لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
مقدمه
اما شاید هیچکس نتواند به سؤال چگونه می توان داستان نویس موفقی شد، پاسخ کاملی بدهد. زیرا همه کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست. ولی مأیوس نشوید. اگر استعداد نویسندگی در خود سراغ دارید می توانید و باید، راه و روش بهتر نوشتن را نیز بیاموزید. اما یادتان باشد که معلم و کتابِ راهنما جز اینکه مجموعه ای از فنون قراردادی وغیر قراردادی راهمچون ابزاری دردستانتان بگذارند،کار دیگری نمی توانند بکنند.
هدف از گرداوری این مقاله اشنایی با برخی از فنون داستان نویسی از دید چند تن از داستان نویسان غربی و ایرانی و همچنین اشنایی با سرگذشت داستان نویسی ایران و مطالعه ای مختصر دربارۀ چند داستان معروف ایرانی است.
امیدوارم این مطالب بتواند شما را در خلق اثاری ماندنی تر و بهتر یاری کند.
طبقه بندی داستانها
(( نخستین سؤال دربارۀ داستان اینست که: چرا باید رنجی بر خود تحمیل کنیم و داستان بخوانیم؟ با زندگی ای بدین کوتاهی، با اینهمه نیازهای مبرم و روزافزون، و با درک این حقیقت که چه بسیار کتابهای مختلف پیرامون مسائل اموزشی و مباحث متنوع وجود دارد که هنوز نخوانده ایم، چرا باید اوقات گرانبهای خود را صرف خواندن اثاری تخیلی کنیم؟
به این سؤال می توان دو پاسخ اساسی داد: برای «لذت وتفریح» وبرای «درک وفهم بیشتر».
اگر بخواهیم زیاد طول و تفصیل ندهیم، داستان کمک می کند تا زندگی کمتر برای ما خسته کننده و یکنواخت باشد. ونیزکمک می کند تا اوقات ما با خوشی و سرعت بیشتری بگذرد. با این دلایل واضح، مطمئناً دیگر نیازی به توصیه بیشترنسبت به خواندن داستان نیست.
لذت- ولذت بیشتر- نخستین مقصود و ابتدایی ترین توجیه برای خواندن داستان است. ولی اگر داستان چیزی بیشتر از لذت به ما نمی داد، به سختی می توانست خودش را به عنوان مبحثی برای « مطالعات دانشگاهی» مطرح کند.
داستانها را می توانیم به دو بخش عمده طبقه بندی کنیم:
الف) ادبیات داستانی تفریحی
ب)ادبیات داستانی تحلیلی
ادبیات داستانی تفریحی صرفاً بدین منظور نوشته می شود تا ما اوقاتمان را بطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم.
اما ادبیات داستانی تحلیلی نوشته می شود تا اگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد.
ادبیات داستانی تفریحی ما را ازجهان واقعی دور می کند. ما را قادر می کند تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را بدست فراموشی بسپاریم.
ادبیات داستانی تحلیلی دست ما را می گیرد و به یاری تخیلمان وامی دارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان می بخشد تا درد و رنجهایمان را به درستی بفهمیم.
ادبیات داستانی تفریحی در نهایت به هدف و مقصود خود یعنی لذت ختم می شود.
ادبیات داستانی تحلیلی علاوه بر لذت،درک و بصیرت را نیز به همراه دارد.))
راه پر پیچ و خم تجربه
پل انگگل
((نوشتن مثل عشق ورزیدن است.وقتی که می بینیم این غریزۀ پاک وبی الایش(البته اگر پاک وبی الایش باشد) تا کجا ما را با خود می برد شگفت زده می شویم. به علاوه نکاتی دربارۀ این اّشکال غنایی بیانی یعنی نویسندگی و عشق ورزیدن موجب نیل ان به کمال خواهد شد. نکته بسیار مهم دربارۀ نویسندگی این است که اولا چیزی به نام مصالح نویسندگی به خودی خود وجدا ازنوع نگرش نویسنده به ان، نحوۀ احساس ان و شکل اندام وار و بیانی در قالب کلمات دادن بدان، وجود ندارد.از نظر نویسنده شکل بخشی از محتواست ضمن اینکه بر روی ان اثرمی گذارد وصورتی واقعی به ان می دهد. هنری جیمزمی نویسد تجربه «حساسیتی شدید ونوعی تارعنکبوت بسیار بزرگ ازلطیف ترین نخهای ابریشم و در ناخوداگاه ادمی معلق است و ذرات هوا را به میان رشته هایش می کشد. تجربه همان کیفیت حسی فضای ذهن است.»واین سخن بسیار قاطعی است چرا که می گوید اهمیت اتفاقات جهان بیرون مطلق نیست بلکه تغییراتی که ذهن نیرومند هنرمند به هنگام کشف وقایع، در انها می دهد وانها را منظم می کند مهم است. پس وقتی صحبت از تجربه به میان می اید منظور این نیست که نویسنده باید ماجراهای گوناگون را پشت سر گذاشته باشد. داستان می تواند دربارۀ هر چیزی باشد. البته داستان ثبت حوادثی که برای اشخاص رخ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
مقدمه
اما شاید هیچکس نتواند به سؤال چگونه می توان داستان نویس موفقی شد، پاسخ کاملی بدهد. زیرا همه کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست. ولی مأیوس نشوید. اگر استعداد نویسندگی در خود سراغ دارید می توانید و باید، راه و روش بهتر نوشتن را نیز بیاموزید. اما یادتان باشد که معلم و کتابِ راهنما جز اینکه مجموعه ای از فنون قراردادی وغیر قراردادی راهمچون ابزاری دردستانتان بگذارند،کار دیگری نمی توانند بکنند.
هدف از گرداوری این مقاله اشنایی با برخی از فنون داستان نویسی از دید چند تن از داستان نویسان غربی و ایرانی و همچنین اشنایی با سرگذشت داستان نویسی ایران و مطالعه ای مختصر دربارۀ چند داستان معروف ایرانی است.
امیدوارم این مطالب بتواند شما را در خلق اثاری ماندنی تر و بهتر یاری کند.
طبقه بندی داستانها
(( نخستین سؤال دربارۀ داستان اینست که: چرا باید رنجی بر خود تحمیل کنیم و داستان بخوانیم؟ با زندگی ای بدین کوتاهی، با اینهمه نیازهای مبرم و روزافزون، و با درک این حقیقت که چه بسیار کتابهای مختلف پیرامون مسائل اموزشی و مباحث متنوع وجود دارد که هنوز نخوانده ایم، چرا باید اوقات گرانبهای خود را صرف خواندن اثاری تخیلی کنیم؟
به این سؤال می توان دو پاسخ اساسی داد: برای «لذت وتفریح» وبرای «درک وفهم بیشتر».
اگر بخواهیم زیاد طول و تفصیل ندهیم، داستان کمک می کند تا زندگی کمتر برای ما خسته کننده و یکنواخت باشد. ونیزکمک می کند تا اوقات ما با خوشی و سرعت بیشتری بگذرد. با این دلایل واضح، مطمئناً دیگر نیازی به توصیه بیشترنسبت به خواندن داستان نیست.
لذت- ولذت بیشتر- نخستین مقصود و ابتدایی ترین توجیه برای خواندن داستان است. ولی اگر داستان چیزی بیشتر از لذت به ما نمی داد، به سختی می توانست خودش را به عنوان مبحثی برای « مطالعات دانشگاهی» مطرح کند.
داستانها را می توانیم به دو بخش عمده طبقه بندی کنیم:
الف) ادبیات داستانی تفریحی
ب)ادبیات داستانی تحلیلی
ادبیات داستانی تفریحی صرفاً بدین منظور نوشته می شود تا ما اوقاتمان را بطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم.
اما ادبیات داستانی تحلیلی نوشته می شود تا اگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد.
ادبیات داستانی تفریحی ما را ازجهان واقعی دور می کند. ما را قادر می کند تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را بدست فراموشی بسپاریم.
ادبیات داستانی تحلیلی دست ما را می گیرد و به یاری تخیلمان وامی دارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان می بخشد تا درد و رنجهایمان را به درستی بفهمیم.
ادبیات داستانی تفریحی در نهایت به هدف و مقصود خود یعنی لذت ختم می شود.
ادبیات داستانی تحلیلی علاوه بر لذت،درک و بصیرت را نیز به همراه دارد.))
راه پر پیچ و خم تجربه
پل انگگل
((نوشتن مثل عشق ورزیدن است.وقتی که می بینیم این غریزۀ پاک وبی الایش(البته اگر پاک وبی الایش باشد) تا کجا ما را با خود می برد شگفت زده می شویم. به علاوه نکاتی دربارۀ این اّشکال غنایی بیانی یعنی نویسندگی و عشق ورزیدن موجب نیل ان به کمال خواهد شد. نکته بسیار مهم دربارۀ نویسندگی این است که اولا چیزی به نام مصالح نویسندگی به خودی خود وجدا ازنوع نگرش نویسنده به ان، نحوۀ احساس ان و شکل اندام وار و بیانی در قالب کلمات دادن بدان، وجود ندارد.از نظر نویسنده شکل بخشی از محتواست ضمن اینکه بر روی ان اثرمی گذارد وصورتی واقعی به ان می دهد. هنری جیمزمی نویسد تجربه «حساسیتی شدید ونوعی تارعنکبوت بسیار بزرگ ازلطیف ترین نخهای ابریشم و در ناخوداگاه ادمی معلق است و ذرات هوا را به میان رشته هایش می کشد. تجربه همان کیفیت حسی فضای ذهن است.»واین سخن بسیار قاطعی است چرا که می گوید اهمیت اتفاقات جهان بیرون مطلق نیست بلکه تغییراتی که ذهن نیرومند هنرمند به هنگام کشف وقایع، در انها می دهد وانها را منظم می کند مهم است. پس وقتی صحبت از تجربه به میان می اید منظور این نیست که نویسنده باید ماجراهای گوناگون را پشت سر گذاشته باشد. داستان می تواند دربارۀ هر چیزی باشد. البته داستان ثبت حوادثی که برای اشخاص رخ