لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
چکیده :
سوال محوری مقاله این است که دانشگاهها و نظام آموزش عالی در تحولات اقتصادی و اجتماعی جهانی چه نقشی را ایفا نموده و اساسا" در ورود جهان به قرن بیست و یکم دانشگاهها با چه چالشهایی مواجه خواهند بود. روش مطالعه به صورت مطالعه اسنادی با بهره گیری از اصول تحلیل محتوا بوده و با بحث در خصوص موضوعات تغییرات ساختاری در آموزش عالی، سیستم ابداعات ملی و نقش دانشگاهها در تولید و گسترش آن، نقش محوری دانشگاهها در تولید و گسترش سرمایه انسانی، یکپارچگی جامعه جهانی و دموکراسی، تغییر در چشم انداز دانشگاهها و تحول در شکل و محتوا، و نیز چالشهای فراروی آموزش عالی در قرن بیست و یکم در محورهای کنترل کیفیت، عدالت آموزشی و توزیع فرصتهای ارتقا، انقلاب مدیریتی، دانشگاهها، دانشگاهها و بیکاری، آموزش عالی و نظام پرداختهای اجتماعی و دانشگاهها و کلید طلایی بازار کار، مقاله جمع بندی میگردد. در پایان نیز براساس مطالب عنوان شده در متن پیشنهاداتی اراعه گردیده است.
عبارات کلیدی:
سرمایه انسانی، سیستم ابداعات ملی، یکپارچگی اجتماعی، کنترل کیفیت، عدالت آموزشی، توزیع برابر فرصتهای ارتقا، کارایی داخلی، کارایی خارجی، انقلاب مدیریتی، نظام پرداختهای اجتماعی.
فهرست مندرجات :
1- تغییرات ساختاری در آموزش عالی
تقاضا برای آموزش عالی
زنانه شدن کلاسهای دانشگاهی
توده ای شدن آموزش عالی
تغییر محصولات دانشگاهها و کاربردی ترشدن آنها
تغییر و تنوع در منابع مالی دانشگاهها
منطقه ای و محلی شدن تولیدات دانشگاهها
سیستم ابداعات ملی و نقش دانشگاهها در تولید و گسترش آن
تشکیل سرمایه انسانی و نقش محوری دانشگاهها در رشد وتوسعه
تولید سرمایه انسانی بالاتر و بیشتر
آموزش و تربیت مادام العمر
اخذ گواهینامه ها و درجات کیفی بین المللی
دانشگاهها، یکپارچگی جهانی و دموکراسی
تغییر چشم انداز دانشگاهها و تغییر در شکل و محتوا
چالشهای فراروی آموزش عالی در قرن بیست و یکم
کنترل کیفیت
عدالت آموزشی و توزیع فرصتهای ارتقا
انقلاب مدیریتی
انقلاب اطلاعاتی
آموزش عالی و نظام پرداختها
دانشگاهها و بیکاری
دانشگاهها و کلید طلایی بازار کار
جمع بندی، نتیجه گیری و پیشنهادات
یادداشتهای متن
منابع و مآخذ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گذشته و حال جمشید آموزگار
جمشید آموزگار از جمله سیاستمدارانی است که هم خود او و هم پدرش اکثر سالهای عمر را در خدمت رژیم پهلوی سپری کرده اند. آموزگار در چهارم تیر 1302ش در تهران متولد شد. پدرش حبیب الله خان که از قضات وزارت عدلیه رضاخان بود، هم در دوران سلطنت رضاخان و هم در دوره محمدرضا پهلوی عهده دار مسئولیتهای مهمی بود؛ در مجلس مؤسسان عضویت داشت و در دوره های دوم و سوم مجلس سنا از اعضای آن بود. مدتی هم در کابینه حسین علاء وزیر فرهنگ بود.
جمشید آموزگار دوران ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. تحصیلات دانشگاهی جمشید آموزگار با جنگ دوم جهانی همزمان شد و او تحصیلات خود را در تهران رها کرد و راهی امریکا شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه «کرنل » Cornnell ادامه تحصیل داد. پس از اخذ کارشناسی مهندسی، فوق لیسانس خود را در رشته هیدرولیک از دانشگاه واشنگتن دریافت کرد و با ادامه تحصیل در همین رشته دکتری گرفت.
جمشید آموزگار در 1328 ش. و در سن 26 سالگی به استخدام سازمان ملل درآمد و در زمینه مهندسی سدسازی، راهسازی، آبیاری و بهداشت، با این سازمان همکاری کردوی در اواخر اقامت خود در امریکا همسری یهودی آلمانی تبار به نام «اولریش» برگزید. آموزگار در 1330 به ایران بازگشت و در 1332 به استخدام وزارت بهداشت درآمد و معاون آن وزارتخانه در امور مهندسی بهداشت شد. در این سالها حضور حبیب الله آموزگار در مجلس سنای دوم و سوم، نقش مؤثری در ارتقاء شغلی پسرش داشت. وی با اعمال نفوذ پدرش، توانست به منوچهر اقبال ـ نخست وزیر وقت ـ نزدیک شود و مدارج سیاسی را به سرعت طی کند. او در 1335 با گشایش کنفرانس بغداد، به عنوان عضو کمیته اقتصادی در آن حضور یافت و به ریاست یکی از کمیته های تخصصی آن انتخاب شد.
آموزگار در 9 شهریور 1337 در کابینه ترمیمی اقبال وزیر کار شد. در دوره وی نخستین قانون کار ایران از تصویب مجلسین گذشت. وی سپس در 9 آبان 1338 جای خود را به حسنعلی منصور داد و خود وزیر کشاورزی شد.
از شهریور 1339 که دولت منوچهر اقبال برکنار شد تا آخر تیرماه 1341 دولتهایی به ریاست شریف امامی، علی امینی و اسدالله علم اداره امور کشور را به عهده داشتند. در این دولتها، آموزگار نقش مهمی نداشت و هیچ سمت رسمی به وی واگذار نشد. در این دوره کشور درگیر مسائل عمدهای همچون نحوه اجرای لوایح شاه «انقلاب سفید» شد که از حمایت آشکار غرب برخوردار بود. یکی از بازتابهای اجتماعی ومذهبی آن در کشور، مخالفت بسیاری از علما به رهبری امام خمینی(ره) بود که منجر به حوادثی همچون 15 خرداد 1342 گردید.
با انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخست وزیری، در هفدهم اسفند 1342، دوره فترت آموزگار از تصدی مقامهای وزارت به پایان رسید و دوره طولانی و مستمر حضور وی در دولت تا پایان عمر حکومت پهلوی آغاز شد.
حسنعلی منصور که از 1338 و 1339، گروهی از نخبگان جوان تحصیلکرده در غرب را پیرامون خود جمع کرده بود و نام «گروه مترقی» بر خود نهاده بودند، توانست این نیروها را در آغاز دهه 40 ش. همگام با سیاستهای دربار، تحت عنوان «حزب ایران نوین» سازماندهی و وارد جناح سیاسی کشور نماید.
پس از ترور منصور در اول بهمن 1343، امیرعباس هویدا دوست نزدیک منصور و همنشین شاه، به قدرت رسید. آموزگار در کابینه هویدا، ابتدا در پست وزارت بهداری ابقا شد و سپس برای مدت طولانی وزیر دارایی کابینه هویدا بود، در این دوره هم آموزگار مانند گذشته از پشتیبانی اقبال برخوردار بود. توصیه دکتر منوچهر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران به مجلسیان در حمایت از وزیر دارایی در پشتیبانی اکثریت نمایندگان از وزیر دارایی بی تأثیر نبوده است.
اما آموزگار در وزارت دارایی با مشکلات عدیدهای مواجه بود و مدارک موجود نشان میدهد که گروه عمده کارشناسان و مدیران ارشد وزارت دارایی نسبت به اقدامات آموزگار در آن وزارتخانه اظهار نارضایتی می کردند و رشته تخصصی آموزگار را که هیدرولیک و بهداشت آب بود، برای اداره یک وزارتخانه مالی، مناسب نمی دانستند.
شکوائیه ها و اعلامیه هایی از طرف کارمندان آن وزارتخانه در این دوران انتشار یافت که حاکی از سوء مدیریت، ارتشاء و سوء استفاده در ادارات تابعه وزارتخانه از جمله اداره وصول وتشخیص مالیاتی بود. تبعیض و توصیه های غیرقانونی برای معافیت مالیاتی افراد خاص، خروج 17میلیون دلار از پول کشور و واریز کردن به حساب شخصی خود در بانک سوئیس در 1348ش.، انتصاب منسوبین خود به مشاغل مهم از جمله سرتیپ آزموده ـ داییاش ـ به مقام ریاست کل گمرکات کشور و تعیین برادرش ـ جهانگیر آموزگار ـ به عنوان رئیس هیئت اقتصادی ایران در امریکا و اظهار ناتوانی در برخورد قاطع با نقش هزار فامیل در وزارتخانه و موارد دیگر، نکات مورد توجه زندگی آموزگار است.
با این همه واگذاری مسئولیت محاسبات محرمانه سازمان برنامه و بودجه و چند وزارتخانه بدون اطلاع سرپرست سازمان برنامه و بودجه به آموزگار و همچنین انتخاب وی به عنوان مشاور نفتی از جانب شاه، قدمهای مهمی برای پذیرش مسئولیتهای آتی بود. واگذاری چنین مسئولیتهای مهم، رسمی یا غیررسمی به آموزگار، وی را به تدریج به منظومه محدود قدرت نزدیک کرد.
در 1346ش. آموزگار در مقام یک کارشناس اقتصادی ایران به مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول راه یافت و در همانجا به ریاست مجمع سالانه بانک مذکور انتخاب شد. اما مسئولیت مهمی که موجب شهرت بین المللی آموزگار شد، ریاست هیأت نمایندگی ایران در اجلاسیه های اوپک بود. این سمت در واقع از زمان ورود وی به جمع مشاوران شاه آغاز گردید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
اقتصاد اطلاعات در کشورهای درحال توسعه و ایران
چکیدهنظام اقتصادی نوینی که شکل گرفته است با استفاده از فناوری های نوین و شبکه های ارتباطی به تبادل اطلاعات می پردازد و علمی که به مطالعه اطلاعات و سرمایه گذاری در زمینه های جدید مثل تولید اطلاعات، گردآوری، و اشاعه جهت توسعه اقتصادی می پردازد اقتصاد اطلاعات است. در این میان کشورهای توسعه یافته با ایجاد پایگاههای عظیم و در اختیار داشتن فنآوری های نوین اطلاعات و ارتباطات عملاً نبض اقتصادی کشورهای در حال توسعه را در اختیار گرفتهاند. اقتصاد اطلاعات در کشورهای درحال توسعه نقش کم رنگی در توسعه اقتصادی، فرهنگی و... دارد. در این مقاله نگاه اجمالی وضعیت اقتصادی کشورهای درحال توسعه و جایگاه آنها در اقتصاد اطلاعات و نقش خدمات اطلاعاتی در توسعه این کشورها و در انتها به بررسی اجمالی اقتصاد اطلاعات در ایران و جایگاه ایران در تولید اطلاعات علمی و ارائه پیشنهاداتی جهت بهبود وضع کنونی میپردازد. کلید واژه ها: اقتصاد اطلاعات/ اقتصاد دیجیتالی/ کشورهای درحال توسعه / توسعه اقتصادی / خدمات انتفاعی /نرم افزار منبع باز/ایران مقدمه علم اقتصاد عبارت است از مجموعه شناختهای عینی رفتارهای انسان که نهایتشان تأمین نیازهای انسانی است. دشواری تعریف اقتصاد به عنوان علم (چون دیگر علوم انسانی و اجتماعی) از آنجا ناشی می شود که موضوع اقتصاد مناسبات دیالکتیکی انسان با طبیعت است که با کار خود بررسی آن کالاها و خدمات لازم برای پوشش نیازهایش را تولید، توزیع و مصرف میکند. بازوی این مناسبات برحسب فرایند اجتماعی که مستلزم روابط افراد است، توسعه یافته است (نیک گوهر، 1369، ص 288).در دهه 1990 بسیاری از مدیران تجاری، سرمایهگذاران، روزنامه نگاران و سیاستمداران به طور حتم ملزم شدند، راجع به این حقیقت که اقتصاد جهانی دستخوش یک تغییر ساختار اساسی سوگرفته توسط دو عامل جهانی شدن[2] و انقلاب در فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات[3] است، فکر کنند. ساختار پذیرفته شدهی اقتصاد نوین، برخاسته از نتیجه این دو عامل یعنی جهانی شدن و فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات همراه با انتشارات تجاری است. حقیقتاً استدلال سادهای بود که یک شرکت تجاری، صنعتی یا اقتصادی بتواند، با موفقیت به دور از این گرایشهای جهانی رقیبان خود را در عمل از میدان رقابت خارج کند و به حقیقت، شاهد مهمی برای اقتصاد نوین در یک سطح بالا است (Pohjola, 2002, p 134).نظام اقتصادی نوینی که در حال شکل گیری است، ابزارهای فنآوری راحت و جذابی را در اختیار ما گذاشته است و جغرافیای ثروت توسط ابزارهای نوین، شکل جدیدی به خود گرفته است. ما اکنون در نظام اقتصادی نوینی که توسط رایانهها، شبکهها، پایگاههای اطلاعات که هر روز در حال گسترش هستند، زندگی میکنیم و در این دنیا شکل کالاها و خدمات نیز دگرگون یافته است و به اطلاعات، به عنوان یک کالای سرمایه ای نظر میشود. نظام اقتصادی نوین با تحول بنیادین خود، جامعهی ما را با چالشی فراتر از آنچه که سخت افزارهای دیجیتالی با آن مواجه شده اند، روبرو کرده است. این نظام نوین، فرصت های جدیدی در اختیار ما میگذارد، اگر دگرگونیهای نظام اقتصادی گذشته را به صورت معیاری در نظر بگیریم، آنهایی که بر طبق قوانین جدید رفتار کنند پیشرفت خواهند نمود و آنهایی که از آن چشم بپوشانند، در جا خواهند زد، دنیای ما به سوی یک اقتصاد جهانی با فنآوری برتر در حرکت است و این تازه ابتدای نگرانیها و نفع و زیانهای مردمانی است که در حال تجربه آن میباشند.اقتصاد نوین سه ویژگی متمایز دارد: 1. جهانی است 2. معطوف به اشیاء و امور غیر ملموس چون ایدهها و اطلاعات است. 3.اجزای آن به شدت با هم در ارتباط است. این سه ویژگی نوع جدیدی از بازار و جامعه را ایجاد و تأسیس کردهاند که از یک شبکه جهانی موجود در همه جا نشأت میگیرد (کلی، 1383، ص2).اقتصاد اطلاعات در واقع همان شکلی نوینی از اقتصاد است که در بستر فنآوری های نوین و اطلاعات نمود یافته است. امروزه کشوری در زمینه اقتصادی به خود کفایی میرسد که در زمینه فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات و تولید اطلاعات خودکفا باشد و قادر به تهیه اطلاعات لازم و ضروری برای تمامی زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی، حکومتی، آموزشی و ... باشد. در این مقاله به مطالعه اجمالی اقتصاد اطلاعات و نقش آن در کشور های در حال توسعه و ایران پرداخته می شود. ابتدا تعریف و خصوصیات اقتصاد اطلاعات و پس از آن ویژگیهای کشورهای درحال توسعه و جایگاه آنها در اقتصاد اطلاعات و راههای توسعه در این حوزه و در انتها به بررسی اجمالی وضعیت و جایگاه ایران در این حوزه پرداخته و پیشنهاداتی جهت بهبود وضع کنونی ارائه می شود. اقتصاد اطلاعات دایره المعارف پیوسته وکیپدیا[4] اقتصاد اطلاعات را رشتهای از علم اقتصاد میداند که به مطالعهی چگونگی تاثیرات اطلاعات بر تصمیمات اقتصادی میپردازد. اطلاعات ویژگی است به خاطر اینکه گسترش و نشر آن خیلی آسان است، اما کنترل و نظارت بر آن خیلی سخت است. خلق آن آسان ولی اعتماد به آن سخت است و بر بسیاری از تصمیمات ما تاثیر میگذارد. به هر حال این از طبیعت خاص اطلاعات است که بسیاری از استانداردهای تئوریهای اقتصادی را پیچیده میکند. اقتصاد اطلاعات بر سه بخش تمرکز دارد : 1. بررسی نامتقارنهای اطلاعاتی: که در این بخش به بررسی تصمیماتی که بواسطه آن معاملاتی که در یک بخش اطلاعاتی بیشتر یا بهتر از بخش دیگر است، سرو کار دارد. 2. اقتصاد کالای اطلاعاتی: در این مورد خاطر نشان میشود که خرید و فروش اطلاعات همانند خرید و فروش کالای معمولی نیست، اطلاعات کالای غیر رقابتی است. نخست بدین معنی، که خرید اطلاعات به معنای اینکه شخص دیگری بتواند بخرد، نیست. دوماً اطلاعات تقریباً ارزش حاشیهای صفر دارد که معنی آن فقط یکبار مالک نخستین نسخه بودن، هیچ ارزش برای ایجاد نسخه دوم ندارد.3. فن آوری اطلاعات (wikipedia, 2006).اقتصاد اطلاعات مطالعه و بررسی تولید، توزیع، بازاریابی، قیمت گذاری، فروش، مصرف و کلیه درآمدهایی است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق تولید، انتشار، فروش، ذخیره، پردازش، و دسترسی به اطلاعات حاصل می شود.اقتصاد اطلاعاتی یعنی اقتصاد اطلاعات محور، اقتصاد دانش محور، اقتصاد دیجیتال و یا اقتصاد اینترنت را می توان به عنوان اولین معیار و وسیله ای برای پیشرفت اقتصادیی، نام برد که ناشی از تحولات اجتماعی و اقتصادی از سال 1960 تاکنون می باشد. پژوهشهای انجام شده در این زمینه حاکی از آن است که توجه و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
* عنوان مورد بررسی :
* زیر نظر استاد محترم :
جناب آقای دانش پژوه
* محقّق و گردآورنده :
بهمن نژادغفار
202
(زمستان1384 )
نام او به اتفّاق تذکره نویسان محمّد و لقب او جلال الدّین است و همه مورّخان او را بدین نام و لقب شناخته اند و او را جز جلال الدّین به لقب خداوندگار نیز می خوانده اند .
« خطاب لفظ خداوندگار گفته ی بهاء ولد است » و در بعضی از شروح مثنوی هم از وی به مولانا خداوندگار تعبیر می شود و احمد افلاکی در روایتی از بهاء ولد نقل می کند « که خداوندگار من از نسل بزرگ است » و اطلاق خداوندگار با عقیده الوهیت بشر که این دسته از صوفیه معتقدند و سلطنت و حکومت ظاهری و باطنی اقطاب نسبت به مریدان خود در اعتقاد همه ی صوفیان تناسب تمام دارد ، چنانکه نظر به همین عقیده بعضی اقطاب ( بعد از عهد مغول ) به آخر و اوّل اسم خود لفظ شاه اضافه کرده اند .
لقب مولوی که از دیر زمان صفویه و دیگران بدین استاد حقیقت بین اختصاص دارد و در زمان خود و وی و حتی در عرف تذکره نویسان قرن نهم شهرت نداشته است و جز عناوین و لقب های خاص او نیست و ظاهراً این لقب از روی عنوان دیگر یعنی مولانای روم گرفته شده است .
در منشا ت قرن ششم ، القاب را ، به مناسبت ذکر جناب و امثال آن پیش از آنها با یای نسبت استعمال کرده اند . مثل جناب اوحدی فاضلی اجلی و تواند بود که اطلاق مولوی هم از این قبیل بوده و به تدریج بدین صورت یعنی با حذف مو صوف به مولانای روم اختصاص یافته است و موید این احتمال آن است که در نفحات الانس این لقب بذین صورت (خدمت مولوی ) بکرات در طی ترجمه ی حال وا به کار رفته و در عنوان ترجمه ی حال وی ، نه در این کتاب نه در منابع قدیمیتر مانند تاریخ گزیده و مناقب العارفین کلمه ی مولوی نیامده است . لیکن شهرت مولوی به مولوی روم ، مسلّم است و به صراحت از گفته ی حمد الله مستوفی و فحوای اطلاقات تذکره نویسان مستفات می شود و در مناقب العارفین هر کجا لفظ (مولانا) ذکر می شود مراد همراهان جلال الدین محمد است .
احمد افلاکی در عنوان او لفظ ( سر الله الاعظم ) آورده ، ولی در ضمن کتاب به هیچ وجه بدین اشاره نکرده است و در ضمن کتب دیگر هم دیده نمی شود .
مولد مولانا شهر بلخ است و ولادتش در ششم ربیع الاول سنه 604 هجری قمری اتفاق افتاد و علّت شهرت او به رومی و مولانای روم همان طول اقامت وی در شهر قونیه که اقامتگاه بیشتر عمر و مدفن اوست بوده است ، چنانکه خود وی نیز همواره خویش را از مردم خراسان شمرده و اهل شهر خود را دوست می داشته و از یاد آنان فارغ دل نبوده است .
نسبش به گفته ی بعضی ، از جانب پدر به ابوبکر صدیق می پیوندد و این را که مولانا در حقّ فرزند معنوی خود حسام الدّین چلپی گوید ؛ دلیل این عقیده توان گرفت چه مسلم است که صدیق در اصطلاح اهل اسلام لقب ابوبکر است و ذیل آن به صراحت می رساند که نسبت حسام الدین به ابوبکر بالاصاله نیست بلکه از جهت انحلال وجود اوست در شخصیّت و وجود مولوی که مربّی و مرشد او زاده ی ابوبکر صدیق است و صرف نظر از این معنی هیچ فایده ای بر ذکر انتساب اصلی حسام الدین به ارمیه و نسبت او از طریق انهلال و قلب عنصر به شیخ مکرّم یعنی ابوبکر مترتب نمی شود .
پدر مولانا محمد بن حسین خطیبی است که به بهاء الدین ولد معروف شده است و او را سلطان العلماء لقب داده اند و پدر او حسین ابن احمد خطیبی به روایت افلاکی از افاضل روزگار و علّامه زمان بود ، چنان که رضی الدین نیشابوری در محضر وی تلمیذ می کرد و مشهور چنان است که مادر بهاء الدین از خاندان خارزمشاهیان بود ، وی معلوم نیست که به کدامیک از سلاطین آن خاندان انتساب داشت . احمد افلاکی او را دخت علا الدین محمد خوارزمشاه عمّ جلال الدین خوارزمشاه و جامی دختر علاء الدین محمد بن خوارزمشاه و امین احمد راضی وی را دخت علاء الدین محمد عمّ سلطان محمد خوارزمشاه می پندارد و این اقوال مورد اشکال است ، چه آنکه علاء الدین محمد خوارزمشاه پدر جلال الدین است نه عمّ او و سلطان تکش جز علاء الدین محمد پادشاه معروف ( متوفی 617 ) فرزند دیگر به نام و لقب نداشته است و نیز جزو فرزندان ایل ارسلان بن اتسز هیچ کس به لقب و نام علاء الدین محمد شناخته نشده و مسلم است که بهاء الدین ولد در هنگام وفات 85 ساله بود . وفات او به روایت امین رازی در سنه ی 628 واقع شده و بنابراین ولادت او مصادف بوده است با سال 543 و در این تاریخ علاء الدین محمد خوارزمشاه به وجود نیامده و پدر او تکش خوارزمشاه نیز قدم در عالم هستی ننهاده بود .
قطع نظر از آن که وصلت اقوام محمد خوارزمشاه با حسین خطیبی که در تاریخ صوفیان و سایر طبقات نام و نشانی ندارد ، به هیچ روی درست نمی آید و چون جامی و امین احمد رازی در شرح حال به روایت کرامت آمیز دور از حقیقت افلاکی نتوان گرفت ، ولی دولتشاه و مولف آتشکده که با منابع دیگر سروکار داشته اند از نسبت بهاء ولد به خوارزمشاهیان به هیچ وجه سخن نرانده و این قضیه را به سکوت گذرانیده اند . لقب مولوی که از دیر دارد و در زمان خود و وی و حتی در عرف تذکره نویسان قرن نهم شهرت نداشته زمان صفویه و دیگران بدین استاد حقیقت بین اختصاص است و جز عناوین و لقب های خاص او نیست و ظاهراً این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 128