لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
نقش تربیت بدنی در جامعه
چکیده
تقریباً در هر جامعهای، ورزش یک نهاد اجتماعی بسیار برجسته محسوب میشود، زیرا ورزش ویژگیهای موجد در هر نهادی را با جاذبه منحصر به فردی که فقط شاید دین موجد آن باشد، ترکیب میکند. در این مقاله، دیدگاههای کارکردی) )، تضاد و فرهنگی مرور گردیده و به بحث خواهیم پرداخت که چگونه ورزش با فرآیند جامعهپذیری و تغییرات اجتماعی، ارتباط پیدا میکند. در این بحث تمرکز خواهیم نمود روی تکامل ورزش از یک فعالیت تفریحی و معطوف به مشارکت به فعالیتی که شبیه شرکتی است که با اصول سوداگری و تفنن هدایت میشود. نقش ورزش در روابط بینالملل و توسعه ملی نشاندهنده معنا و اهمیت سیاسی ورزش در بسیاری از جوامع است. در حالی که ورزش قرار است در سطوح بالای سیاسی حالت انسجام دهنده داشته باشد، ولی در سطوح روابط فردی مبتنی بر جنس و نژاد این گونه نیست. نابرابری که در روابط نژادی و جنسیتی جامعه وجود دارد، در ورزش نیز یافت میشود. جامعهشناسی ورزش زمانی میتواند به فهم بهتر تمامی این موضوعات کمک کند که تئوری نقش بیشتری در تحقیقات این خرده حوزه ایفا نماید.
مقدمه
ورزش عرصه فعالیتهای الگومند، ساختارهای اجتماعی و روابط میان نهادی است که فرصت منحصر به فردی برای مطالعه و فهم پیچیدگیهای حیات اجتماعی فراهم میآورد. ورزش فعالیتی است که درجهای از اشتغال اولیه یا ثانویهای را در بر دارد که دیگر شرایط نهادی قادر به پیشی گرفتن از آن نیستند. ورزش چنان فرصتی برای تحقیق در مورد «اشکال بسیار شفاف ساختار اجتماعی فراهم میآورد که در دیگر نظامها یا موقعیتها نمیتوان یافت.»: به عبارت دیگر، بعنوان مثال تحقیق میدانی در ورزش امکان تضاد ساخت یافته و رقابت را در شرایط کنترل شده فراهم میآورد، چیزی که به سختی میتوان در دیگر ابعاد حیات اجتماعی یافت. پویایی گروهی، نیل به هدف از طریق سازمانهای اجتماعی، خرده فرهنگها، فرآیندهای رفتاری، پیوستگی اجتماعی، نابرابری ساخت یافته، جامعهپذیری و شبکههای سازمانی، فقط تعداد معدودی از موضوعات جامعهشناختی هستند که میتوان در محیطهای ورزشی آنها را مطالعه کرد. پیش فرض این نگرش این است که ساختار یا اشکال رفتار و تعامل موجود در محیطهای ورزشی شبیه رفتار و تعامل موجود در سایر زمینههای اجتماعی هستند. به عبارت دیگر، ورزش همانند دیگر نهادها جهان کوچکی از جامعه است.
در عین حال که ورزش، محصول واقعیت اجتماعی است، منحصر به فرد نیز هست. هیچ یک از دیگر نهادها، البته شاید به استثنای دین، دارای آن رمز، احساس غم توأم با شادی، فکر کردن به حادثهای، تثبیت فرهنگی انگاره رمانتیک که ورزش آنها را داراست، نمیباشند. هیچ فعالیت دیگری این چنین تناقضآمیز، امر جدی را با امر غیر جدی، تفریح و نشاط را با شدت و قوت، و امر ایدیولوژیکی را با امر ساختاری، ترکیب نمیکند.
این مقاله دارای دو هدف میباشد: اول، توصیف فهم رایج از ورزش و جامعه از طریق آثار جامعهشناسان ورزش در حوزههای برگزیده و دوم، ارزیابی کفایت تحقیق و تئوریسازی در این حوزهها. مقاله دارای پنج بخش است: بخش اول، دیدگاههای تئوریکی هدایت کننده تحقیقات در جامعهشناسی ورزش را ارایه میکند. دو بخش بعدی به بررسی ورزش و دو فرآیند اجتماعی یعنی جامعهپذیری و تغییرات اجتماعی میپردازد. بخش چهارم به نهاد حکومت (شکل یا فرآیند حکومت و رابطه آن با ورزش اختصاص دارد. بخش نهایی نشان میدهد که چگونه ورزش سبب تقویت نابرابری نژادی و جنسی میشود. به استثنای بخش مربوط به حکومت، مباحث مطروحه روی آمریکای شمالی و بخصوص ایالات متحده آمریکا، تأکید دارند.
دیدگاههای تئوریکی
در سطح کلان، تمرکز این مقاله روی سه دیدگاه تئوریکی: کارکردگرایی ساختاری، تئوری تضاد و مطالعات فرهنگی میباشد که این سه دیدگاه در آثار جامعهشناسان ورزش نقش برجستهای دارند. جامعهشناسی ورزش در دهه 1960 و 1970 پا به عرصه نهاد. اولین مشارکتها در این حوزه، تلاشهایی بودند در جهت ترسیم و توجیه این خرده حوزه جدید بعنوان یک حوزه تحقیقی مهم. این مشارکتها تحت تأثیر کارکردگرایی ساختاری قرار داشتند. پارادایم ساختاری، کارکرد تمرکزی بر سازمانهای اجتماعی دارد، این که چگونه این سازمانها کار میکنند و چگونه بقا و دوام مییابند. آنچه به آن تأکید میشود کارکردهای (یعنی عواقب) رفتارهای الگومند برای سازمانهای مورد نظر میباشد (1986(Frey
تحت راهبری اصول کارکردگرایی ساختاری، این نوع کارها روی موضوعاتی نظیر جامعهپذیری جوانان از طریق ورزش، ورزش بعنوان وسیلهای برای شبیه سازی، ورزش بعنوان یک نظام اجتماعی، رابطه ورزش با دیگر نهادها و کارکردهای انسجام دهنده ورزش برای مشارکت کنندگان، تماشاگران و سازمانهای اجتماعی تأکید دارند.
این نوع کارها زمانی در تاریخ آمریکا ظاهر شدند که جامعه دستخوش تغییرات سریع شده، باورهای محبوب آمریکایی مورد چالش قرار گرفته و اقتدار زیر سؤال رفته بود. بسیاری از جامعهشناسان ورزش به واکنش علیه کارکردگرایی ساختاری و جانبداری آن نسبت به پذیرش و عقلانی کردن آنچه که هست، پرداختند. آنها بیشتر به پذیرش دیدگاه تضاد تمایل نشان دادند، دیدگاهی که معتقد است ورزش منعکس کننده و تقویت کننده سلطه آرایش اجتماعی بوده و بدین وسیله تفاضلهای طبقاتی و قدرت را تداوم میبخشد. متفکران تحت تأثیر تئوری تضاد ، روی مسایل اجتماعی موجود در ورزش نظیر جنسیتگرایی نژاد گرایی، طبقه گرایی(65)، ظلم و ستمگری، تضاد سازمانی و انحراف، تأکید دارند.
اخیرا" برخی از جامعهشناسان ورزش رهیافتی فرهنگی نسبت به پدیدههای مربوط به ورزش اختیار کردهاند. از این نقطه نظر، هر دو دیدگاه کارکردی و تضاد مورد چالش قرار میگیرند، زیرا این دیدگاهها جبرگرا(66) هستند، یعنی به نقش عامل انسانی در تغییرات اجتماعی توجهی ندارند. به علاوه، عیب دیگر هر دو دیدگاه این است که آنها اهمیت الزامات فرهنگی را نادیده میگیرند، در حالی که ورزش نوعی تجلی فرهنگی محسوب میشود. از این نقطه نظر، ورزش عرصهای است که به طریق اجتماعی ساخت یافته و ویژگیهای رشدی و ظاهر شونده آن از اهمیت کانونی برخوردارند. محققان کانادایی و اروپایی اولین کوششها را برای نوشتن از این دیدگاه به کار بستهاند و به دنبال آنها اخیرا" محققان آمریکایی این مسیر را طی نمودهاند.
نظریهپردازان مطالعات فرهنگی مدل علوم طبیعی را بعنوان بهترین ابزار برای شناخت پدیده، رد میکنند. اینان، رهیافت پدیدارشناسانه را بیشتر ترجیح میدهند. یکی از موافقان بزرگ این دیدگاه چنین اظهار میکند:
«تکرار مطالعات علمی ورزش نقش چندانی در افزایش شناخت یا فهم ما از ماهیت و معنای فعالیتهای ورزشی نداشته است. با جداسازی ورزش از ویژگیهای رشدی آن، رهیافت (متغیر) کاملا" ابعاد اجتماعی - تاریخی و سیاسی حیات فرهنگی را نادیده میگیرد. نقش خاص مطالعات فرهنگی، پیوند دادن تجربه زیسته، کنشگران انسانی و معانی فرهنگی، متون، تجلیات (فرهنگ بعنوان تفسیر) یا ساختارهای وسیعتر سیاسی و اقتصادی جوامع صنعتی مدرن، بوده است.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
مدیریت در جامعه آیندهنویسنده : پیتر اف. دراکرمترجم : غلامحسین خانقاییناشر : فرانوبت چاپ : چاپ اول پاییز 1383سید محمد باقری زاده
پیتر اف. دراکر در پیشگفتار خـــــود می نویسد: جامعه دچار تحولی بنیانی و اساسی شده، انقلاب اطلاعات تنها یکی از عوامل این تحول بود و شاید بتوان گفت که حتی نیرومندترین عامل هم نبود. عــــوامل جمعیت شناسی، دست کم به اندازه انقلاب اطلاعات اهمیت دارد. در حالی که انقلاب اطلاعات تنها اوج یک روند جاری بیش از یکصد ساله بود، کاهش جمعیت جوان یک تغییر جهت صددرصد و پدیده ای کاملاً پیش بینی نشده بود. ما با یک تغییر جهت صددرصد دیگر هم رو به رو هستیم، که عبارتست از کاهش مداوم موقعیت تولید کارخانه ای به عنوان فراهم کننده ثروت و شغل، تحــــول بی سابقه دیگر دگرگونی نیروی کار و تجزیه و ویرانی آن است.این تغییرات، به همراه تاثیرات و پیامدهای اجتماعی انقلاب اطلاعات، محورهای اصلی بحث این کتاب است و تغییرات مذکور هم اینک روی داده اند. در واقع، جامعه آینده هم اکنون وجود دارد.در واقع فرض و گزاره ای اصلی و زیربنایی همه فصول این کتاب این است که اهمیت تحولات اجتماعی در کامیابی و یا شکست یک سازمان و مدیریت آن، به احتمال زیاد بیشتر از رویدادهای اقتصادی خواهد بود. جامعه اطلاعاتی1 - آثار و نتایج انقلابی و واقعی انقلاب اطلاعات تازه دارد احساس می شود. ولی این آثار ناشی ازاطلاعات نیستند. ناشی از هوش مصنــوعی، تاثیر رایانه ها و پردازشها بر تصمیم گیری، سیاستگذاری نیستند. همه این نتایج ناشی از تجارت الکترونیک - ظهور انفجارگونه اینترنت به عنوان یکی از کانال های اصلی و شاید مهمترین کانال توزیع جهان گستر کالاها، خدمات و با کمال شگفتی، مشاغل مدیریتی و حرفه ای - هستند.این پدیده در حال تغییر و تحول بنیانی اقتصادها، بازارها و ساختار صنعت - کالاها، خدمات و جـــــریان آنها - طبقه بندی مصرف کننده، ارزشهای مصرف کننده و رفتار او و مشاغل و بازارهای نیروی کار شده است. اما آثار و نتایج این پدیده بر جوامع و امور سیاسی و از همه آنها مهمتر بر چگونگی نگرش ما به جهان و جایگاه خود در آن، احتمالاً حتی بیشتر هم خواهد بود. (21)نقش تجارت الکترونیک برای انقلاب اطلاعات نظیر راه آهن برای انقلاب صنعتی - پدیده ای کاملاً جدید، کاملاً بدون نمونه قبلی، کاملاً غیرمنتظره - است. و باز هم همـــــانند راه آهن در حدود دوقرن پیش، تجارت الکترونیک نیز در حال ایجاد یک ترقی و رونق ممتاز جدید است که به سرعت اقتصاد، جامعه و امور سیاسی را دگرگون می کند.(32)در جغرافیای ذهنی ایجاد شده تـــوسط راه آهن، انسان بر فاصله چیره شد. در جغرافیای ذهنی تجارت الکترونیک، فاصله اصلاً محو و نابود شده است. در این جغرافیای ذهنی فقط با یک اقتصاد و یک بازار رو به رو هستیم. (33)آنچه را که انقلاب اطلاعات نامیده ایم در واقع یک انقلاب دانش مدار است. عامل کلیدی در این فرایند نه الکترونیک، بلکه دانش ادارکی است. این سخن به معنای این است که کلید حفظ رهبری در اقتصاد و فناوری در شرف ظهور آینده به احتمال زیاد در حفظ موقعیت اجتماعی حرفه ای های دانش مایه و پذیرش اجتماعی ارزشهای آنها قرار دارد. دانشگران کلیدی و اصلی این کسب و کارها به طور قطع کماکان انتظار مشارکت مالی در بهره برداری از میوه های ناشی از کار خود را خواهند داشت. (49)2 - لابد این ضرب المثل دست اندرکاران منابع انسانــــــی را شنیده اید که می گویند شما نمی توانید یک دست را استخدام کنید، زیرا همیشه تمام بدن فرد استخدام شده به همراه دست او وارد مجموعه می شود. حالا این ضرب المثل را هم از من - دراکر - داشته باشید که شما نمی توانید فقط یک فرد را استخدام کنید. زیرا همواره همسر او هم وارد میـــدان می شود.چگـــــونه بهره برداری دانشگران را اندازه گیری کنیم. ما کار را با طرح سه پرسش از دانشگران شروع می کنیم. توانائیهای شما چیست و فعالیت خود را باید صرف چه کاری کنید؟ این سازمان باید توقع چه کاری را و در چه مدتی از شما داشته باشد؟ و برای انجام کار خود به چه اطلاعاتی نیاز دارید و چه اطلاعاتی به دیگران خواهید داد؟ (55)3 - ما در حال نوسازی سازمانها بر گرد اطلاعات هستیم، زمانی که مدیران عامل در مورد حذف سطوح مدیریتی و کاهش آنها به تعداد مطلوب صحبت می کنند، شروع به استفاده از اطلاعات به عنوان یک عنصر ساختاری می کنند. در بسیاری مواقع ما سریعاً به این واقعیت پی می بریم که بیشتر سطوح مدیریتی هیچ چیزی را مدیریت نمی کنند، بلکه تنها کار آنها تقویت علایم ضعیف صادره از بالا به پایین موسسه است. تصور می کنم بیشتر مدیران عامل نخستین قانون نظریه اطلاعات را در مورد اینکه هر رله ای صدای اضافی و زاید را دو برابر و پیام را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جامعه شناسی و علم سیاست
جامعه شناسی مطالعه رفتار انسان در زمینه اجتماعی است. بنابراین جامعه واحد اساسی تحلیل است و ازاین جهت جامعه شناسی با روانشناسی که واحد اساسی تحلیل آن فرد انسانی است تفاوت دارد. جامعه را می توان گروهبندی متمایز و به هم پیوسته ای از افراد انسانی تعریف کرد که در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراوانی مشخص می شود که آن را از گروه بندیهای انسانی دیگر که عادات، هنجارها و اعتقادات آشکارا متفاوتی دارند متمایز می کند.
اصطلاح جامعه شناسی را اگوست کنت که یکی از بنیادگذاران این رشته است وضع کرد. هم کنت و هم هربرت اسپنسر یکی دیگر از نبیادگذاران جامعه شناسی، تاکید کرده اند که جامعه واحد اصلی تحلیل جامعه شناختی است. تعیین بنیادگذاران یکی از رشته های تقریبا جدید دانشگاهی ممکن است کار نسبتا ساده ای به نظر برسد، اما همیشه مساله ای ذهنی است و برخی از صاحبنظران ممکن است بخواهند نامهای دیگری را از قبیل کارل مارکس ، امیل دورکیم یا ماکس وبر ، بر آن اسامی بیفزایند یا حتی جایگزین آنها کنند. در هر صورت آنها خواه بنیادگذار جامعه شناسی بوده باشند یا نباشند، هر سه ، سهم عمده ای هم از جهت نظری و هم تجربی در پیدایش و توسعه جامعه شناسی داشته اند. مارکس دانشمندی صاحبنظر در چند رشته، از قبیل تاریخ، فلسفه سیاسی و اقتصاد بود و البته فعالانه در سیاست شرکت داشت. کاوشها و نظرهای وی درباره رابطه بین سیاست، اقتصاد و جامعه که او ناخواسته نام خود را به آنها داده دلیلی گویا بر سهمی است که او در پیشرفت جامعه شناسی داشته است. اندیشه های دورکیم در مورد تقسیم کار یا تخصصی شدن نقشها در جامعه نیز از اهمیت بسیار برخوردار بود و مطالعات وی درباره مذهب و خودکشی نمونه های برجسته پژوهش جامعه شناختی، بویژه از نظر استفاده از آمار بود. وبر، هم منتقد مارکس و هم به وجودآورنده مفاهیم متعددی درباره دولت، قدرت، اقتدار، و مشروعیت و نقش اندیشه ها یا نظامهای ارزشی در تکامل و دگرگونیهای جامعه بود. هر چند اندیشه های مارکس و وبر در توسعه جامعه شناسی مهم بوده است، دلیل بهتری وجود دارد که آنها را بنیادگذار جامعه شناسی سیاسی بنامیم. اما این موضوعی است که باید در مباحث بعدی مطرح شود.
بنا به تعریف، می توان گفت که جامعه شناسی شامل علم سیاست است. در هر حال، سیاست در زمینه ای اجتماعی رخ می دهد، اما به منزله یک رشته دانشگاهی، سیاست تقریبا به طور کامل جدا از جامعه شناسی توسعه یافته است. در اروپا، مطالعه سیاست از مطالعات حقوقی و بویژه و به طور منطقی از مطالعه قانونی اساسی نشات گرفت. در بریتانیا و تا اندازه ای کمتر در ایالات متحده، مطالعه سیاست اساسا از مطالعه تاریخ سرچشمه گرفت. بدیهی است این هر دو تحول کاملا منطقی بودند ، اما به وضعیتی انجامیدند که در آن مطالعه سیاست چندان وجه اشتراکی با جامعه شناسی نداشت. گذشته از هر اختلاف نظری در مورد ادعای علومی مانند جامعه شناسی، روانشناسی و اقتصاد مبنی بر « علم » اجتماعی بودن، اختلاف نظری درباره موضوع مورد مطالعه آنها وجود نداشته است. نه تنها علم سیاست بیشتر به شبه علم بودن متهم گردیده ، بلکه همواره اختلاف نظر زیادتری درباره موضوع آن نیز وجود داشته است.
تعاریف سیاست فراوانند و تعریفی وجود ندارد که به طور عام پذیرفت شده باشد. برای حل این مشکل اغلب سعی شده است با مشخص کردن ماهیت یا مفهوم اصلی مطالعه سیاسی، به گونه ای از بحث درباره تعریف سیاست اجتناب شود. گفته می شود که سیاست حل تقاضدهای انسانهاست؛ فرایندی است که جامعه از طریق آن منابع و ارزشها را مقتدرانه توزیع، تصمیمات را اتخاذ یا سیاستها را تعیین می کند؛ سیاست، اعمال قدرت و نفوذ در جامعه است. در عمل این امر تنها مشکل تعریف را تغییر می دهد، اما آن را حل نمی کند. با وجود این، هر یک از این مفاهیم معطوف به سوال معینی است : یعنی اینکه چگونه در یک جامعه انسانها مسائل خود را با همنوعان خود و با محیطشان حل می کنند ؟ در این شیوه نگرش، موضوع علم سیاست مطالعه خود مسائل، وسایلی که می توان برای حل آنها به وجود آورد، عوامل، اندیشه ها و ارزشهایی خواهد بود که افراد و گروهها را در تلاش برای حل این مسائل تحت تاثیر قرار می دهند. برنارد کریک استدلال می کند که « علم سیاست یک موضوع مطالعه است و نه یک رشته مستقل... این موضوع به وسیله یک مسأله تعریف می شود» و آن مسأله نقش حکومت است که او آن را «فعالیت حفظ نظم» تعریف می کند . اشاره نظم به معنای تنظیم روابط بین افراد و گروههاست و نه صرفاً به مفهوم محدود عبارت «نظم و قانون» . بنابراین اگر علم سیاست مطالعه کارکرد حکومت در جامعه است.
اگر چه دانشمندان سیاسی ای مانند کریک و جامعه شناسانی مانند گری رانسیمن (1965) وحدتی اساسی میان علوم اجتماعی مشاهده می کنند, از لحاظ آکادمیک این رشته ها تا اندازه زیادی به طور جداگانه توسعه یافته اند.
مطالعه سیاست به طور خاص و دقیق گرایش زیادی به تمرکز بر مطالعه نهادهای سیاسی نظیر دستگاههای اجرایی و قانونگذاری , احزاب سیاسی و بوروکراسیها و دستگاههای اداری مرکزی محلی نشان داد و تنها بعدها به مطالعه حوزه هایی مانند فرآیندهای انتخابی , قانونگذاری , سیاستگذاری و فرایندهای سازمانی و اداری پرداخت. دانشمندان سیاسی نیز به تدریج به حوزه های دیگری که اکنون برای درک سیاست , اساسی در نظر گرفته می شوند علاقه مند گردیدند.
برای مثال اگر چه اِی.اِف.بنتلی نخستین کتاب درباره گروههای فشار یا گروههای ذینفع را در سال 1908 منتشر کرد , تا دهه 1950 دانشمندان سیاسی چندان توجهی به سیاست فشار نشان ندادند. به هر حال , دو تحول به هم وابسته دیگر بود که موجب رشد جامعه شناسی سیاسی مدرن گردید.
نخستین تحول , پیدایش رویکرد رفتاری در علوم اجتماعی برای مطالعه پدیده های اجتماعی بود. رفتارگرایی نخستین بار و نیرومندتر از همه در ایالات متحده ظهور کرد و از آنچه به مطالعات رفتاری در روانشناسی معروف گردیده بود نشات گرفت. همانگونه که اصطلاح « رفتارگرا » نشان می دهد، این مطالعات بر مشاهده و تحلیل رفتار فردی و گروهی متمرکز گردیده بود و اغلب در تجربیات آزمایشگاهی از حیوانات استفاده می شد. تاکید زیادی بر سنجش دقیق و منظم و بر تلاش برای اثبات وجود الگوهای رفتاری وجود داشت که می توانست اساس ایجاد فر ضیه های مربوط به قوانین رفتار را تشکیل دهد. دانشمندان اجتماعی دیگر نیز بویژه در جامعه شناسی و بعدها در علوم سیاسی شروع به استفاده از روشهای مشابهی کردند و بر اهمیت نیروی تفکر، سنجش دقیق و به وجود آوردن تعمیمهای مبتنی بر تجربه و عینیت تاکید ورزیدند ( ر.ک.یولا، 1963 ، 1969 ).
تحول بعدی، توجه خاص دانشمندان سیاسی امریکا به مطالعه سیاست کشورهای جهان سوم یا کشورهای در حال توسعه بود، یعنی آن بخشهایی از جهان در افریقا، آسیا و امریکای لاتین که در اکثر موارد تابع حکومت استعماری، یا مانند چین تحت نفوذ گسترده غرب بودند. در مطالعات تطبیقی اولیه، گرایش بر این بود که از الگوی سنتی تحلیل نهادی پیروی کنند و به محیط اجتماعی و فرهنگی ای که این نهادها در آن عمل می کردند و تفاوتهایی که این موضوع ممکن بود پدید آورد توجه نسبتا اندکی نشان می دادند. انتقاد از رویکرد سنتی گاهی مبالغه آمیز بود، اما به هیچ وجه بی اساس نبود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب:
ماکس وبر جامعه شناسی را علم فراگیر کنش اجتماعی می دانست. او به خاطر تأکید تحلیلی بر کنشگران فردی، از بسیاری از پیشینیان متفاوت بود، زیرا که تحلیل جامعه شناختی آن ها بیشتر بر صورت های ساختاری- اجتماعی مبتنی بود. اسپنسر بیشتر به قضیه تکامل هیئت اجتماعی در مقایسه با ارگانیسم فردی پرداخته بود. علاقه اصلی دورکیم معطوف به تنظیم های اجتماعی ای بود که انسجام ساختارهای اجتماعی را حفظ می کنند. مارکس در تحلیل های اجتماعی اش، بیشتر به کشمکش های طبقات اجتماعی در چهارچوب ساختارهای اجتماعی و روابط تولیدی می پرداخت. اما وبر بر خلاف همه این ها، تاکید اصلی اش متوجه معانی ذهنی ای است که انسان ها کنشگر به کنش های شان نسبت می دهند و جهت گیری های متقابل این کنش ها را در چهارچوب زمینه های تاریخی-اجتماعی، مورد بررسی قرار میدهد. وبر می گفت که رفتاری که از یک چنین معنایی بویی نبرده باشد در خارج از پهنه جامعه شناسی جای می گیرد.
نظریه پردازان پیش از وبر می کوشیدند که گرایش های تاریخی یا تکاملی عمده جامعه غربی را بر حسب ساختارهای اجتماعی در نظر گیرند؛ برای مثال، مفهوم مورد نظر تونیس، مستلزم تغییر جهت از اجتماع به تجمع غایتمند بود. مفهوم این تغییر از جامعه مبتنی بر منزلت به جامعه مبتنی بر قرارداد را پیش کشیده بود و برداشت امیل دورکیم، مبتنی بر حرکت از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک بود. اما وبر در همین مورد پیشنهاد کرده بود که نشانه های بارز و اساسی انسان نوین غربی را باید بر حسب دگرگونی های چشمگیر در موقعیت تاریخی و اجتماعی. وبر که نمی خواست خود را به هرگونه تفسیر « مادی اندیشانه» یا « ایدآلیستی» تاریخ پایبند سازد، واحد نهایی تحلیل خود را همان شخص کنشگر عینی می دانست.
جامعه شناسی تفسیری، فرد و کنش او را به عنوان واحد اساسی و اتم خود در نظر می گیرد… فرد بالاترین حد و تنها حامل رفتار معنی دار است…….. مفاهیمی چون دولت، « تجمع، فئودالیسم و نظایر آن، مقولات خاصی از کنش متقابل انسانی را مشخص می سازند. از همین روی، وظیفه جامعه شناسی، تقلیل این مفاهیم به کنش « قابل فهم» است که بدون استثناء در مورد کنش های یکایک افراد بشر صادق است.
تأکید وبر بر جهتگیری های متقابل کنشگران اجتماعی و انگیزه های « قابل فهم» کنش های آن ها، از ملاحظات روش شناختی ای مایه می گیرد که رهیافت او را از آن دیگران متمایز می سازند.
انواع کنش اجتماعی
در جامعه شناسی وبر چهار نوع کنش اجتماعی باز شناخته شده اند. انسان ها می توانند به یک کنش غایتمندانه یا هدفداری دست یازند؛ کنش معقولانه آن ها می تواند معطوف به ارزش باشد؛ آن ها ممکن است به انگیزش های عاطفی یا احساسی عمل کنند و سرانجام این که انسان ها ممکن است دست به یک کنش سنتی زنند.
معقولیت غایتمندانه که هم هدف و هم وسایل آن معقولانه برگزیده می شوند، در کار آن مهندسی نمودار است که با کاراترین فن ارتباط وسایل به اهداف، پلی را می سازد.
معقولیت معطوف به ارزش، در تلاش برای تحقق یک هدف ذاتی نمایان می شود، هدفی که به خودی خود معقول نیست- مانند دستیابی به رستگاری- اما می تواند با وسایل معقول پیگیری شود- مانند رفتار کسانی که در خدمت مذهبی یک فرقه بنیادگرا کار می کنند.
سرانجام این که کنش سنتی به راهنمایی عادات مرسوم فکری و با اتکاء بر « گذشته ازلی» انجام می گیرد؛ نمونه این رفتار در هر یک از مجامع کلیمیان درست آیین دیده می شود.
این طبقه بندی از انوع کنش ها از دو جهت به کار وبر می خورد، زیرا که از یک سوی به وبر اجازه می دهد که به تمایزهای سنخ شناختی خویش دست یابد مانند تمایز انواع اقتدار، و از سوی دیگر مبنایی را برای او فراهم می سازد تا مسیر تحول تاریخی غرب را بر آن مبنا مورد بررسی قرار دهد.
ریمون آرون حق دارد که کار وبر را بسان « نمونه یک نوع جامعه شناسی هم تاریخی و هم دستگاهمند» می انگارد.
کنش اجتماعی در جامعه نوین غرب:
وبر بیشتر به جامعه نوین غرب پرداخته بود، یعنی همان جامعه ای که به نظر او، رفتار افراد آن هر چه بیشتر تحت سلطه معقولیت هدفدار در آمده است، حال آنکه در دوران پیش از این، رفتار انسان ها برانگیخته سنت، محبت یا معقولیت معطوف به ارزش بود. بررسی هایی که وبر از جوامع غیر غربی کرده بود، بیشتر برای روشن تر ساختن این تحول شاخص غرب طراحی شده بودند.کارل مانهایم این قضیه را به خوبی مطرح می سازد، زمانی که می گوید « کل کار ماکس وبر بر محور این پرسش دور می زند که کدامیک از عوامل اجتماعی، معقولیت تمدن غرب را پدید آورده اند». وبر استدلال می کرد که در جامعه نوین، چه در پهنه سیاست یا اقتصاد و چه در قلمرو قانون و حتی در روابط متقابل شخصی، روش کارای کاربرد وسایل متناسب با اهداف، مسلط شده و جانشین محرک های دیگر کنش اجتماعی گشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
اطلاعات و فناوری ؛ دو روی سکه جامعه اطلاعاتی
امروزه تولید اطلاعات و دانش در تمام ابعاد علمی، فنی و کاربردی و پراکندن آن با ابزارها و امکانات ارتباطی با هدف به اشتراک گذاری آنها در سطح ملی یا بین المللی، فرآیندی تحول زا و مثبت در عرصه تبادلات اقتصادی، فرهنگی و آموزشی است. فراهمشدن امکان دسترسی عمومی به اطلاعات حوزههای مختلف موردنیاز مردم و به کارگیری آنها برای توسعه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و آموزشی از جمله مزیتهایی است که عاید تولیدکنندگان و کاربران اطلاعات میشود امروزه تولید اطلاعات و دانش در تمام ابعاد علمی، فنی و کاربردی و پراکندن آن با ابزارها و امکانات ارتباطی با هدف به اشتراک گذاری آنها در سطح ملی یا بین المللی، فرآیندی تحول زا و مثبت در عرصه تبادلات اقتصادی، فرهنگی و آموزشی است. فراهمشدن امکان دسترسی عمومی به اطلاعات حوزههای مختلف موردنیاز مردم و به کارگیری آنها برای توسعه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و آموزشی از جمله مزیتهایی است که عاید تولیدکنندگان و کاربران اطلاعات میشود. View Profileامکان دسترسی آسانتر و سریعتر به اطلاعات حاصل از نتایج تحقیقات، نظریههای علمی، آزمایشها و پژوهشها، بررسی و تجزیه و تحلیل مفاهیم، کاربرد فناوریها برای کسب دانش و کاربرد فناوریها برای تولید و توزیع دانش همه از جمله ویژگیهایی است که بشر امروز در ورود به جامعه اطلاعاتی یا به عبارت بهتر جامعه جهانی اطلاعاتی با آنها مواجه است و از آنها بهرهمند میگردد. از این رو هر یک از شهروندان جامعه اطلاعاتی با برخورداری از مواهب دموکراسی اطلاعاتی بوجود آمده در سایه جامعه اطلاعاتی که نتیجه تفکر توسعه بر مبنای داناییمحوری است میتوانند علاوه بر تاثیر پذیرفتن از شرایط حاضر به عنوان عامل و حتی شاخصی تاثیر گذار در اشاعه فرهنگ دانش محوری در جامعه عمل کنند. جامعه اطلاعاتی با توجه و نگاه از بالا به علوم و دانشهای مختلف فنی، تجربی، انسانی و حتی هنری در صدد است تا از تمام عناصر و نیروهای موجود برای رسیدن به چهارچوبهای نظری و عملی توسعه دانایی محور استفاده کند. در چنین فضایی است که افراد و جامعه همچون عناصر پیکره یک سیستم مدام در حال داد و ستد خواهند بود و کالایی که در این میان رد و بدل میشود، اطلاعات است و در این شرایط جامعه اطلاعاتی به افراد امکان میدهد که فراگیری صحیح را بیاموزند و آنها را از نحوه طبقه بندی، بازیابی و به کار گرفتن اطلاعات به گونهای آگاه میسازد که برای دیگران نیز امکان آموختن دانش را فراهم کنند.جامعه اطلاعاتی این توانایی را به افراد میدهد تا به صورت مستمر به فراگیری دانش بپردازند زیرا همواره اطلاعات موردنیاز خود را در دسترس دارند و از همین رو آنها میتوانند در تمام لحظههای زندگی از دانش و اطلاعاتی که در اختیار دارند، استفاده نمایند. اطلاعاتی که در زندگی شخصی و کاری افراد میتواند راهگشای بسیاری از مسائل باشد و زمینههای استفاده از اطلاعات را در امور اقتصادی، آموزشی، علمی، تحقیقاتی و اطلاع رسانی را فراهم کنند.با این تفاسیر امروزه کارشناسان از اطلاعات به عنوان مهمترین ویژگی جهان مدرن یاد میکنند به گونهای که بیشترین توجه سیاستمداران و مدیران کشورها وقف اطلاعاتی شدن زندگی اجتماعی شده است. آنها معتقدند اطلاعات به چنان اهمیتی دست یافته که شایستگی آن را دارد تا به صورت نماد عصر حاضر با آن برخورد شود و به عنوان محور برنامههای کلان و کوچک توسعه قرار گیرد.در بررسی استانداردهای جامعه اطلاعاتی میبینیم که الگوهای زندگی عادی و شغلی، اوقات فراغت، نظام آموزشی، اطلاع رسانی و عرصه داد و ستد مشخصا از توسعه و پیشرفت اطلاعات و دانش فنی توزیع و تولید آن متاثر است. کارشناسان این تحولات را نشات گرفته از رشد فزاینده تولید انبوه اطلاعات در طیف گسترده و فراوانی رسانههای جمعی که اکثر آنها نیز به صورت الکترونیکی ظهور مییابد، میدانند.کارشناسان جامعه اطلاعاتی را جامعهای میدانند که در آن ارتباطات، عامل انتقال دهنده واقعی برای ایجاد تغییر و تحول در هر فرد به منظور دستیابی عملی به اطلاعات است و تولید ارزشهای اطلاعاتی عامل تعیین کنندهای در توسعه جامعه است. توسعه فناوری ارتباطات و اطلاعات و گسترش گرایش جوامع به استفاده از وب و فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی وب مدار، نگرشها و فرصتهای نوینی را در فرآیند توسعه جامعه اطلاعاتی فراهم کرده و زمینه مناسبی برای ارتباطات دوسویه میان فرهنگها و اقتصادها و مراکز علمی دنیا بوجود آورده است. فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان بستر همگرایی و تعالی اندیشهها و تواناییهای دانش نوین الگوها و استانداردهای جامعه اطلاعاتی را با هدف دستیابی به توسعه بر مبنای دانایی با نگرش جهانی ترسیم و به اجرا در خواهد آورد.از سوی دیگر فناوری اطلاعات و ارتباطات به علت کانون همگرایی دو اصل مهم فرهنگ سازی یعنی محتوای اطلاعاتی و دانشی و ابزارهای اطلاع رسانی و ارتباطی تاثیر مهم و به سزایی در ایجاد تحولات و تغییرات فرهنگی در الگوی دانش مصرفی مردم دارد. از این طریق میتوان فرآیند دانش سازی و دانش پراکنی را در سطح جامعه مدیریت و کنترل کرد و این دیدگاه را به تمامی امور جامعه تسری بخشید.مدیریت امور بر پایه دانش در تمامی ساختارهای جامعه میتواند نطفه فرآیندی بزرگتر و جامعتر را بیافریند، فرایندی که از آن به عنوان توسعه دانایی محور یاد میشود و زمینه ساز بهره گیری و استفاده بهینه از مزایای پدیده جهانی شدن است.تحولات گذار از عصر صنعتی به عصر اطلاعاتاز نیمههای دوم قرن بیستم به تدریج شاهد افول عمر عصر صنعتی بودیم. هرچند پایان عمر عصر صنعتی بر اساس یک قرارداد و تحت شرایط و توافق خاصی صورت نگرفت و در یک دید واقع بینانه امری تئوریک و نسبی است اما شرایط و رخدادهای اتفاق افتاده در طول چند دهه به صورت زنجیره وار منجر به پایان یافتن عمر این عصر شد.تحولات پرشتاب علمی ـ تکنولوژی به عنوان موتور محرک تحول جدید مطرح شدند و رشد و تکامل بشر در عصر صنعتی توانمندی لازم را برای ورود به عصر اطلاعات را فراهم کرد. سالهای آغازین دهه 70 در غرب همراه با آغاز حرکتهای زیادی برای ایجاد تحول در زمینه اطلاعات و اطلاع رسانی بود. در سالهای آغازین دهه 80 گرایش به استفاده از کامپیوترهای کوچک در ادارات و پس از آن خانهها زیاد شد و در نتیجه بسیاری از کارهای جاری تحت تاثیر این تغییر قرار گرفت. از سال 1990 به بعد سیر تحولات در توسعه اشتراک گذاری اطلاعات با ظهور و توسعه شبکههای کامپیوتری سرعت بیشتری به خود گرفت و با شکل گیری وب گسترده جهانی تحولی فراتر از حد انتظار را برای جهانیان ایجاد کرد.در این زمان فعالیتها و فرآیندهای اقتصادی و اطلاع رسانی و آموزشی با استفاده از بسترهای ایجاد شده رنگ و بوی دیگری به خود گرفتند تا از این طریق مردم بتوانند خدمات خود را در ابعاد جهانی ارائه و یا تامین کنند. در آغاز هزاره سوم و با بهره گیری و تلفیق اینترنت و سیستمهای اطلاعاتی تحول جدیدی ایجاد شد و آن به وجود آمدن سیستمهای وب مدار بود که ضمن بالابردن راندمان کاری و حذف کاغذ از فرآیندهای ارتباطی و کاری سازمانها به آنها امکان انجام کارهای غیرحضوری را نیز میداد. تمام فعالیتهای انجام شده در جهت توسعه و تسهیل امکان به اشتراک گذاری اطلاعات بوده است و افرادی که به عنوان توسعه دهنده فناوری و یا کاربر آن بودهاند خواسته و ناخواسته فعالیتهای خود را بر مبنای اطلاعات قرار دادهاند. اطلاعات به تعبیر جالب برخی از کارشناسان کالای قرن بیستم لقب گرفته است و محور تمام برنامه ریزیها و اختراعات و تولیدات فناورانه نیز به شمار میرود.اطلاعات و چالشهای جهانیکارشناسان اطلاعات را حاصل تجزیه و تحلیل مجموعهای از دادههای همگن میدانند که در اثر ترکیب با مجموعهای دیگر از اطلاعات تشکیل دهنده دانش خواهند بود.عصر حاضر با دو پدیده مختلف روبروست: 1- انفجار اطلاعات که حاصل رشد سریع و بی سابقه در کمیت و حجم و تنوع و شکل اطلاعات و انتشارات است و باعث کاهش نیم عمر اطلاعات در جهان شده است. 2- انفجار جمعیت و توسعه نایافتگی حاصل از آن.کارشناسان معتقدند این دو پدیده از نظر جغرافیایی با یکدیگر نسبت عکس دارند یعنی در جوامعی که اطلاعات به عنوان محور توجه و برنامهریزی درآمده، انفجار جمعیت کمتر بوده و انفجار اطلاعات کاملا محسوس است به گونهای که حتی زندگی روزمره مردمان این گونه کشورها مبتنی بر بهره گیری مناسب از این اطلاعات است. این درحالیست که در کشورهای توسعه نیافته که از معضل رشد بی حد و حصر جمعیت رنج میبرند، ضعف مشهودی در تولید و توزیع اطلاعات و بهرهگیری کارآمد از اطلاعات موجود وجود دارد.نکتهای که این روزها باعث اشتباه در دریافت مفهوم کلی و حقیقی اطلاعات میشود، محدود کردن اطلاعات در حوزه دانش فناوری اطلاعات است و به نظر میرسد که اگر تصویر و جایگاه روشنی از فناوری اطلاعات به دست آوریم میتوانیم جایگاه اصلی اطلاعات را نیز تعریف و شناسایی کنیم.با این توضیح میتوان فناوری اطلاعات را به مثابه منشوری عنوان کرد که اطلاعات علوم مختلف فنی و تجربی و انسانی و هنری میتوانند در گذر از این منشور ضمن بهینه سازی و توسعه کمی و کیفی موجب افزایش تمرکز بر روی علوم مختلف نیز بشوند.بررسیها نشان میدهند که در جوامع توسعه نیافته که هنوز در گیر و دار عصر کشاورزی