لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
به نام خدا
عنوان مقاله
مدیریت بهای تمام شده هدف
تهیه کننده
الله وردی حسن زادگان
فهرست مطالب
مرحله اول: مقدمه
مرحله دوم : تاریخچه
مرحله سوم : مراحل پنجگانه در اجرای
مدیریت بهای تمام شده
مقدمه
مدیریت بهای تمام شده هدف، به فرایند منظم برنامه ریزی عرضه کالا و خدمات، قیمـت گذاری، تعیین هزینه های چالش انگیز هدف و ترغیب کارکنان به بررسی مداوم راهکارهای منطقی کاهش هزینه هــا اطلاق می شود. براساس مدیریت بهای تمام شده هدف، هر سازمانی به دنبال ایجاد توازن میان کیفیت و کارایی محصول خود با قیمتهایی است که هم نیازهای مشتری و هم سودآوری سازمان را تامین کند.
برخلاف نظامهای سنتی مدیریت بهای تمام شده، که عمدتاً عوامل درونی را مورد توجه قرار می دهند، کانون توجه مدیریت بهای تمام شده هدف، عوامل بیرونی و بازار هدایت شده است . به ویژه اینکه در مدیریت بهای تمام شده هدف، هـمواره اولویت با مشتری است و سازمانهایی که ایـــــــن واقعیت را درنظر نمی گیرند، خود را به ورطه مخاطره می اندازنــد. درواقع برای شرکتهایی که در پی جلب مشتری هستند، رقیب کسی است که اهمیت توجه به خواسته های مشتری (و شاید حتی فراتر از آن) را در رابطه با طراحی و تولید محصولات مرغـوب، کارا و کم هزینـه، به خوبی درک مــی کند.
در مدیریت بهای تمام شده هدف، اعتقاد براین است که کیفیت، کارایی و بهای تمام شده یک کالا یا خدمت، تا حد زیادی به هنگام طراحی تعیین می شود و با نهایی شدن طرح، کمتر می توان برای اصلاح هریک از عناصر سه گانه فوق کاری انجام داد. برای مثال طرح تفصیلی برای تولید یک دوربین عکاسی، انواع مختلف آن (دیجیتالی یا غیردیجیتالی)، کیفیت مواد مصرف شده (عدسی های دارای دقت تراش نسبتاً زیاد یا کم) و یا نوع فناوری تولید (کنترل فعالیتها به کمک رایانه یا کارکنان) را شامل می شود. بدین ترتیب به راحتی می توان مشاهده کرد که چگونه ویژگیهای مذکور، ضمن تحت تاثیر قراردادن قابلیتهای متعدد دوربین (مانند کارایی) و اعتبار و عملکرد آن (مانند کیفیت)، به طور قابل ملاحظه ای بر بهای تمام شده نهایی دوربین نیز تاثیر می گذارند. درواقع این یک اصل پذیرفته شده است که 80 درصد از بهای تمام شده نهایی یک محصول پس از ترک میز طراحی، به هیچ عنوان قابل تغییر نخواهد بود. حتی فعالیتهای گروهی انجام شده برای تواناسازی کارکنان، استفاده از سیستم کانبان(1) و یا انجام تعمیرات پیشگیرانه در رابطه با ماشین آلات و تجهیزات و امثالهم، در آغاز فرآیند تولید، در حد بسیار محدودی می توانند بهای تمام شده محصول را تحت تاثیر قرار دهند.
اگرچه مدیریت بهای تمام شده هدفTARGET COST MANAGEMENT، غالباً با تولیدکنندگان کالا سروکار دارد، لکن در شرکتهای خدماتی نیز قابل اجراست. لذا ضرورت دارد که شرکتهای مذکور برنامه زمانبندی ارائه خدمات جدید را با دقت بیشتری طرح ریزی و تضمین کنند که بین ویژگیها و مشخصه های خاص خدمت جدید و ارزش مورد انتظار مشتری تناسب وجود دارد. اندیشه ایجاد تعادل و توازن میان بهای تمام شده یک خدمت با کیفیت و کارایی آن، در موسسات خدماتی نیز به خوبی قابل اجراست.
تاریخچه مدیریت بهای تمام شده هدف
دستاوردهای نسبتاً جدیدی که در رابطه با مدیریت بهای تمام شده هدف، در متون علمی و دانشگاهی انعکاس یافته، دلالت بر آن دارد که سیر تکاملی این واژه به درستی نشان داده نشده است. حتی پیش از آنکه متون علمی اواخر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
آیا دیانت بهائی دینی ایرانی است؟
بهائیان بر این باور استوارند که دیانت بهائی از ایران برخاسته و دینی ایرانی است ولی جهان شمول است، تعالیمش مردم و گروه خاصی را در نظر ندارد، هدفش برتری یک نژاد و کشور نیست بلکه خواستار دنیائی است که همهء انسانها، با هر دین و باوری، در آن با بهروزی و خوشبختی زیست نمایند.
با این تفکّر باید به بی خبری برخی از هموطنان اندوه خورد وقتی میگویند دین بهائی به خاطر سابقهء اسلامی بنیانگزارانش و داشتن آثاری به زبان عربی، دینی ایرانی نیست بلکه دنبالهء دین اسلام و در ردیف دیگر ادیان سامی است.
این ادعا یکی دو ماه پیش در یک برنامهء تلویزیونی که از امریکا پخش میشد و شامل مناظرهای بین نمایندگان سه دیانت اسلام، بهائی و زردشتی بود تکرار گردید. در این برنامه آقای هومر آبرامیان، شخصی که از جامعهء زردشتی دعوت داشت، گفته بود که دین بهائی را یک دین ایرانی نمیداند زیرا بنیانگزارانش از آیین اسلام بودهاند و بخشی از آثار ایشان به زبان عربی است.
من این برنامه را ندیدم و نمیدانم پاسخ دکتر افنانی - که معمولا میهمان چنین برنامههایی است - به این ادعا چه بوده. ولی با بردباری و ملایمتی که از او سراغ دارم بعید میدانم در پاسخ گفته باشد اگر بنیانگزاران دین بهائی، که یکی شیرازی و دیگری از مازندران بودند نتوانند دینی ایرانی بیاورند آیا باید منتظر باشیم یک چینی یا کلمبیایی به آوردن دینی از ایران برخیزد؟
بر اساس استدلال آقای آبرامیان، که از قوم کهن آشوریان ایران، و ظاهراً از مسیحیت به دیانت زردشتی گرائیدهاند، میتوان تصور نمود که ایشان هفتاد میلیون مردم ایران را نیز ایرانی نمیدانند زیرا مسلمانند، به آداب اسلام عربی پایبندند، بسیاری از ایشان هر روزه پنج بار نماز به زبان عربی میخوانند و قانون و روش زندگانیشان بر اساس قرآن عربی است که در عربستان سعودی توسط پیامبری عرب تبار آن هم چهارده قرن پیش نازل شده است.
به دیگر اقلیتهای قومی و دینی ایران که هر یک به باوری پایبند هستند و برخی لهجه و زبان مخصوص خود را دارند نمیپردازیم و تصمیم اینکه آنان ایرانی هستند یا نه، به آقای آبرامیان و همفکرانشان وامیگذاریم.
زبان پیامبر ایرانی چه باید باشد؟
ادعای آقای آبرامیان و جمعی دیگر که دربارهء دیانت بهائی به چنین داوری میپردازند پرسشی پیش میآورد و آن اینکه پیامبری که از ایران بر میخیزد باید به فارسی سخن گوید یا به زبان اوستایی که زبان آثار مقدس زردشتی دین کهن ایران است.
فارسی امروز دارای انبوهی از لغات عربی است و اگر بخواهیم به آن زبان دربارهء دین و مفاهیم ماوراءالطبیعه چیزی بنویسیم ناچار نوشتهء ما با زبان روزنامهای فرق خواهد داشت. و واژههای عربی آن به ضرورت افزونی خواهد گرفت. زیرا دین و فلسفه و علم هر یک زبان و لحن گفتار مخصوص خود را میطلبد. اگر هم بخواهیم فارسی را از واژههای عربی بپیراییم آنگاه باید مثل کسروی و دیگران به اختراع واژههای تازه بپردازیم و زبانی مصنوعی ارائه داریم که آن نیز برای همگان قابل فهم نیست.
فارسی از زبان پهلوی رایج در دوران ساسانیان میآید، و پهلوی با زبان اوستایی که زبان آثار زردشتی است ارتباطی ندارد. اما در زبان پهلوی نیز با مقادیری لغات آرامی، از شاخهء زبانهای سامی روبرو هستیم که با عربی از یک ریشهاند. یعنی آنجا نیز دوستان ناسیونالیست ضد عرب ما همین مشکل فارسی امروز را خواهند داشت.
حال اگر به زبان اوستایی که از شاخهء شرقی زبانهای ایرانی و ظاهرا زبان زردشت بوده بیاویزیم باید از این نکته غافل نباشیم که زبان اوستایی امروزه حتی مفهوم زردشتیان نیست. زبان اوستائی همان هنگام که در دورترین اعصار تاریخی همراه با قوم آریایی از نواحی جنوب شرقی روسیه کنونی و حدود دریاچه آرال به جنوب آمد زبانی مرده بود و فقط موبدان و مغان زردشتی آن را درک میکردند. امروز جز نیایشهای زردشتی که در آتشکدهها، و یا در مراسم مخصوص، توسط موبدان خوانده میشود تصور نمیرود دیگر زردشتیان با متون اوستایی انس و الفتی داشته باشند. از یک قرن پیش با کوشش دانشمندان زبان شناس غرب و دانشمندان پارسی هند، و با بهرهگیری از زبان سانسکریت (خواهر زبان اوستایی)، متون اوستا و گاتها (سرودههای منتسب به خود زردشت) به زبانهای گوناگون برگردانده شد. ولی هیچ یک از مترجمین این آثار نمیتوانند ادعا نمایند مفهوم صحیحی از آن به دست دادهاند. سوای افتادگیهای فراوان در متون اصلی، معنای بسیاری از واژهها شناخته نیست (به ویژه در گاتها، که لهجهای کهنتر از اوستائی است)، و نمیتوان دو ترجمه یافت که با هم تا حدّی یکسان باشند. ترجمههای فارسی این متون توسط ایرانیان بیش از آنکه حاصل دانش اوستایی ایشان باشد بر ترجمههای آنچنانی انگلیسی یا فرانسه، و اغلب همراه با تصورات آرمانی مترجم از آیین زردشت تکیه دارد.
حتی اگر فرض را بر این نهیم که پیامبر ایرانی با یک معجزه بتواند به اوستایی سخن گوید مشکل بعدی ما مخاطبان او یعنی مردم ایران هستند که به هیچ وجه به معنای سخنان پیامبر پی نخواهند برد. آیا هدف پیامبر زنده کردن زبانی مرده است یا آوردن رهنمودهایی برای بشریّت؟ چه حاصل که بهترین درسهای زندگی مانند رازی سر به مُهر، تا ابد در متون زبانی که قابل فهم نیست مدفون بماند و ما دلخوش باشیم که پیامبرمان به زبان اصیلی از شاخهء ایرانی زبانهای هندواروپایی سخن گفته است.
هدف ما از بیان این مطالب بحثی جدلی با هممیهنانی که با این دستاویزها (یا بهانهها) با دیانت بهائی مخالفت میکنند نیست. بلکه با دادن این زمینهء تاریخی میخواهیم توجه ایشان را به این نکته جلب نماییم که در موضوع دین آنچه سزاوار توجه است زبان آثارش نیست بلکه مفهوم و معنای پیامی است که آن دین با خود دارد.
اما آثاری که از قلم بنیانگزاران دیانت بهائی صادر شده هم فارسی است (حتی برخی نزدیک به فارسی سره)، هم عربی است، و هم فارسی همراه با جملات و استعارات عربی که به اعتقاد بهائیان هر یک از زیبائی کلام و معنی هر دو بهرهمند است.
از صدها اثر بهائی به زبان فارسی که بگذریم، باید بدانیم در زمانی که این دیانت ظهور نمود، یعنی قرن نوزدهم، آشنایی طبقهء کتابخوان و با سواد ایران با زبان عربی بیش از آن بود که امروز هست. فارسی و عربی قرنها چنان در هم جوش خورده بود که در خواندن یک متن کسی توجه نمیکرد کجا زبان عوض شد و از فارسی به عربی و یا بر عکس از عربی به فارسی گرایید. بسیاری از آثار ادبی مشهور ایران از جمله شاهکار سعدی گلستان، زیبائیش در بکار بردن استادانه همین سبک است: "خطیبی کریهالصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نغیب غراب البیّن در پردهء الحان اوست یا آیت انّ انکرالاصوات در شان او." و یا در جای دیگر میفرماید: "عالِم ناپرهیزگار کوریست مشعلهدار. یهدی به و هو لایهتدی." و از حافظ یاد کنیم:
"الا یا ایّهاالساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"1
نه تنها زبان ادبی چنین بود بلکه زبان دینی ایران فقط عربی بود و اگر مطلبی دینی به فارسی نگاشته میشد از سندیّت و ارزش میافتاد.2 بسیاری از مخاطبان دیانت بهائی در ایران و عراق این دو زبان را به طور یکسان میدانستند. علماء و روحانیونی که در ابتدای ظهور دیانت بهائی به آن ایمان آوردند و به نوبهء خود آن را در میان تودهء مردم ایران رواج دادند، به زبان عربی و مفاهیم و مضامین دینی آن آشنائی کامل داشتند و برخی خود به آن زبان کتاب تالیف مینمودند. بنا بر این عجبی نیست که برای انتقال رهنمودها و تعالیم این دیانت به آن گروه، زبان مانوس دینی ایشان یعنی عربی به کار رفته باشد.
اما آنچه در این دیانت انقلابی و نو بشمار میآید آنست که بنیانگزارانش با نگارش آثاری دینی به زبان فارسی و بیان اندیشههای خود به این زبان، دین را از انحصار ملّایان و عربی دانان در آوردند و برای تودههای مردم قابل فهم ساختند. نه تنها به فارسی آثاری آوردند بلکه به ترجمهء آثار عربی خود به فارسی پرداختند مانند کتاب بیان فارسی از قلم حضرت باب، و برخی آثار که حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی آن را به فارسی نیز ترجمه فرمودهاند.
در یک مطالعهء تطبیقی در آثار بهائی به عربی و فارسی میبینیم مهم آن نبوده که این آثار به چه زبانی گفته و نوشته شود، بلکه هدف آن بوده که پیام جدید هر چه زودتر و راحتتر به وسیلهء زبانی که با آن آشناتر هستند به آگاهی همهء مردم برسد. صدور بسیاری الواح از ساحت حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زبانی نزدیک به فارسی سره، و یا با واژههای اندک عربی، که گیرندگان آن زردشتیان و پارسیان بودهاند، نشان این مدعا است. زبان در آثار بهائی چنین نقشی دارد نه آن که بخواهد نشان گرایش به سمت یا جهتی و یا طرفداری از یک زبان یا زبان دیگر باشد. حضرت عبدالبهاء در این مورد میفرمایند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
آیا دیانت بهائی دینی ایرانی است؟
بهائیان بر این باور استوارند که دیانت بهائی از ایران برخاسته و دینی ایرانی است ولی جهان شمول است، تعالیمش مردم و گروه خاصی را در نظر ندارد، هدفش برتری یک نژاد و کشور نیست بلکه خواستار دنیائی است که همهء انسانها، با هر دین و باوری، در آن با بهروزی و خوشبختی زیست نمایند.
با این تفکّر باید به بی خبری برخی از هموطنان اندوه خورد وقتی میگویند دین بهائی به خاطر سابقهء اسلامی بنیانگزارانش و داشتن آثاری به زبان عربی، دینی ایرانی نیست بلکه دنبالهء دین اسلام و در ردیف دیگر ادیان سامی است.
این ادعا یکی دو ماه پیش در یک برنامهء تلویزیونی که از امریکا پخش میشد و شامل مناظرهای بین نمایندگان سه دیانت اسلام، بهائی و زردشتی بود تکرار گردید. در این برنامه آقای هومر آبرامیان، شخصی که از جامعهء زردشتی دعوت داشت، گفته بود که دین بهائی را یک دین ایرانی نمیداند زیرا بنیانگزارانش از آیین اسلام بودهاند و بخشی از آثار ایشان به زبان عربی است.
من این برنامه را ندیدم و نمیدانم پاسخ دکتر افنانی - که معمولا میهمان چنین برنامههایی است - به این ادعا چه بوده. ولی با بردباری و ملایمتی که از او سراغ دارم بعید میدانم در پاسخ گفته باشد اگر بنیانگزاران دین بهائی، که یکی شیرازی و دیگری از مازندران بودند نتوانند دینی ایرانی بیاورند آیا باید منتظر باشیم یک چینی یا کلمبیایی به آوردن دینی از ایران برخیزد؟
بر اساس استدلال آقای آبرامیان، که از قوم کهن آشوریان ایران، و ظاهراً از مسیحیت به دیانت زردشتی گرائیدهاند، میتوان تصور نمود که ایشان هفتاد میلیون مردم ایران را نیز ایرانی نمیدانند زیرا مسلمانند، به آداب اسلام عربی پایبندند، بسیاری از ایشان هر روزه پنج بار نماز به زبان عربی میخوانند و قانون و روش زندگانیشان بر اساس قرآن عربی است که در عربستان سعودی توسط پیامبری عرب تبار آن هم چهارده قرن پیش نازل شده است.
به دیگر اقلیتهای قومی و دینی ایران که هر یک به باوری پایبند هستند و برخی لهجه و زبان مخصوص خود را دارند نمیپردازیم و تصمیم اینکه آنان ایرانی هستند یا نه، به آقای آبرامیان و همفکرانشان وامیگذاریم.
زبان پیامبر ایرانی چه باید باشد؟
ادعای آقای آبرامیان و جمعی دیگر که دربارهء دیانت بهائی به چنین داوری میپردازند پرسشی پیش میآورد و آن اینکه پیامبری که از ایران بر میخیزد باید به فارسی سخن گوید یا به زبان اوستایی که زبان آثار مقدس زردشتی دین کهن ایران است.
فارسی امروز دارای انبوهی از لغات عربی است و اگر بخواهیم به آن زبان دربارهء دین و مفاهیم ماوراءالطبیعه چیزی بنویسیم ناچار نوشتهء ما با زبان روزنامهای فرق خواهد داشت. و واژههای عربی آن به ضرورت افزونی خواهد گرفت. زیرا دین و فلسفه و علم هر یک زبان و لحن گفتار مخصوص خود را میطلبد. اگر هم بخواهیم فارسی را از واژههای عربی بپیراییم آنگاه باید مثل کسروی و دیگران به اختراع واژههای تازه بپردازیم و زبانی مصنوعی ارائه داریم که آن نیز برای همگان قابل فهم نیست.
فارسی از زبان پهلوی رایج در دوران ساسانیان میآید، و پهلوی با زبان اوستایی که زبان آثار زردشتی است ارتباطی ندارد. اما در زبان پهلوی نیز با مقادیری لغات آرامی، از شاخهء زبانهای سامی روبرو هستیم که با عربی از یک ریشهاند. یعنی آنجا نیز دوستان ناسیونالیست ضد عرب ما همین مشکل فارسی امروز را خواهند داشت.
حال اگر به زبان اوستایی که از شاخهء شرقی زبانهای ایرانی و ظاهرا زبان زردشت بوده بیاویزیم باید از این نکته غافل نباشیم که زبان اوستایی امروزه حتی مفهوم زردشتیان نیست. زبان اوستائی همان هنگام که در دورترین اعصار تاریخی همراه با قوم آریایی از نواحی جنوب شرقی روسیه کنونی و حدود دریاچه آرال به جنوب آمد زبانی مرده بود و فقط موبدان و مغان زردشتی آن را درک میکردند. امروز جز نیایشهای زردشتی که در آتشکدهها، و یا در مراسم مخصوص، توسط موبدان خوانده میشود تصور نمیرود دیگر زردشتیان با متون اوستایی انس و الفتی داشته باشند. از یک قرن پیش با کوشش دانشمندان زبان شناس غرب و دانشمندان پارسی هند، و با بهرهگیری از زبان سانسکریت (خواهر زبان اوستایی)، متون اوستا و گاتها (سرودههای منتسب به خود زردشت) به زبانهای گوناگون برگردانده شد. ولی هیچ یک از مترجمین این آثار نمیتوانند ادعا نمایند مفهوم صحیحی از آن به دست دادهاند. سوای افتادگیهای فراوان در متون اصلی، معنای بسیاری از واژهها شناخته نیست (به ویژه در گاتها، که لهجهای کهنتر از اوستائی است)، و نمیتوان دو ترجمه یافت که با هم تا حدّی یکسان باشند. ترجمههای فارسی این متون توسط ایرانیان بیش از آنکه حاصل دانش اوستایی ایشان باشد بر ترجمههای آنچنانی انگلیسی یا فرانسه، و اغلب همراه با تصورات آرمانی مترجم از آیین زردشت تکیه دارد.
حتی اگر فرض را بر این نهیم که پیامبر ایرانی با یک معجزه بتواند به اوستایی سخن گوید مشکل بعدی ما مخاطبان او یعنی مردم ایران هستند که به هیچ وجه به معنای سخنان پیامبر پی نخواهند برد. آیا هدف پیامبر زنده کردن زبانی مرده است یا آوردن رهنمودهایی برای بشریّت؟ چه حاصل که بهترین درسهای زندگی مانند رازی سر به مُهر، تا ابد در متون زبانی که قابل فهم نیست مدفون بماند و ما دلخوش باشیم که پیامبرمان به زبان اصیلی از شاخهء ایرانی زبانهای هندواروپایی سخن گفته است.
هدف ما از بیان این مطالب بحثی جدلی با هممیهنانی که با این دستاویزها (یا بهانهها) با دیانت بهائی مخالفت میکنند نیست. بلکه با دادن این زمینهء تاریخی میخواهیم توجه ایشان را به این نکته جلب نماییم که در موضوع دین آنچه سزاوار توجه است زبان آثارش نیست بلکه مفهوم و معنای پیامی است که آن دین با خود دارد.
اما آثاری که از قلم بنیانگزاران دیانت بهائی صادر شده هم فارسی است (حتی برخی نزدیک به فارسی سره)، هم عربی است، و هم فارسی همراه با جملات و استعارات عربی که به اعتقاد بهائیان هر یک از زیبائی کلام و معنی هر دو بهرهمند است.
از صدها اثر بهائی به زبان فارسی که بگذریم، باید بدانیم در زمانی که این دیانت ظهور نمود، یعنی قرن نوزدهم، آشنایی طبقهء کتابخوان و با سواد ایران با زبان عربی بیش از آن بود که امروز هست. فارسی و عربی قرنها چنان در هم جوش خورده بود که در خواندن یک متن کسی توجه نمیکرد کجا زبان عوض شد و از فارسی به عربی و یا بر عکس از عربی به فارسی گرایید. بسیاری از آثار ادبی مشهور ایران از جمله شاهکار سعدی گلستان، زیبائیش در بکار بردن استادانه همین سبک است: "خطیبی کریهالصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نغیب غراب البیّن در پردهء الحان اوست یا آیت انّ انکرالاصوات در شان او." و یا در جای دیگر میفرماید: "عالِم ناپرهیزگار کوریست مشعلهدار. یهدی به و هو لایهتدی." و از حافظ یاد کنیم:
"الا یا ایّهاالساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"1
نه تنها زبان ادبی چنین بود بلکه زبان دینی ایران فقط عربی بود و اگر مطلبی دینی به فارسی نگاشته میشد از سندیّت و ارزش میافتاد.2 بسیاری از مخاطبان دیانت بهائی در ایران و عراق این دو زبان را به طور یکسان میدانستند. علماء و روحانیونی که در ابتدای ظهور دیانت بهائی به آن ایمان آوردند و به نوبهء خود آن را در میان تودهء مردم ایران رواج دادند، به زبان عربی و مفاهیم و مضامین دینی آن آشنائی کامل داشتند و برخی خود به آن زبان کتاب تالیف مینمودند. بنا بر این عجبی نیست که برای انتقال رهنمودها و تعالیم این دیانت به آن گروه، زبان مانوس دینی ایشان یعنی عربی به کار رفته باشد.
اما آنچه در این دیانت انقلابی و نو بشمار میآید آنست که بنیانگزارانش با نگارش آثاری دینی به زبان فارسی و بیان اندیشههای خود به این زبان، دین را از انحصار ملّایان و عربی دانان در آوردند و برای تودههای مردم قابل فهم ساختند. نه تنها به فارسی آثاری آوردند بلکه به ترجمهء آثار عربی خود به فارسی پرداختند مانند کتاب بیان فارسی از قلم حضرت باب، و برخی آثار که حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی آن را به فارسی نیز ترجمه فرمودهاند.
در یک مطالعهء تطبیقی در آثار بهائی به عربی و فارسی میبینیم مهم آن نبوده که این آثار به چه زبانی گفته و نوشته شود، بلکه هدف آن بوده که پیام جدید هر چه زودتر و راحتتر به وسیلهء زبانی که با آن آشناتر هستند به آگاهی همهء مردم برسد. صدور بسیاری الواح از ساحت حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زبانی نزدیک به فارسی سره، و یا با واژههای اندک عربی، که گیرندگان آن زردشتیان و پارسیان بودهاند، نشان این مدعا است. زبان در آثار بهائی چنین نقشی دارد نه آن که بخواهد نشان گرایش به سمت یا جهتی و یا طرفداری از یک زبان یا زبان دیگر باشد. حضرت عبدالبهاء در این مورد میفرمایند: