لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
درود بر نوروز
به نام خـداونـد جـان و خردکزین برتر اندیشه بر نگذرددکتر مرتضی هنریدرود بر نوروزدر جهان هر چـیز به نامی شنـاخنه است .گل ها ، پرندگان ، کوه ها، رودها و دشت ها نامی دارند و ویژگی هایی ، ملت ها همین جور ، کشور ها هم همین طور .میهن ما نیز به نام ایران و ایـران به فرهنگ خود شـناخـته اسـت . فرهنگ ایرانی مجموعه تمامی ویژگی های رفتاری و روانی و فکری و تجربی مردمی است که به این سرزمین وابسته اند ، مردمی که در این سرزمین به دنیا آمده ، کار کرده و زیسته اند ، و اگر به جای دیگری هم رفته اند بخش هایی از آن را با خود برده اند . فرهنگ ما از سرچشمه های تاریخ بر خاسته ، فراز و فرودهای بسیار را پیموده ، از گدارهای بسیار گذشته ، و به ما رسیده است . اگر ماندگاری و پویایی محک باشد ، فرهنگ ایران در شمار ماندگار ترین و پویا ترین فرهنگ های جهان است .برای سـخن گفـتن از فرهـنگ ایـران ، همـیشه منـاسب است . دل را پر تپـش می کند ، جان را شادی می بخشد ، و گرمای مطبوعی را در تمام وجود می دواند . سخن گفتن از نوروز ، آن چنان راآن چنان ترمی کند .بـنـال بلـبـل اگر با منـت سـرِ یاریـستکه ما دو عاشـق زاریم و کار ما زاریـستلطیفه ای است نهانی که عشق از آن خیزدکه نام آن نه لب لعل و خال زنگاریـستقلـندران حقیقت به نیـم جـو نـخـرنـدقبـای اطـلـس آن را که از هنر عاریـستبر آسـتـان تـو مشـکل توان رسید آریعروج بر فلک سـروری به دشواریـستمن این را برای هم دلان خودم مینویسم ، به عنوان هدیه نوروزی فرزندی کوچک برای میهنی بزرگ .من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانستتو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانینوروز نمادی از تمامی فرهنگ ایران است و هر گوشه ای از آن بخشی از فرهنگ را در خود دارد . نوروز متْل یک قاب خاتم زیباست که هر رنگ و نقش و ذره ای از آن ، نشانه ای از پیامی یا تجربه ای یا آرزویی یا تمنایی است که در درازای هزاران سال زندگانی هزاران هزار مردم به هم پیوسته ودر کنار هم نشسته تا نقـش فرهنـگی این دیار را نشـان دهـد . در نوروز تمامی پدیده های طبیعی ایران زمین ، و تمامی ویژگی های احساسی و روانی و آرمانی مردم ایران زمین در هم بافته شده ، تا شناسنامه ای شایسته این نقش را به تماشا بگذارد .ویژگی های نوروز نـوروز بـه عنوان یک پدیده فرهنگی ویژگی هایی دارد ، که آن را از دیگر پدیده ها متمایز و ممتاز می کند . اینک برخی از این ویژگی ها را به اشاره می آورم که درودی دیگر باشد به نوروز .نوروز جشن طبیعت شناخت نوروز را باید از شناخت ایران زمین شروع کرد . ایران در نیمکره شمالی - که بیشترین خشکی ها در آنجایند - در میان فاصله استوا به قطب شمال قرار دارد ، که در آن جا سال چهار فصل مشخص و جداگانه دارد .بهار در ایران فصل زندگی است . از نیمه های اسفند ماه کمر سرمای سخت زمسـتانی می شـکند . روزها با شـتاب بلند می شود . باران ملایم صبحگاهی جای برف ریزان را می گیرد ، و نسیم جای باد را . نور درخشان خورشید آفتاب بی رمق زمستانی را پس می زند . هر بامداد ، هر چاشتگاه ، هر پسین ، و هر نماشام با روز و شب پیشین فرق دارد . زمین نفس می کشد . بوی خاک تازه همه جا هست . برف به نرمی آب می شود و به درون خاک فرو می رود تا از کاریز ها برآورد ؛ یا از جویبارها روان شود ، و رودها راپرآب ودشت های تشنه را سیراب کند .سبزه ها و کاشته ها از خاک سر می زند . کشاورز در اندیشه آبیاری و سبزی کاری و هرس کردن درختان است . جانوران و پرندگان از خواب دراز زمستانی بر می خیزند . بهاران فصل زایش چارپایان و گوسفندان است ، وهمه جا شیر و ماست و دوغ و کشک تازه فراهم .نوروز در دامان طبیعت ایران زمین زاده شده و از آن پرورش یافته است . نوروز جشن طبیعت ایران است . در نوروز تمامی پدیده های طبیعی این سرزمین رنگی دوباره دارند .نوروز جشن زمانآگاهی به زمـان و وقـت از ویژگی های عمده افـراد و فرهنگ هاست . مردم و فرهنگ ها به دلایل بـسـیار روانـی و عملی می خواهند زمان و وقت را بشناسند ، می گویند "زمان یعنی استمرار حالات روانی" . زندگی و حیات همه جانداران درون زمان جریان دارد ، انگار که یک ساعت درونی زندگی تک تک جانداران را هدایت می کند . به زندگی و حرکت بوته و گل و پرنده و خرگوش و هر موجد زنده دیگر در طبیعت نگاه کنید ، رشد و خوراک و بالیدن آن ها همه با ساعتی بسیار دقیق هدایت می شود . تخم گیری تمامی جانداران و پرورش تخم و نگهداری از جنین و زایش و خانه سازی برای نوزاد و پروراندن نوزاد نظمی شگفت انگیز دارد که این نظم به زمان بسته است .در ایران زمین و در نیمکره شمالی ، و در تمامی کره زمین ، در نظم حیاتی و زیستی تمامی جانداران و جانوران و حتی موجودات بی جان حرکت های مداوم وجود دارد که به هیچ روی یک نواخت نیست . بلکه شتاب و کمون خود را دارد .حرکت پیوسته . در تمامی آفرینش یک حرکت مدام و همه جایی جریان دارد که زمان را می توان شاخص و ابزار سنجش آن دانست . آفرینش و زیست تمامی جاندار و بی جانان در این حرکت مداوم جاری است . من این حرکت را نه به صورت یک خط راست ، بلکه به صورت دایره ای چنبرین و گرد می بینم که از یک نـقطـه شـروع می شود ، دور آن می چرخد و بزرگ و بزرگتر می شود .حـرکت سـالوار . نوع دیگر حرکت سالوار است . حرکت جهان حرکتی است فعال و متنوع و رنگارنگ ، نه یک نواخت و کسالت آور ، گاه شتابنده تر برای تکاپوی زنده تر ، و گاه آرام تر برای آمادگی بیشتر . خواب زمستانی موجودات ، پیش درآمدی است برای حرکت زنده تر . بدین گونه نوروز ناقوسی است برای آماده باش طبیعت و سرآغاز دیگرباره زمانی نو .نوروز آغاز چرخش سالوار جهان است و ایرانیان هزاران سال است که آن را هوشمندانه نقطه شروع سنجش زمان قرار داده اند چرا که خواست انسان برای اندازه گیری زمان و طول زندگی و گذران عمر خود و دیگر موجودات ، طبیعی و غریزی است .نوروز جشن سال شماریبهترین شاهد بر ویژگی نوروز به نام جشن زمان ، نوشته تبرک شده عمر خیام است ؛ "اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود ، یکی آن که هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیق حمل باز آید ، به همان وقت و روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند آمدن ، چه هر سال از مدت همی کم شود . و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد ، و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند" .تاکنون نشانه ای پیدا نشده که ایرانیان باستان چگونه و با چه ابزاری سال را - یعنی گردش زمین به دور خورشید را - چنین دقیق اندازه گیری می کرده اند . نوشته های موجود هم در این زمینه قانع کننده نیست ، این است که باید پاسخ را از مکان جغرافیایی ایران گمان برد یا به دست آورد .یک نقشه جغرافیایی پیش رویمان می گذاریم و به جهان باستان یعنی آسیا و اروپا نگاه می کنیم . اگر ساحل خاوری چین را مرز شرقی ، و ساحل باختری اروپا را مرز غربی جهان باستان تصورکنیم ، ایران در میانه آن قرار می گیرد .با توجه به ده ساعت تفاوت زمانی میان این دو مرز خاوری و باختری ، در بعضی از ساعات شبانه روز ، در تمامی روزهای سال ، تمامی جهان باستان روز خواهد بود . آن زمان ایران نیمروز است .آن چه ذهن مرا متوجه این نکته کرد اشاره ای بود که سال ها پیش خوانده بودم به این که "دایره رسـد های قـدیمی ایران از سیستان می گذشـته است که آن جا را به همـین منـاسبـت نیمروز و زاول می گفته اند" . بنابر این گنگ دژ - این نخـستـین رسـدخـانـه جهان که لابد نصف النهار (=نیم روز) مبدأ هم از آن جا می گذشته - باید در همان جاها باشد .نتیجه این که نیاکان ما در هزاران سال پیش زمین را و آسمان را رسد کرده بودند ، و از گردش زمین به دور خورشید آگاهی دقیق داشتند ، و درست ترین هنگام را برای آغاز سال گردشی انتخاب کرده بودند . شاید هم خیزش طبیعت و رویش گیاهان و زایش جانوران در نوروز بود که به محاسبه نیم روز و گردش زمین راهنماشان شد .چرخش زمان سال تحویل در نوروزلحـظه تحویل سـال از سالی به سال دیگر برای ما ایرانیان متفاوت است ، و به اندازه گیری دقیق زمان وابسته است . زیبایی این پدیده وقتی روشن می شود که آن را در مقیاس جهانی و در مقایسه با دیگر فرهنگ ها ببینیم .در فرهنگ غربی زمان تحویل سال همیشه نیمه شب است . گاه برای تبریک به دوستی باید 3 یا 5 یا 12 یا 20 ساعت صبر کنند که سال آنان نیز نو شود ، متْلا باید در چله برف و سرمای اسکاتلند دوستی را در استرالیا وسط چله گرمای 45 درجه ، و تازه هنوز پس از 12 در کنار ساحل پیدا کنید و مبارک باد بگویند . ایرانیان درفرا رسیدن نوروز چنین مشکلی ندارند ، لحظه گذر به سال نو در همه جا یکی است ، فقط یک جا بامداد است و جای دیگر نیمروز و در دیگر جای شامگاه .نوروز و پاکیزگی یکی دیگر از ویژگی های اصلی نوروز پاکیزگی است . ایرانیان باستان بر این باور بودندکه لحظه تحویل سال باید همه جا پاک و پاکیزه باشد ؛ اتاق های جارو شده ، فرش ها شسته ، در و دیواره ها رنگ تازه گرفته ، غبار کهنگی از همه جا و همه چیز زدوده ، چهره ها شسته و موها شانه زده . حتی اگرنـوروز همین یک ویژگی را هم - اصراریک ملت برپاکیزگی فردی و اجتماعی در یک زمان - می داشت ، برای شکوهش بسنده بود .نوروز و نونواریآماده شدن خانواده ها برای نوروز آهنگی ویژه دارد . در این میان بیشترین نقش زنان دارا هستند . در سراسر ایران در همه خانه ها تلاشی همگانی است ، هرکس به وسعش .جـامـه می دوزند ، سـبزه سـبز می کنند ، شـیریـنی می پزند ، شـربت فراهـم می کنند ، آجیل بو می دهند ، خانه تعمیر می کنند ، اتاق رنگ می کنند ، ظرف های مسـین را سـفید می کنند ، فرش ها و گلیم ها را می شورند ؛ مردم در روز نو و در سال نو زندگی را نو می خواهند .مردم در هر شـهر و روسـتا ، خرابی ها و شکـستگی های خانه و اتاق و ایوان و پسـتو و آشـپزخانه و انـبـار و آغل را تعـمیر می کنند ، گـل کاری و گچ کاری و رنگ آمیزی می کنند و گرد و غبارها را می روبند . اواخر زمستان بهترین هنگام چنین کارهاست ، باید دوده و بوی دود و کهنگی و خفگی و خفتگی را بیرون ریخت و تازگی و نوی و هوای تازه و عطرآگین و شادی و زندگی را به درون خانه و زندگی آورد . نوروز و تکاپو و تندرستیآمدن نوروز با شادی و تلاش و کار و ورزش همراه است . نوروز جـشـنی اسـت فعـال و پر حرکت . در همه آیین های نوروزی نمادی از نو شدن جهان و نوشدن طبیعت و جنبش به چشم می خورد . سروده ها و ترانه های نوروزی خود بهترین گواهند و تکیه های مانند : به صحرا رو ، به گلزار آی ، منزل در بستان کنیم ، شکوه ها رابنه ، عاشقا خیز کآمد بهاران ، و بیا و تازه کن ایمان به نوبهار ، بهترین شاهد .ورزش و بازی درنوروز اهمیت بسیار دارد . در بیشتر نقاط ایران عصر وشامگاه هنگام بازی گوی و چوگان و ورزش های گوناگون است .نوروز جشن شعر و سرود شعر و ادب مهمترین جلوه گاه فرهنگ ایران است و تـمـامی ویژگی های انسانی و آرزوها و نمادهای فردی و اجتماعی ما در پهنه خویش نهفته دارد . نوروز در این میان از درخششی سزاوار برخوردار است . کمتر شاعر ایرانی است که از طبیعت و بهار و نوروز سخن نگفته باشد . کمتر نویسنده ای است که به بهانه نوروز و به اندیشه پیوند طبیعت و زندگی با انسان و با خودش قلم برکاغذ نگذاشته باشد . کمتر دانش آموزی است که درباره نوروز انشا ننوشته باشد . به طور کلی کمتر ایرانی است که در نوروز به آفرینش و به مقام خویش در آفرینش و نیز به آفریننده خویش نیندیشیده باشد . از این روی گزیده ای از این سروده ها در پایان این کتاب می آید .نوروز حلقه بست و پیوست اقوام ایرانیایران یکی از نخستین کشورهای چندفرهنگی جهان است . هزاران سال است که بیش از دویست قوم مختلف فارس و آذری و کرد و لر و بلوچ و خراسانی و سیستانی و بندری و مازندرانی و گیلانی و بختیاری و خوزستانی و ترک و عرب و اصفهانی و کرمانی و البته خوری در کنار هم زیسته اند ؛ متْل گل های رنگین یک گلزار پر شکوه ، هر یک با رنگ و بوی ویژه . اگر به ویژگی های قومی فرهنگ ایرانی در مقایسه با دیگر اقوام ، به ویژه با اقوام اروپایی ، بپردازیم درمی سابیم که بین اقوام ایرانی هرگز جنگ و کشتار و ستم -چنان که تا روزگار کنونی هم درمیان اروپاییان می بینیم - نبوده است . مجسمه های تخت جمشید ، آن جا که پیکره نمایندگان اقوام ایرانی است گواه این نکته هستند ؛ همه یک اندازه ، همه ایستاده ، همه رو به جلو ، همه در حرکت ، هم دست در دست هم . این همه جلوه از فرهنگ انسانی ایران است .شاهد دیگر بر چندفرهنگی بودن فرهنگ ایران این که حـکـمـرانان ایران درطول تاریخ از میان اقوام مختلف برخاسته و پایتخت نیز هرگز یک شهر تْابت نبوده است .با این اشاره ها - که البته نیازمند بحتْ بیشتری است - فرهنگ ایران را می توان نخستین و بزرگترین و انسانی ترین فرهنگ چندفرهنگی جهان دانست . نوروز مهمترین حلقه پیوستگی اقوام ایرانی است که هزاران سال است درون فلات ایران یا در بیرون آن با هم زیسته اند . نوروز را تمامی اقوام ایرانی بی توجه به تفاوت های زیستی و مذهبی و جغرافیایی و زبانی و تاریخی جشن می گیرند .نوروز جشن تمامی ایرانیان است و هرگز متعلق به گروه یا اندیشه یا فرقه خاصی نبوده و نیست . نوروز لنگرِاستوار فرهنگ ایرانی ایرانیان در بسیاری از تنگناهای دشوار تاریخ خود ، نوروز را به نشانه زندگی و زنده بودن خود جشن گرفته اند . وگر نه چطور می شود در گوشه خانه ای روستایی در آذربایجان و یا شهری در خراسان و یا باغی در مازندران و یا زیر چادری در بلوچستان ، در هجوم اشغالگران اسکندرانی و رومی و عرب و اموی و تاتار و مغول و ترک و روسی و انگلیسی فریاد برآورد ایران عزیز خانه ماست ، نه خانه آن بیگانگان؟ همین جاروکردن ها ، همین رخت نو پوشیدن ها ، همین شیرینی درست کردن ها ، همین از آتش پریدن ها ، همین چهره خندان کردن ها ، همین آشتی و روبوسی کردن با خودی ها ، و قهر و ندیده گرفتن بیگانگان درنوروز ، به بیگانه می فهمانده این جا خانه منِ ایرانی است ، نه جای تویِ بیگانه . همین هاست که ایران را زنده نگاه داشته است . پیوستگی و شکوه و ماندگاری ایران و فرهنگ ایران مرهون تلاش ها وفداکاری های آگاهانه و بی امان تمامی فرزندان نیک ایران است .نوروز و آبـیاریمن عمری را به بررسی آب و آبیاری در ایران گذرانده ، و دینم را به قنات با رساله ای که در این باره نوشته ادا کرده ام . در بیشتر نقاط ایران به ویژه در مناطق مرکزی و در خور ، گردش سالـوار نـظام آبیاری از 36 روز پس از نـوروز ( بامداد ششم اردیبهشت ) آغاز می شود . به گمان من این با گاه شماری باستانی ایران پیوندی دارد که آغاز سال آبـیاری شان از یک ماه پس از نوروز بود ، و شاید بعدها 5 روزِ پنجه اندرگاه را به آخر ماه فروردین افزودند . سال شماری هم در جنبه عملی خود برای نگهداری حساب آبیاری و کاشت و برداشت بوده است .نوروز و کشاورزینوروز آغاز تکاپوهای کشاورزی است . پس از سکون زمستانه ، نگاه ها به دست نوروز است که برف های را آب کند ، و دانه ها را پر آب ، که شکوفه ها را ببندد ، و درختان را به بار بنشاند ، و زمین پر زور کند و آب را فراوان .نوروز یعنی آمادگی برای کار و فعالیت شبانه روزی است ، آمادگی برای آبیاری و وجین و درو از زمین های کاشته ، ورز دادن و کود دادن زمین های کنده ، کندن زمین های افتاده ، و سبزی کاری و سبزی چینی .نوروز جشن امیدواری کشاورزان است ، که نتیجه زحمت هاشان پر برکت باشد .نوروز و دامداریدر نوروز گوسفندان آبستن نوزادن شان را برزمین می نهند . پستان های پر شیر که از عـطر علف های نودمیده آگین شـده هم بـرکـتی خدایی است برای بره ها و بزغاله ها ، و هم برای روستاییان و کوچ نشینان . در روزهای نوروزی در خانه های روستایی و ایلی شیر و ماست و دوغ و کشک و پنیر تازه فراوان است ، و آغل ها در هر بامداد به نوزادی شادان .نوروز جشن دوستیدر آیین های نوروزی تمامی جنبه های عملی و نمادین زندگی همآهنگی ویژه ای دارد . در این میان آرزوی شادمانی و آرامش و نیک خواهی و نیک اندیشی و نیک کرداری جایی بس والا دارد . نوروز جشن مردم و جلوه گاه رفتارهای مردمی است . دوستی و آشتی بر تمام آیین های نوروزی حکم فرما دارد .نوروز جشن یک فرد یا یک خانواده یا یک گروه در تنهایی نیست . بلکه جشن با هم بودن و برای هم بودن است .شادمانی ، شادزیوی ، شادکامی ، تندرستی ، بهروزی ، بخت یاری ، پیروزی ، برکت ، خجستگی ، خوش بختی ، سر سبزی ، و بسیاری دیگر آرزوهای دیگر خواهی نوروزی است که در گفتارها و نوشتارهای نوروزی شکل می گیرد .گو این که در زندگی اجتماعی از دلگیری ها گزیری نیست . اما در فرهنگ ایرانی ، بریدن ها دیر نمی پاید چرا که نوروز بهانه ای است برای آشتی و برقراری دوستی دوباره و تازه کردن دیدارها و تجدید ارادت و از یکدیگر باخبرشـدن و پرسیدن و برای هم پیام شادباش و پیشکش فرستادن نیست .واگویه هایی از آیین های نوروزیاز نگارش و نخستین چاپ کتاب آیین های نوروزی بیست و پنج سال گذشته است ، چارک قرنی که پایـیز داشت و تابستان داشت و زمستان داشت ، اما اگر بهاری هم بود کوتاه بود ، و گاه خیلی کوتاه ، خیلی کوتاه تر از رویاهای بهاری . نگارش این گفتار و آن متن باید خیلی تفاوت ها را نشان بدهد ، تفاوت هایی که زندگی مرا در خود پیچیده ، و با این همه عشق زنده ام نگه داشته است .اینک نکته هایی چند را که در چاپ نخست نیست واگویه می کنم و سپس به متن کتاب آیین های نوروزی می پردازم : یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجبکز هر زبان که می شـنوم نا مکـرر اسـت پیشواز نوروزپیـشـواز نوروز از همان اوج سرما و خفـتگی طبـیعت و تاریکی زمستان شروع می شود . در ایران زمین زمستان هنگام خمودگی است . روزهای کوتاه شتابان است ، و شب های دراز را باید با گردِهم آیی و نشست های دوستانه و خانوادگی و گفتن افسانه ها کوتاه کرد .برای کشاورزان و آبیاران و باغداران و دامداران که بدنه اصلی زندگی را در ایران تشکیل می دهند زمستان فصل کم کاری است . از این روی آنان بیشتر به کارهای درونِ خانه می پردازند .زمستان ، سرما ، بـادسرد ، تاریکی و خمودگی نمادهای بیکارگی ، تنبلی ، ستم و شکست های زندگی است . گفتارهایی مانند "پـایـان شب سیه سفـید اسـت" یا "پشت زمستان ، بهار است " و یا " زمستان می رود و رو سیاهی به زغال می ماند" نشانگر کوتاه عمری و گذرا بودن ظلم و سیاهی است .نوروز پیام آور امیدبه فردای روشن است . امیـد ، اصل زندگی است . تمامی آدمیان تا زمانی که امیدوارند ، زنده اند . نوروز یک رستاخیز همگانی و همه جایی را نوید می دهد . امید را باید با کار و سازندگی و تلاش و پاکیزگی و شادی و شیرینی و سرسبزی و رویش زنده داشت . این جاست می بینیم تمامی خصوصیات نوروز و امید یگانه است . چنین که مردم ایران از هزاران سال پیش امیدوار و مشتاق به پیشواز نوروز می روند ، نوروز تلاشی همگانی برای زنده داشتن امیدواری های والاست .مردم با تلاشی که سزاوار برای مقدم نوروز است به پیشواز آن می روند و زمستان را از زندگی خویش بیرون می رانند و بهزیستی را فرا می خوانند . چو خورشید بر زد سر از پشت زاغجهان گشت از او همچو نوروز باغجشن سدهشاید بتوان جشن سده را پیشوازی بر نوروز دانست . داستان جشن سده را بر بنیادشاهنامه می دانیم : هوشنگ دومین شاه کیانی به کوه می رود . ماری می بیند. سنگی به سوی آن پرتاب می کند . مارمی رهد . اما سنگ به سنگ می خورد . از این برخورد و جرقه می جهد . لابد علف های چزّ و تِرخ و تاغ که در نیمه های زمستان در پیرامون کویر خشک وفراوان است ، شعله می کشد . بدین گونه جشن سده که راز پیدایی آتش در آن است به وجود می آید .فردوسی اشاره ای به زمان جشن سده ندارد . در بسیاری از روستاها و شهرهای ایران سده را در روز دهم بهمن جشن می گیرند و می گویند "سده" یعنی صد شبانه روز (50 شب و 50 روز) مانده به نوروز . منوچهری هم جشن سده را تلایه نوروز می داند و می گوید :بر لشکر زمستان نوروز نامدار