می کوشد اطلاعات تازه را در ساختار پیکره های پیشین خود همگون سازی کند و اشیاء را آن گونه که آموخته است ببیند ، یا آنها رابه اوضاع و امور آشنا تبدیل کند .
برای نمونه زمانی که کودک بتواند در اشیاء و محیط خود تغییراتی ایجاد کند تا با رفتار او سازش یابد، می گویند فرایند همگون سازی رخ داده است . در این جا تغییر اوضاع و شرایط محیطی سبب سازگاری و تعادل روانی فرد می گویند .
همسازی زمانی به وقوع می پیوندد که فرد خود را با یک رشته شرایط محیطی که بر او تحمیل شده است، سازگار کند . یعنی اگر کودک به سبب تجربه ای که داشته است، اجباراً اندیشه و رفتار خود را تغییر دهد، می گویند فرایند همسازی رخ داده است .البته همگو.ن سازی و همسازی در حالی که در دو سوی مخالف عمل می کنند، مانند دو روی یک سکه با هم مرتبط اند و یکدیگر را تکمیل می کنند .
نگهداشت
پیاژه یکی از مفهوم های مهمی را که در نظریه رشد شناختی ـ ادراکی خود بررسی می کند مفهوم نگهداشت است . منظور از نگهداشت، پایستگی یا ثابت بودن مقدار توده ( ماده ) وزن و حجم اشیاء در صورت تغییر ظاهر آنهاست .وی از پژوهش های خود به این نتیجه می رسد که کودکان مفهوم توده، وزن و حجم اشیاء را در یک زمان معین درک نمی کنند، بلکه نخست ادراک توده، سپس وزن و آن گاه حجم به توالی، در ذهن ایشان حاصل می گردد .
درباره نگهداشت توده اشیاء به کودک دو گلوله گل رس که هر دو به یک اندازه و شکل هستند نشان می دهند و به او می گویند که مقدار گل رس در هر دو گلوله برابر است . سپس یکی از گلوله ها را به شکل لوله در می آورند و از کودک می پرسند که آیا مقدار گل رس لوله برابر با گلوله است یا نه ؟ اگر کودک در پاسخ آن دو را برابر بداند به مفهوم نگهداشت توده دست یافته است .
کودکان معمولا در 7 یا 8 سالگی به مفهوم نگهداشت توده پی می برند ، گرچه بعضی از آنان در 5 سالگی و بعضی دیگر در 10 سالگی توانایی ادراک آنرا پیدا می کنند . در مورد نگهداشت وزن دو گلوله از گل رس که به یک شکل و اندازه هستند ، هر کدام را در یک کفه ترازو قرار می دهند و برابری وزن آنها را به کودک نشان می دهند . آن گاه یکی از آنها را به چند گلوله کوچک تر تقسیم می کنند و از او می پرسند که آیا وزن مجموع گلوله های کوچک تر برابر با وزن گلوله بزرگ تر است یا نه ؟ اگر کودک برابری آنها را اعلام کند معلوم می شود که به مفهوم نگهداشت وزن دسن یافته است .بنا به پژوهش های انجام شده کودکان معمولا در 9 و 10 سالگی به درک این مفهوم توفیق می یابند ، گرچه گروهی از باهوش ها در 6 سالگی و گروهی از کودکان دیگر فقط ذر 12ـ 10 سالگی به درک آن موفق می شوند.
برای پی بردن به مفهوم نگهداشت حجم مقداری مایع رنگین را در دو لیوان هم شکل و هم حجم دریک سطح برابر قرار می دهند و به کودک می گویند به طوری که مشاهده می شود حجم این مایع در دو لیوان یکی است . بعد مایع مایع یکی از لیوان ها را در یک لیوان باریک و بلند خالی می کنند . البته مایع خالی شده در این لیوان باریک در سطحی بالاتر قرار می گیرد، سپس از کودک می خواهند بیان کنند که آیا حجم مایع در این دو لیوان بلند و کوتاه یکی است یا نه ؟ اگر کودک حجم مایع در این دولیوان را برابر اعلام کند،می گویند به درک نگهداشت حجم نائل شده است . در اینجا نیز پژوهشهای علمی پیاژه تعیین کرده اند که کودکان در 11و12 سالگی به درک مفهوم نگهداشت حجم دست می یابند، اما گروهی هم هستند که در سن 7 سالگی و گروهی دیگر نها در 13و 14 سالگی به توفیق درک آن نائل می گردند .
دوره های رشد از دیدگاه پیاژه
پیاژه معتقد است که رشد از دوره ها و مرحله های مشخصی تشکیل می گردد و همان گونه که رشد بدنی به صورت یک رشته دگرگونی ها با نظم و ترنیب معینی پدید می آید ، رشد روانی نیز همان رشد دوره ها و مرحله ها را می پیماید . وی اصطلاح دوره را برای فاصله زمانی زیاد و مرحله را برای فاصله زمانی کم به کار می برد . بنا براین هر دوره شامل چند مرحله است . پساژه کل دوران های رشد شناختی ادراکی را به قرار زیر به چهار دوره تقسیم می کند و معتقد است که ادراک و توانائی های عقلی و فکری کودکان و نوجوانان در طی این چهار دوره تکامل می یابد .
دوره اول : حسی و حرکتی
دوره حسی و حرکتی از تولد تا 2 سالگی را در بر می گیرد و با توانائی کودک در ادراک امور ساده و تحرکات و جنبش ها مشخص می شود . در این دوره کودک به تدریج از از حرکات بازتابی ویژه نوزادان دست میکشد و به اعمال سازمان یافته می پردازد . به اعتقاد پیاژه این دوره از شش مرحله تشکیل می شود و در هر مرحله فرایند های زیر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
بررسی اثر مخارج بهداشتی بر رشد اقتصادی
در این مقاله با معرّفی مفهوم جدید سر مایه بهداشتی واستفاده از الگوی گسترش یافته سولو و دادههای آماری 33 کشور در حال توسعه ،اثر مخارج بهداشتی بر رشد اقتصادی تحلیل میشود.نتایج نشان می دهد که علاوه بر سرمایه های فیزیکی و انسانی ، سرمایه بهداشتی- که با متغیر مخارج بهداشتی وارد الگو شده است- اثری مثبت و معنی دار بر رشد اقتصادی دارد.به علاوه ، آزمونهای همزمانی نشان می دهد که متغیر مخارج بهداشتی نیز از رشد اقتصادی تأثیر می پذیرد.
مقدّمه
مطالعات مختلفی وجود دارند که اثر عوامل مختلف را بر رشد اقتصادی شناسایی کردهاند که از مهمترین این عوامل میتوان به نیروی کار، سرمایهفیزیکی و سرمایه انسانی اشاره کرد. برخی از مطالعات جدید توانستهاند با معرفی مفهوم «سرمایه بهداشتی»، اثرات «بهداشت» بر رشد اقتصادی را وارد توابع رشد سازند. پایه نظری اغلب این مطالعات، از بررسیهایی ناشی میشود که نشان می دهند «بهداشت» می تواند اثرات مستقیم و غیر مستقیم مثبتی بر سطح بهرهوری نیروی کار داشته باشد.اهمّیت چنین مطاله ای از دو جنبه قابل بررسی است ؛از سویی گسترش و جداسازی هر چه بیشتر عوامل مؤثّر بر رشد اقتصادی میتواند از تحلیلهای نادرست در مورد سهم و نقش هر یک از عوامل مؤثّر بر رشد اقتصادی جلوگیری کند و پیشبینی میزان رشد اقتصادی را دقیقتر سازد و از سوی دیگر روشن شدن رابطه بین مخارج بهداشتی و رشد اقتصادی میتواند به نوعی در ترسیم سیاستهای کلان اقتصادی در بخش بهداشت جامعه برای نیل به رشد اقتصادی بیشتر مؤثّر باشد. بنابراین ساختار مقاله بدین ترتیب خواهد بود: ابتدا مفهوم سرمایه بهداشتی و ارتباط آن با مخارج بهداشتی بیان می شود،سپس مبانی نظری ارتباط بهداشت و رشد اقتصادی بیان می شود.در ادامه مروری بر مطالعات مرتبط خواهد آمد و سپس الگوی مورد استفاده،داده های آماری و نتایج تخمین ذکر می شود ودر انتها نتیجه گیری و پیشنهادات می آید.
مفهوم سرمایه بهداشتی و ارتباط آن با مخارج بهداشتی
بهداشت و خدمات بهداشتی را میتوان مانند هر کالای دیگر اقتصادی و به عنوان یک کالای با دوام در نظر گرفت. افراد همگی با ذخایری از بهداشت به دنیا میآیند که بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر از آن برخوردارند. موجودی بهداشت مانند هر کالای با دوام دیگری در طول زمان استهلاک مییابد که این فرایند را گذر عمر مینامند. وقتی موجودی بهداشت به حد کافی کاهش یافت، کارائی فرد از دست میرود و سرانجام میمیرد که به این فرآیند استهلاک سرمایه بهداشتی میگویند. فلذا عمر طبیعی (با یا کمی اغماض؛ امید به زندگی در بدو تولد) نشاندهنده مدت زمانی است که این استهلاک به وقوع میپیوندد. . افزایش امید به زندگی در قرن اخیر نشاندهنده کاهش نرخ استهلاک موجودی بهداشتی در طول زمان است که به واسطه خدمات بهداشتی (نظیر؛ خدمات بهداشتی زیربنایی، واکسیناسیون در مقابل امراض و بیماریهای واگیردار و …) رخ داده است. نمودار سلامت مردم در طول زمان شکلی شبیه شکل 1 دارد که نشان دهنده افزایش در دوران طفولیت و کاهش تدریجی در سالهای پیری است.
موجودی بهداشت هر فرد نیز به این ترتیب تابعی از مخارج بهداشتی خواهد بود به گونهای که تابع آن را میتوان به صورت زیر نشان داد:
موجودی بهداشت
XG = کالاها و غذاهای مفید برای سلامتی
XB = کالاهای مضر برای سلامتی
شکل1- فرآیند زمانی موجودی بهداشت
M = مخارج بهداشتی
به این ترتیب میتوان استدلال کرد که مخارج بهداشتی ارتباط مستقیمی با موجودی بهداشت فرد و در نهایت سرمایه بهداشتی جامعه خواهد داشت که استفاده از مخارج بهداشتی به عنوان متغیّر نماینده سرمایه بهداشتی را در تخمینها توجیه پذیر میسازد.
مبانی نظری ارتباط بهداشت و رشد اقتصادی
2-1-اثرات بهداشت بر رشد اقتصادی
می توان گفت که مجرای اصلی تأثیرگذاری بهداشت بررشد اقتصادی به واسطه اثر بهداشت بر بهره وری نیروی کار است. معمولاً بهرهوری نهایی به عواملی نظیر ویژگیهای فرد (قابلیّتهای شناختی(ادراکی)، سلامت، تلاش، زمان انجام کار و تواناییهای جسمی و روحی) عوامل تولید (موجودیهای؛ زمین، سرمایه، ماشینآلات، و تجهیزات و نهادههای واسطه) و فنّآوری مربوط میشود، به گونهای که میتوان رابطه تبعی بهرهوری را به صورت زیر نوشت:
رابطه(1) W=W (H,E,T,CC,A,K,F,…)
در این رابطه: W نشاندهنده بهرهوری نیروی کار، H سطح بهداشت، E میزان تلاش و کوشش، T زمان انجام کار، CC قابلیّتهای شناختی،A توانایی انجام کار، K موجودی سرمایه فیزیکی و F نهادههای واسطه است و به علاوه هر یک از این عوامل نیز ممکن است.
همانگونه که ملاحظه میشود،بهداشت به عنوان یکی از نهاده های تابع بهره وری تأثیر مستقیمی بر میزان بهره وری افراد و در نتیجه نیروی کار جامعه دارد و مطالعات تجربی و اقتصادی-
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مبانی الگوی رشد، آغاز زندگی
نخستین مرحله زندگی
زندگی هر موجود زنده در یک لحظه غیر قابل پیشبینی آغاز میشود، و در یک لحظه غیرقابل پیش بینی پایان مییابد که خود او در هیچ یک از این دو لحظه اختیاری ندارد و نمیداند چه سرنوشتی یا آیندهای در پیش دارد. لحظه آغاز زندگی، لحظه انعقاد نطفه در رحم است. این دوره از زندگی در آدمی معمولاً 279 یا 280 روز طول میکشد که دو هفته اول آن را « مرحله باروری » یا « مرحله نطفهای » نامند. مهمترین فرایند رشد و تکاملی در طول این مرحله تقسیم سلول است. شش هفته بعد را « مرحله رویانی » یا « مرحله پیشجنینی » خوانند که با تفکیک و اختصاصی شدن سلول مشخص میشود. بدین معنا که بعضی از سلولها به صورت بافت عصبی درمیآیند، برخی عضله یا استخوان را تشکیل میدهند، و گروهی نیز برای کنشهای ویژه اختصاص مییابند. مثلاً سلولهای عصبی مخصوص دستگاه بینایی از سلولهای خاص پوست متفاوت میشوند. با پایان یافتن مرحله رویانی، ضربان قلب و کنش مغز ( هنوز به شکل بسیار ساده ) و مقدمات بسیاری از اندامهای ( سیستمهای ) عضوی دیگر آغاز می شود. هفت ماه پایانی زندگی پیش از تولد را « مرحله جنینی » گویند. این دوره بیش از آنکه ساختهای تازهای در جنین بوجود آیند زمان نضج و نمو است.
رشد و تکامل دوران پیش از تولد، مانند همه رشد و تکاملها، شامل همکاری و همدستی وراثت و محیط است، هر چند بیشتر مردم « رحم » را محیط نمیدانند در صورتی که اولین خانه، حتی بسیار مهم، آدمی همان رحم است. هر شخص زندگی یا رشد و تکامل اولیهاش را در محیط رحمی که خصایص مشخصی دارد شروع میکند. حتی دوقلوی همانند که دارای ژنهای همانند هستند ممکن است محیطهای رحمی متفاوت داشته باشند که موجب تفاوت آنها در تولد شود. همچنین، ممکن است دوقلوی همانند دارای دو جفت جداگانه باشند که یکی میتواند وظیفهاش را بهتر از جفت دیگری انجام دهد و مواد غذایی بیشتری فراهم کند.
خصایص مهم مرحله پیش از تولد را میتوان چنین خلاصه کرد :
*استعداد موروثی، که زیربنای رشد و تکامل بعدی است در این مرحله ثابت است و نه تنها ویژگیهای بدنی و عقلی بلکه ویژگیهای جنسی فرد را نیز در بر میگیرد.
*رشد و نمو سریع، که در این زمان بیش از سایر ایام زندگی است. فرد، در طول 9 ماه پیش از تولد، از صورت یک سلول به صورت یک بچه چند کیلویی درمیآید و قدش به چند سانتیمتر می رسد.
*تأثیر شرایط در رشد و تکامل پیش از تولد، شرایط مساعد بدن مادر رشد استعدادهای ارثی را برمیانگیزد در حالی که شرایط نامساعد آن، رشد آنها را به تعویق میاندازد.
*گرایش اشخاص مهم، مخصوصاً خانواده نسبت به بچهدار شدن و بچه در مراقبت از بچه در این مرحله بسیار مؤثر است. به این معنا که مثلاً مادر خشنود از بچهدار شدن طبعاً از جنین خود بیشتر مواظبت میکند و برای به دنیا آوردن بچه سالم همیشه مراقب احوال خویش و جنین است تا مادری که نسبت به بچهداری و بچه گرایش منفی دارد.
عوامل مؤثر در رشد و تکامل پیش از تولد
رشد و تکامل یک فرایند پویا و پیش رونده است و توقف و درنگ ندارد و کیفیت محیط رحم مسئول اکثر نابهنجاریهای ساختی است. نوع و کیفیت غذای مادر، بی احتیاطیها، فشارهای روانی، بیماریها و مخصوصاً داروهایی که مادر مصرف می کند و ... مهمترین عوامل مؤثر در کم و کیف رشد و تکامل دوران پیش از تولد عبارتند :
1- سن والدین، به نظر متخصصان بهترین سن برای مادر شدن میان 21 و 28 سالگی است که رحم از رشد و نمو کامل برخوردار است. در مادران کم سال، غالباً هورمونها رشد و نضج کافی ندراند از این رو، مرگ و میر فرزندان مادرانی که کمتر از 21 سال دارند بیشتر است.
درباره تأثیر سن پدر در رشد جنین شواهد محکمی نداریم اگرچه بعضی از دانشمندان سن 60 را مطرح کرده اند که بیش از آن تأثیر منفی دارد.
شرایط تعیین شده در زمان بارورسازی عبارتند از :
استعداد موروثی : که هنگام یکی شدن و درهم آمیختن اسپرم و اووم (تخمک) تعیین میشود.
تعیین جنس : یا پسر و دختر شدن کودک که هنگام انعقاد نطفه و باروری مشخص میشود اگرچه تعیین دقیق آن در ساعات و روزهای اول باروری هنوز امکان ندارد یا بسیار دشوار است.
عدة فرزندان : اینکه کودک تنها یا دوقلو یا بیشتر خواهد شد هنگام بارورسازی مشخص میشود.
وضع تربیتی در خانواده : اینکه کودک چندمین فرزند خانواده خواهد شد، اولین، دومین، و ... در لحظة لقاح تعیین میشود، و همین ترتیب تولد در فراخنای زندگی در رفتار و شخصیت فرد اثر خواهد گذاشت.
2- غذا و تغذیه، نوع غذا از لحاظ ترکیب ویتامینی و کیفیت تغذیه مادر مخصوصاً در نزدیکیهای تولد در رشد و نمو جنین بسیار مؤثر است. مادرانی که در کم و کیف غذای خود دقت نمیکنند، از ویتامینهای لازم برای رشد سالم جنین محرومند یا خود را محروم میکنند، به حفظ تعادل غذایی از لحاظ ویتامینها توجه ندارند، یا به موقع و به قدر کافی غذا نمیخورند به احتمال زیاد فرزندان ناسالمی به دنیا خواهند آورد. به مادران آبستن توصیه میشود :
1- همه چیز بخورند 2- به موقع بخورند 3- به مقدار کافی بخورند 4- تعادل ویتامینها را در خوردنیها رعایت کنند 5- میوه زیاد بخورند 6- از خوردن هر گونه داروی مخدر یا خوابآور کاملاً خودداری کنند. خواب کافی نیز از شرایط سلامت جنین به شمار میرود.
3- بیماری، مبتلا شدن مادر آبستن به بیماریهای مسری و مزمن در جنین اثر منفی میگذارد و نیز از پیدایش هر گونه اختلال در هورمونها به ویژه هورمونهای غدة تیروئید رشد عمومی جنین را به تعویق میاندازد.
4- اعتیاد، مادری که به انواع مخدرات معتاد باشد جنین او سالم نخواهد بود. مثلاً هنگامی که مادر حامله سیگار میکشد ضربان قلب جنین بالا میرود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رشد عقلانی و حقوق جنایی
چکیده
در ساختار سنتی حقوق جنائی تعامل تابعان این شاخه از حقوق با آن دسته از قواعد ماهوی آن، که به تبیین جرائم و مجازاتها می پردازند، تنها در قلمرو مسئولیت کیفری مورد توجه قرار می گیرد. در حالی که اگر جوهره مسئولیت فرد را توانایی ادراکی او بدانیم و بپذیریم که میزان این توانایی بر اساس میزان رشد عقلانی متفاوت است، خواهیم دانست که تعامل فرد با تکالیف دوگانه ای که آن قواعد پدید می آورند (تکلیف به رعایت هنجارها و تکلیف به تحمیل تبعات هنجارشکنی ) به حسب میزان توانمندی اش متفاوت خواهد بود، که در نهایت در چهار مرحله مشخص قابل بررسی است: 1. مرحله آموزشی، 2. مرحله پیش کیفری، 3. مرحله مسئولیت کیفری نسبی، 3. مرحله مسئولیت کیفری تام.
مقدمه
هر شاخه از دانش حقوق متضمن گزاره هایی بر خاسته از منابع آن است که از حقوق و تکالیف افراد و شیوه اعمال و اجرای آنها و احیاناً رسیدگی به اختلافات و منازعات درگرفته بر سر آنها سخن می گویند؛ هر یک از این گزاره ها قاعده ای حقوقی به شمار می رود.
اگر قوانین جنائی را مجموعه ای از گزاره های حقوقی بدانیم که قانونگذار به وسیله آنها اراده خود مبنی بر محدود کردن (کنترل) رفتارهایی که جرم می انگارد و ساماندهی پاسخ قانونی به تخطی از آنها را اظهار می کند، هر یک از این گزاره ها یک قاعده جنائی است. (عوض محمد، 1994، ص4) با این توصیف، هر قاعده ماهوی حقوق جنائی گزاره ای حقوقی است که به تبیین یک رفتار مجرمانه (نا بهنجار) یا وضعیت خطرناک و تعیین واکنش یا تدابیر کنترلی مربوط بدان می پردازد. بدین ترتیب قاعده جنائی همواره ساختمانی مرکب دارد و متضمن دو تکلیف متوالی است؛ تکلیف اول مخاطب قاعده را از هنجارشکنی بر حذر می دارد و تکلیف دوم نظام پاسخ گویی را به تحمیل تبعات تخلف از تکلیف اول بر فرد هنجارشکن ملزم می کند. (الصیفی،1967، ص45)
از این رو هرچند اعمال تبعات مقرر شده قانونی برای رفتار جنائی هر فرد منوط به ارتکاب جرم از سوی اوست اما قواعد جنائی به واسطه رسالت اولیه شان (ملزم کردن افراد به رعایت ارزش ها) همه افراد جامعه (مجرم و غیر مجرم) را مورد خطاب قرار می دهند و منحصر به مرتکبین جرائم نخواهند بود.
حقوق جنائی به عنوان پاسدار ارزش های اجتماعی بیش و پیش از آنکه در پی اعمال کیفر در مورد ارزش ستیزان باشد به دنبال حاکم ساختن ارزش ها و پیشگیری از فرو ریختن منزلت اجتماعی آنهاست. به عبارتی روشن تر قوانین کیفری می کوشند که اولاً از طریق جنبه تعلیمی خود و از طریق جرم انگاری از وقوع جرائم جلوگیری کنند (بازدارندگی عام) (نیازپور، 1382،ص132) و ثانیاً از طریق اعمال کیفر علیه مجرمان مسیر پیشگیری از تکرار جرم را دنبال نمایند. (بازدارندگی خاص). (نیازپور، 1382،ص135) این نگره ساختار سنتی حاکم بر حقوق جنائی را که به صورتی عملگرایانه و تحت تأثیر رویکرد اثباتی نظام عدالت کیفری، تمام موضوعات را از منظر قابلیت کیفر می نگرد و بدین ترتیب از پرداختن به رسالت اولیه حقوق جنائی باز می ماند، به چالش می کشد و نقطه عزیمت مباحث را از کیفردهی به سوی فراگیر کردن ارزش ها تغییر می دهد. چه، قوانین کیفری همواره با این امید تدوین می شوند که هرگز به مرحله اجرا در نیایند، زیرا هیچ قانونگذاری وقوع جرم را نمی پسندد.
رویکرد فوق در تعامل با قوانین کیفری، تنها به افرادی که قابل کیفرند توجه نمی کند، بلکه با اتکا به جنبه تعلیمی قواعد جنائی افرادی را که می توانند ـ بدون آنکه مرتکب جرمی شده یا حتی قابل کیفر باشند ـ مخاطب قاعده قرار گیرند نیز شناسایی می کند.
1. سیر تکاملی عقل از منظر حقوق
دانستیم قواعد ماهوی حقوق جنائی کارکردی دو گانه دارند لذا در شناسایی مخاطب قاعده سؤال این است که آیا قاعده جنائی تنها کسانی را که اهلیت تحمل کیفر دارند، از ارتکاب جرم نهی می کند یا این نهی دامنه ای وسیع تر دارد؟ به عبارت دیگر آیا کارکرد تعلیمی قواعد جنائی نیز منحصر به افرادی است که نظام واکنش می تواند بر آنان اعمال کیفر کند یا می توان دامنه مخاطبان بخش اول قاعده را وسیع تر از افراد واجد شرایط کیفر دانست؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید مسیر رشد تکاملی عقل بشر ترسیم شود.
بی شک دانش حقوق نمی تواند بدون توجه به دست آوردهای جامعه شناسی و روان شناسی از موضوعات واقعی مربوط به شخص یا جامعه انسانی سخن گوید؛ از همین رو پیش از تبیین حقوقی تکامل عقلانی بشر باید این فرایند از دیدگاه علوم یاد شده مورد بررسی قرار گیرد تا مقاطع تحقق ملاک های مورد نظر حقوق را بتوان شناسایی کرد.
1-1. تکامل عقل از منظر علمی
عقل انسانی (به شرط عدم نقصان در رشد دوران جنینی) همچون زمینی مساعد، آمادگی دریافت آگاهی های گوناگون را دارد. عقل آدمی نه در بدو تولد کامل است و نه در لحظه ای معین از زندگی متکامل می شود، بلکه در سیر صعودی از قوه به فعل، مرحله به مرحله رشد می یابد و با فعلیت یافتن هر مرحله از رشد در آستانه فعلیت یافتن مرحله دیگر قرار می گیرد. بدین ترتیب در هر مرحله از زندگی عقل انسانی وضعیتی دوگانه دارد و تا رشد کامل عقلانی همواره در صیرورت از قوه به فعل حرکت می کند. از این رو، رشد و ادراک، مفاهیمی مشکک اند و از مدارج و مراحل متفاوتی برخوردارند و فرد در هر مرحله ای از رشد خود واجد درجه ای از ادراک خواهد بود. (العوجی، 1988، ص55)
فروید (1939-1586) به عنوان یکی از بنیانگذاران روان شناسی نوین و صاحب یکی از نظریه های مهم رشد بر این باور است که کودکان در بدو تولد تنها بر اساس امیال خود محورشان عمل می کنند اما با ورود به پنج سالگی به مرحله ای از رشد توانایی های خود می رسند که می توانند امیال شان را بر اساس آنچه از پیرامون خود می آموزند کنترل کنند. (گیدنز، 1383، صص97و98) جی اچ مید (1931-1863) دیگر نظریه پرداز رشد معتقد است که کودکان در پنج سالگی می توانند رفتاری مستقل از والدین خود داشته باشند و بدین ترتیب با فروید همراه می شود اما به رغم دیدگاه فروید که این تحول را به خواستگاه هایی حسی منتسب می کند آن را نتیجه توانایی تکامل یافته خوداگاهی طفل می داند.
تحقیقات او نشان می دهد که کودکان در حدود هشت سالگی از بازی های نامنظم و فردی به سمت بازیهای سازمان یافته و همکارانه گرایش پیدا می کنند و به مرور توانایی درک ارزش ها و اصول اخلاقی را به دست می آورند. (گیدنز، 1383، ص99)
ژان پیاژه (1980-1896) مراحل رشد شناختی را به چهار مرحله: حسی ـ حرکتی (از تولد تا شش سالگی)، پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی)، عملیاتی عینی (هفت تا یازده سالگی) و عملیاتی صوری (یازده تا پانزده سالگی) تقسیم می کند و معتقد است که کودکان در مرحله حسی ـ حرکتی از طریق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخچه روانشانسی رشد
اگر امروز حمایت ازکودکان و فراهم آوردن امکانات برای رشد همه جانبه و شکوفا کردن تمام ظرفیتهای انسانی آنها هدف مطالعه کودکان است، چنین دیدگاهی در گذشته کمتر وجود داشته است.
در دوران باستان بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را به دلایل مختلف از بین می بردند مثلاً در رم قدیم (تا سال 374میلادی ) کشتن کودکان حق قانونی والدین بود. تاریخ گذشته پر است از رویدادهایی که درآن کودکان را قربانی خدایان و بتها می کردند. پلوتارک چگونگی قربانی کردن کودکان در مقابل بتها را در میان کارتاژها چنین توصیف می کند :
با شور وشوق وعلاقه با خیال آرام ، کودکان خود را در مقابل بتها قربانی می کردند و آنان که از خود فرزندی نداشتند کودکان فقرا را می خریدند و در مقابل بتها سر از تنشان جدا می کردند. توگویی که این کودکان، گوسفند یا پرندگان کوچکی بودند که ذبح می شدند. در اثنای قربانی کردن والدین کودکان نیز بدون ریختن قطره اشکی یا ابراز شکایتی شاهد ماجرا بودند. اگر برخی از والدین نیز سستی و یا شکایت می کردند باید توبه می کردند و ازگناه خویش عذر می خواستند اما در هر صورت کودکانشان قربانی می شدند. تمام محوطه معبد مملو از صدای طبلها و شیپورها می شد و اگر هم کسی ناله ای می کرد هرگز به گوش دیگران نمی رسید .
رومیان عقیده داشتند نوزادی که شکل واندازه غیر عادی دارد یا بیش از اندازه می گرید نباید زنده بماند. آنان بیشتر، اولین فرزند را بویژه اگر پسر بود زنده نگه می داشتند و بقیه را نابود می کردند یا به دریاها و رودخانه ها می انداختند ویا طعمه حیوانات می کردند. کشتن کودکان، یک شیوه عادی برای کنترل جمعیت به حساب می آمد، بسیار اتفاق می افتاد که کودکان را در لای دیوارها مدفون می کردند. در کتیبه ای از 1000 میلادی در معبد دلفی می خوانیم که :
از میان 600 خانواده فقط به شش خانواده اجازه داده بودند که بیش از یک دختر را بزرگ کنند. حتی خانواده های ثروتمند مجبور بودند دختران خود را از بین ببرند. کمتر اتفاق می ا فتاد که خانواده ای اجازه داشته باشد بیش از دو پسر بزرگ کند.
در گذشته، زندگی کودک درجوامع دیگر نیز تقریباً اینچنین بوده است. برای نمونه در بین چینیها رسم بود که پدران، دختران خود را می فروختند. در بین اعراب دوران جاهلیت که حوادث آن به دلیل نزدیک بودن با ظهور اسلام روشنتر بیان شده، وضعیت اسفباری حاکم بوده است. درآن زمان اعراب، فرزندان خود را به دلیل تعصبهای قومی و نیز گریز از پرداخت نفقه، زنده زنده مدفون می ساختند.
در دوران گذشته آنچه بیش از همه مانع این جنایتها شد تعالیم ادیان الهی بود. اسلام به عنوان کاملترین وآخرین دین الهی با انقلابی در بینشها و در نتیجه، انقلابی در بینش نسبت به کودک ظهور کرد. در تعالیم اسلامی کودک آنچنان ارزش و جایگاهی یافته بود که تا وقتی که کودکی بر دوش حضرت رسول (ص) نشسته بود، او از سجده بر نمی خاست یا نماز را – با آن همه ارزش واهمیتی که دارد – به خاطر گریه کودک با عجله تمام می کرد. در صدر اسلام قوانینی برای کودک وضع شد که اینک بعد از چهارده قرن ،بشر اندک اندک به آنها می رسد ، بعضی از این اصول وقوانین عبارتند از :
1.جلوگیری از قتل کودکان. قرآن کریم می فرماید : فرزندان خود را از ترس کمی روزی نکشید، ما به آنها و شما روزی می دهیم، زیرا کشتن آنها خطای بزرگی است.
2. مهرورزی و محبت به کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : به کودکان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید .
امام صادق (ع) می فرماید : فرزندان خود را فراوان ببوسید که برای شما در بوسیدن درجه ای است .
3. احترام به شخصیت کودکان . پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هنگامی که به کودکان خود وعده ای دادید به آن وفا کنید زیرا آنها شما را روزی رسان خویش تصور می کنند .
امام حسن مجتبی (ع) خطاب به فرزندان برادر خود می فرماید : شما کودکان امروز، امید می رود که بزرگان اجتماع فردا باشید ، پس دانش بیاموزید و درکسب علم بکوشید .
4. رفتار متناسب با کودکان. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هر کس که نزد او کودکی است دربرخورد با او باید کودکانه رفتار نماید .
امام صادق (ع) می فرماید: پدر و مادر باید هر آنچه که در توانایی کودک است و انجام دادن آن برای او آسان است، از او قبول کنند وآنچه انجام دادن آن برای کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهند .
5. توجه به تربیت کودکان. امام علی (ع) می فرماید : بهترین ارثی که والدین می توانند برای فرزندان خود باقی بگذارند، تربیت صحیح است .
امام سجاد (ع) می فرماید : ازحقوق کودک توست که بدانی در سرپرستی او مسئولیت داری و وظیه داری او را به آداب و اخلاق نیکو تربیت کنی .
در بیشتر کشورهای مسیحی در قرون وسطی وضع به گونه ای دیگر بود، یعنی توجهی به کودکان نمی شد و به