لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دکتر محمد خوانساری ( چهره های ماندگار)
نخبه کسی است که در حوزه ی استعداد و علاقه اش، با اخلاص ، تلاش کند و در این راه از خداوند نیز مدد گیرد تا به نتیجه برسد.
تبیان : لطفاً شرح مختصری از زندگی خود را برای مخاطبان سایت تبیان بفرمایید.
بنده به سال 1300 هـ . ش در اصفهان متولد شدم. دیپلم دانشسرا را در اصفهان گرفتم و چون رتبه ممتاز آوردم ، برای ادامه تحصیل به تهران فرستاده شدم . یک سال زیر نظر اساتید بزرگواری همچون مرحوم جلال الدین همایی ، مرحوم رضازاده شفق و مرحوم مدرس رضوی تلمذ کردم و دیپلم ادبی دریافت نمودم. سپس برای ادامه تحصیل در دانشگاه ، رشته فلسفه و علوم تربیتی را ( در آن زمان فلسفه و علوم تربیتی یک رشته بود) برگزیدم. در این سال ها نیز تحت تعلیم بزرگانی چون مرحوم دکتر یحیی مهدوی ، علی اکبر سیاسی ، مرحوم فاضل تونی و مرحوم ملک الشعرای بهار بودم. بعد از آن رشته ادبیات را هم گذراندم . سپس به مدت سه سال دبیری کردم . بعد هم به دعوت دکتر سیاسی – رئیس وقت دانشگاه تهران – با رتبه دبیری به تدریس در دانشگاه پرداختم. مدتی نیز برای مطالعات علمی به پاریس رفتم و در کلاس های روانشناسی و فلسفه و زبان شرکت کردم. لازم به ذکر است که مدتی به منزل مرحوم تونی می رفتم و نزد ایشان تلمذ می کردم . از متون عربی گرفته تا منطق و فلسفه اسلامی ؛ اما بیشتر از همه روی منطق کار کردم. اصلاً سبب علاقه من به منطق ، ایشان بودند.
تبیان : اساس منطق و پشتوانه استدلال های آن چیست؟
اساس منطق و اساساً زیر بنای فکر انسان این اصل معروف است که : النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان . یعنی اجتماع و ارتفاع دو نقیض محال است.
این اصل ، مبنای ریاضیات است و پشتوانه تمام استدلالات همین است. به طوری که به آن اول الاوائل یا اُمّ القضایا می گویند.
به نظر من یکی از آیات بزرگ الهی در نفس انسان همین قضیه است. چون به خود آشکار است و چیزهای دیگر به آن روشن و آشکار می شوند ؛ مثل نور. اگر این زیر بنا حذف شود ، تمام دستگاه فکری انسان به هم می ریزد.
تبیان : یکی از آثار ارزشمند شما کتاب "منطق صوری" است که بسیار مورد توجه دانشجویان و اهل قلم قرار گرفته و چندین بار نیز تجدید چاپ شده است. مباحث منطق ، تقریباً تخصصی و سنگین است ، شما این مباحث را در این کتاب به چه نحوی ارائه داده اید؟
این کتاب چکیده ای از مطالعات بسیار من است و عمده سعی بنده این بوده که مبانی منطق به زبانی بسیار ساده ارائه شود. چون تمام مباحث منطق به نحوی با معقولات ثانی در ارتباط هستند . این معقولات هم بسیار مجرد و انتزاعی می باشند. چنان که گاه حتی تصور این مفاهیم هم مشکل است. مثل تصور کردن نوع ، جنس ، جوهر ، عَـَرض و ..... من فقط تلاش کرده ام به نحوی به هر یک از آنها تا اندازه ای مفهوم بدهم و با مثال های متنوع و متعدد عینیت بخشم ، به طوری که برای خواننده قابل فهم باشد، کاری که در دیگر کتاب های منطق انجام نشده است.
تبیان : در تألیف این کتاب یا دیگر آثارتان بیشتر به چه منابعی مراجعه می کنید؟
من بیشتر به منطق های اسلامی که در قلمرو فرهنگ اسلام نوشته شده ، مراجعه می کنم . از شفا و اشارات ابن سینا و البصائر النصیریة ( که شیخ محمد عبده بر آن حاشیه نوشته است) گرفته تا شرح هایی که بر اشارات نوشته شده ، مخصوصاً شرح خواجه نصیر الدین طوسی و اساس الاقتباس خواجه نصیر ( که کتاب بسیار ارزشمندی در زمینه منطق است) و شرح منظومه ی حکمتِ حاج ملاهادی سبزواری و همچنین ترجمه فرانسوی ارغنون ارسطو و منطق هایی که اروپائیان بر پایه ارغنون تألیف نموده اند ؛ از جمله : منطق صوری تالیف دوپ Dopp ؛ و رساله در منطق صوری تألیف گبلو Goblot و منطق مختصر تألیف ژاک مارتین Jeaques martin و کتاب معروف منطق پور رویال . البته در تألیف این آثار از اندیشه های خودم نیز مدد می گیرم.
تبیان : در قاعده سالبه(1) به انتفاء موضوع(2) ، شبه وارد شده است که موجبه (3) گاهی اوقات ، موضوع نمی خواهد و قضیه (4) صادق است مثل : شریک الباری معدوم است. جواب شما به این شبهه چیست؟
سالبه به انتفاء موضوع این است که اگر در یک قضیه اصلاً موضوع وجود نداشته باشد ، هر چیزی را می توان از آن سلب کرد. مثلاً این که بگوییم شریک خدا قادر نیست. برای خدا شریکی وجود ندارد که بخواهیم بگوییم قادر است یا نیست. مثل این که کسی که فرزندی ندارد بگوید: فرزند من شاعر نیست.
همچنین قاعده ای است به نام قاعده فرعیت که برای اثبات چیزی بر چیزی به کار می رود . مثلاً بخواهیم " ب" را بر " الف " ثابت کنیم . در اینجا حتماً باید " الف " وجود داشته باشد تا بتوان "ب" را با آن ثابت کرد . در جواب این شبهه باید گفت که گاهی یک امر ، موضوع آن عدمی است مثل همین که شریک خداوند قادر نیست ، موضوع که شریک خداوند باشد ، اصلاً وجود ندارد که بخواهیم چیزی را بر آن ثابت کنیم . این قضیه موجبه است ( چون است دارد) یعنی به ظاهر موجبه است. ولی محمول (5) ما یک امر سلبی است ( معدوم ). پس این قضیه سالبه است یعنی مساوی است با این که بگوییم شریک الباری موجود نیست؛ هر دو یکی می شود.
تبیان : اساتید شما در حوزه منطق چه کسانی بودند؟ لطفاً اگر خاطراتی هم از ایشان دارید، نقل کنید .
من منطق را خدمت استاد دانشمند محمدحسین فاضل تونی فرا گرفتم. ایشان بسیار دقیق تدریس می کردند و من مطالب ارزشمندی از محضر ایشان دریافت کردم.
خاطره ای هم که از ایشان دارم این است که برای مرحوم فاضل نوشتن خیلی سخت بود و در نوشتن کند بودند ، همیشه مطلبی را می گفتند و دیگران برایشان می نوشتند . روزی از ایشان پرسیدم که چرا اینقدر نوشتن برایتان سخت است. ایشان گفتند: همه ، خط را در مکتب فرا می گیرند . من چون حافظه خیلی قوی ای داشتم ، همیشه مطالب استادم را در ذهن جای می دادم و نیازی نمی دیدم یادداشت کنم ، به همین دلیل دستم در نوشتن کند شده است. به هر حال یاد دارم مرحوم فاضل نسخه خطی مغلوطی ( پرغلط ) از شفای ابن سینا داشتند که می خواستند تصحیح کنند. یک نسخه شفای مرحوم مشکاة را امانت گرفتند تا با آن مقابله کنند. ایشان می گفتند و من می نوشتم . گاهی هم دکتر بحرالعلومی کار نوشتن را به عهده می گرفتند . به هر حال کار تصحیح تمام شد و چاپ شد. بعدها عده ای از دانشمندان بزرگ مصری با هزینه ی گزاف نسخه ای از شفا را تصحیح کردند. به گفته بعضی از بزرگان ، از جمله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
دکتر محمد مصدق
دکتر محمد مصدق در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به عهده داشت، لقب مستوفی الممالکی را بعد از پسر عمویش میرزا یوسف مستوفی الممالک از آن خود می دانست، ولی میرزا یوسف در زمان حیات خود لقب مستوفی الممالک را برای پسر خردسالش میرزا حسن گرفت و میرزا هدایت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ میرزا یوسف، ناصرالدین شاه میرزا هدایت الله را به کفالت امور مالیه و سرپرستی میرزا حسن منصوب کرد.
میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال ۱۲۷۱ شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد مظفرالدین شاه ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم.
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد.
مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابدانی این طفل یک شبه ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست.
گفتار و رفتار و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق خود قرار داده است".
مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولین انتخابات دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. او به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان در اولین دوره تقنینیه انتخاب گردید؛ ولی اعتبار نامه او بدلیل این که سن او به سی سال تمام نرسیده بود رد شد.
مصدق السلطنه در سال ۱۲۸۷ شمسی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و در این مرحله به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران مصدق السلطنه با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد. دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ می کند تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه مشار الملک از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا می شود.
دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران اقامت در سویس که آنرا " وطن ثانوی
" خود می خواند می نویسد: " در آنجا بودم که قرارداد وثوق الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید.... تصمیم گرفتم در سویس اقامت کنم و به کار تجارت پردازم. مقدار قلیلی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود خریده و به ایران فرستادم؛ و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بیایم و بعد از تصفیه کارهایم از ایران مهاجرت نمایم.
این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد مراجعت به ایران حرکت نمودم..." دکتر مصدق سپس شرح مفصلی از جریان مسافرت خود از طریق قفقاز به ایران داده و از آن جمله می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
دکتر صدیق
دکتر صدیق متولد سال 1331 است. وی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی صنایع ادامه داده و مدرک دکترای خود را در رشته مدیریت تولید از دانشگاه رابرت کندی سوئد اخذ نموده است و در حال حاضر نیز مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر، تولیدکننده قطعات یدکی خودرو و شیرآلات گاز با حدود 850 نفر پرسنل میباشد. ایشان به حق یکی از مردان عرصه صنعت بوده و گفتنیهای بسیاری در حوزه کاربرد عملی علم در آن دارد و از کارآفرینان موفق کشور میباشد. آنچه میخوانید حاصل گفت و گوی ما با ایشان است .
عتقاد به مقابله و شکستن سدهای تحقیر که هر روز عرصه را بر فعالیت و عملکرد مفید ایرانیان تنگتر میکند و تلاش برای به ظهور رسانیدن استعدادهای نهفته به منظور رسیدن به جایگاه واقعی شایستگیها، خاستگاه اصلی پارس شیر میباشد. جایگاهی در حوزه صنعت و تجارت کشور که در آن اروپائیان نمیتوانند اجناس خود را به ما گرانتر بفروشند و در تحویل آن غفلت ورزند و در هنگام مذاکرات بر ما تسلط داشته باشند .
شاید افق دید و چشم انداز لحظات نخستین تنفس پارس شیردر دنیای پرتحول صنعت ایران، برگردان این ورق بود، آنچنان که بستری را فراهم آورد که در مبادلات خود با اروپائیان فروشنده باشد و نه خریدارو امروز این تفکر و اندیشه ارزشمند با تامین حدود 80 درصد از نیاز بازار مصرف داخلی و نیز صدور محصول به کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه، آلمان، تونس، مصر، سوریه تحقق یافته است به طوری که در برخی از این کشورها (همچون انگلیس) محصولات تولیدی پارس شیر با مارک و لوگوی همان شرکت اروپایی عرضه میشود. به اعتقاد، دکتر صدیق - بنیانگذار و مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر – لازمه رسیدن به چنین سطحی، علاوه بر عشق و علاقه و امکانات ماشینی، فراهم آوردن بسترهای علمی مورد نیاز آن و آشنایی با ادبیات کاری و رفتاری و فرهنگ مصرف آنها و نیز تسلط و آگاهی بر استانداردهای بینالمللی است. به گفته او، فعالیت در حوزه صنعت همچون کاشتن درخت گردوست که بعد از سالها انتظار به بار می نشیند و چنانچه این درخت گردو تناور شود، بهرهبرداری از آن تداوم خواهد داشت . برخلاف کار تجاری که همچون سبزی کاری بوده و در یک دوره چند ماهه کشت وبرداشت تمام میشود .
دکتر صدیق متولد سال 1331 است. وی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی صنایع ادامه داده و مدرک دکترای خود را در رشته مدیریت تولید از دانشگاه رابرت کندی سوئد اخذ نموده است و در حال حاضر نیز مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر، تولیدکننده قطعات یدکی خودرو و شیرآلات گاز با حدود 850 نفر پرسنل میباشد. ایشان به حق یکی از مردان عرصه صنعت بوده و گفتنیهای بسیاری در حوزه کاربرد عملی علم در آن دارد و از کارآفرینان موفق کشور میباشد. آنچه میخوانید حاصل گفت و گوی ما با ایشان است .
در ابتدا با اشاره به سیر تحولات و فراز و نشیبهایی که در حوزه کاری خود داشتید برای ما توضیح دهید که کار را از کجا و چگونه آغاز نمودید؟
اولین تجربه کاری من به صورت رسمی از یک شرکت حمل و نقل بینالمللی آغاز شد. در آن زمان شرایط زندگی من ایجاب میکرد که در کنار کارم درس نیز میخواندم و در حقیقت من دوره دبیرستان را در آن موسسه حمل و نقل به پایان رساندم و از آنجایی که استعداد خوبی در فراگیری زبان انگلیسی داشتم، در آن موسسه به عنوان مترجم که در تحریر فارسی و لاتین نیز مهارت دارم، کار را شروع کردم و در عرض چند سال توانستم مسئولیت معاونت مدیر عامل موسسه را بدست آورم .
بعد از مدتی سفارت ژاپن برای تکمیل کادر بازرگانی خود، جهت استخدام، آگهی داد و من در آزمون استخدامی آنجا شرکت کردم و از بین 68 نفر، نهایتا دو نفر انتخاب شدند که یکی از آنها نیز من بودم در حدود 3 سال فعالیتم در آنجا، با توجه به اینکه ازنظر دقت و سرعت قادر به رقابت با ژاپنیها بودم، توانستم به موفقیت Depramnent Head ofReaserch برسم .
بعد از مدتی، تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به آمریکا بروم، این تصمیمگیری همزمان با پیروزی انقلاب و شکلگیری تحولی عظیم در سطح جامعه بود آنچنان که امواج تغییرات حاصله در جامعه همه گیر شده و همگان تحت تاثیر شعارهای عدالتخواهانه و عدالتپروری انقلاب قرار گرفته بودند. و من نیز با انگیزه خدمت به جامعه از این امر منصرف شدم و در کشور ماندم .
در آن زمان سیاستهای دولت درمورد بخشهای تجاری، مبتنی بر دولتی نمودن کل تجارت بود . در این شرایط از یک سو با شکلگیری مراکز تهیه و توزیع و نیز فعال شدن وزارت تعاون و وزارت بازرگانی، امیدی به تجارت در سطح جامعه نبود و از سوی دیگر سرمایهگزاریهای سابق متلاشی شده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگینامه دکتر حسابی
سید محمود حسابی در سال 1281 (ه.ش), از پدر و مادری تفرشی در تهران زاده شدند. پس از سپری نمودن چهار سال از دوران کودکی در تهران, به همراه خانواده (پدر, مادر, برادر) عازم شامات گردیدند. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت, با تنگدستی و مرارت های دور از وطن در مدرسه کشیش های فرانسوی آغاز کردند و همزمان, توسط مادر فداکار, متدین و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابی) , تحت آموزش تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی قرار گرفتند. استاد, قرآن کریم را حفظ و به آن اعتقادی ژرف داشتند. دیوان حافظ را نیز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدی, شاهنامه فردوسی, مثنوی مولوی, منشات قائم مقام اشراف کامل داشتند.
شروع تحصیلات متوسطه ایشان مصادف با آغاز جنگ جهانی اول, و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان بیروت بود. از این رو, پس از دو سال تحصیل در منزل برای ادامه به کالج آمریکایی بیروت رفتند و در سن هفده سالگی لیسانس ادبیات, در سن نوزده سالگی, لیسانس بیولوژی و پس از آن مدرک مهندسی راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه کشی و راهسازی, به امرار معاش خانواده کمک می کردند. استاد همچنین در رشته های پزشکی, ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات آکادمیک پرداختند.
شرکت راهسازی فرانسوی که استاد در آن مشغول به کار بودند, به پاس قدردانی از زحماتشان, ایشان را برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه اعزام کرد و بدین ترتیب در سال1924 (م) به مدرسه عالی برق پاریس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصیل شدند.
همزمان با تحصیل در رشته معدن, در راه آهن برقی فرانسه مشغول به کار گردیدند و پس از پایان تحصیل در این رشته کار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت "سار" آغاز کردند. سپس به دلیل وجود روحیه علمی, به تحصیل و تحقیق, در دانشگاه سوربن, در رشته فیزیک پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را , با ارائه رساله ای تحت عنوان "حساسیت سلول های فتوالکتریک", با درجه عالی دریافت کردند.
استاد با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنایی داشتند وایشان در چند رشته ورزشی موفقیت هایی کسب نمودند که از آن میان می توان به دیپلم نجات غریق در رشته شنا اشاره نمود.
پروفسور حسابی به دلیل عشق به میهن و با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور به ایران بازگشت و با ایمان و تعهد, به خدمتی خستگی ناپذیر پرداخت تا جوانان ایرانی را با علوم نوین آشنا سازد. پایه گذاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی, دانشکده های فنی و علوم دانشگاه تهران, نگارش ده ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گذاری فیزیک و مهندسی نوین, ایشان را به نام پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران در کشور معروف کرد. حدود هفتاد سال خدمت علمی ایشان در گسترش علوم روز و واژه گزینی علمی در برابر هجوم لغات خارجی و نیز پایه گذاری مراکز آموزشی, پژوهشی, تخصصی, علمی و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار می رود که برای نمونه به مواردی اشاره می کنیم:
_ اولین نقشه برداری فنی و تخصصی کشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
_ اولین راهسازی مدرن و علمی ایران (راه تهران به شمشک)
_ پایه گذاری اولین مدارس عشایری کشور
_ پایه گذاری دارالمعلمین عالی
_ پایه گذاری دانشسرای عالی
_ ساخت اولین رادیو در کشور
_ راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور
_ راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور
_ راه اندازی اولین رآکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور
_ راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران
_ تعیین ساعت ایران
_ پایه گذاری اولین بیمارستان خصوصی در ایران, به نام بیمارستان "گوهرشاد"
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بِسْمِالله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ
منالمؤمنینرجالصدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضینحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا.
«قرآن کریم- الاحزاب آیه23»
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوهای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشة نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالکاشتر جنوب لبنان و حمزة کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمیشود توصیف نمود و سنجید.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.
تـولد:
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
تحصیـلات:
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشتة الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکدة فنی پرداخت.
وی در همة دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقاتعلمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجة علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
فعـالیتهای اجتماعی:
از 15سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت میکرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعتنفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضتملی ایران در کشمکشهای مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سختترین مبارزهها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناکترین مأموریتها را در سختترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولینبار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایهریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود. پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امامخمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشتساز میزند و همه پلها را پشتسر خود خراب میکند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و همفکر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترین دورههای چریکی و جنگهای پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته میشود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهدة او گذارده میشود.
به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملیگرایی ورای اسلام گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقة مسلمین میشود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمیتوان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید میکند که مات هنوز نمیدانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیة دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه میدهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند.
در لبنـان:
بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا میکند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان میشود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند.
او به کمک امام موسیصدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پیریزی نموده که در میان توطئهها و دشمنیهای چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده میکند و علیگونه در معرکههای مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو میرود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، حسینوار به استقبال شهادت میتازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمیآورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قلههای بلند کوههای جبلعامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنة کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز میگردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب میگذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی میپردازد و همة تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعدآباد میکند. سپس در شغل معاونت نخستوزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر میاندازد تا سریعتر و قاطعانهتر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و ارادة آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت میگردد.
در کردستـان:
در آن شب مخوف پاوه، همة امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دلشکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتلعام شده بودند و همة شهر و تمام پستی و بلندیها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به لحظه نزدیکتر میشد. باران گلوله میبارید و میرفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقیمانده را نجات دهد و شهر مصیبتزده را از سقوط حتمی برهاند.
آنگاه فرمان انقلابی امامخمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهدة دکتر چمران واگذار شد.