لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
نحوه خلقت انسان ازدیدگاه قرآن
مقدمه:
قرآن، آغاز آفرینش انسان را از خاک دانسته است «خلقه من تراب» (28) «خلقکمن تراب ثم من نطفة» (29) ، «خلقکم من تراب» (30) ، «خلقکم من تراب ثم من نطفة» (31) ، «خلقناکم من تراب ثم من نطفة» (32) ، بعد خاک با آب آمیخته و گل شد «خلقکم من طین» (33) شیطان اشاره به اینجا داشت که لب به اعتراض گشود و گفت: «ءاسجد لمن خلقت طینا» (34) ابلیس گفت: آیا براى کسى که از گل آفریدى سجده کنم، غافل از این که:
آدمى بسرشته از یک مشت گل برگذشت از چرخ و از کوکب به دل
البته این گل، ساده نبوده و اوصافى نیز داشته است، مانند چیزى که از برگزیده و عصاره «سلاله» گل است «لقد خلقناالانسان من سلالة من طین» (35) به یقین انسان را از عصارهاى از گل آفریدیم، این گل به گونهاى بوده که چسب داشته مانند گلهاى رسى که سرشته مىشوند «انا خلقناهم من طین لازب» (36) : ما آنان را از گلى چسبنده آفریدیم، این گل رنگش تغییر کرده تیره رنگ و لجنگونه شده است «من صلصال من حماء مسنون» (37) در حقیقت انسان را از گلى خشک، از گلى سیاه و بدبو آفریدیم. گرچه از پارهاى روایات به دست مىآید مراد از گل بدبو، طینت آدمیان بدکردار است نه گل ظاهرى آنان. (38)
بارى گل مایه انسان، به تدریجسفالگونه گردیده است «صلصال کالفخار» . (39) : انسان را از گل خشکیدهاى سفال مانند آفرید:
یک قطره از آن بحر جدا شد که جدا نیست کادم ز تک صلصل فخار برآمد بنا به ظاهر برخى روایات نخستین عضوى که از بدن انسان آفریده شد چشمان او بوده است، (40) و چون کار بدن سازى به پایان رسید و اندام او موزون و آراسته گشت، خداوند از روح خود در او دمید «ثم سواه و نفخ فیه من روحه» (41) آنگاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید.
آفرینش انسان از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم، کتاب آسمانی و تحریف نشده ما مسلمانان راجع به خلقت انسان در آیات مختلف تغییرات گوناگونی دارد. قرآن خلقت انسان را در این مراحل بیان کرده است:
الف) تراب: از خاک آفریده شده است ب) طین: از گل آ فریده شده است ج) صلصال من حماء مسنون: از گل و لای گندیده آفریده شده است د) صلصال کالفخار از گل خشکیده صدادار (مانند سفال) آفریده شده است. اینها مراحلی از خلقت انسان است که سعی ما در این مقاله کوتاه بر آن است که آنها را باتوجه به تفاسیر شیعه و کتبی چند از نویسندگان شرح دهیم؛
الف) تراب:
“یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنا کم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه(1) مخلقه و غیر مخلقه لنبین لکم”(2)
ترجمه: ای مردم اگر درباره قیامت در شک هستید ما شما را از خاک، سپس از نطفه، سپس از خون بسته، سپس از پاره گوشت صورت گرفته و صورت نگرفته آفریدیم تا برای شما بیان کنیم و آنچه بخواهیم در رحم ها قرار دهیم تا زمان معین.
یعنی دلیل معاد این است که اصل آدم از خاک است، کسی که بتواند خاک را به صورت انسانی زنده درآورد، می تواند استخوان های پوسیده را زنده کند و اموات را برگرداند. ثم من نطفه: سپس اولاد آدم را از نطفه که در رحم مادران قرار می گیرد و قسمتی از آن پدر و قسمتی از مادر است آفریدیم. ثم من علقه: سپس نطفه را علقه - که خون بسته است - کردیم. ثم من مضغه: تشبیه می کند به گوشت جویده، یعنی خون بسته به صورت پاره گوشت جویده در می آید. مخلقه و غیر مخلقه: گوشت جویده ای که خلقت آن تمام و ناتمام است. برخی می گویند: یعنی صورت یافته و صورت نیافته. چنین پاره گوشتی هنوز دارای خطوط و نقش ها و صورت نیست. لنبین لکم: برای اینکه قدرت خود را برای شما بنمایانیم که شما را به این صورت ها درآورده ایم، یا اینکه برای شما بیان کنیم که هرکه قادر به ابتدا است قادر بر بازگرداندن و اعاده نیز هست یا اینکه برای شما چیزی بیان کنیم که شک و تردید شما را از بین ببرد.
ب) طین:
“ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طین. ثم جلعناه نطفه فی قرار مکین. ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحماثم انشاناه خلقنا آخر فتبارک الله احسن الخالقین”(3)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رابطه انسان با خود در قرآن
گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها میپردازد چهار نوع است:
۱) رابطه انسان با خدا
۲) رابطه انسان با خود
۳) رابطه انسان با دیگران
۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار
این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف میشود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف میشود و گاهی به نرمی، بخشش، آسانگیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف میشود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین، پیچیدهترین، ظریفترین و دقیقترین این روابط بشمار میآید. گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید:
ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.
چنانکه خداوند میفرماید:
«به زودی نشانههای خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است» (فصلت: / ۵۴). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام میگذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر میشمارد. گاهی از خود فرار میکند و به انواع کارهای بیهودهای که باعث دوری وی از خود میگردد، روی میآورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه میبرد. گاهی میداند که چگونه با جدیتبا واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در رابطهاش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش میکند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو میرود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک میکند و گاهی باعث احیاء خود میشود، خداوند میفرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند» (انعام: ۲۴)
گاهی با خود صادقانه رفتار میکند و گاهی به آن خدعه میزند، خداوند میفرماید: «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار میدهد، گاهی مغالطه میکند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه میدهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها میکند و گاهی با تمام نیرو آن را تحتسلطه خویش قرار میدهد و از حدود الهی تجاوز نمیکند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها میکند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن میکوشد. گاهی خود را بالا میبرد و گاهی خود را کوچک میشمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار میشود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت میبرد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافتخاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی استخسارت آن را درک نمیکند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر میبیند اما آن را احساس میکند و درصدد جبران بر میآید، لکن گاهی به خودش زیان میرساند - که از بزرگترین نوع خسارت به شمار میآید - و این خسارت پیوسته زیاد میشود تا همه وجودش را فرا میگیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز میفرماید: «خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند.» (انعام: ۱۲) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم میکند در این صورت آن را احساس میکند و میکوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم میکند اما آن را احساس نمیکند گاهی انسان بیگناهی را از بین میبرد و به بزرگی گناه خود پی میبرد، و گاهی خودش را هلاک میکند اما این گناه را درک نمیکند.
خداوند میفرماید: «از بین نمیبرند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او میرسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی میشود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسیهای روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشدهاند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.
● نمونههایی از رابطه انسان با خود در قران
روش قران در این مساله این است که در ضمن مفاهیم متعدد، موارد این رابطه را بیان میکند و با لطافت از آنها میگذرد، به نحوی که انسان به سادگی متوجه تصور و فهم جدید از روابط انسان نمیگردد، اما وقتی مجموع آیات را در نظر بگیریم و بعضی را با بعضی دیگر ضمیمه کنیم، در مییابیم که قران فهم و تصور جدیدی از روابط انسانی را برای ما بیان نموده است و افق تازهای را که در تاریخ تفکر بشر بیسابقه بوده به روی ما گشوده است. در اینجا ابتدا مواردی از آیاتی که رابطه با خود را بیان میکند، ذکر میکنیم و آنگاه به بررسی آنها مینشینیم.
۱) گاهی انسان برای بدست آوردن خشنودی خداوند خودش را به خدا میفروشد «و در عوض خشنودی خداوند را بدست میآورد» و این از بهترین معاملات در زندگی انسان به حساب میآید، خداوند میفرماید: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبتبه [این] بندگان مهربان است. (بقره: ۲۰۷)
۲) گاهیخود را بهسفاهت میزند کهاین از زشتترین نوع سبک مغزی بشمار میرود، خداوند میفرماید: «وچه کسی - جز آنکه به سبک مغزی گراید - از آیین ابراهیم روی بر میتابد؟ و ما او را در این دنیا بر گزیدیم; و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.» (بقره: ۱۳۰)
۳) گاهی به خود ظلم میکند; هر چند این مطلب عجیب به نظر میرسد لکن در زندگی انسان وجود دارد، خداوند میفرماید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 124
گیاهان و گلها خاموشترین و زیباترین شاهکار خلقت و یکی از بهترین هدایای الهی به انسان است که سرشار از طراحی برتر خداوند توانا، مواد مغذی و عناصر درمانی گوناکونی بوده و تماشای گل و گیاه در هر کشور و هر اجتماعی به منزله سنبل شکوه و آرامش خاطر و هدیه ارزنده افراد به یکدیگر می باشد. ازدیاد پرورش و نگاهداری گلها به ترفندها و تجربه خاص و اطلاعات پیشرفته علمی و عملی نیاز دارد. گلکاری و گلداری در دنیا امروز بیش از گذشته توسعه یافته است.
گل و گلکاری از ازمنه کهن تا امروز با خون ایرانی آمیخته و هنوز هم آثار این عشق و علاقه در فرهنگ ایران زمین پایدار است، پادشاهان پیشدادی مخصوصاً منوچهر شاه که علاقه وافری به گل و گیاه داشتند، در حین کوچ، بذور گیاهان وحشی یا بوته آنها را جمع آوری می کردند و وقتیکه در فلات ایران اسکان یافتند، خود طراحی باغ کرده و بوته گلها و یا بذر آنها را با ذوق و سلیقه خاص خود در آن مکان کشت می نمودند. اگرچه در آن دوران هنوز گلها به صورت امروزی اصلاح شده نبودند و حالت وحشی و خودرو داشتند، ولی با ترتیب و هماهنگی رنگ خود، به محیط زندگی، زیبایی خاصی می بخشیدند. فرهنگ پرورش گل از همان دوران قدیم مرسوم و تا امروز ادامه یافته و موجب علاقة ایرانیان به گل و گیاه شده است و از آنجائیکه گلکاری دارای اهمیت فرهنگی و آموزشی ارزنده است.
تأسیسات باغبانی
تأسیساتی که برای رویانیدن بذر و قلمه، و یا پیوند زدن و در نهایت کشت و پرورش و نگاهداری بسیاری از محصولات در خارج از فصل طبیعی آنها، در باغبانی ضروری است، به دو دسته تقسیم می شود:
یکی تأسیساتی که در آنها تنظیم درجه حرارت و نور و رطوبت هوا امکانپذیر است، مانند گلخانه و شاسیهای گرم که در آنها بذر رویانده می شود، قلمه ها ریشه دار می شوند و یا بسیاری از نباتات را نگاهداری می کنند. دیگری تأسیساتی که نباتات ظریف با برگهای نازک را قبل از بردن به محل اصلی در آنجا قرار می دهند تا نسبت به شرائط محیطی مقاومت بیشتری کسب کنند. شاسیهای سرد و پناهگاه هائی که فقط دارای سقف می باشند جزء این دستة اخیر محسوب می شوند. گلخانه ها و شاسیهای گرم و سرد در بعضی از مواقع سال برای هر دو منظور بالا به کار برده می شوند.
الف- گلخانه
برای به دست آوردن محصول در تمامی طول سال، از گلخانه ها استفاده می شود. گلخانه ها بایستی به نحوی ساخته شوند که حداکثر نور خورشید را کسب کنند و نیز تنظیم عواملی چون درجه حرارت، درجه رطوبت و تهویه در آنها به آسانی امکان پذیر شود.
- محل گلخانه:
گلخانه باید در نزدیکی بازار باشد، چه حمل بعضی از محصولات گلخانهای(گلهای گلدانی) به نقاط دور دست مقرون به صرفه نیست. همچنین در محلی احداث شود که شرایط طبیعی برای کاشت محصولی که در نظر است در آنها پرورش یابد به