لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن .doc :
خشونت در خانواده
خانواده اساسی ترین نهادی است که به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می دهد و مهمترین فضای ارضای نیازهای طبیعی و جنسی انسانها است. این نهاد طی هزاران سال پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگی های فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسل های بعدی بوده است. اما وجود خشونت در خانواده اضطراب و ناامنی را گسترش می دهد که پیامد آن بیماریهای روان تنی، گسترش پدیده قتلهای خانوادگی، همسرکشی و کودک آزاری است. کارشناسان اجتماعی معتقدند خشونت در خانواده ، نشان رشد خشونت در سطح جامعه است.صفحات حوادث روزنامه ها، هفته نامه ها و اخبار رادیو و تلویزیون منعکس کننده صور مختلف پرخاشگری و خشونت هستند که بیشترین مخاطب را نیز دارند . این گونه رفتارها چنان روبه رشد است که گویی در جان جامعه جای گرفته و بخشی از رفتارهای معمولی افراد شده است. هر روز با انواع خشونت و پرخاشگری از قبیل قتل های خانوادگی، آدم ربایی، نوزاد دزدی، نزاعهای خیابانی و ... مواجه هستیم. در این مقاله سعی شده به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود.این که واقعاً خشونت و پرخاشگری چه مفهومی دارد؟ انواع آن کدام است؟ به چه علت یا عللی از افراد در جامعه سر می زند؟ خشونت با انسان متولد می شود یا معلول محیط و یادگیری های اجتماعی است؟تعریف خشونتمعمولاً خشونت با مفهوم پرخاشگری به کار برده می شود و در تعریف پرخاشگری آمده است اعمال خصمانه ای که از روی عمد صورت می گیرد و به افراد و اشیاء آسیب می رساند. در تعریفی دیگر خشونت پدیده جدیدی نیست اما به علت بعد گسترده آن به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است و این بررسی ها نشان داده که خشونت در درون خانواده از دو جهت تأثیرگذار است: شخصی و اجتماعی. در جنبه شخصی، قربانی خشونت آسیب بدنی می بیند، تحقیر می شود. شخص خشونت دیده اگر کودک باشد، تا آخر عمر بقایای آثار خشونت با او همراه است.از بعد اجتماعی نیز خشونتهای خانوادگی نوعی بی اعتمادی نسبت به افراد به وجود می آورد. به طور کلی خشونت پدیده ای است که به مذهب ، به طبقه اجتماعی و سطح سواد کمتر ارتباط دارد. تظاهرات خشونتی با شرایط اجتماعی که روز به روز رو به خشونت می رود، نمود پیدا می کند.آسیب شناسان و جامعه شناسان اجتماعی عمده اختلافات خانوادگی را حول محور مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ناموسی تقسیم می کنند.اختلافاتاختلافات ناموسی نشأت گرفته از خشونتهای خانوادگی در جوامع شرقی و سنتی از لحاظ فرهنگی نمود بیشتری دارد. به طوری که دلایل عمده قتلهای ناموسی را تعصب، انگیزه انتقام شخصی، حسادت، شکاک بودن، ذهنیت بسته، وجود شخص ثالث، رهایی از دست شریک زندگی که حکم مانع را دارد و از بین رفتن آبرو تشکیل می دهد. ناگفته نماند که اختلافات ناموسی که منجر به قتل می گردد بیشتر توسط مردان صورت می گیرد، در مورد زنان کمتر دیده شده زنی به تنهایی و بدون همکاری شخصی دیگر اقدام به قتل کرده باشد.در بسیاری از مواقع، موانع حقوقی مثل عدم جدایی زن از مرد، سپردن حضانت فرزندان به مرد، اخلاق بد شوهر و ... از عواملی است که زن را به سوی ارتکاب جرم سوق می دهد.دکتر شهلا اعزازی، معتقد است که زنان بسیار متحمل هستند و بسیاری از آنان خشونت پذیرند. چون در جامعه پذیری طولانی خودشان خشونت نسبت به مادر و ... را دیده اند. ولی وقتی حامی پیدا کنند اعم از پدر، برادر یا مردی دیگر مرتکب اعمالی می شوند که منجر به حق خواهی آنها می گردد. چون به صورت هنجار یا ناهنجار(قتل، طلاق) این امر نشانگر آن است که زن واقعاً به پشتیبانی قانونی، اجتماعی و حقوقی... نیاز دارد. به طوری که اگر این کمک به جای یک فرد از طرف اجتماع باشد، زندگی زیبایی به او هدیه می شود ، شهلا اعزازی معتقد است وجود مکانهای امن برای زنان تحت ستم از بسیاری عواقب وخیم خشونتهای خانوادگی جلوگیری می کند.خشونت و هزاره سومافکار عمومی باید بپذیرند که در قرن ۲۱ دیگر خشونت جایز نیست و بشر به مرحله ای از تکامل و پیشرفت رسیده که این پیشرفتها جهانی شده است. به طوری که امروزه در جامعه به جایی رسیده ایم که دولتها در واقع دولتهای زورگو نیستند. دولتهای رفاه اجتماعی و مردم سالارند.دولت امروز خود را موظف کرده که از حقوق شهروندان دفاع کند. در محیط خانوادگی نیز دیگر نمی توان گفت «چهار دیواری اختیاری» و خانواده محیطی است خصوصی و هیچ کس حق دخالت ندارد زیرا یک تعامل میان دولت و مردم به وجود آمده است.مدرسه رفتن و واکسن زدن به بچه ها، کنترل تعداد فرزندان و ... باید بپذیریم که خشونت در خانواده یک مسأله خصوصی نیست. وقتی پدر یا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
خشونت علیه زنان در ایران
دکتر صمدی راد- عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
تنظیم: مهدیه تقوا دانشجوی کارشناسی مشاوره
اعمال خشونت علیه زنان و بدرفتاری با آنها از رایجترین جرایم اجتماع بوده، که مردسالاری را در جهان امروز و تقریباً در تمام ملیتها و گروههای اجتماعی متذکر میشود. در این بین خشونت و اهانت روانی ـ بیرونی بیشتر از خشونت خانگی ـ فیزیکی بر روحیه زنان و دختران تاثیر میگذارد، که گاهی اوقات باعث اقدام به خودکشی و یا انزوا طلبی و دوری از ورود به اجتماع در میان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگی از زندگی زناشویی، در زنان متأهل میشود. گزارشها در طی آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاکی از این است که درصد بالایی دچار انزواطلبی، افسردگی شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگی از زندگی و 4/78 درصد انتقام گیری از همسر را تجربه کردهاند.
با توجه به عواملی از جمله، ساختار سنتی ازدواج در سن معینی در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به
هر قیمت و یا هر مشقتی، تمام مشکلات ناشی از یک ازدواج بد و تنها تاکید بر داشتن یک سرپرست که حداقل بتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، میتوان نتیجه گرفت که «بی همسری» برای زنان مجرد (مطلقه، بیوه) و دختران هرگز ازدواج نکرده مترادف با «مشکل» است. در حالی که در این انگاره انسانیت و حقوق فردی زنان به عنوان یک انسان دارای آزادی نادیده گرفته شده است. آخرین تحقیقات در خصوص مشکلات زنان و دختران مجرد نیز گویای این است که این دسته از بانوان از عدم «امنیت خاطر» کافی در زندگی محل کار و تحصیل رنج میبرند. رفتار نابهنجار برخی مردان نسبت به دختران و زنانی که سن آنها از بیست و چندسالگی گذشته و مجرد ماندهاند باعث آزار روحی و روانی و سلب اعتماد و امنیت روانی آنها و خانوادههایشان میگردد. از جمله این رفتارها میتوان به تحقیرها، متلکها و رفتارها دور از اخلاق این مردان اشاره کرد.
براساس یافتههای گوناگون در مورد زنان مجرد، میتوان دریافت که زنان بدون همسری که دارای درآمد شخصی بودهاند، بیش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصی، تمایل به ازدواج مجدد دارند. نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند، در حالی که این موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بیوه صدق میکند بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی، آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقّت بار و غیر قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنین زنانی که مستمری دریافت نمیکنند کمتر از زنانی که مستمری دریافت میکنند، درآمد شخصی دارند. با توجه به اینکه بهرهمندی از امکانات تفریحی و اوقات فراغت یکی از مسائل مهم در آرامش زندگی و بهداشت روانی فرد محسوب میشود، زنانی که دارای درآمد شخصی هستند بیشتر از زنانی که دارای درآمد شخصی نیستند از برنامههای ورزشی و تفریحی استفاده میکنند و این امر تا حدی سبب آرامش روانی آنها میشود که خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصی برای زنان است.
در جامعه ما خانوادهها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرایط نابهنجار برخوردهای اجتماعی با زنان و دختران مجرد، محدودیتهای بیشتری برای زنان جوان مطلقه قائل میشوند. بر همین اساس زنان بدون همسر شاغل بیشتر از زنان بدون همسر غیر شاغل از مزاحمتهای خانوادگی شکایت دارند که علت شاید آن باشد که زنان غیرشاغل به دلیل اجبار در پذیرش هنجارها و قید و بندهای خانوادگی کمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگی به عنوان مزاحمت یاد میکنند در جامعه ما، زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهای منفی زندگی بدون همسر احساس نارضایتی میکنند که علت میتواند نگرش منفی جامعه، خانواده، اطرفیان به زنان مطلقه باشد و یا اینکه زنان بیوه از هم حسی و مقبولیت بیشتری در میان مردم و جامعه برخودارند پس تا زمانی که با نگرشها، باورهای سنتی مبارزه نشده، زنان یا باید با زندگی نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و یا باید پس از جدایی، زندگی سخت و مشقت باری را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ برخوردهای نامناسبت مردان در جامعه تحمل کنند. به نظر می رسد در جامعه کنونی مشکل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نکرده، زنان مطلقه و بیوه مسأله «فقر همسر» باشد، فردی به عنوان شوهر که زیر سایه نام او موجودیت اجتماعی داشته باشند؛ و این درست در تناقض با آزادیهای فردی برای هر انسان خصوصاً زنان میباشد. متناقض با اصل مختار بودن و دارای حق انتخاب بودن زنان است. در پایان باید توجه داشت که همه زنان بیوه و مطلقه، خوشبخت و یا بدبخت مطلق نیستند بلکه نکته مهم توجه به حیثیت، حرمت و شأن و منزلت انسانی زنان در همهی جوامع است چه بسا هستند دخترانی که به دلایلی از جمله، فقدان تحصیلات کافی، کار،درآمد، نداشتن امکان معاشرت و آشنایی برای ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مکنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و یا دختران دارای معلولیتهای جسمی، ذهنی و روانی نمیتوانند همسر دلخواه و مناسبی برای خود انتخاب کنند و یا مورد انتخاب قرار میگیرند و مشکلات و مسائل خاص خود را دارند که شناخت ابعاد آن حائز اهمیت میباشد.
منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دکتر صمدی راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت علیه زنان، شماره 19، 1383
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسیبهای اجتماعی زنان و خشونت علیه آنها، شماره 178
(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
دکتر پرویز شریفی درآمدی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
تنظیم: علی تیموری، دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از مباحثی که در سال های اخیر به ویژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هیجانی است که این بحث توسط صاحب نظرانی نظیر سالوی، گلدمن ارائه شد .
هوش هیجانی به معنی توجه به احساسات و ابزاری جهت استفاده دررابطه ای سالمتر و راحتر آنطور که معنویت انسان اقتضا می کند مطرح می شود .
هوش هیجانی از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد 1- عملی 2- ارزشی 3- خلاقانه
بعد عملی هوش هیجانی بیشتر مورد بررسی قرار می گیرد که بیشتر در مورد ارتباط است .
تاریخچه هوش هیجانی :
حدود 2000 سال پیش افلاطون در کتاب جمهوریت مطلبی را مطرح می کند که زیر بنای تمام یادگیری ها ، احساسات و هیجانها است از آن زمان به بعد در مقابل این نظریه افلاطون سه جناح بوجود می آید.
جناح اول در مقابل افلاطون می ایستند وتوجهی به احساسات و هیجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقیده دارند که هر چه عقل گفت باید آن را انجام داد که این گروه عقلیون هستند.
جناح دوم که در برابر عقلیون موضع گیری دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.
جناح سوم که به عناصر عقلی و احساسی با همدیگر توجه داشتند .
در سال 1920 ثرندایک هوش را به سه دسته تقسیم می کند :
فنی یا مکانیکی
2- اجتماعی
3- انتزاعی
و هوش اجتماعی را وسیله ای برای روابط اجتماعی مطرح می کند.
در سال 1950 مزلو در طرح سلسله نیاز های انسان به هیجانات و عواطف اشاره میکند که انها را نه تنها باعث پیشرفت بلکه باعث شکوفایی انسان میداند.
در سال 1990 سالوی مقالاتی در مورد احساسات و عواطف انسان مینویسد که صاحبنظران بعدی عقاید سالوی را به عنوان هوش هیجانی یاد میکنند .
در سال 1995 گلدمن بر اساس یافته های خود و اندیشمندان قبلی تعریفی از هوش هیجانی ارائه می کند .
هوش هیجانی عبارت است مجموعه ای از توانائیهای درک ، شناخت و توصیف احساسات خود و دیگران به منظور ارائه واکنش مناسب به موقعیت ها و محیط های مختلف به عبارت دیگر در روابط بین فردی از این توانایی استفاده کنیم که به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واکنش درست نشان دهیم یعنی این توانایی را داشته باشیم که صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانیم احساسات، عواطف، هیجانات و رفتار او را چه در رفتارهای کلامی و چه در رفتار های غیر کلامی اش درک کنیم و در لحظه و ثانیه ارتباط سالم و انسانی با او برقرار کنیم و کرامت و شأن انسانی او را پایمال نکنیم پس اهمیت هوش هیجانی استفاده از توانایی برای درک احساسات خود و طرف مقابل برای ارائه واکنش مناسب در لحظه ودر زمان است برای برقراری یک ارتباط سالم و بی نقص به طوری که بتوانیم احساسات و عواطف طرف مقابل را درک کنیم و متناسب با آن و اکنش نشان دهیم باید از ساده ترین کلید هوش هیجانی یعنی گوش دادن استفاده کنیم که بهتر ین نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ین نوع گو ش دادن وجو د دارد که آفت شنوایی است و با آن نمی توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار کرد برای مثال گوش کردن به منظو رحکم کردن یا قضاوت کردن یعنی به حر فهای کسی گوش بدهیم تابعد در مورد او قضاوت کنیم وحکمی را علیه او یا حتی به نفع او صادر کنیم این طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه کور قرار میدهد. هوش هیجانی این نوع گوش کردن را رد می کند .
ـ گوش دادن توام با نصیحت کردن: یعنی به حر ف های طرف گوش کنیم تا او را نصیحت کنیم.
ـ گوش دادن توام با تداعی معانی: یعنی درحالی که طرف مقابل برای ما صحبت میکند ناگهان یاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
فرهنگ خشونت و راه های نفی آن
چکیده:
مبارزه با اشکال مختلف خشونت طلبی, توسل به زور و آسیب رسانی به دیگران از جمله دغدغه های اساسی جوامع در عصر کنونی است. شناخت و تحلیل علمی و مستدل فرهنگ خشونت و کشف راه های تخفیف آن شاید در حاکم ساختن فرهنگ آرامش و صلح در آینده مفید و راهگشا باشد. در این مقاله موضوع حساسیت به خشونت و شدت آن معرفی شده و ابزارهای کاهش یا افزایش آن مانند مهارتهای زندگی و باورهای ماوراءالطبیعی بررسی می شوند. در پایان و پس از نگاهی مختصر به رابطه خشونت و زنان چندین توصیه برای نفی فرهنگ خشونت ارایه می شود.
حساسیت به خشونت و شدت آن
توانایی تشخیص شدت خشونت و میزان حساسیت انسان ها به آن وابسته به زمینه است. در واقع تجارب زندگی و شرایط زیستی انسان نقش مهمی در نوع نگاه به خشونت ایفاء می کند. یک فرد تاریخی- باستانی را تصور کنید که در یک قبیله زندگی کرده و از دوران کودکی تا بلوغ به طور مستمر شاهد جنگ, خونریزی, اجساد قطعه قطعه شده و دیگر مظاهرخشونت بوده است. نگاه چنین فردی به خشونت در مقایسه با یک فرد بالغ که در جوامع شهرنشین کنونی زندگی می کند و شاید تا آخر عمر هیچگاه تجربه لمس و مشاهده عینی خشونت را نداشته باشد, قطعا متفاوت خواهد بود. بریدن سر, بینی و زبان, کور کردن چشم, دوختن دهان, کندن پوست, آتش زدن, قطع دست و پا, دار زدن و دیگر اشکال شدید خشونت آنگونه که امروزه در نظر ما هولناک جلوه می کنند در زمان های گذشته و در نظر اجداد ما وحشتناک و حساسیت برانگیز نبوده اند. زندگی در زمینه های اجتماعی مملو از خشونت و عادی شدن آن منجر به کاهش سطح حساسیت مردم و در نتیجه افزایش شدت خشونت خواهد شد. از این روست که هنگام آموزش افرادی که بنابر الزامات شغلی باید حساسیت آنها به خشونت کاهش یابد از انواع مختلف روشهای عادی سازی خشونت مانند بریدن سر حیوانات, مشاهده خونریزی های عمدی خود یا همکاران, مشاهده اجساد متلاشی شده و همچنین لمس مجازی و مستمر صحنه های خشن استفاده می شود.
یکی از دلایل ظهور جنبش های مبارزه با اشکال مختلف خشونت افزایش حساسیت مردم و همچنین افزایش شدت آن در ذهن افرادی است که به خاطر سبک جدید حیات اجتماعی, خشونت و آسیب رسانی به دیگران را پدیده ای عادی نمی بینند. چنین مفهومی در رواج بیشتر خشونت کلامی نیز تاثیر گذار است. رواج و عادی بودن بسیاری از خشونت های کلامی در بین گروههای مختلف اجتماعی گاهی اوقات به گونه ای است که سطح حساسیت به صفر رسیده و در نتیجه اعضای چنین گروه هایی خشونت های کلامی را اصلا به رسمیت نمی شناسد.
با توجه به موارد فوق باید گفت که هرچه مظاهر خشونت در بافت جامعه کاهش یابد, از یک سو حساسیت مردم به خشونت طلبی افزایش یافته و از سوی دیگر رواج و عادی شدن مجدد اشکال مختلف آن دشوار می شود. مخالفت مردم شهرهای بزرگ ایران بویژه تهران با شلاق زدن, دارزدن و سنگسار کردن افراد در ملاء عام و همچنین مخالفت با تنبیه بدنی دانش آموزان در سالهای اخیر, که حمایت های قاطعانه سازمان های بین المللی هوادار حقوق بشر را نیز به همراه داشت, گام های مثبتی است که بی شک حذف مظاهر مختلف خشونت از بافت جامعه و همچنین افزایش حساسیت مردم به خشونت طلبی را در پی خواهد داشت.
خشونت و مهارت های زندگی
بسیاری از افراد اخلاق گرا مایلند که حتی الامکان برای هرگونه رفتار پرخاشجویانه, تهاجمی و خشونت آمیز انگیزه ای مشخص بیابند و ریشه های آن را درعقده های روانی- سادیستی جستجو کنند, اما باید اذعان کرد که برخی رفتار های خشونت آمیزانسان ها صرفا به خاطر فقدان مهارت های زندگی از جمله مهارت حل مساله ظهور می یابند. شتابزدگی و تمایل روانشناختی به حل سریع مساله موجب می شود که توسل به خشونت به عنوان راه حلی که سریع به جواب می رسد مطلوبیت پیدا کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخچه خشونت در ورزش :
بسیاری از فعالیتهای امروز ریشه های تاریخی دارند تربیت بدنی و ورزش با دلایل و نیات مختلفی در زندگی مردم کشورها و در فرهنگ های مختلف حضور پیدا کرده است. مردم جوامع ابتدایی درباره تربیت بدنی مانند جهان معاصر فکر نمی کردند در جوامع بدوی و یا در فرهنگ باستانی مشرق زمین با وجود ضرورت فعالیتهای جسمانی متنوع برای ساکت نشستن در یک گوشه الزام و اجباری وجود نداشت و اساساً فعالیت بخش لاینفک زندگی روزمره بوده و فعالیتهای جسمانی شامل : شکار , تلاش برای غذا , برپا کردن پناهگاه و محافظت از خود مخاطره آمیز بود . ماهیگیری , رقص , جنگجویی و بازی که در نتیجه این گرایشها بروز کرده اند علل گرایش اجباری و اختیاری انسانهای نخستین و تمام افراد به فعالیتهای حرکتی را توجیه می کنند . در تمدنهای باستانی نظیر چین و هند خشونت در ورزش را محدود به رفع تهاجم دشمنان می بینیم و این با طرز فکر و نوع آموزش و تربیت مردمان این دو کشور مرتبط است .
در چین بر اساس عقاد کنفوسیوس تأکید بر تعالی ذهن و تأثیر تالوئیسم , بودائیسم بر زندگی روحانی , ارام و اجتناب از تن پروری و لذات جهان مادی وجود دارد .
در کشورهای واقع در حوزه خاور نزدیک روح نظامی گری و جنگجویی محرک تربیت بدنی و ورزش بود . بخش عمده ای از تربیت جوان مصری طریق استفاده از سلاحهای مختلف نظیر نیزه , تبر , گرز و کمان بود . در ایران نیز توسعه امپراطوری از طریق تهاجمات نظامی بعنوان هدف اصلی مدنظر بود . هر جا که اهداف و انگیزه های نظامی وجود داشت تربیت بدنی و ورزش با اهداف توسعه طلبانه و خشونت همراه بود . در قسمت اسارت نشین یونان روحیه نظامی بسیار شدیدی حاکم بودو فرزندان سرباز متولد می شدند و در غیر اینصورت باید نابود می گشتند اما در آتن روحیات دموکراتیکتر جلوه گرتر بود و در روم موفقیت در میدان نبرد تأثیرات زیادی بر زندگی و آرمانهای رومی داشت رومی ها انگیزه رقابت سالم نداشتند و حرفه ای بودن را بر غیر حرفه ای بودن ترجیح می دادند آنها بدنبال هیجان , خون و حشت و حادثه بودند و مسابقات ارابه رانی و گلادیاتوری را با خشونت تمام برگزار می کردند .
جامعه و ورزش :
تعاریفی از خشونت و پرخاشگری
1- رفتاری که به قصد آسیب رساندن به اموال و اشیاء دیگری یا خود انسان سر می زند (خشونت)
2- عبارتست از استفاده غیر قانونی از نیرو که ممکن است دامنه ای از برخورد ناخواسته بسیار اندک تا قتل و آدم کشی را شامل شود . ( خشونت )
3- آلورمن : پاسخ عمدی از سوی شخصی به منظور ایجاد درد یا صدمه به شخصی دیگر ( خشونت )
4- هر رفتاری که به قصد صدمه زدن به شیء یا فرد دیگری با استفاده از بدن یا کلام انجام می گیرد را پرخاشگری می گویند .
5- پرخاشگری اصطلاحی است بسیار کلی برای انواع گوناگونی از اعمال همراه با حماسه و خصومت و خشونت
6- پرخاشگری عمل مشهودی است که به قصد آسیب جسمانی و یا روانی به خود یا دیگران انجام می شود.
تفاوتهای میان جسارت و خشونت در ورزش :
بر خلاف عقیده رایج دارا بودن اندیشه های منفی یا ابراز میل به آسیب رساندن به کسی خشونت نیست . خشونت 4 ویژگی مهم دارد که نخستین آنها این است که خشونت رفتار است دومین ویژگی خشونت فزون بر جنبه رفتاری آن این است که عمدی است . خشونت گر باید میل به آسیب رساندن به قربانی مورد نظر را داشته باشد . سومین جنبه این است که صدمه یا آسیب باید واقعاً رخ دهد . اما لازم نیست که نتایج نامطبوع خشونت جسمانی باشد اعمالی که کس دیگر را آشفته یا از چیزی محروم کند نیز خشونت است .
و چهارم اینکه خشونت باید در بردارنده کنش متقابل با موجود زنده باشد . آزار رساندن به شخص یا حیوانی خشونت است اما لگد زدن به صندلی خشونت نیست اما این تعارف متقاوت از جسارند .
بطور مثال بلوکه کردن در فوتبال و یا قطع یک بازی دو نفره در بیسبال رفتاری جسارت آمیز هستند در حالیکه بدون سوء نیت و بخش جدانشدنی از مسابقه می باشند.
اما این اعمال زمانی خشونت آمیز می شوند که نیت بازیکن این است که به رقیب آسیب برساند یا به شیوه ای خصمانه تر از آنچه که برای رسیدن به اهداف عملکرد لازم عمل کند .
ورزشکاران جسور اجازه نمی دهند که رقیبان از آنها سوء استفاده کنند و به آسانی تحت تسلط قرار بگیرند و به هر سو هل داده شوند با این وجود به مهارت و سلامت شخصی رقیبان خود حترام می گذارند .
قوی و با اطمینان هستند و پیوسته خود را چالش می کنند تا به عملکرد مطلوب دست پیدا کنند. از سوی دیگر ورزشکاران غیر جسور به خود اجازه می دهند که دیگران آنها را در زمین به این طرف و آن طرف هل دهند یا رقیبانشان به آسانی بر آنها غلبه کنند . از آنجا که جسور نبودن در ورزش با کاهش عملکرد موثر ارتباط دارد آموزش جسارت توسط مداخله های شناختی یا رفتاری توصیه می شود . جسارت مهارتی است که باید آموخت و عمل کرد . رهبران ورزشی باید خود را مقید سازند که کودکان را در استفاده از مهارتهای ذهنی برای کنترل و تقویت عزت نفس یاری رسانند و در عین حال برای ایجاد روحیه ورزشکاری تلاش می کنند تا یک ورزشکار در همه سنین پس از ابراز خشونت از جا در رفتن ناجوانمردی احساس گناه نماید . یا بطور کلی رهبران ورزشی مسئول جدا کردن جسارت ( خشونت وسیله ای ) از خشونت و خصومت ( هدف ) در ورزش می باشند .
انواع پرخاشگری در حیوانات
1- Predatory در حضور یک شیء آسیب رساننده ایجاد می شود.
2- Anti predatory دفاع از قلمرو در برابر مزاحم بر انگیزاننده آن است .
3- Domainance با تلاش برای رسیدن به مطلوب ظاهر می شود.
4- Maternal خشونت مادرانه ( حمایت از فرزند )
5- Weaning به منظور استقلال فرزند از طرف والدین اعمال می شود.
6- Sexval بین دو جنس بروز می کند .
7- Sex related ایجاد کننده رفتار جنسی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
یکی از انواع خشونت ها در جامعه انسانی خشونت در عرصه خانواده است.
در خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی ، همخونی یا پذیرش
(به عنوان فرزند) با یکدیگر به عنوان شوهر ، زن ، مادر ، پدر ، خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند (ساروخانی – باقر مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده ص 136-135)
«خشونت خانوادگی مبحث جدیدی است که جامعه شناسان و سایر محققان علوم اجتماعی به آن پرداخته اند تا سی سال پیش خشونت در خانواده امری استثنایی تلقی میشد اما بررسی هایی که در سه دهه اخیر انجام شد به این نتیجه ختم شد که خشونت رواج چندانی در میان خانواده ها دارد.نتایج این تحقیقات مشخص کرد که خشونت در خانواده هم در طبقات پایین ، متوسط ، بالا وهم در میان افراد با سواد و کم سواد هم در میان خانواده های دچار بحران و خانواده هایی که به ظاهر شرایط مطلوبی دارند دیده میشود»
(خشونت خانوادگی-بازتاب ساختار جامعه – دکتر شهلا اعزازی – فرهنگ واندیشه – مجله زنان ش 50)
یکی از جامع ترین تعاریف در مورد خشونت خانوادگی را سوزان شکتروگنلی ارائه داده اند.
خشونت خانوادگی عبارت است از رفتارهای تهاجمی و سرکوبگرانه از جمله حملات فیزیکی ، جنسی ، روانی ونیز اعمال فشار اقتصادی توسط افراد بالغ وجوان نسبت به شخصی که بات او ارتباط نزدیک وتنگاتنگی دارد (فنی ، زهره ، علل خشونت نسبت به زنان ص 31-30)
در جامعه آنچه در بحث خشونت بیشتر مد نظر قرار میگیرد خشونت تهاجمی است .در حالی که خشونت های جنسی وروانی و به مراتب آزار دهنده و شیوع آن بیشتر است به دلیل اینکه بخش عمده ای از خشونت های جنسی به دلیل قالب بودن این مسائل مکتوم می ماند.
خشونت را می توان عملی آسیب رسان دانست که مرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام می دهد و صرفاً جنبه فیزیکی (بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی ، تحقیر ، منزوی کردن مرد ، داد و فریاد)، جنسی (آزار ومزاحمت جنسی وتجاوز) و اقتصادی (شکستن وسائل خانواده و ...) هم به خود بگیرد» (مهرداد داریوش پور – چرا مردان به اعمال خشونت علیه زنان ترغیب میشوند مجله زنان – شماره 50).اما خانم دکتر اعزازی از نوع دیگری خشونت به نام خشونت اجتماعی نام می برد که عبارتست از هرگونه ایجاد محدودیت در برقراری روابط اجتماعی ، افراد دیگر.
اشکال ارتکاب به جرم خشونت های خانگی که تبدیل به معضلی فراگیر گشته با توجه به نوع جوامع و ساختار فرهنگی و اجتماعی آنها متفاوت است و تغییر وتحولات اجتماعی می تواند بستری برای خشونت های خانگی بشاد در نتایج آمارگیری از کشورهای مختلف نشان می دهد که بیش از یک سوم زنان درون خانواده خودشان ا زنظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار می گیرد.این در حالی است که گزارش خشونت خانگی معمولاً به دلایل فرهنگی و اجتماعی ناقض است. غلامحسین فرمانبر روان شناس خانواده روح فرهنگ مرد سالاری ومحدود کردن بانوان ، عدم آشنایی زنان نسبت به حقوق خود و سوء ظن های بی مورد برخی مردان به زنان خود را از جمله عوامل خشونت خانگی در ایران می داند: «با توجه به اینکه پژوهش وتحقیقات جامعی در کشور صورت نگرفته آمارهای حاکی از افزایش این معضل در سطح کشور است. بررسیهای مرکز پژوهشهای پزشکی قانونی نشان می دهد در سالهای 78 تا 81 از مجموع دومیلیون و سیصد وپنجاه و سه هزار مراجعه به پزشکی قانونی در که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند ، بیش از نیم میلیون نفر از آنان قربانی خشونت بوده اند. این معضل به حدی گسترش یافته که جوامع بین المللی را به صحنه کشاند. به طوری که نماینده صندوق کودکان سازمان ملل در ایران بر اساس برآوردهای جهانی اظهار داشته که میزان مرگ و معلولیت حاصل از خشونت ها علیه زنان ، با مرگ و ناتوانی ازز سرطان برابر با بود واز عوارض ناشی از سوانح و رانندگی نیز بیشتر است.» (رفع خشونت علیه زنان از حرف تا عمل شبکه خبری 2/9/1382)
قربانیان جدی خشونت علیه زنان را می توان بالاخص در برخی مناطق از جمله خوزستان وکردستان مشاهده کرد. معاون سازمان بهزیستی در گفتگویی اعلام کرده است که « با مراجعه و تماس زنان آسیب دیده کردستان پایه واسطه تحقیق ، مشخص شده است که توهین ، تحقیر زندانی شدن ومحرومیت از برقراری ارتباط با خانواده ، اهانت ، ضرب و شتم ، کبودی ، شکستگی ، وجراحت های شدید، محرومیت های اجتماعی ، عدم رفع نیازهای مادی و عاطفی ، معنوی و نیز ازدواج مجدد شوهر از دیگر خشونت هایی است که زنان استان کردستان با آن مواجه هستند همچنین خودسوزی از نوع خودکشی های شایع میان زنان آسیب پذیر استان های نظیر گلستان ، ایلام ، کردستان است ،(لیلی صدر بر اسا س گزارش خبرنگاری دانشجویان ایران خشونت علیه زنان google)
می توان آزار واذیت های زنان در خیابانهای تهران ، اتوبوس ها ، و مکانهای عمومی ، جوکهای جنسی که زنان را هدف تحقیر قرار می دهند همه را مصداق هایی از عجین بودن فرهنگ ها با زن ستیزی دانست.حتی اخیراً نوع خاصی از موارد اعمال خشونت علیه زنان با ظهور جهان مجازی وتاثیر آن بر بازیگران این جهان که کمتر از تاثیر ان در جهان واقعی نیست انجام گیرد. شکل مدرن زن آزاری را در وبلاگها و وب سایت های اینترنتی میتوان