لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 68
بتواند در دسترس مؤثر به آموزش و تعلیم و تربیت و خدمات مراقبتی بهداشت خدمات توانبخشی آمادگی برای اشتغال و ایجاد فرصت به روشی که موجب دستیابی کودک به حداکث کمال اجتماعی و پیشرفت شخصی از جمله پیشرفت فرهنگی و معنوی وی میشود داشتهباشد.
4- کشورهای طرف کنوانسیون در سایه همکاریهای بینالمللی مبادله اطلاعات لازم را در زمینه مراقبتهای بهداشتی پیشگیری معالجات پزشکی روانشناسی و علمی کودکان معلول منجمله انتشار و در دسترسظ قراردادن اطلاعات مربوط به روشهای توانبخشی آموزش و خدمات حرفهای با هدف قادرساختن کشورهای طرف کنواسیون پیشبرد توانائیها و مهارتهای خود و گسترش تجربیات آنان در این زمینهها افزایش خواهند داد. در این ارتباط نیازهای کشورهای در حال توسیعه توجه خاصی مبذول خواهند شد.
ماده 24
1- کشورهای طرف کنوانسیون حق کودک جهت برخورداری از بالاترین استاندارد بهداشت و تسهیلات لازم برای درمان بیماری توانبخشی به رسمیت میشناسند آنان برای تضمین این که هیچ کودکی از رسیدن به این حق و دسترسی به خدمات بهداشتی محروم نخواهد شد تلاش خواهند نمود.
2- کشورهای طرف کنوانسیون موضوع را تا اجرای کامل این حق دنبال خواهند کرد خصوصاً در زمینههای ذیل روشهای مناسب را اتخاذ خواهند کرد.
ب- تضمین فراهمنمودن مشورتهای پزشکی و مراقبتهای بهداشتی اولیه
ج- مبارزه با بیماریها وسوء تغذیه از جمله در چارچوب مراقبتهای بهداشتی اولیه از طریق بکاربستن تکنولوژیهای دردسترس و از طریق فراهمنمودن مواد غذایی مقوی و آب آشامیدنی سالم در نظرگرفتن خطرات آلودگی محیط زیست.
د- تضمین مراقبتهای قبل و پس اززایمان مادران
ه- تضمین این که تمام اقشار جامعه مخصوصاً والدین و کودکان از مزایای تغدیه شیرمادر بهداشت و بهداشت محیط زیست و پیشگیری از حوادث اطلاع داشته و به آموزش دسترسی داشته و در زمینه استفاده از اطلاعات اولیه و بهداشت کودک و تغذیه مورد حمایت قرار دارند
و- توسعه مراقبتهای بهداشتی پیشگیرانه، ارائه راهنمائیهای لازم به والدین و آموزش تنظیم خانواده و خدمات
3- کشورهای طرف کنوانسیون تمام اقدامات لازم ومناسب را برای زدودن روش معالجاتی سنتی و جراحی در مورد بهداشت کودکان بعمل خواهند آورد.
4- کشورهای طرف کنوانسیون پیشبرد و تشویق همکاریهای بینالمللی برای دستیابی تدریجی به تحقق کامل حقوق شناختهشده در کنوانسیون حاضر را متقبل میشوند. در این ارتباط به نیازهای کشورهای در حال توسعه توجه خاصی خواهد شد.
سفر دلپذیر1
ماده 31
کشورهای طرف کنوانسیون حق کودک را برای تفریح و آرامش و بازی و فعالیتهای خلاق و مناسب سن خود و شرکت آزادنه در حیات فرهنگی و هنری به رسمیت میشناسد.
علی و معصومه بچههای باادب و پاکیزهای هستند .1
ماده 27-
کشورهای طرف کنوانسیون حق تمام کودکان را نسبت به برخورداری از استاندارد مناسب زندگی برای توسعه حسی، ذهنی، روحی ، اخلاقی و اجتماعی به رسمیت میشناسد.
2- والدین یا سایر سرپرستان کودک مسئولیت عمدهای در جهت تضمین شرایط زندگی مناسب برای پیشرفت کودک در چارچوب توانائیها و امکانات عالی خود به عهده دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
هوش عاطفی در تعلیم و تربیت
یک فرد تحصیل کرده1 یا فرهیخته چگونه فردی است؟ بر اساس تعاریف یا رویکردهای جدید، فرد تحصیل کرده، فردی است آگاه2 مسئولیت پذیر3 و علاقمند4 که برخی به این صفات، صفت پرخاشگر یا خشن نبودن5 هم اضافه می نمایند]343[ . این اظهارات به این معنی است که تمرکز و علاقه سنتی بر مهارتهای ذهنی چون هوش بهر IQ، جای خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارتهای اجتماعی و عاطفی و هوش بهر عاطفی (EQ) و مهارتهای هوش عاطفی (EI) داده است. دلایل گوناگونی برای این جابه جایی، عنوان شده است که یکی از مهمترین آنها، اطلاعات و آگاهی هایی است که ما درباره عملکرد مغز و حافظه ی انسان به دست آورده ایم و بین یادگیری برای امتحان دادن و نمره گرفتن و یادگیری برای زندگی کردن در جواکع مدرن امروزی، تفاوت زیادی قائل می شویم و دلیل دوم، اهمیت عوامل اجتماعی وعاطفی می باشد.
یکی از اصول اولیه ی هوش عاطفی این است که روابط دوستانه و دلسوزانه، باعث شکل گیری انواع یادگیری های اصیل و به اثبات می گردند. اگر مرور مختصری بر روی تجارب آموزشی خودمان به عمل آوریم، در می یابیم که ما تحت شرایط متفاوتی آموزش دیده ایم و نمی توانیم ادعا نماییم که این روشها، بهترین روش های آموزشی بودند و منجر به ایجاد یادگیری های اصیل و با ثبات در ما گردیده اند. لازم است تا تمام روشهای آموزشی را با این واقعیتها هماهنگ سازیم.
_______________________________________
2. Knowledgeable 1. Educated
3. Responsible 4. Caring
5. Nonuiolent
اگرچه در سالهای اخیر هوش عاطفی به شدت مورد توجه واقع گردیده است، اما این سازه، سازه ای جدید و تازه نیست. در دهه های 1920 و 1930 روان شناس مشهور، ثوراندایک1 از هوشی نام می برد به نام هوش اجتماعی2 که آن را «توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام اعمال مناسب در روابط بین شخصی» تعریف و آن را یکی از جنبه های هوش شخصی به حساب می آورد.]347[
رویکرد ثوراندیک به هوش اجتماعی به عنوان یک عنصر مهم هوشی در آن زمان مورد توجه و اقبال روان شناسان واقع نگردید و پژوهش های تجربی و علمی بر روی آن صورت نگرفت و به فراموشی سپرده شد.
جان دیویی به صورت عمیق و گسترده ای در مورد ماهیت کلاس درس به تفکر و مطالعه پرداخت و نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در مورد «دموکراسی»، مهارتها و حالت های ذهنی مورد نیاز برای رسیدن به آن شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال ئ تداوم آن مورد نیاز است، اطلاعات و آگاهی هایی به دست می آورند. به اعتقاد جان دیویی، یک رابطه ی کامل و بدون چون و چرا بین آن چه که یادگرفته می شود و زمینه ای که در آن یادگیری ها اتفاق می افتند و موقعیت هایی که در آن از این یادگیری ها استفاده می شود، وجود دارد.]336[ او در کتاب (چگونه فکر می کنیم)3 به برخی از مهارتهایی که شهروندان برای زندگی کردن در یک جامعه دموکراتیکبدان نیاز دارند، اشاره می نماید. این مهارتها، نه تنها دربرگیرنده مهارتهای
__________________________________________
2. Social Intelligence 1. Thorandike
3. How we think
تحلیلی و جزیی نگر می باشند، بلکه مهارتهای کلی نگری از زمینه ی مباحثات و مبادلات اجتماعی1 ، معاشرت های شخصی2 و انعطاف پذیر بودن را نیز، شامل می شود.
دردهه ی 19 کارهای رابرت استرنبرگ3 و هوارد گاردنر علاقه به هوش اجتماعی- عاطفی، که فراموش شده بودند را دوباره تازه نمودند و آتش اشتیاق به مطالعه ی آن را شعله ورتر ساختند . استرنبرگ دریافت که وقتی از دیگران می خواهیم که صفات یک فرد با هوش را بگویند، مهارتهای اجتماعی، از جمله صفاتی هستند که برای افراد باهوش در نظر گرفته می شوند. همچنین آنان بر ارزش هوش اجتماعی تفاوت آن با توانایی های تحصیلی، تأکید زیادی می ورزد.
هوارد گاردنر که به خاطر ارائه و ابداع مفهوم یا سازه هوش چندگانه4 مشهور گردیده است، یک دیدگاه بین فرهنگی به هوش اضافه نمود و با بررسی طیف وسیعی از بافت های اجتماعی و گروه های نژادی در کشورها و جوامع گوناگون، توانست هفت نوع هوش که برای انجام عملکرد های موثر انسان ها نقش اساسی دارند ، شناسایی کند. علاوه بر دو نوع هوشی که در نظام تعلیم و تربیت آمریکا بسیار مورد تأکید است، یعنی (هوش ریاضی- منطقی5 و هوش کلامی - زبانی 6 از هوش های دیگری همچون (هوش میان فردی)7 و (هوش درون فردی)8 نام می برد.
گاردنر ]345[ هوش میان فردی را اینگونه تعریف می نماید: «توانایی درک و فهم دیگران و اینکه چه چیز آن ها را بر می انگیزاند، چگونه فعالیت می نمایند و چگونه در انجام امور با دیگران
__________________________________________
2. Interpersonal commerce 1. Social exchange
3. Responsible 4. Robert Sternberg
5. Multiple Intelligence 6. Logical-mathematical
7. Verbal-linguastic 8. Interpersonal Intelligelligence
همکاری می نمایند» و هوش درون فردی را طراحی و ساخت مدلی دقیق و حقیقی از خود و توانایی استفاده از این مدل، برای انجام فعالیت های موثر در زندگی» تعریف رده است. به وضوع این دو نوع هوش پایه و اساس آن چیزی که امروز به نام هوش عاطفی شناخته می شود، را می سازند.
در اوایل دهه ی 1990برخی از متخصصان تعلیم و تربیت که بر روی «مسئولیت پذیری اجتماعی»1 پژوهش می کردند، از عقاید و نظریه های دیویی و دیگران استفاده نموده و گام هایی رو به جلو برداته و از مدارس خواستند تا تمام دانش آموزان را با موقعیت های اجتماعی درگیر سازند و به آنان مسئولیت های اجتماعی بدهند ]330[. به همین دلیل لازم است یک دسته از مهارت ها به دانش آموزان، چه به عنوان یک دانش آموز و چه به عنوان یک شهروند آموزش داده شود تا بتوانند با یک دید جدید به جامعه و محیط اطراف خود بنگرند و در فعالیت های گروهی و تصمیم گیری های اجتماعی شرکت نمایند. آموزش این مهارتها نقطه شروع ترکیب آگاهی ها و یافته های نظری و پژوهشی با رویکردهای حمایتی قدرتمندی که برای کمک به ورود ایده های جدید به جریان اصلی تعلیم و تربیت طراحی شده اند، می باشد.
بر خلاف این سابقه و زمینه تاریخی پیچیده، پژوهش های اخیر مایر و سالوی ]357[ به همراه انتشار کتاب پر فروش و با تیراژ 5 میلیون جلدی دانیل گلمن به نام «هوش هیجانی» ]347[ باعث
__________________________________________
1. Social Responsibility
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تربیت بدنى و تعلیم و تربیت
از اهداف اولیهٔ تعلیم و تربیت، پرورش فرد بهعنوان یک انسان هدفدار و مستقل و خودگردان است. تربیت بدنى با تأکیدى که بر پرورش جسمی، ذهنی، هیجانى و برازندگى اجتماعى دارد، در صورت آموزش صحیح و اصولى نقش شایان توجهى را در فرآیند تعلیم و تربیت ایفا خواهد کرد. امروزه مسؤولیت خطیر بر دوش آنانى است که اوقات بیشترى را با جوانان سپرى مىکنند. اینان اگر تجارب عرضه شدهٔ زندگى جوانان را رضایتبخش، موفق و پرباز سازند تعلیم و تربیت به سر منزل مقصور خواهد رسید.
براى تشریح کامل نقش تربیت بدنى در فرآیند تعلیم و تربیت، باید قدرت تربیت بدنى در سه حوزهٔ تربیتى (شناختی، احساسى و روانى حرکتی) مورد بحث قرار مىگیرد.
حوزهٔ شناختی
قلمرو احساسی
حوزهٔ روانی حرکتی
فلسفهٔ تربیت در ورزش
فلسفه، راهنماى تصمیمگیرى است، و ارزش این قلمرو از تجارب انسانى را روشن خواهد کرد. فلسفه باید چگونگى هدایت ورزش براى کمک به بشر را در بر گیرد. و همچنین باید در تعیین متغیرهاى ورزش تربیتى و ورزش خازج از قلمرو رسمی، ورزش مدارس، کالجها و سایر مؤسسات تربیتى کمک کند. فلسفه باید به شناخت تاریخ ورزش و آثار مختلف آن در طول سالها کمک کند و نشان دهد چگونه از مقررات سوءاستفاده شده و آنها براى انسان زیانبار گشتهاند. یک فلسفه همچنین راه رسیدن به اجراى برتر در قلمرو قهرمانى را نشان مىدهد.
اصول
اصل اول
اصل دوم
اصل سوم
اصل چهارم
اصل اول. بازآموزى قهرمانان براى نیل به یادگیرى شناختی، روانى حرکتى و عاطفى.
در تعلیم و تربیت، یادگیرى شناختی، روانى حرکتى و عاطفى براى قهرمانان اهداف باارزشى هستند. ثابت شده که یادگیرى شناختى مثلاً آگاهى از قوانین، قوانین نقل و انتقال، راهبردهاى بازی، مسائل مربوط به اقتصاد، سیاست، و همبستگىهایى که بین ورزش و جامعه وجود دارد، قابل توسعه است. مسلم است که یادگیرى روانى حرکتى در قالب مهارتها، با شرکت در رقابتهاى ورزشى قابل حصول هستند. لکن ورزشى که نقش آن در تغییرات رفتارى مورد تردید است، موجب کمال یادگیرىهاى عاطفى نمىشود. بنابراین براى اینکه ورزش بهعنوان وسیلهاى براى یادگیرى رفتار اجتماعى بهکار رود، باید اصلاحاتى در آن صورت گیرد. برنامههاى ورزشى و قهرمانى اگر بهدرستى تدوین شوند محیطى اجتماعى بهوجود مىآید که در آن نُرمهاى اجتماعى توسط شرکتکنندگان شکل درونى پیدا مىکند و رفتار اجتماعى آنان نیز به شیوههاى مثبت از طریق یک وضعیت اجتماعى شکل مىگیرد.
ورزش و قهرمانی، محور برنامههاى تربیت بدنى در مدارس و دانشگاهها است. در بین قشر جوان از تمام سنین، نژادها، رنگها و قومها طرفداران زیادى دارد. در یک لحظه جامعه با مشکلات اجتماعى زیادى روبرو مىشود از جمله ارتباط بین سیاه و سفید، نیاز به تلاش جمعى براى نیل به اهداف یک جامعهٔ آزاد و ضرورت رقابت سازنده و نه مخرب براى نیل به اهداف شخصی. بنابراین برنامههاى قهرمانى با یک فرآیند بازپرورى مىتواند در ایجاد رفتارهاى اجتماعى مطلوب در میان قشر جوان مؤثر باشد. پس، علاوه بر اهداف شناختى روانى حرکتی، برنامههاى قهرمانى باید نقش بسیار مهمى در برنامههاى تربیتى داشته باشند.
اصل دوم. برنامههاى قهرمانى باید داراى ماهیت تکاملى باشند.
جریان رشد و تکامل حرکتى و جسمانى روند فزایندهاى را از زمان کودکى تا بلوغ طى مىکند. به عبارت دیگر این مقولات داراى الگوى تکاملى هستند (عضلات بزرگ زودتر از عضلات ظریف رشد مىکنند).
هر حکمى که از جنبهٔ جسمانى درست باشد، از جنبههاى ذهنى و هیجانى نیز درست خواهد بود. اینها از حیث ماهیت تکاملى هستند. بنابراین از آنجا که شدت رقابتهاى قهرمانى به میزان رشد و تکامل شخصى ارتباط دارد، پس این فرآیند نیز باید داراى یک جریان فزاینده باشد، یعنى رقابتهاى ورزشى و قهرمانى در دوران کودکى از شدت کم و بهتدریج با رشد و بلوغ کودک از شدت بیشترى برخوردار مىشوند.
هنگامى شدت رقابت قهرمانى بالا مىرود که عناصر موجود به تجربهاى منجر شود که در اثر آن، در ورزشکار انگیزش اضافى براى برترى و تعالى بهوجود آید. در مواقعى که همه چیز در خدمت رقابت است؛ مثلاً حضور تماشاگران، سازماندهى بازىهاى آموزشگاهى در سایر مراکز اجتماعی، وجود جایزه، حضور نویسندگان ورزشى در صحنهٔ رقابتها و برگزارى بازىهاى نهایى براى قهرمانی، شدت رقابتها افزایش مىیابد.
ارتباط دادن عناصر تشدیدکنندهٔ رقابتها با سطح تکاملى شرکتکنندگان، موجب بهبود فرآیند تکاملى خواهد شد. در یک برنامهٔ تکاملى قهرمانى چهار سطح براى شدت رقابت وجود دارد. این سطوح چهارگانه در طول سالهاى تحصیلى باید متناسب با توانایى دانشآموز و الگوى مدیریتى و تربیتى مدرسه تنظیم شوند:
سطوح چهارگانهٔ رقابت عبارتند از:
۱. اولین سطح تکاملى فقدان رقابتهاى قهرمانى سازمانیافته و داراى چارچوب.
۲. دومین سطح تکاملى فعالیتهاى داخل مؤسسهاى با تأکید کم بر عناصر مهم رقابتی، همراه همکلاسىها، که اولین قدم در ایجاد رقابت سازمانیافته است.
۳. سومین سطح تکاملى فعالیتهاى فضاى آزاد، مانند مراسم بزرگداشت (در روزهاى بازی)، مراسم روزهاى ورزش و رقابت با مدارس دیگر در محیطهاى اجتماعى که در آنها بر جنبههاى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
راهکارهای نوین تعلیم و تربیت
مقدمه:
اهمیت مسائل دینی و پیاده نمودن این مسائل از جمله حجاب که در جامعه کنونی از هر سو در معرض تیرهای سهمگین تهاجم فرهنگی میباشد موردی است که دشمن پس از ناکام ماندن 8 سال جنگ تحیلی بر کشور ما که کشور جوانی میباشد به فکر حمله از جهت دیگری نمود و آن تهاجم فرهنگی و تابع مُد و تابع نظریات خود قرار دادن جوانان این مملکت بود. همان روش کهنهای که در عهد رضاخان تجربه کرد و جهت پیشرفت کار خود ابتدا از حجاب زنان شروع نمود و کمکم توانست برای خود پایگاهی ایجاد نماید، پس همین امر انگیزهای بود جهت بررسی مسائل مربوط به حجاب بانوان در جامعه کنونی و راههایی که بتواند ما را به فطرت خداگونه خود بازگرداند.
طرح مسئله: من در دبیرستان مطهری 2 که یکی از مدارس ناحیه 1 شهر همدان میباشد و از سطح زندگی نسبتاً خوبی برخوردارند و دارای 6 کلاس دوم است درس میخوانم، با شروع سال تحصیلی در رشته ریاضی در میخواندم اما احساس نمودم که در رشته انسانی به مسائلی که در ذهن من مطرح میباشد بهتر میتوانم پاسخگو باشم، پس با تغییر رشته به مطالعه و تحقیق در مورد مسائلی که مایل به یافتن جواب آنها بودن پرداختم، یکی از آن مسائل بررسی حجاب در بین دختران جوان جامعه بود و چه کارهایی میتوان به عنوان یک دختر مسلمان انجام داد تا دختران جوان مادین را در زندگی و ایمانی و هدایت به راه الهی و صراط مستقیم توجه کنند و آن را محور قرار دهند.
چگونه است که بسیاری از دانشآموزان کلاسهای بالاتر و حتی مقاطع بالاتر، با اینکه سالها تحت تعلیم و آموزش قرار میگیرند هنوز تا حد بسیار با مسائل اعتقادی دینی بیگانه هستند.
چرا حتی بسیاری از بزرگسالان ما که بعضاً دارای مدارک بالاتر نیز میباشند هنوز احساس نمیکنند که دین برای زندگی آنهاست، آنهم برای تمام زندگی.
سؤالاتی که ذهن مرا بخود مشغول کرده این است که چگونه دانش آموزی که از اول راهنمایی تا کنون مسائل دینی را جزء درسهای مدرسه خوانده است و در خانواده و محیط اجتماعی هم با آن برخورد داشته است هنوز یک انسان بدون انگیزه است و مسائل اعتقادی در زندگی او آن گونه که زیبنده یک دختر مسلمان است مطرح نمیباشد.
جمع آوری اطلاعات (شواهد)
برای بررسی بهتر مسئله لازم دانستم که با چند نفر در زمینه کارم مشورتهایی داشته باشم، سعی نمودم نظرات حداکثر افراد را در کارم دخالت دهم، لذا با مربی پرورشی مدرسه خودمان و معلم دینی به مصاحبه و گفتگو پرداختم و چگونگی کارم را توضیح دادم و از آنها راهنمایی خواستم، ارشادات آنها در تسهیل کارم نقش اساسی داشت. گروه بعدی مدیر و معاونین مدرسه بود، که با آنها صحبت نمود، آنها نیز این کار را پر زحمت و در عین حال بسیار مفید دانسته و البته نظرات و پیشنهاداتی ارائه نمودند که از آنها نیز استفاده شد. چند تن از مشاوران پایههای مختلف و اولیاء دانشآموزی نیز کسانی بودند که در این مورد با آنها مشورت شد، آنان نیز آنرا مفید دانسته، چند نفر از کادر محترم ادارة آموزش و پرورش نیز کار را دیده و آنها را مورد تأیید قرار دادند.
انتخاب راههای پیشنهادی:
راه حلی که برای نقصان یا رفع این مورد به نظرم رسید این بود که در کلاسی که درس میخواندم به فعالیت پرداخته و در ساعات بحث و گفتگو یا صحبتهای دوستانه افکار دوستان را به سمت پژوهش و تفسیر که باعث تفکر و تعقل در آیات گردد و استفاده از نهج البلاغه و حدیث و داستان زندگی علما و خوابهای روحانی و معنوی آنان و دوستان و سخنان علمای بزرگ کمک بگیرم، تا همکلاسیها با علاقه هم به مسائل درسی پرداخته و هم به رعایت صحیح حجاب بپردازند. مبنای کار من در این زمینه تفکر بوده است که دانش آموزان در طول دوران تحصیل یکساله خود روزی یک مطلب را در زندگی پیاده نمایند طولی نخواهد کشید که تمام مسائل دینی مخصوصاً حجاب را عملاً در زندگی خود پیاده نموده، پس با این دیدگاه چند راهحل در نظر گرفته و آنان را آزمودم.
راهحلهایی که سبب ایجاد انگیزه خودباوری دینی و رعایت حجاب در بین دوستان گردد.
1- تفکر و تعقل پیرامون آیات درس عفاف کتاب دین و زندگی2 در مواقع خارج از ساعات درسی و بحث و گفتگو پیرامون آنچه که تفکر نمودن و بیان نظرات و عقاید خود در گروه همکلاسیها
2- شرکت در نماز جماع و تشویق دوستان به این امر
3- خود به عنوان یک الگوی عملی سعی نمودم مواردی که لازم است یک دختر مسلمان رعایت کند، انجام دهم.
4- نوشتن تحقیق پیرامون مسئله با همکاری دوستان و همکلاسیها و ارسال آنان از طریق مدرسه با همکاری بزرگوارانه مدیر محترم مدرسه به ناحیه و استان.
5- با کمک مدیر و اولیای دانش آموزان نشست پرسش و پاسخ با علماء بزرگ
برپایی و برگزاری جلسات ادعیه
- معرفی دوستان به پژوهشگاه معلم استان جهت استفاده آنان از منابع علمی آن پژوهشگاه با کمک کارت عضویت ماردم.
مرحله اول
اجرای آزمایش
ابتدا همکلاسیهای خود را که 22 نفر بودند و در درس دین و زندگی گروهبندی شده بودند به صورت همان گروهها قرار داده و در ساعات دینی یا پرورشی و یا بیکاری هر گروه پیرامون مسئله حجاب به بحث و گفتگو و بیان نظرات و عقاید گروه پرداخته و در هنگام اذان ظهر در نماز جماعت شرکت مینمودم و دوستان را به این امر تشویق مینمودم و هنگام صحبت بسیار آرام صحبت میکردم و با ظاهر مرتب و آراسته به مدرسه میرفتم و با احترام کامل با دانش آموزان صحبت میکردم و همیشه سعی مینمودم در مسائل درسی یک قدم از کلاس جلوتر باشم و بتوانم یک الگوی عملی برای همکلاسیهایم باشم.
اجرای عمل انتخاب شده:
همکلاسیهای من در خارج از محیط مدرسه به گونهای که نشانه تمدن غرب میپنداشتند بیرون میرفتند و افراد انگشت شماری در نماز جماعت مدرسه شرکت مینمودند و رفتارها و کلمات نامطلوب را از خود نشان میدادند.www.zibaweb.com
در مرحله بعد:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فلسفه و تعلیم و تربیت
(1)جان الیاس ترجمه عبدالرضا ضرابى
چکیده
فلسفه بر وضوح، قصد، انتقاد و توجیه به عنوان ارزش هاى مهم براى مربیان تأکید دارد. متقن ترین نمونه فلسفه تعلیم و تربیت از سوى جان دیویى و در عصر ما نیز از سوى پائولو فربر ـ کسى که به فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان ابزارى براى بازسازى تجربیات انسان، مدارس و جامعه مى نگریست ـ ارائه شده است. در این نوشتار، نویسنده تاریخچه مختصرى از فلسفه تعلیم و تربیت و بیان رویکردهاى مطرح در این زمینه مى پردازد و در ضمن آن، به شرح و توضیح نهضت تحلیلى در فلسفه و نفوذ آن در فلسفه تربیتى پرداخته و از پیترز به عنوان برجسته ترین فیلسوف تعلیم و تربیت معاصر و چهار حوزه کارى که براى فلاسفه مطرح است، نام مى برد. سپس انواع فلسفه تعلیم و تربیت، تقسیم بندى هاى متفاوتى که در این خصوص انجام شده است را بیان مى کند. براساس یکى از این تقسیم بندى ها، فلسفه تعلیم و تربیت به عمومى و حرفه اى تقسیم مى شود. رویکردهاى دیگرى که در این جا به آن ها اشاره شده است عبارتند از: الهام بخش، دستورى و فرمایشى، تحقیقاتى و تحلیلى. و در پایان نویسنده شیوه هایى از تدریس فلسفه تعلیم و تربیت را توضیح داده است. به واقع این مقال، به نوعى رابطه فلسفه و تعلیم و تربیت را براى محققان آشکار مى سازد.
فلسفه تعلیم و تربیت و منتقدان آن
اگرچه فلاسفه گذشته در زمینه تعلیم و تربیت آثارى داشته اند، اما فلسفه تعلیم و تربیت به مفهوم رایج آن، تنها در این قرن از محبوبیت برخوردار بوده است. در سال هاى اخیر، این رشته براى تثبیت خود، به عنوان بخش مهمى از تربیت معلم، که غالباً تنها یک بخش از دروس اصلى تعلیم و تربیت را شامل مى شود، مشکلات بسیارى داشته است. به بیان دیگر، بهره گیرى از اندیشه ها و تحلیل هاى فلسفى در تعلیم و تربیت، با انتقادات فراوانى از درون و برون این رشته مواجه بوده است.
ژاک بارزون (Jacques Barzun) نسبت به کتاب هاى بسیار بد و ناخوشایندى که در زمینه تعلیم و تربیت نوشته شده، اعتراض داشت. او به ویژه از یک فلسفه تعلیم و تربیت خاص، به دلیل این که در میان قضاوت هاى نابخردانه خود، مسأله اهداف را در تعلیم و تربیت مسأله اى مربوط به ارزش ها قلمداد کرده، دل زده شده است.
چارلز سیلبرمن (Charles Silberman) نیز در بررسى هایى که از مدارس به عمل آورد، به دلیل فقدان مبارزه کافى علیه بى فکرى مشهود در تعلیم و تربیت، در زمره منتقدان و مخالفان فلسفه تعلیم و تربیت قرار داشت.
فلسفه تعلیم و تربیت در ارائه نقش یا نفوذ واقعى اش، در سال هاى اخیر با مشکل مواجه بوده است. گاهى بسیار فلسفى و در نتیجه، با مربیان شاغل بى ارتباط بوده و در بعض مواقع، که تلاش نموده تا با آن ها مرتبط شود، در انجام صحیح این وظیفه و به کارگیرى درست روش هاى فلسفى، با شکست مواجه گشته است. به دلایل مذکور فلسفه تعلیم و تربیت، ممکن است رشته اى رو به افول تلقّى شود. این رشته به سبب بیگانگى بسیار با موضوعات تربیتى و عدم ارتباط با تربیت معلمان و مدیران اجرایى و ترویج شک گرایى و اندیشه هاى بنیادى مورد تهاجم قرار گرفته است.
به رغم این انتقادات، که برخى از آن ها موجه نیز هست، مربیان به نوعى تربیت و نظم نیاز دارند تا از طریق مطالعه یک فلسفه تعلیم و تربیت، که هم نظرات فلاسفه و هم تلاش خود آنان را براى فلسفى کردن شامل مى شود، به دست مى آید. فلسفه براى مربیان یک تفنّن نیست، شیوه اى است که رهبران تربیتى و معلمان را در فکر و عمل در زمینه تعلیم و تربیت، خردمندتر و نقادّتر مى گرداند. فلسفه بر وضوح، قصد، انتقاد و توجیه به عنوان ارزش هایى مهم براى مربیان تأکید دارد; ابزارهایى که یک مربى به آن ها نیاز دارد تا کارهایش را به نحو مؤثرى به انجام برساند. فلسفه تعلیم و تربیت همان گونه که از سوى بهترین متخصصان خود به کار برده مى شود، نظمى را ایجاد مى کند که ]از سویى [نسبت به چیستى تعلیم و تربیت و مدارس، تصوراتى ارائه مى دهد و ]از سوى دیگر، [انتقادات مربوط به تلاش هاى رایج، براى فهم این تصورات را تبیین مى نماید. متقن ترین نمونه فلسفه تعلیم و تربیت از سوى جان دیویى (Jahn Dewey)و در عصر ما نیز از سوى پائولو فریره، (Paulo Freire) ـ کسى که به فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان ابزارى براى بازسازى تجربیات انسان، مدارس و جامعه مى نگریست ـ ارائه شده است.
فلسفه یکى از بى شمار رشته هایى است که با تعلیم و تربیت ـ که به تنهایى یک رشته محسوب نمى شود ـ ارتباط دارد. سایر رشته هاى مرتبط با آن عبارت است از: تاریخ، روان شناسى، جامعه شناسى، انسان شناسى، اقتصاد و زیست شناسى. «فلسفه» در اصلاح تعلیم و تربیت، به نظریه یا توصیف کاربردى در مقابل نظریه علمى گفته مى شود; در حالى که «نظریه علمى» پدیده ها را تبیین و پیش بینى مى کند، از نظریه کاربردى بیش تر انتظار مى رود تا هدایت اقداماتى از قبیل تعلیم و تربیت و قانون را بر عهده گیرد.