دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد حضرت مهدی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریة مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.

او هم نام پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم کنیة آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.

از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.

پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است که او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]

امام زمان ـ علیه السلام ـ زمانی تولد یافت که عباسیان حاکم بر سامراء و بغداد, زندگی امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ را کنترل کرده و برای یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او سخت می کوشیدند از این رو تولد آن حضرت, بسیار مخفیانه و معجزه آسا صورت گرفت. البته برخی وکلای امام عسکری ـ علیه السلام ـ و شیعیان و خدمتگزاران مطمئنش, از این تولد آگاهی داشتند. مانند محمد بن عثمان عمری, محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ حکیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ ابو علی بن مطهر, عمرو اهوازی و ابو نصر طریف.

آری! یازدهیمن پیشوای معصوم ـ علیه السلام ـ در فرصت های مناسب, فرزند و جانشین خود را به دیگران می نمایاند و به آنان معرفیش می کرد. چنان که وقتی محمد بن عثمان عمری با چهل نفر دیگر از شیعیان به حضور امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدند, آن حضرت, مهدی ـ علیه السلام ـ را به آنان نشان داد و فرمود: این, پس از من, امام شما و جانشین من بین شما است. با وجود این, حضرت حجت ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش همچنان پنهان می زیست تا آن که امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در سال 260 (هـ . ق) یعنی 28 سالگی با دسیسة معتمد عباسی, مسموم و شهید شد و حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به امامت رسید.

ابوالأدیان می گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بودم و نامه های او را به مناطق مختلف می بردم. روزی آن حضرت به من نامه هایی داد و فرمود: این ها را به «مدائن» ببر, تا پانزده روز در سامراء نخواهی بود, پس از آن وقتی برگردی خواهی یافت که ناله و شیون از خانة من بلند است و جسدم را در محل غسل گذاشته اند.

گفتم: سرورم! اگر چنین شود, چه کسی پس از شما امام است؟ فرمود: هر کس بر جنازه ام نماز بخواند. گفتم: نشانة دیگری ذکر بفرمایید! فرمود: هر کس از آن چه میان همیان است خبر دهد. ابهت امام ـ علیه السلام ـ آن چنان بود که دیگر نتوانستم از او بپرسم مقصودشان از این نشانه چیست.

نامه های آن حضرت را به «مدائن» بردم و پاسخشان را گرفتم. پس از پانزده روز وقتی به سامراء وارد شدم به خانة امام ـ علیه السلام ـ آمدم, ناگاه صدای ناله و شیون از آن جا شنیدم و دیدم برادرش جعفر (کذاب) کنارخانه نشسته است و برخی شیعیان, رحلت امام ـ علیه السلام ـ را به او تسلیت و به امامت رسیدش را تبریک می گویند. از این موضوع در شگفت شدم زیرا من با چشمانم دیده بودم جعفر, شراب می خورد, قمار بازی می کرد و اهل تار و طنبور بود به هر حال من نیز جلو رفتم و رحلت برادرش را به او تسلیت و پیشوائیش را تبریک گفتم اما او چیزی از من نپرسید. ناگاه «عقید» خادم حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ حاضر شد و به جعفر گفت: جنازة برادرتان را کفن کردند بیایید بر آن نماز بگذارید. جعفر, همراه برخی شیعیان وارد خانه شدند جسد پاک امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ, میان تابوتی در حیات خانه بود. جعفر پیش رفت تا بر جنازة مطهر امام ـ علیه السلام ـ نماز بخواند. وقتی خواست تکبیر بگوید ناگاه کودک گندم گون و سیاه موی که دندان های پیشینش قدری از هم فاصله داشت, ظاهر شد, جعفر را کنار زد و گفت: عمو! کنا برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم, او با چهره ای درهم کشیده کنار رفت و آن کودک بر پیکر پاک امام ـ علیه السلام ـ نماز خواند و او را در خانه اش, جوار قبر امام هادی ـ علیه السلام ـ دفن فرمود.

ابو الأدیان در ادامه می گوید: آن کودک به من رو زد و گفت: ای مرد بصری! پاسخ نامه هایی را که همراهت است بده! آن ها را به او دادم و با خود گفتم: اینها (اقامة نماز بر جسد پاک امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و در خواست پاسخ نامه ها) دو نشانة امامت اوست و منتظر ماندم تا نشانة دیگر یعنی خبر دادن از آن چه میان همیان است را نیز بیابم.

نزد جعفر آمدم, دیدم داد می کشد و فریاد می کند. شخصی به نام «حاجظ وشاء» به جعفر گفت: آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده ام و نمی شناسم. در این اوضاع, گروهی از قمی ها آمدند وقتی دانستند, یازدهمین امام معصوم ـ علیه السلام ـ رحلت فرموده است. پرسیدند جانشین او کیست؟ برخی گفتند: جانشین او جعفر است, آنان به او سلام کردند و تسلیت و تهنیت گفتند از او پرسیدند: ما نامه ها و پول هایی آورده ایم بفرمایید: نامه را چه کسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر, از پاسخ درماند و برآشفته حال برخاست و گفت: اینان علم غیب از ما می خواهند! ناگاه خادمی از خانه بیرون آمد و به قمی ها گفت: نامه ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان نیز هزار دینار وجود دارد که ده تای آن ها را زراندود کرده اند. آن مردم وقتی پاسخ پرسش هایشان را صحیح و دقیق یافتند, گفتند: نامه ها و همیان پول را به تو می دهیم تا به آن کسی که تو را برای گفتن آن ها فرستاده است (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) تحویل دهی! زیرا او امام ما است.[2]

غیبت صغری و کبری

حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش دو بار غایب شد که آن ها را غیبت صغری و غیبت کبری گویند.

غیبت صغرای ولی عصر ـ علیه السلام ـ با به شهادت رسیدن امام حسن عسکری در سال 260 (هـ . ق) آغاز شد و تا سال 329 (هـ . ق) ادامه یافت.

امام زمان ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری توسط چهار نفر از نایبان خاصش که به نواب اربعه یعنی نایبان چهارگانه معروفتند با مردم ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می کرد. این چهار نفر عبارت بودند از:

1. عثمان بن سعید عمری

2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری

3. ابوالقاسم حسین بن روح

4. ابو الحسن علی بن محمد سمری

مهم ترین تحول و رخ داد دورة نیابت «ابو الحسن علی بن محمد سمری» نوشتن توقیعی از جانب حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به او بود که در آن فرموده است: بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سمری! خداوند در فقدان تو به برادرانت پاداش بزرگی عطا فرماید, تو تا شش روز دیگر رحلت می کنی, کارهایت را سامان ده و هیچ کس را به جانشینی خود سفارش نکن اکنون زمان غیبت



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت مهدی