لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
فرهنگ چیست ؟
نگاهی از بام تیره و هوس آلود سده بیست به روزگاران گذشته ،جهان را پهنه دگرگونیهای بیشمار نشان می دهد . دگرگونیهایی که گاه نابودی و نامرادی ، و زمانی امید و کامروایی به ارمغان آورده اند ،و پرونده زندگی انسان را از لحظه های زشت و زیبا آکنده اند . بررسی مجموعه فراز و نشیبهای تاریخ ،بشر را بدین حقیقت رهنمون می کند که : پدیده های خوب و بد جوامع انسانی چیزی جز بازتاب روشن فرهنگها نیست به عبارت دیگر فرهنگ ، خاستگاه همه پیشرفتها ،نوآوریها و منشأ همه عقب ماندگی به شمار می آید .
فرهنگ
هر چه وسیع و جامع بودن مفهوم فرهنگ ،شناخت و شناساندن همه جانبه آن را دشوار ساخته است اما از دیرباز هر یک از اندیشمندان ،به فراخور آگاهیهای خویش ، در این حقیقت نگریسته و تعاریفی از آن را ارائه داده اند . اما مع الوصف هر یک از این تعاریف پیرایه هایی از کاستی را نیز به همراه داشته و به تنهایی نمی تواند تعریف کاملی از فرهنگ به شمار آید .
به عنوان مثال ( تایلر ) – دانشور آمریکایی – می گوید :
(( در روزگار ما این کلمه ( فرهنگ ) بر همه ابزارهایی که در اختیار ماست دلالت دارد . و همچنین بر همه رسمها و باورها ،دانشها ،هنرها ، نهادها ،و سازمانها ی جامعه . انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه خود و به برکت آن ،موجود اجتماعی می شود . و با مردم پیرامون خود از صدها جهت ، همرنگی و همنوایی می یابد ، و از مردم جوامع دیگر متمایز می شود . ))
(( نیم کوف )) جامعه شناس برجسته غرب در این باره می نویسد :
(( فرهنگ عصاره زندگی اجتماعی است . و در تمام افکار ،امیال ،الفاظ و تکاپوهای ما منعکس می شود و حتی در اطوار و حرکات خفیف چهره ما راه دارد .))
بر این اساس ،(( فرهنگ مجموعه پیچیده أی است – متضمن معلومات ،معتقدات ،هنرها ،اخلاق قوانین ،آداب و رسوم و تمامی تمابلات ،قابلیتها و عادات مکتسبه – که آدمی در حالت عضویت در یک جامعه حاصل می نماید . ))
انواع فرهنگ
در یک نگاه کلی می توان همه فرهنگهای موجود را به دو مادی و الهی تقسیم کرد و مورد بازنگری قرار داد :
فرهنگ مادی
این فرهنگ بر پوچ انگاری ارزشهای الهی و انسانی بنا نهاده شده است . جنبه انسانی به فراموشی سپرده شده و تنها به عنوان ((موجودی مادی )) مورد ارزیابی قرار می گیرد . چنین فرهنگی افراد پیرو خویش را پیرامون رفاه فزونتر ، آزادی و بهره وری بیشتر از غرایز و سودپرستی به جنبش در می آورد .
در فرهنگ مادی ،هدف وسیله را توجیه می کند .بنابراین ، پیروان چنین فرهنگی برای رسیدن به اهداف مادی و بهرمندی هر چه بیشتر از مزایای زندگی به هر وسیله أی دست میازند و از هر شیوه ممکن سود می جویند . بدین ترتیب در سایه چنین فرهنگی ، بنیادهای اخلاقی جامعه فرو می ریزد ، ارزشهاس انسانی کم رنگ می شود ، آمار بزهکاریها فزونی میابد و بشر در گرداب بی پناهی و تنهایی گرفتار آمده اضطراب و تشویش بر سراسر زندگی وی حاکم می شود . در این باره نمونه أی از اظهارات جامعه شناس معروف (( سوروکین )) را به عنوان شاهد می آوریم که چنین گفت :
<< هر یک از جنبه های مهم زندگی ، سازمان و تمدن جامعه غربی دستخوش بحرانی غیر عادی شده است …کالبد و روح این تمدن هر دو به شدت بیمار است به سختی نقطه أی که مجروح نباشد در پیکر تمدن غرب و یا عصبی که به درستی انجام وظیفه کند در سلسله اعصاب آن می توان یافت ما آشکارا در برزخ میان دو عصر بسر می بریم در پایان عصر محتضر فرهنگی مادی دیروز پر شکوه وطلوع تمدن معنوی فردائی زایا ، ما در حال زندگی اندیشه و عمل در واپسین دقائق روز طولانی تمدن مادی بسر می بریم که مدت شش قرن می درخشیده است هنوز پر تو های لرزان و کم فروغ خورشید شامگاهی بر شکوه عصری وداع گر می تابد ، لیکن این روشنایی دیگر درخشانی نیست فروغش امید بخش و تابان نیست در پرتو غروب در سایه های مه پیوسته ژرفی تیرگی شان فزونی می یابد، در جهت یابلی و تشخیص سالکان راه بمراتب دشوار می گردد، شب یلدای برزخ مدنی با همه کابوسها با همه اشباح و سایه های دلهره انگیزش با همه هراسها و دهشت های دل آزار و جان کاهش در برابر ماه چهره می نماید .>>
فرهنگ الهی
فرهنگ الهی ، انسان را آمیزه أی از پیکر خاکی و روان آسمانی می داند که فرهنگ اسلامی تبلور تمام و کمال آن است ، هدفش دستیابی به کمالی است که در تابش آفتاب (( وحی )) حاصل می شود و معیارهای برتری افراد را نیز پرهیزکاری و پایبندی به اصول ثابت اخلاقی می داند .
قرآن در این رابطه می فرماید : هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا ، پرهیزکار ترین شماست .
اصولاً برای شناخت اصالت و میزان برخورداری یک فرهنگ از روح و حیات نیاز به مطالعه و شناخت ، عناصر برجسته ، جهت و حرکت ، آهنگ رشد و انگیزه های حاکم بر آن فرهنگ می باشد . تا مشخص شود که آیا دارای شخصیت مستقلی می باشد ؟ و یا اینکه التفاطی بوده و دنباله رو فرهنگهای دیگر است .
فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ مادی که ساخته و پرداخته دست بشر است ، به این ویژگی منحصر به فرد ،آراسته گشته و به حیات خود ادامه می دهد .
متفکر بزرگ اسلامی ، استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرماید :
<< فرهنگ اسلامی مانند یک سلول زنده رشد کرد و فرهنگهایی را از یونان و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجود جدید با چهره و سیمای مخصوص به خود ظهور کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن ، تمدن اسلامی در ردیف بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری است . >>
برخی از ارزشهای دینی در فرهنگ اسلامی
1-پرستش خدا اساسی ترین ارزش دین 2-پرورش روح عدالتخواهی 3-مسؤولیت فرد 4-پرورش روح اجتماعی
وجه تمایز فرهنگ مادی و الهی
زیر بنای فرهنگ مادی ((اقتصاد )) و (( بهره جوئی از لذتهای مادی )) است از این رو ، انسان را تنها از این دیدگاه می نگرند و تمام هدف را در رفاه و آسایش و کامیابی و لذت جوئی خلاصه می کنند ، قدرت و بهره جوئی حیوانی را کمال انسان می دانند و او را در این مسیر به پیش می رانند . به همین دلیل است که دنیای امروز دنیای تبلیغات فریبنده و میدان نمایش و عرضه کالاهای متنوع مصرفی شده است زیرا در این فرهنگ ، اخلاق ، معنویت و ارزشهای انسانی جایی ندارد .
در فرهنگ الهی که بنای آن بر اخلاق و ارزشهای الهی و انسانی گذاشته شدهوضع بگونه أی دیگر است . اقتصاد و بهره جوئی ار مادیات وسیله است نه هدف . یعنی در این فرهنگ اخلاق اصل و رفاه و مادیات
لینک پرداخت و دانلود پایین مطلب
فرمت فایل : word
تعداد صفحه : 48
فصل 1: تعریف تهاجم فرهنگی
قربانیان این تهاجم
خطرات تهاجم
فراگیربودن تهاجم
فصل دوم:عوامل وزمینه های تهاجم فرهنگی
عوامل سیاسی
عوامل فرهنگی
الف)عوامل فرهنگی
عدم آشنایی بافرهنگ ومعارف اسلامی
فصل سوم: تاریخچه تهاجم فرهنگی غرب علیه مسلمین
روشهاوابزارهای تهاجم فرهنگی
قلمرو تهاجم فرهنگی
بررسی زمینه های اجتمایی تهاجم فرهنگی
خلاء فرهنگی
تضعیف دولت
فصل چهارم: وصیت امام به جوانان
-جوان کیست
نقش جوانان درتداوم انقلاب
-جوان وفسادفرهنگ غرب
استقلال فرهنگی
هدف وثمره استقلال فرهنگی
عوامل مخرب استقلال فرهنگی
راههای حفظ استقلال فرهنگ
مقدمه
درطول تاریخ نشاط وسرور لازمه حیاط ودلمردگی وکسالت متوقف کننده استعدادهای انسان است درفضایی که انسانهافرصت تحرک وتکاپومی یابندبه تفریح وسرگرمی می پردازند وآنانکه چنین مجالی رانمی یابندگرفتار کابوس افسردگی می شوندوچه بسا این مشکلات رابه دیگران سرایت دهند .آری زندگی برای بازی نیست اما بازی از ضرورتهای زندگی است وافراد باید میدانی برای تفریح وبازی بیابندوروحیه ی مشارکت وهمکاری وتعاون درآنها بارورشود.اگر چه تابستان فرصت شکوهمندی است تامسؤلان ومدیران بابرنامه ریزی مدون جامعه ی جوان ونوجوان رابه سمت وسوی الهی هدایت نمایند .این فرصتهای مناسب بستری است تا جامه ی جوان ماشاخصهای دین محوری وخود باوری را در خویشتن پرورش دهندلذاچنانچه این فرصت رامغتنم ندانیم خسارتهای جبران ناپذیری رادربرخواهدد اشت .هیچ چیزتوجیه وبهانه ی این قصوروکوتاهی نیست زیرا درکشورماهمه چیزداریم هم فضا وهم امکانات اگرچشم اندازی به مواهب طبیعی؛اردوگاهها؛وآثارتاریخی ،کوهها؛وآبشارها؛و جنگلهاوشهرها؛واماکن مقدس د اشته باشیم واگربادلسوزی وجدیت برای این مملکت دل بسوزانیم راه هرگونه بهانه بسته میشود.اگردرتابستان شرایطی میسور گرددکه هردانش آموزی نهالی بنشاندحدود 17میلیون درخت به فرداطراوت می بخشند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
دوستان گرامی، اجازه دهید سخنانم را با یکی از پارگرافهای مشهور نوشته شده به زبان فارسی آغاز کنم. این یک پدیدهی نادر است که ما در زبان فارسی پاراگراف مشهوری داشته باشیم. ابیات منظوم و برخی جملات قصار و قطعات کوتاه سعدی و خواجه عبدالله انصاری برای ما امور آشنا و روزمرهاند اما کمتر میتوان نوشتهای منثور و بخصوص معاصر را یافت که، لااقل در بین اهل نظر، شناخته شده باشد. مثل: «من اینها را برای سایهام که روی دیوار افتاده است مینویسم» به قلم صادق هدایت. باری، یکی از این معدود پارگرافها اینگونه آغاز میشود: «غربزدگی میگویم همچون وبازدگی، و اگر بمذاق خوش آیند نیست بگوئیم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی ست در حدود سن زدگی. دیدهاید که گندم را چگونه میپوساند؟»این نخستین جملاتی ست که جلال آل احمد کتاب غربزدگیاش را با آن شروع کرده است. و بنظر من بیان همین کلمات است که امروز ما را دور از وطن خویش در اینجا زیر یک سقف گردآورده، تا به ضرب و دنگ تحقیق و «پی پِر» و کنفرانس و سمینار بکوشیم دریابیم که چه بلائی به سر ما آمده است. شاید آنچه گفتم بنظر شما اغراق آمیز بیاید؛ اما آنانی که در دو دههی ١٣٤٠ و ١٣٥٠ جوانی خود را در جریانات روشنفکری ایران گذرانده باشند خوب میفهمند که من چه میگویم. اصلا بگذارید در چند جمله آن جریان را خلاصه کنم و برای این کار کمی از خود و همنسلانم بگویم: در سرآغاز دههی ٤٠ ایرانی (که مصادف بود با سرآغاز دههی ٦٠ میلادی و در مغرب زمین همراه بود با جریان هیپیها، سنت شکنیها، خیزشهای دانشجوئی و رادیکالیسم فرهنگی) من، همراه با یارانی همچون داریوش آشوری، بهرام بیضائی، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی، اکبر رادی، احمدرضا احمدی و چند تن دیگر، نخستین ایام بیست سالگیمان را آغاز میکردیم و سقفی که ما را بدور هم جمع میکرد دانشگاه تهران بود. هشت/نه سالی از کودتای ٢٨ مرداد میگذشت. یعنی، ما اغلب کودک بودیم وقتی که آن جریان رخ داد. پس، کینهی سقوط مصدق و بازگشت شاه در دل ما چندان جائی نداشت. و اگر مشکلی هم با شاه داشتیم مشکلی مربوط به خود او بود. آن روزها در آمریکا، که از پس ٢٨ مرداد ٣٢ در کشور ما حرف اول را میزد، چهرهی جدیدی به تخت ریاست جمهوری نشسته بود که برنامههایش با برنامههای ژنرال آیزنهاور و معاونش نیکسون متفاوت بود. او از مسائلی همچون حقوق بشر و دموکراسی دم میزد ـ حرفهائی که در آن روزگار بیشتر به شوخی شبیه بود. یادم است یک روز داریوش آشوری بطعنه پیشنهاد کرد که نامهای به پرزیدنت جدید، آقای جان اف کندی، بنویسیم و بگوئیم حالا که حضرتعالی در حال تأمین حقوق بشر هستید یک فکری هم برای اضافه حقوق بشر بفرمائید. منظورم این است که بگویم کسی باور نداشت که آدمی در آن سوی دنیا به تخت بنشیند و منشاء تغییراتی عمیق در سوی دیگر دنیا شود. اما چنین شده بود. مثل این بود که منتظر بودهاند تا ما دبیرستان را تمام کنیم و پا به دانشگاه بگذاریم تا سکوت وحشت زده و هشت/نه سالهی بعد از ٢٨ مرداد شکسته شود. دانشگاهی که ما در آن پا گذاشته بودیم یکپارچه آتش بود. همین زنده یاد پروانه اسکندری (قبل از آنکه همسر داریوش فروهر شود) را که بچاقوی وزارت اطلاعات اسلامی تکه تکه شد من اولین بار در همان سالها جلوی دانشکده هنرهای زیبا دیدم که روی پلهها ایستاده بود و علیه دیکتاتوری سخن میگفت. دیکتاتوری هم بنظر میرسید که رفته رفته دارد وا میدهد. نشانهاش اینکه مطبوعات هم آغاز به سخن گفتن کرده بودند. خبر رسید که موسسهی کیهان در پی انتشار دو نشریهی جدید است یکی بنام «کتاب هفته» و دیگری بنام «کتاب ماه». قرار بود اولی را احمد شاملو سردبیری کند و دومی را جلال آل احمد. یکی تودهای از حزب توده برگشته اما وفادار به سوسیالیسم و دیگری نیروی سومی از نیروی سوم برگشته اما وفادار به سوسیالیسم. انتشار کتاب ماه به آل احمد فرصت داد که کتابی را که به تازگی تمام کرده بود و «غربزدگی» نام داشت بصورت جزوه جزوه و ماه به ماه در همین کتاب ماه منتشر کند. قسمت اولش هم همینگونه منتشر شد اما در شمارهی دوم جلویش را گرفتند و کتاب ماه شمارهی سومی هم نداشت. آل احمد ظاهراً کتاب ماه دوم را بیجزوهی غربزدگی منتشر کرد و آرام کنار کشید. اما در این کنار کشیدن داستان دیگری هم در کار بود.در پی انتشار همین شمارهی دوم بود که، در یک عصر بهاری، من و بهرام بیضائی به دفتر کتاب ماه و بدیدار آل احمد رفتیم. آن روزها بهرام با او بیشتر محشور بود تا من. و او خواسته بود بهرام را ببیند و بهرام هم مرا با خود برده بود. آنجا بود که معلوم شد که آل احمد، در همان ابتدای شروع کار در کتاب ماه، همهی جزوهها را چاپ کرده بود و فقط قرار بود در هر شماره یک جزوه را به کتاب ماه الصاق کنند. و حالا که الصاق جزوهها ممنوع شده بود، آل احمد شتابزده جزوهها را بصورت کتاب سنجاق کرده و بدون برش لب کتابها آنها را از صحافی خارج کرده بود و تصمیم گرفته بود که آنها را، که از تعدادشان خبر ندارم اما نباید بیش از ١٠٠٠ جلد بوده باشد، از طریق «برو بچهها» پخش کند. آنروز عصر از دفتر کتاب ماه که بیرون آمدیم زیر بغل من و بهرام چند جلد کتاب بود پیچیده در کاغذهای کاهی. و ما پخش کنندهی کتاب ممنوعهای شده بودیم که فقط از محتویات فصل اول یا جزوهی اولش با خبر بودیم.کتاب مثل نقل و نبات بین رفقا پخش شد و بحث «غربزدگی» برای ما شد همان چیزی که امروزیها به آن «گفتمان» میگویند. (و همینجا، بعنوان نکتهی معترضه بگویم که دیدهام این روزها بسیارانی خیال میکند که «گفتمان» واژهی شیک تری است برای گفتگو و گپ و مصاحبه؛ و اغلب در رادیو و تلویزیونها میشنوم که به هم میگویند بیائید با هم گفتمانی داشته باشیم. اما آنروز هم، مثل واقعیت امروز، گفتمان غربزدگی امری بود بسا وسیعتر از گفتگو ـ چیزی همچون موضوع عام گفتگوی روشنفکران و نجبگان. کتاب میگفت که ما در درازای مدتی بیش از پنجاه سال کوشیدهایم خودمان را با موشک انقلاب مشروطه به قرن بیستم برسانیم و، اگرچه اختیارات شاه و شیخ را بر روی کاغذ قانون اساسی مشروطه محدود کردهایم اما، هرکجا که کار به حقوق ملت و اِعمال دموکراسی کشیده، همانجا سرمان به سنگ خورده است. ما تازه قرار بود که این حرفها را بفهمیم اما نسل شاملو و آل احمد دیر زمانی نبود که از داغی جنبش ملی کردن صنعت نفت و دست و پنجه نرم کردن با غول بیشاخ و دم امپراطوری بریتانیا ـ شکسته و پر ریخته ـ بیرون آمده بودند. آنها دیده بودند که رفیق استالین چگونه دستشان را توی پوست گردو گذاشته و رویش را آن سو کرده تا تودهایها را تیربارن کنند. من سالها بعد تلخی این تجربه را در کام رفیق اخیراً از دست رفتهام ـ شاهرخ مسکوب ـ هم دیدم، آنجا که از شکنجه قپانی و آویزان شدن از سقف میگفت. ملیون و نیروی سومیها هم دیده بودند که آمریکا، در جنگ آنان با بریتانیا، برایشان چندان پناهی نبوده است. آنها هم باید از خامی یک سوء تفاهم تاریخی بیرون میآمدند. آمریکا در آخرین لحظه مصدق را تنها گذاشته و در زیرزمین سفارتخانهاش سپهبد زاهدی را برای کودتا آماده کرده بود. نسل بزرگتر ما نسلی بود تلخ و شکسته. شعرش شعر زمستان اخوان ثالث بود، روشنفکرش در تریاک و هروئین غرق میشد و نصرت رحمانی، همچون بلندگوی این پوچی عمیق، از جانب آن نسل سخن میگفت. و حالا آدمی از آن نسل بر آن شده بود تا توضیح دهد که چرا ملت ما بار دیگر در جهش خویش بسوی آزادی و دموکراسی شکست خورده است. او پزشکی شده بود که مرض ما را اینگونه تشخیص میداد: «ما به بیمارگی غربزدگی دچاریم. یعنی در برخورد با غرب بجای اینکه بتوانیم تمدن غربی را بشناسیم (یا بقول تقیزاده، «سراپا غربی شویم») و ارزشهای خوب فرهنگی آن را اخذ کنیم (یعنی، بقول دکتر شادمان «اخذ تمدن فرنگی» کنیم) نه تنها در این کار توفیقی نداشتهایم بلکه ارزشهای خوب خودمان را هم در این چالش از دست دادهایم و در نتیجه موجودی شدهایم بیهویت؛ یک شتر-
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 73 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دنیای غرب از راهبردها، فنون و شگردهای متنوع و متعددی بهره جست تا هم از گسترش دامنه نفوذ انقلاب در بین ملل دیگر جلوگیری کند، و هم زمینه را برای سلب هویت اسلامی و انقلابی اقشار مختلف، به ویژه قشر جوان، و مسخ باورها و ارزشهای بنیادی جامعه مهیا سازد. برای تحقق هدف اخیر، به ویژه در سالهای پس از ایان تهاجم نظامی عراق برخوردار از حمایت غرب، از روش پراثری به نام «تهاجم فرهنگی» سود جست.
غرب در تهاجم فرهنگی خود علیه ایران، تلاش کرد تا با اقدامات از پیش تعیین شده و منظم « نظام فرهنگی» برخاسته از انقلاب اسلامی را تضعیف، و به جای آن «نظام فرهنگی حاکم بر جهان غرب» را برجای آن بنشاند. او برای تحقق این هدف کلان، با بهره گیری از روشهای متعدد آموزشی، تبلیغی، تهییجی و انتشاراتی، برای تضعیف ارزشهای دینی مردم ایران ( از طریق تضعیف روحانیت، با اشاعه فساد، ترویج ایدئولوژیهای غیر دینی)، تغییر نگرش نوجوانان و جوانان نسبت به دنیای غرب و تحقیر فرهنگی ( از طریق تحقیر مفاخر ملی، معرفی و ترویج الگوهای غربی، تحقیر توانمندی های مردم ایران، ترویج از خود بیگانگی و ...) تلاشها و اقدامات گسترده ای طراحی و اجرا کرد. آشکار است که غرب به دلیل بهره گیری از ابزارها و رسانه های مختلفی نظیر شبکه های ماهواره ها، فیلم ها، تصاویر و نوارهای کاست مغایر با فرهنگ اسلامی، خبرگزاریهای جهانی ( استکبار خبری) و رادیوها، و برنامه ریزی حساب شده برای اوقات فراغت نوجوانان و جوانان، توانسته است حجم وسیعی از نوجوانان و جوانان کشورمان را مخاطب قرار دهد و برارزشها، هنجارها و نگرشهای آنان تاثیر بگذارد.
اما در مقابل نیروی مقاومت بسیج نیز با فعالیت ها و اقدامات فرهنگی و آموزشی خود به مقابله با تهاجم فرهنگی غرب پرداخته است. این نیرو، برای مقابله با تهاجم فرهنگی از راهبردها، فنون و روش های مختلفی استفاده نموده است. از جمله راهبردها و فنون مورد استفاده بسیج می توان به راهبردهای « ایمن سازی» ، «مبارزه مستقیم فرهنگی« و «ترویج اشاعه اندیشه های نو» ، و از میان فنون، به تقویت بنیه فرهنگی، رعایت بهداشت فرهنگی، تقویت عزت نفس و خودباوری، غنی ساختن اوقات فراغت، و ممانعت از ترویج ابزارها ضد فرهنگی اشاره نمود. همچنین، نیروی مقاومت بسیج برای مقابله با تهاجم فهرنگی، و افزایش طراز و غنای فرهنگی نوجوانان و جوانان از روشهای مختلفی نظیر آموزش، اردو، تبلیغات و جز آن استفاده نموده است.
با وجود این، میزان اثر بخشی اقدامات فرهنگی بسیج تاکنون به صورت دقیق و منظم مورد بررسی قرار نگرفته است. از همین روی، مسئولان فرهنگی بسیج برای بررسی میزان اثر بخشی اقدامات و فعالیت های خود شرایط را برای اجرای این پروژه مهیا ساختند. مطمئناً نتایج این تحقیق آنان را از میزان اثر بخشی اقدامات فرهنگی آگاه خواهد ساخت.
طرح مسئله
پس از تشدید تهاجم فرهنگی غرب، مجلس شورای اسلامی در مهرماه سال 1370 با تصویب لایه ای بخشی از ماموریت « مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی» را به نیروی مقاومت بسیج واگذار نمود. بسیج، نیز که در دوران تهاجم نظامی به شکلی اعجاز انگیز با عاملین استکبار جهانب به مبارزه و مقابله برخاسته بود، بلافاصله پس از تصویب مجلس در پی چاره برآمد، اما، این بار به خوبی می دانست که دشمن به شکلی فراگیرتر و عمیق تر، هرچند به صورت پنهان، ارزشهای فرهنگ و انقلاب او را مورد یورش قرار داده است. از همین روی، تلاشهای استکباری و فراگیر بیشتری فراسو نهاد.و برای مثال، از همان آغاز مبادرت به تشکیل کانونهای متعددی نمود و طرحهای فرهنگی و آموزشی مختلفی، از جمله طرح میثاق، را اجرا نمود.
بسیج با انجام اقدامات فرهنگی توانست سالیانه چند میلیون نوجوان و جوان را که بیش از همه آماج تهاجم فرهنگی اند، تحت پوشش قرار دهد. و هر یک را به فراخور استعدادها، نیازها، علائق و ... در یک یا چند مقوله فرهنگی، هنری، عقیدتی، سیاسی، علمی و ... تحت آموزش قرار دهد.
بسیج در تمام این فعالیتها در صدد آن بود تا ارزشهای دینی را در نوجوانان و جوانان تقویت کند، هنجارهای مختلف را به آنان بیاموزد، اعتماد به نفس آنان را نیرومند سازد، پیوند آنان را با رهبری نیرومند سازد، و روحیه سلحشوری و مبارزه با استکبار را در آنان ایجاد کند.
اما، اگرچه چند سال از شروع ماموریت بسیج در مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی غرب می گذرد، گستره اثر بخشی فعالیتهای فرهنگی بسیج در تقویت ارزشهای دینی، گسترش هنجارهای مذهبی و اخلاقی، جلوگیری از رسوخ هنجارها و ارزشهای غربی و ممانعت از تغییر نگرشهای نوجوانان و جوانان نسبت به فرهنگ اسلامی و ... همچنان ناشناخته مانده است. به همین سبب، در این تحقیق فردنگر، تلاش بر آن است تا نقش فعالیتهای فرهنگی بسیح در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب، در سه مولفه ارزشها، هنجارها و نگرشها، مورد ارزیابی قرار گیرد.
یافته های این پژوهش اولاً به خودی خود بر دانش ما پیرامون تاثیر « فعالیتهای فرهنگی« در مقابله با « تهاجم و اشاعه فرهنگی« خواهد افزود، از همین روی، می تواند در حوزه مردم شناسی فرهنگی به عنوان یافته های بنیادی نگریسته شود. ثانیا، بانیان و عاملان فعالیتهای فرهنگی بسیج از میزان اثر بخشی اقدامات خود آگاه خواهند گشت و براساس آن می توانند فعالیتهای خویش را استمرار بخشند و یا در صدد تعدیل و اصلاح آن برآیند.
ضرورت تحقیق
یکی از گسترده ترین یورشهای دشمن به انقال باسلامی ایران «تهاجم فرهنگی» است. این یورش بیش از هرچیز در پی مسخ و کم رنگ ساختن بنیانهای فکری و عقاید دیرینه مردم مسلمان ایران است. گرچه ، این یورش همه گروههای سنی را، به فراخور ویژگیهای فرهنگی و روان شناختی، آنان آماج قرار می دهد، لیکن نوجوانان و جوانان را بیش از دیگر گروههای سنی فراخور یورش قلمداد می کند. از همین روی، بخش معنابهی از سرمایه و نیروی خود را معطوف آنان می سازد. چه دشمن نیک می داند که رویگردانی آنان از ارزشهای اسلامی و انقلاب اسلامی مخرب ترین اثرات را برای جامعه اسلامی در پی خواهد داشت.
نیروی مقاومت بسیج، گرچه وظایف و رسالتهای متعددی ر بر دوش می کشد، اما از این اقدام و «شبیخون» استکبار جهانی نیز غافل نمانده است و طرحهای فرهنگی و هنری مختلفی را بکار بسته است. تا با تقویت بنیانهای معنوی جوانان و نوجوانان آنان را در برابر «هجمه» فزاینده فرهنگی مصون دارد. اما، بسیج برای آنکه بتواند گامهای فرهنگی خود را استوارتر فراسو نهد و کاستیهای اقدامات فرهنگی خود را مرتفع سازد، نیازمند آن است تا اثر بخشی اقدامات خود را در حطیه پراهمیت تهاجم فرهنگی غرب مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. افزون بر آن او نیازمند آن است تا مخاطبین خود را بازشناسد و خرسندی آنان را از اقدامات فرهنگی در یابد تا در آینده آنگونه گام بردارد که گستره مخاطبین خود را فزونی بخشد و دشمن را از تحقق نیات و امیال شیطانی اش مایوس نماید. این همه تنها زمانی میسر خواهد گشت که پژوهشی علمی در شمول نسبتاً فراگیری صورت یگرد. تلاش طرح حاضر بر ا« است تا بسیاری از ابهامات مربوط به حیطه اثر بخشی اقدامات فرهنگی بسیج را بزداید و راهگشای تلاشهای فرهنگی بعدی گردد.
بنابراین ضرورت اصلی انجام این طرح در شرایط فعلی را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: